سایر خبرها
ارکان و مبانی سینما از نگاه زنده یاد سلحشور
...> داداش من، همان حاج مهدی سلحشور است که همه شما می شناسید. یک بار در حوزه به بچه های طلبه گفته بود: سه روز تعطیلی داریم. می خواهیم به زیارت آقا امام رضا برویم. هر کس می خواهد، هر چه پول دارد بدهد تا برویم. من هم از فرودگاه کمک می گیرم تا با هواپیما برویم . می گفت: با خود فکر می کردم فرودگاه هم فوراً به من هواپیما می دهد تا زیارت برویم. قدری پول جمع کردم و به فرودگاه رفتم. گفتم 70 نفر طلبه هستیم که ...
12 روایت خواندنی از سیره عملی سردار شهید ولی الله چراغچی از زبان همسر
پرسیدند که مگر شوهر تو چه مسئولیتی دارد که همیشه در جبهه است؟ من هم به همین خاطر از ولی الله سؤال می کردم شما در جبهه چه مسئولیتی دارید؟ با لبخند و احساس افتخارمی گفت: بگو یک بسیجی است، بالاتر از بسیجی چیزی هست؟ ومن تا بعد از شهادتش متوجه مسؤلیتش در جنگ نشدم. تا جنگ باشد به مسئله دیگری فکر نخواهم کرد آن روزها من دبیرستان درس می خواندم، سال اول دبیرستان بودم. ولی الله هم که ...
پشت سر شیخ نذیر من نماز می خواندند
بوده؟ من می گویم هرکاری که کرده ام از خودم نبوده و همه اش لطفی از طرف خدا بوده است. چون ما در برابر خداوند قطره ای در دریا هم نیستیم. اگر هم من کاری کردم با کمک خدا بوده. بزرگ کردن هشت تا بچه و اینکه همه را دانشگاه بفرستم و همه درس بخوانند و راه راست را انتخاب کنند این کار من نیست و قطعاً خداوند کمک کرده است. حالا ما هم مسئولیت و وظیفه ای داشته ایم و سعی کردیم هیچ وقت حرف بدی به بچه ها ...
ضعف به معرفت جبار، عامل سقوط و انحطاط است
: مرحوم آیت الله اراکی در حدود بیست سال پیش با نام مستعار شیخ الفقها درگذشتند، ایشان ده سال پس از انقلاب به مشهد آمدند و پسر ایشان از من سوال کرد مرحوم آخوند در جلد پنجم باب الکفایه چه می گوید و من آن را عنوان کردم، ایشان فرمودند همین موضوع را آیت الله حائری در چند سطح درس خارج گفت بدون اینکه تکرار داشته باشد. وی افزود: وقتی ایشان اسم استاد خود را برد، من گفتم ایشان در سامرا نوحه می خوانده و ...
سیلی ناجوانمردانه
دادن به او را بدهد چند سیلی محکم به او و چند تا از بچه های نظافتچی زد، به طوری که اثر انگشت او بر صورت آنان نقش بست. آنگاه مثل یک مار زخمی به سراغ ما آمد و گفت: شما مقصر هستید، زیرا خودتان را روی زمین کشیده اید و سلول را با لباس هایتان کثیف کرده اید. آنگاه چندین ضربه کابل به پشت و کمر یکی از بچه ها به نام محسن روغنی که پایش قطع شده بود زد. بعد از او نوبت به من و یکی دیگر از بچه های فلج رسید. چند ضربه محکم کابل، با بی رحمی تمام بر گردن مان وارد کرد به طوری که تا یک هفته، نمی توانستیم، سرمان را تکان دهیم. فهمیدم که همه اینها به خاطر تلافی بحث دیروز بوده است. ...
چشم انتظاری 8 ساله/حسرت زیارت امام رضا (ع) به دلم ماند
...، من هم همان طور که به خودش گفته بودم به خدا گفتم: خدایا من همین یک پسر را داشتم و او را مانند حضرت اسماعیل (ع) در راه تو دادم، این قربانی را از من قبول کن. بعد از هشت سال گمنامی پاره های استخوان باارزش پسرم را برای ما آوردند؛ خدایا! پسرم را با امام حسین (ع) و علی اکبر (ع) او محشور بفرما. * یلدای به یادماندنی سیدمصطفی هاشمی، دوست و همرزم شهید اسماعیل رضایی می ...
