سایر منابع:
سایر خبرها
نمی خواستم او را بکشم
بودند و من یک نفر. من هم مشروب خورده بودم و حالت عادی نداشتم. آیا سابقه داری؟ سه سابقه دارم. یکی درگیری، یکی مشروب و یکی هم سر تصادف که به خاطر دعوا زندان هم رفتم. ماجرای درگیری چه بود و چه زمانی به زندان رفتی؟ سال 87 یکی از بچه های فلاح را زدم و دو میلیون تومان هم دیه دادم. بعد هم در رسیدگی به پرونده به حبس محکوم شدم که سال 91 رفتم و حبسم را کشیدم. بعد از آزادی توبه کردم و ...
هنر عباس کیارستمی موجب شد فارسی فکر کنیم
...: منتقد روزنامه نیویورک تایمز در یادداشتی به تأثیر حضور کیارستمی و آثارش بر ایجاد ارتباط با زبان و فرهنگ فارسی پرداخت. ای.او.اسکات منتقد هنری این روزنامه معتبر نیویورک تایمز در مقاله ای درباره عباس کیارستمی این گونه نوشته است: دو سال پیش در کارتاژ کلمبیا بودم تا در کارگاهی درباره ژورنالیسم فرهنگی که از سوی بنیاد گابریل گارسیا مارکز برپا شده بود شرکت کنم. هم زمان یک جشنواره فیلم داخلی نیز برپا ...
داستان یک جنگ
جاناتان پاول، همسرم، مسئول دفتر نخست وزیر انگلیس بود نمایشنامه ای که در سال 2011 در لندن به روی صحنه رفت، تاحدی درباره چگونگی رفتار متقابل این دو بازیگر بزرگ (بوش و بلر) با یکدیگر است و آنچه من از مکالمه این دو شنیده بودم. برخی مرا به دلیل افشای چنین مسائلی به عدم وفاداری و ناسپاسی متهم کردند اما جان چیلکات، رئیس کمیته حقیقت یاب درباره نقش انگلیس در جنگ عراق که گزارش آن دراین باره به تازگی منتشر شده ...
سکته ام روی صحنه تئاتر اتفاق نیفتاد / می توانم بدون این که داد بزنم بگویم، ای، بد نیستم!
دوست دارم و اشتباهی در آن نمی بینم؛ چرا که هر کاری را که بوده، با ایمان و اعتقاد قلبی بازی کرده ام. ای کاش در یادها بمانم آرزویم این است که بتوانم سالم و زنده باشم و همچنان به فعالیت هایم ادامه دهم. در نهایت بعد از این که همه چیز تمام شد و رفتم، مردم چیزهای خوبی را از من در یاد داشته باشند. منظورم یاد شخص من نیست؛ بلکه برآیند و نتیجه کارهایم است که امیدوارم در یادهایشان بماند ...
کسی من را در کردستان نمی شناسد!/باشگاه های عربی را به تیم های داخلی ترجیح می دهم
در سن 13 سالگی برای آن چه که خود دلیل آن را پیشرفت در این ورزش بیان می کند به استان هرمزگان برای مدت کوتاه و بعد به اصفهان رفت و مراتب ترقی را تا سطوح ملی ادامه داد تا جایی که سال گذشته با پیوستن به تیم سداب عمان به عنوان اولین لژیونر هندبال کشور خود را معرفی کرد. در طول 15 سال اخیر شاهو خیلی کم به دیار خود برگشته است تا این که پایان مسابقات تیم ملی و باشگاهی فرصتی برای وی شد تا به سنندج ...
از ماجرای نامه تختی به جراح بیمارستان تا تمرین در استخر پر از کرم!
1319 در تهران در خیابان امیریه به دنیا آمدم. تا سال دوم دبستان تهران بودم و بعد از آن به دلیل اینکه پدرم کارمند شرکت نفت بود به آبادان رفتیم. آنجا بود که پایم به شنا باز شد. از صبح به استخر می رفتم تا شب. همان جا به سمت ورزش شیرجه رفتم. بعد از اینکه با دایو آشنا شدم، آقایی بود که وقتی مرا دید تشویق کرد تا این ورزش را دنبال کنم. فارس: تا چه زمانی با این مربی کار کردید؟ تا سال ...
