سایر منابع:
سایر خبرها
زنی به خاطر 2میلیون تومان که از او سرقت شده بود،خواهرش را 10سال در زندان نگه داشت
ترک کردم و به خانه مادرم برگشتم. اما آنها اجازه ندادند در جشن عروسی شرکت کنم و حتی تلفن هایم را جواب نمی دادند. زخمی بودم دنبال راهی برای انتقامجویی و جلب توجه! بنابراین یک شب که آنها به مراسم پاگشا دعوت بودند، پنجره را شکستم و وارد خانه شدم. مقداری از طلاها را برداشتم و سراسیمه به خانه دوستم رفتم. طلاها را به برادرش امانت سپردم تا وقتی آتش کینه ام خاموش شد، فکری برای آن بکنم. اما روز بعد با شکایت ...
خاطره شهرام ناظری از بازداشت چند ساعته
ترواد مهتاب می درخشد شب تاب را می خوانم قهر کردند، زیرا کار من برایشان خیلی عجیب بود. - بسیاری در سی سال گذشته غیر از شبیه هم خواندن و کوتوله بودن چیزی ارائه نداده اند. نتیجه هم این می شود که دیگر هیچکس امضاء خودش پای ساز و آوازش نیست. - سی وهفت سال است به صداوسیما نرفته ام. این خیلی سخت است چون قرار بود آنجا خانه ما باشد. در حالی که استخدام رسمی این سازمان بودم، چرا نباید به ...
حضور مرد طلایی المپیک ریو در برنامه دورهمی / سهراب مرادی: از روی ناچاری وزنه بردار شدم+ فیلم
انتهای پیام/
نگاهی به مجموعه سه جلدی مهارت های ذهنی / از ارسطو و موتسارت تا اینشتین و داوینچی
. اغلب عناصر کلیدی استفاده شده برای تحلیل به طور غیرمترقبه از طرف کسی به من می رسد که می داند به دنبال بررسی استراتژی نوابغ هستم. این فرایند به گونه ای بسیار شبیه فرایندهایی پیشرفته است که نوابغ خود از آن استفاده کرده اند. اگرچه فصل های مربوط به نوابغ مختلف به یکدیگر ارجاع می دهند، لازم نیست به صورت پیوست مطالعه شوند و خواننده می تواند بخش های مورد علاقه ی خود را از کتاب مطالعه کند. به ...
حمیدرضا صدر، اشراف زاده ای از جنس فوتبال
. حالا حمید صد واقعی جایی در کردستان مشغول کشاورزی یا شکار است و من که اینجا هستم در رگ هایم خون کرد واقعی جاری است... ؛ به هر حال زبان و لهجه کردی همیشه تکانم داده و مرا پرتاب کرده به دوردست ها. چجوری اهل کتاب و مجله و قلم شدید؟ کلاس اول بودم که پدرم برایم هم معلم عربی گرفت و هم معلم خط. انگلیسی را از کجا یاد گرفتید؟ هم در دبستان و هم از معلمی که پدر ...
وصیتنامه شهید 10 روز قبل از شهادت
این انتقال صورت بگیرد. البته برخی فکر می کنند که اگر به این سفر نمی رفتم الآن سالم بودم و می دانم قطعاً به همسر و پدر و مادرم هم خیلی طعنه خواهند زد. جواب این افراد یاوه گو همان جواب قرآن است که اگر قرار بود مرگ من الآن فرا برسد، من اگر در خانه هم بودم با پای خودم به قتلگاه می رفتم. پس این سفر قرار نیست لوح ازلی حق را دچار تغییر و و نقصان کند. بلکه همه چیز در راستای حکمت خداوند متعال ...
شکنجه زن 80 ساله به قصد سرقت جواهرات
از اموال مسروقه و همچنین مدارک شناسایی متعلق به افراد مختلف را کشف کردند. آرش پس از انتقال به پایگاه سوم پلیس آگاهی به طراحی و دادن پیشنهاد سرقت به شاپور اعتراف و در اظهاراتش بیان کرد: به واسطه همسایگی چندین ساله با مال باخته و ارتباط مادرم با وی، اطلاعات دقیقی درباره تعداد اعضای خانواده و وضعیت مالی او پیدا کرده بودم. اطمینان داشتم این زن شب ها در خانه ویلایی اش تنهاست و پرستار وی شب ها آنجا ...
