سایر منابع:
سایر خبرها
خوش تیپ ترین دیپلمات ایران/طراح لباسهایم بیژن نیست چون از این پولها ندارم
تنهایی راهی اصفهان شد تا هم خواهرش و هم دختر متدینی را که برای ازدواج به او معرفی کرده بود، ببیند. برای اولین بار مریم ایمانیه 17 ساله و خواهرش را در منزل خواهر خود دید و آن طور که قبلا گفته است، حتی متوجه نشد کدام یک از خانم ها برای ازدواج به او معرفی شده اند. با خواهر و شوهر خواهرش برای خواستگاری رفت و مادر را فقط برای تشریفات خبر کرد. سفر سه هفته ای به ایران برای انتخاب همسر، ازدواج و دوران ...
تکتم مادر خورشید
از نشان دادن کنیز امتناع کرد، امام کاظم علیه السلامنیز منصرف شد... هشام بن احمد در ادامه می گوید: فردای آن روز، امام علیه السلام مرا به حضور خواست و فرمود: هم اکنون نزد آن برده فروش برو و از او بپرس بهای آن کنیز چقدر است؟ هر مبلغی که معین کرد، بگو می پذیرم. آنگاه من نزد مرد مغربی رفتم و بعد از دقایقی خرید و فروش انجام گرفت. برده فروش به من گفت: کنیز را به تو ...
قصه کسب و حال!
دارد که من و خانواده ام، کمبودی در زندگی احساس نکرده ایم. پدرم یک خصلت اخلاقی را به من گوشزد می کرد، آن هم قناعت بود. مدام می گفت انسان نباید حرص مال دنیا را بخورد، چون اموال دنیا برای هیچ کس باقی نمانده و نخواهد ماند. من خودم هر شب که مغازه را می بندم و راهی منزل می شوم این شعر را با خود مرور می کنم امروز که گذشت هیچ از او یاد مکن، فردا که نیامده است فریاد مکن . چون روزی ما برای هر روز مُقدراست ...
تعیین تکلیف قاتل ستایش، یک ماه دیگر
اما وقتی جسد را دید، از خانه خارج شد و ماجرا را به پدرش گفت. او هم امام جمعه ورامین را باخبر کرد و به این شکل پدرم فهمید. روز بعد همراه پدرم به اداره پلیس رفتیم و خودم را معرفی کردم. علیرضا قاسمی آقباش، وکیل خانواده ستایش با تاکید بر تقاضای قصاص اولیای دم درباره تاریخ برگزاری دادگاه به اعتماد گفت: این پرونده به دلیل حساسیت بالایی که دارد از همان ابتدا به شکل فوری در دستور کار قرار گرفت ...
مرا دریاب که به پای عشق آمده ام
همه ساله در ایام شهادت و ولادت تو پیاده آمده و رفته ام. امسال هم قسمت کن تا عقب نیفتم. توی همین احوال بودم که یکی از اقوام به دیدنم آمد. وقتی جریان را متوجه شد گفت که از گوسفندها نگهداری می کند تا من بروم و برگردم. حالا این قوم و خویش مان را ما سالی یک بار هم نمی دیدیم اما یکدفعه در همان شرایط خودش آمد و پیشنهاد داد تا من بتوانم به عهد خودم وفا کنم و با پای پیاده به پابوس آقا بروم. خدمت ...
از مخفی کردن مجروحیت تا شرح حال خودروی فرمانده
روز نیز به منزل نمی رفت فقط به منزل زنگ می زد و با دختر و همسرش صحبت و آنها را مطلع می کرد که در پایگاه است. یک بار به او گفتم: شما چرا به منزل نمی روید . در جوابم گفت: مگر این بچه های واحد زن و بچه ندارند؟ من با آنها چه فرقی دارم . * پنهان کردن مجروحیت عسکری معیلی از فرماندهان واحد اطلاعات و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس، اظهار می کند: از سال 1359 ...
