سایر منابع:
سایر خبرها
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
...> لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی حسن. الف (23ساله)به کارآگاهان گفت: شب قتل، من و همسرم درِ منزل بودیم؛ حوالی ساعت سه روز 10 دی بود که حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد. او یک میله آهنی در دست داشت و گفت: امشب می خواهم مرتضی را به قتل برسانم . مرتضی خواب بود. من در حیاط ماندم و حسن به داخل خانه رفت. بعد از گذشت حدود نیم ساعت، حسن از ساختمان ...
ترفند مرد متجاوز به دختر 14ساله برای جلوگیری از شکایت
اینکه جوانی به خواستگاری ام آمد. اما پدرم به خاطر سن کم من و نداشتن پول خرید جهیزیه با ازدواج مان مخالفت کرد و جواب رد به خواستگارم داد. همین باعث عصبانیتم شد و شبانه از خانه فرار کردم. همان شب به محمد زنگ زدم و از او کمک خواستم. او مرا به خانه اش دعوت کرد. چون جایی برای ماندن نداشتم به آنجا رفتم. او به من گفته بود مجرد است اما وقتی به خانه اش رفتم و وسایلش را دیدم، متوجه شدم او متاهل است ...
آزار و اذیت وحشتناک زن جوان توسط دوستان شوهرش!
غم های زمانه که با خطوط سرنوشتم عجین شده و سخت آزرده ام ساخته است!؟ از بس قلب کوچکم مالامال از درد ها، ناامید ی ها و لبریز از ناراحتی ها و غم ها شده، احساس می کنم که روزی این همه اندوه و درد، سرانجام محو و نابودم خواهد ساخت. در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و ...
سرنوشت دردناک قربانیان تزریق ژل فاسد
صف قربانیان این عمل زیبایی قرار گرفتم. از همان روز همه زندگی ام را باختم. جوانی و زیبایی ام را از دست دادم. حالا در گوشه این خانه افتادم. آرزوهایم همه رنگ باخت. پزشک معالج موادی به صورت ما تزریق کرد که تاریخ گذشته بود. مواد در صورتمان مثل مار می خزید. چند روز پس از این جراحی رفتم تا مواد را از صورتم بیرون بکشد اما عفونت کرد. هنوز درد آمپول بزرگی را که داخل گونه ها و پوست صورتم کرد، فراموش نمی کنم ...
قتل همسر معشوقه برای اثبات عاشقی
تمامی اظهاراتش منکر هرگونه مشارکت در مرگ همسرش بود تا اینکه سرانجام در ساعت 16 همان روز لب به اعتراف گشود و به مشارکت در قتل عمد و مرگ همسرش اعتراف کرد. لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی حسن . الف ، 23 ساله به کارآگاهان گفت: شب قتل ، من و همسرم در منزل بودیم ؛ حوالی ساعت سه بامداد حسن به در منزل آمد ؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم ، او مرا هل داد و وارد حیاط شد ، یک میله آهنی در دست داشت و ...
امین تارخ : استعداد در بازیگری حرف اول را می زند
میانسال و کهنسال داده می شود که بازنشستگی به معنای ازکارافتادگی نیست. یا دنی کالینز را برای آل پاچینو می نویسند تا سندهایی از او در سنین مختلف به یادگار بماند. دوست و همکار شما، آنت بنینگ 58 ساله هم در این فیلم بازی خوبی می کند. (می خندد) بله، چند سال پیش او به همراه برخی اعضای آکادمی اسکار به ایران و به کارگاه بازیگری ما آمد و به قول خودش از این فضا و جدیت امر آموزش لذت برده بود ...
همسرکشی با همدستی خواستگار سابق
هرگونه مشارکت در مرگ همسرش بود تا اینکه سرانجام در ساعت 16 همان روز لب به اعتراف گشود و به مشارکت در قتل عمد و مرگ همسرش اعتراف کرد. لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی حسن . الف ، 23 ساله به کارآگاهان گفت: شب قتل ، من و همسرم در منزل بودیم ؛ حوالی ساعت سه بامداد حسن به در منزل آمد ؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم ، او مرا هل داد و وارد حیاط شد ، یک میله آهنی در دست داشت و گفت که امشب می خواهد ...
