مخاطب شناسی را از دست فروشی یاد گرفتم
سایر منابع:
سایر خبرها
قتل اشتباهی مرد تعمیرکار به جای معشوقه زن شوهردار!
.... به محض اینکه غریبه وارد شد او را با چاقو زدیم. امیر نیز در بازجویی ها گفت: من چند سال قبل با سحر ازدواج کردم. همان زمان هم گفتم که سه روز در هفته شب کار هستم و در خانه نیستم. خانواده سحر گفتند دخترشان را پیش خودشان نگه می دارند. ما زندگی خوبی داشتیم تا اینکه چند روز قبل از قتل متوجه مساله ای شدم. همسرم به من خیانت می کرد. او شب هایی که من خانه نبودم با مردی غریبه رابطه برقرار می کرد ...
حرف های راننده رونالدو در تهران؛ 2 شب پلک نزدم! | از رونالدو امضا گرفتم | فکر نمی کردم اینقدر خاکی باشد
بچه ها خیلی بیشتر رفیق بود. در هر شرایطی و حتی اگر شلوغی بود، درخواست بچه ها را هرچه بود، انجام می داد. عکس می گرفت و امضا می داد. آخرین تصاویر هواداران رونالدو در فرودگاه و زمان برگشت به ثبت رسید که این راننده درباره چنین اتفاقی یادآور شد: بله، در لحظه آخر چند بچه عکس گرفتند و البته خودم هم همان موقع امضاء گرفتم. همسفر شدن و سوار کردن رونالدو واکنش مردم را هم نسبت به این راننده و اتوبوس زرد رنگش داشته که او در این خصوص می گوید: یک روز بعد از بازی از قم به تهران می رفتیم که در اتوبان همه از ما فیلم می گیرفتند. دیگر ماشین را می شناسند و از خود ما هم فیلم می گیرند. ...
بازپرس حرف روز می زند
نبض مخاطب را در دست دارد. همچنین فیلمنامه این سریال حرف روز را می زند. ماجرای فساد اداری و اقتصادی اپیدمی شده است و اژدهای هفت سری که می گویند شاید هفتاد سر هم داشته باشد. مردم این موضوع را با پوست، گوشت و استخوان خود تجربه می کنند. پیشتر تلویزیون محافظه کارانه تر عمل می کرد اما در این سریال با همکاری قوه قضاییه فیلمنامه ای تولید کرده است که حرفش را صریح می زند و به همین دلیل با مخاطبان ارتباط برقرار کرده است. ...
گفتگویی قدیمی با فریدون مشیری – به مناسبت زادروز او
تواند با مردم ارتباط برقرار نماید؟ کاملا همین درست است. متاسفانه بعد از انقلاب شعر نو نتواسته با مردم اتفاق نظر پیدا کند. شاملو در آغاز شاعری التبه به جز یک کتابی که خودش هم اسم نمی برد آهنگهای فراموش شده سال 1325 منتشر شده و بعد هم این اواخر شاید به خاطر فردوسی و موسیقی ایرانی و... که سخنی درباره آنها گفته بود، (یادتان هست؟) می خواهم بگویم شهرت شاملو و...مربوط به کارهای قبل [پیش از ...
قتل وحشتناک یک مرد توسط همسرش
در این جلسه شهرام به جایگاه رفت و اتهام قتل را رد کرد و گفت: قبلاً به خاطر سمیرا قتل را گردن گرفته بودم، اما حالا حقیقت را می گویم او قاتل است. در حالی که ادامه جلسه به آینده موکول شد روز گذشته دومین جلسه دادگاه برگزار شد و شهرام گفت: باور کنید من در قتل دست نداشتم و به خاطر سمیرا قتل را گردن گرفتم. من حقیقت را می گویم. سمیرا به تنهایی شوهرش را کشت و این موضوع را حتی دختر خردسال او هم تأیید می کند. من فقط در حمل جنازه به سمیرا کمک کردم. ...
