سایر منابع:
سایر خبرها
دختری که بعد از تجاوز پسر همسایه خودکشی کرد!
به من داشت سواستفاده کرده بودم میخواستم فرار کنم اما جایی برای رفتن نداشتم تصور می کردم اگر پدرم بفهمد چه می شود ....همه ی این تصورات باعث شد که تصمیم بگیرم خودکشی کنم سراغ قرص هایی رفتم که می دانستم با خوردن آنها عمرم تمام می شود من داشتم خودکشی میکردم تا از آبرویی که ریخته شده فرار کنم برادر کوچکم که درخانه بود به بیرون فرستادم، مادرم خانه نبود و به خانه مادربزرگم رفته بود پدرم هم سرکار بود قرص ...
خاطره رضا کیانیان از حج تمتع و ماجرای ازدواج با گوگوش
. طبیعتا من هم آرزو و خواستی داشتم که دلم می خواست اولین باری که کعبه را دیدم آن را از خدا بخواهم. رسم بر این است که شخصی که می خواهد به حج برود از اطرافیان و آشناهایش طلب حلالیت می کند تا دینی از اکسی روی دوشش نمانده باشد. وقتی در مراسم معمول حلالیت گیری داشتم واز همه حلالیت می گرفتم، برادر کوچکترم با شیطنت گفت که اولین باری که خانه خدا را می بینی برای من دعا کن! من هم به مکه رفتم و طبق قولی که داده ...
پایان زندگی 4 محکوم به مرگ در قزل حصار
داشت و عکس او را دیده بود شناسایی و دستگیر شد. مرد جوان ضمن اعتراف به قتل گفت: تصور می کردم همسرم با شخصی در رابطه است. از طرفی به دلیل اینکه ورشکسته شده بودم قرص اعصاب مصرف می کردم و حال خوبی نداشتم. کم کم معتاد شدم و دوستم مرا به کمپ ترک اعتیاد برد، بعد از ترخیص همسرم می خواست جدا شود و من تصور می کردم که او با شخص دیگری ارتباط برقرار کرده است. به همین دلیل روز حادثه سنگی را که زیر گلدان ...
داستان دختری که به قاره دیگری مهاجرت کرد تا مجبور نباشد از مادر بیمارش مراقبت کند
که ازدواج کنم و خانواده کوچک خودم را داشته باشم. به کسی نیاز داشتم تا قول بدهد که هرگز مرا ترک نکند. من زندگی متفاوتی را نسبت به وضعیت خانوادگی بی ثباتم می خواستم. والدینم اعتیاد به الکل داشتند و در سردرگمی و اضطراب بزرگ شده بودم. اعتیاد باعث شده بود که مادرم غیر قابل پیش بینی باشد و نتواند حضوری ثابت و دلسوزانه ای در زندگی ام داشته باشد. یاد گرفته بودم که بیش از حد هوشیار ...
یادگار در یاد ماند مرد یادگار
نخست نیوز :سید جلیل حسینی زهرایی_ ازخاطرات دوران عکاسی گفتم وهمچنین تدریس در کلا س درس مطالبی را بیان کردم بیشتر هدفم این بود که این راننده شاداب و با نشاط به راهش ادامه دهد. سکانس اول: به مقصد رسیدم و با شتاب برای رسیدن به محل برگزاری همایش رفتم عکاسی کردم ومدتی بعد متوجه شدم که گوشی همراهم در داخل خودرو جا گذاشتم نگرانی بر من مستولی شد و با ازهمسرم خواستم که با شماره من تماس بگیرد ...
لیلا اوتادی را بهتر بشناسید
قشقایی هستم. علاقه به بازیگری از کودکی به بازیگری علاقمند بودم حتی سال 1369 در 7 سالگی شرایطی فراهم شد تا در فیلم کیمیا آقای درویش بازی کنم اما بخاطر مخالفت پدرم این اتفاق نیفتاد هر چند که در زمینه معماری داخلی تحصیلاتم را ادامه دادم اما به دلیل همان علاقه وارد حیطه تئاتر شدم و تئاتر حوزه ای برای ورودم به عرصه سینما شد اولین تجربه جلوی دوربین سال ...
