سایر منابع:
سایر خبرها
خماری زیرنگاه همکلاسی ها
حال خودش و رفقایش که روزی سر کلاس درس بی هوا می خندیدند و شیطنت هایشان دنیا را بر می داشت. دلش برای روزهایی تنگ شده که فقط دغدغه اش درس بود و ذوق و شوق دیدن همکلاسی هایش. ای کاش هیچ وقت اینجوری نمی شد. ای کاش می تونستم برم مدرسه. ناهید برام بگو کجا مواد مصرف می کردی؟ اوایل خونه نرگس اما آخراش چون مصرفم زیاد شده بود خونه خودمون هم می کشیدم. در اتاقم رو می بستم و مواد می زدم ...
دوست روزه اولی من
...> - آره.. خیلی دعای قشنگیه. توی مفاتیح هست.. خلاصه، کلی درباره ی این هم صحبت کردیم. گفت: شما هفته ی دیگه هم میاید نماز؟ -ان شاءالله. - کاش میشد دوباره می دیدمتون. چقدر خوبه آدم میاد نمازجمعه، هم چیزای جدید یاد میگیره و هم دوستای خوب پیدا میکنه. - واقعا؟ منم یه دوست خوب پیدا کردم. تا اینکه اون رو رسوندم خونه شون و رفت.. و امروز من هم با یه دوست روزه اولی تموم شد. و من تا خونه به قلب پاک این بچه ها فکر میکردم و البته حسودی . منبع: fanous313.blog. ...
پدیده اعتیاد دختران زیر 14 سال
گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: هر روز صبح مدرسه بودم. اما خب اصلاً اعصاب درستی نداشتم. خیلی پرخاشگرشده بودم هنوزم هم هستم. تا پارسال نمراتم خوب بود، اما کلاس ششم افت کردم. فکر درس نبودم اصلاً درس نمی خوندم. نمره هام همه پایین اومد. فقط می رفتم سر کلاس می نشستم. خیلی وقت ها چرت می زدم
مهراب قاسم خانی در دانشکده معماری سال 72/ قرمز آبی ممنوع در اینستاگرام مهرداد میناوند/ اینستاگرام ...
اش که بستر چنین پیشنهادی رو فراهم کردند سپاسگزارم. علی کریمی هم با عکس زیر صفحه اینستاگرامش را به روز کرد. مهراب قاسم خانی با انتشار عکس زیر نوشت: دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد، واحد مرکز، سال هفتاد و دو. کارگاه حجم سازی استاد رضایی خدابیامرز. اونی که سمت راست سرش پایینه و به شدت مشغول مجسمه ساختنه هم منم... یادش بخیر، هر چقدر من اون زمونا غبغب نداشم، به جاش فربد مو داشت ...
چندتا کوچه پایین تر
آتیش سوزی گزارش شده بود چند تا کوچه پایین تر از اداره. سریع رسیدیم محل حادثه. از سر کوچه تا تهش هرچی گشتیم، خبری از آتیش نبود. همین طور سرگردون مونده بودیم که از یکی از خونه ها یه مرد چاقِ سبیل کلفت با زیرشلواری اومد بیرون و گفت: خونه ی همسایه بغلی مون آتیش گرفته. حالا از اون اصرار، از ما انکار که این چه جور آتیشی هست که ما نمی بینیم. گفت: آتیش خاموشه. ممکنه کشته باشدشون. برای ...
صحبت های تکان دهنده مواد فروش پایتخت که توبه کرد
خودم کلنجار رفتم. فکر میکردم نمیتونم ترک کنم اما بالاخره یه روز از خونه زدم بیرون و اومدم اینجا. حالا مدتهاست که فقط متادون مصرف کردم و دکتر میگه که از چند وقت دیگه متادون هم بهم نمیده و باید ترک کنم. مهدی اما در میان صحبت هایش یک نکته دیگری هم در مورد نحوه کار مواد فروش ها گفت. اینکه آنها محموله ها را در ساک ریخته و از طریق مترو از شرق به غرب تهران و بالعکس منتقل می کردند. منبع: باشگاه خبرنگاران جوان ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (271)
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1. چند روز مونده ماه رمضون تموم شه؟ بدنم نمیکشه دیگه. 2. دختره تهران سوار هواپیما شد موهای کوتاه مشکی داشت، موقع پیاده شدن تو استانبول موی بلوند بلند و لنز آبی، پلیس FBI دنبالتونه مگه؟ 3. عروسی فقط اونجاش که ژِله ها رو میریزی رو باقالی پلویی که زیرِش جوجه کباب و فسنجونه ...