سرنوشت تلخ و ناراحت کننده خواننده خانم قبل از انقلاب
...> واقعیت این است که این نزدیکی از لحاظ روحی تا جایی پیش رفت که به نوعی خودم را دختر و هم راز پروین می دانستم. پروین نزدیک ترین فرد به من شد و خوشحالم که خودش هم حس من را داشت. همیشه می گفت چقدر خوشحالم که با تو آشنا شدم، هم انرژی جوانی داری و هم از نسل بعد من هستی. این برایش خیلی مهم بود که با نسل بعد از خودش ارتباط برقرار کند تا جایی که همچون مادر نمی خواست لحظه ای از من جدا ...
قتل مرد همسایه در سناریوی افشای زن متاهل به شوهرش/ زن خائن و شوهرش قتل را به گردن هم انداختند
حرفهای خواهر زنم شوکه شده بودم که به سراغ زنم رفتم و از او خواستم تا حقیقت را بگوید. او نیز گفت مدتی است با مرد همسایه در ارتباط است و در این مدت چند بار فرید او را آزار داده است. از شنیدن این حرف ها اعصبانی شدم و از زنم خواستم تا بچه هایم را برای خرید از خانه بیرون ببرد .همان موقع طنابی را به سقف آویزان کردم تا خودم را حلق آویز کنم اما همسرم سر رسید و مرا نجات داد. من به او گفتم حاضر به ادامه ...
قال گذاشتن همسر برای زندگی طلایی با دخترخاله!
شعبه دوم دادسرای سرقت در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. بررسی های پلیس در این باره جریان داشت تا اینکه زن سالخورده سرنخ سرقت را به دست پلیس داد. او گفت: امروز در حال انجام کار های خانه ام بودم که متوجه شدم خدمتکارم مژگان نگران و آشفته است برای همین او را برای مدتی زیر نظر گرفتم. ساعتی که گذشت دیدم او به گوشه خلوتی رفت و با تلفن همراهش تماس گرفت، برای همین به طوری که متوجه حضورم نشود ...
اهل بیت (ع) جواب اشک های پوریا را با اجر شهادت دادند
کمی از خودتان و شهید بگویید، او متولد چه سالی بود، چه شغلی داشت؟ من متولد 1359 و کارمند بیمارستان هستم و همسرم پوریا احمدی متولد 1357 بود که در 30 شهریور سال گذشته، در جریان اغتشاشات بر اثر اصابت چاقو مصدوم شد و در 12 مهر ماه به شهادت رسید. پوریا شغل آزاد و یک برادر داشت. مادرش هم سوپر وایزر بیمارستان شهید دکتر معیری بود و الان بازنشسته است. پدرش هم در سال 1378 به رحمت خدا رفته است. خانواده همسرم بسیار ساده زیست و اهل هیئت و علاقه مند به اهل بیت (ع) هستند. ...
همه رنج های ننه علی؛ از مواجهه با اقوام شاهدوست تا شوهر بداخلاق
. شیرینی نشستن پای صحبت یک مادر شهید دیگر، مزه دهانم را عوض کرد. عکسی از نوشته پشت نامه گرفتم و از موزه شهدای بهشت زهرا (س) بیرون آمدم. فردا صبح جلوی در خانه ای ایستاده بودم که شهید علی شاه آبادی با دست خط خودش پشت نامه نشانی آن را نوشته بود! اما خیلی طول نکشید که با شنیدن خبر فوت پدر شهید و کوچ خانواده از آن محله، کامم تلخ شد و نا امید شدم. پیش خودم گفتم: مرتضی! حتماً جوون داخل سنگر ...
فهیمه: خام حرف های عاشقانه ای شدم که بوی نامردی می داد/ اخاذی پایان رابطه نامشروع دختر 18 ساله با راننده ...
بروم با راننده تماس گرفتم که زود خودش را رساند. در طول مسیر به من پیشنهاد دوستی داد و گفت قصد ازدواج با من را دارد و دنبال یک دختر خوب مثل من می گردد. برای لحظاتی به خود مغرور شدم. تا آن زمان تجربه دوستی با جنس مخالف را نداشتم و ناخواسته پیشنهادش را پذیرفتم . از آن روز به بعد ارتباط تلفنی ، پیامکی، تلگرامی و... ما شروع شد و آرش راننده تاکسی خودش را عاشق دل خسته ام نشان می داد و روز به ...
