سایر منابع:
سایر خبرها
می گفتند با دلالی به پرسپولیس آمدم/ رفتار برخی ها در استقلال مرا آزار می داد
مدافع تیم فوتبال پرسپولیس گفت: روزهای اول حضورم در پرسپولیس سخت می گذشت و حتی به گوش خودم شنیدم که می گفتند من با دلالی به این تیم آمده ام. به گزارش مشرق، یکی از بازیکنانی که در سال 94 جزو پدیده های فوتبال ایران لقب گرفت بدون شک محمد انصاری مدافع جوان تیم فوتبال پرسپولیس است که در [...] مدافع تیم فوتبال پرسپولیس گفت: روزهای اول حضورم در پرسپولیس سخت می گذشت و حتی به گوش خودم شنیدم که می گفتند من با دلالی به این تیم آمده ام. به گزارش مشرق، یکی از بازیکنانی که در سال 94 جزو پدیده های فوتبال ایران لقب گرفت بدون شک محمد انصاری مدافع جوان تیم فوتبال پرسپولیس است که در اوج گمنامی در تابستان 94 به پرسپولیس پیوست اما روند صعودی او آن قدر خوب بود که در اسفند همین سال به تیم ملی دعوت شد. شاید در ابتدای حضور انصاری در پرسپولیس کسی فکرش را نمی کرد که او بتواند چنین جهشی داشته باشد اما حالا این بازیکن 25 ساله به نقطه قوت سرخپوشان در سمت دفاع چپ تبدیل شده است. * در استقلال که بودم پرویز مظلومی خیلی به من اعتقاد داشت. * هاشم بیگ زاده در رفتن من به فجر سپاسی تاثیرگذار بود. * روزهای اول حضورم در پرسپولیس سخت و تلخ بود. * با گوش خودم شنیدم که می گفتند با دلالی به پرسپولیس آمده ام. * رفتار برخی ها در استقلال مرا اذیت می کرد. * زمانی که تئاتر بازی می کردم یک تماشاگر شفا گرفت. * کارت خبرنگاری گرفتم تا بتوانم فوتسال بازی کنم. * فوت هادی نوروزی بچه ها را هم قسم کرد تا قهرمان لیگ شویم. * تیم برزیل را دوست دارم چون با آن در پلی استیشن همه را شکست می دادم. * دوست دارم روزی در دورتموند و یا بایرن مونیخ بازی کنم. مشروح مصاحبه را در زیر می خوانید: در ابتدای مصاحبه خودت را کامل معرفی کن. من متولد اول مهرماه سال 70 هستم و بدون صغر سن فوتبال بازی می کنم. فوتبال را از کجا شروع کردی؟ من فوتبالم از تیم فجر سپاه تهران آغاز کردم و مربیانی مثل آقایان رستم بیک و اللهیاری کار کردم. در رده جوانان هم به تیم مهر کارون پیوستم که در دست اول تهران فعالیت می کرد. بعد از آن به تیم داماش تهران پیوستم و زیر نظر آقای کولیوند کار کردم. دو سال آخر حضورم در رده امیدها هم راهی استقلال شدم. آقایان جلالی، رجبی و دکتر شاهین ریاحی که هنوز هم به من مشاور می دهد زحمات زیادی برایم کشیده است. سال بعد هم جلال بیات و علی چینی مربی من بودند. چه شد که به تیم بزرگسالان استقلال رفتی؟ در دو سالی که در امیدهای استقلال بودم پرویز مظلومی بازی های من را زیر نظر داشت و من را به تمرینات بزرگسالان آورد. همان زمان علیرضا منصوریان سرمربی تیم امید بود و مرا به اردوی این تیم دعوت می کرد. بعد از آن امیر قلعه نویی به استقلال آمد و سن من آن زمان از رده امیدها خارج شد. آن زمان نیم فصل در استقلال بودم اما شرایط بازی رسمی را پیدا نکردم. یک بازی دوستانه همان زمان با فجر سپاسی شیراز انجام دادیم که من هم زمان کمی مقابلشان بازی کردم. آنجا از من خواستند که به فجر سپاسی بروم و هاشم بیک زاده هم در انتقال من نقش داشت. چرا که من از او مشاوره می گرفتم. پس رفتنت به فجر سپاسی با مشاور بیک زاده بود! من با هاشم بارها تلفنی صحبت کردم و مشور می گرفتم. البته معتقدم رفتنم به این تیم تصمیم خوبی بود چرا که در این تیم هم دو سال سربازی ام را سپری کردم و هم در لیگ برتر به میدان رفتم. بعد از محمود یاوری، غلامحسین پیروانی سرمربی فجر سپاسی شد و او از من در پست دفاع آخر استفاده می کرد. در یک بازی بازیکن دفاع چپ ما مصدوم شد و من در این پست بازی کردم. بعد از پیروانی دوباره یاوری به فجر سپاسی برگشت و در نهایت ما به دسته یک سقوط کردیم. همان زمان تیم لیگ برتری مرا می خواست اما بر سر برخی از مسائل مثل رضایت نامه من که دست استقلالی ها بود به مشکل برخوردم. شرایطی برای من پیش آمد که نتوانستم در لیگ برتر بمانم و به همین دلیل به شهرداری تبریز رفتم . آن هم زمانی که مهدی پاشازاده سرمربی تیم بود. البته ما نتوانستیم نتیجه بگیریم آن هم به دلیل مسائلی که قصد ندارم آن ها را باز کنم. آن فصل که تمام شد در نهایت به پرسپولیس آمدم. چه شد که به عنوان بازیکن تستی به پرسپولیس آمدی؟ بعد از شهرداری تبریز یکی دو پیشنهاد داشتم. اما مدیر برنامه هایم با من تماس گرفت و گفت که پرسپولیس به بازیکنی در پست من نیاز دارد اما برانکو گفته بود باید تست بدهم تا او شرایط مرا بسنجد. در نهایت در تمرینات شرکت کردم و برانکو بعد از یکی دو جلسه تمرین اعلام کرد که مورد پسند او قرار گرفتم و در نهایت هم قرارداد بسته شد. همان زمان که به پرسپولیس آمدی عده ای می گفتند که تو با دلالی بازیکن این تیم شدی. اما بعدا خودت را نشان دادی. آن روزها برایت سخت نبود؟ واقعا روزهای سختی را پشت سر گذاشتم. روزهای تلخی بود که خوشحالم تمام شد. البته فوتبال بالا و پایین زیاد دارد و سعی کردم از حواشی دور باشم و حتی از خواندن اخبار هم فراری بودم. البته الان هم خیلی اهل مصاحبه کردن و در رسانه ها بودن نیستم. بیشتر سعی می کردم تمرین کنم و تمرکزم را روی کارم بگذارم. همان ابتدا به گوش خودم هم رسیده بود که با دلالی به پرسپولیس آمدم. این مسائل طبیعی است چرا که شما در فوتبال هر کاری بکنید برایتان حرف در می آورند. تو هم در استقلال بازی کردی و هم در پرسپولیس. آیا خودت را یاغی می دانی؟ در استقلال به من فرصتی داده نشد که بخواهم خودم را نشان دهم. اما خودم را یاغی نمی دانم. اگر در استقلال به تو فرصت داده می شد حتما در این تیم می ماندی. واقعا نمی دانم. باید می دیدم که شرایط چطور است. در چند سالی که من استقلال بودم کل دریافتی من 5 یا 6 میلیون تومان بود. واقعا شرایط برای من سخت بود. البته رفتار برخی ها در استقلال هم به گونه ای بود که واقعا اذیت می شدم. نمی خواهی این رفتارها و نام این برخی ها را بگویی؟ نمی خواهم این مسائل را باز کنم اما شاید برخی از مسئولان استقلال باعث ناراحتی من شدند. شرایط در پرسپولیس برایت چطور است؟ خوشبختانه شرایط در پرسپولیس خیلی بهتر است. فکر می کنم با توجه به عملکردی که داشتم شرایطم بهتر شده است. خوشبختانه هوادارانم مرا به خوبی پذیرفته اند و به من همیشه لطف دارند. من هم سعی می کنم قدر این موقعیتم را بدانم. هنوز هم با مترو و اتوبوس BRT رفت و آمد می کنی؟ بله! برای من استفاده از وسایل نقلیه عمومی سخت نیست و از طرفی هم چون تازه چهره من در فوتبال مطرح شده خیلی شناخته شده نیستم و مردم سمت من نمی آیند. جزو بازیکنانی هستی که در برخی از مسائل رفتار ویژه ای داری مثل استفاده از مترو و BRT و حتی برخی از کارهای تو مثل خادم حرم شدن و ... این رفتار تا چه زمانی ادامه دارد و فکر می کنی روزی برسد که تو هم تغییر کنی؟ هیچ انسانی از یک ثانیه دیگر خودش خبر ندارد. من همینی که هستم می مانم اما سعی می کنم بهتر شوم. حتما می دانی که فوتبالیست مثل تو در این فوتبال کم داریم. اما داریم! ما فوتبالیست های زیادی داریم که خانواده دوست هستند و ارزش ها برایشان مهم است. شاید پول و شهرت روی هر کسی تاثیر بگذارد اما مهم این است که انسان جنبه و ظرفیت داشته باشد. متاسفانه یکسری حرف ها را نمی توانم بزنم! زندگی متاهلی چقدر در کار و حرفه ات تاثیر داشته است؟ یکی از لطف هایی که خداوند به من کرد این بود که قبل از آمدن به پرسپولیس متاهل شدم. همه تمرکز من روی فوتبال است و متاهل بودن خیلی در پیشرفت من تاثیر داشته است. خوشبختانه همسرم با شرایط من کنار آمده و می داند که هر شغلی سختی خاص خودش را دارد. از پرسپولیس هم بگو و اینکه چقدر شانس قهرمانی برای این تیم قائل هستی؟ من فکر می کنم از لحاظ فنی جزو تیم هایی هستیم که شانس اصلی قهرمانی به حساب می آییم. ما شرایط خوبی در جدول داریم و الان فاصله حداقلی با صدر جدول داریم. باید همه تلاشمان را بکنیم تا در این 6 بازی باقیمانده حداکثر امتیازها را بگیریم. ما هفته های اول شرایط بدنی خوبی نداشتیم اما الان خیلی شرایط بهتر شده و هماهنگ تر شده ایم. باید این را هم بگویم که در ابتدای فصل بدشانسی هایی آوردیم. یکسری اشتباهات فردی و داوری باعث شد تا ما امتیازات زیادی از دست بدهیم. اولین بازی ات برای پرسپولیس را مقابل سپاهان در هفته سوم لیگ برتر برگزار کردی. آیا استرسی برای این بازی داشتی؟ از همان ابتدای فصل سعی می کردم آمادگی بدنی ام را حفظ کنم تا اگر وارد زمین شدم بهترین عملکرد را داشته باشم. این اتفاق در بازی مقابل سپاهان رخ داد و سعی کردم کم اشتباه بازی کنم. خوشبختانه هر چه زمان گذشت استرسم از بین رفت. می دانم که در چند تئاتر هم به عنوان بازیگر حضور داشتی. از این تجربه متفاوت بگو. تئاتری که من بازی کردم یک تئاتر حرفه ای بود اما من بازیگر آماتوری بودم. از دوم ابتدایی در یک نمایش به نام خورشید کاروان که هنوز هم اجرا می شود بازی کردم. در تئاتر شهر و تالار وحدت هم چند باری اجرا داشته ام. در نمایش زخم مدینه هم بازی کردم و باید بگویم یکسری تئاترهای مذهبی را مثل از خاک تا افلاک بازی کردم. در این نمایش ها بازیگران مطرحی همانند مرحوم انوشیروان ارجمند و ... بازی می کردند. باورتان می شود آن زمان که ما تئاتر بازی می کردم یک نفر که لال بود شفا گرفت؟! آینده فوتبالی ات را چطور می بینی؟ زمانی که به پرسپولیس امدم اولین هدفم این بود که به لیست 18 نفره برسم. سپس تلاش کردم دقایق کوتاهی بازی کنم و بعد از آن همه تلاشم این بود که بتوانم به صورت فیکس بازی کنم. دیگر برنامه ای که در ذهن داشتم دعوت به تیم ملی بود که خوشبختانه به این اهدافم هم رسیدم. البته اعتقاد دارم حفظ این مسائل سخت تر است. البته باید بگویم که لژیونر شدن هدف همه بازیکنان ایرانی است اما این موضوع مستلزم این است که شما در تیم ملی خوب بازی کنید. خیلی از اهالی فوتبال معتقدند که تو یکی از پدیده های فوتبال در سال 94 بودی . خودت این موضوع را قبول داری؟ من نمی توانم در این باره نظر بدهم. البته باید بگویم که آن اوایل که من به پرسپولیس آمدم همه فکر می کردند که من هیچ سابقه ای نداشتم و مستقیما از خانه به پرسپولیس رسیدم. اما واقعا این طور نبود. من چند سال لیگ برتر بازی کرده بودم و حتی سابقه دعوت به تیم ملی امید را هم در کارنامه دارم. اینکه برخی بگوید من پدیده فوتبال بودم به این دلیل است که شاید کسی فکرش را هم نمی کرد که این اتفاق ها برای من بیفتد. خانواده ات با فوتبال بازی کردنت مشکل نداشتند؟ نه اتفاقا پدر من خودش دروازه بان تیم آتش نشانی بود و حتی سال 65 در جام حذفی مقابل پرسپولیس هم بازی کرده است. واقعا مشورت های پدرم خیلی به من کمک کرد و هنوز هم از مشاوره هایش استفاده می کنم. خیلی مواقع بود که از فوتبال خسته می شدم اما او با صحبت هایش به من روحیه می داد. تجربه های زیادی در مسائل گوناگون داری و حتی شنیده ام که کارت خبرنگاری هم داری! حدود 6 سال پپیش بود که مسابقات جام رسانه ها در حال برگزاری بود .