سایر منابع:
سایر خبرها
چهره ها در شبکه های اجتماعی (249)
خیلی کلوزآپ و صمیمی از امیر کاظمی بازیگر جوان سینما و تلویزیون در کنار همسر محترم. پرستو صالحی و یکی از عزیزان بر سر مزار ناصر عبداللهی این عکس را گرفته اند. 10 سال از پرواز ناصریا گذشته! زمان و عمر آدمی یه طرز مسخره ای در حال دویدن و گذر است. گشت و گذار مهسا کرامتی و امیرمانی جان در یکی از بوستان های تهران. سیاه و سفید کردن عکس هم که از دیرباز یکی از بهترین و موثرترین راه های ...
اون پرنده مهاجر...!
شهری متصل نیست خبرنگار ما از ایشان پرسید: فاضلاب خام دیگه چیه؟ که ایشان پاسخ داد: ای بابا، همه چی رو که نمی شه گفت، منم بگم تو نمی تونی چاپ کنی، همون محصول اولیه استخراجی رو می گن دیگه! اه! به گزارش خبرگزاری ورشکست نیوز! وزیر ورزش و جوانان استاد گودرزی در تماسی به جیزنیوز گفت: امیدواریم پرداخت وام 10 میلیون تومانی ازدواج به تصویب شورای نگهبان برسد چرا که وام سه میلیونی رقم بسیار کمی ...
خواسته عجیب پسر اسیدپاش پس از آزادی از زندان
را به من بدهد تا بخورم، اما از پذیرفتن این درخواستش سر باز زدم که ناگهان محتویات داخل این ظرف را به سمت راست صورتم پاشید. من در خیابان می دویدم و جیغ می کشیدم اما با توجه به اینکه ساعات اولیه سال نو بود، فردی در خیابان نبود که من را به بیمارستان منتقل کند تا اینکه در نهایت یک مرد مرا سوار ماشین کرد و به درمانگاه رساند و بعد هم دچار کوری چشم و آسیب های دیگر شدم. با این اظهارات، پزشکی ...
روایت خان طومان در صفحات مجازی چه بود؟
و اعتلای دین و اعتقادشان جان بر کف گذاشتند و باز هم می گذارند ،درود بر شرف و غیرت و ایمانتان، اطمینان دارم راه حق و صاحبان حرم ها به مدافعانشان کمک خواهد کرد و آنها را در این راه پر خطر تنها نخواهد گذاشت اما دلم به درد میامد ضمن احترام به همه افکار و انجمن های مدافع حیوانات و حقوق آنها وقتی میدیدم در کشور و فضای مجازی اینقدر حامی و مدافعان حیوانات و طبیعت و محیط زیست ، حقوق بشر داریم اما در حمایت ...
بکشین کنار که من وارد می شوم!
باشه که داره!... حالیته؟! رضا، بُغض کرده و به آرامی به طرف در ورودی می رود و از نزدیک به جوان خیره می شود: "پس تو هم اومدی مثل ما بشی!" صدای خنده بلند و قهقهه جوان، در فضای سالن طنین انداز می شود: " نه بابا؛ من کجا، شما کجا؟!... اینارو باش؛ به من می گن..." به ناگهان فریاد بلند و گریانِ یکی، لرزه بر اندام دو تن دیگر می اندازد:" گوش کنین!!" ...
همه تکفیری ها را من یکه و تنها حریفم! +عکس
اتاق را باز گذاشتی؟ بچه ها سرما می خورند. رو کرد به من و با خنده خاص خودش گفت: نه داداش! دیشب با این بچه ها کُری داشتیم. شب وقت خواب دیدم آب معدنی های ما نیست. کاشف به عمل آمده بطری های آب معدنی را از واحد ما دزدیده اند. منم در را باز گذاشتم، تا تنبیه شوند. همه این جملات را با همان لبخند و لحن سرشار از شوخ طبعی اش بیان کرد که مرا به خنده انداخته بود. هر طور بود قانع اش کردم که بابا حالا این دفعه را ...
