شکار زن جوان توسط صاحبکارش چگونه رخ داد؟
سایر منابع:
سایر خبرها
فکر ناجور زن از شوهر به کما رفته
خیلی دلم برای همسر و فرزندم تنگ می شد تا این که آن حادثه هولناک رخ داد و زندگی ام را به نابودی کشاند. طبق معمول عازم ماموریت اداری بودم که به خاطر یک سهل انگاری و بی احتیاطی در رانندگی کنترل فرمان خودرو را از دست دادم و درحالی که بین خواب و بیداری بودم با یک خودروی سواری دیگر تصادف کردم و دیگر چیزی نفهمیدم. حدود یک سال بعد از این حادثه وقتی حافظه ام را بازیافتم تازه متوجه شدم ...
به پسری که 20 سال از خودم کوچکتر بود دل باختم، شوهرم فهمید و...
شدت افسرده بودم و تنها به خاطر خانواده ام به زندگی با او ادامه می دادم. اما هفت سال بعد از این ماجرا بود که باردار شدم و شوق زندگی به خانه ام بازگشت. با این حال سیاوش همچنان در خانه نبود و من خودم را با دخترم سرگرم می کردم. چهار سال بعد نیز پسرم به دنیا آمد و من دیگر گرفتار بچه داری شده بودم. تا این که آن ها راهی مدرسه شدند و دوباره من در تنهایی خودم فرو رفتم. شرکت هرمی ...
داستان 3 شوهر برای یک زن
زن 30 ساله گفت: همه خاطرات کودکی من به دعواها و درگیری های پدر و مادرم مربوط می شود چرا که پدرم مردی عیاش و خوش گذران بود و همه اوقاتش را با دوستانش سپری می کرد. وقتی هم بعد از چند روز به خانه بازمی گشت به هر بهانه ای مادرم را زیر مشت و لگد می گرفت و پیکرش را سیاه و کبود می کرد.به همین دلیل او هیچ توجهی به من و خواهرم نداشت و من هم که فرزند بزرگ خانواده بودم فقط چهره زخمی و خون آلود مادرم را می ...
بارداری پیش از ازدواج روزگارم را سیاه کرد
...، دلباخته نگاه عاشقانه پسر دایی ام شدم از آن روز به بعد ارتباط پنهانی من و کامران ادامه داشت، تا این که او از من به طور رسمی خواستگاری کرد من هم به شرط ادامه تحصیل بله را گفتم. قرار شد برای ثبت رسمی ازدواج، پدرم از زندان وکالتی به عمه ام بدهد تا عقد ما محضری شود در همین روزها کامران با این بهانه که نمی تواند دوری ام را تحمل کند! مرا به خانه دایی ام برد مدتی بعد مادرشوهرم که فهمید ...
شکایت از مادر و عمو ها به اتهام قتل پدر آرمین بینا
برای زندگی به خارج از کشور رفته است یا اینکه با زن دیگری ازدواج کرده و در شهر دیگری زندگی می کند. آن ها حتی سهمیه ارثیه پدرم را به من ندادند و به همین دلیل به آن ها بیشتر مشکوک شدم. از طرفی مادرم هر وقت با من مشاجره لفظی می کرد و عصبانی می شد می گفت پدرم را کشته اند و من ردی از او پیدا نخواهم کرد. او حتی یک بار که خیلی عصبانی شده بود، به من گفت عموهایم پدرم را کشته اند، اما بعد ادعا کرد دروغ گفته است ...
فقط 19 سالم بود که مرا الکلی و معتاد به حشیش کرد و عاقبت آن شب...
عادت طبیعی تبدیل شده بود. به همین خاطر هم آن شب نامزدم سوئیتی را اجاره کرد و به بهانه این که دیر وقت شده است مرا تشویق کرد تا شب را در همان مرکز تفریحی بگذرانیم و صبح به مشهد بازگردیم. ساعتی بعد او شیشه شراب را بازکرد و با جملاتی فریبنده که به زودی قرار است آرزوهایمان را جشن بگیریم و به افتخار این ازدواج عاشقانه مرا ترغیب کرد تا بیشتر از همیشه از این ماده تباهی بنوشم به گونه ای که احساس ...
معمای 21 سال ناپدید شدن راننده کامیون | چه کسی راز ناپدید شدن مرد میانسال را می داند؟
...؛ صبح دیروز زنی جوان قدم در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران گذاشت و به طرح شکایت از مادر و عموهایش پرداخت. وی به بازپرس محمدرضا صاحب جمعی گفت: حدود 21 سال قبل بود که پدر و مادرم به دلیل اختلافاتی که بینشان وجود داشت، تصمیم گرفته بودند از یکدیگر جدا شوند. پدر من راننده کامیون بود و معمولا به شهرهای مختلف سفر می کرد. او آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. در آن زمان من ...