یکی از دوستانم کارمند یکی از مجلات خانوادگی بود و تیم این مجله قصد داشت در مسابقات جام رسانه ها شرکت کند که برای حضور در این مسابقات باید کارت خبرنگاری هم داشتیم. برای حضور در این مسابقات برای من کارت خبرنگاری صادر شد و بعد از بازی ها هم کارت نزد خودشان باقی ماند. از بین تیم های اروپایی به چه تیمی علاقه داری؟ آرسنالی که تیری آنر و پاتریک ویرا در آن بازی می کردند را خیلی دوست داشتم. از بین تیم ملی ها هم برزیل را دوست داشتم چرا که در پلی استیشن تیم قوی بود و با این تیم همه را می بردم. اگر بخواهی روزی لژیونر شوی دوست داری در چه تیمی بازی کنی؟ لیگ آلمان را دوست دارم و علاقمندم که روزی در این لیگ بازی کنم. دوست دارم روزی در دورتموند و بایرن مونیخ بتوانم بازی کنم. در پایان این مصاحبه اگر صحبت خاصی داری بگو. جا دارد یک تشکر ویژه از همسرم داشته باشم. همچنین از خانواده ام ممنونم که مادرم همیشه مرا دعا می کرد و پدرم هم مشورت های خوبی به من می داد. دعای مادر از موانع استجابت دعا هم می گذرد و دعای پدر مثل دعای پیغمبر برای امتش است. همچنین از خواهر و برادرم علیرضا که علاقه زیادی به فوتبال دارد و بازی های مرا آنالیز می کند.از مربیانم در پرسپولیس هم ممنونم که به من اعتماد کردند و در نهایت همه این ها لطف خدا بوده است. باید بگویم مهرداد میناوند و بهنام ابوالقاسم پور هم خیلی به من لطف دارند. در نهایت هم امیدوارم پرسپولیس قهرمان لیگ برتر شود تا روح هادی و دل هواداران را شاد کند. به نظر من فوت هادی بازیکنان را هم قسم تر کرد تا قهرمان شویم. Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
برانکو: هم داربی را می خواهم، هم قهرمانی را
. * خودتان در صحبت هایتان اشاره کردید در مقطعی از فصل اختلاف امتیاز تیم شما با صدر جدول بسیار زیاد بود اما شما همان موقع از قهرمانی صحبت کردید. این موضوع را چطور برای بازیکنان ایرانی که معمولا رفتار حرفه ای کاملی ندارند جا انداختید؟ اینکه بخواهم این موضوع را در قلب بازیکنانم و وجودشان ایجاد کنم کار ساده ای نبود و این موضوع سخت ترین بخش کار محسوب می شود. کار سخت این است که شما ...
زود از کوره در رفتن کی روش بدتر از سنگ اندازی ها برای تیم ملی نیست
بازی های تیم ملی مقابل هند و عمان را از دست بدهی. این مسئله اذیتت نکرد؟ به هر حال بازی نکردن برای هر بازیکنی چه در رده ملی و چه باشگاهی سخت است. بحث ملی کمی فرق دارد و وقتی نتوانید بازی کنید، کمی سخت تر هم می شود. همه آرزو دارند که برای تیم ملی کشورشان بازی کنند و من هم همین حس را دارم. قبل از بازی تیم ملی مقابل هند هم من چند جلسه ای را فیزیوتراپی کردم و پزشکان تیم ملی تلاش زیادی کردند ...
گزارشی از اشتیاق مردان ایرانی برای ازدواج با دختران روسی/ اقبال مجازی به یک خبر دروغ
؛ همین دو ماه پیش بود که مسئولان کویتی، البته نه به دروغ که از طریق منابع رسمی اعلام کردند در ازای ازدواج اتباع خارجی با زنان کویتی به آنها پاداش هایی داده می شود. بهمن سال گذشته، پایگاه خبری اخبارالساعه امارات خبری را با این تیتر منتشر کرد: با زنان مطلقه کشورهای عربی خلیج فارس ازدواج کن و اقامت دریافت کن. در این خبر آمده بود: به دست آوردن اقامت در همه کشورهای عربی بسیار سخت است و این موضوع می ...
"عسل" و "فاطمه" بی تاب بازگشت پدر هستند/ همکار معلم فداکار: آمبولانس نبود،ماشین ام پنچر شد و حمیدرضا جان ...
مصدومش بود و پس از مداوا و مرخصی از بیمارستان دوباره به مدرسه باز می گشت. آمبولانس نبود،ماشین ام پنچر شد و حمیدرضا جان داد عبدالغفور شهنوازی همکار حمید رضا که زیر آوار دیوار مدرسه رفته بود و حال مجروح در بیمارستان غم از دست دادن دوستش را به دوش می کشید با بغض با بیان اینکه ما با هم در یک کاسه نان می خوردیم. حالا شما خودتان بفهمید من چه احساسی دارم، می گوید: زنگ تفریح بود. با ...
شما افسرده هستید؟ + تست افسردگی
می کنم. 6- صفر- احساس نمی کنم که دارم مجازات می شوم. 1- احساس می کنم که ممکن است مجازات شوم . 2- در انتظار مجازات شدن هستم. 3- احساس می کنم که دارم مجازات می شوم. 7 – صفر- از دست خودم ناراحت نیستم. 1- از دست خودم ناراحت هستم. 2- از خودم بدم می آید. 3- از خودم نفرت دارم. 8- صفر- احساس نمی کنم بدتر از دیگران هستم. 1- نسبت به ضعف ها و ...
مرگ خاموش کودکان جنوب کرمان+تصاویر(+18)
وضعیت درسی زینب می گوید: از همه دانش آموزان کلاس باهوش تر است. با اینکه به سختی می تواند مداد را در دست بگیرد اما دفتر مشقش همیشه خوش خط و پاکیزه است . هوش ریاضی فوق العاده و قدرت یادگیری خیلی خوبی دارد. اما متاسفانه به دلیل همین درد و رنج منزوی و گوشه گیر است . در رفت و آمد به راهروها و کلاس تلاش می کند با کودکان دیگر برخوردی نداشته باشد ، چون کوچکترین برخورد باعث شکافته شدن زخمها و درد زیاد می شود ...
دوئل پاکبان شیراز با آلودگی ها
.... سعی کرده ام در عین خشن بودن با آنها رفیق و همراه باشم. ایسنا: به نظرت سخت ترین قسمت شغل پاکبانی کدام است؟ رجایی: اینکه ساعت 3 صبح با رختخواب گرم خداحافظی کنم، برای من هنوز هم سخت است. ما از ساعت 4 صبح تا 12 ظهر مشغول به کار هستیم، البته در این فصل از سال 2 روز در میان از ساعت 2 تا 5 بعد از ظهر هم اضافه کاری اجباری داریم. ایسنا: برخورد نسل جدید با شما چطور است؟ رجایی ...