چرا اردوغان به سوریه لشکر کشید؟/ خطای راهبردی ترکیه در بحران سوریه
عقاید و ارزش های دینی می فرمایند: بنده بارها گفته بودم که دشمنان ملت ایران، بیش از آنچه به توپ و تفنگ و این چیزها احتیاج داشته باشند، به اشاعه بنیان های فرهنگی فاسدساز نیاز دارند. در خبرها خواندم که یکی از مسئولان یک مرکز مهم سیاسی در امریکا گفته به جای انداختن بمب، دامن های کوتاه برایشان بفرستید! راست می گوید؛ اگر برای کشوری شهوات جنسی و آمیزش بی رویه زن و مرد و دختر و پسر را ترویج کردند ...
اشک ریختن شهید هنگام نماز
... مادرش یک قطره اشک هم نریخت وقتی پدر و مادرش بالای سرش رفتند، همه ی مردم گریه و زاری می کردند، ولی مادرش یک قطره اشک هم نریخت. از سر تا پای فرزندش را بوسید. در آخر هم گفت: مادر شیرم حلالت . رفتم سر قبر محمد جواد، از او خواستم به من کمک کند یکی از رفقا می گفت: می خواستم ازدواج کنم ولی نمی توانستم. مشکلات زیادی برایم پیش آمده بود. در انتخاب همسر دچار سردرگمی شده بودم. رفتم سر قبر محمدجواد، از او خواستم به من کمک کند. خیلی زود همسر مورد علاقه ام را یافتم. چند سال از آن واقعه می گذرد و الان پسری دارم به نام محمدجواد. ...
روایت مردانگی پدری کُردستانی
شهادت رسید او 9 ساله بود. خودش می گوید: پدرم که رفت، ستون های خانه مان فروریخت و خانه بر سرمان آوار شد. او پشتوانه همه ی ما در زندگی بود. همه ی دلخوشی ما پدر بود. مادرم پس از رفتن پدر دیگر لبخند به لبش نیامد. مادر جوانم از روزی که پدر رفت، به بستر بیماری افتاد و چند سال بعد طاقت دوری اش تمام شد و او هم رفت. مادر که رفت، من ماندم و برادر کوچکترم. محبت پدر را می شود در کلمات پسر لمس کرد ...
از گل فروش هایی با درآمد روزانه 800هزارتومانی تا گدایانی با شبی یک میلیون درآمد
به یک ورزشکار تبدیل شده است: صبح زود بازار گل می روم و بعد از اینکه خرید کردم با عجله خودم را به توحید می رسانم اگر دیر برسم دیگر جایی برای پارک ماشین ندارم. حدود ساعت 12 تا 2 بعد ازظهر هم که هوا گرم می شود از خانه دوچرخه توحید دوچرخه می گیرم و اطراف دور می زنم. برای زنم هم پیغام فرستادم که بیا و دوچرخه سواری من را ببین. شما بگو اگر معتاد بودم می توانستم دو ساعت رکاب بزنم؟ سجاد تا به حال ...
روایت مهران غفوریان از گریه اش با رقصیدن در یک فیلم سینمایی، پس از نقد نمادگرایی افراطی
کارگردان سر صحنه هستم. اما در یکی از فیلم ها یک بار کارگردان از من خواست یک سکانس کامل را برقصم و من قلبا دوست نداشتم. اما خیلی خوب رقصیدم اما شب که به خانه بازگشتم از شدت ناراحتی گریه کردم! اگر فیلمنامه و قصه ایجاب می کرد که من آنجا برقصم اصلا ناراحت نمی شدم اما کارگردان صرفا برای پرکردن فیلم خود و جذابیت آن این خواسته را داشت و این نمونه بازی کارگری بود. غفوریان همچنین به نمونه عجیب ...