لیلی همچنان در باغ فرشته است/ شمارش معکوس برای بازگشت به آغوش جامعه
گویم صبر کن؛ امکان ندارد تو همان لیلی باشی که من با او چندسال قبل مصاحبه کردم؛ با لبخندی می گوید خودم هستم. همه داستان لیلی را حفظ بودم؛ گفتم تو دانشجوی مامایی بودی و از طریق دوستانت آلوده شدی که تایید کرد؛ آنقدر هیجان زده شدم از دیدارش و شنیدن اینکه یک سال و نیم است که پاک است؛ کلی سوال می پرسم از تمام آنچه که در ذهن از او به یاد داشتم. لیلی داستان من همچون گذشته روسری سپید بر سر ...
روایت گوشه ای از خاطرات یک فرزند شهید منا
.... او، فرزند جانباز 25درصد شهید فرهاد نجفی ( از چهارمحال بختیاری، شهرکرد) می گفت هنوز بعد از گذشت این مدت نا خود آگاه با شنیدن صدای زنگ خانه، نبود پدرم را فراموش می کنم و به امید شنیدن یکبار دیگر صدای ایشان که با لحنی آرام و دلنشین صحبت می کرد، منتظر شنیدن این جمله هستم که بگوید؛ بابا در و باز کن منم اما دریغا که دیگر این جمله بهشتی هرگز تکرار نخواهد شد. طاهره نجفی در گفت وگو با ...
اعمال و زیارات مخصوص روز ولادت امام رضا(ع) +صوت
از دین اسلام و مسلمانان به بهترین پاداش ، آمده ام پدرم و مادرم به فدایت به درگاه تو برای زیارت با معرفت به حق تو و دوستدارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت کن از من در نزد پروردگارت سلام بر تو ای مولا و سرور من ای فرزند رسول خدا و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد گواهی دهم که توئی امام راهنما و سرپرست با رشد و هدایت بیزاری جویم بدرگاه خداوند از دشمنانت و تقرب جویم بدرگاه خدا بوسیله ...
اعترافات تازه سارقان سِریالی
پدر و مادرم فوت شده اند. من س.غ. را نمی شناختم تا اینکه در یک خانه فساد در حالی که وارد خانه شد او را دیدم. خانه فساد متعلق به زنی به نام سایه بود که به جرم فساد و فحشا دستگیر شده است و در زندان به سر می برد.یکی دیگر از متهمان این پرونده سرقت های سریالی که دختری 25ساله است و در یک فقره سرقت با سردسته این باند همکاری داشته است، او گفت: سه سال است که پدر و مادرم از هم جدا شده اند. پدرم در مشهد و ...
جنگ تنها شلیک گلوله نیست، انجام تکلیف است
دلم ریخت. وقتی شنیدم محمود را به بیمارستان دمشق منتقل کردند متوجه شدم که اوضاع وخیمی دارد. در مسیر خانه بودم که پسر عمویم به من زنگ زد و گفت به شما تبریک می گویم محمود آنطور که دوست داشت شهید شد. اشک هایم می آمدند و گریه می کردم. به یاد مظلومیت و دلتنگی هایمان افتادم. از طرفی خوشحال بودم چون راهی که رفته است راه شهدا بود و راه امام حسین(ع) بود. چه سفارشی برای شما خواهرهایش داشت؟ ...
سه روایت از خانواده شهدای محیط بان
...: تقاضا داریم قاتلین پدر هر چه زودتر به قصاص عمل خود برسند. ما در حال حاضر حقوقی نداریم و اگر روند احراز هویت شهید در بنیاد شهید به این کندی پیش رود ما با مشکل مواجه می شویم. از شهید پرویزی سه دختر و دو پسر باقیست که در حال حاضر فرخنده 24 ساله و بردارش که 20 سال سن دارد در کنار مادر در خانه ای استیجاری زندگی می کنند که اجاره خانه شان بخاطر نبود سرپرست خانواده عقب افتاده است. ...
شرطم برای ازدواج، حفظ قرآن بود
روزها اصلا حال و روز خوبی نداشتم. بار آخر ی که زنگ زد و با هم صحبت کردیم، خیلی گریه کردم و بیقرار بودم. گفت آخه چرا اینقدر گریه می کنی...؟! هنوز که اتفاقی نیفتاده است و همان تماس، تماس آخرش بود. چطور از شهادت شان مطلع شدید؟ به بدترین شکل ممکن. کمیل 25 مهر ماه به شهادت رسید. تقریبا همه اعضای خانواده از شهادتش خبر داشتند به جز من. کسی نتوانسته بود این خبر را به من بدهد. همه نگران حال ...