زندگی به رنگ رنج
، ولی برداشتند. حالا جرات نمی کنیم از خونه بیرون بیاییم و بچه هامونو که از خونه بیرون می رن، تن و بدنمون می لرزه تا لحظه ای که بخوان برگردند . زهرا از دوستان فاطمه دستش را به دیوار می کوبد و می گوید: خانوم این محله از اول خیلی معتاد و کارتون خواب داشت. انگار معتادان شهر همه اینجا جمع شده اند. قرارهای قاچاقچیان در پارک و در آخر ارزنان انجام می شه. اصلا یه وضیه که باید به حالش گریه کرد. مگه ما جزئی از ...
طنز/بیکاری و نداشتن یک پاپاسی درآمد
.... منم سریعاً یک اسپری رنگ خریدم و به سختی چند تا دونه سطل زباله نوشته نشده را پیدا کردم و مشغول نوشتن اسمم روی اونها بودم که توسط مأموران گشت واحد زیباسازی دستگیر شدم. وقتی انگیزه و علت رو توضیح دادم کلی بهم خندیدن و گفتن اون نوشته ها آثار باقی مانده از تبلیغات انتخاباتی کاندیداهاست. همانهایی که قراره به مجلس بروند و برای ملت قانون های خوب خوب تصویب کنند. خدائیش من که قانع شدم دیدم اونا هم طفلک ها می خواستند هم خدمتی به خلق خدا کنند و هم یک شغل نون و آبداری پیدا کنند من که درکشون کردم شما رو نمیدونم! داود آجی تاجماه انتهای پیام/ ...
واکنش احمدی نژاد به رفراندوم یارانه در سوئیس
هزار و خرده ای یورو در ماه کجا بود دادش من؟ خوشبختانه مردم عزیز سوئیس بعد از دیدن برنامه زرشکی من متوجه شدن همه هدف دولت اینه که اگه رفراندوم رای آورد، نفری یه بسته زرشک بفرسته دم در خونه شون و روی اون هم نوشته شده باشه: نه! واقعا تو با اون معلومات کم و قیافه ضایعت توقع داری راست راست راه بری و دولت بهت ماهی چند هزار یورو پول بده؟! رامبد جوان: این سوئیسی ها خیلی باحالن ها ... (تماشاچیان ...
جنس ضعیف گزارشی خواندنی از وضعیت زنان در جهان اثری خواندنی از اوریانا فالاچی
همین دختر وسط غذا خوردن یهو بغضش ترکید و تو گریه بهم گفت: خیلی احمقی! من واسه داشتن همین چیزای مزخرفی، ناراحتم! تو فکر می کنی اگه یه زن بتونه شغلی که اغلب مال مرداس رو داشته باشه، یا حتی رییس جمهور بشه، خوشبخته؟... آخ! خدا! چه قدر دلم می خواست تو کشوری به دنیا اومده بودم که به زن محل سگ هم نمی ذارن... تمام ما زنا آدمای بی خاصیتی هستیم. حرفای اون شب دختردوستم نگرانم کرد. مثل یه آدم که ...
مدافعان حرم نماد حقیقی غیرت هستند/آرزوی موفقیت برای مهدی طارمی
... اولین تیم برازجانی کدام تیم بود؟ اول که داخل تیم مدرسه بودم و بعدش به تیم آزاد برازجان (پرسپولیس) رفتم. چه موقع به تیم ملی دعوت شدید؟ من آخرای سال 88 بود که به تیم ملی انتخاب شدم. چه جوری قبول شدید؟ من در مسابقه سه جانبه ای که برگزار شد انتخاب شدم و بعدش هم که به مرحله تست رسید که قبول شدم. الان در تیم ملی چه پستی دارید؟ من در حال حاضر ...
