سایر منابع:
سایر خبرها
داستان زنی مستقل که زندگی را دوست داشت
: عزیزجون دوزار به راننده اتوبوس می داد و تا ته خط می رفت؛ آن زمان هنوز بلیت وجود نداشت. دوزار هم می داد و باز می گشت؛ با این روش خیابان های شهر را می دید و آن ها را در خاطر می سپارد. همه مسیرهای اتوبوس و خیابان های تهران را با این روش یاد گرفت. نویسنده کتاب ناتمام افزود: به یاد دارم وقتی شوهرش بیمار بود، به بیمارستان هزار تختخوابه رفت و گفت که می خواهد رئیس بیمارستان را ببیند، و توانست ...
شغل همسرم بهترین شغل دنیا است!
خانه را انجام می دهد بلکه حاضر به سکونت در شهر غریب هم می شود و این را به خاطر عشق بین خود و همسرش می داند و می گوید: برای تداوم این زندگی، حاضرم با هر شرایطی کنار بیایم . برای رفع دلتنگی دل نوشته هایی برای خدا می نوشتم برای خانم گوارا، مأموریت با ناوگروه 86 خیلی سخت تر از دیگر مأموریت ها بود زیرا مدتی است که با همسرش زیر یک سقف زندگی کرده و این در کنار هم بودن، باعث ...
صعود به بلندترین قله های ایران در 78 سالگی / درباره مادربزرگ نیکوکاری که نشان داده سن فقط یک عدد است
.... خلاصه متوجه شدم این خانم همسرموقت مردی بوده و از او صاحب بچه شده، اما خانواده اش با وصلت دائمی آن ها موافق نیستند. من پادرمیانی کردم و چون دیدم این مرد هم این خانم را دوست دارد، از خانواده خانم موافقت ازدواج آن ها را گرفتم. پس از عقد دائمی، دست به کار شدم تا برای این خانم هم جهیزیه تهیه کنم. شکر خدا همه کمک کردند و خیلی زود جهیزیه تکمیل شد، بعد آن آقا آمد دست زن و بچه اش را گرفت و به ...
هدایتی: دوست دارم نقش سرباز ناشناسی از سپاه امام حسین (ع) را بازی کنم+فیلم
با سیدالشهداء گفت: ما خانواده ای مذهبی و سنتی بودیم. فضای خانه ما فضای خاصی بود و مادر مرحومم اعتقاد زیادی به ائمه داشت. مادرم 28 صفر نذر آش داشت و هر سال خیلی با اعتقاد نذرش را ادا می کرد و این اعتقاد برای همیشه در ذهن من ماندگار شده است. مستاجر بودیم و خانه نداشتیم و بنابراین در همه محله های تهران تجربه زندگی دارم. روضه ها و هیئت های زیادی در این سالها می دیدم. اما هیئت ما در مسجدی کوچک بود که ...
این پیرزن بلاخره توانست پسر 30 سال کوچکتر را عاشق خودش کند/ عکس
نادیده بگیریم. سن فقط یک عدد است و عشقی که به همسرم دارم را متوقف نمی کند. اکنون این زوج در خانه گِلی خود در یک بوما (یک مجتمع خانوادگی) با هم زندگی می کنند و هر دو طرف چیز های زیادی برای یادگیری در مورد فرهنگ دیگری داشته اند. دبورا گفت: ما روی آتش غذا می پزیم. ما در حال حاضر در حال ساخت یک اقامتگاه هستیم و حتی باید نردبان های خود را بسازیم. وی درمورد شوهرش گفت: او ...
خانه ام عزاخانه ارباب است
... محل سکونت فعلی حاج احمد برج های هرمز شهرک غرب است. خانه ای که به اصرار خانواده اش انتخاب کرده اما تمام دلبستگی و دادلدگی هایش در خانه پدری و زادگاهش محله اسفندیاری است. سال های سال پدر در محله اسفندیاری سکونت داشته و می گوید هیچ جای تهران را با اسفندیاری عوض نمی کنم. همین علاقه خاص او به محله و اهالی است که اینک در کارنامه کاری او ده ها اقدام برای محله ثبت شده است. از ساخت مسجد حضرت رسول ...
