گفت وگو با کیانوش عیاری؛ در 73 سالگی انتخابم هنوز سینماست اما...
سایر منابع:
سایر خبرها
داور بین المللی فوتسال: درآمد داوران زن در ایران درحد صفر است
به گزارش پایگاه خبری2020، زری فتحی داور شیرازی و بین المللی فوتسال در خصوص چگونگی و چرایی حضورش در این عرصه می گوید: من در زمان دانشجویی فوتسال بازی می کردم.از طرفی در خانواده ای کاملاً ورزشی بزرگ شده ام و برادری داشتم که فوتبالیست بود. اما از بچگی، نقش داور برایم کنجکاوی برانگیز بود. برای همین از 20 سالگی کلاس های داوری را شروع کردم و پیش رفتم. در سال 90 مدرک درجه یک داوری را در اهواز کسب کردم ...
(فیلم) بالکن زیبا و پر از گل سوگل طهماسبی با ویویی ابدی رو به کوه / چقدر خوش سلیقه اس ...
در خانواده ای هنردوست بزرگ شدم که همگی با نقاشی، طراحی و ... آشنا بودند. پدرم استاد نقاشی مینیاتور بود. برنامه روز جمعه ما این بود که همه خانواده در کنار پدر، مینیاتور می کشیدیم. در راستای بازیگری هم خوشبختانه خانواده ام همیشه از من حمایت کردند و اگر حمایت ها و پشتیبانی های مادرم نبود شاید نمی توانستم به آرزویم برسم. در اهواز من تنها دختری بودم که در گروه تئاترمان حضور داشتم و چون علاقه مند به ...
روایتی از همبستگی سربازان کوچک هلال
بینند و جان یک فردی را نجات دهند، خیلی شیرین و لذت بخش است. یادم می آید اولین حادثه ای که برای امداد رفتم سیل گلستان بود. آنجا خانه هایشان دچار گل ولای شده بود و مردم در اسکان اضطراری سکونت داشتند. خانواده ای را دیدم که داشتند کارت عروسی شان را می نوشتند. برایم جالب بود با اینکه زندگی شان نابود شده بود، ولی باز هم زندگی برایشان جریان داشت. من به همین لبخند مردم در حوادث و سختی ها زنده ام. روز به ...
دختر زیبا و مدلینگ بازیگر خاله خانوم ! / تغییر چهره مینا جعفرزاده بعد از 26 سال + عکس و بیوگرافی
فیلم بودیم طرز فکر خودش را داشت و طرز فکرش برای من قابل احترام بود. پس از دیدن آن مجموعه پدرم گفتند که این اولین و آخرین باری بود که در یک فیلم بازی کردی. من هم حرف پدرم را گوش دادم پیشنهادهای متعددی داشتم که به همه آنها جواب رد دادم تا اینکه بعدها در سینما استخدام شدم.” کدخبر: 994772 1403/02/23 02:00:00 لینک کپی شد ترانه محمدی ...
تولد فرشته ها
به گزارش اصفهان زیبا ؛ شله زردها را توی ظرف های یک بارمصرف ریختم تا بلکه زودتر سرد شود. به بلورخانم قول داده بودم که برای جشن امشب، پذیرایی از دخترها و خانواده هایشان با من. از یک هفته قبل تمام وسایل را آماده کردم. سنجاق سرهای صورتی را دوتادوتا با روسری های گل گلی کادو کرده بودم. با چه شوقی گل های طبیعی زرد و سفید را روی کاغذ کادوی کاهی چسبانده بودم. حس یک دختر کلاس اولی را داشتم که بی ...
رونمایی کتاب مرد عراقی که نیروی اطلاعاتی ایرانی ها در جنگ تحمیلی شد
: بعد از آن درعراق به زندان رفتم و خاطرات زندان را هم اضافه کردم. بعد که فرار کردم به سمت سوئد، دیگر مشغله ها آن قدر زیاد بود که نمی شد خاطره نوشت؛ پس دیگر دنبال نوشتن نبودم. پس از آن هم سال 1358 به ایران آمدم و بلافاصله دوره ای 15 روزه را در پادگان الغدیر اصفهان گذراندم. شیخ صلاح توضیح داد: بعد از پایان این دوره حتی یک روز هم به ما استراحت ندادند و به من گفتند: باید به اهواز بروی و سردبیر اولین مجله ...
قتل دوست قدیمی در خانه مجردی / نیما قصد آزار مرا داشت + عکس و جزییات
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از سیزدهم اسفند ماه 1401 آغاز شد. مردی با پلیس تماس گرفت و از کشته شدن دوست 23 ساله اش به نام نیما در خانه مجردی اش در سه راه سلیمانیه خبر داد. وی که هراسان بود گفت: چند روزی بود از دوستم نیما که به تنهایی در خانه مجردی زندگی می کرد خبر نداشتم. چند بار با او تماس گرفتم اما پاسخ نداد.من که نگران او شده بودم مقابل در خانه اش رفتم اما همسایه ...
