سایر خبرها
دلسوزی صاحب کارگاه مبل سازی به اتهام قتل منجر شد
قصد رفتن به محل کارم را داشتم، به زیر زمین رفتم و دیدم او روی زمین افتاده است، شوکه شده بودم و هر چه او را صدا زدم، پاسخی نداد، از دهان و بینی اش خون آمده بود، من نیز که ترسیده بودم بدون اینکه کسی متوجه شود، جسدش را داخل خودروی پرایدم گذاشتم، به سمت جاده جاجرود حرکت کردم و جسد پسر جوان را در حاشیه جاده رها کردم. امیر در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: مدتی قبل پسرم به دلیل سکته مغزی ...
20 روز اسارت در شکنجه گاه 4 مرد خطرناک
، پس از حضور در پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: همسرم به نام صمد 50ساله اهل افغانستان، در یک مرکز تهیه غذا درخیابان مرزداران کار می کند. او روز هفتم مرداد ساعت 7 صبح خانه را ترک کرد تا به محل کارش برود. چند ساعت پس از آن، از محل کار همسرم با خانه تماس گرفتند و گفتند که صمد در محل کارش حاضر نشده و گوشی تلفن همراهش نیز خاموش است. خیلی نگران شدم و چندین بار با او تماس گرفتم ...
سلیمی: مدال کثیفی بود / آقای جلاد و همسرش سرم را بریدند
وزنه زد. رکورد المپیک را زد و من فقط اجازه ندادم رکورد یک ضرب را به نام خودش بکند. من هم خیلی آماده بودم. وزنه اول را که زدم به سجاد گفتم 252 را درخواست بده او گفت نه 246 بزن. اصلا نمی دانستم حرکتم خطاست. سه چراغ سفید دیدم و پایین رفتم. سجاد هم شاهد است. با این حال خودم را جمع کردم و یک حرکت دیگر را زدم. در حرکت سوم واقعا دیگر نشد. در تمرینات تا 255 آمده بودم. اگر در رقابت می آمدم اجازه نمی دادم ورزشکار گرجی مجموع را از ایران بگیرد اما نگذاشتند. رقابت سالمی نبود و رقابت کثیفی بود. مدال کثیفی بود. آقای جلاد سرم را برید. 109 ...
با شایان در پارک قرار گذاشتم / او به بهانه ای مرا به آپارتمانش برد
....چند روز بعد شایان تماس گرفت و گفت باید درباره موضوع مهمی با من صحبت کند. او نشانی آپارتمانی را داد و از من خواست هرچه زودتر به آن جا بروم. من هم که فکر می کردم قرار است مشکلم با او رفع شود به آنجا رفتم. وقتی وارد شدم شایان خیلی سریع در را از پشت قفل و من را در آنجا زندانی کرد. ابتدا سعی کردم با داد و فریاد کمک بخواهم اما هیچ کس در آن اطراف نبود و صدایم به جایی نمی رسید. شایان من را در ...
زن آرایشگر با همدستی مدیر کمپ ترک اعتیاد، شوهرش را ربود
مادرم که در این مدت به دنبالم می گشتند تماس گرفته و آنها با پلیس به کمپ آمده و نجاتم دادند. چند روز پس از آزادی متوجه شدم همسرم با مراجعه به دادگاه درخواست طلاق کرده است. در ادامه با احضار ژیلا، او به بازپرس جنایی گفت: همسرم معتاد است و چند باری جلوی بچه هایمان تریاک کشیده است. او برای اینکه شب ها بتواند کار کند همیشه تریاک می کشد. از دست بی مهری های او خسته شدم و به همین دلیل برای ...
مردی که به جوان معتاد در خانه اش پناه داده بود،چرا جنازه اش را در بیابان رها کرد؟
شب در خانه ام بماند. بنابراین سهیل حدود ساعت 12 شب به خانه ویلایی ام در تهرانپارس آمد. آن شب زن و بچه ام در خانه بودند. سهیل به زیرزمین رفت و من و خانواده ام در طبقه دوم بودیم. در طول شب چندین بار به سهیل سر زدم اما مشکلی نداشت ولی صبح که به سراغش رفتم در کمال حیرت متوجه شدم او مرده است. با دیدن جسد درحالی که بشدت ترسیده بودم از ترس اینکه مبادا خونش به گردنم بیفتد، بی سروصدا جنازه اش را به صندوق ...
