سایر منابع:
سایر خبرها
سانز: احتمال برگزاری اردوی رئال مادرید و بارسلونا در ایران وجود دارد/ پرسپولیس محبوب ترین تیم ایران است
به گزارش خبرنگار فوتبال و فوتسال گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان ،فرناندو سانز درباره حضور تیم ستارگان لالیگا در ایران گفت: خوشحالم بار دیگر به ایران آمدم و این بار با تیم ستارگان این کشور دیدار بازی می کنیم. می خواهیم کاری که مدنظرمان است را به همه دنیا معرفی کنیم. سه سال پیش، فعالیت ستارگان لالیگا را شروع کردیم و هدف مان گسترده کردن آن در سراسر جهان است. وی افزود: برای سومین بار است ...
در لندن عهد کردم که در ریو مدال بگیرم/به قول فردوسی پور شمشیربازی ورزش شیکی است
. همه سخت کار می کنند به فلوره و اپه هم باید زمان دهیم. * نقش پیمان فخری، سرمربی تان در این موفقیت چه قدر است؟ یکی از دوستان بعد از موفقیت نسبی سابر اعلام کرد که حالا باید به فکر مربی خارجی باشیم که من با او بحث کردم که 10، 12 سال پیش مربی مان ما قهرمانان المپیک و جهان بودند و نهایت موفقیت ما کسب مدال برنز آسیا بود. از سال 2012 که کسب سهمیه کردیم با پیمان فخری هستیم و تا الان ...
تمام آرزویم دیدن رهبری است/ روایتی از جانباز بیست ساله مدافع حرم
اعزام شوند، دلم خیلی گرفته بود و بی تاب رفتن بودم، تمام فکر و ذکرم سوریه شده بود. وساطت امام رضا(ع) برای رفتن بختیاری با اشاره به اینکه بالاخره امام رضا(ع) واسطه رفتنم شد، گفت: یک روز موقع اذان صبح به حرم امام رضا(ع) رفتم، بعد از خواندن نماز صبح، دلم شکست و از آقا خواستم که خانواده ام راضی شوند تا من به سوریه بروم و از دین و ناموس و اسلام که در خطر است دفاع کنم به آقا گفتم من را ...
یک شهید و 42 شناسنامه!
بودند و بعد از سلام و احوال پرسی متوجه شده بودند که در دست او زنبیلی پر از مهمات و اسلحه است و او با خونسردی کامل آن ها را با خود جابه جا می کرد. پدرم بارها ما را هم هنگام جابه جایی مهمات با خود می برد تا این عملیات شکلی عادی تر به خود بگیرد. البته ما این ها را بعدها از زبان حضرت آقا شنیدیم و آن زمان متوجه نمی شدیم. فرزند شهید همچنین می گوید : از حضرت آقا شنیدم که: "یک روز آقای ...
طلاق چهره های مشهور سینما و تلویزیون
سالی است که از سرکار خانم آزاده صمدی جدا شده ام. خواهشی که از شما دارم موضوع متأسفیم، چرا؟ ، باب گفتگو، اظهارنظر و ... مختومه گردد و در پایان برای همه شما دوستداران عزیز آرزوی سلامت می کنم. آزاده صمدی آن زمان چیزی نگفت. نه نسبت به حرف و حدیث های مردم و نه درباره متنی که همسر سابقش نوشت اما چند ماه پیش در یک گفت و گوی تصویری به نکاتی درباره جدای اش از هومن سیدی اشاره کرد. صمدی اساساً از ...
اسماعیل حلالی: هدفمان تحت فشار قرار دادن پرسپولیس نبود/تمرین های برانکو را رصد می کنم
پرسپولیس روند خیلی خوبی در دو سال اخیر داشته و روز به روز پیشرفت می کنند و واقعا تیمی که جلوی پرسپولیس بازی می کند می فهمد که این تیم، چه تیم بزرگی است. من کارها و تمرین های برانکو را در پرسپولیس در طی دو سال اخیر می بینم و رصد می کنم و امروز سعی کردم شمه ای از کارهای او را در تیمم ارائه دهم و با جوان هایی که دارم عملکرد قابل قبولی داشتیم و کسانی که بازی را دیدند فکر می کنم حرف من را تایید کنند. ...
