سایر منابع:
سایر خبرها
محبیان: افق دید احمدی نژاد، از انتخابات 96 به 1400 تغییر پیدا کرده/ آمدن ترامپ می تواند موقعیت او را ...
متوقع می شوند. می گویند آقای روحانی! سرمایه اجتماعی تو از ماست؛ پس ما در زمین بازی تو چه نقشی داریم؟ امیر محبیان: ببینید! اصلاح طلبان نتیجه خود را می گیرند. اصلاح طلبان می دانند که اگر با دولت دعوا کنند، همین یک ذره جایگاهی هم که دارند، از دست می دهند. خب! فشار اصلاح طلبان به حسن روحانی برای تغییر در کابینه، از کجا آب می خورد!؟ امیر محبیان: تغییر مدنظر اصلاح طلبان ...
خواننده های ایرانی و دنیای بچه داری!
بچه دار شدن می تواند یک سری آثاری برای تو داشته باشد که لزوما برای یک آدم معمولی نداشته باشد. دم دست ترین مثالی که می توانیم بزنیم همین است که بچه های آدم های معروف، تولدشان هم به خبر و عکس و حاشیه بدل می شود و آنها از همان بدو تولد معروف می شوند. مثلا آخرین خواننده پاپ کشورمان که به تازگی بچه اش به دنیا آمد حمید عسکری بود که کافی است این خبر را در گوگل و رسانه ها جستجو کنید تا ببینید ...
عاقبت ناخوش پادشاهانی که در خواب رفتند
.... مجلس اول؛ آداب ندان اما سربلند همین مجلس اول که حتی آداب نمی شناخت و تازه آداب می آموخت در تاریخ سربلند است که استقلال داشت و با همین استقلال بود که هنوز حکم شاه خشک نشده بود با استقراض بیست کرور تومان از خارج برای مخارج دولت مخالفت کرد و همان ابتدا بانک ملی را از کیسه خودشان بنا کردند تا زیر منت بانک خارجی نباشند. کم نبودند زنان فقیری که طلاهای کوچک و اندک خود را می ...
500 ضربه کابل خوردم
آن ها را شکنجه کند تا درس عبرتی برای دیگر اسیران شود . وی می گوید : من مترجم بودنم را در بغداد مخفی کرده بودم و وقتی از او مترجم خواستم، معروف گفت: خودت خوب عربی می دانی و نیاز به مترجم نداری . از این کلامش متوجه شدم او از فعالیت های من در اردوگاه بو برده است . من نمی خواستم چیزی بگویم تا کارهایم از دید او همچنان مخفی بماند . معروف حدود چهار ساعت با کابل مرا زد و در نهایت گفت تو اخبار را برای بچه ...
کشوری با بیش از صدو چند میلیارد بشکه نفت، نباید محروم و فقیر و یتیم درمانده داشته باشد
بعض ها می بینیم که بعضی از مردم ربا را به بهانه ی معامله می خورند .این حرام را حلال می کنند . شراب را به بهانه ی آب انگور و رشوه را به بهانه ی این که هدیه است ، حقوق های نجومی را به بهانه اینکه حق شان است و حجاب را روز به روز کمرنگ تر می کنند. در حالیکه شهدا می گفتند ای خواهر حجاب تو پررنگ تر از خون من است. به هر حال وقتی که ما این وضعیت را می بینیم خصوصا رباخواری در جامعه و وضعیت اسفناک ولنگاری ...
بررسی عملکرد دولت در زمینه اقتصاد و اجرای اقتصاد مقاومتی+ تصاویر
جمله که دوستان خواندند در کتاب عقلانیت و توسعه نماد بارز این است که آقایان به استقلال باور ندارند صحیفه امام را دور کنید و اگر مطالعه کرده اید بفرمائید امام در صحیفه روی چه چیزی بیشتر دست گذاشته است؟ استقلال؛ در صحبت های امام آمده که ( آقا محمدرضا می گوید آقا من خجالت کشیدم شما مقابل فلانی آن گونه ایستادی) حالا این آقا می آید یک دو قطبی را طراحی می کند در این کتاب که اگر شما می خواهید پیشرفت کنید ...