اهالی سینما صاحب عزای خوبی نبودند
هم هست. شاید همین است که آشفته بازار یادداشت نوشتن و تسلیت گفتن های رفتنت، صرفاً سرشار از جمله سازی با نام و کارهای توست. آن هم برای تویی که فرسنگ ها از ابتذال و میانمایگی دور بودی، کجا بودند این غریبه های دیر آشنا؟ خانه دوست کجاست؟بیخود نیست که یاد این شعر سهراب می افتم که ورد کلامت بود و در پی آن بهاره رهنما در این چنگ زرگری با تمام قوا وارد میدان شد و جوابی این گونه منتشر کرد: برایم عجیب بود ...
خاطره بازی با سریال امام علی (ع)
در نهایت سال 73 و با عنوان سریال امام علی (ع) ضبط این مجموعه تلویزیونی آغاز شد. 150 بازیگر اصلی و بیش از 5 هزار هنرور از نیروهای ارتش در مقابل دوربین مازیار پرتو رفتند. برای ایفای نقش های اصلی این سریال بازیگرانی چون داریوش ارجمند، مهدی فتحی، بهزاد فراهانی، محمدرضا شریفی نیا، پرویز پرستویی، سیروس گرجستانی، ویشکا آسایش، اصغر همت، اکبر عبدی، کریم اکبری مبارکه، کامران فیوضات، سیروس گرجستانی، سعید ...
فضای یزد مهیای مبارزه بود
تطبیق می داد و می توانست ذهن کنجکاو مرا اقناع کند. آن روزها ایشان داشت کتابی به نام اولین دانشگاه، آخرین پیامبر را می نوشت. برای ما که آن موقع در دبیرستان درس می خواندیم، مسائل و مشکلات زیادی مطرح می شد که از ایشان می پرسیدیم و پاسخ های بسیار مفید و به درد بخوری را هم دریافت می کردیم. کتاب های ایشان هم بسیار مفید بودند. ظاهراً دکتر پاک نژاد در هدایت و راهنمایی افرادی که به انجمن حجتیه گرایش ...
هنرمندان پیامدهای جنون جنگ طلبان را به تصویر بکشند
را تأمین کنیم تا بتوانیم به نحوی کمک خرج خانواده باشیم. در چه سالی از دانشکده هنر فارغ التحصیل شدید؟ در سال 1370 از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم. پس از فارغ التحصیلی از دانشکده هنر چه کردید؟ من بعد از فراغت از تحصیل یک آتلیه نقاشی زدم و در آن آتلیه (که با مجوز وزارت ارشاد گشایش یافت)، هم تدریس طراحی و نقاشی می کردم و هم خودم به ...
پشت صحنه فرمان شورش علیه نظام در تابستان داغ /از صحنه گردانی دولتمردان اصلاحات در فتنه 78 تا نطق انقلابی ...
مجلس وقت نیز سال ها بعد در خاطراتش جلسه ی مسئولین عالی رتبه کشور با رهبر انقلاب را نقل می کند که احتمالاً مربوط به غروب دوشنبه است: مقام معظم رهبری از وزیر کشور سؤال کردند (نزدیک غروب بود) اوضاع چه خبر است؟ گفت که حاج آقا تظاهرات و ناآرامی ها را جمع کردند و بر همه چیز مسلط هستیم من چون خودم از بعدازظهر قضایا را تعقیب می کردم، خیلی عصبانی بودم، بین حرف پریدم و با تندی گفتم: آقا ایشان گزارش بی ربطی می ...
اسارت در خانه شیطان بعد از آشنایی در تلگرام
دختر جوان بعد از آشنایی با پسری در تلگرام برای رسیدن به زندگی رؤیایی اش از خانه گریخت، اما پس از اینکه خود را در دام چهار شیطان اسیر دید، از پلیس درخواست کمک کرد. به گزارش خبرنگار ما، هفته گذشته زن میانسالی مأموران پلیس تهران را از گم شدن ناگهانی دخترش با خبر کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: مدتی است دخترم آزیتا با من سر ناسازگاری دارد. او به خاطر کوچک ترین موضوعی مشاجره و مرا تهدید به ...