نفس هنوز بالا نمی آید پس از 59 بار جراحی
های مکررم بسیار اذیت شدند. حتی وقتی شنیدند که جراحان در انگلستان اعلام کردند که دیگر کاری برای من نمی توانند انجام دهند تنهایم نگذاشتند و همیشه مرا همراهی کردند. او با تأکید بر نقش همسران جانبازان در زندگی این قشر می گوید: زندگی کنار یک جانباز بسیار سخت است، مخصوصاً جانبازی با وضعیت امروز من. هرچه دارم را مدیون همسرم می دانم که همواره یار و یاورم بود. حبیبه سادات موسوی همسر ...
امیررضا دلاوری کیست؟ از خائن کشی تا ساختمان 85
سال پیش هم در یکی از رشته های رزمی به نام هان مادانگ که در تهران برگزار شد برنده یک مدال نقره و دو مدال برنز شدم سبک مورد علاقه من از کودکی تلویزیون و فیلم بین بودم بهه کارهای پلیسی و اکشن علاقه خیلی زیادی دارم اما کارهای درام، ملودرام و کمدی را هم می بینم و این ها به حال و هوای زمانی که در آن هستم بستگی دارد افتخارات از جمله افتخارات می توان به دریافت ...
برای جبران کمبود محبت های شوهرم رو به شبکه های اجتماعی آوردم/ به خودم آمدم دیدم با مرد غریبه رابطه ...
گفتم نزد پلیس می روم، او هم بی شرمانه قطعه ای از یک فیلم بسیار زننده را که در منزلش گرفته بود، برای همسرم فرستاد و سپس آروین را تهدید کرد که ادامه این فیلم ها را در اینستاگرام می گذارد، مگر آن که مبالغ درخواستی او را بدهد. همسرم که از این ماجرا بسیار عصبانی شده بود، کتکم زد و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد. حالا هم با این رسوایی عجیب حتی نمی توانم به چشمان فرزندانم نگاه کنم. این خبر مربوط به گذشته بوده وصرفا جهت عبرت آموزی بازنشر گردیده است. ...
یک شهید، یک خاطره
در خانه موج می زد و شگفت اینکه حمزه، تنها یادگارِ آقا تقی در میان این همه سروصدا آرام و راحت خوابیده بود! همسرم نمی خواست حمزه چهره خون آلود پدرش را ببیند و به خواست خدا پسرمان با آن همه هیاهو بیدار نشد! او خوابیده بود، آن هم چه خواب نازی. هرلحظه که چشم باز می کردم و آقا تقی را می دیدم بی اختیار به یاد حمزه می افتادم. وقتی سراغ او را از اطرافیان می گرفتم، جواب می شنیدم که خواب است. آن جا فهمیدم که هر چه آقا تقی از خدا خواسته، پروردگار به او داده است. براساس خاطره ای از شهید سید محمدتقی رضوی مبرقع راوی: عطیه سادات سیدآبادی، همسر شهید ...
آزار شیطانی زن جوان به دست شوهر و دوستانش
زن جوان ادامه داد: بیشتر از هر چیزی رفیق بازی هایش عذابم می داد. او هر روز دوستان نابابش را به خانه دعوت می کرد و تا نیمه های شب مشغول استعمال مواد مخدر می شدند. تا اینکه در یکی از همین دورهمی ها در حالی که فرشاد در حال خودش نبود دوستانش وارد اتاقی شدند که من و پسر کوچکم در آن بودیم و آن ها به زور در مقابل چشمان پسر و همسرم بصورت نوبتی به من تجاوز کردند. سوسن گفت: پس از این ...