پدر بی آبرو دخترش را در مشهد فروخت!
جا و در کنار ما زندگی کند، حالا هم قصد داریم تو را از خانواده ات خواستگاری کنیم. همایون از چند سال قبل به قبرس رفته بود تا به اصطلاح آن جا به تحصیلاتش ادامه بدهد ولی با آن که در ایران وضعیت مالی خوبی داشت در قبرس دچار مشکلات مالی شده بود و به قول خودش دیگر نمی توانست درس بخواند. من هم از همان سال ها دیگر او را ندیده بودم و هیچ احساس عاطفی خاصی به او نداشتم. در عین حال با اصرار خانواده ام ...
یک سد و هزار قصه برای رویاهایی که رنگی می شود
ترین دستگاه ها در کنار مردمی با حداقل امکانات چشمم افتاد به کارگاه و تجهیزاتی که عین خُره افتاد بود به جان این مردم و حالا شیرفهم شده بودم این تجهیزات دلیل همان درخواست هاست. هنوز چند دقیقه بیشتر نگذشته بود اما دلم برای آن چهره های آفتاب سوخته و لپ های گل انداخته، آن چشم های عسلی کمیاب و شیطنت های بچه ها تنگ شده بود. دوست داشتم برگردم به همان صبح علی الطلوعی که تازه حرکت کرده ...
راز رابطه نامشروع فریبا با مرد مو جو گندمی لو رفت/ زن متاهل نمیدانست در حال چت با شوهرش است و...
برای اکثر دوستان فریبا فال گرفتم و هنوز نوبت به فریبا و یکی دونفر از دوستانش نرسیده بود و من برای اینکه قضیه لو نرود به فریبا هم اجازه داده بودم که هر وقت دوست داشت به آن شماره مسیج بدهد و فال بگیرد. دروغ چرا ! بازی سرگرم کننده ای شده بود ! مخصوصا آنجا که دوستان فریبا حرف های نگفته اشان را به خیال درد و دل کردم با فالگیر بی پرده عنوان می کردند و من تازه بیشتر از گذشته و حال آنها را با ...
شوهر صیغه ابم با عروس جوانم رابطه نامشروع دارد/ آنها را تعغیب کردم تا به...
زن 52 ساله درباره سرگذشت خود گفت: 17 ساله بودم که با پژمان ازدواج کردم. اوکارگر یکی از کارخانجات تولیدی بود و با درآمدی که داشت روزگار خوبی را سپری می کردیم اما از همان آغاز زندگی مشترک مدام به خاطر اطرافیان مان با یکدیگر بحث و جدل داشتیم. بیشتر اختلافات ما به خاطر دخالت های خواهر و مادر شوهر رخ می داد وگرنه مشکل حاد دیگری در زندگی ما وجود نداشت. بالاخره همین مشاجره ها نیز ...
عبدولی: کشتی یزدانی برای تیلور قابل پیش بینی است
در دو ثانیه مانده به پایان بازی باخت. او رفت که اسنایدر را به بیرون ببرد اما حریف به موقع چرخید و خودش جا ماند و در دو ثانیه کشتی برده را باخت اینجا هم بهترین فرصت برای بردن حریف بود تا اعتماد به نفسی بگیرد برای بردهای بعدی. اما در پنج ثانیه آخر همان اشتباه را تکرار کرد و مدال طلا را که می توانست به دست بیاورد و دل مردم را شاد کند از دست داد. اگرچه چیزی از ارزش های بچه ها کم نشده و کشتی یا برد است ...
جویندگان گنج نفرین شده پای میز محاکمه
رحمان که با صداقت اعتراف کرده و واقعیت را گفته است گذشت کرده و معتقد است که او فریب خورده بود. اما در مورد متهم ردیف اول 10روز مهلت داده تا در صورت توبه و اقرار به اتهام، او را نیز ببخشد تا پرونده مختومه شود. پس از آن بهروز به جایگاه رفت و با رد اتهام آدم ربایی گفت: من اهل یکی از روستاهای میانه هستم از اقوامم که چوپان هستند شنیده بودم که در همان روستا گنجی وجود دارد. به همین دلیل تصمیم گرفتم آن ...