امین تارخ: بازیگری را با فشن بودن اشتباه گرفته اند
که بازنشستگی به معنای ازکارافتادگی نیست. یا دنی کالینز را برای آل پاچینو می نویسند تا سندهایی از او در سنین مختلف به یادگار بماند. دوست و همکار شما، آنت بنینگ 58 ساله هم در این فیلم بازی خوبی می کند. (می خندد) بله، چند سال پیش او به همراه برخی اعضای آکادمی اسکار به ایران و به کارگاه بازیگری ما آمد و به قول خودش از این فضا و جدیت امر آموزش لذت برده بود. بنینگ هیچ وقت بازیگر ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
در منزل بودیم؛ حوالی ساعت 3 صبح 10 دی ماه سال گذشته بود که حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد؛ [حسن] یک میله آهنی در دست داشت و گفت: امشب می خواهم مرتضی را به قتل برسانم. مرتضی خواب بود؛ من داخل حیاط ماندم و حسن به داخل [خانه] رفت؛ بعد از گذشت حدود نیم ساعت، حسن از ساختمان (خانه) بیرون آمد؛ میله ای که در دست داشت، خونی بود. از من کیسه ای ...
عروس های نوجوانِ 3000 دلاری!
جمعی دعوت کرد. وقتی که او خیلی خسته شده بود و می خواست به خانه برود، افراد حاضر در مهمانی به او گفتند که بیشتر بماند تا کمی گپ بزنند و با هم مشروبات الکلی بخورند. تنها چیزی که بعد از آن پیشنهاد یادش بیاید این است که از طریق مرز به چین قاچاق شده بود. لان می گوید: آن موقع دلم می خواست بروم. چند دختر دیگر هم داخل ماشین بودند، اما چند نگهبان هم اطرافمان بود. روستاهای ...
فقط بلدم مقالات علمی-پژوهشی بنویسم!
کند آن است که رتبه مجله شما چیست؟ و آیا علمی-پژوهشی است؟ پاسخ به این پرسش، سمت و سوی کار برخی را مشخص می کند و هنگامی که پاسخ می دهم این مجله رتبه ای ندارد، درخواستم نیز به شکل های مختلفی رد می شود و آب پاکی بر دستم ریخته می شود. این بی اعتنایی به نوشتن و پرهیز از مجلات فاقد رتبه و از سوی دیگر دغدغه نوشتن در مجلات علمی-پژوهشی دست کم از سه جهت قابل توجه است. . یک، کسی که در مجلات فاقد ...
ماجرای ذکر الله اکبر ابراهیم هادی و فرار بعثی ها
تپه نرسیده بودیم که یک دفعه منوری بالای سر ما شلیک شد. بعد هم از سه طرف آتش وگلوله روی ما ریختند. همه چسبیده بودیم به زمین، درست در تیررس دشمن بودیم. هر لحظه نارنجک و یا گلوله ای به سمت ما می آمد و صدای ناله بچه ها را بلند می کرد. در آن تاریکی هیچ کاری نمی توانستیم انجام بدهیم. دوست داشتم زمین باز می شد و مرا در خودش مخفی می کرد. مرگ را به چشم خود می دیدم. در همین حال شخصی سینه خیز جلو آمد و پای ...
گفت وگو با مهندسی که رتبه اول کنکور تجربی شد
که رتبه ده هزار می آورد، خودش را در خانه حبس کند. اما من هفته ای سه مرتبه ای ورزش می رفتم. کتاب و رمان می خواندم. شعر و ادبیات را خیلی دوست دارم. سعدی و حافظ می خوانم. مولانا که اصلا مرا به یک عالم دیگر می برد. خلاصه زندگی من در سال کنکور تعطیل نشد. آقای عشق پزشکی بعد از دوسه روزی که از استرس خوابش نبرده، حالا آرامش دارد و هنوز هم در صدایش می توان هیجان این خوشحالی را متوجه شد. دوست داشتم رتبه یک ...
نابینای شهرضایی، گاوداری را مثل ساعت می چرخاند!
شد اما فایده ای نداشت. سرانجام پزشک ها به پدر و مادرم گفتند که بیماری من درمان ندارد و برای باقی عمرم نابینا شده ام. با وجود آنکه سن زیادی نداشتم اما بخوبی معنای نابینایی را می فهمیدم و درک می کردم. آخرین تصویری که به یاد می آورم و آن را خیلی واضح و روشن به خاطر سپرده ام، چهره نگران پدر و مادرم است که مرا در آغوش گرفته بودند. باور نمی کردم که دیگر قرار نیست تا آخر عمر جایی و کسی و از جمله چهره ...
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند/چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد
سرشان بود و چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد. زیبایی، جاذبه و ابهت وجودی شان به قدری بود که نمی شد به ایشان مستقیم نگاه کرد. *آن موقع چند ساله بودید؟ من آن موقع 19 ساله بودم و ایشان حدود 38 ساله بودند. اخوی چای آوردند. آقای مجتهدی به برادرم گفتند اگر ممکن است می خواهیم یک خلوت چند دقیقه ای با هم داشته باشیم. به فکر فرو رفتم که این آقا از کجا اسم مرا می داند و ...
