سایر منابع:
سایر خبرها
مسعود فراستی چگونه تواب شد؟
با جدایی نادر از سیمین دارم این است که حرف اصلی فیلم چیست؟ خانم در دادگاه حاضر می شود و می گوید می خواهم طلاق بگیرم. صحنه اول فیلم. تا آخر هم همین است. آخرش هم دو باره ادامه همین است. چرا می خواهی طلاق بگیری؟ می خواهم دخترم را نجات بدهم. از کجا و چه چیزی نجات بدهی؟ اینجا همه دروغ می گویند. می خواهم او را نجات بدهم. همه مردم ایران دروغگو هستند و تو می خواهی او را برداری و به ناکجاآباد ببری که دروغ ...
کمال تبریزی: با موضوع مداحی می شود فیلم کمدی ساخت
وابستگی را مورد نقد قرار دهید.به نظرم دلیل اقبال مخاطب از این فیلم هم همین است. واقعیت فیلم ارتباط میان زن و مرد است. ایده اولیه این فیلم توسط آقای سیروس همتی مطرح شد؛ یک روز آمد و این بحث را مطرح کرد که این تعصب در بعضی آدم ها همین قدر زیاد است و فکر می کنم این موضوع در فامیل شان اتفاق افتاده بوده. - طعم شیرین خیال اولین فیلم تان بود که شما موضع گیری تنذی در قبال حذفیاتش کردید. چرا؟ ...
فضل الله: تعلیق فعالیت جمعیت الوفاق به سود امنیت بحرین نیست
دشوار است. ولی قرآن کریم از گروه دیگری از مردم سخن می گوید که اصلاً مورد محاسبه قرار نمی گیرند. اینان برای تعیین سرنوشت خود، دچار توقف و انتظار نمی شوند. اصلاً برای حسابرسی متوقف نمی شوند. اینان بدون هیچ مانعی مستقیماً عبور می کنند. اینان چه کسانی هستند که بدون حساب عبور می کنند و به شفاعت شفاعت کنندگان نیازی ندارند؟ از پیامبر خدا روایت شده است: إذَا نُشِرَتِ الدَّواوِینُ و نُصِبَتِ ...
کمال تبریزی: روحانی در شورای امنیت ملی خواستار توقیف فیلم مارمولک شد/ تمام شوخی با مداحان از پاداش حذف شد
کنم؟ من که نمی توانم این دعاها را حفظ کنم و بخوانم... من هم در جواب گفتم آقای انتظامی هرچه که دلت می خواهد به خدا بگو. ببین چه دوست داری بگویی، همان را به خدا بگو. آقای انتظامی هم گفت کمال دمت گرم! این شد ایده و جرقه اولیه برای ساخت فیلم پاداش . قضاوت در مورد فیلم های شما انگار حد وسط ندارد... ما آدم هایی که در جبهه مخالف باشند و تعادل داشته باشند را نداریم.متاسفانه یا موافق افراطی ...
سینمای بدون آقای بازیگر، مزه ندارد!
. برای دلخوشی خودش می نواخت. اما بی تأثیر نبود. بالاخره بچه بودم و نوای موسیقی دلم را می برد. قرار شد تا کلاس ششم ابتدایی را تمام کنم بعد در هنرستان ثبت نام کنم. روز ثبت نام را پدرم خوب تعریف می کند. به آقای بازیگر نگاه میکنم ،می گوید: روزی که مجید را به هنرستان بردم دم در مرحوم استاد حسین تهرانی نابغه تنبک را دیدم. گفت اگر پسرت می خواهد آب حوض کش هم شود باید درجه یک شود. درجه دو ...
حسینیه شهید همت تخریب شد+تصاویر
هجرت کردن و اومدن به جنگ غول، اونا باید یه خونه برای خودشون پیدا می کردند که وقتی خسته از جنگ با غول برمی گردند توش استراحت کنند. خلاصه جوان های ما از شهر و دیارشون هجرت کردن و اومدن تو همین پادگان دوکوهه چون خیلی به جبهه نزدیک بود؛ اما دوکوهه اماده زندگی نبود پس خودشون آستین ها رو بالا زدن و شروع کردن به ساختنش. ساختمون ها آماده شد ولی رزومنده ها برای اینکه بتونند خوب بجنگند باید روی خودشون ...