رازهایی که این چند نفر فاش کردند، تکان دهنده شد!
تنفسی کردم. احیا شدم. 5 روز تو کما و اینتوبه بودم. دکتر ها قطع امید کرده بودن ازم و با یه معجزه الان اینجام. (وقتی بهتون میگم در لحظه باشید، شعر نمیگم، همه زندگی به مویی بنده، همه ش! کاسب هم با معجزه و دعا زنده بود: 2 بار تا حالا تیر خوردم(کالیبر 729)،3بار چاقو خوردم یک بارش ششم پاره شده،اپاناتیس و سنگ کلیه داشتم با جراحی در آوردم،تقرییبا 11 تا از استخونام تاحالا شیکسته و گچ گرفتم، ...
محرومیت زدایی و کاهش آسیب های اجتماعی، رسالت انسانی تبلیغی
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، اوایل سال های تبلیغم بود و به مسجدی در یکی از روستای سیریک منتقل شده بودم وقتی به آنجا رفتم با یک موذن مسن و بد اخلاقی مواجه شدم که با بچه ها رفتار خوبی نداشت و آن ها را از مسجد بیرون می کرد؛ بد اخلاقی های او با بچه ها و مردم و من جمله خود من تا 7 الی 8 ماه ادامه داشت. من هربار با اینکه ناراحت می شدم ولی جبهه نمی گرفتم با مهربانی و ...
بیوگرافی سروش صحت
...> سروش صحت با سارا سالار نویسنده ازدواج کرده این دو بعد از 8 سال زندگی مشترک در سال 80 صاحب یک فرزند پسر بنام سورنا شدند بیوگرافی سارا سالار سارا سالار متولد 1345 در زاهدان، نویسنده است 13 – 14 سالی می شود که مشغول نوشتن هستم با داستان کوتاه شروع کردم بعد از مدتی تصمیم به ترجمه گرفتم یکی دو تا مجموعه داستان ترجمه کردم بعد از تجربه ی ترجمه بود که فهمیدم نمی توانم از ...
از قتل همسرم پشیمانم
همسرم دادم که همه فایل های صوتی، چت ها و پیام ها یک دفعه حذف شد . می گفت دروغ است و خیانتی در کار نیست. یک روز از همسرم خواستم 20میلیون تومان به حسابم واریز کند اما در بررسی پرینت متوجه شدم آن مرد فامیل دو میلیون تومان به حسابش واریزکرده و مدعی بود نمی داند چرا آن پول را واریز کرده است. سوء ظنم به او بیشتر شد و تصمیم به قتل وی گرفتم که به خاطر بچه ها منصرف شدم. از روز قتل بگو ؟ یکی ...
قتل زن فیلمبردار به خاطر قولنامه باغ
خواستگار داشتم اما با یک مرد زن دار ازدواج کردم. مدتی پیش به شمال رفته بودم که دامادم صبح با من تماس گرفت. هیچ وقت دم صبح زنگ نمی زد. پرسید مامان کجایی ؟ گفتم شمالم. گفت کی برمی گردی دلم برایت تنگ شده است. با این حرف ها به او شک کردم که چرا این حرف ها را می زند. گفتم چیزی شده است؟ گفت نه فقط دلم تنگ شده و می خواستم ببینم کجایی. 15 10 روز بعد از این که از شمال برگشتم، دنبال مدرکی می گشتم. مدارک را در کیفی ...