محسن چاوشی: من تافته جدابافته ای از دیگران نیستم
ای خاص گفته ای. یک بار هم درباره پدرت و متن این ترانه نوشتی: پدرم با همه شرایطی که جنگ به ما تحمیل کرده بود و واقعا شرایط بغرنج و سختی بود هیچ وقت نگذاشت دستمان جلوی کسی دراز شود و مردانه اوضاع خانواده را مدیریت کرد. پدرم مدتی مسئول شهرک بود. بنیادی بود به اسم بنیاد مهاجران جنگ تحمیلی که پدر مسئول آنجا شد. پدرم آدم باسوادی بود و است. وقتی پدرم بازنشسته شد با پیکانش کار می کرد. یکی از ترانه هایی که ...
گقت وگو با مردی که کودک 6ساله اش 5ماه گروگان بود - تلفنی گفتند یک میلیارد بده وگرنه زبانش را می بری
آزارم می داد، نگاهش نکردم. آدم رباها گذاشتند با علی حرف بزنید؟ بله؛ فقط 9 ثانیه. در این حد که علی توانست بگوید منم علی یکهو طرف گفت قطع کن، چند روز بعد دوباره زنگ زدند و این بار علی گفت می خواهند گوشش را ببرند. چرا باید از شما یک میلیارد تومان بخواهند؟ چرا فکر کردند شما این همه پول دارید؟ شاید به خاطر ماشین جکی بود که چند وقت پیش خریده بودم. یک بار به یکی از ...
زجر های یک چریک اسلامی به روایت همسرش
...، من یک سری اسلحه وارد کرده ام که از پشت بام خانه مان می توانم خیابان تهران را ببینم. وقتی شاه می آید مشهد، قشنگ می توانم او را بزنم. یک اسلحه ای وارد کرده ام، این طوری است... همه اش شور بود. یکپارچه قد علم کرده بود که سلطنت پهلوی را سرنگون کند. ایشان آن قدر برای ساواک اهمیت داشت که حتی روزهایی که مبارزات مردم اوج گرفته بود بعد از پانزده سال هنوز به دنبال او بود ...
وضعیت سلامت در نقاط صفر مرزی چگونه است؟
ضمن تبریک به مناسبت روز پزشک از روند ساخت بیمارستان ها و مراکز بهداشتی پرسیدند و در این گفتگو خانم دکتر بنت الهدی صفدری درخواستی هم از سید حسن هاشمی وزیر بهداشت داشتند مبنی بر در نظر گرفتن سهمیه تخصص برای پزشکان که وزیر هم می گوید اگر حاضر نشوید بعد از فارغ التحصیلی سه برابر مدت خدمت در همان منطقه خدمت کند این سهمیه را برایتان در نظر می گیریم. صفدری روز پزشک را به همه همکارانش در کشور ...
هدیه ای برای تولد خالق نینوا
در شرایطی من را به هنرستان موسیقی فرستادند که همه، فرزندان شان را از این کار منع می کردند. ما شش فرزند بودیم و پدر من که خیاط بود، به سختی مخارج زندگی مان را تأمین می کرد. او می گفت من پولی ندارم که تو را به هنرستان بفرستم، اما مادرم گفت، من این کار را برعهده می گیرم. مادرم یک اقتصاددان بزرگ بود. پدرم خرجی خانه را زیاد نکرد، اما مادرم توانست خرج تحصیل من را تا سه سال بدهد. پس از پایان ...
با سیاه بازی همه چیز می توان گفت؛ حتی فلسفه
داستان را با شیوه های دیگر هم می توان گفت، نه اینکه با شیوه های دیگر نمی شود گفت، اما من با توجه به علاقه مندی و تعلقاتم، اصرار دارم با این شیوه کار کنم. از همه مهم تر پاسخی است برای کسانی که مدعی هستند این شیوه نمایش ها دیگر جواب گوی جامعه نیست، یا فاقد ارزش هنری است. از طرفی جواب به نیاز جوان هایی است که این شیوه را نمی شناسند. در تمام 30سالی که نمایش های آیینی- سنتی کار کرده ام، همیشه ظرفیت شناسی ...
تنفر، تکبر و تندروی شاخصه های اصلی جمهوریخواهان شده است
از گذشته ای بسیار دور تا همین هشت سال پیش عجیب نبود اگر که کاندیدای پیشتاز یک حزب در ایالات متحده درباره رقیب خود چند کلمه محبت آمیز هم به کار می برد. مثلا، جیمی کارتر توانست در پایان مناظره خود، جرالد فورد، رقیبش، را "مردی خوب و نجیب" بخواند؛ باب دویل جمهوری خواه در گردهمایی جمهوری خواهان در 1996، درباره بیل کلینتون گفت: او رقیب من است، اما دشمن من نیست. حتی جان مک کین، کاندیدای جمهوری خواهان ...
