سایر منابع:
سایر خبرها
بعد از 17سال پرونده قتل سه سرباز بسته شد
چند تیر به تلویزیون به او هشدار دادم تا هر چه زودتر خودش را به منزلشان برساند اما متوجه شدم پلیس خانه را محاصره کرده، تسلیم مأموران نشدم و چند تیر شلیک و تهدید کردم برای من مقداری مواد منفجره تهیه کنند، قصد داشتم با مواد منفجره به زندگی خود پایان دهم اما پدرم آنجا آمد و با گریه و التماس من را راضی کرد تا خودم را تسلیم کردم. شاهپور پس از پایان تحقیقات تکمیلی در شعبه 1602 دادگاه عمومی ...
در مرکز ترک اعتیاد زنان چه می گذرد؟
...، اولش ناراحت بودم، اما حالا نیستم، ولی می خواهم زودتر بروم. عاطفه ، 14 سالش که بود، از سوی شوهر خاله اش، مورد تجاوز قرار گرفت، از همان روز هم از خانه فراری شد و شیشه را امتحان کرد: اولین بار در بازداشتگاه شیشه مصرف کردم، بعدش هم تفننی شد، این اواخر تقریبا مصرف مداوم داشتم. سومین باری است که برای ترک اعتیاد می آید: این جا با جاهای دیگر فرق دارد، بهتر است. همسرم تهدیدم کرده اگر این بار ترک نکنم ...
امیدوارم رسیدگی به پرونده های مردم، وبال پرونده ام در قیامت نباشد/ گاهی در جریان مشکلات مردم گریه می کنم
اند و محمد؛ برادر بزرگترم هم قاضی است و هم اکنون معاون قضایی رئیس کل دادگستری تهران است. وی افزود: بنده در سال 1370 پس از دریافت مدرک سیکل، در دانش سرای قاین رشته تربیت معلم قبول شدم. از دوماه سال تحصیلی کلا دو هفته به دانش سرا رفتم اما علاقه ای نداشتم.به همین دلیل قصد داشتم تحصیل در دانش سرا را رها کنم اما پدرم مرا تهدید می کرد که اگرتحصیل را رها کنی، باید در روستا بمانی و کارهای کشاورزی ...
گفته های جوانی که از دنیای مردگان برگشت
...> هیچ انتظاری، سلامتی پسرم بهترین هدیه است. این اخبار را از دست ندهید: زن بی شرمی که دو پسر جوان را به خانه مجردیش دعوت کرد عکس این زن 25 ساله "غرق شده" را ببینید و عبرت بگیرید حکم کمیته انضباطی برای 7 دانشجوی رقاص دانشگاه زاهدان +عکس مقدار پول واریزی هفتگی یک متکدی، کارمندان بانک را شگفت زده کرد هتک حرمت پیرمرد 94 ساله به پیرزن 73 ...
ترکش جنگ فلجم کرد اما جانبازی نمی دهند
، حالا. پسرعمو همان موقع مقداری کاغذ و نسخه و داروی زهرا را هم به من داد. دختر تا چندین ماه گوشه خانه افتاده بود. چند سال بعد من بی سواد که دیدم بچه بالاخره می تواند کمی راه برود کاغذها را دور ریختم. خدا مرا بکشد. کاش می دانستم کاغذها چه هستن. ما حتی تا چند سال بعد اصلا نمی دانستیم باید برویم بنیاد و پرونده تشکیل بدهیم. یک روز زن همسایه که مجروح شده بود از ما پرسید زهرا چقدر حقوق می گیره. دنیا روی ...
دختری که طراح سرقت های شیطانی از پسران پولدار بود
فساد اخلاقی ام بود و دوست پسرهای زیادی داشتم. تا دو سال قبل مادرم سرکار می رفت و نمی دانست چه بلایی سرم آمده اما وقتی فهمید بشدت سرزنشم کرد. ملیکا با تأثر از گذشته سیاه خود در حالی که سرش را تکان می داد، افزود: از ترس مادرم فرار کردم و هشت ماه در خانه چند پسر بودم و همچنین در خانه مجردی یکی از دوستانم که زنی مطلقه بود به سر می بردم. در این مدت نقشه ای به سرم زد وسرقت از پسران ...
