سایر منابع:
سایر خبرها
سال های دوری و موهایی که از مادر سفید شد
.... اسفند 1363 در عملیات بدر در جزایر مجنون مجروح و پس از جراحت اسیر شدم. وی افزود: ابتدا مرا به یک پادگان نظامی بردند، یک سری بازجویی ها انجام دادند، می خواستند بدانند که تعداد نیروهای ایرانی در عملیات چه قدر است. هر دو پای من شکسته بود و خون ریزی شدیدی داشتم به همین خاطر مرا به بیمارستان العماره عراق بردند. در این بیمارستان چند ساعت ماندم و بعد به دلیل خون ریزی زیاد بیهوش شدم به هوش ...
گفت وگویی زیبا با دو برادر رزمنده
بود و می توان گفت افراد این گروه یک پزشک یار شده بودند. آن گروه به کردستان و ما 15 نفر به پادگان الله اکبر تیپ محمد رسول الله(ص) اعزام شدیم. مدتی را آنجا بودم که اعلام کردند، 10 نفر را برای تیپ 210 موقت سیدالشهدا(ع) نیاز دارند. نام سیدالشهدا(ع) را دوست دارم، به همین دلیل داوطلب شدم. از آنجا به سومار رفتم و جزو کادر بهداری شدم. بعد از عملیات رمضان بود و مجروحین زیادی را برای مداوا به ...
آزادگان دربند جلادانی چون داعش!
تاریخی اسیر شدید؟ 19/11/1361 ساعت 8 صبح. دفاع پرس: بعد از اسارت شما را کجا بردند؟ ما رو به شهر العماره بردند، در یک مدرسه ای که ظرفیت 100 نفر داشت، 300 نفر را به زور داخل اتاق ها جا دادند. آن هم شکنجه خاص خودش بود، تقریبا دو مرحله ما را به شهر العماره بردند و در شهر چرخاندند، به عنوان اینکه همه لشکر و سپاه ایران را دستگیر کردیم و به نوعی تبلیغات می کردند. ...
فاطمیون پیش قراول نبرد سوریه بودند/ حماسه افغان ها، مثال زدنی است / ارتش چندین لشکر داوطلب شهادت دارد / ...
.... من به قدرت ایران باور دارم. حاج محمدعلی فلکی در زمان جنگ *چه شد که به سوریه رفتید؟ – سال 93 بعد از اینکه داعش به عراق حمله کرد، من داوطلب بودم که بروم. ساکم را بستم و کارم را انجام دادم و تا پای هواپیما هم رفتم اما به دلایلی آن پرواز، آن روز و چند روز دیگرش، کنسل شد. قرار بود به همراه تعدادی از فرماندهان و مربیان نیروی زمینی به آنجا برویم و ببینیم که در کجا ...
شیرمرد دجیل از پیشکسوتان قرارگاه سری نصرت؛ از نقش کلیدی در فتح فاو تا ایجاد اختلاف بین النصره و داعش/ ...
عملیاتی بالایی داشتند و از بنیان گذاران اطلاعات برون مرزی بودند. آنها در جنگ تحمیلی وارد پادگان ها و مقرهای نظامی عراق می شدند و بعد از کسب اطلاعات دقیق و جامع بر می گشتند. سید همه نقاط منطقه عملیاتی جنوب را می شناخت و چشم بسته می رفت. شهید ناصر، شهید فرج و شهید جاسم در عملیات فتح فاو نقش کلیدی و اساسی داشتند. خلقیات سید همیشه گوش به زنگ حرف حضرت آقا بود و می گفت ما باید ببینیم در ...
مراغه، شهری تاریخی در دامان سهند
شما نشان می دهند. در نزدیکی این پنج گنبد بازار و رستورانی است که می توانید غذاهای سنتی مراغه را در آن جا امتحان کنید. گنبدی با آجرهای تراشیده سرخ مراغه به جز رصد خانه مشهور به خاطر پنج برج و بنای تاریخی اش، به شهر برج ها هم شناخته می شد؛ برج هایی که یادگار دوره سلجوقی به بعد است. از میان این گنبدها ، گنبد سرخ به عنوان قدیمی ترین گنبد از سایر بناها مشهورتر است؛ بنایی در قسمت ...
ناگفته های محاصره و آزادسازی خان طومان/ وقتی دشمن با تانک دنبال رزمنده های می کرد/ حکایت قلیان های ...
