سایر منابع:
سایر خبرها
مردی که قدم در راه چمران گذاشت
توجه به محرومین از شهید اسدالهی محسن صیاد از دوستان نزیک به این شهید گفت: حمیدرضا اسدالهی یکی از بهترین محبت های خداوند به ما، دوستانش، بچه های مسجد و جامعه بوده است که از زود از بین ما پر کشید و رفت. وی با بیان اینکه با شهید اسدالهی در فضای پایگاه بسیج آشنا شده است، افزود: اوج دوستی من و حمید در فعالیت های جهادی بود که خود شهید برای اولین بار ما را مانند بسیاری از افراد دیگر به ...
گروهان رفت سربازی؛ نفر برگشت
ایران آنلاین /اتوبوس ها آماده است، برای هر شهر. دوستان از هم خداحافظی می کنند. در این بین آنها که صمیمی تر هستند شاید کمی اشک هم بریزند. یادت نره زنگ بزنی ها. نری حاجی حاجی مکه.تازه همه اینها دفترچه خاطرات یکدیگر را هم پر کرده اند. جملاتی زیبا که معمولا از اشعار موسیقی های پاپ در ذهن سربازان این خاک به جا مانده است. روز رفتن، هم دوست داری اتوبوس زود تر حرکت کند و هم دوست داری کمی بیشتر ...
کلاه بزرگ برجام اشک همه را باید در بیاورد
بود که جایی نرود بعد از چند روز به مادرش گفت این مغازه برای پدرم مناسب است و رفت دنبال اهداف خودش.بله او کرکره دنیا را پایین کشید. انشاءالله خداوند همواره توفیق بدهد که ادامه دهنده راه شهدا باشیم. انتهای پیام/رض
مدافع حرم دهه شصتی که در حلب به آرزویش رسید
ناراحتی می گفت: مامان نزار شوهرت بره، گناه داره، می ره شهید میشه. ایوب فقط می خندید. نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ می زد و گریه می کرد و به من می گفت : بابا اگر شهید بشه تقصیر تو، من رفتن بابام از چشم تو می بینم، همه بابا دارن من ندارم. حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام می سوزه که تیر به سرش زدن. ایوب می گفت : مریم جان ، من می دانم شهید می شوم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه ...
گریه پرستو صالحی در"ماه عسل"؛ همه چیز از منقل و دوست های پدرم شروع شد
دور دیدم که آقای دهکردی جلوی من بود گفتم میشه راه برید گفتند چرا؟ گفتم بابام. سیزده سال به واسطه عمه هایم از پدرم با خبر بودیم تا اینکه زنگ زدن گفتند پدرم جواب نمیده. من و امیر پشت در خونه پدرم رفتیم امیر در را شکست و رفت داخل. بعد من رفتم دیدم جنازه پدرم افتاده و از شدت درد دستش را گاز گرفته بودو فوت کرده بود. آن زمان از خدا خواستم کاش یک بار دیگر فرصت بهم بده تا من به پدرم دوباره فرصت ...
پرچم گنبد فیروزه ای جمکران در شیدایی
... نبهان در مورد این استقامت و پایداری پرسید و شه ستا نیز گفت: وقتی جنگ شروع شد و امام راحل فرمودند همه جوانان برای دفاع از جنگ بروند، تکلیف شرعی خود احساس کردیم که این فرمان را اطاعت کنیم؛ ابتدا وارد ستاد جنگ های نامنظم به فرماندهی شهید چمران وارد شدم. وی افزود: سال 1360 دچار مجروحیت شدم ولی باز هم این توفیق را داشتم که در خدمت رزمندگان باشم و بعد از جنگ هم باز هم توفیق نصیبم شد که ...
