سایر منابع:
سایر خبرها
سربند شهادت، تنها یادگار یک خانواده شهید
وقتی کسی درِ خانه را زد، اول بپرسیم که چه کسی است و سپس در را برایش باز کنیم. وی درباره شنیدن خبر شهادت شهید رضا چراغی و تنها یادگاری او می گوید: برادرم سال 62 شهید شد. خبر شهادتش را از شهید محمدرضا دستواره شنیدیم. وقتی پیکر رضا را به خانه مان آوردند، شهید دستواره مدام گریه می کرد و می گفت: رضا جان، تو هیچ چی یادگاری برای ما نگذاشتی. از او خواستم که سربند برادرم را از ...
آخرین اذان سید سلام بر شهادت بود
و قامتی کشیده داشت. هم خود آقا رضا و هم بچه هایی که در این گردان حضور داشتند، حال و هوا و صفای خاصی داشتند. در کنار سایر سنگرهای آتشبار، حسینیه ای با متراژ 40 الی 50 متر در وسط موقعیت بنا شده بود. چهار تا سوله را به هم چسبانده بودیم و در ورودی را با جعبه مهمات 130 به صورت ال درست کرده بودیم تا در صورت اصابت گلوله های توپخانه دشمن، ترکش وارد حسینیه نشود. مراسم جماعت، زیارت عاشورا، دعای کمیل ...
استاد سازگار چگونه مداح اهل بیت(ع) شدند؟
خواستند که چند شعر بخوانند و ایشان با سن کم خود چند شعری خواندند که همه را منقلب کرد من در همان حال از امام حسین علیه السلام خواستم که آقا جان چه می شود که مرا هم بپذیری و مداح شما شوم. در فاصله کمی از آن شب در عالم رویا دیدم که حضرت رضا علیه السلام کتابی به من دادند و هر چه بود در آن کتاب عنایت شد و ما هم مداحی را به لطف خدا شروع کردیم و تا امروز در خانه اهل بیت عصمت و طهارت هستیم، البته بسیار عنایات ...
دعایی که امام هادی علیه السلام زیاد می خواند
می کنی؟! متوکل سراغت را می گیرد. من نزد متوکل رفتم. متوکل با دیدن من گفت: ای ابو موسی ما حواسمان به تو نیست، تو هم خودت را فراموش کرده ای!؟ آن گاه سهمم از بیت المال و هدایا و اموال زیادی را به من بخشید. در راه بازگشت، به فتح گفتم: امام هادی علیه السلام اینجا آمده بود؟ گفت: نه. گفتم: نامه ای نوشته بود؟ گفت: نه. آن گاه فتح به من گفت: شک ندارم که ...
نحوه شهادت راهب اصحاب پیامبر / انتقام مختار از ویرانگر خانه حجر بن عَدی
شدت رنجید. آن جا بود که حجربن عدی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! خداوند روز اندوه برای تو نیاورد! فرمان بده تا اطاعت کنیم. به خدا سوگند، اگر در اطاعت از تو فرمان اموال و جان های ما و همه قبیله ما فدا شود، هرگز بی تابی نخواهیم کرد. (13) ولی... مگر از این گونه یاران مطیع و گوش به فرمان، چند نفر برای علی علیه السلام مانده بود؟ در یکی از شبیخون هایی که ضحاک بن قیس بر منطقه قُطقُطانه زد ...
فریادهای ماندگار تاریخ
بودم برای این بود که قرارداد را مضر می دانستم، ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد، هر رنگی غیر از این داشته باشد، دشمن دیانت و استقلال ماست.36 مدرس درباره خطرهای این قرارداد در آبان 1303ش اظهار داشت: این قرارداد، بیگانه را در اقتصاد و قوه نظامی ما شرکت می داد، هر کس دقت می کرد منظور حقیقی عاقدان آن را می فهمید، روح این قرارداد استقال مالی و نظامی ما را از بین می برد!37 ...
سردار سلیم آبادی: عملکرد شهید صیاد شیرازی در عملیات مرصاد دنیا را حیرت زده کرد / دشمن از اثرگذاری شهید ...
اندازهای ضدزره را به منطقه ببرید و تعدادی دستور دیگر٬ در این حال شوکه شده بودم و گفتم یک نفر به من توضیح بدهد که اینجا چه خبر شده تا بتوانم با نیروهای خود عملیات کنم. در همین هنگام شهید صیاد شیرازی ، دریابان شمخانی و سرلشکر حسنی سعدی فرمانده وقت نیروی زمینی را دیدم و با هم احوالپرسی کردیم و پس از مدتی یک نفر از برادرانی که از مسئولان قرارگاه بود مرا توجیه کرد که چه اتفاقی افتاده و دشمن در چهارزبر ...
