سایر منابع:
سایر خبرها
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند/چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد
الاسلام نیر تبریزی را می خواندیم. فضای جلسات ایشان به گونه ای بود که اصلا در آن جایی برای غیبت و تهمت و افترا نبود. تا نماز صبح که مشرف می شدیم حرم حضرت معصومه(س) و نماز را می خواندیم و به خانه برمی گشتیم اصلا نمی فهمیدیم این زمان چطور برای ما طی می شود. *بعد از ازدواج هم این جلسات و شب نشینی ها با همین روند و برنامه ادامه داشت؟ یکی از درس هایی که ایشان به من دادند، همان موقع بود ...
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
بود چون من نوه و فرزند اول بودم خانواده خیلی حساس بودند و سخت گیری می کردند. پدرم گفت اول ایشان بیاید من ببینمش بعد اگر مشکلی نبود برای خواستگاری بیاید. وقتی قرار شد آقای توسلی برای اولین بار به منزل ما بیاید اصلا بحث خواستگاری مطرح نبود و من هم اجازه نداشتم بروم داخل جلسه، البته خانه مان طوری بود که با ترفندی می شد خواستگارها را دید. برق اتاق پایین را خاموش کردم که مثلا انگار کسی نیست و ...
وقتی از نجف رفت با اندیشه امام رفت
...، جامعه و مردم در فضای خاصی به سر می بردند. شاید برای نسل امروز که آن شرایط را در ک نکرده اند، ترسیم آن فضا دشوار باشد. در آن دوره اکثریت قریب به اتفاق مردم- فارغ از10 درصدی که در ناز و نعمت بودند- از وضعیت اقتصادی ناراضی بودند. امکانات رفاهی و بهداشتی و آنچه جامعه برای ادامه حیات نیاز داشت، آبرومند و ارزشمند نبود، اما امید مردم به سیاسیونی بود که سرکوب شده بودند. مرجعیت هم- که چهره شاخص ...
پایان تلخ عشق مخفیانه دختر 17 ساله
رفته بودیم شارژ گوشی تلفن محسن تمام شد و او مجبور شد سیم کارت خود رادرگوشی خواهرم بگذارد آن روز تعداد زیادی تماس های مشکوک و پیامک های عاشقانه به گوشی خواهرم شد وقتی از محسن پیگیر موضوع شدم خیلی راحت و صریح گفت : دیگر مرا دوست نداشته و هیچ اعتمادی به من ندارد و مسائل رابطه ی قبل از ازدواج را مطرح کرد و گفت: ازکجا معلوم به غیر از من دوست پسر دیگری نداشتی ؟! بهتراست به صورت توافقی ازهم جدا شویم ! وقتی ...
قشون کِشی به خاطر عشق به یک دختر
پسر نوجوانی که برای دفاع از خود در یک رقابت عشقی دست به جنایت زده بود با دستور دادستان حکم اعدامش به پرداخت دیه تبدیل شد. 4 اسفند ماه سال 89 ماموران تهرانسر در جریان درگیری خونین چند جوان چاقو به دست قرار گرفتند و با حضور در محل درگیری با پسر جوانی که از ناحیه سر هدف ضربه چاقو قرار گرفته بود که خیلی زود این جوان 18 ساله به بیمارستان تهرانسر منتقل شد. اقدامات پزشکی ادامه داشت و این ...
زن هوس باز مرا به خانه اش دعوت کرد تا با او ارتباط داشته باشم
...:چند ساعتی پس از کشیدن مواد خوب بودم اما در آن حال و روز نگاه و اشک ها و صورت رنجور مادرم عذابم می داد، پنج بار ترک کردم؛ اما وقتی می دیدم بعد از ترک هم، همه جا تاریک و ظلمات است دوباره شروع می کردم، انگاری یکی می گفت: آنقدر بکش تا بمیری... وی گفت: چهار سال از اولین تجربه مصرف موادم می گذرد حالا 16 ساله و معتاد به انواع مواد مخدر هستم و می خواهم به خاطر قولی که دختر عمه اش برای ازدواج به من داده، سلامتی ام را به دست آورم. ...
