آیه ای که مفسر قرآن کریم را نقره داغ کرد!
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت آیت الله خامنه ای از چگونگی آشنایی شان با حاج احمد آقا
نقل می شد که امام به ایشان فرموده اند که اگر به دانشگاه می خواهی بروی مخارج بر عهده خودت است، اما اگر طلبه بشوی من هم شهریه ای به تو می دهم. به این وسیله امام ایشان را به سمت طلبگی تشویق می کرده اند. بعدها، کم کم آشنایی ما بیشتر و از نزدیک شد. حتی یک بار من به قم رفتم و به منزل ایشان. آن وقت تازه ازدواج کرده بودند و در کوچه ادیب (که جای خوبی هم بود) می نشستند و من از مشهد آمده بودم. گفتم ...
سردار مصطفی مولوی، جانشین لشکر 31 عاشورا: آقای محصولی همه توان خودش را به کار گرفت تا مهدی باکری مسئولیت ...
... من گریزی به عقب تر بزنم. به هر حال بحث هایی وجود داشت در مورد اینکه چرا ما جنگ را بعد از فتح خرمشهر ادامه دادیم. حمید آقا یا آقا مهدی نظری در این خصوص هم داشتند آن موقع؟ یا شما شنیده بودید؟ من نشنیده بودم. یعنی صرفاً همین قبل از عملیات خیبر، گفتید که حمید آقا نظرش این بود که ما نمی توانیم با فتح نظامی، بغداد را بگیریم؟ بله؛ در والفجر 4 این مطلب را می گفتند. در ...
شعر ایران در سالی که گذشت
اخیرتر از آن نوع شعر تا حدی فاصله گرفته و در حوزه تحلیل شعر هم بسیار فعال بود. عابدی در ادامه یادکرد از شاعران درگذشته گفت: علیرضا شجاع پور (متولد 1321) شاعر شعر سنتی با گرایش ملی که فقط یک بار ایشان را به طور اتفاقی همراه با همایون خرم، موسیقی دان دیده بودم و میهن دوستان شعرهایش را بسیار دوست داشتند. کاوه گوهرین (متولد 1334) که علاوه بر شعرگویی، به ویژه در حوزه شعر کوتاه، در گردآوری شعر و ...
خط و نشان لامین یامال برای رئال مادرید: ما درست پشت سر شما هستیم!
... نقش ژاوی در این میان چقدر مهم است؟ خیلی زیاد، چون او کسی است که مرا برای تمرین به تیم اصلی آورد، او باعث می شود کنار تیم اصلی بازی کنم و به من در تیم اصلی میدان می دهد. ژاوی کسی است که به جوانان اعتماد به نفس می دهد. وقت مرور درس ها است، اوضاع درسی ات چگونه است؟ عالی، همه چیز مرتب است. در لاماسیا کلاس درس دارم. بعد از تمرین بعدازظهر، درس می خوانم. ...
شهید محمود ستوده ؛ محمود بود و ستوده :، چون نامش
این فرمانده دلاور و استقامت رزمندگان همراهش، باعث شد که لطف خدا شامل حال آنان گردد و از مهلکه نجات یابند. پس از آن خود را به ایستگاه هفت آبادان رساندند و در آنجا با پیوستن به رزمندگان مدافع شهر، مقابله همه جانبه با متجاوزین بعثی را ادامه دادند. پس از شکستن محاصر ه آبادان بنا به ضرورت، راهی جبهه کرخه نور شد و در کنار دیگر همرزمان به مصاف با دشمن بعثی پرداخت. در این منطقه، خطر حمله دشمن به ...
بیک زاده: نه مسی را گرفتم نه پیراهنش را/ بزرگترین اشتباهم رفتن از استقلال بود/می خواهم اولین مربی ایرانی ...
.... 2 الی 3 ماه در باشگاه استقلال بودم. یک بازی هم روی نیمکت نشستم و بعد از آن دیگر نرفتم. اتفاقات زیادی بود که اصلا دوست ندارم در مورد آن صحبت کنم. به قولی حرف نزده را همیشه می توان زد. آنا: استقلال را امسال چطور دیدی؟ فصل اول هم قهرمان مسابقات شد و با توجه به حواشی که پیرامون تیم بود، استقلال خوب نتیجه گرفت و حالا هم طرفداران استقلال امیدوار هستند که این تیم قهرمان شود. ...