قتل مرموز زن مطلقه
همسرش جدا شده و با فرزندانش زندگی می کرده است. فرزندان این زن گفتند: پدر و مادرمان سال ها بود که با هم اختلاف داشتند و این اختلاف آن قدر شدید شده بود که تصمیم گرفتند از هم جدا شوند و ما هم انتخاب کردیم که با مادرمان زندگی کنیم. بعد از این جدایی، آنها هیچ ارتباطی با هم نداشتند و فقط ما گاهی پدرمان را می دیدیم تا اینکه روز حادثه وارد خانه شده و جسد مادرمان را پیدا کردیم. در این مدت هم متوجه چیز مشکوکی ...
از رابطه عاشقانه تا جنایت
زندگی مهبد رفته و یک بار دیگر دعوا از سر گرفته شده است. وقتی مأموران کیانوش را شناسایی و بازداشت کردند، او به قتل اعتراف کرد و گفت: مدتی بود که با دختری به نام شادی دوست بودم و رابطه خوبی با هم داشتیم، من قصد داشتم با شادی ازدواج کنم و زندگی خوبی برای خودم بسازم، همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه یک روز وقتی مادر شادی در خانه نبود، او از من خواست که با هم به خانه شان برویم و صحبت کنیم؛ به محض ...
64 ساله است و شوری در سر دارد
نوشتن درباره زندگی در استانبول باور دارم و از انجام دادن این کار خوشحالم، اما به روز ماندن خیلی سخت است! با این رمان من به خودم گفتم: درباره زندگی خیابانی می نویسم. پاموک در مراسم دریافت جایزه نوبل ادبیات 2006 مولود کارش را دوست دارد. نمی گوییم او خودش را در کارش پیدا می کند اما پرسه زدن در خیابان های استانبول، دست فروشی و ملاقات با مردم، برای او کار شاقی نیست. در بُعد عمیق آن ...
کارآفرینی با دست های خالی - از زندگی در خیابان تا کارگاه صحافی
...> نازنین حالا 7 سال دارد و به اینجای صحبتهای مادر که می رسد گوشهایش سرخ می شود. مشغول بازی با دختر یکی از کارگران مادرش است اما حواسش در گفتگوها پرسه می زند. مریم می گوید هر بار که چهره معصوم دخترم نگاه می کنم خدا را شکر می کنم که تحت تاثیر شرایط آن زمان دخترم را از بین نبردم و حالا یک تار مویش را با کل دنیا عوض نمی کنم. همسرش بار دیگر باقیمانده وسایل خانه را فروخته است. اتاق را به صاحبخانه ...
سرنوشت عجیب پسری که مادرش را کشته بود
به گزارش 9صبح ، در این ماجرا که چهارم تیر سال 87 در یکی از محله های غرب تهران رخ داد پسر 21 ساله ای در جریان اختلاف خانوادگی مادرش را از پادرآورد و بعد متواری شد. ساعاتی پس از قتل، همسر میانسال مقتول- پدر خوانده عامل قتل- که به خانه رفته بود با جسد همسرش روبه رو شد و بلافاصله پلیس را خبر کرد. تیم جنایی نیز پس از حضور در محل قتل و بررسی های مقدماتی پی بردند زن 48 ساله خفه شده است.شوهر مقتول ...
هنوز هم رزق و روزی با خداست
نگار هستید من هم کارم نقاشی است، همین اتفاق نمودار روز خوب برای ما است. گفتم اینکه شما نقاش هستید را وجنات جنابعالی نشان می دهد، اما چطور متوجه شدید من کارم نوشتن است و به اصطلاح روزنامه نگار هستم؟ با لبخند جواب داد: بالای صفحه نوشته برگه تنظیم خبر، گرچه شما به خاطر استفاده بهینه از کاغذ پشت برگه می نویسید، اما می شود سایه کلمه تنظیم خبر را دید. خداحافظی که کردیم به دیگر افراد دور و بر نگاه کردم ...
