قصه علی اکبر شهنازی و قوطی بگیر و بنشون
سایر منابع:
سایر خبرها
آیه ای که مفسر قرآن کریم را نقره داغ کرد!
من دوباره لباس را بپوشم و به کارم ادامه بدهم یا نه؟ تحصیلات حوزوی را ادامه دادم؛ ولی برای لباس موفق نشدم؛ چون من در سپاه دانش سربازمعلم بودم و در آموزش وپرورش استخدام شدم. هم زمان مدرک کارشناسی در دانشگاه الهیات گرفتم و دیگر به عنوان دبیر در مدارس راهنمایی و دبیرستان مشغول بودم. از ازدواجتان بگویید. چند فرزند دارید؟ بعد از استخدام با دخترعمویم ازدواج کردم. یک دختر و سه پسر ...
گفت مادر مرا نبوس مادران شهدا حسرت می خورند!
قلبم جمع شده و کلیه ام کم کار شده است. خواهر شهید چند سال از برادرتان بزرگ تر بودید؟ من دو سال از محسن بزرگ تر بودم. ما پدرمان را زود از دست دادیم. البته آن زمان من ازدواج کرده بودم که پدرم مرحوم شد. محسن هم نوجوان بود. برادرم وقتی که 19 ساله بود سربازی رفت و شهید شد. بعد از شهادت محسن من که در خانواده بزرگ تر بودم از بچه ها نگهداری می کردم و مادرم هم کار می کرد. ...
ادعای عجیب وزارت ارشاد و سازمان سینمایی درباره برادران لیلا : سعید روستایی حذف پلان سیلی زدن را پذیرفت/ ...
...، فیلم شما را ببینند و بابت این پلان از فیلم شما تاثیر بگیرند برای اسائه ادب به ساحت و جایگاه پدر؛ گفتم بشخصه معتقدم که نه به تو، به خانواده و زندگی یک فیلمساز برمی گردد به دلیل اینکه یک خطی را شکسته که نه الان نه قبل از انقلاب، از نیاکان ما نه حتی از دوره بعد از اسلام، مساله بوده و اصطلاحاً خط قرمز بوده. که ایشان هم پذیرفت و گفت از این منظر نگاه نکرده بودم و منطقی است و اصلاحش می کنم. ...
با رئیسم عقد موقت کردم؛ مجرم نیستم
. *قبول داری رابطه داشتی؟ من زن صیغه ای او بودم. چون خانم همیشه خارج از کشور بود، مدیر شرکت هم به من پیشنهاد ازدواج داد. من سال ها تنها زندگی کرده بودم. صیغه او شدم و بعد هم مرد به من دل بست، بیشتر روزها را خانه ما بود. *هنوز هم صیغه هستید؟ نه جدا شدیم. همسرش که فهمید تهدید کرد که بچه ها را با خودش به خارج از کشور می برد، او هم کوتاه آمد و جدا شدیم. ...
سرلشکر شهید شریف اشراف
تهران نقل مکان کرد تا در دانشکده افسری ادامه تحصیل دهد. سه سال بعد؛ به درجه ستوان دومی نایل شد، اما علاقه و ذهن پویایش بازهم او را به ادامه تحصیل سوق داد. او با فراگیری زبان انگلیسی برای گذراندن دوره های نظامی، عازم آمریکا شد. شریف پس از گذراندن دوره های ویژه و مختلف نظامی از جمله تکاوری کوهستان و چتربازی، در اواخر سال 1339به وطن بازگشت. وی پس از ازدواج در همان سال به شیراز منتقل شد و ...
سلوک عرفانی شهید ممقانی به روایت همرزمانش
همت تنگ شده، دانه دانه اسم شهدا را آورد، بعد ساکت شد، گفت راستی یادت نره یک چیزی بهت گفته بودم، گفتم چی؟ گفت اگر شهید شدم من را ببرید بهشت زهرا، گفتم این حرفا چیه، انشالله سایه ات حالا حالا ها بالا سر بچه ها باشه. این رزمنده دفاع مقدس گفت: وارد عملیات کربلای یک شدیم، همزمان محمدرضا دستواره شهید شد، رفتیم که شهید دستواره را ببینیم یک آن شهید غیاثی به من گفت ممقانی رفته توی خط و نیامده، گفتم من درگیرم شما برو ببین چه می شود، رفت و برگشت و گفت ممقانی هم شهید شده است. انتهای پیام/ 141 ...
