سایر منابع:
سایر خبرها
افشاگری قلعه نویی از پشت پرده استقلال
بانک ورزش: وی ادامه داد:" سال بعد سال سوم بود. 6-7 هفته تا پایان لیگ مانده بود که عنایتی را امارات خواست. این ها را می گویم تا بشود برای باقیات و صالحات من. ما دیدیم باز همان جلسه را گذاشتند و باز همان داستان و من این دفعه زیر بار نرفتم. سال سومی بود که من قول داده بودم تیم را قهرمان کنم و گفتم آقای قریب اصلا حرفش را نزن. گفتم اگر این اتفاق بیفتد دیگر نمی شود جواب مردم را داد. خدا را گواه می گیرم که من برای این فوتبال چه کردم. " "نزدیک 400 تا 500 میلیون به استقلال پول می دادند. خود عنایتی را صدا کردم و گفتم آقای عنایتی 6 هفته مانده بعد از چند هفته برو کل پولت را بگیر و وایسا کمک کن و مردم را خوش حال کن. هفته بعد زنگ زدند و 300 میلیون به من م ...
افشاگری قلعه نویی از پشت پرده استقلال
بانک ورزش: وی ادامه داد:" سال بعد سال سوم بود. 6-7 هفته تا پایان لیگ مانده بود که عنایتی را امارات خواست. این ها را می گویم تا بشود برای باقیات و صالحات من. ما دیدیم باز همان جلسه را گذاشتند و باز همان داستان و من این دفعه زیر بار نرفتم. سال سومی بود که من قول داده بودم تیم را قهرمان کنم و گفتم آقای قریب اصلا حرفش را نزن. گفتم اگر این اتفاق بیفتد دیگر نمی شود جواب مردم را داد. خدا را گواه می گیرم ...
مرثیه دلتنگی
زنم آرام از طبقه بالا پایین آمد و گفت بابا جان این شب عیدی چرا این قدر گرفته ای ؟ انگار منتظر بهانه ای بودم برای شکستن بغض در گلویم. به گریه گفتم دخترم فاطمه تو چه میدانی از راه ماندن یعنی چه؟ تو چه میدانی دل آدم مال خودش نباشد یعنی چه؟ فاطمه جان عاشق که بشوی ساده می فهمی بابا چه می گوید؟ ساعت 30/4 صبح شد اما دلم هنوز آرام نشده بود. یاد دوستان شهیدم رهایم نمی کرد. انگار همین دیروز بود که ...
همپای جلودار
که د ستگیرشد م از قضا وکیل امام(ره) بود م. تازه وارد منزل شد ه بود م که زنگ زد ند . رفتم د م د ر. تا چشمم به آن ها افتاد فهمید م ساواکی هستند . گفتند : کاری به شما ند اریم گزارش هایی د اد ند که باید خانه را تفتیش کنیم. شروع کرد ند به گشتن. عکس های امام را برد اشتند . گشتند و کاغذها و نوارها را جمع کرد ند . گفتند باید همراه ما بیایید چند تا سؤال د اریم. یک ساعت بیشتر طول نمی کشد ! بعد ...
حاج صفی:مثل خیلی ها نگران رفتن کی روش هستم
هر حال بعضی ها تقصیر را گردن من می اندازند (با خنده). سپاهان در این سال ها معمولاً جزو مدعیان قهرمانی بوده و هیچ وقت به یک بازیکن متکی نیست. خودم هم نمی دانم چرا سپاهان با این شرایط مواجه شد. اگر به یاد داشته باشید در فصلی که سپاهان با امیر قلعه نویی قهرمان شد، بعد از آن قهرمانی چند بازیکن از جمله هادی عقیلی، ابراهیم توره و... از سپاهان رفتند. با این حال این تیم فصل بعد هم قهرمان شد و متکی به ...
نه من راضی ام نه جبار!
بودند که با شهید معاوضه کنند. بچه های سپاه به من گفتند شما چه می فرمایید که ما انجام دهیم؟ من گفتم اگر جبار زنده است ببینید چه می خواهد من حاضرم انجام دهم؛ اما اگر شهید شده نه من و نه جبار راضی نیستیم داعشی ها را آزاد کنید و من جنازه جبار نمی خواهم و می خواهم که اجازه بدهید که من بروم سوریه و سر آن 70 نفر را تن شان جدا کنم و برای داعشی ها بفرستید تا بدانند زن عارف کمتر از خود ...
