سایر منابع:
سایر خبرها
منتهی | روایت آزاده آل ایوب از پیاده روی اربعین با یک اتوبوس معمولی در مرز مهران/ دوست داشتم خاله نرگس ...
: من خالصانه و عاشقانه از امام زمان(عج) می خواهم مرا در این مسیر قرار دهند و هر برنامه ای که دعوت شدم برای امام حسین(ع) بوده و به خاطر امام حسین(ع) بوده است. من این پرچم را که به دستم دادید نشانه می گیرم که صدای ما را می شنوند و اجابت می کنند. از خداوند می خواهم که زیر این پرچم سربلند بشوم و پیش حضرت زهرا(س) روسفید. پای حرف هایمان بمانیم که اگر آبرو و عزتی دادند آبروداری کنیم. بعد نگویند تو یک روزی ...
چند دقیقه با کتاب مقام اسماعیل
به امام شیعیان من ایرانیا رو بسیار دوست دارم و بعد از شورش های ده سال قبل تو سوریه و بدرفتاری دولت با مردم، زمینه سوء استفاده از سوی گروه های تکفیری و داعش تو کشور ما به وجود اومد و اگه مشورت و کمک سپاه ایران نبود الان کشور ما مرکز فساد دواعش و تهدیدی بزرگ برای منطقه شده بود. مهربانی پدرانه حاج اسماعیل مردم ما رو عاشق سپاه و مسئولان ایران به خصوص امام خامنه ای کرده و عشیره ما شهیدان زیادی در رکاب ...
“سلنا گومز” پس از سال ها درباره جدایی خود از “جاستین بیبر” می گوید!
...، حدود 16 یا 17 ساله بودم. این یک روند بسیار سخت بود. من اصلا از آن لذت نمی بردم. اما چند سال بعد، توانستم کودکانی را در بیمارستان ملاقات کنم که تا زمانی که فاش نکردم من هم به بیماری لوپوس مبتلا هستم، به من نگاه نمی کردند. حتی زمانی که در مورد پیوند کلیه خود صحبت کند، این خانم خواننده و بازیگر بازیگر بیشترین تلاش خود را می کند تا این تجربیات را به عنوان لحظاتی ببیند که به دیگران یادآوری می کنند که تنها نیستند! ...
این پیرزن بلاخره توانست پسر 30 سال کوچکتر را عاشق خودش کند/ عکس
دبورا تماس می گرفت و حتی در مورد تمایل به ازدواج با او صحبت می کرد. دبورا می گوید: وقتی به کالیفرنیا برگشتم، 12 ساعت اختلاف بین ما بود. اما سایتوتی هر روز با من تماس می گرفت، حتی اگر برق قطع می شد، او راهی پیدا می کرد. دختر بزرگم، تیفانی 32 ساله او را در فیس تایم ملاقات کردند و او را دوست داشتند. بنابراین، وقتی فرزندان دبورا او را به ازدواج با مرد ماسایی تشویق کردند وی دو ...
نفس هنوز بالا نمی آید پس از 59 بار جراحی
بودند و با جان و دل برای اسلام و نجات مرزهای کشور تلاش می کردند. مرد با مرور روزهای اول جنگ تحمیلی می گوید: آن روزها ما در محله شهرک ولی عصر(عج) زندگی می کردیم. برادرانم و جوان های فامیل در جبهه بودند. برادر بزرگ ترم، مصطفی که جانباز شیمیایی است و این روزها حال و روز خوبی هم ندارد در جبهه بود. مرتضی، برادر کوچکم و پسر عمویم، ابراهیم به شهادت رسیده بودند. مرتضی 20 سال بیشتر نداشت که در عملیات والفجر ...
دستگیری مادر و دختر به اتهام قتل پدر خانواده
مان کرده بود. فقط از روی صدا متوجه شدم که او به شوهرم حمله کرده است. قاتل بعد از آنکه جان شوهرم را گرفت فرار کرد. احتمال می دهم که شوهرم با این مرد دچار خصومت شده و انگیزه قاتل انتقامجویی بوده است. روایت دختر دختر 22 ساله مقتول دومین فردی بود که در محل جنایت مورد بازجویی قرار گرفت. او اما روایت متفاوتی بیان کرد و گفت: وقتی قاتل ناشناس وارد خانه شد، مادرم نبود؛ او برای خرید از ...