اوبی میکل: وقتی پدرم را گروگان گرفتند، آبراموویچ قصد داشت افرادش را برای آزادی او بفرستد
به میدان می رفتم، پدرم را به گروگان گرفتند. در بازی آخر مرحله گروهی قرار بود مقابل آرژانتین بازی کنیم و دو ساعت قبل از این دیدار برادرم به صورت تلفنی خبر داد پدرمان برای دومین بار در نیجریه ربوده شده است. زمانی که او برای اولین بار ربوده شد، با آدم ربایان صحبت کردم و در نهایت مجبورم شدم پول زیادی را برای آزادی اش پرداخت کنم. در پرونده ربایش دوم اما من در روسیه قرار داشتم و قرار بود در مهم ترین ...
چاق شدن باورنکردنی نیوشا ضیغمی / خانم بازیگر را شناختید؟! + عکس
... نیوشا ضیغمی او می گوید با وجود مخالفت والدین، وارد حرفهٔ بازیگری شده است: وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد، ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولاً کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر. وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای مسعود جعفری جوزانی شروع کردم و پس از آن ...
افشای راز 2 جنایت توسط مرد جوان در یک ساعت
. در ادامه تحقیقات دوست مقتول گفت: با دوستانم در حال عبور از مقابل پارکی در یکی از خیابان های جنوب تهران بودم که متهم همراه دختر جوانی و چند نفر دیگر در حال قلیان کشیدن و مصرف مشروب بودند. با هم درگیری لفظی پیدا کردیم و یکی از پسرها دوستم را با چاقو زد و فرار کرد. در حالی که تحقیقات برای شناسایی عامل قتل ادامه داشت با گذشت حدود 10 ماه از این جنایت روز 12 آبان 1401 درگیری ...
قتل ناپدری با شلیک گلوله
اتهاماتش گفت: من رابطه خوبی با مقتول داشتم و او هنوز در قلب و یاد من جای دارد. اعترافات قبلی ام را قبول ندارم و به خاطر فشار بازجویی مجبور به اعتراف شدم. رئیس دادگاه: شب قبل از قتل چه اتفاقی افتاد؟ متهم به قتل: به خانه مادرم و شوهرش رفتم و با خواهر و برادرهای کوچکم بازی کردم و بعد خوابیدم. وقتی همسر مادرم به خانه آمد، بلند شدم و عذرخواهی کردم. بعد به اتاق رفتم و خوابیدم ...
توضیح رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره درگیری لفظی با دانشجویان
توهین و تندی تا در این خصوص صحبت کنم که البته دانشجو نیز مقاومتی نکرد. صرفا کارت دانشجو را از دانشجوی پسر گرفتم و به آنها گفتم دانشجوی دختر که صحنه را ترک کرده بود، باید خود را به دانشگاه معرفی کند. رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ادامه داد: من با دانشجوی پسر در دفتر مشغول صحبت بودم که ناگهان تعدادی از دانشجویان وارد اتاق شدند و یک سری مباحثی را مطرح کردند در این لحظه من جمله ...
توضیح درباره ویدئوی خبرساز فحاشی آقای رئیس در دانشگاه تهران
...: غلامرضا جمشیدیها در پی انتشار فیلم درگیری لفظی بین رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و تعدادی از دانشجویان در فضای مجازی، رئیس این دانشکده با تاکید بر اینکه آنچه که از حواشی روز گذشته منتشر شد تمام ماجرا نیست و روایت تقطیع شده است، گفت: برخی دانشجویان حتی حاضر به رعایت شئونات انسانی هم نیستند. جمشیدی ها تاکید کرد: متاسفانه برخی از دانشجویان جدا از اینکه در حد عرفی حجاب ندارند در فضای دانشگاه هم علنا روابط خارج از چارچوب دارند ، اعمالی که شرعی، انسانی، اخلاقی و عرفی نیست. به گزارش ایسنا در پ ...
