سایر منابع:
سایر خبرها
دختر زیبا در عشق پسرکش طلاهای خانواده اش را دزدید / بخاطر یک عشق خیابانی بی آبرو شدم!
تون و ... . هاج واج مانده بودم و نمی دانستم چه بگویم. با عجله خداحافظی کرد و رفت. از پشت سر که نگاهش کردم دلم لرزید. آن روز تا غروب هوش و حواسم پیش او بود. با خودم کلنجار می رفتم. از طرفی دلم می خواست هر چه زودتر برای ، کاری بکنم. از شما چه پنهان دختر خاله ام که ازدواج کرد خانواده ام راه می رفتند و از او می گفتند. می دانستم دغدغه دارند و از طرفی نمی خواستم جلوی خاله ام و فامیل کم بیاورم ...
استقبال عجیب زنان این کشور از چند همسری !
پیشنهادات فکر کنم . او به زودی همسر دوم یک مقام محلی شد. او تاکید می کند: خوشبختانه او (شوهر جدید) بسیار جوان است، فقط 27 سال دارد. شوهر جدید منیژه هفته ای سه روز را با او وقت می گذراند و بقیه روزها را با همسر اول و فرزندانش در خانه خودش است. به گفته منیژه، همسر اول از ازدواج دوم خبر دارد و مشکلی ندارد. او اضافه می کند: همسر دوم بودن تصمیم خودم است، من مجبور نبودم این کار را ...
زنانی که برای فساد رئیس منافقین رقابت می کردند!
تنهایی بر روی این مبل و در کنار مسعود بنشینید تا مسعود خطبه عقد را بر شما بخواند. و هر یک از شما باید رضایت و موافقت خود را با ازدواج با مسعود اعلام کنید. سلطانی در ادامه آن ماجرا نیز گفته بود که مریم رجوی سپس اعلام کرده. که از این به بعد تمام زنان عضو شورای رهبری همسر مسعود رجوی هستند. ناگهان صدای موسیقی بلند شد و دیدم که زنان قدیمی و عضو شورای رهبری خود را بر روی ملافه سفید ...
نقشه هولناک یک زن برای قتل شوهر ورزشکارش
به اعتراف صریح راضیه نبود؛ چراکه حالا کارآگاهان نیز در چهارسوی دهلیزهای این پرونده جنایی نورافکن های زیادی را روشن کرده بودند و براساس تجربیات خود در جست وجوی حسن-ج برآمدند. چند ساعت بعد گروهی از کارآگاهان با هدایت سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی)عازم منزل سرایداری متهم 55 ساله شدند و او را که همچنان مات و مبهوت به حلقه های فولادی قانون می نگریست به مقر انتظامی انتقال دادند. ...
خلبانی که هم اولین اسیر و هم آخرین اسیر آزاد شده ایرانی در عراق بود
خاطراتش درباره آن روزهای سخت می نویسد: بعد از قبول قطعنامه در سال 1367، زمزمه آمدن اسیران همه جا پیچید. خانواده روادگر همسایه طبقه اول ما بودند. آقای روادگر اسیر بود. او از طرف صلیب سرخ ثبت نام شده بود و به همسر و بچه هایش نامه می نوشت. تابستان سال 1369 تابستان گرمی بود. از نیروی هوایی آمدند و ساختمان، ورودی ها، درها و پنجره ها را رنگ زدند. در و دیوار ساختمان پر شده ...
مدیران محترم! شأن زنان کارمند را حفظ کنید
...> در کدام قسمت مشغول کار شدید؟ در سازمان بسیج شهرداری مشغول خدمت شدم. ابتدا کارمند، بعد کارشناس و چند سالی هم مسئول دبیرخانه بودم. سال 1400 معاونت خواهران بسیج شدم، اما یک سالی طول نکشید و مأمور مکانی غیر از شهرداری شدم. متأهل هستید؟ بله. سال 85 ازدواج کردم و به خاطر مشکلات مالی بود که تصمیم گرفتم مشغول کار شوم. فرزند هم دارید؟ سه فرزند دارم. یک پسر متولد 88 ...