آیا کنکور به روش فعلی حذف شدنی است؟
یا هزار نفر این مشکل را دارد برای اختلاف نمره ها خیلی زیاد گفتم یعنی اختلاف نمره یک، نمره دو، نمره سه نفره و پنج نمره. ولی شما می دانید اختلاف نمره 25 صدم چقدر تفاوت ایجاد می کند در پذیرش و این اختلاف 25 صدمی دیگه عددش صد نفر و هزار نفر نیست. یونسی: نه اون قدر نیست. امرایی: ببینید هم این که مصحح سوم به گفته شما بعد از اختلاف دو نمره ورود می کند خودش اشتباه است. یعنی عملا آ ...
نیروهای امنیتی و تندروها مخالف سیاست های انتخاباتی مصدق / دو کودتای غرب صدیقی ها، بازرگان ها، سحابی ها و ...
محمد ترکمان مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در کافه خبر خبرگزاری ، مهمترین دلایل خود را برای امضاء بیانیه 110 نفر مطرح کرد. او در این گفت و گو، به الگوی نبرد نرم، فداکارانه، بدون خشونت و مسالمت آمیز و انتخاباتی مرحوم دکتر مصدق در برابر الگوی سخت دو دیکتاتوری کودتاگر پهلوی اول و پهلوی دوم توجهی جدی دارد، و خشونت حاصل از این دو کودتا با پشتیبانی انگلیس و آمریکا را مهمترین مصائب ایران و منطقه خاورمیانه ذکر می کند. او با ذکر این که کودتای پدر و پسر منتهی به دست بالاشدن نیروهای امنیتی و نظامی، و تفوق آنان در اتخاذ سیاست های امنیتی به جای سیاست های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شد می گوید: ولی ...
پیروزی و شکست در ملی شدن صنعت نفت
نه به سمت استقلال حقیقی، بلکه به سمت آلمان هیتلری پیدا کرده است - طبیعتاً وقتی رضاخان به هیتلر نگاه کند، به هیجان می آید و لذّت می برد - او را کنار زدند و پسرش را بر سرِ کار آوردند.(16) بعد از رفتن رضاخان، به تقی زاده که آن وقت وزیر دارائی بود، گفتند چرا آن روز این قرارداد (1933) را امضاء کردی؟ گفت من آلت فعل بودم؛ یعنی خود رضاخان مسئول بود. این آدمی که در مقابل مردمِ خودش اینجور ...
صوت/ دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان+متن
: شخص مسیحی بود؛ شغل کفاشی داشت بعدها در همان محل کارش هم وفات کرد؛ ایشان از مریدان آیت الله لنگرودی بود و مسلمان هم شده بود من صبح گاه بود که از جلوی مغازه ایشان عبور می کردم و وقتی ایشان را دیدم گفتم صبحکم الله ؛ ایشان در جواب من گفت مساء کم الله من با تعجب گفتم الان که صبح است شما چرا عصر بخیر میگویید! ؟ ایشان گفتند: تا امام زمان حضرت مهدی ( علیه السلام ) تشریف نیاورند صبح نیست؟! من ...
خاطرات احمد خرم از شهید مهدی باکری: می گفتند باکری برای آینده سپاه خطرناک است!
آدم را بعد از شش ماه آزادش کردند. ما برای اعتصابات مذهبی ها یک شورای شش نفره داشتیم و به علاوه من که عضو آن بودم. بعد دیدم که بچه هایی را که در مقاطع مختلف دستگیر می کردند، از این شورا سوال می کنند. فهمیدیم که این شورا سوراخ است، لو رفته و یک نفوذی دارد. من که شلوغ کن این هفت نفر بودم، می گفتم بچه ها بنشینیم ببینیم که این نفوذی در میان این هفت نفر، چه کسی است؟ اول از همه این یوسف ذاکری ...
روایتی از فعالیت های قرآنی یک نابغه اطلاعاتی
جماعت بسیار خوشم می آمد. بچه که بودیم در تبریز مسجدی داشتیم و یک حصیر پاره ای آنجا انداخته بودند. من آنجا نماز می خواندم. پدرم هم اهل نماز اول وقت در مسجد بود، بچه ها را با خودش به مسجد و هیئت می برد. من در تربیت غلامحسین روی دو چیز حساس بودم: حلال و حرام، راستگویی و طهارت به معنای پاک بودن. می گفتم: مادر جان! امر دین این طور است و بین این دو، یعنی پاکی و ناپاکی چیز دیگری وجود ندارد. قدیم ...
(تصاویر) چهره بازیگر نابینای رنگ خدا در 37 سالگی به همراه دختر زیبایش
...، پس از گذشت 17 سال از بازی محسن رمضانی در فیلم رنگ خدا گفتگویی با این بازیگر را در ادامه ارائه کرده ایم که خواندنش خالی از لطف نیست. می دونی چیه؟ هیچکی منو دوست نداره ، عزیزم منو دوست نداره ، اگر چشم داشتم می رفتم مدرسه روستا ، همه بچه های روستا اونجا درس می خونن ، غیر من که باید برم مدرسه نابیناها که اونور دنیاست ، معلمون می گه خدا شما نابیناها را بیشتر دوست داره چون نمی بینید ...