خداوند متعال می فرماید ظلم از من عبور نمی کند
که ظالم از آن عبور نمی کند. خب. وقت گذشت. بحث هم به جایی نرسید. حالا من فقط مقدمه اش را عرض کردم. ان شاء الله امیدواریم همین مقدار هم اندک سودی برای شنوندگان داشته باشد و ما بدهکارشان نشده باشیم. " آنچه در ادامه می آید گزیده ای از بخش دوم بیانات آیت الله محمدعلی جاودان در اولین جلسه اخلاق سال جدید در جمع علاقمندان است. اگر بهشت می خواهید بهایش را باید بپردازید یک کسانی همین ...
زندگی به سبک آیت الله بهجت
، یعنی از صفا به مروه بیرون از جاده قدیم کوه را کندند و جاده جدیدی گذاشتند، همه نظر دادند امسال حج ساقط است، هیچ کسی حاضر نشد به این قضیه نظر دهد، تنها کسی که در این قضیه نظر داد که اگر بین جبلین، صادق باشد، کافی است، ایشان بود. همه دستور دادند در این مسئله به آقای بهجت مراجعه کنید، والا حج امسال ساقط است، سال بعد همه متفقاَ مطابق ایشان نظر دادند. داستان دیر خواندن نماز صبح آیت الله بهجت ...
از بستن پرونده های جانبازی تا ریاست کمیسیون ماده 16
باید توی مدیریت فحشش را بخوریم. حالا به هاشم نیا هم گفت تو هم بیا برویم. تو که از پله و اینها نمی توانی بروی بالا چون سازمان مدیریت در بهارستان است و جایی است که پله دارد. تو بیا فقط شاهد باش. تا رفتیم هر معاونتی هم می رفتیم تحویل می گرفتند. تا رسیدیم به حوزه ریاست. مدیر کل آمد سریع بردمان داخل. بفرمایید. گفتند نیستند بیرونند. گفتم: خب ما می نشینیم تا بیاید. بعد گفتیم یعنی چی ایثارگران ...
من روی اون قضیه حساسم
فشار بدهد. بله. عشق سوفیا اتومبیل رانی با سرعت نامحدود است و بابای سوفیا دست انداز. تازه ما بچه بودیم به این دست اندازها و بابای سوفیاها می گفتیم ساندویچ. توی همین فکر و خیال ها بودم که یکهو بابای سوفیا گفت: خب پسر تو شغلت چیست؟ می دانی که من روی شغل حساسم. به خودم آمدم و گفتم: بله. می دانم شما روی همه چیز حساسی. خیالتان راحت، حساس نباشید چون من شغل ندارم بلکه خودم شغل هستم. بابای سوفیا گفت: یعنی ...
آیت الله بهجت رحمهالله علیه پدر معنوی حزب الله بود
...> پیش بینی آیت الله بهجت رحمتهالله علیه از پیروزی حزب الله چند ماه قبل از شروع جنگ سی وسه روزه یکی از برادران طلبه ی لبنانی که در قم درس می خواند پیش من آمد و گفت: آیت الله بهجت رحمهالله علیه فرمودند که از حالا به بعد این دعا را همیشه بخوان که آن دعا این بود: اللّهُمَّ اجعَلنِی فِی دِرعِکَ الحَصِینَهِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن ترِید . سه بار در صبح و سه بار در شب. من گفتم که آیا این کار ...
قصه هایی از نقاش شدن مجید/ وقتی کلاغ ها خبر شهادت پسرم را آوردند
.... 20 مهر برادرم آمد منزل ما و گفت: حاجی کجاست؟ گفتم زیر زمین هستند ... دیدم هیجان زده است. پرسیدم چی شده؟ گفت ابوالفضل شهید شده! من گفتم: داداش! مجید هم شهید شده شما خجالت می کشید به من بگویید. گفت من نمی دانم بچه ها گم شده اند، به حاجی بگو بیاید برویم گیلانغرب؛ تو نیایی. همین را گفت و رفت. همان لحظه یاد کلاغ های صبح افتادم. بعد به حاجی گفتم تو بعد از من می رفتی حیاط وضو ...
