سایر منابع:
سایر خبرها
بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه در قم درگیر مشکلات کارگری
هم یادآور می شوند این معدن عنوان بزرگ ترین معدن منگنز خاورمیانه را دارد ولی دریغ از رسیدگی به اوضاع کارگرانش. برای گفتن نامش ابایی ندارد می گوید: اگر خواستید مصاحبه را به نام خودم کار کنید برای من که 5 ماه است حقوق نگرفته ام فرقی ندارد که بخواهند اخراجم کنند. 10 سال است در بزرگ ترین معدن منگنز خاورمیانه مشغول به کار هستم صبح ها از ساعت 7 صبح می روم در عمق 340 متری زمین تا یک و نیم ظهر ...
حواشی کنکور
.... این گونه هم پیدا می شود همین که روی صندلی نشستم، یکی از بچه ها گفت: " ببینم راست میگن که اگه یک سوالو غلط بزنیم، از امتیازمون کم میشه؟" یکی بهم گفته اگه سوالو جواب ندی بی تأثیره، تو هم اینو شنیدی؟ اگه تعداد نزده هام زیاد باشه چی؟ بازم تأثیری نداره؟" اول فکر کردم که سر به سرم می گذارد، ولی بعد دیدم که خیلی جدی و مصرانه منتظر جواب است، اما راستش آن قدر برایم این سوال ها ...
افتخاری ندارد میلیاردها دلار سرمایه زیر زمین باشد، اما مردم فقیر باشند
ایراداتی دارد که بعد از اجرا مشخص می شود، در قرارداد بیع متقابل گفته شده بود که کار وقتی تمام می شود که 21 روز از 28 روز پروژه بدون وقفه به کار خود ادامه داد. اما قرارداد IPC قصد رفع این اشکالات را دارد که زمان حضور پیمانکار در پروژه را افزایش داده تا منافع آنها بیشتر درگیر شود. این چه ایرادی دارد؟ تعجب می کنم این که بگذاریم دیگری منافع ما را ببرد مملکت فروشی نیست، اما اگر کسی بیاید مارا منتفع کند ...
گله تقوایی و بوسه بر بازوی یک جانباز
به سینما پرداخت و گفت: از کودکی عاشق ادبیات بودم و اولین داستانم را در سن 10 سالگی نوشتم. کارم را با داستان کوتاه شروع کردم و هنوز هم شیفته آن هستم. خوشبختانه دوستانی مثل تقی زاده و صفریان داشتم که مترجم های خوبی بودند و این جزو شانس های زندگی من است. اما در ادامه به سمت سینما کشیده شدم. بچه آبادان بودم و در آبادان دو دسته فیلم به نمایش در می آمد؛ نخست فیلم هایی که از تهران به شهرستان ها می آمد و ...
ناصر تقوایی: نگذاشتند فیلم جنگی بسازم
. کارم را با داستان کوتاه شروع کردم و هنوز هم شیفته آن هستم. خوشبختانه دوستانی مثل تقی زاده و صفریان داشتم که مترجم های خوبی بودند و این جزو شانس های زندگی من است. اما در ادامه به سمت سینما کشیده شدم؛ بچه آبادان بودم و در آبادان دو دسته فیلم به نمایش در می آمد؛ نخست فیلم هایی که از تهران به شهرستان ها می آمد و در سینماهای عادی نمایش داده می شد. دوم فیلم هایی که در سینمای شرکت نفت پخش می شد. شرکت نفت ...
محیط بان های دنا چگونه مجروح شدند؟
مورد شب حادثه می گوید: هم از اهالی و هم از بچه های محیط بان چند تایی زنگ زدند و گفتند چند نفر در یک منطقه ای رگباری تیر می اندازند. من شیفت نبودم، اما نتوانستم در خانه بمانم، با هماهنگی سه محیط بان دیگر به منطقه رفتیم و منتظر شدیم، شکارچی ها، تازه کار بودند، هنوز شکاری هم نزده بودند، با این که یک نفر از اهالی که همراه بود سعی کرده بود با چراغ قوه بهشان هشدار بدهد که به سمت جایی که محیط بان ها کمین ...