عقد موقت دختر 21 ساله با مرد 60 ساله به خاطر وام بانکی!
عقد موقت دختر 21 ساله با مرد 60 ساله به خاطر وام بانکی! زن 21ساله که برای پیگیری پرونده شکایت از یک مرد 60ساله وارد کلانتری شده بود، در حالی که مدعی بود به دلیل اعتماد و خوش بینی دچار مخمصه بزرگی شده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در یک خانواده شش نفره به دنیا آمدم. به گزارش عرشه آنلاین، پدرم شغل آزاد داشت اما هیچ وقت نمی توانست در یک مکان ...
قتل هولناک پدرزن به دست دامادی که عاشق خواهرزنش شده بود
خانواده اش مخالف رفتن ما بودند! از سوی دیگر هم همسرم به طور ارثی بیماری پوستی داشت که بعد از به دنیا آمدن فرزندم این بیماری شدت گرفت به طوری که دیگر نمی خواستم با او زندگی کنم! وی ادامه داد: من فوق لیسانس مهندسی آب دارم و دوست نداشتم توسط برادرزنم یا پدرش تحقیر شوم. این بود که با کارد ابتدا پدر زنم را کشتم و بعد هم به سوی مادر زن و همسرم هجوم بردم و با ضربات کارد آن ها را هم مجروح کردم... / خراسان ...
دوبیتی خواهر عروضی رباعی است
...> یک قبله به نامِ کربلا می سازد شعر علیرضا حکمتی یک عمر قفس بال مرا درک نکرد این درد کهن سال مرا درک نکرد بسیار من از درد خودم حرف زدم افسوس کسی حال مرا درک نکرد شعر نغمه مستشارنظامی وقتی گل ناشکفته پرپر می شد با خون گلو گلوی تو تر می شد این معجزه مسیح عاشورا بود در دست پدر، پسر کبوتر می شد شعر زهرا محدثی خراسانی ...
غم انگیز ترین فیلم های عاشقانه جهان که اشکتان را درمی آورند
داوطلبانه به جنگ می رود و الی نیز به پرستاری از سربازان می پردازد. چند روز مانده به ازدواج الی با یک فرد دیگر عکسی از نوا در روزنامه می بیند و به دیدن او می رود. الی متوجه می شود نوا در تمام این سال ها عاشق او مانده است. دفترچه خاطرات یکی از غم انگیزترین فیلم های عاشقانه است که حسابی اشکتان را در می آورد. 2- بخت پریشان 2014 - The Fault in Our Stars کارگردان: جاش ...
پادرمیانی پدر، حمید را راهی جبهه کرد/ مقابله با بعثی ها با خشاب خالی!
به گزارش خبرنگار ایمنا ، در دومین روز از فروردین ماه سال 1346 در خانه مشهدی علی غمسوار و دلشادخانم پسری به دنیا آمد که اسمش را محمد گذاشتند. در محله امامزاده سیلاب تبریز زندگی می کردند و غیر از محمد که بعدها حمید صدایش کردند دو دختر و چهار پسر دیگر نیز داشتند. علی آقا غمسوار، روزگاری فرمانده پایگاه مسجد محل و بسیار باسواد بود. معمولاً بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد سخنرانی می کرد ...
بهترین انیمه های سینمایی جدید
انیمه ها را از دست ندهید. با ما همراه باشید. انیمه سوزومه (Suzume) اگر طرفدار انیمه دیدن باشید قطعا انیمه سوزومه را دیده اید یا حداقل نام آن را شنیده اید. این انیمه یکی از موفق ترین انیمه های سال 2022 است و داستان دختری 17 ساله به نام سوزومه را روایت می کند که در یک شهر آرام در جنوب غربی ژاپن زندگی می کند. در ادامه داستان، سوزومه یک مرد جوان مرموز را ملاقات می کند که به دنبال ...