به گزارش پایگاه انقلاب نیوز ، عباس نجفی و پسر خردسالش ساعتی را مهمان ما بودند. متولد منطقه شمیران تهران است دست فرمان خوبی دارد و ظاهرا در اکثر عملیات ها نقش راننده را هم ایفا می کرده است. وقتی از وی پرسیدم خانواده بابت این ماموریت ها اظهار ناراحتی نمی کنند گفت خیر تازه اصرار بر رفتن هم دارند. از طریق برادرش با یکی از سرداران سپاه آشنا و بدین وسیله به جمع رزمندگان جبهه مقاومت می پیوندد. در ادامه خاطراتی از این رزمنده را ...
اتهام پشت میزنشین ها به مدافعان حرم// دردودل ها و خاطرات یک مدافع حرم
شود که در آن سوی خطوط نبرد بی رحم ترین و خشن ترین تروریست های روزگار قرار دارند. وی می گوید: در ابتدای ورودم به منطقه، جنگ برایم شکل و مفهوم خاصی نداشت اما خیلی زود با واقعیت جنگ آشنا شدم و شرایط خاصی که در سوریه حاکم بود باعث شد تا اوضاع برایم خیلی جدی شود. برخی از مردم ممکن است فکر کنند بچه های مدافع حرم فقط برای شهادت به سوریه یا عراق می روند اما حقیقت در مورد خود من این ...
درگیری موفقیت آمیز "مامانم اینا" با تیم ریگی!
.... همه حضور داشتند، آن سرباز مشهدی هم که به سرش تیر خورد و سالهاست در کماست نیز حضور داشت. هم تیمی های ما مثل همیشه می گفتند و می خندیدند. تا اینکه فرمانده ما، بمبی که خودمان ساخته بودیم را از بالا داخل شیاری که دشمن مخفی شده بود انداخت و بواسطه آن مسئول عملیات ریگی و 5 نفر دیگر به هلاکت رسیدند. غروب و بعد از اتمام عملیات، فرمانده نزد آن سردار رفت و گفت نیروی کمکی به اندازه کافی هست ...
انهدام هسته های وارداتی داعش و خودروهای قاچاق/ نگاه سیاسی و اقتصادی روزنامه ها
. به گفته استاندار کرمانشاه یک تیم انتحاری وابسته به گروهک تکفیری داعش که برای انجام عملیات در نقاط مختلف و شهرهای مرکزی کشور وارد مرزها شده بود، در روزهای دوشنبه و سه شنبه در یکی از محلات شهر کرمانشاه و یک شهر دیگر استان منهدم شد. در ادامه این گزارش می خوانیم: سردار منوچهر امان اللهی فرمانده انتظامی استان کرمانشاه نیز در همین رابطه اعلام کرد که در پی کسب خبر ورود عناصر تکفیری به شهر ...
دو داستان به مناسبت سالروز بازگشت رزمندگان به وطن
تا خانه را چراغانی و کوچه را آذین بندی کنیم؛ برادرت جمال دارد به خانه می آید؛ آسمان بیستون باید نورافشانی شود و چند شب و چند روز، صدای هلهله شادی به گوش برسد. دلم می خواهد که مردم بیایند و درجشن و شادیمان شرکت کنند. دیگر وقت نشستن و غصه خوردن نیست؛ باید دست به دست هم بدهیم و مقدمات این شادی بزرگ را فراهم کنیم؛ من، تو، نرگس، دوستان، آشنایان، همسایگان، همشهریان... *از رضا به پدر ...
نظیر عطر حیدر را هرگز نیافتم
شیرینی شده و سختی هایی که مربوط به دوستان است که تکرار آنها باعث رنجش خاطر می شود. *یکی از خاطرات شیرین دوران اسارت در بغداد در پادگان اردشیر، آسایشگاهی بود که متعلق به زندانی های عراقی بود، اسرا را به آنجا انتقال داده بودند، اتاق های 4*3 متری که حدود 40 نفر در هر کدام زندگی می کردند(وی از گفتن شرایط این اتاق ها خودداری می کند.) اکثر اسرا مجروح بودند اما بعضی از ...