قدیر روی بیت المال حساس بود و می گفت: باید فردای قیامت جوابگوی همین یک خودکار باشم/ شهادت قدیر با موشک ...
...، متوجه شدم که قدیر از همه چیز و همه جا دل کنده است، بعد از رفتنش انگار همه دنیا روی سرم خراب شد، مثل روز برایم روشن بود که سفر قدیر بی بازگشت است. شب شهادتش خواب دیدم که با عجله آمد از من خداحافظی کرد و رفت وقتی از خواب بیدار شدم به مادرم گفتم : قدیر یا شهید شده یا شهید می شود. چند روز قبل از شهادت عکسی که با سردار همدانی داشتند که برایم فرستاد و گفت؛ من کارهای زیادی اینجا دارم، سردار ...
زجرآور ترین لحظه برای خواهر شهید لاجوردی
.... ایشان آمدند و با انگشت اشاره و برای تأکید روی میز زدند و گفتند، روزی یک آیه بخوان، ولی عمق معنای آن را درک کن. درباره مفاهیم آن فکر کن. سریع نخوان. از آن روز سعی کردم به ترجمه آیات دقت بیشتری بکنم و از سال بعد، نزد خود ایشان شروع به خواندن تفسیر کردم. *اولین باری که برادر شما به شکل جدی با رژیم درگیر شدند، کی و چگونه بود؟ جلسات سیاسی در منزل ما تشکیل می شدند. از کسانی ...
روایت پروانه معصومی از چرایی مهاجرتش به شمال
معصومی از سال 1375 تهران را رها کرده و در روستایی در صومعه سرا ساکن شده است و یک زندگی روستایی مدرن را تجربه می کند؛ ضمن بهره مندی از طبیعت و مواهبش با اتفاقات روز نیز همراه است؛ از شرایط بیکاری بازیگران مطلع است، از حق کشی ها در المپیک گلایه دارد و نیز مستندی درباره مادر رضا سوخته سرایی قهرمان کشتی ساخته است. به بهانه سالروز تولدش از روزهای کودکی و زندگی در طبیعت با او گپ و گفتی داشته ایم که در ادامه می خوانید. یک بار دیگر در همین مسیر وقتی به پشت سر نگاه می کنم، از اتفاقاتی که افتاده خوشحال می شوم. فکر می کنم اگر بار دیگر به دنیا بیایم، باز هم همین طور زندگی خواهم کرد. خوشبختانه افسوس و حسرت چیزی را نداشته و راحت بوده ام شاید به این دلیل که توقع زیادی از زندگی ندارم و با چیزهایی که دارم، خوش هستم. نمی گویم در یک خانواده ثروتمند متولد شده ام اما ما نسبتا مرفه بودیم و هرگز آرزوی چیزی را نداشتم؛ و هرگز نگفته ام اگر فلان چیز را داشتم، فلان کار را می کردم. حتی آرزوهای غیر مادی من هم دست یافتنی بوده است. درخت های زر پدرم گل های رز زیبایی داشت. نمی گویم وقتش را صرف پرورش این گل های رز می کرد اما به رزها توجه داشت و برخی از آنها به معنی واقعی تبدیل به درخت شده بودند. اصلا اغراق نمی کنم؛ بعد از فوت پدر، یک بار خواهرم در باغچه رزها یک مار دیده بود و از باغبان خواسته بود درخت های اضافه را ببرد؛ باغبان اولین کاری که کرده بود، رز را بریده بود چون فکر می کرد درخت است در حالی که گل بود! ییلاقی به نام فرحزاد وقتی کوچک بودم، باغی در فرحزاد داشتیم که من و خواهرهایم را تمام سه ماه تابستان به آنجا می بردند. یک زن و شوهری جوان آنجا از ما پنج نفر که همه هم دختر بودیم، مراقبت می کردند. فرحزاد خارج از تهران بود و مادرم با ما آنجا نمی ماند؛ او اصلا فرحزاد را دوست نداشت چون امکاناتش محدود بود. مادرم در ظهیرالدوله شمیران بزرگ شده بود که به لحاظ امکانات با فرحزاد تفاوت زیادی داشت اما ما بچه ها آنجا صفا می کردیم. فرحزاد برق نداشت اما در عوض دو تا چشمه در باغ داشتیم و یک استخر. هر پنج نفر ما شنا بلد بودیم و در این استخر شنا می کردیم. آشتی مادر با