دادگاه های خانواده مشاوره "آب دوغ خیاری" ندهند/افزایش طلاق در سال 88 به خاطر اختلافات سیاسی بین زوجین
شعارسال : از همان ابتدا که وارد دفترش در طبقه آخر ساختمانی چهار طبقه در منطقه یوسف آباد تهران می شویم و می رویم سر اصل مطلب، آب پاکی را روی دستمان می ریزد و می گوید موافق سرسخت طلاق توافقی است؛ البته این را هم اضافه می کند که نه هر درخواستی برای طلاق توافقی. معتقد است در مواردی که هیچ راهی برای ادامه یک زندگی مشترک وجود ندارد، بهترین راه طلاق توافقی است؛ طلاقی که کم ترین فشار را به زن و مرد و ...
همه دختران ایران
...، مجموعه کاسه و کوزه های سفالی را نگاه می کنم که هر دانش آموز، اسم خودش را روی آن حک کرده است تا با کارهای دیگران قاطی نشود. یکی از دختران ترجیح داده است به جای نوشتن اسمش، دو قلب تو درتو روی کوزه کوچکش نقاشی کند. صغری کریم معاون پرورشی دانش آموزان گلستانی، با بیان این که با 28 سال سابقه کاری، دومین دوره است که دانش آموزانش را در این اردو همراهی می کند، می گوید: بچه ها با کوله باری از ...
عاشق ادا درآوردنم و دوست دارم ادای همه را دربیاورم، مخصوصا آل پاچینو!
بود بیاید. گفتم: خواهش می کنم به جک نگویید که من قرار است بیایم از روی متن بخوانم. ما قبل از آن چند تا کار با هم انجام داده بودیم. هرگز آن روز را فراموش نمی کنم. وارد دفتر آل پاچینو شدم. شنبه روزی بود و لمون یک گوشه نشسته بود و داشت جدول نیویورک تایمز را حل می کرد، بعد ناگهان سرش را بالا آورد و گفت: یا خدا! چطور تونستی بدون کمک من این کار رو بگیری؟ من دیگه خسته شده بودم که همه ش جور تو رو هم بکشم ...
آن روسری که پرچم زنان تبریز شد
...> جلوی قهوه خانه که رسیدند، زینب وایستاد و زن های پشت سرش هم وایستادند، از آن طرف راسته که می آیی، قهوه خانه شقان اولین دکانی بود که باز بود، خود میرزا جواد گفته بود که قهوه خانه ها باز باشند و مردم و بازاری ها بیایند و بروند، ولی فقط چایی به مردم بدهند. چند تا دکان بالاتر از ما هم عیوض بود و بعدش هم چندتا دکان دیگر باز بود. زینب رو کرد به شقان و گفت: اگر می خواهی قهوه خانه ات سالم بماند، تو هم امروز ...
جای خالی پرسش های مردم در گفت وگوی تلویزیونی رئیس جمهور
روحانی گرچه هنوز آمار اولیه ای از رشد اقتصادی کشور ندارد اما از علایمی یاد می کند که حکایت از حرکت رو به جلو دارد(!) حرکتی که برای نشان دادن آن به مردم، شاید به ناچار دست به کاری می زند که خیلی یادآور خاطرات خوشی نیستند. نمودارهایی که آماری از وضعیت تورم، تولید و صادرات نفت خام و کالاهای غیر نفتی و واردات گمرکی را نشان می دهد. اعتماد در گزارش خود از روحانی خواست کمی شفاف تر سخن بگوید ...
والدین چگونه می توانند باعث موفقیت فرزندان خود شوند؟
روی این پارامترهای عددی، تنها باعث افزایش ترس و استرس بچه ها شده و استعدادهای نهفته آنها را برای همیشه خاموش نگه می دارد. راهکار مشکل فوق: تمرکز بر تلاش نه نمره سینا تهرانی مشاور در ادامه اظهار داشت: پدرم همواره بر تلاش های من تأکید می کرد نه کسب نمره عالی ! تمرکز بر نتیجه مانند نمره عالی، این پیام جانبی را به فرزند می دهد که تو باهوش هستی، زیرا نمره بیست گرفته ای ! بنابراین ...