زندگی 5 زن غسال در تطهیرخانه بهشت زهرا
. اولش سخته اما کم کم باهاش کنار میای و زندگی می کنی. از 18 سالگی دوست داشتم غسال بشم ولی هیچ وقت فکر نمی کردم بهش برسم. وقتی یکی از اقواممون فوت می کرد میومدم از پشت پنجره غسالا رو تماشا می کردم. اینها حرف های زهرا است. فرزند آخر یک خانواده 6نفره که در رشته کسب و کار درس می خواند و عاشق شغلش است. 26 سال دارد و چهار سال است که در غسالخانه بهشت زهرا کار می کند. به بابا و داداشم که گفتم می ...
شهید ابراهیم هادی معلم نمونه
عربی ابراهیم زیاد طولانی نشد.از اواسط همان سال دیگر به مدرسه راهنمائی نرفت!حتی نمی گفت که چرا به آن مدرسه نمی رود! یک روز مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد.با من صحبت کرد و گفت:تو رو خدا،شما که برادر آقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه!گفتم:مگه چی شده؟ کمی مکث کرد و گفت:حقیقتش،آقا ابراهیم از جیب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر ...
قضیه لادن
. تا اینکه خودش توضیح داد که در دبیرستان همکلاسی بوده ایم و بغل دست همدیگر می نشستیم و باز توضیح داد که من آدرس خانه را زمانی که به صورت اتفاقی او را در فروشگاهی دیده بودم داده ام. او هم ذوق کرده و گفته که خانه هایمان خیلی به هم نزدیک است و قول گرفته که زود به زود همدیگر را ببینیم. من هیچکدام اینها را یادم نیامد، ولی مطمئن شده بودم که لادن را شناخته ام. فقط نمی فهمیدم که چرا باید این موقع شب، با بچه ...
بخش های خواندنی خلسه با طعم باروت
کاغذاشو از رو میزش جمع کرد و ریخت وسط اتاق رو قالی. می خواست آتیششون بزنه. می گفت الان پاسدارها می ریزن تو خونه. باید مدارکو بسوزونیم. کاغذا هم همه اش قبض آب و برق و تلفن بودن یا لیست خرید خونه و این چیزا. با چه مکافاتی نذاشتم این کارو بکنه. بهش گفتم سازمان [مجاهدین] همون بیست و چند سال پیش منحل شد. مگه بیکارن اینا که تو رو بپّان؟! تویی که فقط یه عضو ساده بودی. مثل خنگ ها نگام کرد. تموم گذشته رو ...
اس ام اس طعنه دار
..... نه واسم سوال شد.. فقط یه بغض داره خفم میڪنه... چہ جوری نگات کردکه منو تنها گذاشتی ...؟!! ************************ از اینکه بعضیا نمیان سمتت ناراحت نشو ایراد از تو نیست مگس هیچ وقت سمت گل نمی ره همیشه میره سمت یه چیزی مث خودش ... ************************ این روزھا ھوا خیلی غبار آلود است گرگ را از سگ نمیتوان ...
جزئیات پرداخت تسهیلات 80میلیونی مسکن
یکم بر بازار معاملات مسکن بی تاثیر نخواهد بود و پیش بینی می شود که بازار همچنان بر اساس روال سابق به کار خود ادامه دهد. 60 تومان خیلی کم هست البته از هیچی بهتره- ظاهرا همه طرح ها برای زوج های بی خانمان هست- من خودم خونه 55 متری گرفتم اون موقع 2 بچه من کوچک بودند اما الان بزرگ شده اند و نیاز به خونه بزرگتری دارم - می بینم هیچ طرحی برای تعویض خونه نیست و دیگر به ما وام خرید تعلق نمی گیرد ...