فرحزاد ما از بچگی با طبیعت آشنا بودیم و این طوری نبود که من تازه در بزرگسالی بخواهم به طبیعت برسم. ما در طبیعت بزرگ شده بودیم و علاوه بر تابستان در فصل های دیگر سال هم هفته ای یا دو هفته ای یک بار به باغ می رفتیم. این روند تا زمانی که من دیپلم گرفتم، ادامه داشت. اما بعد از آن من رفتم پی درس خواندن و خواهرانم ازدواج کردند. بعدها که شرایط فرحزاد بهتر شد، بالاخره پدرم مادر را راضی کرد و رفتند همانجا در باغ فرحزاد ساکن شدند. این باغ هنوز هست. حالا که بر می گردم به باغ، تمام خاطرات دوران کودکی ام زنده می شود. یکی از خواهرانم همانجا و در همان باغ زندگی می کند. البته خیلی چیزها تغییر کرده و بنای قبلی بازسازی و مدرن شده است، اما هنوز هست. خاطرات یخچال نفتی اگرچه باغمان در فرحزاد امکانات زیادی نداشت اما ما لوازم اولیه زندگی را در اختیار داشتیم. مثلا یک یخچال نفتی داشتیم که فوق العاده بود. زیبا و بزرگ؛ مخزنی داشت که آن را بیرون می کشیدند و پر از نفت می کردند و بر می گرداندند سر جایش؛ یخچال را روشن می کردند و فیتیله ای داشت که به کمک آن میزان سرمایش تنظیم می شد. تصمیم کبری سال ها بود که مشکلاتی داشتیم؛ درست است که صاحب باغ بزرگی بودم و همین طور زمین؛ ولی من در تهران خانه نداشتم و اجاره ها سر به فلک گذاشته بود. تا زمانی که دارایی آدم به شکل زمین است و پول زیادی در میان نیست، مخارج زندگی می تواند مشکلات متعدد ایجاد کند. علاوه بر اجاره خانه که تا به خودمان می آمدیم وقت پرداختش می شد؛ کلی مخارج دیگر هم داشتیم و من هم کسی نبودم که هر فیلمی بازی کنم. برای همین به پسرم گفتم از تهران برویم جایی که بتوانیم با پولی که داشتیم زمین بخریم و خانه بسازیم و زندگی کنیم. خوشبختانه او هم استقبال کرد و از سال 1375 ساکن شمال ایران هستیم. و زندگی ادامه دارد من هیچ وقت در عرصه بازیگری خیلی پرکار نبودم اما هر وقت به من احتیاج باشد، طوری برنامه ریزی می شود که من از اینجا به تهران بیایم و در فیلم یا سریال بازی کنم. از 20 سال پیش تاکنون همه کارهایم را در حالی بازی کرده ام که ساکن اینجا بودم و از این بابت محدودیتی ایجاد نشده است. تنها چیزی که عوض شده، این است که حالا قراردادهایم با گذشته فرق کرده، طوری بازی می کنم که 15روز کار کنم و بعد برمی گردم خانه و معمولا این هماهنگی صورت می گیرد. از ماه رمضان سال گذشته همه پیشنهادهایم را رد کردم و بعد از آن دیگر پیشنهاد تلویزیونی نداشتم. امسال یک سریال مناسبتی به من پیشنهاد شد اما قبول نکردم چون نقشم طولانی بود و من باید یکسره تهران می ماندم. مرداد سال گذشته یک فیلم سینمایی بازی کردم که هنوز اکران نشده است. در این مدت تقریبا سالی یک فیلم سینمایی بازی کرده ام که به نظرم خوب است. اینترنت روستایی صومعه سرا مثل فرحزادِ دوران کودکی من نیست؛ تقریبا ...
کتابی ترجمه می کنم که دوستش دارم(مصاحبه)
کلاسیکی که انتشارات ثالث آنها را روانه بازار کرده است. الان بچه ها آن انرژی و حوصله و وقت نسل قدیم را ندارند که مثلا یک رمان طولانی مانند سفرهای گالیور را با نثر و ادبیات آن زمان انگلستان بخوانند و تمام کنند، ولی این خلاصه رمانها باعث می شود حداقل با کلیت ماجرا آشنا شوند و بدانند که چنین ادبیات مهمی هم وجود دارد و بعد اگر خواستند نسخه های دیگرش را دنبال کنند. در عین حال که افزایش سرعت ...
