شوهرم که در بستر بیماری بود بهش خیانت کردم / پشیمانم ولی....
سایر منابع:
سایر خبرها
مرد کامیون دار را همسر و دخترش کشتند یا مرد همسایه؟
ها غذا می دادم و این زخم ها جای چنگ گربه هاست. از طرفی زمانی که من وارد خانه شدم و دیدم که سامان در حال کشتن همسرم است، با او درگیر شدم. بدین ترتیب همسر و دختر مقتول و مرد همسایه بازداشت و به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران، آنها در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شدند. ...
شلیک مرگبار به زن جوان بعد از ازدواج اجباری؛ شوهر منکر قتل شد
کارآگاهان جنایی تهران در ساعات پایانی سه شنبه از کشف جسد غرق در خون زن جوانی مطلع شدند و پس از تحقیقات اولیه دستور بازداشت همسر او را صادر کردند. مرد جوان با تایید ازدواج اجباری خود با دخترعمویش گفت: ما به اجبار خانواده ها ازدواج کردیم و فکر می کردیم اختلاف مان کم شود اما اختلاف بیشتر شد. من برای معامله به باغی در اطرف تهران رفته بودم و وقتی تلفن زدم زنم جواب نداد. با موتور به خانه برگشتم اما او در را باز نکرد و با این احتمال که مادرش کلید داشته باشد به خانه اش رفتم و بعد همراه او به خانه آمدیم و جسد را پیدا کردیم. ...
پشیمانی قاتل از فرار به ترکیه به خاطر ترس از قاچاقچیان انسان
فرار کرد. وی ادامه داد: تا موقع دستگیری نمی دانستم که مسعود کشته شده و فقط به خاطر ترسم از مسعود و دوستانش فرار کردم، چون می دانستم به سراغم می آیند و انتقام می گیرند؛ می خواستم به ترکیه بروم پسر عمه ام گفت من برایت 100میلیون پول تهیه کرده ام مرا به فردی معرفی کرد و قرار شد با او از کشور خارج شوم، اما وقتی فهمیدم که این ها قاچاقچی انسان هستند، ترسیدم. چون شنیده بودم که این ها افراد را می کشند برای همین ترسیدم و برگشتم که دستگیر شدم. امیرحسین با ابراز پشیمانی از اشتباه خودگفت:خیلی پشیمانم و بیشتر هم دلم برای همسر و دو فرزند مسعود می سوزد. انتهای پیام/ ...
این پیرزن بلاخره توانست پسر 30 سال کوچکتر را عاشق خودش کند/ عکس
نادیده بگیریم. سن فقط یک عدد است و عشقی که به همسرم دارم را متوقف نمی کند. اکنون این زوج در خانه گِلی خود در یک بوما (یک مجتمع خانوادگی) با هم زندگی می کنند و هر دو طرف چیز های زیادی برای یادگیری در مورد فرهنگ دیگری داشته اند. دبورا گفت: ما روی آتش غذا می پزیم. ما در حال حاضر در حال ساخت یک اقامتگاه هستیم و حتی باید نردبان های خود را بسازیم. وی درمورد شوهرش گفت: او ...
دستگیری مادر و دختر به اتهام قتل پدر خانواده
اعتیاد به شیشه دارد تفهیم کرد. اما او خودش را بیگناه دانست و گفت: من زمانی که مقتول به قتل رسید، خواب بودم. قاضی: مگر زمان قتل را می دانی؟ متهم: خب وقتی همسر و فرزندش داد و فریاد راه انداختند، من متوجه زمان قتل شدم. قاضی: مادر و دختر می گویند که تو مرتکب قتل شده ای؟ متهم: دروغ می گویند؛ من کسی را نکشتم. خودشان دست به یکی کردند تا مرا متهم جلوه بدهند. آنها ...
فکر کردم خواهرزاده ام عاشق پسرم است، اما شوهرم او را...
به گزارش اینتیتر به نقل از خراسان، زن 38ساله با بیان این که همسرم مرا بلاتکلیف رها کرده است. درباره قصه زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18ساله بودم که با طاهر ازدواج کردم. پدرم وضعیت مالی مناسبی داشت، به طوری که همه خواهران و برادرانم را حمایت می کرد. هر کدام آن ها به دنبال سرنوشت خودشان رفتند و زندگی خوبی دارند اما در میان خانواده و نزدیکانم، زندگی ...