ارتش پرونده این سربازان را رها نمی کند
برای آینده داشته باشد؟ قبل از پاسخ به این سؤال به این نکته اشاره کنم که این حادثه واقعا نادر بود. ما هزاران نفر را برای مانور ها و کارهای دیگر جابه جا می کنیم و اگر راننده غفلت نمی کرد این حادثه هم عمق کمتری می داشت. البته مجموعه نیروی زمینی ارتش خودش را در این حادثه در کنار افراد دیگری مسئول می داند. ما بعد از این حادثه موضوع را آسیب شناسی کردیم و همچنان موضوع را بررسی می کنیم. در ...
مقایسه نشدن با اصغر فرهادی تبدیل به فوبیا شده است
های پیچیده تر است اما اینقدر همسانی و اتحاد گروهی در فیلم وجود داشت که هوشمندانه تر این بود تا با عوامل همراه و بخشی از گروه شوی. من به آقای حجازی گفتم این (مادر) می تواند خیلی ساده از فرزندانش بخواهد بعد از مرگ او، سه روز در خانه اش بمانند و روابط شان را بازیابی کنند. با این همه چطور شد که با فیلمنامه کنار آمدید؟ دولتشاهی: چیزی که من را به فیلمنامه وصل می کرد، موضوعی بود که فیلم ...
فریمان: در تاکسی شنیدم پرچمدار ایران شده ام/ این موضوع فقط یک مانور تبلیغاتی بود/ من سدشکنم!
محجبه را دیدند، لحظه ای سکوت کردند. سپس به یکباره شروع به تشویق کردند که این هم جالب بود. شرایط در روز مسابقه چگونه بود؟ بدون مربی، خسته، با چشم هایی پف کرده و با استرس زیاد وارد سالن شدم. همانطور که گفتم فقط 3 ساعت خوابیده بودم. استرس داشتم و پاهایم از فرط خستگی می لرزید. با تمام وجود نیاز داشتم با کسی صحبت کنم اما فقط یک نفر پشت سر من بود که می توانستم با او صحبت کنم. فکر می ...
معتقدم قلم به امام رضا(ع) بدهکار است
غربت شده است آقا و من که همراه و رفیقی ندارم تنهایی ام را به میهمانی آورده ام...) عجیب بود اما ، چند روز بعد به طرز معجزه آسایی زائر حرم شدم و شعر را خودم برای آقا خواندم و نوشتم و انداختم توی پنجره ی فولاد . از آن روز بود که عهد نانوشته ای بین من و آقا برقرار شد و هر سال که به زیارتش رفته ام با شعری تازه بوده که نوشته ام و برایش خوانده ام و انداخته ام توی پنجره ی فولاد . شعری ...
شهردار حقوق پرسنل را به موقع پرداخت کند / عدم ثبات در مدیریت بزرگترین آفت است
سازندگی رفت. خودش میگوید “از افتخارات من خدمت در جهاد بوده است”. وی در سال 62 به دستور استاندار وقت شهردار لوشان شد. یعنی در سن 25 سالگی یکی از جوان ترین شهرداران کشور بود. سال 65 هم شهردار کیاشهر شد و بعد آن به رودبار رفت و شهردار معین آنجا شد. درست سال 69. تا اینکه سال 71 به رستم آباد رفت و اولین شهردار آنجا لقب گرفت. حاجی پور در گفتگو با خبرنگار 8دی از تجربه شهردار بودنش در رستم ...
خانه سبز رویایی مرد گیلانی با 14 پسر و 76 خانواده
بچه ها در خانه حضور دارد و هر اتفاقی هم برای آن ها بیافتد متوجه اوست. اتفاقات هم از خودکشی تا غرق شدن و فرار کردن و... را بر می گیرد. چگونه می توان امکان این اتفاقات را به حداقل رساند؟ پدر بچه ها توضیح می دهد: من سعی می کنم ارتباط خوب و دوستانه ای با بچه ها داشته باشم و تمام کار ها آن ها را خودم انجام می دهم و راننده سرویس بچه ها هم من هستم. قبلاً یک ون 10 نفره داشتم اما بعد ...