قصه کوله ها؛ نذر حال خوب برادر شد
هید گمنام نشسته بود، صحبت کردم. این دختر که می خواست نامش به عنوان ناشناس یاد شود می گوید: سال پیش می خواستم همراه کاروان به پیاده روی بروم ولی در همین جا از پله افتادم و پایم شکست و جا ماندم و نتوانستم بروم. برای این شهید گمنام خیلی گلایه کردم و از دستش ناراحت بودم. ولی با این حال قول اربعین بعدی را به از او گرفتم و گفتم سال بعد باید همراه کاروان بروم. وی می گوید: حالا من ...
حجاب عربی لیلا بلوکات در کربلا
...> برای اینکه من کارمو ( بازیگری ) خیلی دوست دارم و عاشقانه بخاطرش جنگیدم ، تلاش کردم .و چون دختر خیلی مسئولیت پذیری هستم و واقعا بازیگری نمیذاره که من به همه کارام برسم و اینا اجازه نمیده که من بتونم فرد دیگه ای رو وارد زندگیم بکنم و شریکی رو انتخاب بکنم که نتونم از عهده نیاز های اون بر بیام.و ناراحت بشه از این که من نیستم.حتی تو این 4 سالی که کار نکردم تمام وقتم با بچه های یتیم خونه گذشت.که حالا ...
روایتی تازه از شهید سیدعلی اندرزگو مرد هزار چهره انقلاب/خروس هایی که برای شیخ عباس اسلحه جا به جا می ...
امام خمینی(ره) جرم بود مادرم حرمت سادات دختر یک روحانی و بسیار مومن بود. مادر همفکر پدرم بود و از حکومت راضی نبود برای همین هیچ وقت در منزل نه عکس شاه و نه رادیو و تلویزیون. پدرم تا قبل از امام خمینی مقلد آقای بروجردی بود و بعد هم مقلد امام شدیم. بعدها که رساله امام جرم محسوب می شد ما نه تنها در خانه رساله داشتیم بلکه به طور وسیع توزیع هم می کردیم. وضعیت زندگی مردم عادی در ...
فال حافظ امروز شنبه 4 شهریور ماه/ خاک بر سر کن غم ایام را
حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر تعبیر: تفسیر فال حافظ امروز شما نشان می دهد انسانی هستی حساس که همه چیز را خیلی سخت می گیری و زندگی را به کام خود و نزدیکان زهر می کنی. مگر زندگی چند سال ادامه خواهد یافت که تمام عمر را صرف مسائل جزئی می کنی؟ همه چیز که نباید کاملا مطابق میل تو باشد. کمی هم تو با زندگی سازش کن و قانع باش که بسیارند کسانی که حسرت زندگی ...
مهاجرت به اسپانیا، انگیزه دخترجوان برای دستبرد مسلحانه به خانه خانم دکتر
رفته بودند، چهره یکی از آنها را شناخت. زنی به نام افسانه که بدون ماسک وارد حلیم فروشی شده و یک ظرف حلیم خریده بود. افسانه حدود یک سال قبل برای انجام کارهای نظافت به خانه شاکی مراجعه کرده بود. دختر جوان که حدس می زد او در پشت پرده سرقت از خانه آنها بوده، ماجرا را به کارآگاهان اطلاع داد و به این ترتیب افسانه به عنوان مظنون دستگیر شد. او در بازجویی ها به سرقت مسلحانه با همدستی 3 مرد نقابدار اعتراف ...
عکس های زشت و زننده ام را برای شوهرم فرستاد! / خیلی بد رسوا شدم!
من احساس کردم قصد توهین و تحقیر مرا دارد. آن قدر دختر احساساتی و زودرنجی بودم که این موضوع را جدی گرفتم و از آن روز به بعد قهر و آشتی های ما شروع شد و من از این کلمه به عنوان اهرمی برای ابراز ناراحتی هایم استفاده می کردم. اما حقیقت ماجرا این بود که هنوز یاد نگرفته بودم در برابر ناملایمات و تلخکامی های روزگار و تنگناهای زندگی مشترک مقاومت کنم و درکنار همسرم قرار بگیرم تا با یکدیگر بر مشکلات تکراری و ...