مادرکشی به شیوه خیلی عجیب
خیلی زود با مرد غریبه ای روبه رو شدم که مدعی بود از یک سال قبل در این منزل زندگی می کند و از مستاجر قبلی هم اطلاعی ندارد. خیلی تلاش کردم تا از طریق همسایگان آن ها نشانی جدید برادر و مادرم را به دست آورم، اما هیچ کس نتوانست کمکی به من بکند! از سوی دیگر هم وقتی برادر 50 ساله ام در جریان آمدن من قرار گرفت،گوشی اش را خاموش کرد و همه تماس های مرا بی پاسخ گذاشت. چند روز در کوچه و خیابان های ...
نفس هنوز بالا نمی آید پس از 59 بار جراحی
کردند و می ترسیدند که نتواند تحمل کند. او هیچ وقت برای شهادت برادرم گریه نکرد و زمانی که مرا با وضعیت خیلی بد صورتم روی تخت بیمارستان دید گریه نکرد. من شب تاسوعا مجروح و روز عاشورا به تهران منتقل شدم. مادرم هرگز مانعی برای حضور من و برادرانم در جبهه نمی شد و این روزها هم همیشه دعایمان می کند. ----------------------------------------------------------------------------------------------- *منتشر شده در همشهری محله منطقه 18 در تاریخ 1394/08/ ...
سلاح مردان روی دوش زنان
، همسر شهید محمد دانش پرور به خوبی مشهود بود. او می گوید: سال 1355 بود که زندگی مشترکم را با محمد آغاز کردم. حاصل این زندگی مشترک چهار فرزند به نام های حیدر، حمیده، هادی و حامد بود. شاید روز های نبود همسرم برای من با وجود بچه ها و شرایط آن زمان سخت و دشوار بود، ولی به خواست همسرم احترام می گذاشتم و می دانستم همراهی او در مسیر شهدا مرا در ثواب کار او شریک خواهد کرد. خادم الشهدای شهید خادمی ...
عشق دروغین دروان دانشجویی بعد از ازدواج رنگ خیانت گرفت
ذلتی را به جان خریدم و بارها و بارها از خطاهای همسرم چشم پوشی کردم در طول این چند سال در یک آموزشگاهی مشغول به کار شده بودم تا کمک حال همسرم باشم علی رغم احساس قلبیم برای مادر شدن به خاطر منصور که علاقه ایی به بچه نداشت و او را موجودی مزاحم می دانست قید مادر شدنم را هم زدم اما اکنون بعد از گذشت 8 سال از زندگی مشترک مان و گذشت و صبوری که داشتم، دیگر طاقت خیانت و رفیق بازی همسرم را ندارم به خاطر همین ...
برای جبران کمبود محبت های شوهرم رو به شبکه های اجتماعی آوردم/ به خودم آمدم دیدم با مرد غریبه رابطه ...
زن 35 ساله که مدعی بود در شبکه های مجازی اغفال شده و اکنون فیلم های سیاه یک ارتباط مخفیانه، زندگی اش را به نابودی کشانده است، درباره این آشنایی شوم به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18ساله بودم که با آروین ازدواج کردم. او شاگرد یک فروشگاه لوازم پلاستیکی بود. وقتی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، آروین شغل های متفاوتی را در بازار کار تجربه کرد تا این که بالاخره با کمک اطرافیان فروشگاه ...
رابطه پنهانی با منشی 18 ساله/ 7 سال هر شب مرا به باغش می برد!
حالا بعد از گذشت 7سال که مورد سوءاستفاده های او قرار گرفته ام و جوانی ام تباه شده است، تازه می فهمم که او به عمد مرا معتاد کرد تا با دادن حقوق یک شاگرد معمولی و وعده ازدواج مرا مورد سوءاستفاده قرار دهد. حالا که به خود آمده ام می بینم که چقدر در اشتباه بودم و چگونه زندگی ام را به تباهی کشانده ام. به همین دلیل می خواهم از صاحبکارم که مرا به روز سیاه نشانده است شکایت کنم . منبع: خراسان ...
عقد موقت دختر 21 ساله با مرد 60 ساله به خاطر وام بانکی!
رفتارهای خشن پدرم زنگ خانه ما را نمی زد. من هم که تا مقطع دبیرستان تحصیل کرده بودم تصمیم گرفتم هنری بیاموزم تا با کسب درآمد بتوانم کمک خرج خانواده باشم. به همین دلیل به مدت یک سال هنر خیاطی را فرا گرفتم و پس از آن در کارگاه یکی از دوستانم مشغول کار شدم و درآمد خوبی داشتم تا این که از طریق یکی از مشتریان کارگاه با جوانی خوش تیپ و بلندپرواز آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم. اما همسرم گویی همواره در ...
عمه عروس در رابطه پنهانی با داماد خیانتکار حامله شد!