جاسوسی شوهر هوس باز برای رهایی از زندگی سیاه / ساسان با چند زن در خانه خودمان رابطه شوم داشت
یکدیگر را شناخته وازروحیات وخلقیات هم مطلع شده اند و می توانند جواب مثبت خود را به خانواده ها اعلام کنند، اما براستی شناخت آنها کافی نیست. ازدواج با یک فرد، ازدواج با کل وجود او و همه ابعاد زندگی اوست. حال، شناخت های چند جلسه خواستگاری یا شناخت های کافی شاپی، رستورانی و... فقط شناخت های کلیشه ای غیرجدّی هستند که محدود به چند بعد شخصیت فرد می شود و دیگر ابعاد اصلی شخصیت وی را پنهان نگه می دارد ...
روایت سازندگی های حاج محمود در ماه عسل +عکس
دعوت کرد که وارد صحنه شوند. علیخانی طبق معمول از مهمان می خواهد که خود را برای بینندگان معرفی کند. حاج محمود در جواب می گوید من اهل یل آباد هستم این روستا بخاطر کشتی گیرانی که داشت به یل آباد معروف شده بود. یل آباد در شش کیلو متری شهرستان ساوه واقع شده است وی درا دامه می گوید من تا 19 سالگی در این روستا سکونت داشتم به دلیل ازدواج دوباره پدرم و اختلافاتی که در خانواده پیش آمد را هی تهران ...
ایران؛ مظلوم ترین قربانی سلاح های شیمیایی/جانبازان شیمیایی دنیایی عاری از سلاح های شیمیایی می ...
اورژانس بردند و از آنجا به بیمارستان منتقل کردند. مدام حالت تهوع داشتم. سوزش چشم امانم را بریده بود .مدام توی چشمم قطره می ریختند.وضعیت جسمانی ام آنقدر حاد بود که مرا به بیمارستان لبافی نژاد تهران منتقل کردند. 15 روز در حال کما بودم. خانواده ام که از مکانم مطلع شدند، به ملاقاتم آمدند. آنها خیلی خوشحال بودند که زنده ام. بعد از چند هفته، با آنها به کرمان برگشتم و در خانه تحت درمان بودم. ...
روایتی از 26سال زندگی با تاول های شیمیایی/ زخم هایی از جنس حقوق بشر امریکایی روی جانباز 35 درصد
جانبازان در اداره برق استخدام شدم. وی افزود: اوایل خدمت در ایرانشهر بودم پس از 2 سال خدمت به زابل منتقل شدم و در حال حاضر ساکن شهرستان نیمروز هستم. شرمنده محبت های همسرم هستم جانباز احمد نواب زاده خاطر نشان کرد: شیمیایی روی اعصاب و روانم هم تاثیر گذاشته است و به همین دلیل گاهی در خانه عصبانی می شوم و سر اعضای خانواده ام فریاد می زنم و بعد پشیمان می شوم و بخاطر این ...
شوهرم خواست تا با دوستانش صمیمی تر باشم!
به گزارش " جوان ایرانی "؛ یک روز مانده به مراسم عقد کنان از عمویم خواستم با پدر صحبت کند و بگوید من، پسر عمه ام را دوست ندارم. هیچ وقت یادم نمی رود آنچنان سیلی از پدرم خوردم که خون از دماغم جاری شد. آن روز پدرم که به شدت عصبانی شده بود می گفت اگر یک بار دیگر از این پرت و پلاها بشنوم گلوی تو را می گیرم و خفه ات می کنم. برادر بزرگم نیز کاسه داغ تر از آش شده بود و با تهمت های ...
نذری بزرگ برای دیدار فرزند، بزرگمردی که خود را وقف مردم کرد در ماه عسل
. پدرم بخشی از دارایی خود را به یکی از برادرانش سپرد و دامهایش را فروخت و به تهران کوچ کردیم. حاج محمود بیان کرد: در تهران ازدواج کردم و خداوند به من یک فرزند داد. بعد از انقلاب تنها پسرم در 16 سالگی راهی جبهه و جنگ شد. مسعود گفت: با رضایت کامل پدرم رفتم، با اینکه توانایی جعل امضای پدرم را داشتم اما رضایت او را گرفتم و اعزام شدم. نذری بزرگ برای دیدار فرزند پریناز فروزان ...