اقدام شیطانی کارگر رستوران با دختر صندوق دار
به گزارش اینتیتر به نقل از سلام نو، پریسا صندوق دار یک رستوران است و مدعی است از سوی یکی از کارگران مورد تعرض قرار گرفته است. این دختر جوان برای سایت جنایی از پرونده شکایتش می گوید. *مدعی هستی به تو تعرض شده است. مدرکی هم داری؟ بله، مدرک دارم. پزشکی قانونی هم رفته ام. *متهم را می شناختی؟ بله، همکارم بود. با هم در رستوران کار می کردیم. *چطور ...
عبدالعلی دستغیب 92 ساله شد
در مطبوعات به وجود آمده بود. من چون روزنامه و مجله می خواندم، اطلاعات جنبی به غیر از معلوماتی که در مدرسه آموخته بودم ، داشتم. در انجمن های ادبی اندکی که در آن زمان بود، با پدرم شرکت می کردم. روزنامه نگاران و شاعرانی چون مهدی حمیدی و فریدون توللی در این جلسات حضور پیدا می کردند و من همراه با پدرم و دوستش به این جلسات می رفتم و اگرچه سنم کم بود اما چیزهایی یاد می گرفتم. سال ششم ابتدایی با مجله ...
اعتراف هولناک پسر 21 ساله به 2 جنایت
خیابان نواب تهران به دست آمد و سرانجام مظنون 21ساله در خانه مجردی خود دستگیر شد و به اداره پلیس آگاهی تهران انتقال یافت. او که خود را در برابر مدارک و شواهد پلیس دید لب به اعتراف گشود و گفت: برای تفریح با یکی از دوستانم و همسرش و دوست دختر خودم به گردنه قوچک رفته بودم که یکی از پاتوق هایم بود و معمولاً برای مشروب خوری به آنجا می رفتم. آن روز هم مشروب الکلی مصرف کرده و مست بودم. مقتول یا یکی ...
رویا پردازی همسرم زندگیم را به تباهی کشاند / نقشه شوم زن برای طلاق گرفتن از مرد جوان
از طبقه خودمان را پیشنهاد کرد که از یک خانواده اصیل بودند. من هم وقتی او را دیدم مهرش به دلم نشست و این گونه با مهرانه ازدواج کردم. اگرچه اوایل زندگی بی دغدغه ای داشتیم اما نمی دانستم با بلندپروازی های همسرم چگونه برخورد کنم! او دختری نوجوان بود و دوست داشت از هر نوع امکانات رفاهی برخوردار باشد. آن قدر روی اعصابم راه رفت که مجبور شدم شاگردی در مغازه پدرم را رها کنم و برای به دست آوردن ...
قتل خونین پدر با ضربات چاقوی پسر عصبانی / مادر زیر ضربات چاقوی پسرش زنده ماند + جزییات
...> وقتی متهم در جایگاه ویژه ایستاد گفت: هیچ وقت رابطه خوبی با پدر و مادرم نداشتم. رفتارهای آنها همیشه مرا عصبی می کرد. آخرین بار در مراسم آشتی کنان پدرم حرف هایی زد که از کوره در رفتم. من به آشپزخانه رفتم و کارد آشپزخانه را به دست گرفتم اما باور کنید قصد پدرم را نداشتم. در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و حالا پشیمان هستم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و وی را به خاطر قتل پدرش به قصاص و به خاطر زخمی کردن مادرش به پرداخت دیه محکوم کردند. کدخبر: 944088 1402/08/16 20:16:29 لینک کپی شد ...
خاطره گویی در حالت مستی راز 2 قتل را بر ملا کرد
؟ همه حادثه هایی که مرتکب شدم، بر می گردد به مستی و مشروب خواری. من همیشه مشروب می خوردم و در حالت مستی، هر کاری را انجام می دادم. احساس می کردم خیلی قوی شده ام و دو قتل را هم در حالت مستی مرتکب شدم. درباره قتل اول توضیح بده؟ دی ماه سال 1400 همراه دختر مورد علاقه ام به نام سحر به پارکی در یکی از خیابان های جنوبی تهران رفتم. فکر کنم پارکی در محله هروی بود و آن روز در همان پارک در حال ...