امیرحسین صدیق: عشق ورزیدن را بیاموزیم
همه مردم برای زندگی به روستا نمی روند یا چرا روستایی ها و شهرستانی ها، شهرهای بزرگ را برای زندگی انتخاب می کنند؟ حال که 10 سال است در این روستا زندگی می کنم مشکلات اهالی را دریافتم. چون همه امکانات در شهر های بزرگ متمرکز شده است و بر عکس شعارهای مسئولان، هیچ گونه امکاناتی به روستاییان نمی دهند. با بدبختی، پارتی بازی، کلی پیگیری و دوندگی توانسته ایم بعد از سه سال تلفن مان را وصل کنیم. به تازگی ...
نقش زنان ایرانی در نبرد مدافعین حرم
فعالیت های پشت جبهه هم خاطره. خوب یادمان هست آهنگران شعری خواند با این مضمون در باغ شهادت باز باز است بعد از 27 سال دوباره نبرد شروع شده آن هم در خاک همسایه، جنگ برای به خاک نشاندن تکفیری هایی که داعیه اسلام دارند و برای نابود کردن چهره روحانی این دین آدم می کشند. حالا عده ای دانشجو می خواهند کار همان زنان زمان جنگ را احیا کنند. اینها هم می خواهند از حلاوت نام مدافعان حرم سهمی ...
خوش زبانی و برخورد خوب، سلاح و استراتژی بهائیت برای جذب افراد
می دانست با عقد شاه با این زن پای استعمار در میان است سریع دست به محاکمه آنها زد. باب را سوار الاغ کرد دور محله های تبریز گرداند همه به سمت او سنگهایی پرتاب کردند و او به روی خود نیاورد و بعد که خواستند او را تیر باران کنند سربازان (به خاطر اعتقادی که به امام زمان عج داشتند ) این کار را نکردند. با وجود اینکه امیرکبیر گفته بود که او دست پرورده انگلیس وروسیه است و امام زمان نیست تا اینکه سربازان ...
شهداواسطه ازدواج من و مهدی شدند/به تبعیت از ولایت فقیه خیلی تاکید داشت
از آقا مهدی موقع رفتن به سوریه برایتان سخت نبود؟ ما خیلی عاشقانه با هم زندگی می کردیم و در مدت این شش سالی که با هم بودیم هر روز احساس می کردیم روز اول زندگی مان است و آقا مهدی خیلی محبت به خانواده داشت. با همه عشق مان موقعی که به سوریه می رفت آنقدر سریع رفت که حتی پشت سرش را نگاه نکرد. طوری که خودم هم تعجب کردم. فکر شهادتش را کرده بودید؟ خودش حرفی از شهادت زده بود؟ قبل از ...
واکنش فضای اجتماعی به مرگ 19 سرباز
؛ کمپینی هم در فضای مجازی تشکیل شد به نام #سرباز_تسلیت . به گزارش ایسنا، نخستین خبری که روز گذشته از حادثه رخ داده برای سربازان منتشر شد، تنها از سقوط اتوبوسی به دره خبر داده بود و اشاره به سرنشینان آن نشده بود، مدتی بعد سرهنگ نادر رحمانی رییس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک پلیس راهور ناجا در گفت وگو با ایسنا اعلام کرد که کشته شدگان این حادثه همگی سرباز بودند، خبری که موجی جدید درباره سربازی و ...
بهشتی بلوچستان به روایت همسر
در منزل نبود و بیرون از خانه به سر می برد.او با لباس مبدل در بلوچستان زندگی می کرد و کمتر لباس پاسداری به تن داشت و شبانه روز برای تثبیت انقلاب کار کرد و با اشرار و منافقین، قاچاقچیان و عناصر خارجی که به این دسته از مخالفان انقلاب کمک می کردند درگیر بود تا اینکه هشتم فروردین ماه سال 67 در حین مأموریتی به شهادت رسید. او در وصیت نامه اش به بچه ها توصیه به اقامه نماز، پوشش و اطاعت از رهبری ...