با هالیوود کارها د شوار نیست
.... بالاخره این د و وارد جنگ میشن و د ر آخر مولانا شکست سنگینی می خوره و د و تا از بچه های خود ش (علاءالد ین و کیمیا از جنگجویان به نام قونیه) رو هم از د ست مید ه. بعد از این شکست میشینه با شمس تبریزی صحبت می کنه و بعد از چند جلسه مهر شمس به د لش می افته و محبتش هر روز به او بیشتر میشه. تا این که یه روز شمس د ستش رو میذاره رو شونه مولانا و میگه هی رومی! We must save the world ! مولانا میگه ...
طنز: داستان مرد دانا و برنامه nاُم توسعه
...، خشمگین شده و به مرد دانا گفت: بده این گهواره کوفتی رو. اصلا حالا که اینطور شد، میرم آمادش رو میخرم، از این کائوچوئی ها. مرد دانا لختی سکوت کرد، سپس برخاست، نگاهی نافذ به پدر بچه کرد، قوزک پای چپش را خاراند و گفت: داداش اول صداتو بیار پایین. تو این بازار خراب و کساد مگه مغز خر خوردم بدون بیعانه کار کنم.. یه چی تف کن کف دستمون، سه روز دیگه آماده است. پدر بچه که همچون ما فکرش را هم نمی کرد مرد ...
بازتاب مجازی قرار ملاقات جمعی از نوجوانان تهرانی
هزار نفری در این میتینگ خبر می دهند. کاربری خطاب به دیگر کاربران توییتر می نویسد: خاک بر سرتان! یک هشتگ نمی توانید ترند کنید آن وقت دوهزار تا بچه مدرسه ای قرار گذاشتن رفتن کوروش. عکس های منتشر شده از پاساژکوروش نشان از حضور ده ها نفر در بزرگراه ستاری می دهد نه 2 هزار نفری! کاربری هم به طنز می نویسد: به پلیس حق بدین. منم بچه های دهه هشتادی فامیل را تو یک میهمانی با هم می بینم دلم می خواهد ...
پزشکی ایران بحران اخلاقی ندارد
این بحث شاگرد پروری کارنامه موفقی داریم؟ ما تلاشمان را کردیم ولی ببینید، نمی توانیم دانشجویان پزشکی را از کل جامعه جدا کنیم. ما در کل در بحث آموزه های دینی موفق نبودیم. چند وقت پیش در حرم امام رضا داشتم نماز جماعت می خواندم، پیش من پسر مدرسه ای نشسته بود از او پرسیدم که در مدرسه چقدر قرآن می خوانند برای من جالب بود که اصلاً درس جدی ای برایشان نبود در حالی که ما 40 سال پیش در همین دبیرستان ...
میتینگ شاخا و پرنسای اینستا و حاشیه هایش +تصاویر
دخترا تو میتینگ رو کجای دلم بزارم، پسرا هم دست می زنن. مریم هم در توییتر در این باره نوشته است: دهه شصتیا ناراحت نشن اما اسمتون رو گذاشتین نسل سوخته و همه دهه هارو مسخره کردین. کاربر دیگری هم دراین باره این نظر را داشته است: دهه هشتادیا قرار آب بازی و پاساژگردی میزارن، دهه هفتادیا دارن بچه داری میکنن، ما دهه شصتیام مجرد داریم ول می گردیم. بعضی کاربران هم از ترافیک شدید روز سه شنبه در ...
در قلعه سیمون چه می گذرد؟ سیل ما را اینجا آورد!
نخوانده اند. اینجا در قلعه سیمون یا قلعه کرک مدرسه راهنمایی نیست و خانواده ها هم توان فرستادن بچه شان را برای تحصیل به یکی از مدرسه های اسلام شهر ندارند. می گویند شانس آورده ای که امروز زن ها هم هستند چون تا ده روز دیگر بیشترشان می روند برای برداشت بامیه. همه جا پر از خاک است... پر از غبار... از آسفالت خبری نیست. با هر قدم که برمی داری خاک از روی زمین بلند می شود. بچه ها که می دوند غبار ...