این پیرمرد 83 ساله بلاخره صاحب پسر شد/ عکس
حدود 3 سال پیش به علت تنهایی همسر دوم اختیار کردم و امروز حدود 15 روز است که از او صاحب فرزند شده ام. به گفته امیدوارپناه این در حالی بوده است که وی خود نیز انتظار فرزند دار شدن در این سن را نداشت. او در مورد نحوه نامگذاری فرزند خود اظهار داشت: به خاطر این که در سفر به مکه در چند سال گذشته و در حجر اسماعیل از خداوند تقاضای فرزند کرده بودم نام آن را اسماعیل گذاشتم و به درخواست مادرش و به واسطه این که کودک ما روز قبل از ولادت حضرت فاطمه(س) دختر نبی اکرم(ص) به دنیا آمده بود نام محمد را نیز به ابتدای اسم او اضافه کردیم. ...
رابطه پنهانی دختر جوان با مرد کافی نتی
وقتی نامزدم با چاقو خودزنی کرد و خون زیادی روی فرش ها و لوازم خانه ریخت، من از ترس و وحشت به گوشه اتاق پناه بردم. او تعادل روحی و روانی اش را از دست داده بود تا این که ... به گزارش عرشه آنلاین، دختر جوان با ابراز پشیمانی از ازدواج با یک عشق خیابانی، زندگی آشفته اش را فقط یک عذاب روحی دانست و با تاکید بر این که هیچ کدام از عشق و عاشقی های خیابانی عاقبت خوشی نداشته است، درباره سرگذشت خودش به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان گفت: حدود دو سال قبل، بعد از مرگ مادربزرگم دچار نوعی افسردگی شده بودم و حال مناسبی نداشتم. مدام با خودم درگیر بودم و آینده ای مبهم و تاریک آزارم می داد. به همین دلیل گاهی به یک کافی نت سر می زدم که در نزدیک منزلمان فعالیت می کرد. مدت زمانی را به دانلود فیلم ها و برخی موسیقی های مورد علاقه ام می گذراندم. متصدی جوان کافی نت متوجه درگیری های روحی ام شد و من هم که به دنبال کسی برای درد دل بودم، خیلی زود سفره دلم را باز کردم و از دلگیری ها و ناراحتی هایم برایش گفتم. او هم که فرزند طلاق بود از سختی های روزگار ناله می کرد و در نهایت به من پیشنهاد داد مدتی در کافی نت او مشغول کار شوم و به گذشته فکر نکنم. هوتن قول داد خیلی زود فوت و فن کارش را به من بیاموزد و از من حمایت کند. خلاصه این گونه بود که آشنایی من و هوتن به ارتباط کاری و عاطفی کشید تا جایی که حالم خیلی بهتر شده بود و دختری شاداب و سرزنده بودم. هنوز یک ماه از این ماجرا نگذشته بود که هوتن به من پیشنهاد ازدواج داد. من هم که به او علاقه مند شده بودم موضوع را با مادرم در میان گذاشتم. او در این مدت به بهانه های مختلف گل هایی به من هدیه می داد و من هم تحت تاثیر جملات عاشقانه و عشق های هیجانی قرار گرفته بودم، به طوری که زندگی و آینده را در میان همین هدیه های زیبا و جملات عاشقانه جست و جو می کردم.هوتن با حرف هایش کاخی رویایی برایم می ساخت که من ملکه آن کاخ بودم. بالاخره مادرم نیز تحت تاثیر چرب زبانی های هوتن با این ازدواج موافقت کرد و من و او با جاری شدن خطبه عقد نامزد شدیم اما همه این عشق و عاشقی و دلدادگی ها سه ماه بیشتر طول نکشید. وقتی آن هیجانات جوانی و هوی و هوس های گوناگون جای خود را به زندگی واقعی داد، دیگر ورق برگشت و آن روی سکه نمایان شد. او در این مدت هیچ گاه برایم خرید نکرد و مخارجی برای زندگی نپرداخت. به هر بهانه ای کتکم می