ثبت نام 366 داوطلب/ عارف، حداد، زاکانی، اعلمی، علی احمدی و رضایی آمدند/ امروز، آخرین روز ثبت نام
نام در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری وارد ستاد انتخابات وزارت کشور شد. اکبر اعلمی در مرداد 1333 در بندر شاه (بندر ترکمن) به دنیا آمد. پدرش از کارکنان راه آهن بود و در هنگام تولد او محل کارش در رودسر و بندر شاه بود و یک سال بعد برای همیشه به تهران منتقل شد. اعلمی کودکی و جوانی خود را در تهران گذراند و فعالیت ورزشی زیادی داشت به طوری که به گفته خودش اگر وارد سیاست نمی شد به ورزش ...
10 فیلم بزرگ تاریخ سینما و این گاف های عجیب
داوطلب شده بود، حالا به عنوان یک کاپیتان و یک قهرمان جنگ به کشور بازگشته است. مایکل، که مدت ها پیش، از قبول شغل خانوادگی سر باز زده است، به همراه دوست دختر غیر ایتالیایی اش، کی (دایان کیتن) که برای اولین بار سر از شغل خانوادگی مایکل درمی آورد، در مراسم ازدواج خواهرش، کانی (تالیا شایر)، حاضر می شود. چند ماه بعد و در ایام کریسمس، دون، هدف گلوله مرد مسلحی قرار می گیرد که در استخدام قاچاقچی مواد رقیبی است ...
پرستو صالحی: پدرم مرا دخی صدا میکرد/پدرم در خانه با آپارات برایمان فیلم نمایش میداد
زدن گفتند پدرم جواب نمیده. من و امیر پشت در خونه پدرم رفتیم امیر در را شکست و رفت داخل. بعد من رفتم دیدم جنازه پدرم افتاده و از شدت درد دستش را گاز گرفته بودو فوت کرده بود. آن زمان از خدا خواستم کاش یک بار دیگر فرصت بهم بده تا من به پدرم دوباره فرصت بدم اما اینطور نشد. پرستو صالحی با اشک هایی که از چشمش سرازیر شده بود از همه دختر و پسرهایی که شبیه آنها هستند خواست به پدرشآن فرصت بدهند. ...
زندگینامه حاج محمود کریمی
صحبت خاصی دارید نیز بفرمایید؟ پاسخ: تنها این مطلب که هر کس باید موجب زینت بزرگتر خود باشد به طور مثال بچه ها باید زینت پدر و مادر خود باشند و شاگرد زینت استاد. شیعه باید زینت امامان معصوم (ع) خود باشد و ما نیز در هیات رزمندگان به همین ترتیب. توقع ما از همه به ویژه جوانان، خواهران و برادران محترم این است. که الحمدلله نیز به اینگونه است و تأکید ما نیز بر همین است. با تشکر فراوان از فرصتی که ...
چرا اف. بی. آی "عمر متین" را متوقف نکرد؟
بار توسط اف. بی. آی بازجویی شده بود بدون جلب توجه اسلحه و مهمات بخرد و سپس بیش از صد نفر را با آن تهدید کند. او زیر نظر اف.بی.آی بود زیرا نظراتی موافق با تروریست ها ابراز کرده و به همان مسجدی رفته بود که بمب گذار انتحاری منار محمد در آن دیده شده بود و در سال 2014 در سوریه سربازان دولت را منفجر کرد. اما هفته گذشته جیمز کامی اعلام کرد که اف. بی. آی "هیچ ارتباطی" میان این دو فرد نیافته بود ...
معرفی کتاب از قصه های شنیدنی از بچه های خوب تا دوست مهربان کبوترها
داستان عنوان قلک شکسته را دارد. داستان کوتاه پیراهن نو بر اساس خاطر ه ای از بخشش خالصانه و فراوان شهید حاج محمد طاهری است، با اینکه از نظر مالی زندگی راحتی نداشته است پیراهن نوی خود را در راه خدا انفاق می کند و پدرش کربلایی که از کار پسر نوجوانش متأثر شده بود، چند سال بعد در یک عید قربان بزرگ دارایی اش را در راه خدا انفاق می کند. داستان با هم بپوشیم هم بر اساس خاطره ای از فداکاری و بخشش ...