بنی حسینیان: تلخ ترین خاطره ام بُریدن سرِ تراکتور بود!/ درخشان: ما را به بیمه خبرنگاری امیدی نیست
سپردند اما در شرایط فعلی نمی توانند یک دختر را به دست پسر 30 سال دهند! سلمانی: در زمان جنگ میانگین سنی فرماندهان 25 سال بود اما حالا مدیران ما 60 ساله هستند و به خاطر میز و قدرت حاضر نیستند عرصه را به جوانان واگذار کنند. روز خبرنگار آمد و رفت تا بار دیگر پایِ دردِ دل اصحاب رسانه بنشینیم و از دغدغه هایی را که دارند صحبت کنیم، انتظار می رود مسئولین چنان همتی از خود نشان دهند که سال بعد حرف ها و مشکلات امروز را تکرار نکنیم! ...
شهید مدافع حرمی با 6 مدال طلا و 2 نقره
. **از کودکی هاشم بگویید؟ مادر شهید: هاشم هفت سال داشت که پدرش به رحمت خدا رفت و به همین خاطر از همان کودکی دلش می خواست روی پای خودش بیاستد، با اینکه می خواستم کودکی بکند اما او مردانه برای زندگی تلاش می کرد. در اکثر رشته های هنری سررشته داشت عکاسی، معرق کاری و تصویربرداری را دوست داشت و در کناری به ورزش به ویژه تکواندو می پرداخت. برادر شهید: با اینکه از همه ما ...
این سوژه، روی لبه تیغ است
چند بار حسین پاکدل خواست و نشد؟ من در زمان نوشتن این متن با حسین پاکدل گفت و گو کردم و حساسیت ها را در میان گذاشتیم. خودم چند سال پیش می خواستم این کار را انجام بدهم اما بستر و شرایطش مهیا نبود تا اکنون که اتفاق افتاد. البته مشکلات خودش را هم داشت ولی با کمی سماجت این مشکلات هم حل شد. البته سماجتش به اندازه یک سال و نیم تا دو سال زمان برد. هیچ نوع سختگیری برای نوشتن این متن نبود؟ ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
مشارکت در مرگ همسرش بود تا اینکه بالاخره ساعت 16 همان روز لب به اعتراف گشود و به مشارکت در قتل عمد شوهرش اقرار کرد. لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی حسن. الف (23ساله)به کارآگاهان گفت: شب قتل، من و همسرم درِ منزل بودیم؛ حوالی ساعت سه روز 10 دی بود که حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد. او یک میله آهنی در دست داشت و گفت: امشب می خواهم مرتضی را ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
...> لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی حسن. الف (23ساله)به کارآگاهان گفت: شب قتل، من و همسرم درِ منزل بودیم؛ حوالی ساعت سه روز 10 دی بود که حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد. او یک میله آهنی در دست داشت و گفت: امشب می خواهم مرتضی را به قتل برسانم . مرتضی خواب بود. من در حیاط ماندم و حسن به داخل خانه رفت. بعد از گذشت حدود نیم ساعت، حسن از ساختمان بیرون آمد ...
گپی با ماهور الوند ، دخترِ فیلم دختر
برای همه مشخص است که من بازیگر نیستم و با استفاده از نام پدرم وارد کار شدم، ولی چون بلد نیستم، کسی هم در این حیطه مرا نمی پذیرد. به نظر من اگر این مسیر خودش طی شود و من هم کارم را انجام دهم، براساس بازخوردهای مخاطبان از فعالیت های من این موضوع به روشنی مشخص می شود و فکر می کنم قضاوتی که مردم دارند، جدای از دختر سیروس الوند بودن یا نبودن من است و خودش دلیل محکمی برای ماندن یا نماندن من ...
فروش سه فرزند فقط یک میلیون و دویست هزار تومان!
.... از بخش شمالی و دیوارهای پادگان می گذریم. به نظر نمی آید که از فروشندگان و خریداران در پارک خبری باشد. درست زمانی که می خواهیم برگردیم. متوجه می شویم در بخش جنوب غربی پارک چند زن و مرد معتاد روی چمن ها نشستند. نزدیک می رویم. خودم را زن ناباروری معرفی می کنم که برای خرید بچه آمده ام. مینا زنی حدود 30 سال و معتاد به هروئین است. ابتدا خودش را به نفهمی می زند. طوری که به او برخورده است ...
زن هوس باز مرا به خانه اش دعوت کرد تا با او ارتباط داشته باشم / من پیشنهادش را قبول کردم
جور می کرد. یاسر افزود:چند ساعتی پس از کشیدن مواد خوب بودم اما در آن حال و روز نگاه و اشک ها و صورت رنجور مادرم عذابم می داد، پنج بار ترک کردم؛ اما وقتی می دیدم بعد از ترک هم، همه جا تاریک و ظلمات است دوباره شروع می کردم، انگاری یکی می گفت: آنقدر بکش تا بمیری... وی گفت: چهار سال از اولین تجربه مصرف موادم می گذرد حالا 16 ساله و معتاد به انواع مواد مخدر هستم و می خواهم به خاطر ...