غفوری فرد: برجام رشد هسته ای ما را متوقف کرد
...، چون طبس بیابان بود. من صبح به آقای میرسلیم که آن زمان معاون وزیر بود زنگ زدم و گفتم آمریکا به طبس حمله کرده است، گفت دکتر خواب دیده ای! نمی دانستیم قضیه چیست، خبر هم نبود، شایعات فراوان بود که می گفتند هواپیماها دارند به مشهد و قوچان می آید! فرماندار قوچان به من زنگ زد و گفت هفت هواپیمای آمریکایی را انداخته ایم! موج شایعه وحشتناک بود. به شوخی گفتم ما در حادثه طبس 85 هواپیمای ...
کدامیک از شخصیت های مشهور آمریکایی از ترامپ اعلام حمایت کرده اند؟
گروه بین الملل مشرق - 32 نفر از هنرمندان، ورزشکاران، و تاجران آمریکایی، خود را از طرفداران پر و پا قرص دانلد ترامپ معرفی کرده و اعلام داشته اند که حمایت همه جانبه از وی به عمل خواهند آورد. این 32 نفر که افراد بسیار مشهوری در سطح داخلی و جهانی هستند، ترامپ را نه یک دیوانه که بابرنامه ترین و عاقل ترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دانستند. طبیعتا، حمایت آنها از ترامپ مصادف است با حمایت ...
حسین مظهر اعتدال
سرزمین خشک و روی ریگهای تفتیده کربلا، تا پای جان، هر آنچه دارد را قربانی کند. چنانکه توماس مان (متفکر آلمانی) می گوید: اگر بین فداکاری مسیح و حسین مقایسه شود، حتماً فداکاری حسین پرمغزتر و باارزش تر جلوه خواهد نمود . شهادت در راه عقیده رمز جاودانگی است و حسین در این راه کاری می کند کارستان. حسین از مرزهای ایثار فراتر می رود و مرزهایی تازه می آفریند تا فرزند علی همچون خودش حقیقتی بر گونه ...
شبیه خوان عاشورا خودش هم کربلایی شد
را همراه من در قبر بگذارید. واگویه های احد طالبی اقدم پدر شهید من خودم پاسدار بازنشسته هستم. در هشت سال دوران دفاع مقدس در جبهه بودم. دو دختر و دو پسر داشتم که روح الله شهید شد و دیگر پسرم نیز طلبه است. اما هیچ کس برایم مثل روح الله نمی شود. از مأموریت که برمی گشت ابتدا به من و مادرش سر می زد و دست ما را می بوسید سپس به خانه خودش می رفت. بسیار فعال بود. در یگانی که کار ...
روایتی از سرنوشت متفاوت دو خبرنگار بحران
دیگری از این مراسم با اشاره به جنگ هایی که در طول سال های اخیر دیده گفت: روایت فتح می خواست گروهی را به کوزو بفرستد و من در زابل بودم و قرار بود گفتار متن را من بنویسم و گفتم من باید با گروه اعزام شوم گفتند نمی شود گفتم پس من هم نمی نویسم گفتند خوب تو هم برو. بعد از رسیدن به تهران به عنوان فیلمبردار همراه با رضا گرجی به یونان رفتیم و از انجا به مقدونیه سفر کردیم اما موفق نشدیم وارد کوزو بشویم از ...
اذیت و آزار دختر ساده لوح توسط پسران شیطان صفت
کتاب بود . چند تا هم اتاقی هم داشتم که سرو گوششون می جنبید خیلی توگوشم خواندند که بابا چرا تو اینقدر پاستوریزه ای و عضو هیچ شبکه ای نیستی! هرچند اوایل زیر بار نرفتم. حتی خواستم اتاقم را عوض کنم ولی چون وسط سال بود هیچ کس حاضر نشد جایش را با من عوض کند. وی افزود: بالاخره این دوستان نااهل پیروز شدند و مرا تسلیم کردند. شاید یکی از دلایلی که زیر بار حرفشون رفتم این بود که دیگه از متلکاشون خسته شده بودم ...