در تست باشگاه خبرنگاران دو بار مردود شدم/ بازی تراکتور - نفت تلخ ترین اجرایم بود/ همسرم سرِ سفره عقد ...
کنارم بودند. متاسفانه خیلی ها حسرت می کشند که ای کاش موقع ازدواج پدر یا مادرم بودند و این لحظه را می دیدند. آناج: بدترین سوتی که دادید؟ شماره تلفن برنده های قرعه کشی موج فوتبال را می خواندم در اعلام شماره یکی از برنده ها سه رقم وسط شماره را نباید می گفتم متاسفانه کل شماره را خواندم. بعد چندین نفر به برنده مسابقه زنگ زده بودند و تبریک می گفتند.این بدترین سوتی من بود. ...
بعد از ثبت نام نکردن در انتخابات، لاریجانی به من گفت آقا یک مشورتی! اجازه ای!
، حداقل از این سلطان چای ماهیانه یک بسته چای به ما بدهید که ما نرویم مغازه سر کوچه خرید کنیم. البته به این شایعات عادت دارم. حدود 20 سال قبل هم گفتند، پسر باهنر یک کت می پوشد که 1000 دلار قیمت دارد. این درحالی بود که آن موقع پسر من 4 ساله بود! خب این حرف وحدیث ها متاسفانه هست و البته باید اخلاق و ادب رعایت شود. شاید چون عدم کاندیداتوری شما کمی غیرمنتظره بود، به شایعات دامن زد؟ بله ...
باهنر: حرف و حدیث پشت سرم زیاد است
کوچه خرید کنیم. البته به این شایعات عادت دارم. حدود 20 سال قبل هم گفتند، پسر باهنر یک کت می پوشد که 1000 دلار قیمت دارد. این در حالی بود که آن موقع پسر من چهار ساله بود! این حرف و حدیث ها متاسفانه هست و البته باید اخلاق و ادب رعایت شود. شاید چون نامزد نشدن شما کمی غیرمنتظره بود، به شایعات دامن زد؟ بله، شاید دلیل این شایعات دیر تصمیم گرفتن بنده برای نامزد نشدن بود، اما این اولین ...
پروین: این بچه تو روی من میگه استقلالیه!/ فقط برای درآوردن بازیکن ها به کلانتری رفتم!
خواستم ماشین رو تحویل بگیرم از حشمت خان (مهاجرانی) اجازه گرفتم و رفتم سوار ماشین شدم. دستم رو از پنجره بیرون گذاشتم، یه جورایی دوست داشتم قمپز در کنم ولی چشمت روز بد نبینه یه دونه از این زنبور سیاه ها نشست، دستم رو زد و چهار روز من رو انداخت. یادمه اون موقع بازی های آسیایی بود و این زنبور پدر من رو درآورد. * اگر بخواهید صادقانه جواب بدهید، شما هم مثل بعضی از بازیکنان امروز حاشیه داشتید ...
گلونی میمی مریم
پایگا خبری گُلوَنی: میمی مریم گلونی کوچکی بسته بود و چین و چروک های پرپشت صورتش را موهای کم پشت چیده شده اش نمی پوشاند. اخم نکرده بود اما از حضور ما راضی نبود؛ دوربین روشن بود اما لحظات سکوت را ضبط می کرد. باید سر صحبت را باز می کردم و سکوتش را می شکستم. با شوخی محتاطانه ای گفتم: نکنه شما هم تا یارانه ا ت رو ندن با ما حرف نمی زنی؟! سرش را به سمت دیگری چرخاند و بدون هیچ تغیری در چهره اش ...
دیدار با پیکری که سر بر بدن نداشت
تمام شد، حاج یونس را با آمبولانس به بهداری پشت خط منتقل کرده بودند. دو سه روز بعد که ایشان را دیدم. دستش را بسته بود. پرسیدم: کجا بودی؟ لبخندی زد و گفت: بیمارستان شهید بقایی اهواز. گفتم: خب، چیزی که نیست؟ حاجی لبخندی زد و گفت: چیزی نیست؛ امّا از بیمارستان فرار کردم! می گفتند به خاطر این جراحت باید در بیمارستان بمانی تا خوب شوی. اجازه نمی دادند بیرون بیایم. من هم دیدم با این دستم که سالم است، می ...