زد و تهدید به طلاق می کرد. پدر و مادر هوتن هر کدام بعد از جدایی به دنبال سرنوشت خودشان رفته بودند و او کسی را برای مشورت نداشت. به همین دلیل مادرم همواره سعی می کرد به هوتن کمک کند و می گفت حتی اگر نمی تواند مخارج عروسی را بپردازد به او فشار نیاوریم. با وجود این زندگی ما در سرازیری سقوط قرار گرفته بود و او به مردی دهن بین و بد دل تبدیل شده بود و به من سوءظن داشت. او معتقد بود همان گونه که به راحتی با او ارتباط برقرار کردم، در آینده نیز عاشق حرف های قشنگ و لبخندهای خیابانی جوان دیگری می شوم. خلاصه رفتارهای خشن او به حدی رسید که روزی با چاقو خودزنی کرد و همه جای منزل آلوده شد. من وحشت کرده بودم و امنیت جانی نداشتم تا این که پنهانی به مادرم پیامک دادم و او مرا نجات داد. تازه فهمیدم که این عشق های خیابانی حتی اگر به ازدواج هم برسد، پایانی تلخ خواهد داشت. تا به حال فرصت های زیادی در اختیار نامزدم قرار دادم تا رفتارش را تغییر دهد اما هیچ فایده ای نداشته است. هنوز نفهمیدم او چرا با من ازدواج کرد، در حالی که خودش نیز هدفی برای آینده اش نداشت. آن قدر از این زندگی بی سر و سامان در همین دو سال نامزدی خسته شده ام که خواب و خوراک ندارم و نمی توانم به این زندگی تحقیرآمیز و زجرآور ادامه بدهم. بارها به هوتن گفتم پول و خانه و خودرو به دست می آید اما مهم اخلاق و رفتار یک مرد است که همسرش را به زندگی امیدوار کند ولی او فقط مرا عذاب می دهد و خانواده ام را اذیت می کند. حالا هم قصد دارم هنوز دیر نشده از او طلاق بگیرم چرا که نه تنها نمی توانم با چنین مردی زیر یک سقف زندگی کنم بلکه احساس خطر می کنم و امنیت جانی ندارم. شایان ذکر است، پس از آن که همسر این زن جوان در جلسات مشاوره کلانتری حضور نیافت، به دستور سرهنگ باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان مشهد) این پرونده برای رسیدگی قضایی به دادگاه ارسال شد. منبع: خراسان بیشتر بخوانید ناپدری عاشق دختر 17 ساله شد/رابطه پنهانی ناپدری برای همه ...
لبخند خونبار زن صیغه ای/عاقبت هوس رانی پسر 23 ساله!
صیغه دایمی بین ما ثبت شد. من هم با مهریه 14 سکه بهار آزادی او را به عقد خودم درآوردم تا نزد بستگانش سرشکسته نشود. بعد از ازدواج خانه ای را برای او اجاره کردم و خودم نزد پدر و مادرم ماندم. اما هنوز چند ماه بیشتر از ماجرای ازدواج مان نگذشته بود که مدعی شد باید نام او را در شناسنامه ام ثبت کنم به او گفتم ما به طور موقت با هم ازدواج کرده ایم چگونه باید نام تو را در شناسنامه ام ثبت کنم؟ ولی او ...
همسر دومم را طلاق دادم تا دوباره با همسر اولم ازدواج کنم ولی پشیمان شد؛ او را کشتم!
من جدا شد. من هم بعد از چند ماه به صالح آباد تربت جام رفتم و با زن دیگری ازدواج کردم. هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که با همسر سابقم صحبت کردم و او رضایت داد به خاطر فرزندانمان به زندگی مشترک با من بازگردد و ما دوباره به هم رجوع کنیم. من هم که از طلاق پشیمان بودم خیلی خوشحال شدم و همسر دوم خودم را طلاق دادم تا به زندگی دوباره با ستاره بازگردم اما وقتی مقدمات ازدواج دوباره با ستاره را ...