بهمن هاشمی: هر چه در زندگی دارم از قرآن و ماه قرآن دارم
فرمان فرمان الهی است. در ذات من می گذارد خدا. من هر چه دارم از قرآن و ماه قرآن دارم. بعد از 18 سالگی از این کار فاصله می گیرم ، چون دیگر انقلاب اسلامی می شود و همه جا قرآن خوان هست. همه بچه ها مومن می شوند. من زمان شاه پای جلسه قرآن بودم ،سال 47 تا 57 . از این زوایه که زندگی مرا بررسی کنی درخواهی یافت که چنین عاقبتی برای من طراحی شده است. من اصلا با میکروفون آشنا شدم. در فاصله 20 سالگی تا 30 ...
غفلت متولیان فرهنگی یزد از آذر یزدی
نوشتم و گفتم که کار مطبوعاتی می خواهم. آقای هاشمی قدری توپ و تشر زد و ملامت کرد که به تهران می آیید چه کنید؟! ما خودمان از این شهر در عذابیم و از این حرف ها. بعد کم کم آرام شد و گفت شما سه شنبه آینده بیا یک فکری برایت می کنم. سه شنبه بعد آقای حسین مکی را در همان اداره صدا کرد و گفت بیا، این همشهری ات آمده. با آقای مکی در یزد آشنا شده بودم. آقای مکی گفت در خیابان ناصرخسرو با چاپخانه حاج ...
روایت احمد متوسلیان از سرنوشتش/ چه کسی حاج احمد را به سوریه اعزام کرد
این اتفاقات افتاد به جعفر گفتم: یادت هست بعد از خوردن شام حاج احمد این حرف را زد (من بروم دیگر برنمی گردم). یعنی چی؟ حاجی که در پادگان به نیروها گفته بود راه بی ّبرگشت است و همه ما شهید می شویم و شاید جنازه هایمان هم به کشور برنگردد. حالا چی شد که ما برمی گردیم و حاج احمد برنمی گردد؟! به نظر من چون می دانست که قضیه سوریه و لبنان تمام شده است و جنگی در کار نیست. حاج احمد وقتی زمین نشست و ...
هر طور که شده جذبتان می کنیم!
پس داد و رفت. دلخور شده بود که چرا دوست من سعید، قیمت داخل ویترین را عوض نکرده است. او می گفت نوشتن یک تکه کاغذ که کاری ندارد؛ وقت زیادی نمی گیرد. به خصوص که دو نفر هم در مغازه مشغول به کار هستند. (راستش را بخواهید در اعماق وجودم با او موافق بودم. مشتری می گفت شما با این کار می خواهید ما را داخل مغازه بکشید و بعد اجناس را گران تر به ما بفروشید که این کار اخلاقی نیست. به هر حال دلخور شد و رفت.) ...
اشترانکوه؛ از بکرترین و زیباترین مناطق کوهنوردی و گردشگری کشور است
منتشر کردم. همنورد: شما به عنوان یک عضو از جامعه اصحاب رسانه نقش رسانه رو در ترویج فرهنگ ورزش چطور می بینید؟ - خب نقش رسانه در همه زمینه های مثبت و منفی بر کسی پوشیده نیست، قائدتا رسانه ها می توانند در خصوص معرفی، فرهنگ سازی وسایر موارد اینچنینی در ورزش تاثیر بسزایی داشته باشند. همنورد: مهمترین خبر ورزشی از دیدگاه شخص شما که رسانه ای کردید در ازناخبر چه چیزی بوده ...
رسوایی2 سیاسی است/ زیباکلام در حوزه خودش حرف ارزشمند نمی زند، چه رسد به سینما
فیلم ساختن و عکس گرفتن آدمی که پنج تا عمل کرده، مدتی، زمان لازم است. حوصلۀ حرف زدن داشتند؟ من قصدم آن بود دو دقیقه ببینمشون و برگردم لاهیجان. تمام فروردین خودم ذات الریه کرده بودم و اصلاً امکان نداشتم بیایم تهران و بیمارستان و ببینم شان. بعد هم نقرس ام عود کرد. و تازه اگر هم می توانستم اصلاً حسی در من بود که نمی خواستم و نمی توانستم در آن حال و روز تماشایش کنم. البته با بهمن ...
