سایر منابع:
سایر خبرها
صحبت های تند پرویز برومند درباره باشگاه استقلال
کردم و مدعی شدم که استقلال کاندیدای اول قهرمانی است، اما راستش را می گویم که دروغ گفتم، چون می دانستم تیم با پرسپولیس بازی دارد، حرفم را می خوردم. استقلال ده بازی قبل جام قهرمانی را از دست داده بود، نه در مقابل پرسپولیس. این بازی آن قدر سنگین بود که هیچ کدام از بازیکنان اصلا شرایط مسابقه را درک نکردند. آقای مظلومی آیا در این بازی اشتباه کردی، در 10بازی قبل چطور؟ در آن بازی ها کسی نبود به تو هشدار ...
کلاه سبزی که خنجر کوئین را از انگلیس به ایران آورد+عکس
در خرمشهر هم شهید شد در آن حضور داشتند؛ بالاخره فرمانده انگلیسی با درخواست من موافقت کرد و من سوار ترن شدم و به شهر دیل رفتم برای دوره ورزش؛ وقتی وارد مرکز شدم هفته اول دوره تمام شده بود و من یک هفته از دوره عقب بودم نهایتاً توانستم با بهترین درجه و به عنوان شاگرد اول از این دوره فارغ شوم. بعد از اتمام دوره ورزش، دوره 36 هفته ای کلاه سبزها را که دوره ای اجباری در انگلیس بود تمام کردم و ...
فرهنگ در رسانه
رسول اکرم در خصوص اجازه ورود مسیحیان به مسجد جهت عبادت بیان داشتند:برخی تنگ نظری ها در محدوده سینما کاری از پیش نمی برد، آن وسعت نظر پیامبر (ص) بود که باعث شد مسیحیانی که جهت عبادت با اجازه پیامبر وارد مسجد مدینه شدند پس از مدتی ناقوس خود را کنار گذاشته و به اسلام متمایل شوند. آیت الله العظمی جوادی آملی در توصیه به عموم هنرمندان به ویژه سینما گران اظهار داشتند:هنر باید با فقه و اخلاق یک ...
می خواهم درمورد شهدا مستند بسازم/ روشنفکران از دانش و سواد فقط گیر دادن را یاد گرفتند/ از بازی در شبکه ...
به من می گویند بالاخره تو چه کار می کنی؟ باید بگویم تجربه های من تمامی ندارد و دوست دارم همه چیز را تجربه کنم. دوست دارم زندگی پر محتوایی داشته باشم و برای همین سعی ام را می کنم در تمام کارهایی که دوست دارم ورود پیدا کنم و ببینم می توانم موفق باشم یا نه. اما کاری که در موردش خیلی جدی تر شدم بازیگری است. شاید خنده دار باشد ولی بعد از 18 سال کار مداوم تازه بازیگری دارد برای من جدی می شود. ...
ضدقهرمان بودن در نقش اصلی بسیار دشوار است
هم آن را آسان از دست نمی دهم. از زمانی که خودم را شناختم عاشق هنر بودم و از موسیقی، نقاشی و دیگر هنرها لذت می بردم. از همان زمان دوست داشتم بازیگر شوم و می دانستم باید در این رشته تحصیلات آکادمیک داشته باشم. بعد از دوره راهنمایی به دبیرستان رفتم و گرافیک خواندم. به من گفتند ما در اینجا بازیگری درس نمی دهیم، ولی تو می توانی گرافیک بخوانی و در دانشگاه به تحصیل بازیگری بپردازی. به همین خاطر بعد از ...
خاطره صلاح عمر العلی نماینده دائم عراق در سازمان ملل
.... دیدار در حالی به پایان رسید که دو طرف توافق کردند که گفت وگوها را در سطوح عالی دنبال کنند. برای بدرقه وزیر امور خارجه ایران از محل خارج شدم و بعدا به مقر صدام بازگشتم که دیدم به سرعت به سمت باغ خارج شده است، من هم به دنبالش رفتم. حقیقت این است که فضای ایجابی دیدار مرا بیشتر ترغیب کرد که بخواهم او را قانع کنم که مشکلات باید از طریق ابزارهای مسالمت آمیز حل و فصل شوند برای این که من مخاطرات ...
علی پروین، مخالف بازیگری لادن!