به گزارش اینتیتر به نقل از زنهار، زن جوان باردار شکایت خود را از یک مرد جوان به اتهام تجاوز، در شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران به ثبت رساند. این زن 37 ساله به نام نسیم در طرح شکایت خود گفت: چند سال قبل از همسرم جدا شدم و با دختر 13 ساله خود در یک خانه ویلایی در شهریار زندگی می کردم. قصد مهاجرت داشتم و می خواستم به همراه دخترم از کشور خارج شویم و برای ادامه زندگی به کانادا برویم. ...
قتل در بهارستان؛ گره گشایی از ماجرای کشف جسد مردی در خانه ای مخروبه
محل حادثه برگشتم که دستگیر شدم اما از ترس قتل را به گردن برادرم انداختم. به دنبال اعتراف متهم جوان، به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. سلاخی وحشتناک خانواده همسر در مشهد؛ شوهرم عاشق خواهر مجردم شده بود/ مرد قاتل قبلا هم ازدواج کرده بود +تصاویر 3 سال زندگی مخفیانه پس از قتل وحشتناک همسر ...
از لیسانس داروسازی دانشگاه تبریز تا دکتری شیمی تجزیه فرانسه
ازدواج به تنهایی به فرانسه رفتم و علت عدم همراهی همسرم در این سفر این بود که او تمایلی به حضور در کشور خارجی نداشت. در کشور فرانسه، مقطع دکتری را طی چهار سال با درجه عالی به پایان رساندم که در این دوره، شش عنوان مقاله به همراه سایر محققان منتشر کردیم. پروژه دکتری من عمدتا مربوط به سنتز نیمه هادی ها بود و بر روی حدود 40 نیمه هادی آزمایشات مختلف را انجام دادم. آن زمان نیمه هادی ها هنوز وارد بازار نشده ...
زن جوان: با مشاور صحبت کردم ولی او از من سوء استفاده کرد
زن 25 ساله درباره ماجرای تلخ و تاسف بار گفت: دو سال بیشتر از آغاز زندگی مشترکم با رضا نمی گذشت که روزی به خاطر یک موضوع پوچ و بیهوده با هم به مشاجره پرداختیم. در همین هنگام همسرم کلمه ای به کار برد که من احساس کردم قصد توهین و تحقیر مرا دارد. آن قدر دختر احساساتی و زودرنجی بودم که این موضوع را جدی گرفتم و از آن روز به بعد قهر و آشتی های ما شروع شد و من از این کلمه به عنوان اهرمی برای ابراز ...
سلاخی وحشتناک خانواده همسر در مشهد؛ شوهرم عاشق خواهر مجردم شده بود/ مرد قاتل قبلا هم ازدواج کرده بود ...
خواهرم را می گیرم! ولی او به دلیل این که هنوز درگیر پرداخت سکه های مهریه برای طلاق همسر سابقش بود، از دادگاه و پاسگاه می ترسید و موضوع طلاق را پیگیری نمی کرد تا به خاطر بدهکاری هایش به زندان نرود! چند بار هم ما را تهدید به قتل کرده بود. امروز(زمان وقوع حادثه) هم وقتی ما از نزد وکیل به خانه بازگشتیم او به منزل ما آمد و سر و صدا به راه انداخت و باز هم تهدید به قتل کرد! به همین خاطر من با ...
مهریه سودابه خانم دارالقرآن محله شد
.... او مدتی است که به علت کسالت و بیماری در خانه اش استراحت می کند ولی با این حال خانه او هنوز هم گرم تلاوت های قرآنی است. کوچه پسکوچه های محله جوادیه برای سودابه بهرامی یادآور خاطرات زیادی از دوران کودکی است. وی در این باره می گوید: در محله جوادیه به دنیا آمدم. در آنجا بزرگ شدم و بعد از ازدواج به محله اسنفدیاری آمدم. 13 ساله بودم که با مرد مؤمن و باخدایی ازدواج کردم و حاصل ازدواج ما 3 ...
با دوست پسرم توی اتاق خواب بودیم که شوهرم خونه آمد / هر چی میگم دیگه خیانت نمیکنم باورم نمیکنه و ...
را با او ادامه دادم تا این که چند روز قبل همسرم به رفتارهای شاگردش مشکوک شده و او را تا منزل ما تعقیب کرده بود آن روز فرشید وقتی وارد خانه شد دوباره پیشنهادش را تکرار کرد، اما من بازهم قبول نکردم، این ماجرا باعث ناراحتی فرشید شده بود و من قصد داشتم تا از دل او دربیاورم به همین خاطر بار دیگر با او به اتاق خواب رفتیم که ناگهان مهدی وارد خانه شد و... وی در ادامه گفت: اکنون مهدی درخواست طلاق داده است و می خواهد از من جدا شود اما من اشتباه کردم. ...