غلامرضا صنعتگر: روی کاغذ نوشتم تا خود امام رضا مرا نطلبد، به مشهد نمی روم
به ناچار تغییر دادم، ولی نه از کسی کمکی گرفتم و نه هیچ گاه کسی برای کمک پیش قدم شده است. * از همکاران هنرمند، کسی به شما سر زد؟ بله. یک سری از دوستان خوبم مرتباً چه در بیمارستان چه منزل به عیادت من می آمدند. یک سری هم تلفنی جویای احوالم بودند. راستش را بخواهید من از کسی گله ای ندارم. انشاءالله همۀ همکاران و هنرمندان سلامت و شاداب باشند. اما اگر گله ای هم باشد، از برخی مسئولین است که در آن ...
شهیدی که نُقل های عقدش، شادباش شهادتش شد
او بود. همه ی خریدها را انجام داده و حتی نقل را برای پاشیدن بر سر عروس و داماد مهیا کرده بود . نقلی که نثار پیکر پاک عباس شد . چطور از شهادت پسرتان مطلع شدید؟ خبر شهادت عباس همان روز حادثه در فضای مجازی منتشر شده بود، اما ما چیزی نمی دانستیم. جمعه 4 رمضان بود و ما افطار منزل دخترم دعوت بودیم . شب که برگشتیم ، فامیل های دور به خانه ما آمدند . تعجب کردم این وقت شب علت حضورشان چه ...
بلایی که ناصردراتاق خوابش بر سر دختر جوان آورد
تهران هم ادامه داشت تا اینکه من تصمیم گرفتم به این رابطه پایان بدهم به همین دلیل روز حادثه وقتی سوسن به خانه مان آمد موضوع را با او مطرح کردم. آن زمان مادرم در منزل حضور نداشت و برادر کوچکم در اتاقی دیگر موسیقی گوش می داد به همین دلیل صدای ما را نشنید. سوسن وقتی فهمید قصد ندارم با او ازدواج کنم به شدت عصبانی شد و مرا هل داد، من هم عصبانی شدم و او را هل دادم که سرش به لبه تختخواب برخورد ...
یک شب نامزدم به خانه مان آمد / او رفتار زشتی با خواهرم کرد
یک فرد بیکار است و برای آن که بتواند پولی از پدر و مادرم بگیرد این نقشه را طرح کرده بود. نمی توانستم به چشمان پدرم نگاه کنم چون همه چیز با اصرار من اتفاق افتاد اما پدرم که نمی خواست بیشتر از این زجر بکشم، رضایت داد مسعود به زندان نرود تا تکلیف من روشن شود ولی همان شب دوباره مسعود با حالتی خشن وارد منزل ما شد و پس از آن که خواهرم را کتک زد گفت: شما 50 هزار تومان بدهید تا من به تهران ...
متهم مادرکٌشی: اشباح تا سوم راهنمایی بیشتر به من اجازه درس خواندن ندادند
مرا به دیوار بستند و کتک زدند، از آن روز به بعد اشباحی به سراغم می آیند و مرا اذیت می کنند، اشباح تا سوم راهنمایی بیشتر به من اجازه درس خواندن ندادند؛ فردی با هوش هستم و در چندین رشته ورزشی و فرهنگی توان فعالیت دارم، اما همین اشباح به من اجازه فعالیت نمی دهند. وی جزئیات قتل مادرش را نیز اینگونه شرح داد: روز حادثه همراه مادرم در خانه بودم که سر و صدای زن همسایه به گوشم رسید، صداهای او ...