ماجرای پسر شیطان صفتی که دختری را در حاشیه شهر هتک حرمت کرد
به وضع مالی و تیپ و قیافه اش توجهی نمی کردم. یک سال گذشت؛ یک روز جهنمی مرا در برزخ تنهایی گذاشت و رفت تا هشت ماه بعد... یکی از عموهایم با مشکل مالی مواجه شده بود، پدربزرگم چند ده میلیون از حسابم برداشت کرد و به او داد، از آنها متنفر شده بودم چطور می توانستند به تنها پشتوانه یک دختر محروم از پدر و مادر اینگونه دست اندازی کنند. در همان موقع سروکله امیر پیدا شد، تا آن ...
آیا ما "متوهم " هستیم؟!
...> در سمت دیگر دانشمندان فیزیک کوانتوم هستند که از این واقعیت در شگفت اند که تا وقتی ما به عنوان مشاهده گر حضور نداشته باشیم، سیستم های کوانتومی بعنوان اشیایی معیّن به نظر نمی رسند که موقعیتشان در فضا مشخص است. آزمایش های بی شماری برخلاف فهم متعارف، نشان داده اند که اگر فرض کنیم ذراتِ سازندۀ اشیای عادی، وجودی عینی و مستقل از مشاهده گر دارند، به پاسخ اشتباه خواهیم رسید. درسِ محوری فیزیک کوانتوم روشن ...
بایدها و نباید های ادبیات کودک و نوجوان
امروز سریال گروه الف عالی در تلویزیون پخش کنم، وقت مطالعه را گرفته ام؛ حال این که این سریال، بتواند به اندازه مطالعه، به مردم اطلاعات بدهد مهم است. اگر نتواند، یک آسیب اجتماعی است. حمزه ای:متهم ردیف اول در این مساله خود مولفان آثار ادبی کودک و نوجوان هستند و بعد از آن جامعه متهم است. من به عنوان یک شاعر برخی حقوق انسانی را ندارم. در حالی که در بسیاری از کشورها، می بینیم که نویسنده حقوق ...
گفتگو با کودکِ درون بهروز بقایی
اتفاق برایم افتاد خیلی نگران اجرا بودم. اما بلافاصله بعد از آن که گروه برای اجرا به روی صحنه رفت بهرنگ، پسرم این خبر را به من داد تا مرا از نگرانی در آن لحظه خارج کند و پس از آن بود که آن رنگ ها در برابرم ظاهر شد و آن عطر خوش را استشمام کردم. کودک درون زنده ماندن شما نقش داشت؟ حتما نقش داشت. حتما آن لحظه به من گفته است: بلند شو ببینم بابا خودتو زدی به تنبلی، این قیافه ها به تو ...
مردی که شناسنامه باطل می کند!
... – بلانسبت شما! من منظوری نداشتم، فقط می خواستم بگم... هنوزحرفش تمام نشده بود که صدایی دیگر، توجه مرا به خود جلب کرد:” میو!... میو!...” به زیرپای پیرمرد نگاه کردم و گربه ای زیبا را دیدم که داشت زنبیل خروس مرا بو می کرد؛ مثل این که گرسنه بود و دنبال یک لقمه و طعمه چرب و چیلی می گشت!... زیر چشمی به پیرمرد نگاه کردم و لبخند زدم: ” به به، عجب پیشی نازی؛ عجب نوا و سازی! آقا ...
آخرین خواسته امام(ره) از احمد متوسلیان چه بود
المقدس را به حضرت امام دادم. آخر کار که دست بوسی ایشان تمام شد و خواستم از اتاق بیایم بیرون بیایم، امام به من گفت: حاج احمد مردم از جنگ خسته شده اند! بروید کار جنگ را یکسره کنید. امام این حرف را به فرمانده هان دیگر هم گفته بودند اما چون حاج احمد تنها رفته بود به او هم گفته بودند. حالا این حرف برای چه سالی است؟ سال 61 است و دو سال از شروع جنگ گذشته است. حاج احمد گفت: من به عنوان مسئوول ...