آزمون نهایی درس هایی از قرآن برگزار شد
ضمن خرسندی از علاقه و اشتیاق آنان به نماز و قرآن و فعالیت های مذهبی، با تفسیر آیه وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا (36/ النساء) بیش از 20 نکته درباره تفسیر آن بیان کرد و دانش آموزان را به احسان و نیکی به والدین توصیه کرد و درباره علم با جهت و سودمند که در جهت رضای خداوند باشد، تأکید کرد. وی ادامه داد: اگر شما جای فرزندان من بودید می گفتم بعد از تحصیل طلبه بشوید. چون ما امکان دارد بتوانیم ...
سالروز شهادت سردار شهید طوسی؛ سردار شهیدی که نگران بعد از شهادتش بود !
را این گونه ندیده بودم. لحظاتی که گذشت، شروع کرد به سرزنش کردن خودش. از جاماندگی از قافله دوستان شهیدش ناراحت بود و دائماً خودش را سرزنش می کرد. من که حالش را اینگونه دیدم، گفتم: تو هم انشاءالله شهید می شی، همه ما آرزو داریم به شهادت برسیم. دیر یا زود تو شهید می شی، من هم شهید می شم و همانجا دعا کردم "خدایا از شهدا دورمان نکن". شهید طوسی گفت: بیشتر برای زمان بعد از شهادتم ...
تصور اعمال امیرالمؤمنین (ع) برای ما دشوار است
العَمَل را می گفتیم. بدن دارد تمام مدت کار می کند. " آنچه در ادامه می آید گزیده ای از بخش اول بیانات آیت الله محمدعلی جاودان به نقل از پایگاه خبری ایشان در اولین جلسه اخلاق سال جدید در جمع علاقمندان است. بعضی ها در دنیا به بهشت می روند برخی 50 هزار سال بعد ببینید یک کسانی همین جا به بهشت می روند. وقتی در دنیا هستند به بهشت می روند. بعضی ها هم می ماند و در پایان ...
خاطره ای از زبان همرزم شهید عفتی
گفت :اگه قسمتم باشه بهم میخوره ، دیدم حال و روزش زیاد خوب نیست ،بهش گفتم چرا انقدر بهم ریخته ای ، یهو زد زیر گریه ، گفتم چی شده ، گفت همین الان مقدار زیادی مواد غذایی بهم برسون ، گفتم خب بگو چی شده ، برگشت گفت داشتم تو مسیر میومدم که ی پدر دختر و که روستاشون تازه از محاصره داعش در اومده بود ، دیدم دخترش داره گریه میکنه ،از پدرش پرسیدم چی شده (پدرش دست و پا شکسته ایرانی بلد بود) ، گفت روستامون چند ...
ماجرای شبی که همه فکر کردند منصوریان از هتل پائین افتاد!
بچه ها دیدند که بعد از مرگ آقای دارستانی، من بیشتر حرص می خورم و اعصابم خیلی خرد است، با من حرف زدند. ایمان، سید جلال، وحید امیری، بیرانوند، شیخ ویسی و عزتی و بقیه بچه ها آمدند پیش من. قبل از اینکه دنبال راهکاری برای حل مشکلات باشم، به من گفتند ما دیگر به پول فکر نمی کنیم و با تمام وجودمان می خواهیم بازی کنیم. گفتند ما به آبروی خودمان و شما فکر می کنیم. می خواهیم یک درس به همه بدهیم. همین مسئله ...
جوکهای جدید و خنده دار تلگرام
رادیو گوش کردم . . دیدم هر چی میگه تو تلگرام خوندمش جک های خنده دار از تلگرام چالش جدید منو بابام : زمون ما بچه حق نداشت دست ب کنترل بزنه. . . الان 3 روز دارم قانعش میکنم بابا زمان شما کنترل نبود میگه : خفه شو احترام که بود پست های خنده دار تلگرام رفتم از بانک وام بگیرم شرایط را که پرسیدم ...