طلا حیدری و داستان شیدایی اهل سنت به امام رضا(ع)
. به محض اینکه می خواهد از پدرش بگوید قطرات اشک از چشمانش سرازیر می شود ، چیزی از بابا یادم نیست؛ همه ساکت می شوند . مادرم که 14 سال سن داشته تازه با ایشان ازدواج کرده بود. صاحب دختری شده بودند که نامش را طلا گذاشتند. 32 سال انتظار کشیدم. در این سالها آن قدر از خوبی های بابا شنیده بودم که در تصورات خودم با ایشان زندگی می کردم. تک تک تعاریف عموها و عمه ها و مادرم از پدرم را به ...
پایان جشنواره ای با حال و هوای حرم رضوی
که در حرم امام رضا علیه السلام بودم گفتم. چند سالی گذشت تا سال 1375 روزی دیدم در تلویزیون تعدادی نوجوان کنار هم ایستاده اند و با یک ارگ ساده این شعر را می خواند. آقای جوانی هم کنارشان بود که گروه را راهنمایی می کرد . محمودی ادامه داد: آن جوان که کنار گروه بود و نوجوانان را راهنمایی می کرد، بهنام بیکی بود. اکنون و پس از چندین سال در نخستین جشنواره آواها و نواهای رضوی می خواهیم از جوان آن ...
رفتار بد زن جوان با راننده وانت / خانم دکترمرا فریب داد
شد و به طرف راننده وانت آمد، با همان لبخندی که بر لب داشت شروع به گفت وگو با مرد کرد که این کالا را برای خانه مادرم خریدم، آن را عقب ماشین خودم بذارید چون می خواهم با ماشین ببرم داخل خانه و مادرم را سورپرایز کنم. لحن کلام زن جوان به گونه ای بود که مرد نتوانست مقاومت کند، از دیگر سو خانم دکتر وعده داده بود که یک معاینه کامل دندان ها در مطب خصوصی اش مرد را میهمان می کند. وانت ...
ساده زیستی یا تجمل گرایی در ازدواج جوانان تاثیر دارد؟
چند پشتی پر شده است. یک تلویزیون بسیار قدیمی هم داریم که متعلق به دوران کودکی من و برادرم است یعنی حداقل بیست و چند سال ازعمر آن می گذرد. از طرف دیگر سالهاست که از اخرین نقاشی خانه ما می گذرد و در خیلی از قسمتهای خانه، دیوارها طبله کرده و حتی ریخته.این کل وضعیت ظاهری اتاق پذیرایی ماست. هر چقدر من و مادرم اصرار می کنیم، پدرم برای اصلاح وضعیت خانه کاری نمی کند و بیان می کند که برای ما کافی ...
خدمتکاری که ملکه ایران شد
انیس الدوله مشاور رسمی ناصر الدین شاه بود نامش فاطمه بود، اما پرده نشینی و همنشینی با صاحبقران انیس سلطانش کرد. دختر نورمحمد گرجی امامه ای که برای همراهی سوگلی محبوب به دربار آمد و خودش سوگلی شد. زنی که در بیست سال پایانی سلطنت ناصرالدین شاه بدون آن که عقد دائم شاه باشد بانوی اول و قدرتمندترین زن ایران بود. درست که تاریخ ایران، تاریخی مردسالار است و مهمترین رویدادهای آن با ...
روایتی واقعی و تکان دهنده از فرزند شهید مدافع حرم که پدرش را می بیند!
به گزارش زاهدانه به نقل از شاهین پرس ، دختر برکت و نعمت هر خانه ای است و عشق و وابستگی دختر و پدر خیلی خاص و ناب است. دختر، بابایی است و محبت و عواطف دخترانه خود را نثار پدرش می کند، حتی وقتی خیلی کوچک است برای پدر، مادری می کند و با شیطنت ها و حرف زدن های شیرینش، دل از دل پدر می رباید. اگر بابا کمی دیر به خانه برگردد، بهانه می گیرد و برای آمدنش لحظه شماری می کند. چند سالی است که نقویم ...
کار زشت دختر جوان با نامزدش/ سمانه درحقم جفا کرد
ارزش ترین مسئله بود. با خودم می گفتم در جایی که عشق و محبت وجود دارد صحبت کردن از مادیات و سکه طلا امر بی ارزشی است. اصلا دلم نمی خواست عشقی را که بین مان بود با پول و طلا خدشه دار کنم. همه چیز به خوبی و خوشی ادامه یافت تا این که شب قبل از بله برون سمانه با من تماس گرفت و گفت می خواهد درباره مهریه صحبت کند. او گفت در خانواده شان مهریه های سنگین رسم است و او هم باید مهریه اش ...