متهم: ناراحت نیستم!
.... وقتی موضوع را بهش گفتم، مدعی شد که عمویش بوده است. اما وقتی موضوع را به عمویش گفتم، انکار کرد و گفت خیلی وقت است که اصلا زنت را ندیده ام. آن شب دعوا کردیم رضا درباره اختلاف اخیرش نیز مدعی شد که از حدود پانزده روز قبل همسرش به حالت قهر به خانه پدرش رفته بود. من هر روز و هر شب آنجا می رفتم. او هر شب چند بار به تنهایی می رفت بیرون، وقتی برمی گشت مست بود. هر موقع از او می ...
سرانجام شوم یک عشق هرمی؛ شکایت یک داروساز
دختر 27 ساله ای که مدعی بود در تله عشق یک جوان روانی افتاده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: در خانواده ای آرام رشد کردم و پدر و مادر دلسوزی داشتم. به گزارش خراسان، پدرم در امور تربیتی ما دخالتی نداشت و تنها مادرم در دوران کودکی برای معاشرت با دیگران سختگیری می کرد، اما وقتی به نوجوانی رسیدم دیگر از آن سختگیری ها خبری نبود و من مانند فنری که رها ...
وکیل اتفاقی
زمان زیادی را در خارج از کشور گذرانده بودم و تجربه ای هم در کار دولتی داشتم؛ چون تابستانی را پس از سال سوم دانشگاهم با کار کردن برای سناتور کلیفورد پی.کیس از نیوجرسی، ایالت خودم، سپری کرده بودم. در آن زمان، اجازه دسترسی به طبقه سنا را داشتم و توانستم نزدیک شخصیت های مهمی مانند جان اف.کندی و لیندون بی.جانسون قرار بگیرم. تا زمان فارغ التحصیلی ام، همه امتحانات خدمات خارجی آمریکا ر ...
خاطرات الرجال
... چون سلام عید را به علت تصادف با 14 محرم موقوف کردیم که هیچ دلیلی نداشت - و حتی من عقیده داشتم که اگر در روز عاشورا هم بود باید مراسم ملی را ترک نمی کردیم - آخوندها چسبیدند که امروز مصادف با رحلت امام زین العابدین است، باید موسیقی رادیو موقوف باشد. دولت بیچاره که ضعیف و مفلوک است و در عین حال می خواهد همه کس را راضی نگاه دارد به بدبختی عجیبی افتاده بود. اولاً اگر موسیقی رادیو را تعطیل کند جواب مردم ...
دردسر تهمت سیاه تازه داماد به عروس خانم داروساز / در کلانتری مشهد چه گذشت؟
با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد)بررسی های روان شناختی و اقدامات قانونی در این باره به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
کتاب های کانون روح بچه ها را بزرگ می کنند
این گونه تعریف کرد: یک روز آخر وقت اداری که داشتم کتاب های برگشتی را در قفسه ها می چیدم و کتاب خانه را مرتب می کردم متوجه شدم یکی از اعضای دختر که منتظر بود بیایند دنبالش خیره نگاهم می کند. چند بار جابجا شدم اما هر بار بیشتر متوجه سنگینی نگاهش شدم. پرسیدم دخترم چیزی شده؟ گفت:خانم شما چند سال دارید؟ گفتم ... سال! گفت: فکر می کنید چند سال عمر می کنید؟ گفتم عمر که دست خداست، اما امیدوارم حداقل به ...
مطالبه ای که به آن اهمیت داده نشد
جبهه شدم، چون دوست داشتم به جنگ بروم بدون این که کسی من را مجبور کند با اصرار خودم به جبهه رفتم و در خط مقدم مشغول به خدمت سربازی شدم. بخارایی گفت: تمام کسانی که در جبهه حضور داشتند با آن ها هم رزم و هم سنگر بودم و بهترین دوستان من در آن دوران بودند که متأسفانه از بین آن ها دو نفر شهید شدند. واقعاً آن زمان بهترین دوران زندگی من بود و همه با مهربانی با یکدیگر رفتار می کردند و دوستان خوبی ...
جنایت باورنکردنی دختر 10 ساله تهرانی | جزییات این جنایت تکان دهنده چه بود؟
...، داشت. او در اظهارات باورنکردنی گفت: تصمیم گرفته بودم گوشی موبایل ستایش را سرقت کنم. برای همین سراغش رفتم و به او گفتم بیا برویم پشت تپه ها بازی کنیم. ستایش هم همراه من آمد. وقتی به یک محل خلوت رسیدیم و مطمئن شدم که کسی ما را نمی بیند، به سمتش رفتم و با چاقو او را زدم و گوشی اش را برداشتم. در این مدت هم سعی کردم به کسی حرفی نزنم. حتی یک روز که با خانواده ام در پارک بودیم، نقش بازی ...