عکس زیبایی جادویی دختر محمد دلاوری مجری سرشناس+ بیوگرافی و عکس های خانوادگی !
. فرزند ناخلف این خانواده من بودم که جای نشستن در حجره پدر ، زیر گذر لوطی صالح ، یا در حال تماشای نقش و نگار کاشی های چهارسوق بزرگ بودم یا ورق زدن کتابهای کتابخانه مسجد امام . پیش از آنکه در جهان من کتابخانه کشف شود، در خانه فقط کتاب قرآن و رساله آقای گلپایگانی را ورق می زدم و چنان عطشی به کلمات داشتم که تا شعری با آواز از تلویزیون پخش می شد تند تند می نوشتمش با هزار غلط ، حضرت مادر که ...
همه کارها برای خدا ؛ نوشتاری از حجت الاسلام علیرضا سبحانی
دشمن مقابل چهره علی را با آب دهانش آلوده کرد امیر مومنان (ع) از ادامه عمل کنار رفت و مشغول حرکت در میدان شد، سپس آمد و به حیات او خاتمه داد عمر بن خطاب از علی پرسید وجه اختلاف عملکرد تو چه بود؟ فرمود گر بلا فاصله به حیات او خاتمه دده بودم برای خدا نبود چون خشم وجود مرا گرفته بود ولی برخاستم تا خشمم فرو نشست و کار را برای خدا انجام دادم جلال الدین مولوی این داستان را به نظم در آورده است شایسته است ...
فیلم گفتگو با قاتل بی رحم که پیرزن تهرانی را بخاطر طلاهایش فجیعانه کشت / جسد سوخته در بومهن پیدا شد + ...
قتل و آتش زدن جسد زده و هنوز باور ندارد که برای پول دستش به خون آغشته شده است. چند سال داری؟ 45 سال بچه چندم خانواده هستی؟ 2 برادریم، من برادر بزرگتر هستم مادر و پدرت کجا در قید حیات هستند؟ سن کمی داشتم وقتی پدرم فوت کرد، مادرم هم بعد از چند سال با یکی از هم محلی هایمان ازدواج کرد و چند سال بعد از هم جدا شدند تا اینکه 7 سال پیش فوت ...
(تصاویر) چهره بازیگر نابینای رنگ خدا در 37 سالگی به همراه دختر زیبایش
...> رمضانی که عکسی از فیلم رنگ خدا را در کنار عکس پدر مرحومش بر روی دیوار خانه دارد با اشاره به نحوه حضورش در این فیلم گفت:در مجتمع نابینایان شهید محبی مشغول تحصیل بودم که یک روز آقای مجیدی آمدند و خواستند برای فیلمشان از بچه ها تست بگیرند، به من هم گفتند دوست داری بازی کنی؟ و من با علاقه پاسخ دادم اگر خدا بخواهد و این شانس را داشته باشم ، بله. وی ادامه داد:ایشان از حدود 500 نفر تست ...
پرویزخان تلفیق سینما و ورزش/ سینما به شخصیت های ورزش نپرداخته است
...، تماس گرفتم. اطلاعات کاملی را درباره ایشان گرفتم و مجدد در گوگل جست وجو کردم و اطلاعات بیشتری دریافت کردم و سپس با پناهی و ثقفی درباره این شخصیت صحبت کردیم و بعد ها از دختر ایشان چیز های متفاوت تری شنیدم. مدیریت و شخصیت لیدری و رهبری درست پرویرخان برای تیم ملی آن چیزی بود که بیشتر از همه برای من در این فیلم مهم بود و اینکه اخلاق ورزشی و مدیریت تیمی که ایشان داشتند، خیلی به رقم زدن این اتفاق مهم ...