حکایت اهل راز
...> سالی در محضر زائران تهرانی بودم. در میان کاروان ما زائری بود بی قرار و ملتهب. روزی او را بسیار نگران دیدم. گفتم: چه شده است؟ گفت: حاج آقا! دعا کن. همسرم مریض است. سِل دارد و حالش بسیار وخیم است. امروز صبح به خانه تلفن زدم. پسری دارم به نام کریم. گفتم: بابا! چه می خواهی برایت بگیرم؟ گفت: من هیچ چیز نمی خواهم. من مادرم را می خواهم. از خدا شفای مادرم را بگیر. دیگر طاقتم تمام شده است ...
سلاح مردان روی دوش زنان
، همسر شهید محمد دانش پرور به خوبی مشهود بود. او می گوید: سال 1355 بود که زندگی مشترکم را با محمد آغاز کردم. حاصل این زندگی مشترک چهار فرزند به نام های حیدر، حمیده، هادی و حامد بود. شاید روز های نبود همسرم برای من با وجود بچه ها و شرایط آن زمان سخت و دشوار بود، ولی به خواست همسرم احترام می گذاشتم و می دانستم همراهی او در مسیر شهدا مرا در ثواب کار او شریک خواهد کرد. خادم الشهدای شهید خادمی ...
مادرانه های خانم دکتر
. بنابراین طبیعی ست خانمی که به طور مضاعف، بیرون از خانه مسئولیت و فعالیت داشته باشد گاهی در انجام امور خانه که نخستین رسالتش شناخته می شود، با مشکل روبه رو شود. من نیز از این قاعده مستثنی نیستم و برای به سرانجام رساندن بسیاری از امور خانه، به زمان و کمک نیاز دارم. با توجه به تجربه ای که از سال های پزشکی اندوخته اید، آیا حرفه و تخصص پزشکی جزو مشاغلی است که برای بانوان موانع و چالش های ...
عمه عروس در رابطه پنهانی با داماد خیانتکار حامله شد!
به گزارش اینتیتر به نقل از زنهار، زن جوان باردار شکایت خود را از یک مرد جوان به اتهام تجاوز، در شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران به ثبت رساند. این زن 37 ساله به نام نسیم در طرح شکایت خود گفت: چند سال قبل از همسرم جدا شدم و با دختر 13 ساله خود در یک خانه ویلایی در شهریار زندگی می کردم. قصد مهاجرت داشتم و می خواستم به همراه دخترم از کشور خارج شویم و برای ادامه زندگی به کانادا برویم. ...
عشق دروغین دروان دانشجویی بعد از ازدواج رنگ خیانت گرفت
ذلتی را به جان خریدم و بارها و بارها از خطاهای همسرم چشم پوشی کردم در طول این چند سال در یک آموزشگاهی مشغول به کار شده بودم تا کمک حال همسرم باشم علی رغم احساس قلبیم برای مادر شدن به خاطر منصور که علاقه ایی به بچه نداشت و او را موجودی مزاحم می دانست قید مادر شدنم را هم زدم اما اکنون بعد از گذشت 8 سال از زندگی مشترک مان و گذشت و صبوری که داشتم، دیگر طاقت خیانت و رفیق بازی همسرم را ندارم به خاطر همین ...
سلاخی وحشتناک خانواده همسر در مشهد؛ شوهرم عاشق خواهر مجردم شده بود/ مرد قاتل قبلا هم ازدواج کرده بود ...
پاسخ منفی داد .به همین خاطر به همسرم گفتم از خانه پدرت نقل مکان کنیم ولی خانواده اش مخالف رفتن ما بودند! از سوی دیگر هم همسرم به طور ارثی بیماری پوستی داشت که بعد از به دنیا آمدن فرزندم این بیماری شدت گرفت به طوری که دیگر نمی خواستم با او زندگی کنم! وی ادامه داد: من فوق لیسانس مهندسی آب دارم و دوست نداشتم توسط برادرزنم یا پدرش تحقیر شوم. این بود که با کارد ابتدا پدر زنم را کشتم و بعد هم به سوی مادر زن و همسرم هجوم بردم و با ضربات کارد آن ها را هم مجروح کردم... بنابراین گزارش، تحقیقات بیشتر در این باره به سروان منفرد افسر پرونده سپرده شد. ...