5 روایت از نجات جان هایی که نمی خواستند بمانند
حیاط بیمارستان و سرش را می کوبید به زمین. از روی زمین بلندش کردیم و به شوهرش حمله کرد. به صورت شوهرش چنگ می انداخت و صورت مرد، پر شد از خون. دست هایش را از پشت گرفته بودم و فریاد می کشیدم و کمک می خواستم که یک پرستار بیاید و این زن را بستری کند و یک آرامبخش به او بدهد و هیچ کسی نمی آمد. آن روز آنقدر لگد خوردم که تا دو روز بستری شدم و دستم را نمی توانستم بالا بیاورم. بالاخره بعد از 4 ساعت، دکتر ...
بابام ملوان می شود
صدا داد. ناگهان آقای همسایه از پله ها آمد پایین و فریاد کشید: ای خدا... من رو بکش... منو ریزریز کن، اما از دست این اشرار نجات بده. بچه ها شروع کردند به ریزریز خندیدن. یک دفعه دخترکوچولو رفت روی صندلی و دماغش را کشید بالا و جیغ زنان گفت: اون جا رو... دریا داره از پله می ره پایین. بچه ها ساکت شدند و دیدند که آب کف راهرو دارد از راه پله می ریزد پایین. بابام گفت: کاش ...
متن کامل گفتگوی سلام دلفان با علی رستمیان
اسلحه برنو به من داد و با سرنیزه ای که داشت تقریبا چهار انگشت از من بلندتر بود. گفت برای چه به جبهه آمده ای؟ گفتم آمده ام امام را یاری کنم؛ آمدم انقلاب را یاری کنم؛ آمده ام به مزدورها تو دهنی بزنم... از این صراحت لهجه ما خیلی خوشش آمد... بعد گفت که شما خیلی بچه اید گفتم بیا بدوییم؛ بیا تیرانداری کنیم؛ بیا برویم توی سنگر نگهبانی بدهیم و... با همان لحن بچگانه التماسش کردم تا اینکه اجازه داد به ...
مروری بر دیالوگ های پرمایه و فاخر ایرانی
...... سرخ و زرد آفتابو؟... موقع غروبو دیگه نمی خوای ببینی؟... نمی خوای این ستاره ها رو ببینی؟ ...شب مهتاب ... قرص کامل ماه رو دیگه نمی خوای ببینی؟ آب چشمه خنک رو نمی خوای بخوری؟ ...دست و صورتِتو با اون چشمه بشوری؟...از مزه گیلاس می خوای بگذری؟ ...نگذر! من می گم... رفیقتم ...نگذر! مادر/ زنده یاد علی حاتمی ابراهیم(محمدعلی کشاورز):پرهیز مرهیزش می دین که چی؟... خورشید دم غروب آفتاب صلاة ظهر ...
برخی به مزیت های خود علم ندارند/معانی مختلف انس و وحشت
.... به یاد می آورم در آن تائیه یک جناسی دارد که ایشان در بیابان های حجاز قدم می زد و خلاصه زیر آفتاب سخت بود، حالا مقصود او چه بود خدا می داند. گفت: مذهب عاشق ز مذهب ها جدا است. حالا با زبان حال یا مقال به او گفته می شود شما یک مصری داشتید، کنار رود نیل می رفتید، چرا در بیابان های سوزان... خیلی زیبا است می گوید: فَلَی بَعدَ أَوطانِی [9] من وطن داشتم، خانه داشتم نه این که در به در هستم. فَلَی ...
سهم هر محیط بان ؛ 59 هزار هکتار
به گزارش ستاره ها؛ مارهای پاسگاه هم گوشه ای کز کرده اند تا آفتاب بیفتد و خنکی غروب که پیدایش شد، لانه را ترک کنند. کبک ها و تیهو ها فقط انگار گرما و سرما نمی شناسند. هرجا زمین، تر است و سبزی گیاهان بیشتر، دسته های کبک و تیهو بیشتر است که دارند می دوند با شکم های چاق شده از آب. آنقدر کندند و آرام می دوند که راحت می شود گرفت شان. اینجا توران است، پارک ملی توران، با مساحت 1470640 هکتار ...