حاضرم همه ی خیابان های دنیا را جارو بزنم!
کشیدن ، البته فقط دو طبقه، نه همه خیابان های دنیا را... این گل زیبا را ببین خیلی وقت ها نسبت به دارایی هایمان ، نابینا می شویم، نسبت به سلامتی که داریم، خانواده، سقف بالای سر، شغل، نیرویی که برای کار کردن داریم و خیلی چیزهای دیگر، انگار نه انگار که دارایی هایمان ، آرزوی خیلی هاست. اصلا چرا راه دور برویم، شاید جایی که امروز هستیم، آرزوی خودمان در سال های گذشته بوده! ...
روزگار سخت این 3 نفر
...، دوتا بچه مبتلا به ام اس دارم، هر چند ماهی یه مقدار کمک باشه، پول نقدی باشه، راضی ام. حالا فریده تصمیم گرفته آمپول 800 هزار تومانی خودش را قطع کند و به جایش برای مریم و زهرا دارو بخرد. بارها می گوید “ندارم”... خیابان ها برای بیماران، امن نیست چند روز پیش، دکتر علایی، عضو انجمن ام اس ایران، وضعیت خیابا ن ها را باعث خانه نشینی بیمارانی که با مشکلات حرکتی روبرو هستند ...
اعدام در ملأعام برای قاتل ستایش نی ریزی
می آید. در همین لحظه دهانش را گرفتم و او را به درون خانه کشاندم. گوشواره هایش را از گوشش درآوردم و با دست گردنش را فشار دادم. بعد با شال و روسری دست و پاهایش را بستم و در زیر رختخواب ها قایم کردم. چند ساعت بعد که هوا رو به تاریکی رفت او را سوار بر موتور کردم و به سمت همان کوهی رفتم که در گذشته چندین مرتبه برای شکار کبک به آنجا رفته بودم. گودالی یک متری با دستانم کندم و لباس هایش را آتش زدم و ...
موی دماغ
کمک که رسیدم گرنه گله ای در کار نبود، گفتم یه بچه ی یتیم و بی کسی است بیارمش بره دنبال ای حیوونا یه مزدی بهش بدم تا چهار صبای دیگه بتونه سی خودش یه خونه و زنده ای[1] بذاره، اما نمی دونستم میشه موی دماغم، و نگاهش را به روی گوسفندان چرخاند و گفت: - ماهتاب خانم بلند شو اُو شکر با روغن کرچک مخلوط کن بیار تا بدم گوسفندها که الان کارد میان! و نگاهش را به سمت نظام برگرداند و دستی به ریش کوتاهش ...
کسی که از همه "زخم زبان" شنیده منم+تصاویر
شهدای ایران : از نخستین روز ماه رمضان 1395 در خبرگزاری قرار گذاشتیم که افطار را مهمان سفره شهدا باشیم. سفره ای که این روزها نه فقط مردم ایران که حالا مردم عراق، افغانستان، یمن، سوریه، بحرین و... نیز در آن سهمی دارند. هر افطار بر سفره یکی از خانواده شهدا می نشینیم و با آنها هم صحبت می شویم. سفره های ساده و به یادماندنی افطار در کنار خانواده های شهدا شیرین تر می شود. شما هم هر روز به این مهمانی ...
غربتِ گفتمانی آموزش و پرورش در ایران
امکان را در مدارس بیش از پیش فراهم آوریم: "شادی بیشتر" و "تفکر انتقادی". به عبارت ساده؛ مدرسه محلی برای آزادکردن هیجان و تمرین نحوه مدیریت هیجانات است نه کنترل و اعمال قوانین انضباطی و پادگانی. وقتی در طول تحصیل بچه ها در مدرسه، نحوه مدیریت هیجانات را با آنها تمرین نمی کنیم، در جوانی با طوفان هیجانات همین دانش آموزان در خیابان های شهر روبه رو می شویم . تا حد ممکن باید از استاندارسازی و باید و نباید ...