سایر منابع:
سایر خبرها
دانشگاه را رها کرد تا حرف امام روی زمین نماند
خواهی دوباره بروی که بهمن چیزی نمی گفت و می خندید. روز اعزام لباس های تمیز و نو خود را پوشید و خوشگل و خوش تیپ از خانه رفت. از خانه که بیرون می رفت دلم طاقت نیاورد و بدو بدو تا در کوچه رفتم تا یک بار دیگر پسرم را ببینم. دیدم همین طور که می رود پشت سرش را نگاه می کند و می خندد. از همان فاصله دوباره با من خداحافظی کرد و رفت. همان لحظه در دلم گفتم خدایا پسرم را به تو سپردم و هر چه خودت صلاح می دانی ...
اگر یک روز تابوت مرا ببینی چه کار می کنی؟
تلفن زنگ زد. از دفتر آقای ستاری بود. گفتند:"مدارکتان را آماده کنید، عکس و فتوکپی شناسنامه. هم مال خودتان هم مال همسرتان. فردا یکی را می فرستیم بیاید بگیرد." گفتم: "برای چه ؟" گفتند:"بعدا می فهمید." هرچه کردم نگفتند. عباس آن موقع چابهار بود. گفتم: "تا او خبر نداشته باشد نمی توانم." خانه که آمدم عباس تلفن زد و جریان را گفتم. وقتی بیرون از تهران بود سعی می کردم کمتر با او تماس بگیرم. هر ده بار یک ...
خواب یک دختر شهید در روزهای بدون بابا/ سهمیه ای که به دختر شهید رسید
دراز شود . من هم که یک دو تومانی (( به پول آن زمان )) پس انداز داشتم، به او دادم و گفتم: آقا بروید برای اقامه ی نماز. مردم محل چشم انتظار شما هستند. یک روز هم مادر برای کمک در کار کشاورزی به خانه ی خودشان رفته بودند، هنگام بازگشت، مادر بزرگشان یک سکه به او می دهد تا برای برگشت سوار ماشین شود. اما او با همه خستگی و در عین بارداری، مسافت طولانیِ بین روستای خودشان تا روستای پدر را پیاده طی ...
تکفیر دلیل سیاسی دارد نه مذهبی/ مسلمانان آنقدر با هم جنگ می کنند که خسته شوند!
این کار را انجام دادی؟ جواب داده بود من هر روز که در خیابان رفت و آمد می کردم، زن های بد حجاب را می دیدم؛ ظلم و تعدی را در جامعه می دیدم. نتوانستم تحمل کنم. یک سال در خانه نشستم و فکر کردم این اتفاقات تقصیر کیست؟ به این نتیجه رسیدیم که این ماموستاهای ما هستند که اقدامی در جهت اصلاح نمی کنند و لذا حتما راضی به این اتفاقات هستند. رفتم اسلحه خریدم و با خودم گفتم باید این فرد را از روی زمین بردارم. این ...
دختران هاشمی رفسنجانی از افشای کدام واقعیت تاریخی واهمه دارند +تصاویر و سند
گویند وحید بعد از یکی دو ساعت گفتگو، می گوید که با چند تن از دوستانش قرار دارد و محل آن هم بالای ساختمان القانیان در خیابان اسلامبول است. بچه ها در دادستانی به اتفاق آقا وجید، به آنجا می روند و وحید خودش را از آن بالا پرت می کند پایین. آقای لاهوتی با شنیدن این خبر، سکته می کند و تا او را به درمانگاه برسانند فوت می کند. به احمد آقا خبر می رسد که آقای لاهوتی بازداشت شده و او به آقای هاشمی زنگ می زند ...
حاج رجب هر روز شهید می شود
حاج آقا هستید نگاه دیگران آزارتان نمی دهد؟ مهمان که به خانه می آید همه از اقوام و فامیل هستند و از قبل مجروحیت با حاج آقا آشنا هستند و مشکلی نداریم. اما زمانی که من با حاج آقا چند مرتبه بیرون رفتم، نزدیک بود با چند نفر درگیر شوم. اما معمولا بچه ها حاج آقا را بیرون می برند. حرم و. . . از همان ابتدا هم من مقداری روی ظاهر همسرم حساس بودم. من به زیبایی اهمیت می دادم. نمی گفتم دارا ...