نفر اول لیست تونی بودم اما ژنرال ِتازه وارد مرا نخواست/قلعه نویی اصلی ترین دلیل جدایی ام از تراکتورسازی ...
...، تونی مرا بیشتر از هر کس دیگری دوست داشت و نفر اول لیست او برای لیگ پانزدهم من بودم اما مصدومیت ها و بدشانسی هایی که در این سال آوردم، مانع از درخشش من برای تراکتورسازی شد. تسنیم:گفته می شود امیر قلعه نویی اعتقادی چندانی به شما نداشت. من اطلاعی از این موضوع ندارم اما پس از بازی تراکتورسازی و استقلال تهران در جام حذفی، سربازی من به اتمام رسیده بود و من نمی توانستم برای ...
خداداد عزیزی: اطراف حرم دستفروشی می کردم
و به او گفتم: بابا، اول برو سر خاک مادرم و برایش فاتحه بخوان و بعد هم برو حرم امام رضا(ع) و برای تیم ملی دعا کن. آن روز هم من برای کل تیم از امام رضا(ع) کمک خواستم و بحث خودم نبود ولی کمک همه و بویژه من کرد تا در آن بازی تاریخی گل بزنم و تیم ملی به جام جهانی صعود کند. ما مشهدی ها به امام رضا(ع) نگاه متفاوتی داریم و آن امام بزرگ را از خودمان می دانیم. اعتقاد همیشه خوب است و به انسان سیگنال های مثبت ...
از دلِ سینمای فیلمفارسی
نگاه کردم و دیدم که انگار خودش است برای نقش اول منفی. به او گفتم دوست داری فیلم بازی کنی؟ گفت از خدا می خواهم شما کی هستید؟ خلاصه گفتم پول خبری نیست من تو را به سینما می برم، فیلم اول که پول نمی گیری، فیلم دوم هم نمی گیری، فیلم سوم هم یک چیزی به تو می دهم. قبول کرد و گفت که اصلا پول نمی خواهم. به استودیو رفتم و اول با جواهری صاحب استودیو صحبت کردم و گفتم می خواهم فیلم بسازم و پول استودیو را در ...
حرفهایی که تا به حال از خداداد عزیزی نشنیده اید
و با آنکه کارسختی بود و با آن سن و سال باید کیسه های سنگین را جابجا می کردم اما آن کار را به دستفروشی ترجیح می دادم. قبل از بازی استرالیا به پدرم گفتم برود حرم موقع زیارت امام رضا(ع) حس و حالی به من دست می دهد که قابل وصف نیست و نمی توانم به شما بگویم درونم چه اتفاقاتی رخ می دهد. فقط می توانم بگویم که زیباترین لحظات را سپری می کنم. *تا حالا برای خودم نذری نکرده ام ...
اعتراض نویسنده اصول گرا به چرخش حاتمی کیا میان گروه های سیاسی
، به آژانس شیشه ای که انگار همیشه در آنیم! همه در آنیم! شاید مخاطب فکر کند در این آخر سالی، کلمات را گروگان گرفته ام اما این همه حرف و کلمه شاهد من هستند! در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود، که این شاهد بازاری، وان پرده نشین باشد . حجم کار احسان آنقدر بالا هست که معمولا من به او زنگ می زنم اما چند روز مانده به آخر سال، وقتی نامش را بر صفحه مانیتور موبایلم دیدم، خوشحال شدم. مثل همیشه، خیلی زود حرف مان ...
هنوز هم می گویم کارت معافیتم جعلی نبود
، اتفاقات عجیب بازی با نفت تهران و تجربه همکاری با امیر قلعه نویی، صحبت های جالبی را انجام داده است که در ادامه می خوانید: تسنیم:سال 94 برای تو چطور گذشت؟ متأسفانه سال 94 به خاطر مشکلاتی که برای معافیت سربازی ام پیش آمد و نتوانستم فوتبال بازی کنم سال خیلی سختی برای من بود و من در این سال سخت ترین دوران زندگی خود را پشت سر گذاشتم که امیدوارم سال 95 سال خوبی برایم باشد و بتوانم ...