اشتباه پشت اشتباه؛ همه چیز بدتر شد/غرور نهفته در چشمان یک زن جذاب مرا ویران کرد
هفته از صدور حکم جدیدم عازم شهر دیگری شدم و ماجرای عجیب زندگی ام از همان روز اول کاری و معرفی همکاران جدیدم شروع شد. شادی یکی از کارمندان من بود که در همان دیدار اول با آن غم سنگین چشمانش و آن رنگ پریدگی چهره ی بدون آرایشش توجه من را به خود جلب کرد . همان چند روز اول متوجه شدم که همسرش را یک سال پیش از دست داده است و هر روز ساعتی را زودتر به خانه می رفت تا سر راه ناتاشا دختر سه ...
کبوتری سپید در کوچه ای بن بست
مریم عرفانیان اتوبوس در ایستگاه متوقف شد. پیرزن با کمری خمیده، آرام و به سختی از آن بیرون آمد. همان طور که راه خودم را می رفتم به او چشم دوختم. کیسه ای را از روی پله های آهنی بر زمین گذاشت. اتوبوس دوباره حرکت کرد. پیرزن چادر رنگ و رو رفته اش را روی صورت کوچک و استخوانی اش کشید. سرش را بالا آورد و به اطراف نگاه کرد. چند قدم کیسه اش را روی زمین دنبال خودش کشید و بعد انگار که به نفس نفس ...
مسلم در دفاع از پرچم ایران به شهادت رسید
ها خدمت کرده بود، ولی بازنشست نشده بود. عاقبت هم برای دفاع از ناموس و حفظ پرچم کشورمان به شهادت رسید. آشوبگران پرچم کشورمان را آتش می زدند. بانک ها را می شکستند. مسلم رفته بود از مردم دفاع کند که او را به شهادت رساندند. در آشوب های فتنه گران قوچان فقط مسلم شهید شد. مشهد چند نفری شهید داده بود. از شهادتش حرف می زد؟ هر موقع می آمد از شهادتش حرف می زد. می گفت هر موقع باشد، من شهید ...
ماجرای دستفروشی آقای بازیگر در کودکی
جواد یحیوی از دوران کودکی خود می گوید که: چندوقت پیش داشتم میگفتم که چه چیزی مرا از کودک سربه زیروآرامی که بودم به کسی تبدیل کرد که انقدرراحت با بقیه حرف میزند و ارتباط برقرار می کند؟ به این فکر کردم که اولین جاهایی که من با مردم ارتباط برقرار کردم بر میگردد به دوران بچگی. من آن زمان دستفروشی می کردم. نه فقط تابستان حتی در زمان مدرسه هم من دستفروشی و کاسبی ام را داشتم. همیشه فکر می ...
ماجرای دستفروشی آقای بازیگر در کودکی
از دست ندهیم. حقیقت این است همه این تجربیات در ما بلوغی را ایجاد کرده اند که در رشد ما ذره ذره نقش داشته اند. چند وقت پیش داشتم میگفتم که چه چیزی مرا از کودک سربه زیروآرامی که بودم به کسی تبدیل کرد که آنقدر راحت با بقیه حرف میزند و ارتباط برقرار می کند؟ به این فکر کردم که اولین جا هایی که من با مردم ارتباط برقرار کردم بر میگردد به دوران بچگی. من آن زمان دستفروشی می کردم. نه ...
نسل ما دلبسته اعتراض و نقد قدرت بود
...> غربتی اگرچه خودخواسته، اما موجب جدایی او از مردمانی که داستان های شان را نوشته بود. آثار داستانی محمدعلی، عمدتا داستان هایی توامان بهره مند از امکانات رئالیسم و سمبولیسم بودند و او در آن ها همواره دغدغه مردم سرزمینش را داشت و با زیست و مسائل آن ها در ارتباط عاطفی مدام و دوستانه بود. او را از اواسط دهه 70 از نزدیک می شناسم. او خیلی زود مرا که همسن یکی از دخترانش بودم، به جمع دوستان - و به ...