چگونه فرزند مسئولیت پذیر پرورش دهید؟
توجه کنیم: به پشت میز نشینی فکر نکنیم عینک پشت میز نشینی را از چشمان خودمان برداریم. پشت میز نشین شدن، دم دستی ترین آرزویی است که می توانیم برای فرزندمان بکنیم. بیایید به جای این تفکر، به این فکر کنیم که چطور فرزندمان را زرنگ و پرکار تربیت کنیم. نفس کار را ارزشمند بدانیم فرزندان ما چیزهایی را که خودمان به آنها باور نداریم، باور نمی کنند. پس بیایید باور ...
دادگاه های خانواده مشاوره "آب دوغ خیاری" ندهند/افزایش طلاق در سال 88 به خاطر اختلافات سیاسی بین زوجین
مادرشان تربیت شدند. به این شکل که پدر و مادر هر چه در آرشیو ذهنی خود دارند، همان را به کودک شان منتقل می کنند . به عنوان مثال مراجعه کننده ای داشتم که بچه 6 ماهه اش را شدید تکان می داده و می گفته از خونه بیرون می اندازمت ؛ این بچه شش ماهش است و اصلا نمی فهمد پدرش چه می گوید. جالب اینکه بعد از مشاوره متوجه شدم این فرد در زمان کودکی به کرات توسط پدرش از خانه بیرون انداخته شده است. همه ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (284)
در اکرانِ اول فیلم "لانتوری". فیلمی که تماشایش محدودیت سنی دارد و بچه ها را راه نمی دهند. توصیه میکنم این فیلم را ببینید. هر چه زود تر بهتر! یهو دیدی مثل "خانه پدری" کیانوش عیاری بعد از دو روز خیلی خودجوش از پرده پایین آمد و حسرت تماشایش در دل ماند. فوتو آف دِی؟! آنا جان جسارتاً مگر نشنال جئوگرافیک هستی که عکس روز داری؟! میدانم که حافظ ناظری پس از حضور "جنتلمنانه اش" در ...
عاشق ادا درآوردنم و دوست دارم ادای همه را دربیاورم، مخصوصا آل پاچینو!
دزد را بازی کردید که باید به مریل استریپ هم چشمک می زد. اسپیسی: آره، صحنه ای بود که باید در متروی نیویورک بازی می کردم و از قضا روز تولد 26 سالگی ام هم بود. خیلی مضطرب بودم، جدی جدی از عهده ی یک چشمک هم بر نمی آمدم و همه اش خراب می کردم. *اگر تنها کاری که آدم باید بکند چشمک زدن باشد از این مشکل ها هم پیش می آید. اسپیسی: مشکل بزرگی است اگر قرار باشد پول بگیری که به ...
قطعه شعر رفته باباجان من جنگ دمشق
...> خانه بی تو سوت وکور و غم فزا – بی تو بابا روز دختر هم عزا هست حتماً جایت آنجا خوب تر- از من و مادر نمی گیری خبر حتماً آنجا حضرت زهراست هم – روضۀِ کرب و بلا برپاست هم خوش بمان بابا در آن وادیِ نور – وعدۀِ من با تو در صبح ظهور در سحرگاه ظهورِ ماه عشق – یوسف ما می رسد از راهِ عشق منتظر می مانم آن هنگامه را – ختم با او می کنم این نامه را سینه ها از غم لبالب گشته اند – غرقه خون چشمان زینب گشته اند تا نمایی کار دنیا را دُرست – حضرت مهدی بیا دل تنگِ توست به امید ظهور حضرت یار.. ...
از بی قراری برای دیدار امام تا ماجرای کفن نخریدن حاج رحیم
وقت ها خسته و بی حال به منزل می آمد. چند وقتی بود که خیلی کم بابا را می دیدم و از دیدنش سیر نشده بودم، این اواخر هم بحث رفتن به سوریه مطرح شده بود؛ یک روز با دلخوری گفتم: بابا جان! یک سؤال دارم، دوست دارم بدون تعارف جوابم را بدی . گفت: خب بپرس . پرسیدم: تو زندگی شما خانواده اولویت چندم است؟ بابا سرش را پایین انداخت و چند ثانیه ای سکوت کرد و گفت: از یک جهت من همه این کارها را برای خانواده ...