سینما برای من حرفه ای محل ارتزاق نبوده/نگذاشتند فیلم جنگی بسازم
بودند و این جزو شانس های زندگی من است. اما در ادامه به سمت سینما کشیده شدم. بچه آبادان بودم و در آبادان دو دسته فیلم به نمایش در می آمد؛ نخست فیلم هایی که از تهران به شهرستان ها می آمد و در سینماهای عادی نمایش داده می شد، دوم فیلم هایی که در سینمای شرکت نفت پخش می شد. شرکت نفت چند سالن سینمای درجه یک داشت و سینما تاج سابق، هنوز به لحاظ فنی یکی از بهترین سالن های سینمای ایران است. پدر من شرکت نفتی ...
شعر/ یا شیخ الائمه مددی
قنوت سحرم می پیچد دشمنم مثل علی پارچه عمامه دور گردن عوض دور سرم می پیچد تا ز درگاهیِ خانه گذرم می افتد بی هوا درد میان جگرم می پیچد مسئله باز برایم شده در کوچه چرا گوشه چادرو پا هر دو به هم می پیچد بعد از آن ضربه سنگین عدو چون مادر همه عالم بخدا دور سرم می پیچد گیرد او موی سرم در نگهِ اهل حرم صحنه کرببلا در نظرم می پیچد ...
بغض حافظ ناظری در جشن تولدش +عکس
کلاسیک جهان را معرفی می کند جزو سه موسیقی برتر کلاسیک جهان قرار بگیرد. حافظ همچنین از توانمندی های انسان گفت و اظهار کرد: اگر آدم واقعا به خودش و درون خودش باور داشته باشد امکان ندارد به جایی نرسد. خود من واقعا از زیر صفر شروع کردم، همیشه مثل سرباز و جنگجو بودم، الان روزی 22 ساعت کار می کنم. حال بازهم می گویم هیچ وقت یاس و ناامیدی را جلو خودتان نبینید، تو تا وقتی قدرت نفس کشیدن داری، قدرت ...
زنادقه همواره با عکس العمل شدید ایشان روبه رو می شدند
، عبدالکریم بن ابی العوجاء است. وی ازشاگردان حسن بن ابی الحسن بصری بود و بر اثر افکار انحرافی که داشت، از دین و توحید منحرف شد. (7) ابن ابی العوجاء با چند نفر از دهریون در مکه پیمان بست تا باقرآن معارضه کنند. او در یکی از سفرهای خود به مکه، هنگامی که با عظمت امام صادق(ع) در بین مردم مواجه می شود، از روی کینه وحسد داوطلب می شود تا به نمایندگی از ابن طالوت، ابن الاعمی وابن المقفع; امام را در نزد ...
ریشه مشکلات انسان خود اوست
. ریاضت نه به معنای نخوردن. آدم تا می گوید ریاضت... نه نمی خواهیم این را بگوییم. من بیست سال مشغول بودم برای اینکه فلان عیب را از خودم دور کنم. این به باد داد. یک چنین چیزی است. آدم باید یک ذره وقت داشته باشد به خودش برسد. ببینید من در خانه ام که در خانه ام. وقتی خوابم که بخوابم. بعد که به بازار می روم. فقط فرصت یک نمازی دارم. نمی شود. بنده و رفقای ما. صبح ساعت هفت باید به مدرسه برود و ...
چرا دنیا را دنیا نامیدند و آخرت را آخرت؟
می شود، که نشان می دهد اگر بخواهند، همه چیز دارند. مانند این است که به شخصی یک دسته چک که حداقل مبالغی که در آن می تواند بنویسد میلیاردی باشد، هدیه کنند و بعد بچه ای چون می بیند که او هیچ برای خودش پفک نمی خرد، او را بی بهره از لذتها گمان می کند. دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند ...فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ... از ...