چهارشنبه شب ها از زمین مرخصی می گیریم
این شهر باشند. شنیده بودم که اینها برای یافتن یک لقمه غذا تا کمر در سطل زباله خم می شوند اما فکر می کردم اینها فقط مال فیلم هاست. اما آن شب فقط حیرت زده و مات از آن طرف جوب، ترسان و متعجب کارتن خواب های ایستاده در صف را نگاه می کردم و آرزو می کردم که این یک خواب باشد. اما این یک خواب نبود و وقتش بود که من هم از خواب بیدار شوم. بعد از آن تمام چهارشنبه های سال گذشته را در فصل سرد و گرم سال وسط سوز ...
3 داستان کوتاه طنز، به مناسبت عید سعید فطر
از رادیوی قطار، پخش شد ! " - کدوم رادیو؟! این قطار که رادیو نداره گُل پسر ! - یعنی می فرمایی بنده بودم قوقولی قوقو کردم؟ ! - بلانسبت شما! من منظوری نداشتم، فقط می خواستم بگم ... هنوزحرفش تمام نشده بود که صدایی دیگر، توجه مرا به خود جلب کرد:" میو!... میو !..." به زیرپای پیرمرد نگاه کردم و گربه ای زیبا را دیدم که داشت زنبیل خروس مرا بو می کرد ...
گشت و گذاری در کلینیک های زیبایی مردانه/ از عمل بینی با وام قرض الحسنه تا رونق جراحی لبخند
. از سن و سال و کار و بارش می پرسم و اینکه چه شد که تصمیم به عمل گرفتی؟ می گوید بیست و یک ساله ام و گرافیک می خوانم. راستش حس می کردم بینی ام بزرگ است. تو دانشگاه هم اعتماد به نفس نداشتم و فکر می کردم بین دوستانم یک چیزی کم دارم. بالاخره تصمیم خودم را گرفتم و با وجود مخالفت خانواده به خصوص پدرم، عمل کردم. به کنایه می گویم حتما اندازه پول تو جیبی ات خرج کرده ای که پاسخش مرا به ...
شاهرخ استخری: زنده ماندن ما معجزه بود !!
صریح و راست گوست. بازیگری با آگاهی های لازم برای حضور در این حرفه و به دور از اطوارهای روی جلدی و پشت چشم نازک کردن های اعصاب خردکن. او خود خودش بود. کم شباهت با تصویر همیشگی ستاره سریال های جوانانه تلویزیونی که در تمام مصاحبه دیگران را تحسین کرد و برای جوان ترها موفقیت خواست.با شاهرخ استخری از سینما و تلویزیون و زندگی خصوصی اش حرف زدیم و حرف مان به جاهای دیگر هم رسید. جایی که او پرده ...
ماجرای خواستگاری حاتمی کیا از زبان خودش
که پدرم را راضی کردم که مدرسه نروم و بروم پیش او در مغازه کار کنم. بابا هم خوشحال بود و همچین بدش نمی آمد در مغازه به ایستم به هر حال تنها پسرش بودم دوست داشت جانشین خلفش باشم. من هم رفتم پشت دخل مغازه ایستادم جوری که انگار از این به بعد این زندگی عادی من است. خیالم هم راحت بود که دیگر به مدرسه نمی روم. اما یک اتفاقی افتاد که من هنوز خودم را به خاطر آن مرهون عمویم می دانم. دوم، سوم مهر بود. یک ...
از نامه سرگشاده قبادی به کیارستمی تا پیام تسلیت
به گزارش بلاغ ، بهمن قبادی بعد از مرگ عباس کیارستمی نیز در پیامی صوتی او را بسیار تاثیر گذار خطاب کرد و از اینکه در ایران نیست تا بتواند در مراسم وی شرکت کند ابراز تاسف کرد و در مورد جایگاه کیارستمی گفت: هر آنچه که سینمای ایران داره مدیون آقای کیارستمی است، اخبار موفقیت های او به تو شان و منزلت می دهد، در آرژانتین بودم و راننده تاکسی که مرا به هتل می برد چون عاشق فیلمسازی کیارستمی بود وقتی فهمید ...