تکه تکه کردن فرزند به خاطر طلاق/ قتل هولناک دختر جوان به دست پدرش
عموهای فرشته تماس گرفتم. او هم بدون اینکه رعایت حال مرا کند، گفت؛ بله، درست است. فرشته را پدرش کشته... تایید قتل در کلانتری 23 اهواز مادر فرشته توضیح می دهد که بعد از شنیدن این حرف ها خودم را به کلانتری 23 اهواز در محدوده خیابان پاداد رساندم. هنوز باورم نمی شد که دخترم را کشتند. از ماموران کلانتری پرسیدم؛ راست است که می گویند؛ فرشته.م توسط پدرش به قتل رسیده؟ گفتند؛ بله درست است ...
انتخاب شریف؛ آرزوی چند ساله ای که با تلاش محقق شد
تفکیک ایستاده اند. چند قدمی جلوتر رفتم؛ چند میز قبل از ورودی سالن بود. جلوتر که رفتم یک برگه A4 جلوی میز زده بودند که روی آن با فونت درشت نوشته بود : پذیرش ؛داوطلبان یکی یکی پذیرش می شدند. به دلیل کنجکاوی که در وجودم رخنه کرده بود رفتم جلوی میز تا متوجه شوم که چه مدارکی را از داوطلبان برای پذیرش می گیرند؛ در ابتدا اسامی و شماره تماس داوطلبان را می گرفتند و بعد بن غذا و نقشه دانشکده و ...
پنهانکاری مرد میانسال از همسرش به قتل او منجر شد ؛ ماجرای باغ شراکتی 2 مرد | باور کنید اگر نمی کشتمش ...
ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. سپس سیروس در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: باور کنید قصد نداشتم او را بکشم اگر با سنگ به سرش نمی زدم حالا خودم مرده بودم. اما خیلی شرمنده خانواده اش هستم. من از خانواده او تقاضا دارم به خاطر فرزندانم مرا ببخشند. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و سیروس را به قصاص و 2 سال زندان به خاطر سرقت از کارت عابربانک مقتول محکوم کردند. این حکم در دیوان ...
شوهر سارق منزل را بخشید، زن درخواست طلاق کرد!
درخواست طلاق خود را ارائه کردند. زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره علت درخواست طلاق گفت: شوهرم با من لجبازی کرد و باعث شد کلی از طلاهای گران قیمتم را از دست بدهم. ماجرا از این قرار بود که چند ماه پیش یک شب با شوهرم وقتی به خانه برگشتیم، متوجه به هم ریختگی خانه شدیم. دزد به آنجا دستبرد زده بود. تمام طلاهای مرا که از عروسیمان نگه داشته بودم و کلی پول به سرقت رفته ...
قتل دایی همسر برای فرار از مرگ!
سرش ضربه نمی زدم او مرا خفه می کرد و من الان زیر خاک بودم و محمود جای من در دادگاه ایستاده بود. شرمنده خانواده اش هستم و درخواست به خاطر بچه هایم مرا ببخشند . پس از دفاعیات متهم ، قضات وارد شور شده و ادعای دفاع مشروع سیروس را رد کرده و او را به قصاص و دو سال زندان محکوم کردند که این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد. در حالی که قاتل در یک قدمی چوبه دار قرار داشت اولیای دم مقتول او ...
صیغه موقت مهرشاد شدم | اما مهرشاد و چند مرد غریبه ریختن تو خونه ام و من را ...
مقداری موادمخدر درون چای من ریخته است با او به مشاجره پرداختم که در نهایت مرا به شدت کتک زد و حدود یک هفته در خانه زندانی ام کرد. این بار وقتی موفق به فرار شدم به منزل پدرم رفتم اما این بار قصد بازگشت به خانه ام را نداشتم به همین دلیل منزلی را در نزدیکی خانه پدرم اجاره کردم و در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم. چند ماه بعد قدرت حاضر شد به شرط دریافت مبالغی از من و گذشت از مهریه و فرزندانم مرا ...
شوهرم را با یک زن در بدترین حالت دیدم!/منم شروع به شیطنت کردم تا آخرش به گناه آلوده شدم و...