قافله غائله "حسین فریدون" به منزل آرامش می رسد؟
...> مدتی بعد، وی در کسوت سفیر ایران، راهی مالزی شد و چندی هم سکانداری نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد را در کارنامه خود ثبت کرد اما نهایتاً پس از بازگشت به کشور، با سمت مشاور رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، در تیم برادر بزرگ، مستقر شد. اکنون نیز گرمای وجود معنادار این مهره پربحث و حاشیه در یازدهمین کابینه، به اندازه ای است که منتقدان را بر سر ذوق آورده و به دنبال آن، روحانی را ...
ملت ایران اجازه رابطه با آمریکا را نمی دهد/دریافت های نامشروع باید به بیت المال برگردانده شود
جمعه توکهور-هشتبندی گفت: نماز جمعه پایگاه اجتماع مومنین است و به فرموده امام راحل ره نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی است؛ لذا این پایگاه و محل شور و حماسه باید حفظ و تقویت شود. امام جمعه توکهورهشتبندی با اشاره به بحث حقوق های نجومی اظهار کرد: اندک یارانه هم به این قشر مستضعف پرداخت میشود شب عزایاعلام میکنند و در مقابل عده ای حقوق های 50 میلیونی دریافت میکنند چرا ...
الهام چرخنده: سفیر حجابم
این کار را بکنند. من می دانم که ماهواره ها چه نقشه ای برای مردم ریخته اند. مثل مادری که می داند یک خراب کاری در نحوه پخت غذا کرده و حالا نمی خواهد از آن غذا به بچه اش بدهد. من هم چون می دانم آن پشت چه خبر است و چه نقشه هایی برای زنان ما کشیده شده، می خواهم با تمام توانم پیام پاکی و حجاب را به زنان بدهم. الان تمام قدرت های ملعون جهان بسیج شده اند تا تمام دارایی زن مسلمان ایرانی را بگیرند. ...
چرا احمد متوسلیان این همه خاطرخواه دارد؟
گویم فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله هستم و آنجا همچون دورانی که به واسطه فعالیت در گروه توحیدی صف و مبارزه با حکومت پهلوی تحت شکنجه ساواک بودم، در مقابل شان مقاومت می کنم و کلامی سخن نمی گویم. حاج احمد به دلیل اینکه بوکسور بود می گفت در مقابل شکنجه همچون حضور در رینگ مقاومت می کنم و نمی شکنم. جالب که دو ماه بعد یعنی در تیر ماه سال 1361 به اسارت فالانژها درآمد و مطمئنا ایشان همین رویه را در آنجا اجرا ...
فرزندم را می فروشم
.... خون زیادی از من رفته بود. صبح من را بردند بیمارستان بهزیستی. یک روز ماندم بعد با پسرم برگشتم. الهام با بغض ادامه می دهد: از بچه ام مراقبت می کردم. شیر می دادم. مدام خواب بود. می گفتند او هم معتاد است. یک ماه گذشت. یک روز وقتی برای تهیه مواد از چادر بیرون رفته بودم؛ او را بردند. وقتی برگشتم نبود. می گفتند بهزیستی برده است. به فروختنش نرسید. یک میلیون و 200 هزار تومان برای 3 بچه ...
امام صادق(ع) هیچگاه به افراطی ها و تفریطی ها روی خوش نشان نداد
.... آن ها به مسجد رفتند و به نماز مشغول شدند، بعد از طلوع فجر نماز صبح خواندند و در مسجد مشغول ذکر و دعا شدند تا آفتاب طلوع کرد، مرد نصرانی برخاست تا به منزل خود برود، آن مرد گفت کجا می روی روزکوتاه است. اکنون ظهر فرامی رسد او هم نشست تا ظهر شد و آن ها نماز ظهر گذاشتند، بعدازآن گفت بین ظهر و عصر فاصله زیادی نیست، صبر کنید نماز عصر را هم ادا کنیم، او را در مسجد نگه داشت تا ...