بابا رجب" آسمانی شد
...> جوانمردی که سال 64 به عنوان بسیجی، چهار مرحله به جبهه اعزام شد و آخرین باری که خاک جبهه را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود و این بسیج شدن و اعزام به جبهه تجربه ای بود برای جوانی که یک عمر سختی کشیدن و فاصله گرفتن از جامعه و زندگی عادی را به جان خرید و من در بیمارستان مرور می کنم مصاحبه هایی را که با بابا رجب داشتم. روز اولی که به خانه اش رفتم به استقبالم آمد با اینکه نمی ...
آن روسری که پرچم زنان تبریز شد
و قلیان می کشد! کلبعلی، پیرمرد دهاتی ای که چند سال بود مشتری قهوه خانه بود و هر روز می آمد و چند ساعت توی قهوه خانه می نشست، وقتی متوجه غرولند پیرمردها شد، بلند گفت: سلامتی شیرزن تبریز که پوز شاه مملکت را زمین زد صلوات... و با این حرف کلبعلی همه مردهای توی قهوه خانه صلوات فرستادند. غیر از آنهایی که غر می زدند و زیرچشمی و چپ چپ زینب را نگاه می کردند. زینب خانوم انگار که خجالت کشیده باشد، سرش را ...
یک روز در اردوگاه زندانیان ملک خاتون؛ تمرین آزادی با لباس کار
محروم و بدهکار هستند. * اردوگاه هایی برای اشتغال زندانیان از پلیس راه حسن آباد قم جاده ای باریک می رود به سوی چرمشهر؛ منطقه ای که خشکسالی، مردمش را به پایتخت و شهرهای اطراف کوچانده. انگار ده ها سال است کسی آن دور و بر زندگی نمی کند. نشانه ای از حیات نیست. خانه های کاهگلی روستایی خرابه شده اند. زمین های کشاورزی که سال ها پیش جالیزهای سرسبزی بوده اند حالا به شوره زاری بی مصرف تبدیل شده اند ...
با فرزند کمتر موافق نبودم و نیستم/ هفت فرزند دارم
پله ها به خاله ام گفتم که آمده ام از دخترت خواستگاری کنم و همه خواسته هایم را در این دفتر نوشته ام و دفتر را دادم. خاله ام به من ایراد گرفت که این چه طرز خواستگاری کردن است. من هم گفتم، عقاید و داستان زندگی من را بخوانید، اگر پسندید با پدر و مادرم برای مراسم رسمی می آییم. خاله ام همان شب تماس گرفت و من و خواهرم را برای شام به خانه اش دعوت کرد. آنجا که رسیدم دختر خاله ام دفتر را جلویم گذاشت، یکی یکی ...
کرامات و معجزات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از زبان خادمین حرم
از عکسبرداری مشخص شد که سنگ بزرگی در کلیه ام وجود دارد که باید با عمل جراحی، یا از طریق سنگ شکن از میان برداشته شود. به دکتر متخصص کلیه گفتم: نیازی به این کار نیست. چون ما خودمان دکتر داریم! روزی برای زیارت و انجام کار به حرم آمدم. در بالای بام اتاق انتظامات، وضو خانه ای بود. بعد از اینکه وضویم را گرفتم، در هنگام بازگشت، چشمم به گنبد حضرت افتاد، گفتم: بی بی جان! دکتر من تویی، خودت خوب ...
آیا مهدی بوترابی باید هزینه ی گناهی ناکرده را بپردازد؟
– از فرماندهان ارشد جهادی حزب الله لبنان که بعدها در زمستان سال 2013 توسط اسرائیلیها در بیروت به شهادت رسید – آن را مدیریت می کرد و علی هم پسر بزرگش بود (که قبل از پدر در نبرد دلاورانه تابستان سال 2006 میلادی به شهادت رسید) ولی حاج رضا را تطبیق ندادم و گفتم: سید جان محله ما پر است از حاج رضاها! کدامشان؟ سید که داشت عصبانی می شد گفت بابا جانِ من چیفتن! دیگه... ...