، مامان نصرت رفت و دید و پسندید و بعد هم ازدواج... وقتی می پرسیم علی آقا تاریخ اون روز یادت می یاد از همان لبخندهای شیرین می زند و می گوید: نه تاریخش یادم نیست... فقط یادم می آید 28 ساله بودم. * می خندد و می گوید: مهریه را 30 هزار تومان تعیین کرده بودیم. * تولد بچه ها که می شود، ما یک اکیپی هستیم که با برادرزاده و خواهرزاده ها، 50-40 نفر می شویم. می شینیم دور هم و جشن می ...
دوازده قطره از دریای فضایل جوادالائمه(ع)
؛ به سمت قبر رسول خدا(ص) می رفت. به آن حضرت سلام می داد. آن وقت به سمت خانه فاطمه(س) می رفت. نعلینش را در می آورد و به نماز می ایستاد... .(10) 11. علی بن خالد می گوید: من در سامرا بودم. باخبر شدم مردی را زندانی کرده اندکه ادعای نبوت داشته. پشت در زندان رفتم. با مأمورین طرح دوستی ریختم تا بالاخره توانستم پیش آن مرد بروم. دیدم که مرد فهمیده ای است. از او پرسیدم داستان تو چیست؟ گفت: من اهل شام ...
نظرات مالکین پژو 405 و پارس در بلند مدت
نمایندگی بردم و وایر شمع ها رو عوض کردن صدای زیادی تو دنده های 2 و 3 از گیربکس شنیده میشه وقتی بارون می باره از جام جلو ماشین آب به داخل ماشین نفوذ میکنه در های ماشین کیپ نیستند و صدای زیادی در سرعت های بالا شنیده میشه ریموت ماشین خیلی ضعیف عمل میکنه جلوبندی ماشین ایراد داره این هم از ماشین صفر کیلومتر چن روز من باید وقت بزارم و برم نمایندگی و برگردم ...
راست می گفت که سرباز امام زمان (عج) است
میان گذاشته بود. ابوذر پاسدار بود. من همیشه آرزو داشتم که با یک پاسدار ازدواج کنم. همان روز از سختی های زندگی با یک نظامی برایم گفتند و اینکه احتمالاً پیش بیاید که چند ماهی در مأموریت باشند و من هم پذیرفتم. اما هرگز فکر نمی کردم که ابوذرم به شهادت برسد و همسر شهید شوم. در نهایت من و ابوذر با مهریه 72 سکه، در اول آبان ماه سال 1389 ازدواج کردیم. من توفیق داشتم شش سال در کنار بهترین همراه و همسنگرم ...
فرهنگ در رسانه
دارم که مهر ماه امسال بخشی از این اشعار و داستان های کوتاه منتشر شود. شاید خیلی زود هم فیلم و تئاتر بازی کنم؛ چراکه همچنان معتقدم هنرها با یکدیگر در ارتباط هستند و از هم تاثیر می گیرند. من دلم می خواهد به هنرهای دیگر نزدیک شوم و بیشتر یاد بگیرم. بنابراین اگر می بینید که این بار به نقاشی وارد شدم، موضوع عجیبی نیست. کمااینکه جالب است شما هم بدانید که من از بچگی با سینما بزرگ شدم و اصلا می خواستم ...
بفرموده امام جواد(ع) مؤمن نیازمند چیست
سر راه من کنار نرفتی؟ حضرت فرمود: ای خلیفه! راه تنگ نبود که لازم باشد آن را برای تو باز کنم. خلافی هم مرتکب نشده بودم که بخواهم از تو فرار کنم و فکر نمی کنم تو کسی را بدون جرم، عقوبت کنی! تعجب مأمون بیشتر شد. گفت: اسم تو چیست؟ حضرت فرمود: محمد. گفت: پدرت کیست؟ حضرت فرمود: علی بن موسی... (2) حسین مکاری می گوید: وارد بغداد شدم و دیدم امام جواد(ع) در نهایت عزت زندگی می ...
توهمات یک مرد اسید پاش
قرار گرفت، گفت: 3 سال پیش این مرد من را برای خوردن آبمیوه به دفتر کارش دعوت کرد، بعد از خوردن آبمیوه بی هوش شدم وقتی که به حال خودم آمدم متوجه شدم داخل گوشم مثل ژله یا کرم مانند چرب شده است. اول شک کردم، اما اهمیت ندادم تا اینکه متوجه شدم وی داخل گوشم دستگاه کار گذاشته است. چندین بار پیش پزشک رفتم که بعد از آزمایش گفتند مشکلی ندارم. اما از طریق این دستگاه مرتب من را ...