درباره سریال عشق کوفی ، اثر حسن آخوندپور | آزمون عاشقانه تاریخ
سال 61 هجری می پردازد و قصه خود را در بستر محافل خانوادگی و اجتماعی شهر کوفه، دقیقا در حساس ترین برهه کل تاریخ این شهر، پیش می برد. الگوبرداری کلاسیک در نخستین سکانس های قسمت اول از سریال عشق کوفی روشن می شود که بیننده با یک رابطه عاشقانه جذاب سروکار خواهد داشت. دختری به نام نائله از خانواده ای عثمانی را به عقد پسرعمویش درآورده اند، اما مرد فرومایه قصد آن کرده است که دختر را ...
صعود به بلندترین قله های ایران در 78 سالگی / درباره مادربزرگ نیکوکاری که نشان داده سن فقط یک عدد است
. گفت با این کفش و چادر نمی توانی بیایی من اهل پیاده روی بودم و سعی می کردم وقتی می خواستم جایی بروم که می توانستم پیاده بروم، از ماشین استفاده نکنم. سه سال قبل یک روز یکی از خانم ها که خودش با یکی از گروه های کوه نوردی می رفت، به من گفت می آیی با هم کوه برویم؟ گفتم: من که کوه نوردی بلد نیستم و تا حالا کوه نرفته ام. خلاصه آن دوستم گفت چیز خاصی نیست بنابراین من با همان ...
فال حافظ امروز / 4 شهریور با تفسیر دقیق + فیلم
دهد که نیتی در دل داری، اگر می خواهی به این آرزو برسی باید صبور باشی و دل از اندوه برهانی. اگر دست تو چراغی بر تیرگی شب کسی روشن کند خدا نیز نور لطف خود را بر تو ارزانی خواهد داشت و تو را به نیتت خواهد رساند. فال حافظ متولدین اردیبهشت روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش در ...
با دوست پسرم توی اتاق خواب بودیم که شوهرم خونه آمد / هر چی میگم دیگه خیانت نمیکنم باورم نمیکنه و ...
ان اسیر طعمه های ماساژور مرد/ او دنبال نقشه های پلید و غیراخلاقی بود صاحبخانه ام مجرد است و بجای کرایه خانه خواسته های بیشرمانه دارد نرگس 30 ساله به قاضی دادگاه خانواده گفت: چند سال قبل با مهدی ازدواج کردم او مرد پرتلاشی بود و برای خوشبختی من بسیار فعالیت می کرد، تولد مینا نیز انگیزه ما را در زندگی بیشتر کرد. وی ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که همسرم شاگ ...
خواهرانم؛ با حجاب خود از خون شهدا حفاظت کنید
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، دوران دفاع مقدس گنجینه ای ارزشمند برای یادآوری و معرفی رشادت های رزمندگان در دفاع از آب و خاک و نوامیس وطن است. تاریخ هیچ گاه مجاهدت ها، رشادت ها و ایثارگری های رزمندگان هشت سال دفاع مقدس را فراموش نخواهد کرد. غلامرضا میرزائی فرزند اسماعیل بیستم مرداد 1350 در شهرستان تهران به دنیا آمد و بیست و هشتم دی 1366 با سمت آرپی جی زن در ماووت عراق بر اثر اصابت ...
13 سلبریتی هالیوودی که همیشه عاشق افراد شبیه به هم می شوند
انتخاب شریک عاطفی می شوید. کیج وقتی 40 ساله بود با آلیس کیم (سمت چپ) ازدواج کرد که آن زمان 19 سال داشت. ازدواج آن ها چندان دوام نیاورد و کیج بعداً با ریکو شیباتا ازدواج کرد که شبیه به کیم است و او هم بیشتر از 30 سال از کیج کوچک تر است. جورج کلونی در جذابیت امل علم الدین هیچ شکی نیست، زنی که جورج کلونی بعد از سال های طولانی تجرد با او پیمان زناشویی بست. با این حال، شرکای عاطفی ...