قصاص برای قاتل مرد جوان در اتاقک نگهبانی / جنایتی که همه را شوکه کرد
...> وقتی قاسم روبه روی قضات ایستاد گفت: من و اصغر چند ماه بود که با هم در اتاقک نگهبانی می خوابیدیم و با هم همکار بودیم. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم.تا اینکه او آخرین بار با من شوخی کرد که ناراحت شدم.من به او اعتراض کردم و خواستم تا اتاق را ترک کند. اما او شروع به فحاشی کرد. او با حرف هایش مرا تحریک کرد و من از کوره در رفتم و با میله به جانش افتادم و چندین ضربه به سرش زدم. وی در حالی که سرش ...
می گفت هر کسی را دوست دارید دعا کنید شهید شود
نگرانی سپری شد. ازدواج و ابتدای زندگی ما در اصفهان بود، اما از آنجا که او همیشه در مأموریت بود، در شهر های مختلفی زندگی کردیم. زمان جنگ در نبودش بسیار دلتنگ می شدم برای همین از او می خواستم همچون خانواده های دیگر که خانواده های شان را با خود می برند، من را همراه خود به جنوب ببرد. اینطور می توانستم زودتر او را ببینم. از همان ایام مهاجرت بخش مهمی از زندگی من شد. سال 1363 در اهواز ساکن شدیم ...
زندان قصر/نمایی متفاوت از زندان های ایران
میثم علوی یادداشتی با عنوان " زندان قصر "نوشته است که متن این یادداشت به شرح زیر می باشد. چند ماه قبل در یک برنامه اتفاقی به یکی از زندانهای شهر اهواز رفتم و از بندهای مختلف آن دیدن کردم آنجا بود که نگاهم به زندان که غالبا در فیلم های سینمایی دیده بودم به کلی عوض شد! در فیلم ها زندان مجموعه ای از اتاقهای صاف و بزرگ و دارای تخت خواب و تقریبا خلوت بود که در یک راهرو بهم متصل ...
از کلاس های سوادآموزی و آموختن سواد تا معلم شدن... گفتگو با چهره موفق سوادآموزی، ملکه فرهادی معلم رسمی ...
ساله بودم که در کلاس نهضت سوادآموزی شرکت کردم . نحوه برخورد نزدیکان و دوستان و خانواده تان نسبت به با سواد شدن شما چگونه بود و آیا بعد از باسواد شدن تغییر رفتار خاصی را نسبت به خودتان احساس نمودید؟ من حدود 3 سال از بقیه عقب ماندم ولی در مدتی که مدرسه نمی رفتم همه اطرافیانم خیلی غصه میخوردند اما زمانی که در کلاسها شرکت کردم خیلی تشویقم کردند خیلی خوشحال شدن که داشتم درس ...
ایرانِ جنگ از نگاه فرماندهان عراقی
رفتم که آن دوره را نیز در کتاب روایت کردم. وی افزود: بعد از زندان به سمت کویت فرار کردم و بعد به ایران آمدم. سال 58 به پادگان الغدیر اصفهان آمدم اما به اهواز منتقل شدم. در آن زمان به دلیل اینکه به عربی مسلط بودم به عنوان سردبیر مجله عربی زبان پاسدار انقلاب انتخاب شدم. آنجا سربازان و افراد عراقی به ما کمک کردند که مجله را به چاپ برسانیم. راوی کتاب کتاب ها شیمایی نمی شوند ادامه ...
20 سال اختلاف سنی و رنج بی پایان؛ زنی که قربانی سنت غلط طلاق شده!
:18ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و با جوانی ازدواج کردم که عشق خیابانی اش چشمانم را کور کرده بود. خلاصه آن زمان آسمان و زمین را به هم دوختم تا کسی مانع ازدواج من و سجاد نشود ولی در همان دوران نامزدی متوجه شدم که همسرم به مواد مخدر اعتیاد دارد و حالا آینده خودم را در تباهی می دیدم و به اشتباه خود پی بردم ولی دیگر دیر شده بود و سرنوشتم را به سیاهی و نابودهی گره زده بودم. خلاصه طلاق را به ...
فوری و وحشتناک؛ مدیر شهرداری تهران به دست همسرش به قتل رسید!
محمد امیرآبادی، مدیرکل دفتر پایش برنامه و ارزیابی شهرداری تهران که گفته شده بود بخاطر گازگرفتگی فوت کرده، توسط یکی از همکارانش و با همدستی همسر خود به قتل رسیده بود. اعضای بدن محمد امیرآبادی نیز پس از مرگش به بیماران نیازمند اهدا شد. اما حالا مشخص شده قتل مدیر شهرداری تهران به دست همسرش صورت گرفته است. یکی از روزنامه های کثیر الانتشار در تشریح این پرونده نوشته است؛ م ...