ویدیو/ دختر التماس کرد نامزد دارم ولی من به او تجاوز کردم!
شروع به گریه کردن کرد و گفت من نامزد دارم و حتی انگشتر خود را درآورد و به من داد. مسیرم را ادامه دادم و در کنار جاده ای خلوت کنار زدم و خودم تنهایی به آن دختر تجاوز کردم. با این که گفت نامزد داردم باز شما از این کار منصرف نشدی؟ اشتباه کردم. شما گفتی که یک خواهر داری که نامزد دارد اگر کسی با خانواده خودتان این کار زشت را انجام می داد چه می کردی؟ نمی دانم ...
گزارشی خواندنی از اعتراف هنرپیشه های مشهور
با دختر و دامادش علی مصفاهمبازی بود در گفت وگو با "شرق" از حضور در "تختی" بهروز افخمی ابراز پشیمانی کرده و گفت: با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم که چقدر هم پشیمانم و کاش بازی نمی کردم ، در پروژه تختی آقای شایسته به من پیشنهاد کردند نقش همسر علی حاتمی را خودم بازی کنم. من هم پذیرفتم چون بیشتر فیلم برداری هم در خانه من بود در تیتراژ هم آمد: با حضور افتخاری زهرا حاتمی ...
اداره گاوداری توسط جوان نابینا +عکس
آمدند و از نزدیک دیدند که مثل بقیه کسانی که می توانند ببینند کار می کنم و هیچ کمبودی را احساس نمی کنم. با تأیید خانواده همسرم ما ازدواج کردیم و 7 سال قبل نیز خدا انسیه را به ما داد تا شیرینی زندگی مان کامل شود. زندگی بسیار سخت است اما برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کرد. خانه ما در نزدیکی گاوداری قرار دارد و هر روز صبح زود قبل از طلوع خورشید کار من شروع می شود و در مسیر بازگشت به خانه نیز سعی می کنم خریدهای خانه را انجام بدهم. باور کنید، هرچند من از دیدن خورشید زندگی محرومم، اما گرمای آن را با همه وجودم لمس می کنم. ...
اقدام بی شرمانه مرد متاهل پس از تجاوز به دختر نوجوان!
خانه مان بردم و در آنجا با پسر جوانی که همراه یک دختر کوچولو به پارک آمده بود آشنا شدم. وی افزود: هر روز که به پارک می رفتم امیر را ملاقات می کردم و وی ادعا کرده بود که دختر کوچولو خواهرش است. دوستی ما ادامه داشت تا اینکه کامران به خواستگاری ام آمد و پدرم به خاطر نداشتن پول جهیزیه جواب منفی به آنها داد و همین کافی بود تا ساعت 2 بامداد در حالیکه اهالی خانه خواب بودند از خانه فرار ...
چرا با مردم کوچه و خیابان حرف می زنم؟
مونین؟ تا وقتی مشکل دوستم حل بشه. ما می تونیم در مورد شما و کارهایی که می کنین گفت وگو کنیم. راضی به صحبت نیست ولی چون مشخصا کلمه نه را نمی گوید من هم به روی خودم نمی آورم و سوالم را می پرسم. چند سالتونه؟ 23سال. (همین طور که حرف می زند با دستکش های یک بار مصرفی که به دست دارد، پودری را که روی پارچه ای بر زانوهایش ریخته داخل جلد خالی مخصوص قرص ...
با عمل زیبایی ممکن است زیبایی قبلی را هم از دست بدهید!