پوران فرخ زاد از خاندان عصیانگرش گفت (3)
تجربه و تمرین نگاه کنم و اتفاق دیگری برایم افتاد که پاسخ سوال شما در این جاست. راستش متوجه شدم که این کارها در واقع فرمایشی است؛ یعنی کاری نیست که متکی به ذوق من باشد. درست است که در رادیو، برنامه ای برقرار کنم اما به طور کلی کار به این صورت در نظرم کاری خالی از ذوق و خلاقیت فردی بود. اما بعدها مشکلاتی برای همین برنامه پیش آمد که نمی خواهم در باره اش حرف بزنم. شبیه وقتی است که آدم بچه خودش ...
پوران فرخ زاد از خاندان عصیانگرش گفت (3)
داستان ترجمه داشتم، برای صبا قصه می نوشتم و در خوشه قصه دارم. خلاصه خیلی کار کردم؛ خیلی زیاد. ولی زمانی رسید که من به همه این کارهایم به چشم تجربه و تمرین نگاه کنم و اتفاق دیگری برایم افتاد که پاسخ سوال شما در این جاست. راستش متوجه شدم که این کارها در واقع فرمایشی است؛ یعنی کاری نیست که متکی به ذوق من باشد. درست است که در رادیو، برنامه ای برقرار کنم اما به طور کلی کار به این صورت در ...
ناگفته های خانواده شهید مدافع حرمی که "طارمی" دو گل خود را به او تقدیم کرد+تصاویر
الزهرا(س) بوشهر انجام دادم، به اتفاق تعدادی از دوستان و طلاب حوزه علمیه راهی خانه پدری شهید محمد احمدی جوان شدیم. این اولین باری بود که به روستای باشی می رفتم. روستای زیبایی بود. به خانه پدری شهید که رسیدیم، با استقبال گرم پدر شهید روبرو شدیم. وارد حیاط خانه که شدم، حس خوبی به من دست داد، حیاطی بزرگ که از سمت راست آن صدای مرغ و خروس می آمد و در سمت چپ حیاط، اتاقی مجزا برای اهالی ...
توهم شیشه ای، انگیزه اسیدپاشی
متوجه شدم روغنی بر بدن تزریق می کند تا حرف های من را بشنود و من را کنترل کند. او چیزی داخل رگ های من می ریزد تا افکار من را بخواند. آدم بدجنسی است و من باید کارش را تلافی می کردم. متهم گفت: یک نفر دیگر هم هست که در درون من فحاشی می کند و مرتب به من فحش می دهد. او وارد درون من شده است و من باید کار او را هم تلافی کنم. آن روز هم تصمیم گرفتم اول با مدیر پاساژ برخورد کنم به مغازه اش رفتم و ...
جنگ ابرقهرمان های سینما تازه شروع شده!
هر سال در ژانر فانتزی و علمی – تخیلی انواعی از ابرقهرمان ها را می بینیم که برای نجات مردم شهرهای آشوب زده، نهایت تلاش خود را به کار می گیرند اما امسال بعضی ابرقهرمان ها کار سخت تری در پیش دارند چون باید در برابر ابرقهرمان های دیگر بایستند؛ بت من باید با سوپرمن بجنگد و کاپیتان آمریکا و تیمش باید در برابر مرد آهنی و طرفدارانش قرار بگیرند. رویارویی هایی که ممکن است گاهی باعث شوند مرز بین ...
متهم به اسیدپاشی:
فردی به نام داریوش 39 ساله که از اهالی استان ایلام و در این پاساژ کارگر باربری است، ماده ای شبیه به اسید بر روی بدن مدیر پاساژ ریخته است و با توجه به اینکه در محل وقوع حادثه حضور داشت توسط ماموران بازداشت شد. در تحقیقات اولیه، شاکی این پرونده که 43 سال سن داشت، در اظهاراتش به ماموران گفت: داخل مغازه نشسته بودم که ناگهان داریوش شیشه مغازه را شکست، وارد مغازه شد و یک ظرف پلاستیکی کوچک که حاوی اسید بود ...
اشعار آیینی ویژه ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام
...> چهره ات رنگ و بوی گندم داشت زیر پایت همیشه جاری بود موج در موج دشتی از دریا به خدا با خداتر از موسی بی عصا می گذشتی از دریا با خداوند هم کلام شدی علت بُهت خاص و عام شدی " کودکی هایتان بزرگی بود " در همان کودکی امام شدی سید حمیدرضا برقعی ... در کاظمین تو حسینی میشوم هر روز ... یک ...