قتل برادر ناتنی به خاطر ارثیه پدر
میله آهنی برداشتم و به سرش کوبیدم که او روی زمین افتاد با اینکه حرکتی نمی کرد، اما می ترسیدم از جایش بلند شود و من را بکشد به همین خاطر پارچه ای را دور گردنش انداختم و خفه اش کردم و از کارگاه خارج شدم و به خانه رفتم. صبح روز بعد وانت مزدای پدرم را آوردم و با یکی از کارگران کارگاه جسد را در صندلی عقب گذاشتم و آن را در حوالی گلزار پاکدشت رها کردم. قاضی از متهم پرسید: وقتی از ...
افشای رابطه نامشروع زن جوان توسط دخترش/ ارتباط سیاه این زن با مردان غریبه در برابر چشمان دخترش
25 بهمن پارسال، شوهر این زن با مراجعه به پلیس، علیه همسر خیانتکارش به خاطر داشتن رابطه نامشروع شکایت کرده بود. او به افسر پرونده گفت: چند وقتی بود که به روابط همسرم ظنین شده بودم تا اینکه یک روز درجریان درگیری با باجناقم او ا دعا کرد که زنم با مردهای غریبه رابطه دارد. ابتدا فکر کردم به خاطر خصومت چنین اتهامی را به همسرم می زند. اما پس ازبررسی های مخفیانه در گوشی تلفن همسرم چیزهایی را ...
آقای قاضی حاضر نیستم جلوی زنم تعظیم کنم!
گروه حوادث: ساعت از 9 صبح گذشته بود که زوج جوان وارد یکی از شعبه های دادگاه خانواده شدند. چشمان زن جوان پر از اشک بود و شوهرش هم زیر لب غر می زد.به گزارش ایران، وقتی روی صندلی نشستند، لیلا گفت: آقای قاضی من از دست بی ادبی ها و بداخلاقی ها و کتک های این مرد خسته شده ام؛ نه تنها با من بدرفتاری می کند بلکه کار را به جایی رسانده که روی خانواده ام هم دست بلند می کند. بعد ادامه داد: یک بار ...
به مناسبت فرارسیدن روز بسیج دانش آموزی: روایتی از 13شهید نوجوان جهرمی که روز عاشورای 62 تشنه شهید شدند
فاش نیوز - اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچه ها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر و برخی دیگر چیزی می نوشتند. شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی ...
نغمه خانجانی؛ داستان یک درخشش در هانگژو
که سبب شد با او هم کلام شویم تا داستان این درخشش را از زبان خودش جویا شویم. من متولد دی ماه سال 73 هستم و از 5 سالگی سوارکاری را شروع کردم، اولین باری که من سوار اسب شدم همراه با خانواده به شمال کشور رفته بودم و آنجا در جنگل های مازندران سوار اسب شدم. از پدرم قول گرفتم که وقتی به تهران برمی گردیم مرا دوباره به سوارکاری ببرند.من با اسب بزرگ شدم. هیچ زمینه سوارکاری در خانواده ...
این جوان قربانی قتل برادر ناتنی اش شد / ارث پدری رنگ خون گرفت + عکس
را در کارگاه رها کردم و به خانه رفتم .صبح روز بعد وانت مزدا پدرم را آوردم و با کمک کارگران جسد را در صندلی عقب گذاشتم و آن را در حوالی گلزار پاکدشت رها کردم . قاضی گفت: تو از قبل در جیبت چاقو گذاشته و دستمالی برای خفه کردن برادرت تهیه کرده بودی و حتی به دوستانت گفته بودی می خواهی او را بزنی. حالا چطور مدعی هستی قتل یکباره رخ داده؟ که متهم پاسخ داد: من در آن لحظه چیزی نمی ...
درگیری مرگبار 2 مواد فروش بر سر دختر معتاد / در جنوب تهران رخ داد
به گزارش رکنا، پنجشنبه 4 آبان، رهگذران و کسبه در بزرگراه بسیج در تماس با پلیس از خبر دادند. با گزارش این خبر، موضوع به بازپرس موسی رضازاده اعلام شد و تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت آغاز شد.در بررسی های اولیه مشخص شد مرد جوانی با ضربات چاقو به رسیده اما زن جوانی که به همراه مقتول بود در تحقیقات گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با پسری به نام وحید آشنا شدم. وحید معتاد بود و مرا ...