ستایش طبیعت و عشق
دهنده نباشد و به نوعی با کارم پیوند می دهم و با هم برخورد می کنند. گاهی به نوعی سخت در کنار همدیگر قرار می گیرند. مهین بانو و ونوس و پیگمالیون و....شاید من یک پازلیست هستم و دوست دارم مثل یک پازل باز اینها را خراب کنم و از نو بچینم. در واقع یک نوع نگاه پسامدرن دارید و جهان را می شکافید. من اصلاً با واژه ساختارشکن مشکل دارم. نوساختارگرایی واژه صحیح تری است. مگر می شود شما ساختار را بشکنید ...
اظهارات مدیر کانال جنجالی همسریابی
که زنان و مردان جوان در آن با هم آشنا می شوند و در صورتی که معیارهایشان برای زندگی مشترک با هم هم خوانی داشته باشد، ازدواج می کنند. نسرین یک ایرانی مقیم انگلستان است که از طریق یک گروه اینترنتی به نام دوستان ایرانی با همسرش سینا آشنا شده است و ازدواج کرده. او می گوید: از ابتدای امر قصدم ازدواج بود و می خواستم با مرد ایرانی هم ازدواج کنم. دوستانم هم گروه را درست پنج سال پیش معرفی کردند و ...
حامد بهداد: من اونی نیستم که میشناسید
مارلون براندو در آخرین تانگو در پاریس، بهترین مثال و بیانگر مقصودم است. هنوز پس از گذشت آن همه سال، نمونه ای از بازی هیچ بازیگری تا این اندازه در دنیای سینما و نمایش سراغ ندارم. دروازه مرلین استریپ هم همچنین. در فیلم آگوست: اوزیج کانت تا حدی دیدم، منظورم اینهاست. همین رهایی را شما ظاهرا در بعضی از بازی های بهروز وثوقی دیده اید اما محصول استعداد و تمرین بی شمار آن بازیگر است، شاید در ...
تلاش برای درخشش نور قرآن در غربت + عکس
.... مهمان ویژه و سخنران این جلسه داتو عبدالطیف، رئیس مرکز قرآنی و چاپ و نشر قرآن در مالزی بود. گروه تواشیح الهدی نیز در این برنامه خوش درخشید. اکنون نگاهی به دیگر برنامه هایی که در حال حاضر در این مؤسسه اجرا شده و یا هنوز در حال اجراست، می اندازیم: - کلاس های تواشیح دختران: با حضور هشت نفر از دختران و دانشجویان مقیم مالزی و اجرای برنامه در سالروز میلاد حضرت زهرا(س) و ...
پشت سر شیخ نذیر نماز می خواندند
...> بله، خدا را شکر دشمن این موضوع را نفهمید. چون اگر دست دشمن می افتاد شاید جنازه اش را نمی دادند. الهی شکر که جنازه اش برگشت وگرنه برایم خیلی سخت می شد. وقتی به فکر مادرهایی که بچه هایشان برنگشته اند می افتم واقعاً جگرم آتش می گیرد و دعا می کنم خدا به آنها صبر بدهد. من همه بچه هایم را دوست دارم ولی نذیر را جور دیگری دوست داشتم. خودش هم یک بار به همکارانش گفته بود مادرم مرا یک جور دیگر دوست دارد ...
از طلبگی تا شهادت با فقر و تنگدستی
چند با مرجعیت صدر، امکانات مالی نیز در اختیار او قرار گرفت، اما هرگز زندگی خود را از سطح یک طلبه معمولی بالاتر نبرد، در خورد و خوراک بر خود سخت می گرفت، گاه با خوردن نان خشکی خود را سیر می کرد، در اکثر اوقات از خوردن میوه هم خودداری می کرد. حتی برای مهمانان خود نیز میوه تهیه نمی کرد و همواره می گفت باید منتظر روزی بود که همه مردم توان خرید میوه را داشته باشند. همسر شهید صدر درباره زهد و ...
ایرانی ها این هنرها را هم دارند
... اثر امید خاکباز درباره ی سبک و تکنیکی که در آثارتان استفاده می کنید توضیح دهید. تقریبا همه هنرمندانی که در حوزه نقاشی خط کار می کنند به نوعی از یکدیگر الهام می گیرند. من در آثارم با تکرار حروف، کاری را انجام می دهم که ممکن است قبل و بعد از من، هنرمندان دیگری هم آن را انجام دهند، اما من سعی می کنم فرم، ترکیب بندی و کمپوزیسیون آثارم جدید باشد. البته در جاهایی ناخواسته به ...
فوتبالیستی که فرمانده گردان توپخانه جوادالائمه شد
زن گرفتن وقت بسیار است اما الان مسأله مهم حفظ جمهوری اسلامی است که از واجبات است." روحیه بخشندگی و اکرام داشت. به ندرت لباس نو می پوشید. هر وقت برایش لباس نو می خریدیم، چند روز بعد، آنها را به نیازمندان می داد. این کار بارها اتفاق افتاد. وقتی به او می گفتم مادرجان تو جوان هستی و باید لباس نو بپوشی می گفت که "نمی توانم ببینم خودم لباس نو دارم و کسانی با حسرت به آن نگاه کنند و نتوانند ...
بهرام رادان از اوج و فرودهایش می گوید
را نسبت به علی کریمی دارم، توی سینما هم بهرام رادان برایم این طوری است. نکته جالب اینجاست که من هم کارم را در مطبوعات دقیقا در همان سال هایی شروع کردم که از آن طرف علی کریمی داشت توی فوتبال آرام آرام خودش را مطرح می کرد و بهرام رادان هم استارت کارش را در سینما زده بود. در همه این سال ها هم هیچ وقت به هیچ کدامشان نزدیک نشدم؛ یعنی زمینه آشنایی و دوست ما میها بود اما عملا از این کار اجتناب می ...
جهل جنسی بنیان خانواده را می لرزاند
ازدواج می بندند مادامی که در آن قرارداد هستند سعی می کنند که بحث های فرازناشویی نداشته باشند. متاسفانه ما در دوران گذر از جامعه سنتی به یک نحوی وارد جامعه مدرن می شویم که حتی پایبند به آن تعاریفی که از طرف غرب هم می شود نیستیم. شما در کشورهای اروپایی وقتی قرارداد ازدواج می بندید یک حصاری دور شماست مثل هر کار دیگری وقتی پیمانکار یک کارفرما می شوید فقط باید با او کار کنید. یک بخشی از این ...
جرمی آیرونز، دیکتاتور خوش خیم
...، آهی می کشد. او اصلا دگرباش ستیز نیست. ظاهرا برای او فقط جنبه مالیاتی قضیه اهمیت داشته است. می گوید: من زندگی ای دست و پا کرده ام که ظاهرا برای اداره کردن آن درآمد نسبتا بالایی لازم است . این زندگی شامل شش خانه و یک قلعه قرن پانزدهمی در کورک است که آیرونز دو سال را صرف نوسازی و نقاشی دیوار خارجی آن کرد. درباره ازدواج چه نظری دارد؟ برای ازدواج و خانواده همه کار می کند؛ برای هرآنچه کمک می کند ما ...
مصطفی زمانی از زندگی شخصی اش می گوید ، عشق هورمونی است !