حجاب عربی لیلا بلوکات در کربلا
سریال یوسف پیغمبر دیده شدم. البته چنتا انتخاب بد هم داشتم که خوب میزارم به حساب بی تجربگیم چرا همه جا هستید، تو افتتحایه , اختتامیه , خیریه ، کنسرت و جشن و عزا؟ من نمیدونم الان این بد یا خوب ! ولی من هرجا که خیره باشه میرم و حضور دارم . ولی تو کنسرت ها به ندرت مگه اینکه منو دعوت کنند که اونم وظیفمه باشم . تو افتتاحیه و اختتامیه هم چون سال های ساله که خودم دوست دارم برم رو ...
عقد موقت دختر 21 ساله با مرد 60 ساله به خاطر وام بانکی!
رفتارهای خشن پدرم زنگ خانه ما را نمی زد. من هم که تا مقطع دبیرستان تحصیل کرده بودم تصمیم گرفتم هنری بیاموزم تا با کسب درآمد بتوانم کمک خرج خانواده باشم. به همین دلیل به مدت یک سال هنر خیاطی را فرا گرفتم و پس از آن در کارگاه یکی از دوستانم مشغول کار شدم و درآمد خوبی داشتم تا این که از طریق یکی از مشتریان کارگاه با جوانی خوش تیپ و بلندپرواز آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم. اما همسرم گویی همواره در ...
روضه خانگی بانوان تبیین گر فرهنگ عاشورایی
به گزارش ایرنا ، روضه خانگی یکی از سنت های دیرینه بانوان ایرانی است که در ایام عزای ائمه اطهار در محرم و صفر برپا می شود و خانواده ها در حد توان خود به برپایی عزا در منازل خود مبادرت می کنند. مراسم عزاداری های محرم و صفر، بیش از یک هزار و 400 سال است که به سبک و سیاق مختلف در زمان ها و دوران های مختلف برگزار می شود. سیده فاطمه خانم همراه نور ملایم خورشید از پشت آسمان ابری ...
شوهرم که در بستر بیماری بود بهش خیانت کردم / پشیمانم ولی....
...> من عاشق او شده بودم و به خاطر این عشق از شهر خودم راهی تهران شدم همسر بیمارم را فریب دادم و مثل یک همسر چندین روز در کنار ندیم بودم و او مرا درست مثل یک وسیله مصرفی دور انداخته بود. سرخورده و شرمنده به شهرم بازگشتم و درست زمانی که تصمیم گرفتم گذشته را جبران کنم و با پنهان کردن خیانتم به زندگی با همسرم ادامه دهم او نیز بر اثر بیماری درگذشت. فکرش را بکنید در آخرین روزهای زندگی همسرم به ...
تصاویر/ مادر دهه هشتادی با 4 فرزند: تصور از فرزندآوری را تغییر دادم!
. همسرم آن زمان طلبه بود، یعنی شغلش طلبگی بود. نه ماشین و خانه داشت و نه شغلی. اما پدرم در او تعهد، مسئولیت پذیری، ایمان و تقوا دید و مطمئن بود که می تواند من را خوشبخت کند. پدر و مادرم موافقت خودشان را اعلام کردند و من را هم در جریان گذاشتند. دختر بچه 13ساله چه تصویری از زندگی مشترک، ازدواج و خانه داری در ذهنش است؟ ما هم سؤال هایمان را بی تعارف ...
با دوست پسرم توی اتاق خواب بودیم که شوهرم خونه آمد / هر چی میگم دیگه خیانت نمیکنم باورم نمیکنه و ...