عکس زیبایی جادویی دختر محمد دلاوری مجری سرشناس+ بیوگرافی و عکس های خانوادگی !
آن بود او از اولین و شیرین ترین این بازخوردها می گوید: فردای شبی که اولین برنامه پخش شد، پدرم به من تلفن کرد و گفت :چی شده؟ چرا داری این کار را می کنی؟ چرا با نظام درافتادی؟ من رفتم مسجد همه می گویند پسرت با نظام درافتاده. بنده خدا مدام می گفت:این کار را نکنی و به نظام ضربه نزنی. من هم گفتم:نگران نباش پدر. به خدا اینطوری نیست. یا مردم که مرا بعد از اولین بخش صرفا جهت اطلاع در خیابان می ...
روایت باورنکردنی از اسیر گرفتن افسر ارشد بعثی توسط رزمنده دفاع مقدس
هویزه که رسیدم، از دیدن آنچه که دیدم، دلم به درد آمد. دشمن قبل از عقب نشینی، همه منازل و مغازه ها و ساختمان ها را ویران کرده بود. فقط یک مسجد سالم مانده بود. رفتم به مسجد و خوشحال بودم از اینکه دشمن از هویزه رفته و هم از خرابی ها ناراحت بودم. در مسجد با دلی شکسته نماز می خواندم که بچه های سوسنگرد هم سر رسیدند. پس از جست وجوی زیاد، فهمیدیم که دشمن تا نزدیکی سه راهی فتح و بعد از پاسگاه خاتمی عقب ...
(عکس) علیرضا رئیسی بازیگر خردسال پاتال و آرزوهای کوچک پس از 33 سال
یک ماشین کنترلی دستمزد گرفتم. آن موقع اصلا رسم نبود که در سینما به بچه ها دستمزد بدهند ، من جزو کسانی بودم که بحث دستمزد برای بچه ها را خودم راه انداختم. برای فیلم دوم که سراغم آمدند گفتم من دستمزد می خواهم به خاطر اسباب بازی بازی نمی کنم! چون من هم دارم مثل بقیه کار می کنم ... سال 68 برای مدرسه پیرمردها 50 هزار تومان دستمزد گرفتم! یادم است که همان موقع همه دوستانم را به خوردن بستنی دعوت کردم. منبع: چشمک ...
موظفیم به پرسش های فلسفی کودکان پاسخ دهیم
نیز هستیم و وقتی خود او شروع به داستان خواندن می کند با فرم عمیق تری داستان را خواهد خواند و درست خواندن داستان این طور برای کودکان نهادینه می شود. وی با اشاره به مجموعه داستان های کودکانه من و برادرم نوشته ماری لوئیزگی، گفت: وقتی این مجموعه را خواندم با خودم گفتم چرا همان چیزی که در فلسفه و پرسش های کودکان با آن مواجهیم به سوال های بنیادی نظیر اینکه چرا آسمان آبی است و یا چرا آتش داغ است ...
پرواز مطهر دو برادر عاشق
: نمی دانم خانه داداشت آتش گرفته. وقتی آمدم دیگر گفتند: علی آقا شهید شده. بعد شروع کردیم به شیون و زاری، هر کاری کردیم، پیکرش را به ما نشان ندادند. بعدها از یکی از دوستانش که همسنگرش بود، پرسیدم: شما علی آقا لطفی را می شناختید؟ گفت: آره، شما؟ گفتم: من از همشهری های شهید هستم. گفت: علی داخل سنگر رفته بود تا پنج دقیقه دیگر بیاید، که خمپاره زدند. خمپاره بر سر شهید فرود آمد... که دیگر همسرم رسید و به ...
بازخوانی خاطراتی از استاد فقید عبدالحسین زرین کوب
گویند : دقیقاً، ولی خوب ادامه نمی دهند که، عبدی همیشه می گوید هر چه دارند مدیون همان دوره هستند . ... باز صدای دکتر از آن اتاق می آید . الدَّهر یومان یُوم لَکَ و یومُ علیک ( ص 430 ) ***** همه یک چیزی گم کرده اند . عظیم و فرح خانم، تمام وجودشان دکتر است . قمر خانم عمیقاً نگران، به ناکجاآباد نگاه می کند . می گویم . دکتر تشریف بردند بیرون خرید کنند . برمی گردند به ...