های طبیعی اش را بازیابد، فایده ای نداشت. 3 سال در بیمارستان بستری شدم. تیم متخصص هر روز معاینه ام می کرد. 9� میلیون هزینه کردم برای 15بار جراحی های مختلف. جراحی هایی که هربار 5ساعت بی هوش بودم تا بتوانند عفونت ها را از صورتم تخلیه کنند، اما هنوز درخانه هستم. 3 پسر و یک دختر دارم. نوه ام هرگز صورتم را ندیده است، پنهان می کنم اشتباه روزهای جوانی ام را با ماسک و عینک. نمی خواهم ببینند چه ...
جنایت؛ پایان ازدواج اجباری
از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است. با شناسایی خانواده مقتول در اسلامشهر، همسر این جوان با حضور در اداره دهم پلیس آگاهی به کارآگاهان گفت: شوهرم دارای مغازه فروش کفش و کتانی در منطقه عبدل آباد است؛ ساعت 8 صبح روز جمعه یازدهم دی ماه طبق روال هر روز، برای رفتن به مغازه از خانه خارج شده و پس از آن به خانه بازنگشت و گوشی تلفن همراهش هم خاموش است. ازدواج در 13 سالگی ...
"لیلا" دروغ می گوید!
حالیکه مقتول داخلِ خانه خواب بود، تا ساعت 03:30 بامداد [ در داخل حیاط ] با هم صحبت می کردیم؛ بعد به همراه لیلا وارد اتاق شدم و بالای سر مقتول رفتم و پس از مقداری کشمکش، با چکشی که از چند روز قبل به لیلا داده بودم [ و او در خانه مخفی کرده بود ] ضربه ای به سر مقتول زدم؛ همزمان با من، لیلا نیز یک بالشت را روی صورت مقتول فشار می داد تا صدایش در نیاید چون پدر و مادر لیلا در منزل کناری زندگی می کردند ...
قتل در جریان تعقیب دختر
دختر جوان که در جریان فرار از دست پدرش موجب قتل او شد در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد. به گزارش اعتدال به نقل از ایران، صبح روز 28 بهمن سال 93 در جریان تصادف یک خودرو با یک موتورسیکلت در خیابان دماوند تهران مرد موتورسوار بشدت مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد.در جریان این تصادف راننده خودرو که یک زن جوان بود موفق به فرار شد ولی یکی از شاهدان حادثه توانست ...
حسادت کودک اول به دوم
این نتیجه برسد که ساندویج بیشتری نمی خواهد . به خاطر می آورم روزی مشغول تماشای خواهرم بودم که پوشک پسر نوزادش را عوض می کرد . نوزاد عطسه کرد و خواهرم شعر می خواند : عافیت باشه ، عافیت باشه ، عافیت باشه و کف پایش راب ه ارامی قلقلک می داد. دختره 5 ساله او گفت چرا هیچ وقت این کار را با من نمی کنی ؟ چند دقیقه بعد دختر خواهرم عطسه کرد . خواهرم بسیار عاقل بود ، به طرف او رفت و در حالی که شعر می خواند ...
فریب با ایدز برای اسارت دختر فراری
دختر نوجوان وقتی با مخالفت خانواده اش برای ازدواج با مرد مورد علاقه اش مواجه شد، از خانه گریخت، اما در دام مردی شیاد گرفتار شد. به گزارش ، دو هفته قبل مردی به اداره پلیس رفت و گفت دختر 14 ساله اش به طرز مرموزی ناپدید شده است. شاکی در توضیح ماجرا گفت: دخترم ساناز دانش آموز است. مدتی قبل متوجه شدم با پسر جوانی ارتباط دارد. چند روز قبل پسر جوان که وضع مالی خوبی دارد و حسابدار ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
لیسانس کامپیوتر دارم و از خانواده سطح پایینی هم نیستم. به خوابم نمی دیدم این روز رو... خب تا قطار نیومده تعریف کن که چی شد؟ تو شهرمون دانشجو بودم که عاشق یکی از همکلاسیام شدم. بچه تهران بود. نه که فکر کنی بچه پولدار بودا، بچه ی پایین شهر بود، خواستیم با هم ازدواج کنیم که خانواده پسره خیلی موافق نبودن. خلاصه بعد کلی داستان عقد کردیم و من اومدم تهران. هم شوهرم بیکار بود، هم من ...