6 پادشاه را دید و سر خم نکرد | سه خاطره از بزرگ واقف و مجموعه دار کتب و نسخ خطی
صرف ازدواج تو و برادرت جعفر شود. سپس پدرم از من خواست که با حاج حسین آقا ملک تماس بگیرم. این فرد هر گاه که از وجود کتاب ارزشمند و جالبی مطلع می شد آن را جویا می شد تا برای کتابخانه اش به قیمت مناسبی خریداری کرده و سپس در معرض استفاده عموم قرار دهد. روز بعد حاج آقا حسین به کتابخانه آمد. من برای او نیت پدرم را شرح دادم و با یکدیگر به طرف منزلمان رهسپار شدیم. پس او را برای دیدن کتاب ها و ...
رقص آتش در دوئل عشقی! / تازه عروس با دوست پسرش ارتباط داشت!
داده است. جوان موتورسوار وقتی در برابر اسناد و دلایل مستند قرار گرفت، در حالی که ناباورانه به تصاویر آتش سوزی خیره شده بود، به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: قبول دارم خودروی پراید را من به آتش کشیدم اما خیلی زود هم پشیمان شدم؛ چراکه از مدتی قبل به دختری علاقه مند بودم و قصد ازدواج با او را داشتم ولی زمانی به خود آمدم که آن دختر با جوان دیگری ازدواج کرده بود. از سوی دیگر متوجه ...
توصیه شهید سلیمی به پدر و مادرش
عزیزتر از جانم است و خواهش من از شما این است که او را که از نسل حسین ع است و او که تبر ابراهیم را بر دوش و عصای موسی را در دست دارد و او که فریاد می زند قولوا لا اله الا الله تفلحوا را تنها نگذارید و همیشه لبیک گوی او باشید و اما خودم و خودم تا زنده ام فریاد می کنم تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست. و اگر شهید شدم با قطره قطره خونم جوهری ساخته بر دیوارها بنویسید مرگ بر آمریکا و خدایا، خدایا تا ...
اگر سلام کرده بود کشته نمی شد
. پس چه زمانی از مرگ حسن با خبر شدی؟ دو، سه روز در بیمارستان بستری بودم و وقتی به خانه آمدم یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت خبر داری حسن کشته شده. از مرگ حسن که با خبر شدم، دنیا روی سرم خراب شد. فکرش را نمی کردم که او با یک ضربه چاقو کشته شده باشد. سریع خانه را ترک کردم. می دانستم که پلیس خیلی زود مرا دستگیر می کند. چند روزی در پارک خوابیدم و بعد از آن، به خانه یکی از ...
قتل زن تبعه خارجی به دست دوست مجازی اش | قاتل پشیمان شد و با همسر مقتول تماس گرفت
...> در برگه اظهاراتش نوشته است که در ترکیه مدل لباس مردانه بوده و در یک رستوران مشغول به کار بوده که به خاطر نجیبه به مشهد آمده است. وارد حیاط که می شود، کنار در ورودی زیرزمینی مخوف می ایستد و همان طور که دودستش با دستبند بسته شده است، به آن محل اشاره می کند و می گوید: همین جا انداختمش... بعد از اینکه او را کشتم... در ادامه حتما بخوانید ماجرای قتل هولناک دختر جوان به دست مهندس قلابی ...
مزاحمت رستوران دارِ هوسران برای زن 20ساله مطلقه
زن 20 ساله ای است که مدعی بود راه گریزی برای فرار از هوسرانی های کارفرمایش ندارد سرگذشت خود را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مشهد بازگو کرد. او گفت: پدرم با کارگری هزینه های خانواده 6نفره اش را تامین می کرد و من هم فرزند دوم آن ها هستم؛ اما پدرم اوضاع مالی [...]
مزاحمت های رستوران دار هوسران برای زن 20ساله مطلقه/ تنها در خانه بودم که مرا آزار داد
او گفت: پدرم با کارگری هزینه های خانواده 6نفره اش را تامین می کرد و من هم فرزند دوم آن ها هستم؛ اما پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و به همین خاطر هم من در 16 سالگی پای سفره عقد نشستم و با جوانی عصبی و معتاد ازدواج کردم. قربان بی جهت مرا کتک می [...]
کاش مردانه پای حرف هایی که می زنیم بایستیم
نمی دیدم و با هزار سختی از دایره بیرون رفتم، اما با خودم گفتم حتی اگر عضله ام پاره شود هم مهم نیست، نباید دست خالی برگردم، به همین دلیل از جان مایع گذاشتم و خوشحالم که موفق شدم. بدون شک حسین رسولی ستاره پرتاب دیسک ایران در بازی های آسیایی بود، اما اظهارات او بعد از قهرمانی در هانگژو در خصوص اینکه روز ها تمرین و شب ها در اسنپ کار می کرد و با کشک بادمجان طلا گرفته، همه را متعجب کرد. اما ...