سهم هر محیط بان ؛ 59 هزار هکتار
...، همه زندگی اش را در کویر گذراند. جوان بود وقتی به اینجا آمد، وقتی برمی گشت پیر شده بود. آن زمان ما بچه بودیم، همه کارشناسان امریکایی و انگلیسی بودند و خیلی از مطالبی که الان از آنها استفاده می کنیم را مدیون این کارشناسان قدیمی هستیم. 11 و نیم صبح، پناه در جان پناه نزدیک 4 ساعت است که راه می رویم، می ایستیم، دوربین می کشیم، از تپه بالا می رویم، آرام تا گله ای را در فاصله چند ...
نتیجه خشوع و نرمی با نامحرم/چرا گناه تلخ نیست؟!
ظلم می کند، زن ناراحت می شود بی جهت داد می زند، آبروی شوهرش را در خطر قرار می دهد، محیط خانه را متشنج می کند، این بچّه ی معصوم را گرفتار رعب و وحشت می کند، این چه ظلمی است؟ چرا آدم گرفتار ظلم خانوادگی می شود؟ غضب. این ها جزو بیماری ها است. مراقبت بیماری های روحی زیر نظر ائمّه ی اطهار و نسخه های قرآنی اگر کسی بیماری های روحی خودش را تحت مراقبت طبیب جان قرار دهد و با نسخه های ...
اشک شهید ابراهیم هادی به خاطر پیر مرد فقیر
برآوردن حاجت مسلمان بهتر از هفتاد بار طواف دور خانه خداست و باعث در امان بودن در قیامت می شود (بحار ج 74 ص 318) **** اواخر مجروحیت ابراهیم بود که یک روز ظهر زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: “سید، ماشینت رو امروز استفاده می کنی؟” گفتم:”نه، همینطور جلوی خونه افتاده”، بعد هم اومد و ماشین رو گرفت و گفت: “تا عصر بر می گردونم”. عصر بود که ماشین رو آورد. پرسیدم: “کجا می خواستی ...
"دختر" سرگشتگی دخترانی است با تمنای استقلال و پناه خانواده
مرکزی فیلم شما. بله، و سعی کردیم حرف هایی که دخترها در فیلم می زنند هم از بین حرف های خودشان در تحقیقات میدانی مان باشد و استفاده کردیم. زنانه خانه دار دوست دارند دیده شوند - درخصوص طاهره "به همین سادگی"، خب تعابیر متفاوتی از این فیلم صورت گرفت؛ برخی معتقد بودند این فیلم، فیلمی فمینیستی است و این زن به یک معنا شورشی خاموش در مقابل وضعیت خود می کند. از سویی برخی می ...
روایت عاشقانۀآرام همسرشهیدگمنام+عکس
شهید سیدی می گوید: یکبار وقتی به خانه آمد زیپ اورکتش را تا بالا کشیده بود و به من گفت: یک بنده خدایی از این لباسی که تازه داده بودم، دوختند، خوشش آمد و من آن را درآوردم و به او دادم. برای همین زیپ اورکتم را تا بالا کشیده ام که پیدا نباشد. جنس های کوپنی مان را که می گرفتیم، می آورد و بین همه همسایه ها تقسیم می کرد و می گفت: آن ها بچه دارند، تعداد نفراتشان بیشتر است و نیاز دارند. اما ما کمتر مصرف می ...
ظهور نزدیک است ، باید نسبت خود را با ظهور تعریف کنیم / والدین باید برای فرزند خود هدف گذاری کنند
سربازان امام زمان جزء سرلشکران حضرت باشم چه رفتاری باید داشته باشم؟ این ها همه هدف هستند که باید مشخص شوند. حبیب نزاد به نقش پدر در تربیت فرزند اشاره کرد و گفت: آقایان فوتبال را نگاه می کنند . تکرارش را در برنامه 90 هم می بینند . بعد دیدم وقتی بچه طرف پدرش می رود ، پدر به فرزند پول می دهد می گوید برو گیم نت. بعد تو گیم نت چی یاد بچه ها می دهند ؟ فیلتر شکن بهش می فروشن ، چی می بینه ؟ ما باید تعریف کنیم تلویزیون ، شبکه مجازی ، اینترنت چه مقدار باید وقت من را بگیرد که برسم به هدف سربازی امام زمان (عج) . “عزیزان ظهور نزدیک است . باید نسبت خود را با ظهور تعریف کنیم . ...