دولت سابق مقصر دریافتی های میلیونی مدیران دولت روحانی شد
این امانت را محترم دانست و با وجود جنایتی که صاحب آن مرتکب شده است، نمی توان امانت او را نادیده گرفت؟!... در پاسخ به سؤال ایشان که با حالتی حق به جانب مطرح شده بود، گفتیم؛ آیا شما می دانید که اشکال کار جنابعالی و امثال شما چیست؟... عصر عاشوراست، حسین بن علی(ع) و 72 تن از اولیاء خدا، تنها به علت خداجوئی و عدالتخواهی و در دفاع از حریم اسلام به شهادت رسیده اند، فرزندان و خاندان رسول خدا(ص) را به اسارت ...
واکنش کاربران توئیتر به فیش های حقوقی
...: موج واکنش ها به ماجرای فیش های حقوقی برخی مدیران همچنان در شبکه های اجتماعی ادامه دارد. * مشکل این فیشها اینه که اسمش فیش حقوقیه و عده ای اون را حق خود میدونند. باید اسمش را بذارند فیش ادای تکلیف تا طلبکار ملت نباشند. * شخصا فیش حقوقی یه رئیس بانک ملی شهرستانمون رو دیدم که ماهیانه 43میلیون تومان می گرفته * خدایا! تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (276)
میفته حداقل شش ماه بعد. 16. ساخت رُباتی که مشکل پارک دوبل را حل می کند . بیشتر تو ایران به یه رُباتی نیاز داریم بره تو جا پارک وایسه وقتی دنده عقب میگیری کسی جاتو نگیره. سوسک! 17. پشه ها یجوری عصبانی نیش میزنن که انگار ما رفتیم تو اتاق اونا. 18. ازخانمی که تو یک عروسی، لباس و طلاهای 400 نفر یادش میمونه، انتظار دارین اشتباهات شما رو فراموش کنه؟ ...
کمال تبریزی: با موضوع مداحی می شود فیلم کمدی ساخت
از مارمولک ، فیلم همیشه پای یک زن در میان است را ساختید که برخلاف این دوفیلم کمدی- فانتزی است. آیا این نوعی تنفس شما بین این دو کاربوده یا نه، اتفاقی این مسیر به این شکل طی شده است؟ من موقعی که فیلمی را کار می کنم بستگی به این دارد که چقدر بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. زمانی که تصمیم به ساخت همیشه پای یک زن در میان است گرفتم زمانی بود که تازه کتاب آقای سیدمهدی شجاعی را تمام کرده بودم و ...
اشعار آیینی ویژه ولادت کریم اهل بیت " امام حسن مجتبی علیه السلام"
گذاشت بر سرمان از ازل خدا با خانواده های شما آشنا شدیم با فخر ، کس زنوکری اش دم نمی زند جز ما که نوکر حسن مجتبی شدیم بر دامن تو دست توسل زدیم ما بنگر که بعد از آن ز کجا تا کجا شدیم با ذکر یا حسین و حسن خو گرفته ایم ما با بقیع عاشق کرببلا شدیم ما مومن مدام شما خانواده ایم ما با شما شدیم اگر با خدا شدیم ...
یکی از راه های سلطه دشمن بر کشور ما تهاجم فرهنگی است
تر عوض می شد. نگاهش چنان عمقی پیدا می کرد که گاهی من نمی توانستم در آن ها خیره شوم. وقتی به شب احیاء و شهادت مولای متقیان نزدیک می شدیم، حاجی دیگر هیچ جا نمی رفت. با هیچ کس، حتی با من صحبت نمی کرد. در اتاقِ در بسته می ماند. خودش بود و خدایش. و انگار خانه پر می شد از معنویتِ حاجی . خیلی دلم می خواست او را ببینم که پشت درِ بسته چه می کند. چه حالی دارد. یک بار کار مهمی پیش آمد. دو دل بودم که به ...
15مرد افغانی در یک سمند!