نوشتار داود رشیدی برای سنگ قبرش +عکس
.... دوست دارم سرپا بمیرم مثل پدرم. دوست دارم تلپ بی افتم. اولا من که روی سنگ قبرم را نمی نویسم، ولی اگر قرار باشد خودم نوشته اش را انتخاب کنم، شبیه به جمله سزار خواهد بود. او گفته:( VENI, VIDI, VICI) یعنی آمدم. دیدم و پیروز شدم. من هم روی سنگ قبرم می نویسم: آمدم. دیدم و رفتم. کتاب سنگ قبر هنرمندان توسط پوریا تابان در سال 94 رونمایی شده است و 156 هنرمند در این کتاب حضور داشته اند که از میان آنها محمد علی اینالو و داود رشیدی از دنیا رفته اند. ...
بنیاد در آینه مطبوعات
. محمود با آن همه شور و شعف جوانی، وقتی آرام شد که از 25 سالگی اش، فقط چند ماه گذشته بود. کاوه ای هست و خواهد بود. بزرگی او را خواهرش، طاهره کاوه روایت می کند: وضع مالی خوبی نداشتیم پدرم، برای اینکه آسایش و رفاه بیشتری داشته باشیم، خیلی وقت ها از صبح تا شب کار می کرد. برای همین هم ما دوست داشتیم به نوعی کمکش کنیم. مغازه ای بود از آن پسته می گرفتیم و مغز می کردیم و در قبال آن دستمزد ناچیزی می گرفتیم ...
ماجرای دختر 18 ساله ای که نیمه شب به کلانتری پناه برد!
خانواده ایرانی - زهرا” دختر 18 ساله ای که نصف شب خود را به ستاد فرماندهی انتظامی اردبیل رسانده بود پس از دستگیری توسط ماموران کلانتری 12 "فلسطین” التماس کنان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کفت: از شما می خواهم مرا به بهزیستی تحویل دهید دیگر نمی خواهم با پدر و مادرم زندگی کنم. او ادامه داد: از وقتی چشم باز کردم پدرم مواد مصرف می کرد و آدم بی مسئولیتی بود ،من فرزند اول خانواده بودم ...
99 ضربه شلاق برای بازیگر معروف
ترتیب یک روز او همراه با مادرش به خانه مان آمد و در حضور پدر و مادرم از من خواستگاری کرد. از آن روز به بعد چند مرتبه با یکدیگر بیرون رفتیم تا اینکه او یک شب از من برای شرکت در مهمانی ای که در خانه اش گرفته بود دعوت کرد. آن شب حدود ساعت11 مهمانی تمام شد و به جز من و خواستگارم هیچ کس در خانه نبود. او یک لیوان شربت به من داد اما همین که شربت را نوشیدم دچار سرگیجه و دوبینی شدم. او در شرایطی که ...
نمی شود زیر باد کولر از مشکلات جامعه حرف بزنیم
می کردیم. وقتی مادرم برای عروسکِ خواهرم لباس می دوخت، خواهرم یک هفته با آن بازی می کرد و 10 بار لباس را می شست و خشک می کرد. در حیاط خانه مان که بزرگ بود پنج گربه داشتیم و حدود 10 خرگوش که هی زیاد می شدند و می دادیم به دوستانمان. تا سال 57 تلویزیون نداشتیم، می رفتیم خانه ی همسایه ها تماشا می کردیم. پدرم اجازه نمی داد در سینما فیلم های درب و داغان ببینیم، ولی یادم هست که فیلم ...
شکنجه پیرزن های تنها برای سرقت طلا و جواهر/ دزدان نقابدار دستگیر شدند+تصاویر
خانواده ( تعداد فرزندان شاکی ) و وضعیت مالی ایشان پیدا کرده بودم ؛ اطمینان داشتم که خانمِ ... ، شب ها به تنهایی در خانه اش که خانه ای ویلایی است زندگی می کند و پرستار وی نیز شب ها آنجا نمی ماند ؛ با اطمینان از اینکه شاکی مقدار زیادی پول و طلا در خانه اش دارد ، پیشنهاد سرقت را با شاپور که در زندان باهم بودیم ، مطرح کردم ؛ قرار شد تا پس از آزادی از زندان ، دو نفری سرقت را انجام دهیم . شب سرقت به تصور ...