فرشید به بهانه های مختلف و زمانی که همسرم در خانه حضور نداشت به خانه ما می آمد و خیلی از کارهای خانه ام را انجام می داد دیگر نزد او حجابم را هم رعایت نمی کردم و چندی بعد نیز با او به اتاق خواب مشترکم با مهدی رفتم و... سریالهای ماهواره ای رو دیدی؟ این زن به این سبک به شوهرش خیانت کرد! لکه دار شدن عفت دختر نوجوان درپارتی شبانه/ تجاوز پسر شیطان صفت دختران و زنان ج ...
دام عاشقانه پیرمرد برای دختر جوان | می خواستم سحر را از پدرش بخرم
می خواستم سحر را از پدرش بخرم / او جوان بود و من پولدار سحر خیلی جوون بود، می ترسیدم به او حرف دلم رو بزنم، البته خجالت هم چاشنی ترس بود. موهام عین دندونام سفید شده بود، تنها چیزی که بهش می نازیدم پولی بود که هیچ وارثی نداشت. به گزارش عرشه آنلاین، وقتی یه روز صبح زود از خواب بیدار شدم و اونو با مانتوی پرستاری بالای سرم دیدم، نذاشتم حاشیه ها باعث بشن که حرفامو به اون نزنم. سحر تعجب کرده بود، من!، شما به جای بابای من هستید، امیدوارم یه شوخی باشه . اما شوخی نبود من خیلی جدی بودم، از بچگی یاد گرفته بودم با پول می شه همه چیز رو خرید. با این تصور بود که هر روز با دیدن سحر توی بیمارستان، خیالبافی می کردم که اون توی آشپزخونه داره برام غذا درست می کنه و من هم براش یه هدیه خیلی قیمتی خریدم و می خوام اونو ذوق زده کنم. وقتی برگه ترخیص از بیمارستانم از طرف دکتر امضا شد، اصلاً خوشحال نبودم. کاش بیشتر از اینا توی بیمارستان می موندم. بیرون از بیمارستان اصلاً یه لحظه هم از یاد سحر بیرون نمی اومدم. همه زندگیم شده بود فکر و خیال تا اینکه با آدرس خونه اونا، رفتم به خواستگاری . یه خونه قدیمی توی یکی از محله های فقیرنشین. وقتی جلوی این خونه ایستادم دلم قرص شد که حتماً با دست پر بر می گردم. پدر و مادر سحر با دیدن من، مرا با سلام و صلوات به خونشون دعوت کردند. دیگه مطمئن بودم که سحر زن من می شه، پدرش موافق بود و مادرش هم مخالفتی نداشت. پدر سحر می گفت که اون دختر هیچ وقت حرف باباش رو زمین نمی اندازه. ظهر بود که سحر اومد توی خونه، با دیدن من سرجاش خشکش زد، یه جورهایی خجالت توی چهره اش بود و مشخص بود که اصلاً دوست نداشت منو توی خونشون ببینه. با وجود امتناع سحر از ازدواج با من، پدرش قول و قرارهای عروسی رو گذاشت. البته بگم که این مرد سعی داشت با گرفتن کلی پول منو به دخترش برسونه. اون روز وقتی از خونه گلی خارج می شدم دیدم که سحر گریه می کنه، این حالت تنها عکس العملی بود که می تونست منو منقلب کنه، یاد گریه های همسرم افتادم. اون همیشه وقتی قلب درد منو می دید آروم گریه می کرد و دعا می کرد قبل از من بمیره، انگار خدا با اون یار بود چون توی یه سانحه این زن مهربون رو از من گرفت. هنوز از کوچه سحر اینا خارج نشده بودم که فرمون رو سمت بهشت زهرا کج کردم. دو هفته ای می شد که به همسرم سر نزده بودم، وقتی سر قبر او نشستم دلم آروم گرفت. زدم زیر گریه، چه قدر تنها بودم. اون شب توی خواب همسرم رو دیدم اما این بار نمی خندید. وقتی بیدار شدم اولین کاری که کردم به خونه سحر رفتم، وقتی رسیدم دیدم سحر از ناراحتی مریض شده و افتاده کنج خونه. از خودم بدم اومد، آخه یه آدم چند بار باید اشتباه کنه تا بفهمه کارهاش درست نیست. من توی این سن و سال می خواستم با تکیه به ثروتم جوونی یک دختر رو تباه کنم، اگر این کار می شد هیچ وقت خودم را نمی بخشید؟ وقتی بالای سر سحر رفتم اونو دخترم صدا زدم و لحن حرف زدنم پدارانه شد، این دختر توی چشمانم نگاه کرد، التماس از چشمانش می بارید. خنده ای کردم و در حالی که صدام می لرزید بهش گفتم هر وقت مشکلی داشت و من می تونستم کمکش کنم فکر کنه من پدرشم و بیاد سراغم. یک سالی از این ماجرا نگذشته بود که یه روز سحر اومد توی شرکت تجاریم، بعد از او یه جوون هم وارد شرکت شد، اونا با دیدن من توی راهرو نزد من اومدند و در حالی که این دختر، منو به مرد جوون معرفی کرد یه کارت عروسی به دستم داد. برای اولین بار در زندگی ام احساس کردم همسر مهربونم از دست من راضیه، این جشن عروسی ساده به قدری لذتبخش بود که حاضر بودم همه ثروتم را در برابر هر ثانیه خوشی در این ...
حرف های تلخ “خانم بازیگر” درباره زندگی شخصی خود
فاصله گرفتم و اینگونه نبود که این فاصله گرفتن خودخواسته باشد. بیشتر زمانم را وقف پرستاری از همسرم می کردم و می خواستم زمان بیشتری در کنارش باشم و همین شرایط باعث شد که مدتی نتوانم فعالیت داشته باشم. امروز هم این دوره کم کاری پشیمان نیستم. واقعاً دوست داشتم فعالیت حرفه ای داشته باشم اما مهمتر برایم این بود که احساس می کردم با زمانی که صرف می کنم دارم به آدم دیگری زندگی می بخشم و ...
مادرانه های پزشک دهه هفتادی با 3 فرزند
و در رشته پزشکی مشغول به تحصیل شدم، در سال 1395 ازدواج کردم و 3 فرزندم در طول دوران تحصیلم به دنیا آمدند و برای هرکدام مرخصی یک ساله گرفتم، این موضوع باعث شد به جای 7 سال، بعد از گذشت 10 سال؛ از این رشته فارغ التحصیل شوم. او ادامه داو: اکنون 3 فرزند پسر دارم، حسین متولد 1396، عباس متولد 1398 و فرزند سوم علی متولد 1400 است. لازمه رسیدگی به همه کارها بالا و پایین کردن اولویت ...
نقشه های مرد پلید برای رابطه شیطانی با زن دوستش/ راز پیامک های عاشقانه چه بود؟
او را با افتخار خانم مهندس صدا می زد، به بخش هایی از سرگذشت خود اشاره کرد و گفت: پنج ساله بودم که پدرم به طور ناگهانی ما را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. مادرم که سرپرستی من و خواهر و برادر کوچک ترم را به عهده گرفته بود ،فقط از ورشکستگی مالی پدرم سخن می گفت ولی هیچ گاه پاسخ درستی به ما نداد که چرا پدرم این گونه و در آن شرایط سخت ما را ترک کرد! از همان دوران کودکی که به خاطر دارم ...
مجید واشقانی کیست؟مجید واشقانی، بازیگر محبوب و پلیر حرفه ای مافیا
تجربه کردم که همانجا هم تمام شد ولی دوست دارم همسر آیندم مثل خودم تلخ و جذاب باشد. مجید واشقانی هنوز ازدواج نکرده و مجرد است، تصاویری که در خصوص ازدواج وی در شبکه های اجتماعی منتشر می شود، حقیقت ندارد. رضا عطاران را دوست دارم پس آثارش را هم می بینم خیلی اهل سینما رفتن نیستم. در کار ما مگر سینما هم می شود رفت؟ بیشتر دی وی دی های فیلم ها را تهیه می کنم و در خانه می ...