ماجرای سکانس دعوای متوسلیان و محسن وزوایی در ایستاده در غبار چیست؟
... به هزار مصیبت و خواهش و تمنّا، اول از همه احمد را تا پای تویوتا بردم و واداشتم برگردد به دوکوهه. بعد هم رفتم سر وقت وزوایی. با من بمیرم و تو بمیری او را بردم داخل سنگر و نشاندم. وزوایی خیلی حال بدی داشت. در سکوت و با نارضایتی به حرف هایم گوش داد و دست آخر در حالی که از غیظ صدایش می لرزید، گفت: نه برادر، این حرف ها هیچ چیزی را جبران نمی کند. من با این بچه ها به قصد جنگ با دشمن به ...
امیر قلعه نویی: سر راه تمرین مسافرکشی می کردم
کشاورزی و درس خواندن در دانشگاه بود و البته قرارداد هم جای خودش بود. یعنی 4 تا آیتم خوب جلوی پای من گذاشت. یادم هست که هفته بعد هم با پرسپولیس بازی داشتیم که من آن دوتا سانتر را کردم و دربی را بردیم. به آقای صفی زاده یک چیز گفتم. گفتم که من اولا نمی دانستم شما از من چه می خواهید ولی من آرزو دارم با یک مدیری مثل شما کار کنم اما من هفته آینده با پرسپولیس بازی دارم. این شاید بره تو ذهن من و روی بازی ...
رضا شکاری: فرصت بدهند ستاره فوتبال ایران در لسترسیتی می شوم
. اشتباهات بچگانه ای بود وگرنه گسترش هرچند تیم خوبی بود اما اصلا مثل ذوب آهن کار تیمی نداشت و از این طریق نتوانست روی دروازه ما بیاید. همان طور که اشاره کردی فردا یک بازی دشوار مقابل پاختاکور دارید. به نظرت با این باخت تیم شما از نظر روحی و روانی برای این مسابقه آماده است و آیا گل محمدی از تو در این مسابقه بازی خواهد گرفت؟ انگیزه بچه های تیم با این باخت به مراتب بیشتر شده و در کنار ...
مبانی شعار سال در اردوهای جهادی تبیین شود
لحاظ مذهبی و فرهنگی بهتر بود. الان بیشتر فقط بعنوان تبلیغ ماه رمضان یا ایام سوگواری محرم به روستاها می روند و این چندان مطلوب نیست. حجت الاسلام راجی ادامه داد: اگر در روستاها روحانی تربیت شود یعنی بچه های روستا طلبه شوند و بعد دوباره به آن روستا برگردند خیلی شرایط بهتر می شود. وی با تاکید بر اینکه دانشجویان و طلابی که در اردوهای جهادی شرکت می کنند باید مراقب رفتار خود باشند ...
یادمان شهدای هویزه
هم از گپ و گفت روزهای خوشی و ناخوشی بی نصیب نمانند. خبری در راه بود. خبری که دیگر جورچین شادی بچه ها را ناجور می کرد. صدای تیراندازی از مرز می امد. وحشت تمام وجود مردم شهر را فراگرفت. بچه های مدرسه ای که به شوق اول مهر و مدرسه، از کیف نو وکفش و مدادتراش و همکلاسی ها حرف می زدند، ساکت شده بودند. در زمزمه مردم شهر دیگر طراوتی از زندگی موج نمی زد. دیگر از بادبادک های کنار رودخانه خبری نبود ...
ماجرای کشف پیکر 700 شهید!
اینکه از من بپرسد نامه زده بود همه شما موظفید به ایشان کمک کنید. یکدفعه دیدیم دستگاه های مهندسی همگی سرازیر شد سمت ما. در مدت یکماه جاده تعمیر شد و ما رفتیم و در همان فاز اول 90 شهید یافتیم. و بعد از آن هم شهدای دیگر تا جایی که 700 شهید در پد شرقی پیدا شد. تفحص شهدا در سرمای زمستان حاج عمران در حاج عمران الان بچه های تفحص دارند کار می کنند. زمستان است و سرد. در شهرهایی که بچه ...