ارتباط کثیف دختر جوان با یکی از پسران فامیل / فریب هوس بازی هایش را خوردم
. خلاصه با آبرویی برباد رفته و کوله باری از احساس شرم و گناه زندگی مشترکی را آغاز کردم و اکنون سه سال از ازدواجم می گذرد و غیر از زخم زبان فامیل چیزی نشنیده ام و همچنان به دنبال آرامش هستم. نمی دانم برای رهایی از این وضعیت باید چه کاری انجام دهم شما راهنمایی ام کنید و.... باشگاه 110 این اخبار را از دست ندید: زن هوس باز مرا به خانه اش دعوت کرد تا ...
عمل غیر اخلاقی پسر جوان با عمه اش / آن روز اشکان به خانه عمه آمده بود
. ایران 110 این اخبار را از دست ندید: زن هوس باز مرا به خانه اش دعوت کرد تا با او ارتباط داشته باشم / من پیشنهادش را قبول کردم مردان مزاحم نیمه شب مرا ربودند و بعد از سه شبانه روز در اطراف تهران رهایم کردند زمانی که شوهرم درخانه خواب بود من دوست پسرم را به خانه آوردم +عکس کار زشت دایی با خواهر زاده اش / من محمد را فریب دادم عمل غیر اخلاقی پسر جوان با عمه اش / آن روز اشکان به خانه عمه آمده بود به شکل عجیبی به هوس باز بودن همسرم پی بردم/ او را از روی دستانش شناختم+ عکس ...
اذیت و آزار دختر فراری توسط مرد ایدزی!
و وی ادعا کرده بود که دختر کوچولو خواهرش است. دوستی ما ادامه داشت تا اینکه کامران به خواستگاری ام آمد و پدرم به خاطر نداشتن پول جهیزیه جواب منفی به آنها داد و همین کافی بود تا ساعت 2 بامداد در حالیکه اهالی خانه خواب بودند از خانه فرار کنم. پس از فرار به امیر زنگ زدم و او از من خواست تا به خانه اش که در نزدیکی خانه مان بود بروم. فریبا ادامه داد: وقتی وارد خانه شدم ...
مانده از شب های دورادور
ناتمام سرگردان اند: باران روی شهری خالی فرومی بارید. سگی که جایی زیر آسمان زوزه می کشید- از درد یا از وحشت باران های مدام این شب ها- انگار کنار صندلی او روی پاهای خود نشسته بود، و آن دو روشنایی که می توانست با درازکردن دست هاله لرزان شان را در تاریکی لمس کند، انگار از پنجره های آخرین خانه شهر بود که پشت به فرسنگ ها بیابان داشت. آدم های گیرافتاده در این جغرافیا، آدم هایی ترس خورده و غمزده اند که هیچ ...
عشقی که با قتل ثابت شد!
همسرش بود تا این که وی پس از 8 ساعت بازجویی به مشارکت در قتل عمد و مرگ همسرش اعتراف کرد. لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی حسن 23 ساله به کارآگاهان گفت: شب قتل، من و همسرم در خانه بودیم. ساعت 3 بامداد بود که حسن به در خانه ما آمد. وقتی در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد. حسن یک میله آهنی در دست داشت و گفت: امشب می خواهم مرتضی را به قتل برسانم. مرتضی خواب بود. من داخل حیاط ...
چهار داستان درباره زنان زیرزمین پایتخت
دوباره برگشتم، مترو. تا همین دو سال پیش، چند سالی اینجا کار می کردم. بعد تونستم یه پس اندازی جمع کنم و خودم یه شرکت پخش مواد غذایی زدم. دو سالی کار کردم اما خودت که می دونی، بازار خیلی خرابه. دوباره برگشتم اینجا. منظورت اینکه با پس اندازی که از دست فروشی تو مترو عایدت شد، شرکت زدی؟ (خیلی دوست ندارد به این سوال جواب دهد.) نه؛ خودمم یه چیزی داشتم. شما که یه زن جوون شیک ...
از پاسور و کافه گردی تا افشاگری علیه خلیفه!
شرکت بود. پس از آن، تنها کاری که او می کرد، انجام چند کار پاره وقت بود. نیلز می گوید: همیشه ماری جوانا می کشیدم. حس انجام هیچ کاری را هم نداشتم. اوضاع برای چند سال به همین منوال پیش رفت. نیلز سپس از طریق یکی از اقوام “فیلیپ بی.” با اسلام آشنا و در نهایت سلفی شد. نیلز به جرم یک سرقت بزرگ در زندان افتاده بود و در همان زمان بود که فیلیپ و چند نفر دیگر برای عضویت در گروه های تروریستی به ...