.... به نقل از خراسان، پدر و مادرم که اوضاع را این گونه دیدند به شدت ترسیدند که من با این شیطنت ها شاید به دنبال یافتن دوست پسر باشم و با آبروی خانوادگی ام بازی کنم این بود که مرا در همان 15 سالگی پای سفره عقد نشاندند و با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم. باقر 13 سال از من بزرگ تر بود ولی قلب مهربانی داشت و به من ابراز محبت می کرد آن زمان به دلیل علاقه ای که به تحصیل داشتم ...
ناپدری عاشق دختر 17 ساله شد/رابطه پنهانی ناپدری برای همه رو شد
خواستگاری ام آمد. مادرم در یکی از جلسات مذهبی با مادر همایون آشنا شده بود و با همین آشنایی چند ساعته مرا برای پسرش خواستگاری کرده بود، در حالی که هیچ گونه آشنایی و شناخت قبلی از خانواده اش نداشتیم، اما مادرم اعتقاد داشت وقتی مادر همایون زنی محجبه و باوقار است، حتما فرزندش را به شکل شایسته ای تربیت کرده است. از سوی دیگر نیز یکی از بستگان پدرم عاشق خواهر کوچک ترم شده بود و آن ها به طور ...
روایتی تکان دهنده از قبولی در دانشگاه علم و صنعت تا 40 سال اعتیاد و کارتن خوابی
. همیشه دوست داشتم روزی ازدواج کنم که البته موفق نشدم ولی خداوند من را در شرایطی قرار داده است که بتوانم به معتادان کمک کنم. آن ها را درک می کنم و تنها آرزویم این است که فقط یک نفر هم که شده، دیگر مصرف نکند. درویش از روزهای رهایی گفت: بعد از مدتی که کارم به خیابان خوابی و کارتن خوابی کشید و از سر بی سرپناهی سو سوابقم هم خیلی زیاد شده بود، فکر می کردم مواد مخدر با من عجین شده است و تا روزی که ...
رابطه شیطانی دختر نوجوان را باردار کرد/برای هوس مرا می خواست
.... من هم که اولین فرزند آن ها بودم احترام ویژه ای نزد خانواده ام داشتم تا این که روزی سرنوشتم به یک دوستی خیابانی گره خورد. آن روز ها 17 سال بیشتر نداشتم و به تازگی در مقطع پیش دانشگاهی ثبت نام کرده بودم تا به آرزو های تحصیل در دانشگاه و طی مدارج علمی بالاتر جامه عمل بپوشانم، اما یک روز هنگام رفتن به مدرسه شماره تلفن جوانی را یادداشت کردم که از چند روز قبل با لبخند های عاشقانه اش مرا ...
شکنجه پسر جوان به دست پدر دختر مورد علاقه اش
یافتند اماپسر نوجوان از دست شان فرار کرده است. این در حالی بود که دختر نوجوان در اظهاراتش گفت : من و پسر مورد علاقه ام از شش ماه قبل در اینستاگرام آشنا شده و ارتباط مان ادامه یافت. تصمیم داشتیم بعد از پایان دبیرستان با هم ازدواج کنیم که خانواده ام فهمیدند و مرا تنبیه کردند. اجازه ملاقات با او را نمی دادند. حتی یک ماه گوشی ام را گرفتند و نتوانستم با پسر مورد علاقه ام حرف بزنم. آن روز برای گفت و گو ...
روایت جالب ترک تحصیل مداح مشهور!
خبر داد که بیا این بچه را ببر بگذار درس بخواند، این حالت غیرعادی نیست، حیف است که این بچه اینجا کار کند و درس نخواند . به دعوت یکی از علما به مسجد رفتم و وقتی علت ترک تحصیلم را گفتم، قانعم کرد که دروس حوزوی را بخوانم، من هم رفتم و دروس حوزوی را گذراندم. اما عشق من امام حسین (ع) بود؛ به همین خاطر دوباره به سراغ علاقه خودم رفتم. از همان ابتدا من با رژیم شاهنشاهی مخالف بودم و ...