نتیجه خشوع و نرمی با نامحرم/چرا گناه تلخ نیست؟!
از جانبازهایی که همسر خود را تر و خشک می کنند، خودش نمی توانست، هیچ کاری از او ساخته نیست. او احتمال می داد همین بلا بر سرش بیاید، ولی این را بلا ندیده است. در بلا هم می چشم لذات او مات اویم، مات اویم، مات او انسانی که تازه ازدواج کرده است، خدا اوّلین ثمره ی ازدواج او را بچّه قرار داده است، خیلی هم او را دوست دارد، وقتی با زنش، بچّه ی عزیز خودش، پاره ی جگرش خداحافظی می کند ...
فضای مجازی قاتلِ روابط ناب انسانی
...> سکانسی که نیره برای فرزندانش دعا می خواند؟ چقدر من بازخورد خوب شنیدم از آن سکانس، (سکانسی که روی هم آب می پاشند) یک لحظه آمد و من آن حس را باور کردم و منتقل کردم و به جان مخاطب نشست. در واقع ادا نبود؟ دقیقاً، تا خودم باور نکنم مخاطب باور نمی کند. آرتیست از امور معنوی جدا شود، تهی می شود و نابود. اهل فضای مجازی هم نیستید؟ نه اصلاً، هنوز موبایل من از این گوشی های ...
اقدام مرد هوسران با سه همسرش
ایران اکونومیست - همین نیم ساعت قبل با هم صحبت کرده بودیم. می گفت: " رفته بودم خونه خاله م. بیچاره دیگه از دست "یاسر" به ستوه اومده. هاج و واج مونده بود و نمی دونست باید چیکار کنه؟! همش خودش رو فحش می داد و می گفت: لعنت به من با این پسر تربیت کردنم! کجای کارم ایراد داشت که پسرم، تنها پسرم که با بدبختی بزرگش کردم این طوری از آب دراومد؟! من خودم تو یه اداره دولتی کار می کردم. بعد از فوت ...
روایت عاشقانۀآرام همسرشهیدگمنام+عکس
شهید سیدی می گوید: یکبار وقتی به خانه آمد زیپ اورکتش را تا بالا کشیده بود و به من گفت: یک بنده خدایی از این لباسی که تازه داده بودم، دوختند، خوشش آمد و من آن را درآوردم و به او دادم. برای همین زیپ اورکتم را تا بالا کشیده ام که پیدا نباشد. جنس های کوپنی مان را که می گرفتیم، می آورد و بین همه همسایه ها تقسیم می کرد و می گفت: آن ها بچه دارند، تعداد نفراتشان بیشتر است و نیاز دارند. اما ما کمتر مصرف می ...
خاطره زایمان دخترم
، خواب بودم که با صدای رعد از خواب پریدم ، همسرم کنارم نبود ، چراغای هال روشن بود ،با بی حالی از جام بلند شدم تا برم پیش همسرم ، یه لحظه حس کردم لباسم یه مقدار خیس شده ، یه لحظه خواب از سرم پرید. درست متوجه شده بودم ، کیسه آبم پاره شده بود ، خیلی آروم آب خارج می شد. یهویی ترسیدم وجیغ کشیدم و همسرم را صدا زدم، اونقدر ترسیده بودم که حتی نمی تونستم گریه کنم، همسرم دوید تو اتاق ،سعی کرد آرومم ...
اشاره قرآن به نمونه هایی از زیرشاخه مهره داران
هوا و جلو رفتن) باید استخوآن هایی سبک و در عین حال محکم، دستگاه تنفسی با کارایی فرآوان، دستگاه گوارشی قوی، سرعت سوخت و ساز یا متابولیسم بالا، فشار خون بالا داشته و نیز دستگاه عصبی و حسی قوی نیز احتیاج داشته باشند که تمام این تغییرات در پرندگان اتفاق افتاده است(10 ). کلمه طیر و طیور به مناسبت های مختلف و در جاهای متعددی از قرآن کریم آمده است(جهت مطالعه بیش تر به منبع شماره 9 مراجعه فرمایید ...