حقوق آیت الله بهشتی چقدر بود؟
رعایت حال مرا می کرد. اوایل انقلاب یک وقت می شد که به خاطر تراکم کارها، مهمانانی سرزده به خانه ما می آمدند. در این گونه موارد، سر راه برای مهمان ها غذای آماده می گرفت که من به زحمت نیفتم . به رغم خستگی زیاد، همیشه شاداب و سرحال وارد خانه می شد، اول با من و بعد با همه بچه ها احوالپرسی می کرد و بعد از من می پرسید، امروز چه کردید؟ مشکلی پیش نیامد؟ کمکی از دستم برمی آید؟ بچه ها در کارهای خانه ...
تک فرزندی و بر هم خوردن تعادل نسلی
خواهد داشت و کودک خانواده تک فرزند، خواهر و برادر نداشته و در کودکی از همه تعاملاتی که می تواند در طی شبانه روز در خانه با خواهر و برادر خود داشته باشد محروم می ماند. نصرت زمانی پور خاطر نشان کرد: از اثرات نامطلوب تک فرزندی به هم خوردن توازن تعادل نسل است به گونه ای که تا 50 سال آینده داشتن عمو، عمه، خاله و دایی یک مفهوم لغوی خواهد داشت. همچنین کارشناس ارشد بالینی و مدیرگروه سلامت روانی ...
شرح یک دیدار به روایت خانواده شهدای مدافع حرم
رسول الله(ص) بود که داوطلبانه راهی سوریه شد و در روز پنج شنبه 22 بهمن ماه 94 طی عملیات مستشاری توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید. شهید فرزانه بعد از بازنشستگی معاون بازرسی ستاد مرکزی راهیان نور و فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور شد. پیکر مطهر این شهید همچنان مفقودالاثر است. مسعود فرزانه پسر سردار شهید رضا فرزانه که در دیدار روز گذشته با رهبر معظم انقلاب و ضیافت افطاری ایشان برای خانواده شهدا ...
چگونه سحرخیز شدم؟
از سوی خدا هستند، زیرا می توانستم با وقت های اضافی که می آوردم، برای روز بعد آمادگی داشته باشم. همینطور سحرخیز شدن به من این فرصت را داد تا زمان بیشتری را با همسرم بگذرانم.به عنوان فردی که عادت داشتم شب ها دیر بخوابم، تصمیم گرفتم برای جلوگیری از بازگشت به آن حالت، برنامه ای ترتیب بدهم؛ بنابراین تصمیم گرفتم از سحرخیزها چیزهایی بیاموزم. سحرخیزی هر روز صبحم را با یک فنجان قهوه آغاز ...
شوهرم بچه ننه است
حرف طلاق را می آورد. لطفا راهنمایی ام کنید. سن همسرم 31 سال و تحصیلات خودم و همسرم هر دو کارشناسی است. او کارمند است و من خانه دارم. قبل از هر چیز، لازم است درباره مکانیسم قهر اطلاعات کافی داشته باشید و بدانید که چه افرادی و چگونه بیشتر در زندگی قهر می کنند تا راه مقابله با این رفتار آنان را بیابید. چه کسانی قهر می کنند؟ قهر، نوعی واکنش طبیعی است که به صورت ژنتیکی ...
خوش شانس بوده ام که زنده مانده ام/ رکورد عظیم عظیم در دنیای کوهنوردی
قله حدود دو ماه زمان می برد * تا چیزی را از دست ندهیم چیزی به دست نمی آید * اولین آذربایجانی هستم که اورست را فتح کردم * رکورد عظیم عظیم در دنیای کوهنوردی * یک کوهنورد نمی تواند ازدواج کند * کوهنوردی تلفیقی از رشته ها و نوعی سبک زندگی است * دانستنی ها درباره تصاویر صعود و نصب پرچم ها * دو سال است که نتوانسته ام از وزیر ورزش وقت ملاقات بگیرم! * پدرم ...