کارآگاه بازی دختر جوان سارقان مسلح را به دام انداخت
اموالشان از محل گریخته اند. حلیم نذری دختر جوان که وحشت در چهره اش موج می زد در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مادرم پزشک است و ما با هم زندگی می کنیم. ساعتی قبل زنگ خانه مان را زدند. من آیفون را برداشتم تا ببینم چه کسی پشت در است. زن جوانی پشت در ظرفی در دست داشت و گفت حلیم نذری برایمان آورده است و من هم برای گرفتن حلیم نذری جلوی در رفتم، اما خبر نداشتم سه سارق مسلح پشت در کمین کرده اند. وقتی ...
تصاویر/ مادر دهه هشتادی با 4 فرزند: تصور از فرزندآوری را تغییر دادم!
امکانات چفت هم شود و چند سال بعد از ازدواج تازه به فکر بچه دار شدن می افتند. شنیدن ماجرای زندگی فاطمه شریف زاده ؛ جوان ترین مادر ایرانی خالی از لطف نیست. می پرسم چند سالگی ازدواج کردی که حالا در 21 سالگی، 4 بچه قد و نیم قد داری؟! چند سالگی بچه دار شدی که حالا دختر بزرگت 6ساله است! همین سؤال کافی بود تا ماجرای ازدواجش را روی دایره بریزد و قبل از هر چیزی از خواستگاری ...
دام عاشقانه پیرمرد برای دختر جوان | می خواستم سحر را از پدرش بخرم
می خواستم سحر را از پدرش بخرم / او جوان بود و من پولدار سحر خیلی جوون بود، می ترسیدم به او حرف دلم رو بزنم، البته خجالت هم چاشنی ترس بود. موهام عین دندونام سفید شده بود، تنها چیزی که بهش می نازیدم پولی بود که هیچ وارثی نداشت. به گزارش عرشه آنلاین، وقتی یه روز صبح زود از خواب بیدار شدم و اونو با مانتوی پرستاری بالای سرم دیدم، نذاشتم حاشیه ها باعث بشن که حرفامو به اون نزنم. سحر تعجب کرده بود، من!، شما به جای بابای من هستید، امیدوارم یه شوخی باشه . اما شوخی نبود من خیلی جدی بودم، از بچگی یاد گرفته بودم با پول می شه همه چیز رو خرید. با این تصور بود که هر روز با دیدن سحر توی بیمارستان، خیالبافی می کردم که اون توی آشپزخونه داره برام غذا درست می کنه و من هم براش یه هدیه خیلی قیمتی خریدم و می خوام اونو ذوق زده کنم. وقتی برگه ترخیص از بیمارستانم از طرف دکتر امضا شد، اصلاً خوشحال نبودم. کاش بیشتر از اینا توی بیمارستان می موندم. بیرون از بیمارستان اصلاً یه لحظه هم از یاد سحر بیرون نمی اومدم. همه زندگیم شده بود فکر و خیال تا اینکه با آدرس خونه اونا، رفتم به خواستگاری . یه خونه قدیمی توی یکی از محله های فقیرنشین. وقتی جلوی این خونه ایستادم دلم قرص شد که حتماً با دست پر بر می گردم. پدر و مادر سحر با دیدن من، مرا با سلام و صلوات به خونشون دعوت کردند. دیگه مطمئن بودم که سحر زن من می شه، پدرش موافق بود و مادرش هم مخالفتی نداشت. پدر سحر می گفت که اون دختر هیچ وقت حرف باباش رو زمین نمی اندازه. ظهر بود که سحر اومد توی خونه، با دیدن من سرجاش خشکش زد، یه جورهایی خجالت توی چهره اش بود و مشخص بود که اصلاً دوست نداشت منو توی خونشون ببینه. با وجود امتناع سحر از ازدواج با من، پدرش قول و قرارهای عروسی رو گذاشت. البته بگم که این مرد سعی داشت با گرفتن کلی پول منو به دخترش برسونه. اون روز وقتی از خونه گلی خارج می شدم دیدم که سحر گریه می کنه، این حالت تنها عکس العملی بود که می تونست منو منقلب کنه، یاد گریه