اعتراف زن قاتل از کشتن همسرش | قتل وحشتناک همسر با همدستی مرد غریبه
محاکمه ایستاده بود درحالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من از پدرومادر همسرم خجالت می کشم و شرمنده آنها هستم. من 12سال با این مرحوم زندگی کردم اما به خاطر اخلاق و رفتارش همیشه در عذاب بودم. او حتی مانع فرزند دار شدن مان بود؛ این ماجراها آنقدر هر روز تکرار شد تا اینکه در فضای مجازی با کسی آشنا شدم که ادعا می کرد حرف های مرا می فهمد و از حرف زدن با او به خیال خودم، آرامش می ...
این قاتل 4 بار قصاص می شود / شلیک مرگ در شهریار و تهران
کشتیرانی در روستای بالابان شهریار آغاز شد. در حالی که تلاش برای ردیابی عامل جنایت آغاز شده بود صبح روز بعد، جانی جوان مقابل کلانتری فلسطین تهران رفت و به سمت 5 مأموران پلیس شلیک کرد و هنگام فرار دستگیر شد. در این ماجرا نیز 4 مامور زخمی و یکی از آنها از ناحیه چشم نابینا شد. متهم 24 ساله در بازجویی ها گفت: به خاطر اختلافات ملکی که پدرش با شرکت کشتیرانی داشته دست به این ...
رابطه مرد شیطان صفت با دو خواهرجوان/ به خاطر اردشیر قصد به قتل رساند خواهرم را داشتم و...
فریبا و اردشیر به صورت پنهانی ادامه داشت و آن ها گاهی به صورت مخفیانه با یکدیگر دیدار می کردند. من هم به خاطر خواهرم رفتار صمیمانه ای با اردشیر داشتم و گاهی به همراه خواهرم به ملاقات او می رفتم. در همین روزها بود که فهمیدم اردشیر با چند دختر دیگر هم ارتباط دارد ولی هیچ گاه این ماجراها را برای خواهرم بازگو نمی کردم چرا که خواهرم دو بار به خاطر اردشیر تصمیم به فرار از خانه گرفته بود و من قصد ...
جنایت برای پاکوتاه ! +عکس
مصرف نکردم. وی درباره ماجرای تلخ جنایت نیز مدعی شد: آن روز سگ پاکوتاه خاله ام را که نزد من بود به خانه آن ها بردم ولی خاله ام در منزل نبود به همین خاطر به همسایه خاله ام گفتم اگر سراغ مرا گرفتند بگوید که سگ را به پارک بردم تا مقداری آشغال گوشت به او بدهم. وقتی در حال سگ گردانی بودم، ماهی به همراه دوستش و درحالی که به من فحش می داد و ناسزا می گفت، به کنارم آمد و ادعا کرد که این سگ مال اوست من هم گفتم ...
بریدن گلوی دختر عمه به خاطر ... | مستحق مرگم؛ اعدامم کنید!
درخواست اولیای دم پرونده را به دادسرا بازگرداند. باتوجه به اینکه هیچ ردی از پدر مقتول به دست نیامد رئیس قوه قضائیه درخواست قصاص را مطرح کرد و پرونده برای دومین بار به دادگاه کیفری فرستاده شد. در این جلسه نیز مادر و همسر مقتول بازهم بر درخواست قبلی شان تأکید کردند. این بار همسر مقتول گفت: روز حادثه وقتی به خانه برگشتم و با جسد همسرم روبه رو شدم شوکه بودم به خصوص وقتی متوجه شدم ...
درباره خانم علیزاده که در کاشمر برای370 نفر شغل ایجاد کرده است/گفتم به یاد پدرم کاری انجام بدهم
کارهای ایشان من هم علاقه مند شدم پیکرتراشی را یاد بگیرم، برای همین به اصفهان رفتم. خوشبختانه چون هم علاقه فراوانی داشتم و هم استعدادم در زمینه کارهای هنری خوب است، با چند روز استفاده از محضر استادم توانستم کار را یاد بگیرم و برای نخستین بار این هنر را به کاشمر آوردم. در میراث فرهنگی کاشمر آقای مهندس ربیعی از کار بنده حمایت فراوانی کردند. در کاشمر منزلی متعلق به مرحوم مشکینی وجود داردکه وقف ...