از شوهرم خواستم مرا رها کند تا با دوستش ارتباط داشته باشم(عکس)
دادم و دیگر نسبت به علی بی علاقه شده بودم و هر روز زندگی را بر او سخت می گرفتم تا مرا طلاق بدهد. اگرچه علی هیچ گاه راضی به این کار نبود اما وقتی از رابطه نزدیک من و کمال مطلع شد با طلاق توافقی موافقت کرد. خانواده من هم وقتی در جریان این موضوع قرار گرفتند نه تنها سرزنشم کردند بلکه دیگر مرا به خانه پدرم راه ندادند. با این وجود گوشم بدهکار این حرف ها نبود و تنها به ازدواج با کمال می اندیشیدم. رابطه ...
اقدام زشت مرد تنوع طلب و اسیر هوس با سه همسرش
من خودم تو یه اداره دولتی کار می کردم. بعد از فوت شوهرم برنگشتم خونه بابام. تو خونه خودمون که پر از خاطره بود موندم. خواستم مستقل باشم. چرخوندن زندگی برام سخت بود امّا فقط به امید یاسر تحمّل می کردم. مطمئنم که نفرین دخترایی که بیچاره شون کرده دیر یا زود زندگی مون رو نابود می کنه. " شیمای" بیچاره رو هم دو سه روز قبل طلاق داد. بچه هفت ماهه رو هم داد به شیما اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده! حرفهای مهدیه سخت ذهنم را مشغول کرده بود. تصویر چه ...
پژاک یا داعش هر که باشد از ما سیلی می خورد
جواب داد. از این کار پدرم متعجب شده بودم. دیگر متوجه شدم که برای همسر عزیزتر از جانم اتفاقی افتاده است. به پدرم گفتم حجت هم رفت پیش قاسم؟ پدرم به نشانه تأیید و با چشم گریان سرش را تکان داد. باور نمی کردم. در واقع نمی خواستم باور کنم. دوباره پرسیدم: بابا حجت رفت پیش قاسم پدرم نیز متوجه شده بود که من نمی خواهم باور کنم گفت نه حجت زخمی شده. رفتیم منزل پدر شوهرم آنجا همین سؤال را از خواهرشوهرم پرسیدم ...
برخی از پزشکان به اشتباه بیمار را "مرگ مغزی" اعلام می کنند.
...> وی افزود: برای ساخت این فیلم، به سراغ سوژه ای رفتم که بسیار شبیه شخصیت فیلمنامه بود. پدر و مادری که از یکدیگر طلاق گرفته بودند و به خاطر مرگ مغزی فرزندشان بعد از چندین سال دوباره همدیگر را می بینند و تصمیم میگیرند تا اعضای فرزندشان را اهدا کنند. دیدن این لحظه بسیار سخت بود. هادی با بیان اینکه اهدای عضو بسیار زیباست، گفت: از خدا خواستم زمان مرگم که فرا رسید من با مرگ مغزی بمیرم تا اعضای ...
کیهان و خوانندگان
. برای ترمیم دو کاناله دندان بنده مبلغ 350 هزار تومان پول گرفته اند. 8289---0917 * در 20 متری افسریه منطقه 15 به ویژه در سر چهارراه ها هر روز شاهد سد معبر وانت های میوه فروشان و ایجاد راه بندان و سروصدا و درگیری و بددهنی برخی از آنها با مردم هستم. حضور آنها از صبح تا پاسی از شب و استفاده از بلندگو موجب سلب آسایش مردم هم شده است. با پیگیری های متعدد متاسفانه برخوردی را شاهد نبودیم ...
نوجوان دهه هشتادی عکاس خبری می شود!
.... انگار که در خلاء بودم. از بین 4هزار عکسی که گرفتم 100 عکس را خودم انتخاب کردم و از بین 100 عکس در نهایت 30عکس انتخاب و منتشر شد. بعد از انتشار به خانواده خبر دادم و لینک را فرستادم و خودم به اتاقم رفتم. عکس ها که دیدند خوششان آمد؛ اما مادرم خیلی بیشتر از پدرم ذوق کرد. طوری که همان موقع سریع به موبایلم پیام و داد و حسابی احساساتش را بروز داد. از آن به بعد عکس هایم را اقوام در گروه های ...
می خواستم مردم آمریکا، پشت پرده کودتای 28 مرداد را بدانند/ اشتباه بزرگ مصدق کشاندن طرفدارانش به صورت ...