سجاد شهید شد تا خیلی ها بیدار شوند
منزل پدرم رفتم. بعد از طریق همسر یکی از همکارانش متوجه شدم که به سوریه رفته است. همانجا زدم زیر گریه. خدا می داند آن لحظات چه بر من گذشت. بعد از آن لحظه، ثانیه شماری می کردم تا برگردد. آن یک ماهی که من از سوریه رفتنش مطلع شدم، برای من سال ها گذشت. سجاد بعد از 62 روز برگشت. وقتی به خانه آمد اول فقط به او خیره شده بودم و نگاهش می کردم. باورم نمی شد آمده باشد. گفتم چرا به من نگفتی؟ او هم گفت نمی خواستم ...
برای آخرین بار با او خداحافظی نکردم/ از تقدیر فرزندم راضی ام
...> • حاج خانم لطفا خودت را معرفی کن. – فخر السادات ساحلی هستم. 66 ساله. مادر شاهین. شش فرزندم دارم . 5پسر و یک دختر. شاهین فرزند دومم بود. • از پسرشهیدتان بگویید. چگونه به شهادت رسید؟ – شاهین سال 73به سربازی رفت. اعزامی از نیروی دریایی ارتش به بندرعباس. در جریان آموزش و حضور در میدان تیر در یکی از بیابان های جنوب حادثه دید، گرما زده شد و بعد از یک ماه کما، به شهادت رسید. ...
بازداشت متهم اسیدپاشی در بازار تهران!!
متهم اسیدپاشی در بازار بازداشت شد با حضور مأموران در محل حادثه واقع در خیابان خیام، بازار آل یاسین، پاساژ شریف یک کارگر باربر 40 ساله به نام داریوش، از اهالی استان ایلام که اقدام به ریختن ماده ای شبیه اسید روی بدن مدیر پاساژ کرده بود از سوی مأموران دستگیر شد.25 فروردین ماه امسال ساعت 14:30 دقیقه وقوع یک حادثه اسیدپاشی به کلانتری 113 بازار اعلام می شود. شاکی که یک مرد 43 ساله ...
امام زمان (عج) کجا زندگی می کند؟
امام عسکری (ع) در سامرا دارد. ضوء ابن علی از مردی از اهل فارس که نامش را برده نقل می کند که: به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسکری علیه السلام ملازم شدم. حضرت (ع) مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم. فرمودند: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمودند: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهی می رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار می خریدم و زمانی ...
صحبت های حاتمی کیا درباره بیضایی، کیارستمی و فرهادی
. احساس می کنم حرفی گفته نمی شود. اخیراً سینما رفتم و اسم فیلم را نمی آورم؛ می بینم وای وای! چه فیلم فارسیِ متعفنی! بعد می بینم هیچ کس حرف نمی زند و همه لال شده اند! انگار کسی نمی خواهد بگوید آقا این متعفن چیست این وسط افتاده؟! مگر می شود بخندیم به اصولی که داشتیم؟ من حرفم را می گویم . ولی اگر رفتم در حوزه ای غیر از جهاد هشت ساله ی ایران حرف زدم، بکوبید توی دهان من. من هرچه گفتم در این ...
عناوین روزنامه + فال روزانه + فال حافظ شنبه 28 فروردین 95
... تعبیر: از خواب غفلت بیدار شو که بسیار دیر شده و عقب مانده ای رخوت و کسالت را کنار بگذار و جوهر خویش را که همانا همت و مردانگی است نشان بده. توبه را برای زمان پیری نگذار در جوانی پاک بودن هنر است. هیچ کس بی عیب نیست و خرده نگیر. فال روز متولدین اردیبهشت: امروز اعتماد به نفس زیادی خواهید داشت. دیگران در شادی و آرامش شما نقشی ندارند اما تغییر حالت شما را درک می کنند. امروز ...
اسیدپاشی کارگر باربری روی مدیر پاساژ
من اطلاع داشت. بعد از آن من هیچ وقت آرامش نداشتم، چون همیشه تحت کنترل شاکی بودم و او از تمامی کارها و برنامه های من با خبر بود. او آرامش شب ها را از من گرفته بود و هر وقت به خواب می رفتم، فحاشی و درگیری های او به خاطرم می آمد و اذیتم می کرد. وی در ادامه گفت: آنقدر من اذیت شدم که تصمیم به انتقام گرفتم. روز حادثه مقداری جوهر نمک تهیه کردم و به سراغش رفتم. شاکی داخل مغازه نشسته بود و با دیدن من شوکه ...