از وعده یک باب مغازه تا بی تفاوتی نسبت به ورزشکار مازندرانی
به خودم اجازه دهم تا وضعیت پایم بهتر از این شود اما به دلیل مسابقات پیش رو و تمرینات سنگین این فرصت به من داده نشد. وی افزود: چون همه این درد کشیدن و ماندن 6 ماهه به دلیل المپیک بود بعد از مشخص شدن نتیجه و اینکه قسمت نبود به المپیک بروم با خواست خود زیرعمل جراحی قرار گرفتم تا هر چه زودتر به عرصه برگردم و بتوانم سال بعد در مسابقات جهانی فرانسه کشتی بگیرم. محمدی با اشاره به ...
ارتباط کثیف زن متاهل با تعمیر کار یخچال /گاهی سیاوش را به خانه ام دعوت می کردم
.... او با میل خودش به خواستگاری ام آمده بود و نمی دانستم چرا با من این گونه رفتار می کند. اوایل به خودم دلداری می دادم و می گفتم همه چیز درست می شود اما وقتی چند ماه گذشت دیگر از همه چیز نا امید شدم. یک روز وقتی مرد جوانی به عنوان تعمیرکار یخچال به خانه مان آمده بود حس عجیبی داشتم. آن قدر از دست شوهرم ناراحت بودم که نمی دانم چطور شد سفره دلم را برای مرد تعمیرکار پهن کردم. او که جوان خوبی ...
دلنوشته آقای نوازنده در - باز عشق -
خاطرات و تصاویر مبهم این همه سال، به ناگاه دریابی، عمیق ترین دوردست روحت را؛ شاید هم می دانستی ولی یارای بیانت نبوده است. البته همیشه و در لحظه لحظه آن روزها، دقیقاً نمی دانستم چیست که اینگونه مرا پیش می برد، که اینک دریافته ام عشق است که به پیش می بُرد و می بَرد، آن قدر که عرض و طول عمرت را فدای آن لحظه کنی. دوستان موسیقی دان و نوازنده ام قطعاً به نیکی می دانند که زندگی ساده امثال ما پر است ...
محیط بانان را درک نمی کنند
محیط بان اما مظلوم است و مهجور؛ و به اندازه اهمیت و ارزشی که وجودش برای این سرزمین دارد، نه در جایگاه بایسته خود قرار گرفته و نه حمایتی از او صورت می گیرد؛ گرچه یک برگ از دفتر تقویم این کشور نیز به نامش رقم خورده است؛ 24 مرداد که البته بهانه ای شد تا به سراغ یکی از آنها؛ یعنی محمد پاپری زارعی برویم؛ محیط بان 33 ساله ای که با تحصیلات، تخصص و نگاه ویژه خود، زندگی در طبیعت بوشهر و حفاظت از آن را برگزیده و کار خود را نه وظیفه که عشقبازی و جانبازی در راه طبیعت وطن می داند. از چه سالی لباس محیط بانی به تن کردید و اکنون حفاظت از چه منطقه ای را به عهده ...
رابطه جنسی با وعده ازدواج چقدر قابل پیگیری قانونی است؟/ دخترها هوشیار باشند
پسری به اسم سعید داشتم که با حرف هایش عقلم رو دزدید و با تمام وجود بهش دلبسته شدم. بعد از یه مدت موضوع رو به مادرم گفتم و او که از ازدواج اجباری با پدرم دل خوشی نداشت، معتقد بود به هر قیمتی شده باید با پسر مورد علاقه ام ازدواج کنم تا یه عمر حسرت نخورم. تو مدت کوتاهی سعید حسابی اعتماد من و مادرم و به خودش جلب کرده بود، اما دلش می خواست قبل از خواستگاری و ازدواج با هم رابطه داشته باشیم تا مطمئن بشه من ...