می خوانم که یاد بگیرم. نقش تان در سریال شهرزاد روزنامه نگار است. در واقعیت چقدر این فضا را دوست دارید و یا با آن آشنا هستید؟ خیلی دوست دارم. من به شدت به روزنامه اعتقاد دارم و به کار تحریر و ادبیات و نقد درست در هر زمینه ای. اما شدیدا با تعداد زیاد این همه روزنامه و مجله که اجازه انتشار دارند، مخالفم. اگر اسکار بگیرید، چه جمله ای را روی صحنه می گویید؟ من ...
خوردبین:برای اولین بار به 90 اس ام اس دادم/ازطاهری بپرسید چرادعوت نشدم
شود و یک سال دیگر در پرسپولیس بماند زیرا ما سال بعد مسابقات آسیایی را خواهیم داشت و به بازیکنی چون مهدی طارمی احتیاج داریم. پیشکسوت فوتبال پرسپولیس در پاسخ به این پرسش که چرا روز گذشته در جلسه طاهری با برانکو حضور نداشت، اذعان داشت: وقتی آقای طاهری مرا دعوت نمی کند خودم نمی توانم به زور وارد جلسه شوم. البته حتما نیازی به حضور من نبوده است. بنده سرپرست تیم هستم و به سرپرست باشگاه نزدیک ...
ابد و یک عشق احسان و سولماز
گشود اما او تا دو سال حتی قدرت تکلم هم نداشت. در تمام این ایام احسان به صورت تمام وقت در کنار همسرش بود و از او پرستاری می کرد و بعد از دو سال اولین کلامی که بر زبان سولماز جاری شد، نام همسرش بود. آغاز یک زندگی مشترک بعد از مدتی سولماز از اقوام خود که همه فکر می کردند دیر یا زود احسان، همسرش را به خاطر شرایط به وجود آمده، ترک خواهد کرد، خواست تا به خانه پدری احسان بروند و از او ...
هومن سیدی: اگر تقلید کنم کارگردانی راکنار می گذارم
هومن سیدی کارگردان خشم و هیاهو گفت: همه با سپری کردن یک ماه وقت به صورت فشرده می توانند کارگردانی را بیاموزند اما جهان انسانی فیلمساز است که باید درست به تصویر کشیده شود. به گزارش مشرق، فیلم سینمایی خشم و هیاهو از نظر ساختاری بهترین فیلم هومن سیدی است. از معدود دفعاتی است که داستان [...] هومن سیدی کارگردان خشم و هیاهو گفت: همه با سپری کردن یک ماه وقت به صورت فشرده می توانند کارگردانی را بیاموزند اما جهان انسانی فیلمساز است که باید درست به تصویر کشیده شود. به گزارش مشرق، فیلم سینمایی خشم و هیاهو از نظر ساختاری بهترین فیلم هومن سیدی است. از معدود دفعاتی است که داستان یک فرد مشهور و فساد اخلاقی اش در سینمای ایران روایت می شود و از آن جا که چند نمونه واقعی هم دارد – از جمله مشهورترین آن ها ماجرای شهلا جاهد و ناصر محمد خانی است که موقعیت بحرانی فیلم شباهت قابل توجهی به آن دارد – توجه مخاطبان در جشنواره فیلم فجر را به خود جلب کرد. بسیاری از کارشناسان معتقد بودند این فیلم در اکران به تنهایی می تواند پدیده گیشه باشد اما اکران نوروزی و قرار گرفتن در کنار فیلم های کمدی و جدی دیگر، هنوز آنگونه که شایسته است فیلم دیده نشده است. در بخش اول گفت وگو با هومن سیدی درباره داستانگویی فیلمش و روایتی که برای بازگویی قصه در نظر گرفته، توجه به مخاطب و ساخت آثاری که سطح سلیقه مخاطب را نازل می کند صحبت کردیم که از نظرتان می گذرد: زندگی پیچیده است/ به راحتی نباید قضاوت کرد فیلم با جمله ای از ویلیام فاکنر آغاز می شود و نام فیلم هم از رمان مشهور خشم و هیاهو برگرفته شده است . رمان فاکنر حاوی چند زوایه دید است و سرهم نهادن از حکایت چند راوی است همین دلیل باعث شد نام فیلمی که تلاش کردید با ماهرانه ترین نوع ممکن داستان را با پیچیدگی و پس و پیش کردن وقایع آن هیجانی و دلهره آور روایت کنید، از رمان فاکنر اقتباس کنید یا دلیل دیگری وجود داشت؟ بن مایه اصلی حرفی که در فیلم وجود دارد و باید روی آن تمرکز می کردیم این بود که به راحتی راجع به یک جریان نباید نظر دارد و بیرون گود قرار گرفت و درباره یک زندگی نظر داد. زندگی پیچیده تر از این حرف هاست. لزوما آن جریانی که به چشم می بینیم و ذهن ما آن را واقعی تلقی می کند، می تواند واقعی نباشد و می تواند وجه دیگری هم داشته باشد و واقعی تر از آن باشد که ما فکر می کنیم. ما چون هیچ گاه امکان شنیدن و دیدن تمام وجوه را نداریم به راحتی قضاوت می کنیم و اجازه می دهیم احساسات ما بر عقل غلبه کند. به طور مثال در یک دعوای زناشویی به خودمان اجازه می دهیم تقصیر را به گردن یکی از طرفین بیندازیم . قرار بر این است که خشم و هیاهو برای لحظه ای تماشاگر را به خودش بیاورد و به این مهم فکر کند که در یک لحظه نمی تواند درباره شخصیت های داستان نظر بدهد و قضاوت کند. به همین دلیل نوع روایتی که انتخاب شد که در نوع مرسوم ادبیات و فیلمنامه نویسی، سینما ، تئاتر و تمام گونه های دیگر تصویری یا ادبیاتی موجود است انتخاب شد . احساس کردم این نوع روایت برای این نوع پیام انتخاب درست تری باشد ما هر دو شخصیت را نشان می دهیم نه تنها برای دیده شدن بازی ها یا خندیدن یا هر چیز شبیه به این... این اتفاقات هر کدام می تواند واقعی باشد و ما راحت نمی توانیم به ضرس قاطع یک فرد را متهم و دیگری را مبرا از خطا و لغزش بدانیم در داستانگویی مدیون رمان خشم و هیاهو هستم برگرفتن نام فیلم از رمان خشم و هیاهو را بفرمایید درست است که این رمان به فیلمنامه من و بالعکس ربطی ندارد اما بعد از خواندن این رمان دغدغه نگارش این نوع فیلمنامه به ذهنم رسید. من خودم را یک جورهایی مدیون این رمان می بینم برای نوشتن این فیلمنامه درست است که تاکید می کنم هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند. دو کاراکتر، مصداق اصلی خشم و هیاهو هستند/ از آثار بزرگ یاد می گیرم با خواند این رمان به سمت داستانگویی در سینما رفتید؟ بله. احساس کردم این دو کاراکتر اصلی من مصداق اصلی نام رمان هستند هر دو مصداق اصلی هم خشم و هم هیاهو هستند. اعتقادم این است که خود کاراکترها یک حرکت رو به جلویی دارند و خودشان برای خودشان اسم می یابند و برخی لحظات را تعیین می کنند. احساس می کردم بعد از نوشتن کل فیلمنامه چقدر یک کاراکتر را خشم نوشتم و دیگری را هیاهو. فکر کردم این اسم شاید درست باشد . البته مقیاس فیلمنامه و رمان کار خطایی است اما من یاد گرفتم که از آثار بزرگ استفاده کنم ، بهره بگیرم و تلاش کنم برای یادگیری بیشتر. شخصیت ها کدام نزدیک به خشم و کدامیک بیشتر به سمت هیاهو رفتند؟ برای من خسرو داستان خشم است و حنا هیاهو. آنونس را هم بر این مبنا ساختم یکی را کاملا خشم و دیگری را کاملا هیاهو. خسرو خانواده دوست است این خشم خسرو از کجا می آید؟ خشم خسرو، عصبی بودن، نگران بودنش، حتی دل لحظه های احساسی هم آرامش ندارد. بیس فیلمنامه را که می نوشتم خسرو رادر دو وزنه قرار دادم جایی که از خودش تعریف می کند فکر کردم که باید خودش را درست تعریف کند بدون ایراد و بی نقص . این دم دستی ترین نگاهی است که در لحظه اول به فیلمنامه نویس ارجاع می دهد اما هرچه جلوتر رفتم به دم دستی بودن این نوع معرفی بیشتر پی بردم. خسرو باید وقتی از خودش تعریف می کند بگوید فردی هستم که عصبی می شوم و پرخاش می کنم من این ایرادها را دارم اما لزوما خانواده برایم مهم است. وقتی خسته است به خانه می آید با بچه بازی می کند اما جنبه اش را ندارد زود از کوره درمی رود. فرد عصبی لزوما گناهکار نیست/ تلاش کردم تصویر یک فرد واقعی را به نمایش بگذارم با این معرفی پس زمینه به مخاطب می دهید که در انتها مخاطب قضاوت خودش را داشته باشد؟ حتما همینطور است. آدمی که عصبی و پرخاشگر است لزوما گناهکار نیست. اگر داد و بیدار می کند لزوما قاتل نیست. شکل و شمایلی که خسرو از خودش ، همسرش (تینا) و حنا روایت می کند کاملا به گونه ای است که هر جور دل خواهش است آن ها را تعریف می کند. جلوتر که می رویم حنا هم همین کار را می کند. در روایت حنا، خسرو آدم بسیار ضعیف و متزلزل است کسی که به او آسیب وارد می شود. کسی که همسرش او را مورد توهین و تحقیر قرار می دهد (رفتار تینا با خسرو در ماشین). کسی که به عنوان یک مرد زار می زند و خواسته اش را درخواست می کند،کسی که دیگر آن غرور را ندارد (فصلی که حنا تعریف می کند). این تعاریف (خسرو و حنا) تنها دارای یک جریان های واقعی مشترک هستند خسرو در هر دو روایت با بچه اش تند است. تلاشم این بود تمام لکه هایی که وجود دارد و در کنار هم قرار می گیرد به گونه ای باشد که تصویر یک آدم غیرواقعی را نبینیم. چون خسرو از خودش تعریف می کند، لزوما آدم خوب مهربان و خانواده دوست نبینیم و از روایت حنا چیز دیگری به مخاطب ارایه شود. من همه تلاشم این بود که یک آدم ببینیم اگر در بخشی از فیلم مجبور است که از خودش تعریف کند عصبی بشود و فریاد هم بزند اما کار اشتباه هم می کند. انتخاب نکردم قصه یا ضد قصه جلو بروم/ بسیاری از ترس، تجربه نمی کنند بعد از ساخت خشم و هیاهو به سمت داستانگویی خواهید رفت. من هیچ وقت انتخاب نکردم که چه باید بکنم. الان قصه تعریف کنم یا ضد قصه جلو بروم چیزی که همیشه تلاش می کنم آن را حفظ کنم و بخش زیادی از دوستان مخالف آن هستند تجربه گرایی است. بسیاری عنوان می کنند جای تجربه در سینما نیست و اشتباه بحث تجربه گرایی را تلقی می کنند. معتقدند اگر کسی قرار است تجربه کند برای خودش و درخانه تجربه کند . این حرف زمانی درست است که فرد الفبای سینما را بلد نباشد . اما کسی که حرفه اش فیلمسازی است اساسا امکان این وجود ندارد که تجربه نکند. حالا افرادی می ترسند که نکند خراب کنند و سرمایه از بین برود ورود به دنیای تجربه کردن نمی کنند افرادی هم هستند که نترسند و تجربه می کنند . برایم مهم نیست ماحصل تجربه کردنم چه می شود شما جزء دسته دوم هستید فکر می کنم این طور است . برایم مهم نیست ماحصل آن تجربه چه می شود مهم این است که یک جریان جدید را تجربه کنم اسمش هرچه که می خواهد باشد. اگر قرارباشد تقلید کنم کارگردانی را کنار می گذارم به اسم و عنوان آن جریان کاری ندارید اصلا. من اینجوری حالم خوب است .به طور مثال اگر قرار باشد من کارهایی که یک کارگردان مثل فرهادی انجام داده من هم انجام بدهم برای من چیزی ندارد اگر این گونه باشد کارگردانی را می گذارم کنار و به سراغ بازیگری می روم. برخی از قدم برداشتن رو به جلو می ترسند حتما برای مخاطب هم ارزش دیدن ندارد دیدیم کارهایی که کپی هایی از کار کارگردان دیگر بودند و هیچ گاه نتوانستند نظر مخاطب را جلب کنند. متاسفانه افراد بی مایه و کم مایه وجود دارند که از قدم برداشتن رو به جلو می ترسند تمام تلاششان را می کنند که هیچ کس قدمی برندارد. دو نوع حسادت داریم یکی منجر به پیشرفت و ترقی می شود و دیگری باعث می شود که نه خداوند و نه خلق خداوند از فرد راضی و خشنود نباشد. متاسفانه از این دست آدم هایی که خانه نشین هستند و قلم و کاغذ دارند و فکر می کنند تنها قلم و کاغذ داشتن لزوما فرهیختگی است زیاد هستند. کسانی که در خانه نشستند و فکر می کنند هیچ کس آن ها را کشف نکرده و این افراد بزرگترین آرتیست های کره زمین هستند و تریبونی به آن ها داده نمی شود برای خودنمایی. همانقدر فیلمسازان با استعداد خوبی که به سینما وارد می شوند همانقدر هم افراد بی استعداد به سینما وارد می شوند. چگونه بایدغربال بشوند تا اینگونه وارد سینما نشوند خودشان غربال می شوند. من دوران سینمای جوان را گذراندم شیفته بعضی ها در سینما بودم بعضی از بزرگان را نقض می کردم. در آن دوره یادم است یک