بهداد سلیمی: جلاد سر مرا برید/رقابت کثیفی بود
حق با تو است، اما کاری از دستم برنمی آید؛ مگر می شود رئیس فدراسیون جهانی که حق وتو دارد و تمام تصمیم ها با اوست، نتواند کاری کند؟ سلیمی درباره اعتراض به نتیجه گفت: مدال ها را داده اند و دیگر نمی توان کاری کرد. وی افزود: وزنه بردار گرجستانی هم انصافا خیلی آماده بود و من فقط اجازه ندادم رکورد یک ضرب را بگیرد. من هم خیلی آماده بودم بعد از حرکت اول به سجاد گفتم برای حرکت دوم ...
مدال طلای بهداد را دزدیدند
، با مرادی دارند. او نخواست من مدال بگیرم. سلیمی تاکید کرد: آماده بودم، خیلی تمرین کرده بودم، رکورد یک ضرب را زدم اما نگذاشتند طلا بگیرم، مگر می شود رئیس فدراسیون جهانی نتواند کاری کند؟! وی در مورد اینکه آیا اعتراض رسمی فایده دارد؟ گفت: نه؛ مدال ها را دادند رفت، فقط اعتراض می کنم تا بگویم ناحقی شده است؛ حریف گرجستانی خیلی آماده بود فقط اجازه ندادم رکورد یک ضرب را بزند. ...
سمبل 14ساله مقاومت در اردوگاه رُمادی / افتخار نماینده صلیب سرخ به کودک انقلابی ایران
عملیات شرکت کرده بودم اسیر شدم و همزمان 3 خبر ناگوار به سمت خانه ما روانه شد. او آغاز اسارت خود را این چنین تصویر کرد: موقعی که من را اسیر کردند چند روز بعد ما را برای مصاحبه به بصره بردند تا آن را برای تضعیف روحیه بچه های خودی پخش کنند، گویا متوجه شده بودند که چند روز دیگر عملیات خیبر انجام می شود و می خواستند با تصویربرداری از ما مانور سیاسی بدهند و بگویند علاوه بر اینکه سربازان خمینی این ...
راز شکارچی پسربچه های پایتخت
سابقه سرقت و درگیری دارم. به خاطر دختر مورد علاقه ام با پسری درگیر شدم و با چاقو یکدیگر را زخمی کردیم. از آن روز به بعد تاندول دست راستم پاره شد و یک جورایی فلج شدم. حتی کارخوبی داشتم که آن را از دست دادم. شغلت چیست ؟ الان میوه فروشم. اما فوق دیپلم گرافیک دارم و پیش از این گرافیست بودم و در شرکتی کار می کردم. در کودکی یا نوجوانی، چنین اتفاقی برایت رخ نداده که قربانی نقشه ...
زمانی برای شکستن مرزهای طبقاتی
چطور با اردوهای جهادی آشنا شدید؟ اسلام پور: ازسال 91 عضو بسیج دانشجویی و با بچه هایی آشنا شدم که فعالیت های جهادی انجام می دادند. من هم که از قبل تجربه خدمت رسانی به مناطق محروم را داشتم به حضور در این اردوها راغب شدم. البته به علت مشغله کاری و محدودیت زمانی نمی توانم در بیش از دو اردو شرکت کنم، ولی هر زمان که مقدور باشد، حتما شرکت خواهم کرد. عبدالملکی: من و همسرم سال 92 با ...
عطر بیرق سبز رضوی در خانه "نور خدا"/ اعطای نشان خادمی حرم رضوی به شهید زنده لرستانی
گفتم من آقا سید را همین طور می خواهم. زمانی که سید نور خدا را به منزل آوردیم پزشک وی گفت اگر خوب پرستاری شود سه الی هشت ماه می تواند زنده بماند ولی آقا سید هشت سال است شهید زنده مانده والان متعلق به همه مردم استان لرستان است. آری الان هشت سال است سید نور خدا با دهان و چشمان باز و بدون هیچ حرکتی بر روی تخت افتاده و همسر فداکارش شبانه روز با عشق او را نگهداری می کند. ...
قصه گفتن بلد نیستیم
و سی و دو. توی یک نظام دیکتاتوری و زیر سلطه ی حکومت زور، توی هر سوراخ سُنبه ای هم که باشی و حتا وقتی هم که کشیده ای کنار و کاری به کار کسی نداری، در امان نیستی و در هر لحظه و تحت هر شرایطی امکان دارد یقه ات را بگیرند. با این که رفته بود احمدآباد و با هیچ کس رفت وآمدی نداشت و توی خانه ی شهری هم که بود سفارش کرده بود که هرکس تلفن کرد یا آمد دم در بگویید که آقا نیست و آقا احمدآباد است، حکومت به او شک ...