عالیشاه:در 9 پاس گل و 6 گلی که زدم فقط به یاد هادی بودم
و مهم نیست من گل بزنم یا کس دیگری. مهم قهرمانی و بردن است. اما از زمانی که به خط هافبک منتقل شدی، عملکردت به مراتب بهتر شد؛ 9 پاس گل و شش گل زده را چطور می بینی؟ قبلا هم در این مورد صحبت کرده ام. من در این پست راحت ترم. این 9 پاس گل و شش گلی را که تا حالا زده ام همه اش به خاطر و یاد هادی نوروزی بود. با این روندی که از تو می بینیم، شانس ملی پوش شدن را داری؟ ...
جزئیات یک ازدواج در آستانه اعدام داماد
گفت امیدوارم مشکلت حل شود. * گفتید از ازدواج قبلی تان یک دختر دارید، او چطور برخورد کرد؟ دخترم، همسرم را خیلی دوست دارد. او کلاس دوم ابتدایی است و هر وقت به ملاقات حسین می روم از من می خواهد او را پیش بابا حسینش ببرم. او حسین را از نزدیک دیده و به عنوان پدر پذیرفته است و حالا حرف های جالبی هم می زند. * چه حرف هایی؟ حسین همیشه می گوید آزادی مرا فقط باید ...
غمی دریا دیکت، دریا پورابو عزیز!(1)
چنان که من در یک جشن عروسی(چهل سال پیش) از یک دختر روستایی شنیدم که به پسری گفت: ...مار تی چشمانه بزنه.. همان شب به مادرم گفتم که: چرا دختر فلانی به پسر فلانی نفرین کرد؟...بهش گفت که:مار چشمان تو را بزند!...مادرم دزدکی لبخندی زد وپاسخ داد: این ها حالی ات نمی شود...بعدا می فهمی..نفرین نکرد... ومن بعدها فهمیدم:آن پسر چشمان زیبایی داشت وآن دختر عاشق چشمانش شده بود.اولین مدح شبیه به ذم را آن ...
فرهنگ در رسانه
همدیگر رو هم نداشته باشیم، پس بودند و هستند و خواهند بود غیورمردان و بزرگ دلانی که برای امنیت و نام وطن و اعتلای دین و اعتقادشان جان بر کف گذاشتند و باز هم می گذارند، درود بر شرف و غیرت و ایمانتان. اطمینان دارم راه حق و صاحبان حرم ها به مدافعانشان کمک خواهد کرد و آنها را در این راه پر خطر تنها نخواهد گذاشت، اما دلم به درد می آمد ضمن احترام به همه افکار و انجمن های مدافع حیوانات و حقوق ...
جنجال تازه فرزاد حسنی
، عکس یک زن سالخورده با موهای سفید را نشان می دهد. دیالوگ های فرزاد حسنی و شرکت کننده در ادامه به این ترتیب شکل می گیرد: -این عکس کیه؟ *(بعد از کمی فکر) عکس یک خانم... مری بارت. – فهمیدی زنه نه؟ اون سه تا دیگه نیست؟ *نه – خیلی باهوشیا. فهمیدی یک زن گذاشتیم وسطش... گفتی، گفتم دیگه... نه؟ یعنی ما انقدر خنگ به نظر میایم که اسم سه تا مرد و بنویسم بغل یک زن! بعد تو هم راحت ...
عضلاتش را پرورش داد تا به لباس تک سایز شهادت برساند
.... اما از دفعات بعدش مطلع شدم. وقتی از سوریه بازگشت حال و هوایش عوض شده بود. آن زمان 20 سال داشت. البته من هم نگرانی های مادرانه خودم را داشتم. اما او دیگر متعلق به من نبود. عشق به اهل بیت همه تعلقات دنیایی اش را کمرنگ کرده بود. خوب به یاد دارم وقت ناهار یا شام می دیدم که اشک از چشمانش سرازیر شده، می گفتم رضا جان اتفاقی افتاده؟ می گفت مامان ما اینجا راحت بنشینیم و خانم زینب(س) غریب و تنها بمانند ...