چرا عصبانی می شویم؟
های کودک عقیده دارند که انسان ها در این سن، پرخاشگرتر از هر سن دیگری هستند. بنابراین به درستی، اصطلاح دوی وحشتناک را اختراع کرده اند. کافی است بچه به تولد سه سالگی اش برسد تا همه چیز بهتر شود، مغز بیشتر رشد کرده و بچه دستورالعمل ها را بهتر درک می کند. ما هیچ وقت به بی قید و بندی و پرخاشگری سال های اول زندگی مان نمی شویم. ولی بعضی آدم ها تمام سعی شان را برای این کار می کنند و ...
سایه های خمیده باغ اناری
خسته ای است. از پشت زمین فوتبال که وسط پارک پهن شده، پیدایش می شود. سرتاپا مشکی است. طُره طلایی از گوشه روسری مشکی اش بیرون زده. یک چشمش سفید است، بینایی ندارد. کیسه مشکی اش را محکم گره زده با وسیله فلزی که معلوم نیست چیست و از کجا کنده شده، نزدیک می شود. 15 سال است با ننه زهرا اینجاییم، من زودتر این جا آمدم، بعد از من ننه زهرا آمد. بهرام اینها را می گوید. همه از ننه زهرا ...
سروش جمشیدی: تکه کلام گل من ایده خودم بود نه مدیری
برای من می گذارند خیلی از مردم یزد من را آقای پیله صدا می زنند. تجربه شهرت را در یزد داشتم و خوشبختانه مردم نیز با شخصیت آقای پیله ارتباط برقرار کرده و آن را دوست داشتند و مجموعه ای که در آن ایفای نقش می کردم تقریباً 9 ماه به صورت روتین پخش می شد. - مسیر یزد تا تهران را طی این چند سال از فعالیت حرف ای که داشتی چطور سپری کردی؟ به نظر خودت موفق بودی یا شکست خوردی؟ سال 1384 به ...
وزیر کشور: هر هفته با گروه های تروریستی درگیری داریم /دی ماه، زمان رسمی ورود وزارت کشور به انتخابات
برای سه استان آذربایجان غربی، لرستان و کرمان وظیفه خاص دارد. ماجرا چیست؟ از اول که بنده نماینده مجلس بودم در سال 71 و سخنرانی می کردم همیشه روی توازن و تعادل و واگذاری اختیارات به استانها کار می کردم. در وزارت کشور از روز اول می گفتم باید استانها را از لحاظ درآمد و هزینه خودکفا کنیم. البته همه استانها نمی شود. بالاخره در دولت مطرح کردیم و رییس جمهور هم علاقه مند بود این اتفاق بیفتد. وقتی ...
با کتاب های بازیگران آشنا شوید
.... داستانک های این کتاب روایتگر برخورد مردم با این هنرپیشه بزرگ در خیابان و محل کار است. هرچند این اثر بیشتر از این که شبیه داستان های کوتاه باشد، شبیه دل نوشته هایی از اتفاقات معمولی است اما نثر روان و صمیمی کیانیان ، آن را دوست داشتنی کرده است. آزاده نامداری خانم مجری خبرساز حالا دست به قلم می شود خانمی که شما باشی عنوان برنامه تلویزیونی بود که نامداری تهیه کنندگی و ...
سفالگری درمانی برای بیمار صعب العلاج مازندرانی/ تجلی روح مقاومت زن ایرانی در روشنی کلبه های کاهگلی
و اصلاً چه شد از میان این همه رشته، سفال را انتخاب کردید؟ برای درمان بیماری ام؛ من از سال 1372 بیمار شدم یک بیماری صعب العلاج که باعث شد از حرفه پرستاری که در آن زمینه هم تحصیل کرده بودم فاصله بگیرم. بعد از سال ها، راه نجات از بستر مرگ را سرگرم شدن و مشغول شدن به کار و هنر سفال گری احساس کردم، زیرا معتقدم گل یک انرژی نهفته در خود دارد که هر بیماری را درمان می کند و همین اتفاق ...