لحظه ای غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است
تازه داماد پس از 3 ساعت که از عروسیش میگذرد در جبهه حاضر می شود؛ آخر در کدامین مکتب چنین ارزش هایی را سراغ دارید؟ خدا را شاهد می گیریم هنگامی که در 14 شهریور 1360 در سر پل ذهاب بواسطه اصابت گلوله تانک زخمی شده بودم، خون زیادی از بدنم رفته بود؛ وقتی به کمک الهی نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر زیادی می بردم؛ آنگونه که شاید قابل تصور نباشد بطوری که در یک شب ده عدد والیوم 10 به من تزریق شد تا ...
مبتکر ساخت سکوی توپ های دوربرد در هور
در آبادان مستقر بود؛ شهر کودکی ها و نوجوانی های حبیب که او تا چند ماه پیش جزو محافظان پالایشگاهش بود. اولین حضور حبیب در عملیات ها، والفجر2 بود. او یک یگان 122 میلی متری را از جنوب به جبهه میانی برد و در منطقه ی حاج عمران، آتش پشتیبانی را به عهده گرفت. آن قدر دقیق و پرحجم و به موقع آتش ریخت که همه به نبوغ او در هدایت آتش پی بردند. فرماندهان توپخانه تصمیم گرفتند که از حبیب در رده های ...
تخریب چی هایی که وقت نماز شهید شدند
.... دشمن با منور تمام منطقه را روشن کرده بود و زیر نور میشد درگیری بچه ها با دشمن رو دید.بچه ها هنوز داخل دشت "تولبی" درگیر بودند. بقیه بچه های گردان حضرت زینب هم که رسیدند کار سریع تر جلو میرفت و بچه ها به جاده ای که روی ارتفاع شاخ شمیران میرفت مسلط شدند. ما به پشت دشمن رسیده بودیم و درب سنگرهاشون به سمت ما بود و به راحتی منهدم می شد. همه سربازهای دشمن از جاده به سمت ارتفاع فرار می کردند و بچه ...
فرهنگ در رسانه
کار شده و در این بین هر کسی نگاه خاص خودش را نسبت به آن داشته، اما تصور نمی کنم یکی آمده باشد و 50 غزل حافظ را بر مبنای حال و هوای این اشعار در یک مجموعه کار کرده باشد. مورد دیگر اینکه من به عنوان یک زن آمدم و چنین کاری را روی غزل های حافظ انجام دادم. به عقیده خودم خصلت هایی مثل اینها که گفتم در آن مجموعه وجود داشت و به خاطر همین بهتر بود همه کارها در یک جا جمع می شد، اما این اتفاق نیفتاد. در ...
دلم صیاد می خواهد
خود فریب فتوحات کاغذی را نخوریم! خدا را شکر که زمام جنگ در دست تو بود و حاج احمد و حسن باقری و صد البته امام و آن 300 هزار شقایق عاشق و الا کار اگر دست این برجامیان بود، خرمشهر، نه روی خاک، که فقط روی نقشه آزاد شده بود! روی کاغذ! روی حرف! روی باد! امور اگر می خواست حواله به عنایت کدخدا شود، آبادان هنوز در محاصره بود! و جنگ هنوز ادامه داشت، اگر که می خواستیم به جای صیاد، اعتماد به صدام کنیم! خون تو ...
مهار احساسات
سر من داد می کشد، عصبانی نشوم؟" چه کسی تو را عصبانی می کند؟ احساساتت را مهار کن، و گر نه دیگری این کار را برایت می کند. ”ضرب المثلی چینی" در همان جلسه، خانمی چنین اظهار عقیده کرد: ”من با حرف النور روزولت موافقم، چون خودم این مرحله را گذرانده ام. من پرستار اتاق عمل هستم و با یک جراح متخصص اعصاب کار می کنم. او خشن ترین آدمی است که تا به حال دیده ام. پزشکی حاذق است، اما از ...
آقا مرتضی فرمانده بود
پرسیدن این پرسش می دانم که علت این همه زنده بودن و این همه حیات شهید آوینی را در چه نکته ای می بینید؟ تقریبا می توان گفت در وادی هنر، درباره هیچ کس اندازه آوینی بحث و جدل نمی شود... خب! این بعد از گذشت 23 سال از شهادت ایشان چیز عجیبی است! خیلی عجیب ! من که اعتراف کردم سربازم! پس خواهش می کنم سوالات تان در حد درک یک سرباز باشد! من شاهد بودم که آوینی مظلوم و دلشکسته رفت. من شاهد بودم که ...