گوشه هایی از زندگینامه پاسدار شهید قاسم جهانبخش
خونه ی شما میاره. بعد از شهادت همسرم بود که کلاسهای قرآن تو فولادشهر برگزار شد. ایشون اینقدر با بچه های من صمیمی شد که اونا دوری پدرشونو از یاد بردند و تنها دلخوشیشون کلاس ها بود و دیدن پسر شما، مدام بهونه گیری می کنند دیگه خسته ام کردم. _ خدا کمکت کنه، ببخشید که نشناختمتون، بفرمایید تو، تعارف می کنید. _ عجله دارم، با پدر شوهرم اومدم سرکوچه منتظره. مادر تنها می ...
نقش شهید در تشییع پیکر مرحوم کافی در مشهد
نیز بهبود یافت. تحصیل در مدرسه علمیه خیرات خان ابوالفضل در شش سالگی به مکتب رفت و قرآن را فراگرفت.بعد از پایان دوره ی ابتدایی با کمک عمویش به مدرسه خیرات خان، که از مدارس علوم دینی مشهد است، راه یافت و به فراگیری علوم دینی پرداخت. همزمان با تحصیل در حوزه، شبانه به ادامه ی تحصیل پرداخت و تا مقطع سیکل درس خواند. او هفت سال در حوزه ی علمیه درس خواند. فعالیت سیاسی در کنار تحصیل ...
بچه ما توی تحریم به دنیا اومده، اونوقت...
تحریم ها به دنیا اومده... اینم شد زندگی آخه؟ برو نوه اکرم خانم رو ببین بعد از برجام به دنیا اومده چه تپل و سفیده عین ظریف می مونه... صد بار به عموت گفتم مرد تو که این همه سال صبر کردی این چند ماه مذاکره هم روش... من مطمئنم اینا به توافق می رسن اما کو گوش شنوا؟ این فقط یک نمونه بود اما آثار برجام فقط محدود و منحصر به عموی بنده و اکرم خانم نیست. در نظر بگیرید برجام بر شعر و ادبیات، بالا و ...
پروین: پرسپولیس روز آخر قهرمان می شود
مملکت هستند که افتخارات زیادی را هم کسب کردند. البته از من بهتر هم خیلی ها بودند و هستند اما این قرعه به نام من افتاد و خیلی خوشحالم که پیشکسوتان همچنان مورد توجه اهالی فوتبال هستند. پرسپولیس دو پیروزی مهم مقابل صبای قم و سیاه جامگان به دست آورد و حالا شش بازی حساس هم پیش رو دارد. بچه ها قبل و بعد از عید به پرسپولیسی ها عیدی دادند. کاش تو چند تا بازی قبلی هم در دقایق پایانی گل نخورده بودند ...
مثل درختی خشکیده پشت چراغ سبز
قبلش یک آه می کشید. گفت: کلاس چندمی؟ گفتم: مدرسه نمی رم. یعنی ترک تحصیل کردم امسال. گفت: ای وای! واسه چی؟ گفتم: مغزم نمی کشید درس بخوانم. بابام هم بی کار بود. گفتم کار کنم کمک خرج بابام باشم. گفت: یعنی این قدر احتیاج داشتی که نری مدرسه؟ گفتم: پنج تا خواهر دارم که اونا درس می خونن. گفت: پس فداکاری کردی... پیرمرد پرید وسط ...
وظیفه مهم طلاب مبارزه با نفس و رعایت تهذیب است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت الله سید رضا حسینی مازندرانی، استاد اخلاق حوزه علمیه و تولیت مدرسه علمیه امام حسین(ع) واقع در شهرری، پیش از ظهر امروز در درس اخلاق طلاب این حوزه که در مسجد برگزار شد، گفت: طلبه ای که خود را سرباز امام زمان(عج) یا شاگرد امام صادق(ع) می داند باید خوب درس خوانده و برای وقت خود ارزش قائل شود. وی با اشاره به اینکه طلاب وظایف سنگینی دارند، عنوان کرد: مبارزه ...