پاتوق خوشگذرانی
نزدیک تر شد. پدرم چند سال قبل مادرم را طلاق داده بود و من و خواهرم نزد مادرمان زندگی می کردیم اگرچه همه تلاش مادرم خوشبختی ما بود اما دوستی خیابانی با آتیلا موجب شد تا من نگاه های نگران و نصیحت های او را نادیده بگیرم. خیلی زود و با تحریک دوستانم از خانه فرار کردم تا به قول خودم آزاد باشم. آتیلا سابقه کیفری داشت و آخرین بار 3 سال زندان را به جرم چاقوکشی و نزاع تحمل کرده بود اما مادر او وضعیت مالی خوبی ...
خلعتبری: نگران نتایج گسترش نیستم
بازیکنان هماهنگ شویم گلهای زیادی خواهیم زد. داریوش شجاعیان هم که پارسال از بهترین های لیگ بود قابلیت های فنی زیادی دارد و همه ما کنار هم روزهای خوبی را برای گسترش رقم می زنیم . خلعتبری درباره خودش هم حرف می زند: دوست دارم با تمام وجود برای گسترش فولاد بازی کنم و به تیم کمک کنم تا از شرایط کنونی خارج شود. می دانم که انتظارات از من بالاست و البته به حق هم بالاست. من هم به زمان نیاز دارم تا ...
احمد نجفی: گرفتار جن و جِم شده ایم
دنبالش هستند می خورد. چرا به این شبکه ها نمی روی و روی هوا تو را می زنند. من در کنار سینما ساز هم می زنم. از دوم راهنمایی پدرم برایم یک گیتار گرفته و اندکی سررشته در این حوزه دارم. من به شما قول می دهم که اگر روزی پول احتیاج داشته باشم گیتارم را برمی دارم و کنار خیابان های تهران ساز می زنم و می خوانم ولی هیچ وقت وارد آن عرصه ها نخواهم شد به هزار و یک دلیل. اول اینکه یک هنرمند متعلق به سرزمینش است. اگر ...
تعداد انگشتان حاج اکبر برای شمارش درد هایش کم است/این خانواده فقط ماهی 20 هزار تومان می گیرد+تصاویر
از گرفتن مستمری، یارانه و کشاورزی ناچیز تامین می کنند. پدر خانواده 85 سال دارد و نزدیک 2 سالی است که خانه نشین شده و کاری از دستش بر نمی آید و همدمی برای اهل خانواده شده است. همسرم 9 سال است سکته کرده و خانه نشین شده وی می گوید، درد سیاتیک دارم و 10 ماه پیش به دکتر مراجعه کره ام و اثری در بهبود آن نمی بینم، همسرم 9 سال پیش سکته کرد و خانه نشین شد. نیلچی ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (296)
، امیر کربلایی زاده نقش یک خانم را ایفا میکند و آزاده زارعی نقش یک آقا. خیلی دوست دارم درباره این موضوع با امیر غفارمنش صحبت کنم و انگیزه و دلیلش را از این تصمیم بدانم! به قولِ عادل فردوسی پور" چه کاریه خب؟!" فرخ خان نعمتی، بازیگر خوش اخلاق، خوش هنر و خوش صدا در نمایی از سریال آسپرین. عکسی تاریخی از اعضای تیم ملی کشتی ایران در دهه چهل. حضور محمد علی فردین در تیم ملی کشتی آن روز ...
از بی مهری آخوند درباری تا مهر و محبت درجه دار شهربانی!
...، نیاز به حمایت شما دارم. کمی عقب تر از من بایستید که اگر مامور آمد بگوییم نماز فردی است. آقا ولی چند روز بعد آمد و گفت: دیگه تقیه و پنهان کاری بس است. اصلا تو علی بن ابیطالب(ع) باش و من مالک. پرید بیرون مسجد و فریاد زد: ایها الناس بیایید مسجد صاحب الزمان (عج) نماز جماعت. جمعیت بود که وارد مسجد می شد. آقا ولی کنارم با خوشحالی ایستاده بود و از حضور مردم ابراز خوشحالی ...
تجاوز یه زنی از سوی خانواده اش
بیفتد و او مرتب تکرار می کند فقط تورو خدا مشخصات ندین! من حاضرم همه چیو بگم! کم کم اعتماد می کند. حالا دیگر صحبت کردن درباره زندگی اش عادی تر شده، با وجود اینکه به نظر می رسد اعتمادبه نفس بالایی دارد، هنوز تردید درباره اینکه قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد از قدرت کلامش می کاهد. می گوید یک سال و هفت روز پاکه. این روزها در یکی از خوابگاه های جنوب تهران زندگی می کند. همه جورش تو این خوابگاه ها هست ...