آیا ارزشش را داشت میثم این کار را با خواهر خود بکند؟
خواهد به خانه شان برود؛ بعد از جدا شدن از میثم به سراغ کارهای خودم رفتم تا اینکه همان شب طبق قرار با ماشین به دنبال میثم رفتم و در میدان فلسطین سوارش کردم. میثم رفتاری عادی داشت و مثل همیشه می خندید. بعد از کمی دور زدن به سینما رفتیم که آخر شب هم او به خانه ما آمد و شب را همانجا ماند؛ فردای آن روز یعنی شانزدهم فروردین، بعد از صرف ناهار و دیدن مسابقه فوتبال، به سمت خانه میثم رفتیم و او در مقابل خانه ...
وقتی دشمن در کمین ما نشسته، قلم ها باید بیدار باشند!
معابر می خواندند. آن زمان شعرها هدف دار بود و درباره آزادی. ساواک بسیار دنبال من گشت اما نتوانست مرا پیدا کند؛ چون هر شب در منزل یکی از بچه ها بودم. کم کم جریان های انقلاب پیش آمد. نزدیک پیروزی انقلاب پشت نوارهای امام (رحمته الله علیه) که خالی بود شعر می خواندیم و به مردم می دادیم. موقعی که امام(رحمته الله علیه) قصد بازگشت به وطن را داشتند سرود خمینی ای امام (رحمته الله علیه) را سرودم و با جمعی ...
رئیس انجمن مددکاری: سال ها جرات حرف زدن درباره آسیب ها را نداشتیم
آسیبها نیز مطالعه شود. باید از برنامه های جامع ملی دست بکشیم. نیاز مردم در منطقه ای دورافتاده با تهران متفاوت است. باید به سمت برنامه های نیازسنجی ملی کنیم ولی دربحث رصد باید آینده نگری کنیم. برنامه های ما باید پنج ویژگی فراگیری، کفایت، جامعیت، استمرار و اثربخشی را داشته باشند. ما در طول انقلاب نداشتیم یک برنامه برای آسیبهای اجتماعی که این ویژگی ها را داشته باشد. نتیجه این شد که بچه 10 ساله معتاد شد ...
نحوه شهادت شهید ستاری و یاران و همرزمانش در سانحه هوایی
پرواز آماده کرد ... ساعت حدوداً 8 شب بود. خلبان سرهنگ جمشیدی به همراه کمک خود سرهنگ دوم خلبان جم منش هواپیمای جت استار را برای پرواز به سمت تهران آماده می کردند. تیمسار ستاری به همراه تیمسار اردستانی ، شجاعی ، یاسینی و دیگر همراهان به پای هواپیما آمده و پس از خداحافظی سوار بر هواپیما شدند. مهندس پرواز سروان سنایی مشغول چک های قبل از پرواز است. بعد از سوار شدن درب هواپیما بسته می ...
شهید ابراهیم هادی الگوی فرمانده ارتش
پادگان رو گرفته. من جلو آمدم و گفتم: اخوی ما از رفقای آقای مداح هستیم و از جبهه اومدیم. اگه امکان داره ایشون رو ببینیم دژبان تماس گرفت و ما رو معرفی کرد. یک ربع بعد دو تا جیپ از دفتر فرماندهی به سمت درب ورودی آمد. سرهنگ مداح به محض دیدن ما، ابراهیم رو بغل کرد و بوسید و با من هم روبوسی کرد و با اصرار، ما را به دفتر فرماندهی برد. بعد هم ما را به اتاق جلسات برد. حدود بیست فرمانده نظامی داخل جلسه ...
اجرا در حوزه های مختلف نقطه ضعف نیست/ در شیدایی نماینده مجردها بودم
خواستند به جواب برسند. در سی شب برنامه شیدایی همانطور که اشاره کردید میهمانان مختلفی حضور داشتند. در بین آنها میهمانی هم بود که بیش از بقیه توجه شما را جلب کند و آن برنامه را برایتان خاطره انگیزتر کند؟ در بین میهمانان چهره های هنری حضور داشتند که مدت ها طرفدارشان بوده ایم و طبعا از دیدنشان در برنامه ای با اجرای خودم خوشحال شدم. در این بین اما زن و شوهری به نام فاطمه و حسین میهمان برنامه ...