طلبه ای که عاشق عبادت در کنار تربت شهدا بود
... * هلاکت تیربار دشمن با نارنجک تیربار دشمن بچه ها را هدف گرفته بود، اسلحه اش را زمین گذاشت و بلند شد، زیر چشمی دشمن را نگاه کرد. دندان هایش را محکم به هم فشار داد. ضامن نارنجک را کشید، دوید طرف تیربار، از چب و راستش گلوله می گذشت. نارنجک را پرت کرد و گفت: الله اکبر. صدای انفجار فضا را پرکرد و تیربار ساکت شد. شهید در نماز گریه می کرد، نمازش که تمام شد، رفتم کنارش و گفتم: چه ...
مجروح شدن جرقه ای برای شهادت/ اول نماز بعد شهادت
مال دنیا نبود ولی واقعاً من همیشه می گفتم اسماعیل می رود و به شهادت می رسد و ایشان هم دائماً می گفت من باید شهید شوم و علیجان را پدر شهید کنم. آنقدر باعاطفه بود که صمیمیت در چهره اش موج می زد، با همه خوب بود، نمی گذاشت کینه و کدورتی به وجود بیاید. وقتی که به اتفاق هم مجروح شدیم، می گفت: جبرئیل! دیگر احساس می کنم خداوند مرا می خواهد، مقداری خودمان را از نظر ایمان تقویت کنیم، به ...
چند سوال و نکته پیرامون اجرای برجام/ از دیپلماسی پول تا دیپلماسی پل
قاهره همراه بود. البته باج دادن تنها یک بخش از دیپلماسی پول است بخش دیگر آن باج گرفتن است. عربستان تقریبا با تمامی همسایگانش اختلافات مرزی جدی دارد، با اماراتی ها در واحه "البریمی" و حوزه نفتی "الشیبه"، با کویتی ها در منطقه مرزی "المحایده"، با بحرینی ها در حوزه نفتی "السعفه" و با قطری ها در پاسگاه "الخفوس". با این حال ریاض همواره تلاش کرده تا در موقعیت مناسب با توجه به ضعف ...
شهیدی که خانواده اش را در جبهه ملاقات می کرد
...، اینجا خطرناک است. سروان گفت: ما نرفتیم تهران، اینها آمدند ما را ببینند، طوری نیست می برم منطقه را نشان شان بدهم، می خواهم بچه ها را سوار قایق کنم و منطقه کوهه را که در نزدیکی دشمن است به آنها نشان دهم. صدای شلیک اسلحه و گلوله و تانک در دور دست به گوش رسید سروان دخترش را در آغوش گرفت اما رزا نترسیده بود، آفرین دخترم. همسر و دختر شهید رستمی چند روزی در منطقه بودند و برگشتند به ...
پاسخ اسماعیل دوستی به علی اصغر اسفندیارپور
از حجم سنگین تخریب های خود نکاست. مشاهده این فضا امید به فایده بخشی پاسخ و روشنگری را از بین برد و انگیزه اش را از بنده سلب کرد. از طرفی بگو مگو و مواجهه مستقیم با برادری که خاطرات سالهای دهه 60 با او – به رغم همه بی مهری های بعدی – فراموش ناشدنی است را امری زیان بار به حال خود و کوهدشت می دانستم. اینها عواملی بود که در پاسخگویی به حضرتعالی دچار تردیدم می کرد. اما در این میانه اتفاق ...
ولایتی: شرط رفتن اسد برای ما خط قرمز است
پیچیده ای همچون موشک را تهیه کنیم و ایجاد ساختار بر پایه دفاعی حتما راحت تر از حوزه اقتصادی است. رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: چین از سال 1949 توانسته با ابتکار خود سیستم دفاعی و اقتصادی را سر و سامان دهد از همین رو آینده اش درخشان خواهد بود. وی با اشاره به اینکه باید در حوزه اقتصادی هم میانبر بزنیم تاکید کرد: ستاد اقتصاد مقاومتی با ریاست معاونت رییس ...
بردار قهرمان قصه ما: جنگ تاریخ انقضاء ندارد
کند روی عکسی که روی دیوار است رد نگاهش را می گیرم توی قاب می خندد پیشانی بند یا حسین به سر بسته پشت لبش سبز نشده اندام نحیف و لاغری دارد روی دوکاسه زانو خم شده با یک دست اسلحه اش را به حالت پیروزی بالای سرش نگه داشته پشت سرش یک تانک در حال سوخت است و با دست دیگرش یک نارنجک گرفته آهی بلند می کشد وصدایش سوز غریبی دارد. با خودم گفتم تو اینجا چه کار می کنی مرد مگه تو زن و بچه نداری مگه تو آرزو ...
سیره مبارزاتی امام هادی(ع) در محاصره نظامی
کیفیت حمل کرده و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام علیه السلام رسیدیم فرمود: به اموالی که فرستاده اید بنگرید! دیدیم در خانه امام اموال به همان حال محفوظ است. (13) ب) محمد بن شرف می گوید: همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه می رفتم. امام علیه السلام فرمود: آیا تو پسر شرف هستی؟ عرض کردم: آری. آن گاه خواستم از حضرت پرسشی کنم. امام علیه السلام از من پیشی گرفت و فرمود: نحن علی قارعة ...