مردی که علی وار زندگی کرد در "ماه عسل"
به گزارش تراز ، بیستمین قسمت از برنامه ماه عسل در روز شهادت حضرت علی(ع) با دعای فرج و تیتراژ ابتدایی برنامه آغاز شد. بعد از پخش پشت صحنه برنامه دیروز علیخانی از حاج محمود و پسرش برای حضور در قاب ماه عسل دعوت کرد. حاج محمود مردی است که هر سال برای ده الی پانزده خانواده جهیزیه تهیه می کند تا دختران روستایشان بدون دردسر به خانه بخت بروند. مهمان امشب ماه عسل در ابتدا گفت: ازدواج کردم ...
مردم جهان از جنایات شیمیایی صدام خبر ندارند
... با بهترشدن روحیه خودم توانستم فرزندان و همسرم را به زندگی امیدوار کنم. پس از چند سال خداوند فرزند دختر دیگری را به ما هدیه داد. در حال حاضر دخترهایم ازدواج کرده و دارای فرزند هستند. هنوز هم باور نمی کنم که خداوند اینگونه به من قدرت داد که توانستم آنها را به زندگی بازگردانم. متاسفانه همسرم سکته کرده است و حال جسمی خوبی ندارد. دو سرطان پس از شیمیایی شدن عوارض ...
درخواست جوانترین جانباز شیمیایی از رئیس جمهور + عکس
...> *ماهیانه 750هزارتومان درآمد دارم رحیم می گفت: زریان در خانه کار تایپ می کند. البته میز کامپیوتر ندارند. رحیم با بازی در تئاتر می تواند ماهیانه 750 هزار تومان درآمد داشته باشد. او بعد از گذشت 29 سال تازه توانسته ثابت کند که جانباز است و او را جانباز 20 درصد می نامند. 20 درصد یعنی اینکه حقوقی از بنیاد نمی گیرد و تنها بیمه است آن هم برای درمان شیمیایی اش... . رحیم بیشتر روز را در خانه است چرا ...
خزان زودهنگام زندگی مشترک
از علاقه بی علت من مطلع شده و مرا از این ازدواج عجولانه منصرف کنند ولی اصرارهای من مانع تصمیم آنها شد و در کمتر از 2 هفته بعد از آشنایی پای سفره عقد نشستیم . روزهای اول بعد از عقد را بیرون می رفتیم و سر تاپای وجودم را به صحبت ها و ابراز محبت هایی که از طرف محسن می شد، می گذراندیم بدون اینکه حرفی از نیازها و خواسته ها و توقع های زندگی مشترک آینده مان بزنیم . به اصرار اطرافیان و همسرم ...
جاذبه تل زینبیه حسین را به سوی شهادت کشاند
در حقیقت حضور او پاسخ محکم به کسانی بود که فکر می کنند مدافعان حرم به خاطر دریافت مادیات وارد عرصه جنگ با تروریست ها می شوند. در صورتی که حسین بسیجی وار و به صورت داوطلبانه عازم سوریه شد. امروز امثال حسینعلی ها خیلی هستند. کسانی که از همه داشته های مادی شان برای پاسداشت ارزش ها می گذرند و راهی نبرد با تروریست ها در جبهه مقاومت اسلامی می شوند. شهید فرزندی هم داشت؟ بله، دو پسر داشت ...
شهادت دو سرباز گمنام به روایت پدر
روز قبل از اینکه ایشان تشریف بیاورند به ما خبر داده بودند که قرار است رئیس بنیاد شهید به دیدارمان بیاید و از ما خواستند که همه اعضای خانواده در منزل باشیم. اما چون همزمان با سالروز وفات حضرت معصومه بود، همسرم می خواست به قم برود ولی مجدد اصرار کردند که حاج خانوم نیز در خانه باشند. من چون تصور می کردم که قرار است رئیس بنیاد شهید بیاید چند مورد را یادداشت کرده بودم تا به ایشان منتقل کنم ...