نیویورک اما پدر و مادرم ایرانی هستند. من ایران را در سال 1954 ترک کردم و برای سفری یک ماهه مجددا در سال 1960 به ایران بازگشتم. از سابقه فیلم سازی خود بگویید. من مستندسازی را از اوایل دهه 1980 میلادی آغاز کردم و بیشتر آثارم دارای زمینه تاریخی و اجتماعی هستند. دو مستند درباره افراد معروف ساخته ام. یکی درباره هاوارد کخ که فیلمنامه کازابلانکا را نوشته و دیگری هم درباره فردی معروف ...
شکنجه پیرزن تنها در اتاق خواب منزلش
سرقت به شاپور اعتراف کرد و در اظهاراتش عنوان داشت: به واسطه همسایگی چندین ساله با خانم .... و ارتباط مادرم با وی، اطلاعات دقیقی در خصوص تعداد اعضای خانواده (تعداد فرزندان شاکی) و وضعیت مالی وی پیدا کرده بودم؛ اطمینان داشتم که این پیرزن، شب ها به تنهایی در خانه اش که خانه ای ویلایی است زندگی می کند و پرستار وی نیز شب ها آنجا نمی ماند؛ با اطمینان از اینکه شاکی مقدار زیادی پول و طلا در خانه اش دارد ...
بازیگری که در پیتزا فروشی کار می کرد/ وقتی مهران مدیری مهمان دورهمی می شود! + فیلم
تست بدهم که من در 24 نقش متفاوت تست دادم و قبول شدم. البته قبل از آن به کلاس های مسعود کیمیایی می رفتم. درواقع من همانی هستم که یک وقتی در موتورخانه آموزشگاه کیمیایی می خوابیدم و اگر اکنون اینجا هستم، به لطف حمایت مردم است. این آخرین باری است که جلوی دوربین، از کار کردن در پیتزا فروشی می گویم. وی درباره سن و سال خود و دلیل مجرد ماندنش اظهار داشت: اکنون 30 سال دارم و هنوز ازدواج نکردم ...
اختلاف سنی 43 ساله بازیگر معروف با همسر 26 ساله اش
گرفته ایم به راحتی همه را قضاوت کنیم. حتی خودم را می گویم. خیلی ظاهری و با معیارهای خودمان همه چیز را می سنجیم و حکم می دهیم. آقای رویگری اصلا چطور شد که این اتفاق برای شما افتاد؟ رضا: یک شب به شدت دچار فشار عصبی شدم. البته قبلش نیز دچار بیماری قلبی شده بودم. کنسرتی داشتم که بعد از اجرای آن دیدم نفس نفس می زنم. خودم را به بیمارستان خاتم الانبیا رساندم. در آنجا فشارم را گرفتند ...
گفتگو با محسن چاوشی: من تافته جدابافته ای از دیگران نیستم
شهرک بود. بنیادی بود به اسم بنیاد مهاجران جنگ تحمیلی که پدر مسئول آنجا شد. پدرم آدم باسوادی بود و است. وقتی پدرم بازنشسته شد با پیکانش کار می کرد. یکی از ترانه هایی که خوانده ام و حرف از یک پیکان دلتنگ می زند، همان پیکانی است که پدرم با آن روزگارمان را در زمان جنگ و بعد از جنگ مدیریت می کرد و نان حلال به خانه می آورد. این صحبت ها جرات و جسارت ویژه ای می خواست ولی خیلی راحت آن را عنوان کردی و پایش ...
جوانان ما به دلیل مصرف بی رویه دارو به بیماری هایی مبتلا می شوند که باید در 70 یا 80 سالگی مبتلا شوند/ ...
فراوانی روبه رو بود *چرا بعد از اتمام دوره تحصیلات به کشور بازگشتید؟ به نظر من موقعیت خوب برای فعالیت، برگشت به تهران بود و از طرفی ایران وطن من است و دوست داشتم اینجا باشم. *در آن زمان محدودیتی برای ادامه تحصیل زنان وجود داشت؟ مطلقا محدودیتی برای تحصیل زنان وجود نداشت حتی در آن زمان احترام بیشتری برای زنان به خصوص زنان تحصیل کرده قائل بودند، اما متاسفانه ...