کنه 30 سال دارم. فوق دیپلم برق دارم. از 19سالگی توی این کار هستم. خدا روزی هرکسی رو یه جوری می رسونه. ما هم اینجوری زندگی می چرخونیم. بالاخره آدم باید به فکر زن و بچه اش باشه. با مدرک فنی ات چرا سراغ شغل دیگری نرفتی؟ سراغ هر شغلی که برم فوقش ماهی یک میلیون حقوق می گیرم. با یک میلیون که نمی شه زندگی اداره کرد. چطوری مشتری هایت را پیدا می کنی؟ ما که خودمون ...
ولادت یوسف اهل بیت به قلم سید عطاء عبدالمنافی گلپایگانی
رو به جمع برگشته و گفت: بدانید که حسن پس از من راهنما و هادی شما خواهد بود. او هدیه ای است از خداوند جان و جهان برای من. او کسی است که اخبار مرا به گوش مردم خواهد رساند و آثار به جا مانده از من را به ایشان نشان خواهد داد. حسن کسی است که سُنّت مرا زنده خواهد کرد و سیره ی مرا حیات خواهد بخشید. کارها و رفتارش، افعال و کرداش همه نشانگر کارها و رفتارهای من است. پیامبر دست بر دعا برداشت و گفت خدایا رحمت ...
چهاردهم ماه رمضان: روز بخشیدن و به دل نگرفتن
میهمانی خدا با ما همراه باشین. روز چهاردهم: امروز قراره که هر اتفاقی پیش اومد رو به دل نگیریم و با همه جوری رفتار کنیم که انگار آخرین روزیه که قراره کنارمون باشن. همه عصبانی میشن، همه اشتباه می کنن، همه کمی غرور دارن، اما امروز تو بزرگی و می بخشیشون. مثل یک بچه کوچک که چیزی از مادرش به دل نمی گیره! پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر کس از خطاها درگذرد، خدایش از او درگذرد و هر کس گذشت کند ...
گزارش کارگاه تاریخ شفاهی آزادگان/ قسمت دوم
و گفتم هرگز، بعد من برگشتم به محل اصلی. از روزهای بعد هم من رو خیلی اذیت می کردن خاطره ی قشنگی بود، ولی اگر این خاطره در دل تاریخ شفاهی برود و نفر دومی، در آنجا حاضر باشد، یه سوژه عالی پیدا می کند: چرا به تو گفت و مهم تر از آن تو چرا نپذیرفتی؟ وقتی می گوید: چرا نپذیرفتی؟ تازه راوی خاطره آن چه در دلش می گذرد را بیان می کند. وقتی نفر دوم وارد مصاحبه تاریخ شفاهی می شود اصلاً همه چیز جان می ...
آقا بعد از شعرخوانی سبزواری گفتند در نود سالگی هم می توان شعر جوانانه گفت
...> روزی که نگاهم به دو چشمان تو افتاد همچون غزلی دست به دامان تو افتاد بعد از اتمام شعر آقا گفتند: خدا ان شاءالله شما را و همه ی نفس های گرم استان کردستان را که استانی فرهنگی است، برای فرهنگ این کشور باقی بدارد. ما در آنجا از مرحوم گلشن و ستوده خاطرات خیلی خوبی داشتیم، خدا رحمتشان کند. * * * رضا نیکوکار از گیلان معرفی شد برای شعرخواندن. او غزلی برای پیامبر صلی الله ...
از سرپولک تا دهلاویه، زمین خدا برای چمران تنگ آمده بود
می دهد. ولی من می خواهم شما رضایت بدهید. اگر رضایت ندهید من شهید نمی شوم. خیلی این حرف برایم تعجب بود. گفتم: مصطفی من رضایت نمی دهم و این دست شما نیست. خب هروقت خداوند اراده اش تعلق بگیرد من راضیم به رضای خدا و منتظر این روزم ولی چرا فردا ؟ و او اصرار می کرد من فردا از اینجا می روم، می خواهم با رضایت کامل تو باشد. و آخر رضایتم گرفت من خودم نمی دانستم چرا راضی شدم. نامه أی داد که وصیتش ...