شکسپیر، چخوف، فیروز و دیگران
، کم و بیش متقاعد شدم که چخوف موقع نوشتن سه خواهر قطعا به شاه لیر فکر می کرده و در این باره رد پا و رمزگانی هم به جا گذاشته تا بشود ارتباط را پی گرفت و شناسایی کرد؛ مثل همان عطر خواستن و صحبت بوی نعش بر دست ها که شاه لیر در صحنه توفان به زبان می آورد، و شخصیت چخوف عیناً همان را می گوید و بعد شعری در باره توفان می خواند، و من در متنم به تکرارشان اشاره کرده ام. فراتر از این نشانه ها، تقسیمات صحنه ای ...
سرآشپز، گروگان 200 میلیون تومانی آدم ربایان افغان
به گزارش " جوان ایرانی "، 2 نفر از مهمانان جشن به تصور اینکه مرد افغان پولدار است نقشه کشیدند او را ربوده و از خانواده اش اخاذی کنند.صبح هفتمین روز مرداد مردی افغان به نام صمد از خانه شان در جنوب شرق تهران خارج شد تا به محل کارش برود. او سرآشپز مرکز تهیه غذا بود و هر روز با اتوبوس به محل کارش می رفت اما آن روز هنوز به ایستگاه اتوبوس نرسیده بود که خودرویی مقابلش توقف کرد. 2مرد سرنشین خودرو بودند ...
اعتبار متقابل مجریان و تلویزیون
گوینده ها هنگام خواندن یک متن رسمی، باد به غبغب می اندازند یا با تبختر حرف می زنند . باید به این افراد گفت: خودت باش! اگر مجری به هر شکلی از خودش دور شود، همه چیز در برنامه مصنوعی خواهد شد و تماشاگر آن را حس خواهد کرد. هفته گذشته اشاره کردم که زن یا مرد گوینده، نباید در بیان مطلب، در جایی که واژه فارسی داریم، از واژه انگلیسی یا فرانسه استفاده کند تا بگوید من سواد دارم! بلکه زمانی سواد ...
لجاجت در برابر حق
...، به صورت بسیار پرخاشگرانه و غیر مؤدبانه با امام برخورد می نمود: آقای نوری که این جمله را (به نقل از امام گفت) من خیلی عصبانی شدم و گفتم: ... خورده است هرکه می گوید منافقین در خانه من نفوذ کرده اند و آن ها به من خط می دهند. (خاطرات آیت الله منتظری، ص 678) البته برای شناخت بیشتر میزان تقوای کلامی این شخصیت حوزوی متوفی لازم به یادآوری است که این تعبیر زشت و دور از شأن در نوار صوتی پخش شده از بی ...
خاطرات حجتی کرمانی از آیت الله خامنه ای /"اظهارات علم الهدی صددرصد خلاف نظر رهبری است"
سه ماه بعد آن حاج اقا مصطفی، پسر امام مرحوم شد. من در چهلم ایشان منبر رفتم که باعث تبعید من به ایرانشهر شد. ماه آبان بود. بعد از یک هفته آیت الله خامنه ای را به آنجا آوردند. تا فروردین 57در خدمت ایشان بودم. وقتی آیت الله واعظ طبسی و شهید هاشمی نژاد میهمان آقا در تبعید شدند و دزد به خانه حجتی آمد او درباره یکی از بهترین خاطرات خود با آیت الله خامنه ای در ایرانشهر اظهار می کند ...
کودتای سیا
ملاقات با شاه ضروری شده بود و زمان آن فرارسیده بود. دوستان ماشینی را تدارک دیدند که آمد و راننده در را باز کرد و در صندلی عقب نشستیم یک پتو روی صندلی بود موقعی که به دروازه قصر شاه رسیدیم به زیر صندلی رفتم و یک پتو را روی خود کشیدم؛ ولی دیگر بیش از این لازم نبود احتیاط کرد، گارد اجازه داد ماشین داخل شود، بین راه ماشین ایستاد، هیکل لاغری از پله های قصر پایین آمد و پهلوی من روی صندلی نشست من پتو را کنار کشیدم تا جای کافی برای او باشد به اندازه کافی نور بود که بتوانیم همدیگر را ببینیم خیلی برایم مشکل نبود قیافه های سلطنتی را بشناسیم و از اینکه شاه هم مرا فورا شناخت چندان تعجب نکردم، بعد از یک نگاه سریع شاه دستش را به طرف من دراز کرد و گفت شب به خیر آقای روزولت من نمی توانم بگویم انتظار داشتم شما را ببینم، ولی خیلی از این ملاقات خوشوقتم. شب به خیر اعلیحضرت مدت زیادی از موقعی که همدیگر را ملاقات کردیم گذشته است من خوشحالم که مرا شناختید، این موضوع تقدیم استوارنامه ام را آس ...