آرزوهای تحقق یافته/ بارها زمان به عقب برگردد بازهم فرزندانم را برای خدا قربانی می دهم
گریه نکن. وقتی بیدار شدم یقین پیدا کردم که اصغر شهید شده و نباید در این دنیا دنبال او بگردم؛ پس از آن دیگر به خیابان ها نرفتم و دنبال ماشین ها راه نیافتادم. البته خیلی ها به من شماتت کردند؛ به من می گفتند تو قاتل هستی. من دردم را به کسی نمی گفتم و غیر از خدا با کسی صحبت نمی کردم. از شدت دوری اصغر مریض شده بودم و نمی توانستم چیزی بخورم تا اینکه معده ام خون ریزی کرد اما باز هم به کسی نگفتم ...
بعضی از راویان، جنگ را درست روایت نمی کنند/ مگر مسئولان نمی دانند جای شهدا نشسته اند؟
، از کنارش رد نمی شوم. فهمید که من حرفی دارم و شاید او را می شناسم و ادامه داد من اینجا کار می کنم، البته برای دلم. پرسید من را می شناسی؟ بله. همه شما را می شناسند. چطور می شناسی؟ قبلاً مناطق عملیاتی خدمتتان رسیده ایم. گفتم قبلاً که گفته بودید شهرداری مشغول به کارید. با خنده تایید کرد. بله، بودم. بازنشسته شدم. شما این ها را از کجا می دانید. می دانیم دیگر، خودتان گفته بودید. او یکی از ...
در دانشگاه به من "شهرام آچار فرانسه "می گفتند/ چرا شلوار دبیری دوتا نشد؟!/ علت کاندیدا نشدن آقای دموکرات ...
...> علاقه ای به سیاست ندارم/ می گفتند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! آناج: در آستانه انتخابات 7 اسفند نام شما به عنوان یکی از گزینه های کاندیداتوری مجلس دهم مطرح شد اما شرکت نکردید، سودای بهارستانی شدن در سر ندارید؟ اسم بنده در هر دوره از انتخابات مطرح می شود حتی دو دوره قبل بود که یکی از دوستان از بنده سوال کرد که آیا شرکت می کنم و من گفتم نه! اما اظهار داشت که شایعات زیادی در ...
اشعار ویژه وفات حضرت ام البنین (س)
تبدیل بر ام البنین شد شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد اما کلامی باعث خون جگر شد زخم زبان ها بر دل تو نیش تر شد گفتند با تو بعد ازین کم میگذارد بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد اما دهان یاوه گویان را تو بستی پای قرار خویش با زهرا نشستی دیدن از جام رضای یار مستی چون ...
بداخلاقی ها باعث شد مردم بیشتر چشمشان باز شود/دوره سخت نمایندگی ام در دوران دولت دهم بود/شاید روزی صحبت ...
از ایشان در روز استیضاح شد. شاید روزی صحبت های بین خودم و ایشان را بگویم اما امروز چندان گفتنی نیست چنانچه اگر فرجی دانا اجازه می داد من نتیجه آن جلسه را در صحن علنی اعلام کنم قطعا استیضاح وی رأی نمی آورد. من آن روز در جلسه خصوصی به ایشان گفتم می خواهم از تو دفاع کنم و شهادت دهم برای همین باید یقین کنم پس به یه سری سوالات من پاسخ دهید. ای کاش اجازه می داد در نطق دفاعم هم این مطالب را می گفتم. ...
چندسکانس خواندنی از زندگی سیدصادق طباطبایی؛ سیاستمدار خوش چهره ای که زیاد می دانست
تیرماه 58 من در وزارت کشور بودم که از دفتر مهندس بازرگان به من زنگ زدند و گفتند نخست وزیر با شما کار دارد. برای روز بعد قرار گذاشتیم. آقای بازرگان گفت که ماشاءالله بازار سخنرانی های شما در روزنامه ها و رادیو و تلویزیون گرم است، قطب زاده هم که رفیقت است و چک سفید امضا داری. اشاره کنم که قطب زاده با دولت موقت خیلی بد بود. این عبارت طنز آقای بازرگان پرمعنی بود. خلاصه ایشان گفت: حالا که روزنامه ...
من زلیخا شده ام!