های همسرم افتادم. اون همیشه وقتی قلب درد منو می دید آروم گریه می کرد و دعا می کرد قبل از من بمیره، انگار خدا با اون یار بود چون توی یه سانحه این زن مهربون رو از من گرفت. هنوز از کوچه سحر اینا خارج نشده بودم که فرمون رو سمت بهشت زهرا کج کردم. دو هفته ای می شد که به همسرم سر نزده بودم، وقتی سر قبر او نشستم دلم آروم گرفت. زدم زیر گریه، چه قدر تنها بودم. اون شب توی خواب همسرم رو دیدم اما این بار نمی خندید. وقتی بیدار شدم اولین کاری که کردم به خونه سحر رفتم، وقتی رسیدم دیدم سحر از ناراحتی مریض شده و افتاده کنج خونه. از خودم بدم اومد، آخه یه آدم چند بار باید اشتباه کنه تا بفهمه کارهاش درست نیست. من توی این سن و سال می خواستم با تکیه به ثروتم جوونی یک دختر رو تباه کنم، اگر این کار می شد هیچ وقت خودم را نمی بخشید؟ وقتی بالای سر سحر رفتم اونو دخترم صدا زدم و لحن حرف زدنم پدارانه شد، این دختر توی چشمانم نگاه کرد، التماس از چشمانش می بارید. خنده ای کردم و در حالی که صدام می لرزید بهش گفتم هر وقت مشکلی داشت و من می تونستم کمکش کنم فکر کنه من پدرشم و بیاد سراغم. یک سالی از این ماجرا نگذشته بود که یه روز سحر اومد توی شرکت تجاریم، بعد از او یه جوون هم وارد شرکت شد، اونا با دیدن من توی راهرو نزد من اومدند و در حالی که این دختر، منو به مرد جوون معرفی کرد یه کارت عروسی به دستم داد. برای اولین بار در زندگی ام احساس کردم همسر مهربونم از دست من راضیه، این جشن عروسی ساده به قدری لذتبخش بود که حاضر بودم همه ثروتم را در برابر هر ثانیه خوشی در این ...
دختر زیبا در عشق پسرکش طلاهای خانواده اش را دزدید / بخاطر یک عشق خیابانی بی آبرو شدم!
دارم بگویم به خاطر جور کردن پول از خانه خواهرم طلا برداشتم. موضوع لو رفت و پدر و مادرم می گفتند چرا طلا برداشته ای؟ ما به مرکز مشاوره آوردند. هنوز نمی دانند پسر جوانی که لفظ قلم صحبت می کرد و قرار بود مرد رویاهایم باشد در این چند ماه حقوقم را گرفته و مجبورم کرده سیگار بکشم و به خاطر او طلا کش رفته ام. من مقصرم، به خاطر یک احساس و هیجان و این که از دختر خاله ام کم نیاورم برای ...
زینب علیهاالسلام، عالمه غیر معلَّمه
...: نزد این کاروان برو و از آنان بپرس که جریان چیست؟ او رفت و تحقیق کرد و برگشت و جریان را برای پدر شرح داد. عبد المطلب فرمود: با تو چه چیز است؟ گفت: والله، هیچ چیز با من نیست. فرمود: پس برو دست خود را به آنان بده و این مرد را آزاد کن. او آمد و به آنان گفت: شما تجارت و مال مرا می دانید و من برای شما سوگند یاد می کنم که بیست اوقیه طلا و ده رأس شتر و اسب به ...
تصادف رانندگی یا جنایت کینه جویانه؟ / سناریوی قتل خیابانی توسط دوست خانه مجردی + عکس
...> با این اظهار نظر پدر امیر از راننده پراید شکایت کرد و گفت :میثم دوست صمیمی پسرش بوده و آنها از قبل با هم اختلاف داشته اند. با اظهارات مرد میانسال پرونده رنگ و بوی جنایی به خود گرفت و ماموران پلیس به تحقیقات بیشتر پرداختند. پدر امیر گفت :من و پسرم در مغازه ای در بازار با هم کار می کردیم و میثم هم دوست صمیمی پسرم بود که گاهی اوقات به مغازه ما رفت و آمد داشت .مدتی بود متوجه شده ...