مهدی طارمی را ما 3 نفر برگرداندیم/ من خبرچین پرسپولیس نبودم!
کمال کامیابی نیا سال ها در پرسپولیس بازی کرد اما سرانجام از این تیم جدا شد و حالا بازیکن ذوب آهن محسوب می شود. کامیابی نیا 21 اردیبهشت سال 99 در گفت وگوی اختصاصی با خبرورزشی مسائل ویژه ای را پیرامون پرسپولیس افشا کرد. با هم چکیده حرف های او را می خوانیم:
دکتر اشتراس – نوشتهٔ یوزف اشکورتسکی
لب زمزمه کنم، و هرچه حالم بدتر می شد این تعداد را به روزی ده تا و حتی بیست سی تا و سر آخر به روزی صدتا هم رساندم ولی در آن حال و روز ضعیف تراز آن بودم که بتوانم عهد و پیمانی ببندم و دل به آن ها خوش کنم. سال بعد ازآن بر آن شدم تا زیر بار این سپاسگزاری مؤمنانه بروم ولی محال ممکن بود، وعهد دیگری را جایگزین اش کردم این که در سی سالگی به عضویت یک صومعه دربیایم، ولی وقتی سی سالم شد دیگر صومعه و دیری در ...
مرد خیانتکار اصلا فکرش را نمی کرد که همسرش هم یک روز...
همسرم هم مغازه دار است. ما برای ایمنی خانه دوربین مداربسته کار گذاشته بودیم. بعضی از ساعت ها در خانه دوربین خاموش بود. چون همسرم به خانه می آمد. چند بار به او گفتم چرا دوربین را خاموش می کنی؟ گفت من خانه هستم دیگر نیازی به دوربین نیست. تا اینکه برای دیدن پسرم به سفر خارج از کشور رفتم. شوهرم فراموش کرده بود دوربین را خاموش کند و من که می توانستم با تلفنم خانه را ببینم متوجه حضور یک زن در خانه شدم و ...
مهدی طارمی را ما 3 نفر برگرداندیم/ من خبرچین پرسپولیس نبودم!
کمال کامیابی نیا سال ها در پرسپولیس بازی کرد اما سرانجام از این تیم جدا شد و حالا بازیکن ذوب آهن محسوب می شود. کامیابی نیا 21 اردیبهشت سال 99 در گفت وگوی اختصاصی با زیرنویس مسائل ویژه ای را پیرامون پرسپولیس افشا کرد. با هم چکیده حرف های او را می خوانیم: وقتی بازیکن تیم ملی امید بودم علی دایی به من [... ...
امدادگران دفاع مقدس، الگوی خدمات رسانی بهداشتی و درمانی
.... شما می تونین وسایلتون رو اونجا استریل کنین و از همون جا به مجروحا خدمات بدین. گچ پایم را باز کردم، مقداری محدودیت حرکتی داشتم و اذیت می شدم ولی بی خیال این درد با موتور، همراه آقای کاخکی (مسئول وقت بهداری) به خانه مجروحان می رفتم تا کار پانسمان انجام بدهم. یک تلفن داشتیم. فکر می کنم شماره اش 45111 بود... مجروحان به این شماره زنگ می زدند، آدرس می دادند و ما سریع می ...
کارگردان سریال هفت سر اژدها مامور وزارت اطلاعات بود؟
برای این موضوع وجود دارد که باید خودتان آن را حل کنید. شکایت خواهم کرد و همان کسی که این را گفته است، باید به جایی برسد. کارگردان سریال هفت سر اژدها: افتخار پاسدار بودن را داشتم تا 70 درصد متوجه شدم که چه کسی این حرف را زده است. می خواهم ببینم چه کسی به آن فرد گفته که این کار را بکند! این ها فکر کردند که یک ضربه ای به من می زنند. حالا، چون من گفتم خانه لواسان و ولنجک چیست پس کو آن خانه و مسکن ...
زنم را خفه کردم وقتی یواشکی وارد خانه شدم و دیدم او...!
پیش با اصرار همسرم که می خواست نزدیک خانه عمه اش زندگی کند، در کرج ساکن شدیم. وی افزود: همسرم بعد از آمدن به کرج رفتارش تغییر کرد. اکثر مواقع پرخاشگر بود و زمان بازگشت مرا به خانه می پرسید.همسرم در خانه مخفیانه با تلفن حرف می زد و گوشی تلفن همراهش را از خود دور نمی کرد. او مدعی بود تلفنی با خانواده اش حرف می زند، اما وقتی از آنها درباره این گفت وگو ها پرس وجو می کردم، می گفتند با هم ...