دانشجوی فیلمسازی که یک فیلم یک دقیقه ای ساخته یا حتی همان را هم نساخته به راحتی راجع به یک فیلمساز در هر سطحی نظر می دهد در حالی که توان گرفتن یک پلان از فیلم ندارد اما به راحتی می تواند تصمیم بگیرد که سینما به چه سمت و قهقهرایی می رود. غربال شدن این افراد زمانی رخ می دهد که وارد سینما بشوند زیرا از این دست افراد ادعاهای زیادی داشتند و همیشه احساس می کردند موقعیت بروز و ظهور استعدادهایشان را نداشتند. برای خیلی از این افراد موقعیتش فراهم می شود و کار را خراب می کنند و از این وادی می روند و متاسفانه وقتشان را هدر می دهند. عده ای هم هستند بدون حاشیه وبا اصل مطلب جلو می آیند. نسبت به فیلمسازان دیگر قضاوت سطحی ندارند به این فکر می کنند که فیلمساز دیگر ده سال جلوتر از خودش کاری را به انجام می رساند که باید به قدم هایش نگاه کرد و اگر کاری را نتوانسته انجام دهد شاید ما بتوانیم انجام دهیم. این نوع نگاه در من (به عنوان یک جوان) وجود دارد من به بزرگان در این عرصه نگاه می کنم و می بینم کدام یک از تجربیاتشان خوب بوده و من چگونه می توانم تجربه جدیدی کسب کنم واگرنه چه کاری است که فیلم بسازند. همه می توانند با یک ماه کلاس فشرده فیلمسازی بیاموزند/ جهان انسانی و تصویر آن مهم است به صراحت می گویم همه آدم ها با سپری کردن یک ماه وقت به صورت فشرده می توانند فیلمسازی را بیاموزند یادگیری الفبای سینما کار سختی نیست اما جهان انسانی فرد است که درست باید به تصویر کشیده شود. اینکه چه در چنته داری و دنیای پیرامونت را چگونه می بینی و آن را چگونه می توانی تصویر کنی. واگرنه فیلمسازی یک دکوپاژ ساده است با چند پلان شات و تدوین دم دستی که می توان آن را یاد گرفت. چیز پیچیده ای نیست یک ریتم و ضد ریتم و فیلمنامه که دیگر کسی نمی نویسد. بازیگران هم که همه خوب هستند فیلمنامه خوب باشد پول خوب هم بدهیم می آیندو کار می کنند. باساخت اعترافات ذهن خطرناک من فکر می کردم داستانگو می سازم/ من تلاش نمی کردم به سمت شمایل فیلم روشنفکری بروم/ سینما روشنفکری خطرناک است تمام این حواشی زودگذر است و می گذرد. من از فیلم آفریقا تا به امروز به مراتب افرادی که فیلم من را می بینند و دنبال می کنند بیشتر شدند. اما یادم هست وقتی اعترافات ذهن خطرناک من را ساختم من فکر می کردم اتفاقا فیلم داستانگو می سازم . اما مخاطبش خاص شد. آن نوع سینما، سینمای خطرناکی می توانست باشد به دلیل این که می توانست به سمت شمایل فیلم هایی که روشنفکری است،برود اما خدا شاهد است من اصلا تلاش نمی کردم یک چنین چیزی بسازم و به آن سمت فیلمسازی حرکت کنم. اعترافات جهان خاصی را دنبال می کرد اگر با شخصیت اصلی داستان نگاه کنیم همه چیز درست و به جا بود اما چقدر مخاطب جای آن قرار بدهد سخت و سنگین بود. بله . درست است. واقعیت این است که از ساختن آن فیلم لحظه ای پشیمان نیستم امیدوارم روزی برسد حرف هایی را درباره آن فیلم بزنم که دوست دارم بگویم اما هیچ وقت نگفتم. در آن مسیر فیلمسازی احساس کردم دنیایی برایم باز شد که دنیایی جدید، عجیب و غریبی است و پتانسیل سینما شدن را دارد. فکر می کردم افراد زیادی با این نگرش که در فیلم دیده می شود درگیر هستند و فکر نمی کردم درگیری ذهنی هیچ کس نباشد. احساس کردم پدیده ای به وجود آمده که زندگی همه را تحت الشعاع قرار می دهد . فکر نمی کردم خیلی از افراد درباره آن اطلاع ندارند یا حوصله اش را ندارند یا چرا باید بدانند که کجای زندگی هستند. اساسا فکر می کردم (هنوز هم فکر می کنم) هر فیلمسازی یک حدیث نفسی دارد من باید این را بدانم که چرا می خواهم فیلم بسازم . سینما صرفا جای تفریح نیست/ ذات هنر فرهنگسازی است بیش از هر چیز مخاطب به سمت سینمای کمدی گرایش دارد. جامعه شلوغی داریم . مردم درگیر گرفتاری های زندگی هستند. واقعیت این است که خنده در جامعه بسیار کم است جدیدا نگرش هایی به وجود آمده که خنده را تقویت کنند که بسیار عالی است. طبیعی است که کشور جوانی هستیم انرژی های بسیار زیادی دارند که تخلیه نمی شود تخصص من نیست که چگونه باید این تخلیه انرژی در جوان رخ بدهد. حالا این مهم است که یک خانواده که متشکل از افراد جوان است وقتی قصد دارد حالش خوب بشود به سینما می آید اما هیچ گاه درباره آن حرف نزدیم. سینما صرفا جای تفریح نیست. سینما وجود دارد که به لحاظ فرهنگسازی حرکت آهسته ای را به سمت جلو ببریم. به طور مثال رامبد جوان در برنامه خندوانه با یک شوخی شیرین کمربندها را باز یا بسته می کند این یعنی فرهنگسازی برای بستن کمربند در هنگام سوارشدن در ماشین. به ذات کار هنر فرهنگسازی است. اگر سینما با سیرک و بازیگر با دلقک اشتباه گرفته شود باید این شغل را ببوسیم و بگذاریم کنار. فیلمی که مخاطب کم دارد شکست خورده است فیلم باید پرفروش باشد هیچ شکی در آن نیست. فیلمی که مخاطب کم دارد نابود شده و شکست خورده است اما می گویم کاری که بعضی از دوستان با سلیقه و ذائقه مردم می کنند را نکنیم . باج دادن به هر دلیلی انصاف نیست برای این که باید پاسخگو باشیم. این که من پلان را باز بگذارم. 