ماجرای فرار دیکتاتور پیشین ایران
مصدق از نخست وزیری ایران را 3 روز پس از امضاء شدن، در ساعت 2 بامداد 16 اوت سال 1953 (25 مرداد سال 1332 خورشیدی) به خانه او واقع در خیابان کاخ (خیابان فلسطین جنوبی) رسانید که توسط ماموران محافظ خانه دستگیر و بازداشت شد و چند ساعت بعد، شاه پس از اطلاع از ماجرا، با همسر خود ثریا از طریق فرودگاه کلاردشت با هواپیمای اختصاصی که خاتمی افسر نیروی هوایی (بعدا شوهر فاطمه، خواهر شاه) خلبانی آن را برعهده داشت ...
جدایی بخاطر تلگرام!/ دردسر عظیم پیام های عاشقانه مرد غریبه
اطلاع بودم و تنها از یک تلفن همراه ساده برای برقراری تماس استفاده می کردم تا این که در پی رفت و آمد با برخی دوستان با نرم افزارهای موجود در تلفن های همراه هوشمند و شبکه های اجتماعی آشنا شدم. به ترغیب آن ها و علیرغم مخالفت همسرم یک تلفن همراه هوشمند خریدم و از آن پس با تعدادی از دوستان و اعضای فامیل عضو گروه هایی در تعدادی از شبکه های مجازی شدم و دائم با اشتراک فیلم، عکس و اطلاعات مختلف در خصوص ...
کیارستمی و دیگر هیچ/ آخرین سکانس یک فیلمساز از نگاه یک هنرمند
صحبت کردیم. صدایش ضعیف تر از روز قبل شده بود. درباره یکی از هنرجویان همراه و کارش حرف زدیم. گفتم خودتان را خسته نکنید من دوازده روز دیگر بر می گردم و به محض بازگشت به دیدنتان خواهم آمد. از آن یکشنبه شبی که فردای آن برای یک عمل جراحی ساده تشخیصی به بیمارستان رفت که بعد از چهار پنج روز برگردد، تا امروز، روزهای غریبی بر همه ما می گذرد. روزهای بیم و امید، روزهای سختِ انتظار، و روزهای غم انگیزِ نازِ ...
رازگشایی از پرونده جنایی پس از5 ماه/ متهم به قتل: رحمت را به خاطر رفتارهای بی شرمانه اش کُشتم
وخودم برای استحمام به داخل حمام رفتم. وقتی همسرم از منزل پدرش بازگشت من درباره قتل چیزی به او نگفتم تا این که صبح روز بعد جسد رحمت پیدا شد و ماموران به ما مظنون شدند. این گزارش حاکی است: با اعترافات صریح متهم، کارآگاهان آلت قتاله را که در زیر خاک پنهان شده بود نیز کشف کردند و بدین ترتیب راز این پرونده جنایی با گذشت بیش از 5 ماه از وقوع جنایت فاش شد. این گونه بود که با دستور سرهنگ رزمخواه متهمان پرونده در اختیار مراجع قضایی قرار گرفتند تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قضایی خود را طی کند. ...
پایان 20 روز گروگان گیری در ویلای باغستان؛
عنوان داشتند که صمد در محل کارش حاضر نشده و گوشی تلفن همراهش نیز خاموش است. پس از آن طی تماس های مکرر با گوشی تلفن همراه همسرم ، متوجه شدم که گوشی تلفن همراهش خاموش شده است. تماس آدم ربایان با همسر گمشده روز بعد همسر فقدانی با مراجعه به این پایگاه خبر از گروگانگیری همسرش و درخواست پول آدم ربایان برای آزادی وی داد. همسر صمد در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به همراه دو فرزندم ، داخل خانه بودم ...