دل های گرفتار بر شاخسار طوبای محبت
حساب کار کرد، حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا (وسایل الشیعه، ج 16، ص 99) یعنی دقیق باشید، مالتان حساب دارد. بدنتان حساب دارد. راه رفتن، زن داری، بچه داری، در هر چیزی حدودی گذاشته اند و این بنده ی خدا هم با حساب کار کرد، بعد دید که خدا بدون حساب به او چشم داده، گوش داده، نعمت های بسیاری داده است بدون اینکه کوچکترین نفعی داشته باشد. چطور من چشم طمع بدوزم به پاداش اعمالم؟ کم کم او هم بدون حساب کار کرد ...
وقتی عصبانی هستی، کجا می ری؟
بچگی افتادم، یه سری به اونها بزنم؟ یاد خونه مادر بزرگ، محله های قدیمی...اما نه، حوصله ی هیچکسی رو نداشتم.گفتم برم کافی شاپی، رستورانی...اما یادم افتاد که روزه ام و الان نمی تونم برم.تو همین گیر و داد بودم که از کنار دانشگاه دوران لیسانسم رد شدم. یادش به خیر چه دورانی داشتیم، شادی و سر مستی که می گن انگار تو همین دوران دانشگاه بود و بس، یاد روزهای خوبی افتادم که با دوستام می رفتیم گردش، سینما ...
واکنش کاربران به مثلث جنجالی فردوسی پور، علیفر و ناظمی
آزاده نه دایره المعارف... *** فردوسی پور هم بعضی وقتها زیاده روی میکنه همه میدونن *** امیر دولاب اکانت ایسنتاشو پرایوت کرده بیچاره. همه ی فالورهاش رو هم بلاکیده انگار... صفحه ش ترکید تو این دو روز! *** کاری به قسمت اصلی بیانیه علیفر ندارم؛چیزی که برام سواله اون قسمت آخرشه که از همه هوادارنش که ازش حمایت کردن تشکر کرده ...
شهاب مرادی: جوانان ما عشق ورزی بلد نیستند
، می گفتند اینها چیست گوش می کنید؟ یاد بدهکاری ها و بدبختی های مان می افتیم و... ولی استاد با سلیقه شنونده کاری کرده که کسانی که شجریان گوش می کردند، دیگر هیچ چیزی به گوش شان این جور دلنشین نمی آید. ربنا را بچه های تو و نسل تو هر سالی گوش کنند لذت می برند. شما چهارگاهش را گوش کن، لذت می بری. من ابوعطایش را دوست دارم و واقعا به نظرم شجریان یک اتفاق بی تکرار است. آواز را در نقطه ای قرار داده ...
گزارشی از دست هایی که به جرم سرقت قطع می شوند
شش ماه است افتاده زندان. زن اولی سرش را پایین تر می اندازد. زنی که خال گوشتی دارد نگاهش می کند: این بیچاره چی کار کنه. شوهرش مرده. نون آورشون همین پسر بوده. به سختی دارن زندگی می کنن. هیچی ندارن بخورن. من دیگه رضایت دادم، بیاد بیرون. اشک زن جاری می شود: خدا ارحم الراحمینه. ایشالا پسر شما هم اعتیادش رو ترک کنه. زن دوم سرش را سمت آسمان می برد: ایشالا ایشالا، الآن یک ماهه لب به ...
در میان کاندیداها یک جانباز داریم که به مرام اباالفضلی پایبند مانده است
.... یعنی در آن هیچ غل و غشی را راه نداد . خالص و با صفا مثل حماسه ابوفاضل. در زیارت آن بنده صالح خدا که مثل او را در این جهان نمی توانیم سراغ بگیریم ، او را به اطاعت پذیریش ، به صداقتش ، به وفا و خیرخواهیش می ستاییم و می گوییم : اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکُلْ وَاَنَّکَ مَضَیْتَ عَلی بَصیرَه مِنْ اَمْرِکَ * گواهی می دهم که تو در حماسه حسینی ، کوتاهی نکردی و رو ...