شعر طنز عشق...
عاشقانه شعر طنز خر عاشق خری آمد به سوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشگل خرک از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو ...
لباس عزای سید الشهدا را تا لحظه شهادت بر تن داشت
گفت دخترم کجاست؟ گفتم خواب است. گفت روزها چه کار می کند؟ گفتم راه می رود. این را که شنید خیلی خوشحال شد. گوشی قطع شد. فردا شب دوباره زنگ زد و گفت گوشی را به دخترم بده. دخترم دوباره خواب بود. گفت هر بدی و خوبی ای در حقت کرده ام مرا حلال کن. گفتم چرا این حرف را می زنی؟ گفت تو از کجا می دانی شاید امروز و فردا شهید شدم. روز بعد دفعه سومی بود که زنگ می زد. گفت برگه مرخصی ام را گرفته ام و فردا می خواهم با ...
آلاله های عاشورایی؛ سردارانِ بی سر از دفاع مقدس تا جبهه های مقاومت
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از شیرازه ، امام خامنه ای در روز پاسدار در سال 69 فرمودند: روز پاسدار، این عنوان شیرین و زیبا و فراموش نشدنی- است؛ عنوان پاسدار، یادگار روزهای افتخار برای همه دوران تاریخ ما در آینده، و یادگار لحظه های حساس این انقلاب است؛ که اگر پاسدار نبود، هیچ چیزی نبود و هیچ چیزی نمی ماند. هرکس که امروز به نحوی از ارزش های اسلامی پاسداری می کند و آن را نگه ...
مثل فرزاد حسنی نباشید
تازه این صحنه رو هم فیلم بگیرند پشت صحنه...... حالا اینا هیچی من دلم از تماشاچی ها گرفته که می خندند و دست می زنند. * می گن داعش هم گفته فیلمهایی که تا حالا از سربریدن آدما پخش شده عیبی نداره. چون همه می دونستند که نمایشی بوده. خود مقتول هم می دونسته که قراره سرش بریده بشه. فیلمبردار و قاتل هم می دونستند. حتی قبلش چند بار هم این کار رو روی افراد دیگه پشت دوربین تمرین کرده بودند. کلا یعنی با این توجیه فرزاد حسنی طور، دیگه هیچکس رو نباید به هیچ جرمی توی دنیا گرفت ! واکنش های اینستاگرامی علیه حسنی، بی شعوری ممنوع! ...
ما پای پدرمان را بوسیدیم ولی کم بوسیدیم!
سینمایی است؟ بچه بودیم عشق می کردیم از این که پدرمان را پرده سینما نشان بدهد. مثلا سال 65 من 5 ساله بودم پرواز در شب را اولین بار در سینما دیدم، در صحنه شهادت بابا، یک جیغ و دادی راه انداختم که بابای من را کشتند! فکر می کردم واقعا شهید شده، یادم هست مادرم سر مرا زیر چادرش قایم کرده بود که آبروریزی راه نیندازم؛ یا توبه نصوح را گریه می کردم می گفتم چرا توی این فیلم ها، همش بابای ما را می کشند؟ ...
بنیاد در آینه مطبوعات
اسارت پس از این که در سال 69 از اسارت رهایی یافتم و به میهن بازگشتم فضای فرهنگی و سیاسی کشور را به گونه ای یافتم که غیر از نهاد سپاه جای دیگری با روحیه ام سازگار نبود، گویی همه چیز تغییر کرده بود. با توجه به این مسئله وارد سپاه شدم و در فعالیت های فرهنگی و آموزشی خدمت پاسداری را آغاز کردم. از تلخ و شیرین دوران اسارت برایمان بگویید. در اسارت هم خاطرات بسیار تلخ رقم خورد و هم خاطرات ...