بنیاد در آینه مطبوعات
گفت که درس خواندن را دوست ندارد و میخواهد کار کند تا بتواند کمک خرج پدرش در امور خانه باشد. همه اهل خانه ماجرا را فهمیدند. بعد هم پدربزرگش کلی با او صحبت که باید درسش را ادامه بدهد. در تمام این مدت، حسن سرش را پایین انداخته بود و حرفی نمیزد. فقط در پایان گفت: درس خواندن را دوست ندارم و میخوهم کار کنم. با اصرار ما چند وقت دیگر به مدرسه رفت اما درس را نیمه رها کرد و وارد بازار کار شد. شهادت ...
از خبر رحلت امام خمینی تا دور چرخاندن اسرا در شهر بصره
در سطح شهر مورد توهین، فحاشی و ضرب و شتم نیز قرار گرفتیم. * بازجویی همراه با فحاشی و ضرب و شتم وی با اشاره به اینکه در نهایت بعد از شروع عملیات کربلای 5 ما را به شهر بغداد منتقل کردند، ادامه داد: پس از 48 ساعت در اختیار استخبارات و ساواک آنها قرار گرفته و علاوه بر فحاشی و ضرب و شتم به پادگان الرشید منتقل شدیم و تا نوروز سال 66 در همان پادگان ماندیم. ایثارگر 8 سال ...
ماجرای فرار دیکتاتور پیشین ایران
و شورای امنیت ادله ایران که این منازعه بین دولت ایران و یک شرکت بازرگانی است و نه منازعه ای میان دو دولت که در صلاحیت شورای امنیت باشد، را پذیرفت. در سال بعد مصدق به دادگاه لاهه رفت تا در آنجا به شکایت شرکت انگلیسی پاسخ دهد. در آن جا نیز دادگاه بین المللی که در راس آن یک قاضی انگلیسی به نام سر آرنولد مک نایر بود شکایت بریتانیا را وارد ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت. وکالت ...
حادثه خفته در قلب پایتخت
شکستند یا قفل می زدند و پلمپ می کردند. 5سال است به واحدهایی که مواد شیمیایی می فروشند اخطار تخلیه داده اند و حالا بعد از این 5سال، آن قدر مواد شیمیایی از انبارها محله خارج می شود که به گفته مدیرعامل شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل، این حجم مواد می تواند حادثه ای مانند انفجار نیشابور ایجاد کند. توی هر کدام از این انبارها که از شدت بوی اسیدهای مختلفی نمی توان برای چند دقیقه هم به ...
گفتگوی خواندنی با آزاده سمنانی هشت سال دفاع مقدس
جاماندم ودر ان روستاتنها ماندم و چون مجروح شده بودم به یک سرپناه که یک خرابه مانندی بود رساندم که بعد از مدتی دونفر که کوموله بودند مرا خلع سلاح کردند و لباس نظامی مرا حتی بندهای پوتینم را باز کردند و شروع کردند به کتک زدن و چون خونریزی هم داشتم از شدت درد بیهوش شدم.زمانی که به هوش آمدم دیدیم داخل یک اتاقکی هستیم و در اتاق چون چوبی بود شکافهای کوچکی داشت که از لایه این شکاف آن یک منطقه ای دیدم که ...
از خرمن سال ها صبر و استقامت آزادگان سرافراز خوشه ای برچینیم
شما مطلع شدند؟ ابتدا خبر شهادتم را به خانواده اعلام کردند به دلیل اینکه مصاحبه ای با رادیو عراق نداشتیم و منطقه ای که ما در آنجا عملیات داشتیم باتلاقی بود که تعدادی از رزمندگان ما در آن فرو رفته و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند آن زمان من و شهید احمدی آزاد در یک منطقه عملیاتی بودیم و آنها بعد از گشت زدن در منطقه اثری از من پیدا نکردند و تنها کوله پشتی من آنجا پیدا شد به تصور اینکه شهید ...
از شکنجه ساواک تا پذیرایی با کابل برق/ سرباز روح الله برای امام خامنه ای هم جان می دهد
همراه پسر دایی و پسر خاله ام یکی از شب های سرد زمستان، با اسپری که در ابتدا نمی داستم چه کارایی دارد، روی دیوارهای کاه گلی زفره شعار مرگ بر شاه نوشتیم و جالب این بود که در ان زمان برخی ادعای شاه دوستی می کردند و ما ابتدای نوشتن شعارها را از دیوار منازل کسانی که ادعای شاه دوست بودن داشتن، شروع کردیم. صبح روز بعد از شعار نویسی باصدای خش خشی از خواب بیدار شدم و وقتی به درون کوچه سرک کشیدم ...