تصاویر/ مادر دهه هشتادی با 4 فرزند: تصور از فرزندآوری را تغییر دادم!
جمله تکراری اما طلایی خواستن توانستن است. همسرم طلبه قم بود و ما چند ماه بعد از ازدواج از زاهدان به قم رفتیم و فرزند اول من در 15 سالگی به دنیا آمد. در شهر قم تنهای تنها بودم اما همزمان با به دنیا آمدن فرزند اول درسم را شروع کردم. آن زمان امکان تحصیل در مدرسه شبانه برای متأهل ها نبود. و مجبور شدم از متأهل بودنم به مدرسه حرفی نزنم و مثل دانش آموزان معمولی ثبت نام کنم. ...
دام عاشقانه پیرمرد برای دختر جوان | می خواستم سحر را از پدرش بخرم
می خواستم سحر را از پدرش بخرم / او جوان بود و من پولدار سحر خیلی جوون بود، می ترسیدم به او حرف دلم رو بزنم، البته خجالت هم چاشنی ترس بود. موهام عین دندونام سفید شده بود، تنها چیزی که بهش می نازیدم پولی بود که هیچ وارثی نداشت. به گزارش عرشه آنلاین، وقتی یه روز صبح زود از خواب بیدار شدم و اونو با مانتوی پرستاری بالای سرم دیدم، نذاشتم حاشیه ها باعث بشن که حرفامو به اون نزنم. سحر تعجب کرده بود، من!، شما به جای بابای من هستید، امیدوارم یه شوخی باشه . اما شوخی نبود من خیلی جدی بودم، از بچگی یاد گرفته بودم با پول می شه همه چیز رو خرید. با این تصور بود که هر روز با دیدن سحر توی بیمارستان، خیالبافی می کردم که اون توی آشپزخونه داره برام غذا درست می کنه و من هم براش یه هدیه خیلی قیمتی خریدم و می خوام اونو ذوق زده کنم. وقتی برگه ترخیص از بیمارستانم از طرف دکتر امضا شد، اصلاً خوشحال نبودم. کاش بیشتر از اینا توی بیمارستان می موندم. بیرون از بیمارستان اصلاً یه لحظه هم از یاد سحر بیرون نمی اومدم. همه زندگیم شده بود فکر و خیال تا اینکه با آدرس خونه اونا، رفتم به خواستگاری . یه خونه قدیمی توی یکی از محله های فقیرنشین. وقتی جلوی این خونه ایستادم دلم قرص شد که حتماً با دست پر بر می گردم. پدر و مادر سحر با دیدن من، مرا با سلام و صلوات به خونشون دعوت کردند. دیگه مطمئن بودم که سحر زن من می شه، پدرش موافق بود و مادرش هم مخالفتی نداشت. پدر سحر می گفت که اون دختر هیچ وقت حرف باباش رو زمین نمی اندازه. ظهر بود که سحر اومد توی خونه، با دیدن من سرجاش خشکش زد، یه جورهایی خجالت توی چهره اش بود و مشخص بود که اصلاً دوست نداشت منو توی خونشون ببینه. با وجود امتناع سحر از ازدواج با من، پدرش قول و قرارهای عروسی رو گذاشت. البته بگم که این مرد سعی داشت با گرفتن کلی پول منو به دخترش برسونه. اون روز وقتی از خونه گلی خارج می شدم دیدم که سحر گریه می کنه، این حالت تنها عکس العملی بود که می تونست منو منقلب کنه، یاد گریه های همسرم افتادم. اون همیشه وقتی قلب درد منو می دید آروم گریه می کرد و دعا می کرد قبل از من بمیره، انگار خدا با اون یار بود چون توی یه سانحه این زن مهربون رو از من گرفت. هنوز از کوچه سحر اینا خارج نشده بودم که فرمون رو سمت بهشت زهرا کج کردم. دو هفته ای می شد که به همسرم سر نزده بودم، وقتی سر قبر او نشستم دلم آروم گرفت. زدم زیر گریه، چه قدر تنها بودم. اون شب توی خواب همسرم رو دیدم اما این بار نمی خندید. وقتی بیدار شدم اولین کاری که کردم به خونه سحر رفتم، وقتی رسیدم دیدم سحر از ناراحتی مریض شده و افتاده کنج خونه. از خودم بدم اومد، آخه یه آدم چند بار باید اشتباه کنه تا بفهمه کارهاش درست نیست. من توی این سن و سال می خواستم با تکیه به ثروتم جوونی یک دختر رو تباه کنم، اگر این کار می شد هیچ وقت خودم را نمی بخشید؟ وقتی بالای سر سحر رفتم اونو دخترم صدا زدم و لحن حرف زدنم پدارانه شد، این دختر توی چشمانم نگاه کرد، التماس از چشمانش می بارید. خنده ای کردم و در حالی که صدام می لرزید بهش گفتم هر وقت مشکلی داشت و من می تونستم کمکش کنم فکر کنه من پدرشم و بیاد سراغم. یک سالی از این ماجرا نگذشته بود که یه روز سحر اومد توی شرکت تجاریم، بعد از او یه جوون هم وارد شرکت شد، اونا با دیدن من توی راهرو نزد من اومدند و در حالی که این دختر، منو به مرد جوون معرفی کرد یه کارت عروسی به دستم داد. برای اولین بار در زندگی ام احساس کردم همسر مهربونم از دست من راضیه، این جشن عروسی ساده به قدری لذتبخش بود که حاضر بودم همه ثروتم را در برابر هر ثانیه خوشی در این ...