انقلابی گری شهید امید خوب به روایت مادر و همسر شهید حادثه تروریستی حرم شاهچراغ ع
بودیم که پسرم امید به پدر گفت راستی بابا فردا چهارشنبه چهارم آبان ماه یادتان باشد وقت دکتر دارید باید صبح زود به سمت شیراز حرکت کنیم که ان شاالله وقت کنیم به زیارت حضرت شاهچراغ هم برویم. وی ادامه داد: حاج هوشنگ خوب گفت راستش خودم هم خیلی دلم هوای شاهچراغ کرده صبح که شد به سمت شیراز راه افتادیم، چون از شهر لیکک استان کهگیلویه تا شیراز چند ساعتی راه بودم دمادم غروب بود که به شیراز رسیدیم ...
سفره عقد مجلل سوگل طهماسبی خبرساز شد+ عکس
به گزارش پارسینه و به نقل از شما نیوز؛ عکسی از سفره عقد سوگل طهماسبی و همسرش در فضای مجازی منتشر شد که توجه همگان را به خود جلب کرد. سوگل طهماسبی 1364 در اهواز است. سوگل طهماسبی ازدواج کرده و متاهل است و اطلاعات دقیقی از همسرش در دسترس نیست. سوگل طهماسبی با بازی در سریال کیمیا شناخته شد. سوگل طهماسبی فارغ التحصیل رشته گرافیک در تهران و دانشجوی انصرافی رشته تدوین است. خانواده سوگل ...
افشاگری پس از 20 سال؛ رد کردن پیشنهاد بوندسلیگایی به خاطر پوشیدن لباس پرسپولیس
داشت و عملا چیزی به خودم نمی رسید. من در چند روزی که در آلمان بودم با این تیم خوب تمرین نکردم و برگشتم ایران و با 14 میلیون تومان به پرسپولیس رفتم. من آرزویم پوشیدن لباس پرسپولیس بود و این موضوع برایم از رفتن به فوتبال اروپا مهمتر بود.
سرقت 4کیلو طلا از فامیل دور
تصاویر فامیل مان را برای آنها ارسال کردم. نشانی محل های تردد او را هم در اختیارشان قرار دادم. آنها چند مرتبه خواستند نقشه را عملی کنند که موفق نشدند. چند بار هم خواستند وارد خانه شوند تا طلاها را سرقت کنند که چون خانواده فامیل مان در خانه بودند نشد. سرانجام روز حادثه نقشه را اجرا کردند اما با زیاده روی، مرد طلافروش را با ضربه های چاقو به شدت زخمی کردند. متهم ادامه داد: چهار کیلو طلا را برایم ...
قتل هولناک دایی همسر با ضربات سنگ
سیروس نبود .او دعوا را شروع کرد و می خواست مرا خفه کند. و اگر من برای دفاع از جانم با سنگ به سر سیروس نزده بودم خودم کشته می شد. وی درباره رها کردن خودرو قربانی مقابل بیمارستان گفت: من بعد از قتل ماشین سیروس را مقابل بیمارستان گذاشتم تا همه فکر کنند حالش بد شده و به بیمارستان رفته است. وی ادامه داد: من شش سال از زندگی ام را با وجود داشتن 3 فرزند که یکی از آنها به بیماری صعب ...
تقریظ رهبری نشانه نگاه تیزبین و اشراف ایشان به حوزه ادبیات است
بودم اینبار خودم به سراغشان رفتم و سوژه خواستم . آن ها هم شهید صدرزاده را معرفی کردند. مدت کمی از شهادت ایشان گذشته بود. به مؤسسه گفتم عکس شهید را بدهید تا ببینم. بعد از دیدن عکس شهید یک ارتباط قلبی باایشان برقرار کردم. برای نوشتن کتاب با همسرشهید مصاحبه کردم. نگارش کتاب 2 سال طول کشید و از زاویه دید همسر به صورت زندگی نامه داستانی منتشر و بعد از آن 21 بار تجدید چاپ شد. زندگی عاشقانه ...