ایران محور ترانزیت مهاجران غیرقانونی به اروپا / روایتی از قاچاق مهاجران غیرقانونی افغان
توی این کار هستم. خدا روزی هرکسی رو یه جوری می رسونه. ما هم اینجوری زندگی می چرخونیم. بالاخره آدم باید به فکر زن و بچه اش باشه. با مدرک فنی ات چرا سراغ شغل دیگری نرفتی؟ سراغ هر شغلی که برم فوقش ماهی یک میلیون حقوق می گیرم. با یک میلیون که نمی شه زندگی اداره کرد. چطوری مشتری هایت را پیدا می کنی؟ ما که خودمون مشتری هامون رو پیدا نمی کنیم. افغان ها از لب ...
آن سوی دیوار جذامی ها
...؛ روی زمین نشسته است، جذام هم انگشتان دستش را خورده است و هم پاهایش را، مهربان و ساکت است، اولین چیزی که از دیدن او به ذهنم می رسد این است که بپرسم چند سالش است و بچه هایش کجایند. چند سالتونه حاج خانوم؟ نمیدونم 60 یا 70 سال. چند ساله اینجایین؟ نمی دونم از قبل از انقلاب. چندساله دست و پاتونو از دست دادین؟ از بچگیم. الان ...
بهترین روزهای اسارت در الرشید به روایت یک آزاده
بالای سر علی شروع کردیم به خواندن سوره حمد، خدا شاهد است که به چهارمین بار نرسیده بود که در سلول باز شد و افسر عراقی گفت: چه شده؟ . ما علی را که بی رمق روی زمین افتاده بود، نشان دادیم و عراقی ها با ماشین او را به بیمارستان منتقل کردند. در الرشید همه بچه ها، یک دست بودند. آن وحدت و اتحاد رویه و ایثار بچه ها، دیدنی و دلچسب بود. ارام ارام فضا صمیمی تر و آرامش بچه ها بیشتر شده بود. درد دل ها و بگو و بخندها می کردیم و از فضای بهت و حیرت خارج شده بودیم. * آزاده رضا هوشیار راوی دفاع مقدس ...
ستاد جنگ های نامنظم کانون آدم سازی بود
شهادت دکتر را نیز به ثبت رسانده، در خصوص حسن رفتار چمران می گوید: وقتی برای اولین بار با دکتر روبه رو می شدی، صرفنظر از آنکه چه اسم و رسم و مقام و جایگاهی داشتی، چنان با تو رفتار می کرد که انگار سالیان درازی است او را می شناسی و جزو دوستان نزدیکش هستی. دکتر در مصافحه با تک تک نیروها معمولاً دست طرف مقابل را به گرمی می فشرد و دست دیگرش را به پهلوی رزمنده می انداخت و او را به طرف خودش می کشید و گرم و ...
جناب خان: ایستاده در غبار بی نظیر است
حال و هوا و آرامش اونا می تونست ما جوجه ها رو کمی آروم کنه.بین همه ی سال بالاییهای ما اون سالا پسری بود که متفاوت بودنش رو از هزار کیلومتری می تونستی تشخیص بدی.یه جور دیگه بود.یه جور دیگه راه می رفت.با یه غرور خاص و با یه مهربونی خاص.بعدنا که ما هم دیگه یواش یواش سال بالایی شدیم حسابی باهم رفیق شدیم.برادر شدیم و برادر موندیم.هنرهای زیبایی ها و مشتریان جشنواره های دانشجویی اون سالها یادشونه که اسم ...
طنزی زیبا از سلطانپور /چرا مدام غر می زنی؟ بیچاره ریزگردها!
! شماخودت رو بزارجای همین ریزکه می خواد بگرده ! چراهی سرکوفتش می زنین؟! چرا هی می خواین جلوشو بگیرین؟! اصلا می خوام بدونم ، شما وقتی بچه ی ریزت هی ورجه وورجه می کنه و واسه خودش اینور اونور می گرده ومی چرخه ، سرکوفتش می زنی؟! خوشت میادکسی به بچه ت بگه بشین بچه ! اینقدر نگرد؟! معلومه که نه . . . ایناروگفتم که اینقدرمسوولین رومقصر پیگیر نبودن این ماجرای ریزگردها ندونین! اون بندگان خدا دنبال ...