جانبازی که با همسر دیالیزی اش در پارک می خوابید!
.... مادر هم که به سختی کلمات را ادا می کرد، گفت: از این ماه شارژ خانه را هم 7 هزار تومان بیشتر کردند. آقای میثاقیان به آنها گفت اگر به دوا و دکتر احتیاج پیدا کردید، حتما فاکتورش را بگیرد تا ما مبلغش را به شما بدهیم. بعد از چند دقیقه، به منزل بعدی رسیدیم، سرِ کوچه مردی با لباس های کهنه، ساز می زد و از مردم پول می گرفت. کوچه ای تقریبا باریک. وقتی زنگ آنها را زدیم، صاحب خانه گفت: الان منزل ...
خود زنی در سینمای ایران
. مگر آثار دیداری و شنیداری بیگانگان چه موضوعی را درباره این کشور و ملت نشان داده و تبلیغ می کنند؟ مگر سریال های ماهواره ای و فیلم های شبکه های بیگانه به جز روابط غیراخلاقی و نامشروع را در خانواده ها نمایش داده و فرار و گریز بچه ها از این خانواده ها را به عنوان یک بحران فراگیر نشان می دهند؟در فیلم هایی همچون من مادر هستم ، سعادت آباد ، برف روی کاج ها ، و در همین جشنواره اخیر فیلم فجر ...
لحظه های گرمی که همیشه می مانند
اما دم در کلاسی که بچه های رشته ی عکاسی، آثارشان را به در و دیوار زده بودند، بحث داغی در گرفت: من: ای بابا، مگه عکاسی هم هنره؟ چلیک!چلیک! این روزها، گربه های محله ی ما هم عکاسی می کنن؛ این که نشد هنر! تنها ویژگی خوب عکاسی، ثبت لحظه های زندگیه. به خصوص که گوشی های موبایل هم دیگه دوربین دارن و خودشون به شکل اتوماتیک، نور و سرعت و چیزهای دیگه رو تنظیم می کنن و تموم! ...
روز شهادت پسرم شیرینی دادم
را در خانه حس می کنم. همانجا گفتم علی جان دوست دارم روی زانوهایت بخوابم. خواب رفتم خواب دیدم مثل روز عاشورا جمع زیادی است تابوتی روی دست مردم است همه سیاه پوش هستند بین آن ها سینی حنا را گرفتم دیدم علی اصغر سر به نیزه از تابوت بیرون آمد پرسیدم علی اصغر چرا اینجوری هستی تو که پیکرت برگشته گفت مادر من حسینی آمدم امام حسین(ع) هم سر به نیزه آمد. گفتم مادر من برایت حنا آوردم گفت من امشب حنابندانم است از ...
بهتر خواهد شد آدمی را به ادامه زندگی ترغیب می کند
آنهایی که بازی درخشان او را در سریال دوران سرکشی به یاد دارند، می دانند که مریم بوبانی برای بازی در نقش عمه، خلاقیت زیادی به خرج داد و از همه توان خود برای اجرای آن استفاده کرد.این بازی قوی و خلاقانه در سریال مختارنامه هم ادامه یافت بوبانی در این سریال صحنه هایی را به یادگار گذاشت که از آنها به عنوان بهترین سکانس های مختارنامه یاد می کنند. زنی که همسرش را در قیام عاشورا از دست ...
نقد اسماعیل زرعی بر مجموعه داستان(جهنم به اجبار) نوشته ی : شهلا شیخی
درونی ، خواسته ها و سلیقه ها ، احساس و احوال و پیچیدگی نحوه ی زندگی ِ نمونه ترین زوج هایی به ظاهر شیفته، نمایش داده می شود ؛ و بویژه سوء استفاده از دلدادگی و باوری ناب. اما بعکس ِ زن ِ خانه که در پرده ی عشق ، اعتماد و خانه داری می چرخد، پگاه ، دختر خانواده ، با پدرش ایاق است ؛ تیز هوش است و تیزبین: (می گوید: پس نفس گرفتی بابا جان ، دَمت گرم. دیدم رنگ ِ چشم هات عوض شده. دیدم هی نگاه ات پر می کشد آن دور ...