حرف های هولناک قاتلانی که به خاطر 2 میلیون تومان جنایت کردند
و به بازوی او خورد. نمی دانم کدام ضربه ها کاری تر بود. بعد از قتل کجا فرار کردید؟ سوار موتور شده و از آنجا دور شدیم. چند دقیقه بعد دوباره برگشتیم تا سر و گوشی آب بدهیم که دیدم چند مامور پلیس در آنحا هستند. ما هم از کنارشان گذشتیم. درست متوجه نشدیم که چه اتفاقی افتاده است. بخاطر همین به بیمارستان رفتیم و در آنجا هم وحید به اشتباه یک نفر شبیه مردی را که زده بودیم دید که حالش خوب بود. فکر کردیم او فقط مجروح شده است. وحید من را به خانه رساند اما من باز هم نگران بودم تا اینکه رفتم چاقو و قمه ها را زیر یک پل انداختم و صبح هم دستگیر شدم و حالا از کاری که کرده ام پشیمانم ...
فکر نمی کردم به خاطر رفاقت آدم بکشم
.... دوستم شاهین از من خواست برای ادب کردن یک مزاحم به آنجا بروم. شاهین را 8 سالی می شود که می شناسم. به قهوه خانه ام می آمد و گاهی اوقات رفاقتی و گاهی هم پولی برایش شرخری می کردم یا بعضی ها را گوشمالی می دادم. برایم مهم نبود این افراد چه کسانی هستند، فقط طبق خواسته شاهین، نام و نشان شخص مورد نظر را می گرفتم و مانند فیلم ها سراغ آن افراد می رفتم و ادبشان می کردم، چون به شاهین مطمئن بودم و می دانستم ...
صعود آنا نعمتی به قله های دست نیافته + عکس
به گزارش سلام نو، آناهیتا نعمتی متولد 20 تیر 1356 در شاهرود سمنان، بازیگر سینما و تلویزیون است تا مقطع دیپلم علوم تجربی تحصیل کرد و با اینکه دانشگاه هنرهای دراماتیک نوشهر قبول شده بود بخاطر مسافت زیاد نرفت و حالا یک فرزند دختر دارد. او یک خواهر و یک برادر دارم و پدر و مادرم هر دو فرهنگی بازنشسته هستند، حتی مادربزرگم در حوزه فرهنگ نیز فعالیت هایی داشته است من در چنین فضایی بزرگ شدم ...
محمد جور دیگری برایم عزیز بود/ زائر قبر پسر جاویدالاثرم حضرت زهرا (س) است
اجازه خواست در جوابش به او گفتم که تو زن و بچه داری و من نمیتوانم نظری بدهم، محمد گفت پدرم را اصفهان پیش زن و بچه ام می فرستم، اما من مخالف بودم. حیات: محمد ناراحت نشد؟ بی بی موسوی: چرا خیلی ناراحت شد. و خواستم از زن و بچه اش رضایت بگیرد. پدرش گفت تمام زندگی و فرزندانم فدای امام حسین (ع) و حضرت زینب (س)، من پنج پسرم وقف پنج تن آل عبا هستند. به محمد گفتم ما راضی هستیم تو زن و بچه ...
شرکتی برای اقلیت های آمریکا
صبح ها پیش از مدرسه به مزرعه سر می زدیم. سال 1957 به مدرسه رفتم. نخستین سالی بود که اجازه تحصیل به دانش آموزان سیاهپوست در همه مدارس داده می شد. دو دختر سیاهپوست در کلاس ما بودند و من تنها پسر سیاهپوست بودم. نژادپرستی هنوز رواج زیادی داشت و افراد بسیاری ما را متعلق به آن مدرسه نمی دیدند. حتی گفته شد که فردی قصد ممانعت از تحصیل ما را دارد. پس پدرم و عده ای دیگر از سیاهپوستان تظاهرات کردند ...