15 بازیگر نامی را جلوی دوربین بیارم تا کارهای خیلی زشت و زننده ای را جلوی دوربین انجام بدهند که باعث خندیدن تماشاچی بشود و در آخر تماشاگر بیرون سالن بگوید چقدر مزخرف بود و به آن بخندند برایم حال خوبی را به ارمغان نمی آورد و این نوع پول درآوردن و گیشه داشتن برای من خوشایند نیست. فکر می کنم وقتی یک تابلوی نقاشی کشیده می شود با هدف رساندن یک پیام یا مفهوم این کار انجام می شود. معضلات جامعه را به گونه ای روایت کنیم که روی مخاطب تاثیربگذارد مهم این است که در اثر یک مفهومی را به مخاطب ارایه دهیم اگر درباره معضلات جامعه حرف بزنیم باید به گونه ای باشد که روی مخاطب اثرگذار باشد اگر بادیدن فیلم یک خانواده به خودش نهیب بزند که بعد از جدایی فرزند ما چه شرایطی را پیدا خواهد کرد برای من فیلمساز کفایت می کند. حالا یکسری آدم بگویند فکر کردی کی هستی که این حرفها را می زنی من در پاسخ این افراد باید بگویم من یک انسانم که در مملکتم زندگی می کنم احساس دارم و حالم بد و خوب می شود و همه ما به زعم خودمان تلاش می کنیم برای بهبود جامعه با هر عقیده و ذائقه ای و با هر تربیت خانوادگی . برای ادامه مسیر فیلمسازی کاملاً حسی جلو می روید یا با برنامه پیش می روید؟ نه خیلی حسی نیست. بدون حساب و کتاب هم جلو نمی روم باید ببینم چه چیزی الان خوراک جامعه است. با ساخت فیلم کمدی مشکلی ندارم/ سطح سلیقه مردم را باید بالا برد/ در کار بعدی بیشتر حواسم به تماشاچی است حتی اگر خوراک جامعه فیلم کمدی باشد؟ من با ساخت فیلم کمدی مشکلی ندارم. من بعداز این همه سال بازیگری، برای حضور در فیلم کمدی و ایفای نقش درآن جایزه گرفتم شاید خیلی از مردم من را به عنوان یک کمدین بشناسند تا بازیگر جدی. اما معتقدم هر چیزی باید ارزش و احترامش سرجاش باشد و حفظ شود . تلاش می کنم داستان را بیشتر از این در کار بعدی جدی بگیرم و بیش از این حواسم به تماشاچی باشد. من از تلاش کردن خسته نمی شوم معتقدم باید آرام آرام سطح سلیقه مردم را بالا آورد تا رشد فرهنگی صورت می گیرد و آمار کتابخواندن مقداری بالا بیاید. آن زمان دیگر نیاز به این همه تبلیغات شعارگونه برای حفظ محیط زیست نداریم زیرا سطح فرهنگی بالا آمده است. Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
بختیار رحمانی: با کارت موقت می توانم برای تیم ملی بازی کنم/ هنوز هم می خواهم به اروپا بروم
متفاوت است. در تبریز معمولا هوا خنک و سرد است اما خوزستان همیشه گرم است. هیچ وقت برای تیمم کم نگذاشتم و فکر می کنم الان همه چیز خوب است. رفته رفته توانستم مانند گذشته عملکرد بهتری را به نمایش بگذارم. تمرکزم افزایش یافته و بهتر از این هم خواهم شد. * گویا مشکلت برای حضور در تیم ملی حل شده و می توانی از اردوی بعد به جع بازیکنان تیم ملی ملحق شوی. از روند حل مشکلت بگو. شروع حل مشکل من ...
حمیرا ریگی در دوهزار کیلومتری تهران فرماندار است
– انو بی آبیه، جنگِ آبه، به هفتاد و یک روستای قصرقند چی بکنه؟ – خانم فرماندار، شما پریشانه، صبر بکن، اعتبارا بگند. خانم فرماندار صبر ندارد. دلش شور می زند. کریم آباد آب ندارد، دهیرک آب ندارد. میرچ، گرداک، کارچان، فضل الهی، کوشات و 27 روستای دیگر قصرقند آب ندارند. خشکسالی است. مردان روستاها آمده اند پشت در فرمانداری تکیده و خسته برای تقاضای جرعه ای آب. مردان دیگر هم ...
چگونه با پدرت آشنا شدم؟!/ نامه آخر
گفتم با من ازدواج می کنی؟ از آن لحظه های رمانتیک تاریکی بود که وقتی توی تلویزیون نشان می دهند صلاح همه این است که کانال عوض شود و برود روی اخبار. یقه کتم را گرفت و گفت: از همین الان تا همیشه از آنجایی که همیشه خاص بودم و هستم، تکه پوست خیاری را که توی مشتم گرفته بودم دور انگشت دست چپش پیچاندم که چراغ ها روشن شد. در نقطه مرکزی و ثقل میهمانی ایستاده بودیم و من گند بزرگی زده بودم. من روبه روی ملیحه ...
انگشتر ایمان زینت دست های مؤمنان
سادگی و بسیار چشم نواز. سید توضیح می دهد که یکی عقیق است، یکی در نجف و دیگری شرف الشمس. در مدتی که با آقاسید مشغول صحبت هستم تعداد دیگری هم برای سفارش شرف الشمس مراجعه می کنند. آقا سید بعضی ها را که از قبل می شناسد قبول می کند بعضی ها را هم نه. واقعاً وقت ندارد. می گوید: برای 19 فروردین نمی توانم آماده کنم. چند دقیقه ای که می گذرد کم کم آماده رفتن می شوم. خیالم از بابت سفارش انگشتر شرف الشمس راحت می شود. حالا دیگر باید برگردم و منتظر باشم تا آقا سید روز 19 فروردین انگشترم را آماده کند و بروم از او بگیرم. از همین حالا زیبایی انگشتر شرف الشمس را روی دستم احساس می کنم. ...
فرهنگ در رسانه
_را پیگیری می کردم. به خاطر دارم روزهای اولی که به سازمان سینمایی آمدم جلساتم با سینماداران بسیار تلخ بود. چون آنها از میزان فروش سینماها گله مند بودند و مشکلات فراوانی داشتند، حتی برخی می خواستند، سینماهایشان را تغییر کاربری دهند. واقعا وضعیت خراب بود. وی افزود: همه به این باور رسیده بودند که مخاطبین سینما به یک میزان ثابت رسیده و بیشتر از این نخواهند شد. اما همیشه می پرسیدم چطور ممکن است در ...
این تهرانِ عقب مانده
برای خودشان کار ایجاد می کنند. نمی توان این مسئله را فقط به زنان نسبت داد؛ چرا که به مردان و به طور کلی همه گروه های سنی فعال هم تعمیم پذیر است! - این مسئله را قبول دارم اما درباره خانم ها مشهودتر است. مقایسه تهران و سایر شهرهای بزرگ در دنیا نشان می دهد تهران برعکس شهرهای دیگر ساعت اوج ترافیک ندارد و وضعیت ترافیک شهر تقریبا در همه ساعت ها یکسان است. علت هم این است که تردد ...
خانم بی حجابی که هزینه درمانم را می داد!
تایپ می کند اما تمرکزی نسبت به آنچه تایپ می کند ندارد. علاوه بر این حدود دو هزار صفحه خاطره دارم که جرأت چاپ کردن آنها را ندارم؛ خاطراتی که همه دیداری است و مربوط به دوران انقلاب، جنگ تحمیلی و بعد از آن می شود. به همین خاطر گذاشتم این مطالب را بعد از مرگم (شهادت) یک نفر چاپ کند. *14 شغل رسمی دولتی از سال 67 تا 77 حدود 14 شغل دولتی رسمی داشته ام و در اطلاعات ارتش و ...