با جوان ترین ایرانی گلزن لیگ قهرمانان اروپا از پا قدم خوب پدر و مادرش تا علاقه کی روش به او
مادرم ظهر بازی به شهر رسیدند ولی نشد همدیگر را ببینیم چون من در اردوی تیم بودم ولی در استادیوم آنها را دیدم و قلبی هم که بعد از گل نشان دادم، برای پدر و مادرم بود. مادرم همیشه بازی های من را با استرس نگاه می کند و بعد از اینکه گل زدم، در ورزشگاه گریه کرد. بعد از بازی او و پدرم را دیدم که واقعا خوشحال بودند. انگار همه دنیا را به من داده بودند. تو در کنار دایی، هاشمیان و کریمی چهارمین گلزن ...
پهلوان خرامه ای از زندگی خود می گوید
ها را به او دادم. پس از اینکه نامه را به هئیت 7 نفره دادم، جواب آن را گرفتم تا به خرامه برگردم، وقتی که خواستم سوار اتوبوس شوم که برگردم، پشیمان شدم و به خودم گفتم که در شیراز چرخی بزنم و فردا به خرامه برگردم. به باغ وحش رفتم و مشغول تماشا بودم که سیروس قهرمانی مرا صدا زد، از من سوالاتی پرسید و من هم خودم را معرفی کردم و از کارهایی که کرده بودم گفتم، در همین زمان یکی از ...
اشعار آیینی ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
تو بودم خونین جگر و خسته و گریان تو بودم من صادق آل توام و در همه عمر دلسوختۀ آن لب عطشان تو بودم هرگاه که قرآن به لبم زمزمه کردم یاد تو و صوت خوش قرآن تو بودم گلچین ستم گرپی پرپرشدنم بود زان بود که من یاس گلستان تو بودم برخانۀ من دست ستم چون شرر افکند در یاد تو و خیمۀ طفلان تو بودم آن شب ...
بعثی ها دخترش را کشتند تا به ما کمک نکند
پیغام دادم بیا برای شهدا کار کن، خدا شفایت می دهد. فردایش آمد، با درد شدید. به ساحل که رسید، افتاد. بردیمش بیمارستان. دو روز بعد رفتم سراغش. تا من را دید، زد زیر گریه. خوب خوب شده بود. قرار بود عملش کنند. می گفت وقت عمل یک آقایی با چند تا جوان دور و برم را گرفته بودند. انگار، می شناختم شان. ناراحت بودم. گفتند: تو ما را از غربت نجات دادی، ما هم تو. را تنها نمی گذاریم. بعثی ها دخترش را کشتند تا با ما همکاری نکند. ول کن نبود. گفت: فدای سر شهدا ...
بزرگداشت محمود برآبادی برگزار شد
خواند گفت تو این کاره نیستی. دوست دیگری که می دانست من قلم خوبی دارم از من خواست تا به عنوان خبرنگار افتخاری اطلاعات دست به قلم شوم. اما ماجرا طوری رقم خورد که او گفت تو خبرنگار نمی شوی. سالها بعد در دانشگاه با کتاب های محمود دولت آبادی آشنا شدم و مدتی بعد نیز ایشان را در زندان شاه ملاقات کردم. یک روز داستانی را که در حوزه ادبیات بزرگسال نوشته بودم و در امتداد صبح نام داشت به او نشان دادم و منتظر ...
قتل پدر به خاطر پیامک های عاشقانه
. حتی چند بار به همسرم پیشنهاد طلاق دادم اما حاضر نبود از هم جدا شویم تا این که با کمک پسرم و دخترم نقشه کشیدیم وی را به قتل برسانیم. صبح روز جنایت وقتی ابراهیم از خواب بیدار شد پسرم مرا بیدار کرد و گفت: این بهترین فرصت است، پدر را بکشیم. زمانی که ابراهیم مشغول کار بود، پسرم از پشت به وی حمله کرد، سپس من نیز به کمکش رفتم و با چاقو یی که در دست داشتم دو یا سه ضربه به وی زدم و بعد چاقو را ...