پژوهشی تازه درباره تجربه گران مرگ؛ مغز تا یک ساعت پس از ایستادن قلب فعال است
.... بیمار شماره 6: از من سؤال شد که آیا می خواهم به خانه بروم (منظور آنجا بود) یا می خواهم برگردم اینجا. گفتم که من دو پسر دارم که به من نیاز دارند و باید برگردم. یک دفعه دوباره در بدنم قرار گرفتم و دردی که مفصل هایم می پیچید را احساس کردم. یادم نیست که آن زمان دور و برم داشت چه اتفاقی می افتاد، فقط یادم است که داشتم درد می کشیدم. بیمار شماره 7: وقتی سعی کردند که مرا احیا ...
وقتی فیلم نامه بازپرس را خواندم و احمد معظمی را دیدم فهمیدم که او از مقام شاگردی فراتر رفته و توانسته ...
امتیاز این اثر می داند و معتقد است که گره خوردن شخصیت بازپرس با نمایش ارتباطش با همسر و فرزندانش باعث شده تا مخاطب ارتباط بهتری با سریال برقرار کند. وی درباره ویژگی های این شخصیت می گوید: مهدیه معلم دلسوزی است و مادر دو فرزند و همسر یک بازپرس است که مشغله های خودش را دارد. او یک زن دغدغه مند است که علاوه بر توجه به تربیت فرزندانش دستش در کار خیر است و دغدغه شاگردانش را هم دارد. به هرحال ...
کاش فقط 10 دقیقه وزیر ورزش ایران بودم
که بله، باباجانم مدیرعامل پرسپولیس بود و من کنار رونالدو عکس گرفتم! درد تبعیض اینجا بیشتر می شود که در خبرها آمده بود که دختر معلولی که دست هایش کار نمی کند، و با پا، عکس رونالدو را به زیباترین شکل نقاشی کرده، و آرزو کرده بود رونالدو را ببیند و این عکس را تقدیم او کند، هزار عذر و بهانه آوردند که نمی شود این اتفاق بیافتد، اما حالا دختر عزیز دردانه مدیرعامل پرسپولیس باید بتواند با ...
قتل مرد تهرانی به دست خانم بلاگر معروف و همدستش / دختر بچه راز قتل پدرش به دست مادرش را لو داد + فیلم و ...
.سمیرا می گفت اگر بار دیگر بهنام او و دخترش را کتک بزند عکس ها را در اینستاگرام پخش می کند و آبرویش را می برد اما همان موقع بهنام یکباره از خواب بیدار شد و سمیرا با ضربه های چاقو او را کشت. این مرد ادامه داد: من قبلاً به خاطر سمیرا قتل گردن گرفته بودم اما حالا حقیقت را می گویم. او قاتل است. این متهم درباره حمل جسد توضیح داد: بعد از قتل من به خانه خاله ام رفتم و ویلچر پسرخاله ...
لیاقت شهادت را در همسرم احساس می کردم
اش راغب شدم. شهید سرگلزایی بعد از انقلاب استخدام کمیته شد و به خواستگاری من آمد. با توجه به خصوصیات اخلاقی ایشان از جمله ایمان، مردانگی، شجاعت،مهربانی و صلابتش در یکم دی ماه سال 1362 با او ازدواج کردم. وی گفت: همسرم در همان زمان جوانی اش آگاهی بالایی در خصوص دین و انقلاب اسلامی داشت. از این رو خیلی از افراد را راهنمایی و دین را به مردم ترویج می کرد. همسر شهید سرگلزایی ادامه ...
محمد باهری؛ دبیرکل رستاخیز، وزیر دادگستری نوار اول
تحمل می کردم مدتی بود داشتم تفکر می کردم و تردید می کردم ولی دیگر امروز به طور قطع بریدم با این ها. س- شما خودتان عضو کمیته ایالتی بودید؟ ج- من عضو کمیته ایالتی بودم مسئول شورای دهقانان بودم خیلی مسئولیت ها داشتم و همان موقع تصمیم گرفتم که بروم اروپا و تحصیلات حقوقم را تکمیل کنم. س- علاقه ای به به اصطلاح ملحق شدن به آن انشعاب خلیل ملکی نداشتید؟ ج- نخیر ...