دیده بان عارف ارتشی در ارتفاعات بازی دراز
خوبی برای ادامه عملیات بازی دراز بود. نحوه شهادتش را هیچ وقت فراموش نمی کنم. یک روز جلوی در سنگر نشسته بود و حاج محمود داخل داشت نماز می خواند. نماز خواندش خیلی طولانی شده بود. پشت سر هم قامت می بست و نماز می خواند، دیگر حوصله ام سر رفته بود. به او اعتراض کردم که چرا اینقدر نماز می خوانی. در همین حین بود که صدای اصابت خمپاره در کنار سنگر مرا از جای خود به طرف دیگری پرتاب کرد. تا به خودم آمدم، دویدم طرف سنگر. دیدم حاج محمود در حال عروج است. انتهای پیام/ ...
حاتمی کیا: خودم را سرباز آقامرتضی می دانم
...! خیلی عجیب! من که اعتراف کردم سربازم! پس خواهش می کنم سوالات تان در حد درک یک سرباز باشد! من شاهد بودم که آوینی مظلوم و دلشکسته رفت. من شاهد بودم که منش ایشان عافیت طلبانه نبود و وقتی احساس می کرد حرفی را باید بزند، با همه وجود می گفت و منتظر مصلحت های توخالی نبود. یعنی او نگران عزتش در میان جمع نبود. می گفت آنچه باید می گفت. در نتیجه عزتش را جمع ندادند و خدا داد. دیگر آنکه او دائم ...
نقش امام هادی (ع) در هدایت امت
بیان می فرمودند؛ مثلاً درباره قم چند روایت از امام هادی(ع) نقل شده که بیانگر این مدعا است؛ اگر چه غیر مستقیم حضرت به موارد یاد شده اشاره فرموده است. مفید در اختصاص نقل کرده که از علی بن محمد عسکری(ع) از پدر از جدش امیرمؤمنان از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: وقتی که مرا به آسمان چهارم می بردند، نگاهم به گنبدی از لؤلؤ افتاد که چهار گوشه داشت و چهار درب را دیدم که همه اش از استبرق سبز بود ...
همیشه پشتیبان امام باشید، مبادا تنهایش بگذارید
. داوود در پخش اعلامیه ها خیلی فعال بود؛فرزندم ماه های آخر حیاتش خیلی از شهادت صحبت می کرد، می گفت؛ مامان، دوستم سرباز بود و به جبهه رفت، اما تا به جبهه رفت شهید شد. خوب است که آدم، آنقدر دشمن را بکشد تا بعد شهید شود. آن روزها داوود، نوع غذا خوردنش هم تغییر کرده بود، وقتی متوجه می شد در غذایی گوشت بکار رفته است ناراحت می شد و می پرسید: آیا این غذا را همه می خورند؟ و من در جواب می گفتم: پسرم ...
خاطرات سربازی که تابلوی فتح خرمشهر را نوشت/ چرا نوشته ای جمعیت 36 میلیون نفر؟
دو از دزفول به طرف اندیمشک حرکت کردیم؛ مقصد ما عین خوش بود که تازه آزاد شده بود. از جاده دهلران گذشته ساعت 3:30 وارد دشت عباس شدیم؛ تعداد زیادی از تانک های دشمن سوخته بود. ساعت 3:45 به پادگان عین خوش رسیدیم که نیروهای اسلام به تازگی در آن مستقر شده بودند؛ کمی جلو تر رفتیم. یک سرباز که با ما سوار مینی بوس شده بود؛ می گفت: نترسین! عراقی ها نمی زنن. اگه بزنن، بچه ها می رن توپ هاشونو غنیمت ...
سیره اخلاقی امام هادی علیه السلام
را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کرده اند. بر اثر سعایت های پی درپی بریحه متوکّل امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعید کرد. هنگامی که امام(ع) از مدینه به سمت سامرّا در حرکت بود بریحه نیز او را همراهی کرد. در بین راه بریحه رو به امام (ع) کرد و گفت: تو خود می دانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار سوگند می خورم که چنانچه شکایت مرا نزد ...
اشعار ویژه شهادت امام هادی (ع)
... باغ هایی از بهشت ، گوشه ی عبای توست این عبای مصطفی، این عبای مرتضی ست مجلس شراب را چشم تو به هم زده ست چشم تو هنوز هم ، مستی مدام ماست ما شهید می شویم، روسفید می شویم روزگار، بی وفا ... عاشق تو باوفاست ای هدایت نجیب! آسمانی غریب! مضطریم و منتظر ، یادگار تو کجاست؟ محمد بختیاری : تا که به روی نام ...