زندگینامه دکتر عضدی، یکی از چهار شهید گیلانی هفتم تیر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از هشت هزار قهرمان دکتر حسن عضدی دوم شهریور سال 1325 ه.ش در یک خانواده متدین از طبقه متوسط در شهر رشت دیده به جهان گشود. او در اوایل جوانی ابتدا مادر و سپس پدرش را از داست داد و در نتیجه کفالت برادران و خواهران کوچکترش را نیز بر عهده گرفت. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند و در طول تحصیل از شاگردان ممتاز به شمار می رفت ...
بازگشت فرزند مُسرف
اطاعت خواهم کرد. به این ترتیب کاری که کردم دیگر در نظرم بیهوده جلوه نخواهد کرد. - گوش کن. فعلاً بچه ای هست که تو می توانی به او برسی. - منظورتان چیست؟ و از چه کسی صحبت می کنید؟ - از برادر کوچکت که وقتی از اینجا رفتی ده سال بیشتر نداشت و تو او را درست نشناخته ای. با این همه... - جمله تان را تمام کنید مادر. فعلاً چه چیزی ناراحت تان می کند؟... - تو می توانی خودت را در او ...
ضیافت افطار در خانه کودک و نوجوان حضرت ابوالفضل(ع) هرند+تصاویر
ابوالفضل(ع) هرند افطار کردند. مدیر کل بهزیستی استان ضمن تبریک میلاد کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) و سپاس خداوند متعال را از این جهت که برای نهمین سال در جمع بچه های خانه کودک ون وجوان حضرت ابوالفضل (ع) هرند حضور دارد بیان کرد: بچه های خانه کودک و نوجوان حضرت ابوالفضل (ع) هرند نه یتیم هستند و نه لطیم بلکه انها اول خدا را داشته و بعد هم آقا امام زمان را دارند. دکتر صادقی در ...
اخبار حوادث
توهین آمیزی برایم ارسال کرد که آنها را به همسرم نشان دادم، اما او طرف زن جوانش را گرفت و همین مسئله سبب شد کینه ام بیشتر شود. به همین دلیل صبح وقتی پسرم را به مدرسه بردم و برگشتم، تصمیم گرفتم از نوشین انتقام بگیرم آن موقع شوهرم همراه دوستش خانه را ترک کرده بود. به طبقه بالا رفتم و با نوشین دعوا کردم بعد هم بند قنداق نوزاد را دور گلویش پیچیدم و آن قدر فشار دادم که او خفه شد . محبوبه در ادامه ...
از بازداشت سه مدیر در کهگیلویه و بویراحمد تا یادداشت عجیب تاجگردون
رسالتهای محوله و منویات مقام معظم رهبری در سال اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل با توجه به سالم سازی سازمانها و ادارات دولتی و وابسته به دولت وارائه خدمات به موقع ، با مدیران سهل انگار و متخلف برخورد قانونی می نماید. بعد از انتشار این خبر و در روزهای اخیر نیز خبر دیگری مبنی بر اینکه تعدادی از مدیران کم کار استان برکنار خواهند شد منتشر شده است و گفته شده است که این حکم در آینده اجرا می شود باید ...
حضرت ابراهیم(ع) پدر پیامبران توحیدی است
: در آن شب در میان انبوه مردم حضرت ابراهیم (ع) را در آتش انداختند ولی به اذن خداوند آتش بر وی سرد شد و هیزم ها به گلستان تبدیل شد. ابراهیم را به شام تبعید کردند بعد به مصر رفت و از آنجا به فلسطین وبا دختر خاله خود، ساره ازدواج کرد. وی افزود: پس از گذشت سال ها از ازدواج حضرت ابراهیم (علیه السلام) با ساره و بچه دار نشدن آنها، حضرت ابراهیم (علیه السلام) به اصرار ساره با حاجر که کنیزشان بود ...