شایعه تاریخی صدور حکم اعدام پدر برای فرزند
ناچیزی تقدیم آن حضرت کرد. وقتی برگشتم به پدرم گفتم شما این همه عزت و احترام گذاشتی و از مال دنیا چیز قابل توجهی به ایشان ندادی؟ پدرم گفت: این عزت و احترام برای آن است که این مقام خلافت مال ایشان است و ما غاصب آن هستیم و اما اینکه مال کمی به ایشان دادم برای آن بود که دست اینها باید از مال دنیا تهی باشد، والا مزاحم ما می شوند. بعد به من خطاب کرد و گفت تو که فرزند من هستی اگر بدانم چشم طمع به خلافت ام ...
حرف های خواندنی همسر شهید عبدالصالح زارع
از علاقه ات خبر دارم و واقعاً دوست دارم در هر جای دنیا هر کاری از دستت ساخته است انجام دهی. بگذار آن دنیا بگویم خدایا هر چقدر در توان داشتیم برای تو انجام دادیم. بعد از شهادتش، فقط به حضرت زینب(س) گفتم من بهترین ها را برای شما داده ام، از من پذیرا باشید *می خواهم حرف بزنم دو ماهی که صالح نبود، استرس بسیار زیادی داشتم و دائماً در نگرانی به سر می بردم. واقعاً لحظه ای ...
سوم شعبان؛سالروز ولادت شفیع یوم الورود
پرعاطفه برخوردار بودند که در این باب حکایت حضرت با اسامة بن زید خالی از لطف نیست. اسامه که آخرین فرمانده سپاه اسلام در زمان رسول الله بود و در زمان حکومت امیر المؤمنین (علیه السلام) از بیعت با آن حضرت سر باز زده بود و با آن حضرت بیعت نکرد تا سال 58 هجری قمری زنده بود وی در آخر عمر شدیداً مقروض شد و پرداخت آن برایش ممکن نبود. امام حسین (علیه السلام) که از بیماری وی آگاه شده بود به عیادت وی رفت و او را ...
پیوندمان با سید الشهدا(ع) را حفظ کنیم تا خودمان حفظ شویم - عاشورا همه چیز شیعه است
آله) و همه ائمه (علیه السلام) به زیارت امام حسین (علیه السلام) می آیند. این نشانه عظمت آن حضرت است. خداوند خاکی را که پیکر مقدس امام حسین (علیه السلام) را در بر گرفته، شفا قرار داده است. وجود مقدس امام هادی (علیه السلام) مریض شده بودند. یکی از اصحاب گفت: من خدمت آقا رفتم و دیدم که ایشان مریض شده اند. آقا فرمودند: اگر می توانی خودت یا کسی را بفرست که به کربلا، زیارت جدم، برود و آنجا تحت قبه ...
بابای خوبم! سلام ما را به حضرت زینب(س) و دردانه سه ساله امام حسین (ع) برسان
به گزارش دفاع پرس از مازندران، فاطمه بلباسی، یگانه دختر شهید مدافع حرم محمد بلباسی در مراسم بزرگداشت این شهید این چنین با پدرش حرف زد : بسم رب الشهداء و الصدیقین امروز می خواهم از کسی صحبت کنم که همیشه با من است؛ چند روزی است که عده ای به من می گویند که بابای من مرده است، ولی من مثل همه شماها پدر دارم، با او حرف می زنم، نگاهش می کنم، با او بیرون می روم و یا مثل همه شما با او ...
10دلیل کافی برای ارسال گل به او که عاشقش هستید!
دیروز بعد از یک روز کاری پر مشغله ، خسته به خانه برگشتم . کل روز به سختی درگیر کار بودم ولی هیچ چیزی مطابق میل من پیش نرفت حتی رئیس شرکت سرم داد کشید .تو طی روز فقط تونستم یه پیامک کوتاه به همسرم مهراد بدم . مثل همیشه وقتی از راه رسیدم رفتم تو اتاق تا لباسامو عوض کنم همون موقع بود که یکی زنگ خونه رو زد ، تو یه لحظه همه چیز عوض شد ! یه جعبه گل زیبا ! توش یه کارت بود که نوشته بود : " همسر مهربونم ...