حرکت در راستای نقشه مهندسی فرهنگی، استفاده از منابع را هدفمند می کند
که می توانست با این دختر ازدواج کند و هم این دختر، هر دو شانس ازدواج را از دست می دهند. غربی ها این مساله را حل کرده اند. غربی ها در این حوزه بی مبالاتی اخلاقی دارند اما دختر و پسر ما که اینطور نیستند و نباید باشند. بنابراین ابزار توسعه مثل ریسمانی به دور گردن جامعه شده است و می کشد. کسی قصد این کار را نداشته است بلکه چارچوب فرهنگی بر توسعه حاکم نبوده است. فرض این است که نقشه مهندسی فرهنگی کشور ...
بسیار ساده زیست بود/ می گفت مگر در قبر هم می توانید برای من تشکی بیاورید!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از ندای اصفهان، تاریخ تولد: 15/7/1336 وضعیت تاهل: مجرد تاریخ شهادت: 11/7/1361 سن: 25سال عملیات: محرم محل شهادت: عین خوش محل دفن: گلستان شهدا تحصیلات: لیسانس شغل: مهندس برق تعداد اعضای خانواده: پدر و مادر و 7فرزند (4 دختر و 3 پسر) محل ...
کسب 15 رتبه برتر کنکور سراسری 95 توسط دانش آموزان خارج از پایتخت
کردم و در کنار خانواده بودم، حتی در سال کنکور مهمانی هم می رفتم، یعنی به اندازه کافی استراحت داشتم تا از نظر روحی شرایط خوبی برای درس خواندن داشته باشم. تسنیم: خانواده شرایط درس خواندن را چطور برای شما مهیا می کردند؟ افشارزاده: من در خانه درس می خواندم و خانواده سعی می کردند همه چیز را برای آرامش من مهیا کنند. همه برای درس خواندن من همکاری خوبی داشتند و هر زمان سوالی داشتم ...
قصد بارداری
...> چند روز قبل علائم بارداری داشتم ولی حالا ناپدید شده اند. آیا این مساله خطرناک است؟ علائم بارداری به نوعی در حال رفت و آمد هستند و ممکن یک ساعت این علائم را تجربه کنید اما دو، سه ساعت بعد به شرایط عادی برگردید. مثلا تهوع و استفراغ معمولا صبح ها گریبان خانم های باردار را می گیرد در حالیکه سر ظهر وضعیتشان کاملا خوب می شود. همچنین وقتی سه ماهه اول به پایان می رسد، برخی از ناراحتی های اولیه ...
نگاه اجتماعی - فرهنگی روزنامه ها
موفقیت من در آزمون سراسری شد، آرامش من بود. مهشاد افشارزاده نوجوان اصفهانی موفق به کسب رتبه هشتم گروه علوم تجربی در آزمون سراسری سال 95 شد. روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان رتبه های برتر کنکور در اختیار پسران ، نوشت: روز گذشته سازمان سنجش نفرات برتر در هر گروه آزمایشی کنکور سراسری سال 95 را اعلام کرد. حضور برگزیدگان پسر در این فهرست، امسال پررنگ تر از سال های گذشته است، از بین 36 نفر از ...