پرواز مطهر دو برادر عاشق
انجام داده بود. برادرم حسن آقا هم سرباز بود و آن روز از سربازی آمده بود. علی آقا به او گفته بود: ببین من دارم به جبهه می روم، تو صبح اسباب و اثاثیه را بردار و به خانه جدید ببر. صبح که ما بیدار شدیم، من دختربچه بودم، آمدم و دیدم که علی آقا در اتاق را بسته، من فوری شیطنتم گل کرد و به مادر گفتم: مادر، مادر، علی آقا داخل اتاق دارد یک کاری می کند، در اتاق را به روی خودش بسته. وقتی مادرم آمد، دیدیم که اصلاً ...
یادکردی از شهید والامقام حاج عباس کریمی/اصلا تو می دانی حاج عباس کیست؟!
.... نیت کرد و رفت کربلا . سال 1336 کربلا رفتن مثل امروز نبود، واقعا خون می خواست؛ البته خون دل. دست پربرگشت. بچه بعدی سالم بود، پسر هم بود، تازه بعد از آن، چهار تا بچه سالم دیگر هم به خانواده کربلایی احمد اضافه شد. اما پسر اول چیز دیگری است؛ آن هم اگر چنین حکایتی داشته باشد: کربلایی احمد می گفت به حرم حضرت ابوالفضل دخیل بستم و زار زده بودم که یا قمر بنی هاشم من سلامت بچه هایم را از تو می ...
گفت وگو با بانوی قطع نخاعی که با دهان نقاشی می کشد | یک دنیا دویده ام!
با خانواده مطرح کردم، به من می گفتند: با این شرایط مگر می شود مستقل زندگی کرد؟ اما مستقل بودنم به این معنا نبود که تنها زندگی کنم بلکه می خواستم مدیریت زندگی ام را به دست بگیرم. به دلیل کارم باید بیرون از خانه رفت و آمد می کردم و مدام برایم مهمان می آمد. نمی خواستم بار سنگینی برای خانواده باشم. 3 سال در خانه پدرم زندگی کردم. در آن مدت نمایشگاه های زیادی برگزار کردم و بعد از آن توانستم در مشهد همین ...
استارت رییس جوان والیبال با تناقض گویی؛ جملات عجیب تقوی، جوگیری یا سیاه بازی؟/ فرار مسبب وضع موجود از ...
مدیر جوانی که تا چندی پیش، دبیرکل فدراسیون والیبال بود و بخش اعظمی از اختیارات در والیبال ایران را داشت، حالا بعد از انتخاب به ریاست این رشته ورزشی، مدعی وجود ایراد در فدراسیون و انجام اصلاحات در والیبال شده است! به گزارش تابناک ورزشی؛ یکی از شاخصه های تازه مدیریت در ایران، نقد گذشته و دادن وعده برای اصلاح امور است؛ حتی اگر کارنامه گذشته حاصل عملکرد خودشان باشد. مدیران یاد گرفته اند که ...
قلمهایی که خاموش شدند؛از سمیعی گیلانی و صفوی تا میلان کوندرا
. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و سپس وارد دانشگاه تهران شد. در اواخر دهه 1340 به عنوان ویراستار در مؤسسه انتشارات فرانکلین آن زمان مشغول خدمت شد و به موازات آن دوره کارشناسی ارشد زبان شناسی را در دانشگاه تهران گذراند. خیال پروری های تفرجگر انزواجو از ژان ژاک روسو، چیزها از ژرژ پرک (ترجمه)، ادبیات ساسانی ، داتا گنج بخش (زندگی نامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علی بن عثمان هجویری) از ...
بازیگر سریال پدر سالار: قرار نبود بازیگر شوم
. از طرفی بوستان ها بخش مهمی از فضای شهری هستند که فرهنگ خاص خودشان را دارند اما در فیلم ها و سریال های مختلف همیشه به عنوان لوکیشن جانبی بودند و هیچ وقت به مسائل آنها به این صورت پرداخته نشده است، درحالی که می توان با این موضوع فرهنگسازی کرد. منظورتان را کمی بیشتر توضیح می دهید؟ ببینید، ما روزهایی که در پارک سر ضبط برنامه بودیم، می دیدم بانوان و آقایان از سنین مختلف برای ورزش ...