اس ام اس زناشویی طنز
... بچه: مامان، من چه جوری به دنیا اومدم؟ مادر: بابات خر شد اومد خواستگاری من، من هم خر شدم باهاش ازدواج کردم، بعد خرتوخر شد و تو به دنیا اومدی ............. عروس وارد یک مجلس شد و مادر شوهر میگه:صل علی محمد دشمن جونم اومد عروس میگه: عقرب زیر قالی خواستی پسر نیاری .......... زن. یه شوهرش میگه: شوهر همسایه هر روز صبح ...
چرا دعا قرآن صاعد است
خواستم این آقا که فکر می کردم یک طلبه و روحانی است، آبرویش برود. امّا این قضیّه را برای هیچ احدی تعریف نکردم. مدّتی گذشت، من یک بار در خیابان شریعتی به مسجدی رفتم، دیدم پشت سر امام جماعت آنجا دارد نماز می خواند. پیش او رفتم و سلام و علیک کردم، وقتی دیدم چیزی نگفت، به روی او نیاوردم و گفتم: حتماً نشناخت. همین طور که از مسجد بیرون آمدیم، دیدم سوار یک ماشین آن چنانی شد. بعد دیدم جلوتر هم یک ...
بازخوانی دیدگاه علامه طباطبایی درباره معراج پیامبر(ص)
این رو واژه لیلا را به عنوان تأکیدی برای آن ذکر می کنند. کنار هم قرار دادن این دو واژه این معنا را نتیجه می دهد که همه رفت و برگشت واقعه ی معراج، شبانه بوده و در مسجدالاقصی واقع شده است. عبارت لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا نشان دهنده غرض و نتیجه این سیر شبانه است و به این معناست که خداوند متعال خواسته است به وسیله معراج، بخشی از نشانه های بزرگی و کبریایی خود را به آن حضرت بنمایاند. فراز پایانی ...
مصطفی زمانی + مصاحبه با مصطفی زمانی (عکس)
، یاد می آید فرار کردیم و از دیوار پریدیم. یادم نیست، پرتقال بود یا گردو یا چیز دیگری، خیلی بچه بودم. آهان... بستنی بود. بستنی از مغازه مادربزرگم دزدیدم. فکر کنم چهار پنج سالم بود و شهرستان بودم. کشیک می دادیم، بعد مغازه دار خودش این طرف بود و بستنی هایش آن طرف. من و پسرخاله هایم هوس بستنی کیلویی کرده بودیم. پریدیم آن را برداشتیم و فرار کردیم، بعد از آن مامانم آمد و ما با سرعت دررفتیم. خیلی کتک بدی ...
مصطفی کمال پورتراب چهره ماندگار موسیقی ایرانی درگذشت/خداحافظ پیرِ تئوری ایران
نام هستند و قطعا موسیقی ایران خلا حضور وی را احساس خواهد کرد. مصطفی کمال پورتراب متولد 1303، آهنگ ساز ایرانی و از استادان تئوری موسیقی بود. او از اعضای هیئت مؤسس و نایب رئیس شورای عالی خانه موسیقی ایران بود. پدر کمال پورتراب از افسران نظامی شوروی بود که بعد از انقلاب اکتبر سال 1917 به ایران آمد و ازدواج کرد. او فرزند اول خانواده بود و در پنج سالگی، پدرش یک فلوت برای او خرید و پورتراب با ...
کتک خوردن در دوران نامزدی
دختر جوان به آرامی اشک می ریزد و می گوید: تقصیر خودم بود. وقتی برای اولین بار دردوران عقد در خیابان مرا کتک زد باید می فهمیدم این مرد اهل زندگی نیست. فکر کردم می توانم رفتارش را تغییر دهم ولی اشتباه کردم. بعد از ازدواج هیچ تغییری در شخصیت و رفتارش ایجاد نشد ، به هر بهانه ای مرا کتک می زد، در خیابان، منزل پدرش، کارش به جایی رسیده بود که به خودش اجازه می داد جلوی چشم مادر و پدرم دست روی من بلند کند ...