هفته بیست و یکم بارداری
برعهده می گیرد تا سلول های خونی را تولید کند. مواظب صداهای اطراف خود باشید جنین کوچولوی شما به هر صدایی واکنش نشان می دهد و ممکن است او را اذیت کند. او خیلی خوب بلد است چگونه باید دست و پاهایش را تکان دهد. به نظر می رسد که او هم به عنوان بازیگر در این هفته های اخیر بیش از بیش در نقش خود مهارت کسب کرده است. قد: 28.5 سانتی متر وزن: 490 گرم وضعیت مادر این ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (293)
و کوفت و زهرمار می فرسته تو گروه میگه صبح زیباتون بخیر. سمت چپ، مود صبح تا عصر سمت راست، مود عصر به بعد 25. شما بصورت اتفاقی روز دختر تبریک بگو احتمال اینکه درست تبریک گفته باشی هفتاد درصده. 26. دو روز بعد اعلام نتایج کنکور از قلم چی به من زنگ زدن گفتن دو میلیون بهت میدیم برو بگو من گزینه دو ثبت نام کرده بودم. 27. رفیقم واس تولدم مسیج داده که ...
مانده از شب های دورادور
ماجرای گم شدن عموی راوی داستان شروع می شود. راوی داستان مردی سی وپنج ساله است که مدت هاست با عمو و زن عمویش زندگی می کند. عموی او یک روز بعد از گردش های هرروزه اش دیگر به خانه برنمی گردد و غیاب طولانی مدت او باعث می شود که راوی در جست وجوی عموی گمشده اش هر روز در خیابان های شهر پرسه بزند: دلم می خواست تنها باشم و خودم را با این خیال دل خوش می کردم که می خواهم در خیابان های شهر به دنبال عمویم بگردم ...
ارتباط کثیف دختر جوان با یکی از پسران فامیل / فریب هوس بازی هایش را خوردم
انگشت نمای فامیل شده بودم و دیگر چیزی برایم مهم نبود. حتی نصیحت های دلسوزانه! وقتی به خودم آمدم که دیگر دیر شده بود. فریب عشق دروغین و هوس بازی های پسری در فامیل را خوردم و او دامنم را لکه دار کرد. خانواده ام که متوجه شدند با دخالت بزرگان فامیل ما را به عقد هم در آوردند. اما دیگر در میان اقوام آبرویی برایم نمانده است. خودم کردم که لعنت برخودم باد. ای کاش سرنوشتم چنین رقم نخورده بود. ...
گریه اش را فقط هنگام خواندن دعای شهادت دیدم
درجه ام چه باشد. زمانی که زنگ زد و خداحافظی کرد گفت شاید تا چند وقت نتوانم تلفنی صحبت کنم. یک ماه بیشتر نبود که عقد کرده بودیم که ایشان رفت و 40 روز بعد برگشت. در این مدت هیچ تماسی نداشت و خیلی نگران شده بودم و دعا می کردم یک وقت اتفاق خاصی نیفتد. وقتی برگشت به من گفت تو واقعاً همسر جهادگری هستی و بعد از آشنایی با شما خدا این توفیق را نصیبم کرد تا در این جهاد شرکت کنم. باز دقیق نمی گفت ...
10 نمایشنامه از آرام محضری منتشر شد
. پیشکار:...اما آقا، این رسم رو خود شما اربابا به وجود آوردین... حتما برایش دلیل داشتین. ارباب: (به پیشکار نزدیک می شود) راست می گی، اما دلایل عوض می شن. پیشکار:... و ما رعیت ها، همچنان باید به اون رسوم احترام بذاریم. در بخشی از نمایشنامه اختراع بزرگ و بشریت می خوانیم: مخترع جوان: آره، مقصر خودمم... همیشه خودم بودم. اگه یه کم عاقل تر بودم، الان ...
همسرم شهادت را بیشتر از من دوست داشت
خودم حس می کنم. علمداری برای حضرت عباس (ع) همسرم برای ماه محرم روز شماری می کرد. ازچند ماه قبل حساب می کرد چند روز تا عاشورا مانده است. انگار ساعت می گذاشت که کی زمان عشقبازی اش با امام حسین(ع) می رسد. امیر برای چایخانه ای که در ایام عزای سیدالشهدا(ع) راه اندازی می کرد پول پس انداز می کرد. این چایخانه را مقابل گلزاری که الان در آن آرام گرفت برپا می کرد. تمام انرژی اش را در هیئت ...