حافظ در مسیر رستگاری
تماس گرفتند اما مشغول کار دیگری بودم و نمی توانستم همکاری کنم. وقتی برای رستگاری تماس گرفتند زمانی بود که چند کار پشت سرهم انجام داده بودم و قصد داشتم مدتی استراحت کنم. البته قرار بود برای ماه رمضان گذشته کار شود که نشد. بعد گفتم اول باید متن را بخوانم. وقتی متن را خواندم پاهایم سست شد. با خود گفتم باید این کار را انجام دهم. هر که هرچه می خواهد بگوید مهم نیست. من باور دارم نباید درباره انسان ها ...
فریدون بشارتی؛ گراورسازی از گیلان
دهم و شکر خدا تا به امروز که در خدمت شما هستم فعالیت ما در لیتوگرافی مهران ادامه دارد. من در شهریور ماه سال 1350 ازدواج کردم. چهار فرزند داشتم که متأسفانه یکی از دختران من در سن 22 سالگی همراه با همسر و دختر کوچکش تصادفِ سختی کردند که متأسفانه در آن سانحه دختر و داماد من فوت شدند و دختر سه ساله آن ها زنده ماند؛ پس از آن حادثه من دختر آن ها را بزرگ کردم که آن کودک در حال حاضر سال سوم ...
یاد آن روز های خوب
.... دل هایمان غنج می زد. مادرم که خوشحالی ما را دید گفت: والله، بالله عید هم برای بچه ها خوبه، تو را به خدا نگاه کن از خوشحالی روی پا بند نیستند. از پوشیدن لباس نو، خوشحالی فراوانی در خود احساس می کردم. در طول زندگی ام اولین بار بود که کت و شلواری نو، اندامم را در خود می گرفت. زیرا تا سال پیش مرتباً لباس های کهنه پدرم نصیبم می شد. تصمیم گرفتیم ابتدا به خانه عمه برویم. ...
شهیدی که به خاطر بچه شیعه های سوریه پسرش را ندید
باید بیمارستان می ماندیم. به آقایان اجازه ورود نمی دادند. پدرم با نگهبانی صحبت کرده بود و نگهبانی هم قبول کرد تا یک لحظه کوتاه پدرم و آقا سجاد بیایند دم در آسانسور تا بتوانند بچه را بیاورند پایین و نشان شان بدهند. خلاصه این کار صورت گرفت و همان شب فاطمه رقیه را دید. آن شب وقتی در بیمارستان بستری بودم تا صبح خانه نرفته بود و پشت در بیمارستان قدم می زد و لحظاتی هم در ماشین می رفت تا کمی ...
بازخوانی روایت حاج سید احمد خمینی (ره) از زندگی خودش
به گزارش جماران؛ در بخشی از کتاب یاد یادگار امام (صفحات 105-111) از قول مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی (ره)، آمده است: اولین روزی که به مدرسه ام فرستادند، فرار کردم! بعد با کتک پدرم و معلمم ناچار در کلاس حاضر می شدم تا ششم ابتدایی از خیلی معلمان کتک خوردم. یخ حوض مدرسه ام را می شکستند و دستهایم را شاید نزدیک به نیم ساعت توی آب یخ می گذاشتند و بعد چوب. هر چه فکر می کنم نمی دانم چرا اینقدر مرا می زدند. درست است که خیلی شیطان بودم، ولی این موجب نمی ش ...
قصه پُرغصه اسطوره های فراموش شده
داند من کجا هستم، معمولا بعد از گذراندن دوره درمان 20 روزه به خانه می روم ولی هیجانات جامعه باعث می شود تا دوباره برای درمان به این بیمارستان برگردم. جانبازان اعصاب و روان در برابر سکوت شهر! او ادامه می دهد: قبل از اینکه جانباز بشوم با این محیط آشنا نبودم ولی از وقتی که به اینجا آمده ام، به صراحت می توانم بگویم که دردِ اصلی اینجاست، اینجا یک دنیای دیگر است از این رو بنده فعلا ...