نقشه های مرد پلید برای رابطه شیطانی با زن دوستش/ راز پیامک های عاشقانه چه بود؟
پاک می کرد، وقتی فهمید همسرش در این مدت ازدواج نکرده است، سرش را میان دو دستش گرفت و اشک ریزان گفت: وای بر من، تو هم مرا ببخش! چه اشتباهی کردم که فریب دروغ های حامد را خوردم. حامد تنها تو را فریب نداد بلکه زندگی مرا به خاطر رقابت عشقی با تو نابود کرد. زن میان سال ادامه داد: 27 سال قبل که من دل باخته تو شدم ، حامد به خواستگاری ام آمد ولی من که دیگر قلبم را به تو باخته بودم ،به او پاسخ ...
این خانم بازیگرمعروف زن “اردلان شجاع کاوه” شد/ عکس
اردلان شجاع کاوه در سال 70 با الیزا اورامی بازیگر معروف تئاتر ازدواج کرد. به گزارش وقت صبح ، اردلان شجاع کاوه بازیگر معروف و سرشناس ایرانی نزدیک به 30 سال پیش با یکی از بازیگران معروف تئاتر الیزا اورامی ازدواج کرد. شجاع کاوه: در سال 1370، پای سفره عقد نشستم، همسرم الیزا اورامی است که از بازیگران تئاتر بود. بر سر صحنه تئاتر با یکدیگر آشنا شدیم که این آشنایی منجر به ازدواج شد . ثمره این ازدواج یک دختر است،. ضمن این که باید بگویم وی مدتی در رادیو و همچنین بخش دوبله فعال بود . در حال حاضر هم نمایشنامه نویسی را ادامه می دهد، البته برای دلش... ...
دختری که همیشه از خانه فراری بود...
بیشتر از یک هفته است که از دختر نوجوانم خبری ندارم. او در یک آرایشگاه زنانه کارآموزی می کرد که یک روز دیگر به خانه نیامد. و من نگران و مضطرب با پسر جوانی تماس گرفتم که با او در فضای مجازی آشنا شده بود، اما آن پسر مرا تهدید به شکایت کرد و... به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان، زن 40ساله در حالی که خود را سراسیمه به مرکز انتظامی رسانده بود. با بیان این که دختر 16ساله اش در مرداب تباهی دست ...
آنچه در سفر اربعین بر نیلوفر شهیدی گذشت
نقش خواهرزاده یکی از مسئولان در سریال “گاندو” نام “نیلوفر شهیدی” را بیشتر سر زبان ها انداخت؛ بازیگری که نقش همسر احسان؛ خبرنگار داستان (پژمان بازغی) در سریال “مرضیه” شبکه دو و کاراکتر دختر نیره و تراب زن جاوید را در سریال “وارش” ایفا کرد.
اشتقیاق عجیب زنان این کشور به چند همسری ! / این زنان خودشان آستین بالا می زنند !
که همسر دوم یا سوم شود. منیژاه می گوید: در ابتدا به دلیل اینکه هنوز با جدایی دردناک از شوهر اولم کنار نیامده بودم آن ها را رد کردم. اما به دلیل وضعیت مالی و نداشتن خانه مجبور شدم به پیشنهادات فکر کنم او به زودی همسر دوم یک مقام محلی شد. او تاکید می کند: خوشبختانه او (شوهر جدید) بسیار جوان است، فقط 27 سال دارد. شوهر جدید منیژه هفته ای سه روز را با او وقت می گذراند و بقیه روزها را با همسر ...