عبدالرحمن اسکندری: اسارت، غریبانه ترین واژه جنگ بود
قرآنی برگزار می شد و هنوز هم الحمدلله با قرآن مأنوس هستیم. شش ماه طول کشید تا حافظ شدم. از سوره محمد(ص) شروع کردم و اواخر روزی 10 جزء را می خواندم. علاوه بر قرآن، زبان انگلیسی و زبان فرانسوی هم کار کردم. دغدغه و دلتنگی اسارت واژه غریبی است. حتی اسمش هم باعث دلتنگی می شود. انسان اسیر برای دلتنگی بهانه نمی خواهد. کافی بود به لحظات غروب آفتاب نزدیک شویم ...
همه خود را در حوزه فرهنگ مجتهد می دانند
تغییرات و تحولاتی هستیم که مرز نمی شناسد. و این روند باید ادامه پیدا کند؟! به شرطی که ما هوشیار و بیدار شویم و آینده را زودتر ببینیم. جواب سوالات را آماده و به مردم عرضه کنیم. نه اما مردمی که تشنه وارد کوچه و بازار می شوند؛ اگر ما سقاخانه نزنیم از هر برکه ای که آب باشد استفاده می کنند. وقتی عطش باشد چه می شود کرد؟ ما نمی توانیم به مردم بگوییم حق نداری آب بخوری و اگر خواستی بخوری حتما ...
مرحوم دولابی:کاش یک مرد پیدا شود جهنّم را قفل بزند!
می بریم. خیال می کردیم جهنّم است اما معلوم شد که بهشت است. انصاف مان طلوع کرد، دیدیم آنچه باب میل ما نبود بهشت بود، جهنّم نبود. چون ما را به زور به بهشت بردند خیال کردیم جهنّم است. اگر به زور آدمی را به حجله هم ببرند آن را جهنّم می بیند. مبادا فرزندانتان را به زور زن یا شوهر بدهید، بچه خیال می کند دارید او را زندان می برید. شب زفاف و رندان؟ از بس پدر و مادر به فرزندشان تحمیل می کنند که این را ...
پیرمردی در میان رنگ های ارغوانی
...، کلی گشته تا خانه ای با معماری دوره قاجار پیدا کند بلکه بتواند این خانه را برای شخصیت بزرگ آقا که از متمولان و صاحب نفوذان دوره پهلوی بوده، بازسازی کند. قرعه به نام باغ وثوق الدوله افتاده است. حیاط خانه بزرگ آقا باغ یکی از پایه ای ترین بخش های معماری ایرانی بوده اما در طول سال ها که متراژ خانه ها آب رفته، تنها خاطره ای از آن در خانه های ایرانی باقی مانده و نامش را حیاط یا به قول ...
اینجا خیابان فلسطین؛ - حسینیه امام خمینی - به وقت دوشنبه بی قراری
یک روز زودتر دل به جاده می زنم؛ احساسم بیشتر از بی قراری شبیه دل شوره های اولین دیدار است. یکشنبه لحظه به لحظه بی قراری ها و دل شوره ها بیشتر می شود؛ آن قدر که اذان صبح دوشنبه شبیه آدم هایی هستم که حتی یک ساعت هم خواب سراغ چشم هایشان را نگرفته است؛ دروغ چرا؛ اگر به من نخندند مدام فکر می کردم که نکند خواب بمانم و سر موقع سر قرار مدار شده نرسم. دوشنبه که می شود؛ هوا هنوز گرگ ...
خاطره بازی با دیالوگ های زیبای سینمای ایران/ آدما از دور دوست داشتنی ترند
(گیلانه) خطاب به ژاله صامتی:نیش زبون مادرت هنوز رو دلمه... انگشتری تو رو که پس فرستاد، گفت اگه خودت دختر داشتی راضی می شدی یه عمر چرخ فلجی برونه؟ گفتم: بی انصاف... مگه بچه من وقتی رفت جنگ، این جور بود؟ سبیل و سنبلش هنوز سبز نشده بود، قد داشت مث شمشاد... هزارون دختر آرزوی عروس شدن اونو داشتن.... یه لب بود و هزار خنده... هامون/داریوش مهرجویی حمیدهامون (شکیبایی) خطاب به دکتر سماواتی روان ...