می رفتم و به او می گفتم دعا کن من هم تا به سن تو نرسیده ام، شهید شوم اما ... شهید 24 ساله گمنام دیگری در جوار او دفن بود که تا وقتی 23 سالم بود، التماس کنان پای مزار او می رفتم و با گریه می گفتم همه شما پاک و جوان بودید و رفتید... دعا کنید من هم تا پاک و جوانم بیایم... اما... خوانده بودم که شهید همت 28 ساله بود که شهید شد... سال های بعد با عکس حاج ابراهیم حرف می زدم و دلشکسته می گفتم ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
از این مقدمه که بگذریم و بخواهیم به طور اخص به موضوع نوشته بپردازیم باید گفت راه های ورود به بازیگری در دنیای امروز بسیار زیاد و غیر قابل طبقه بندی است. از زیبایی چهره گرفته تا ارتباط نزدیک رسمی و غیر رسمی با یکی از عوامل سینما و نلویزیون و داشتن سرمایه باد آورده.. یکی دیگر از عوامل ورود یک بازیگر به این عرصه که البته نمی توان نام غیر اصولی را برآن نهاد ، متولد شدن در یک خانواده هنری و سینماییست. عموماً هنرمندان سینما و تلویزیون به ورود فرزندانشان به این وادی بی تمایل نیستند و کمتر هنرمندی را می توان یافت که این فرصت را به فرزند خویش نداده باشد و یا با این مقو ...
جلسه ی صبحانه، ناهار، شام رئیس دستگاه اطلاعاتی اردن برای براندای صدام!/ اطلاع ایران از شروع جنگ با عراق
اردن ترتیب دهد که در آن سید محمد باقر حکیم و استاد مسعود بارزانی و استاد جلال طالبانی و من حاضر باشیم. من هم پاسخ دادم: خوب است، با آنها هم توافق کن. گفت: می خواهم تو مکالمه هایی با آنها برایم ترتیب بدهی.. گفتم: تماس با جلال آسان است چون در اربیل مستقر است اما مسعود در بارزان و مشغول جنگ با گروه عبدالله اوجالان (پ ک ک) است. ملک حسین پرسید: پ ک ک کیست ...
حکایتی زیبا از تشرّف آیت الله نمازی خدمت امام زمان (ع)
کرده ایم، گریه می کنیم . یکی از آنان گفت: خدا را شکر کنید که راه را پیدا کردید، این که گریه ندارد . در این حال که ما با شُرطه ها مشغول صحبت بودیم، صدای اذان بلند شد و مغرب شده بود. به راننده ها گفتم: اسم شما را از کجا می دانست؟ اصغرآقا اسم تو را از کجا می دانست که فرمود: اصغر آقا مقصّر است اصغرآقا بنا کرد به سر زدن و گریه کردن و گفت: راست گفتید. تقصیر من بود، من سبب گم شدن شما شدم. گفتم: الحمدلله ...
شهید بشو نیستی چون نماز شب نمی خوانی
دستور دادم آن را ضربتی عقب ببرند. هوس چای کرده بودم می خواستم آتش روشن کنم و در قمقه هم که شده آب را جوش بیاورم و یک لیوان چای بخورم . کنار جاده سنگر کوچکی بود . موضوع را به بچه ها گفتم . گفتند: دستور رسیده اینجا کسی حق ندارد آتیش روشن کند از نوشیدن چای نا امید شدم . ضرغامی را دیدم که در سنگر کوچکی نشسته است است. رفتم و کنار او نشستم . تا مرا ، دید گفت: تو که شهید بشو نیستی . پرسیدم چرا ؟ چون نماز شب نمی خوانی ... انتشارات سوره مهر این اثر را منتشر کرده است. /ف. ...
راه انداختن دسته دید و بازدید در نوروز
به گزارش صاحب نیوز به نقل از کاشان اول نوروز امسال مهمان فامیل و اقوام همسرم در روستای برزآباد از روستاهای شهرستان کاشان بودم. تصمیم دارم آنچه را که مشاهده کرده ام، از رسم و رسوم این روستا، چه در موقع تحویل سال و چه بعد از آن، بنویسم. چرا که واقعاً زیبا بود و این قابلیت را داشت، تا برای همه ی ما در سایر جاها نیز الگو قرار گیرد. البته این را بگویم که ما سال های قبل، موقع تحویل سال به ...