بی رغبتی مراکز تاریخ پژوهی در گردآوری اسناد جنگ عجیب بود/ خواستگاری در کردستان درگیر با کومله
گفت حاج آقا من از شما خیلی خوشم آمده، هنوز هم اعضای حزب کومله من را می شناسند و من را قبول دارند. اگر زمانی گیر کومله افتادی بگو من رفیق کاک فلان هستم، آنها تو را تحویل من می دهند و تو را نمی کشند! به قرارگاه برگشته بودم، گفتم بچه ها دیگر نگران نباشید من رفیق کاک فلان هستم و رمز را گفته. بچه ها گفتند آنها با قناسه از دور شما را می زنند و اصلاً نمی پرسد شما رفیق کاک هستید یا نه؟! خاطرات مختلفی ...
آقای شمسایی بهتر است با نتیجه گرفتن جواب منتقدان را دهید!/پیشکسوتان دلسوزان فوتسال اند
.... وقتی که گرانترین ها و بهترین ها در تیم ملی حضور ندارند این موضوع سؤال برانگیز و جای حرف بسیار دارد. وی در ادامه گفته بود: در رابطه با این موضوع و حضور حسن زاده و جاوید با شمسایی صحبت کردم و گفتم اینها در آسیا می توانند به تیم کمک کنند. در هر صورت سرمربی تیم ملی تصمیمی گرفته بود و آن تصمیم قابل احترام برای همه بود. اما متأسفانه این تصمیم باعث شد ما قهرمانی جام ملت ها را بعد از چند ...
حرم نوشت های یک خادمه | کلاف سیاه و تنیده در ذهن
پرسیدم چرا فکر می کنی وضویت باطل شده؟ گفت: گمان می کنم اتفاقی افتاده است و وضویم باطل شده است. پرسیدم: فقط حس می کنی یا واقعا اتفاق افتاده؟ دست هایش بالا و پایین می رفت و برایم از همان حس شکش می گفت. این بار پرسیدم تو کثیرالشک نیستی؟ سرش را به نشانه تایید تکان داد. در دوره احکام اولیه که شرکت کرده بودم به ما یاد داده بودند کثیرالشک نباید به شک خود اعتنا کند و قصه رفتار و ...
اخبار ویژه
یه قرارداد بخوایین در شرایط عادی. آقای جهانگیری می گفت قرارداد فولاد مبارکه که ما نه تحریم بودیم، نه هیچی، دو سال مذاکره اش طول کشید. حضرتی: فراکسیون امید را خود اصلاح طلبان به توپ بستند مدیر روزنامه اعتماد و عضو فراکسیون امید در مجلس دهم می گوید تندروهای اصلاح طلب، نه فقط در انتخابات اخیر تندروی کردند، بلکه در دوره مجلس دهم نیز به فراکسیون اصلاح طلبان حمله کردند و آن را از ...
دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان / انسان های بلندمرتبه + صوت
. دوستم سلام کرد و در محضر امام نشست و به امام چنین گفت: قربانت گردم، من کارمند این قوم یعنی خلفای بنی امیّه بودم و از این رهگذر، ثروت کلانی به دست آوردم. اینک توبه کرده ام، با این اموال چه کنم؟! امام فرمودند: اگر افرادی مثل شما، اعوان ظلمه نبودند، بنی امیه نمی توانستند حقوق ما را پایمال کنند و به این همه مال و ثروت برسند . آن گاه فرمودند: اگر راه نجات تو را بگویم، آیا به آن عمل ...
دست نوشت یک دانشجو برای این سه مرد بعد از جذب 10 نفر در استانداری کهگیلویه و بویراحمد و رونوشت برای وزیر ...
کهگیلویه و بویراحمد جناب آقای سیدعلی ملک حسینی، دادستان جوان و مردمی مرکز کهگیلویه و بویراحمد با سلام و تحیات الهی؛ من دانشجوی سال آخر دوره کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و از دیار کهگیلویه و بویراحمد هستم، پدری با دست هایی پینه بسته دارم، چه سال هایی که پدرم، در زمین های کشاورزی عرق جبین ریخت و چه مرارت هایی که نکشید تا من و سایر برادران و خواهران بزرگ شوند و به جایی برسند، اکنون با ...