سایر منابع:
سایر خبرها
هیچ جا تبریز نمی شود/ کی روش مانع ایرانی شدنم شد
. *مدتی قبل که با مسئولان تیم تان حرف می زدم تو و کرار را خارجی های تراکتور به حساب نمی آوردند؟ بله، همه به ما می گویند که ما دیگر تبریزی شده ایم(می خندد). واقعا هم اینطور است. من و کرار در این تیم مثل خود تبریزی ها هستیم. *خانواده ات را هم به تبریز آوردی؟ بله هم پسرم و هم دخترم هر دو با همسرم به اینجا آمده اند و آنها هم از این هوا لذت می برند. ...
روایت بازیگر محبوب "دورهمی" از روزهای گمنامی
نمی آمدم چون من یک زندگی را براساس این کار بنا کردم. من یک ریسک بزرگ انجام دادم، چه آن زمان که شروع کردم، چه آن زمان که به تهران برگشتم. آن دوره من با همسرم نامزد کرده بودم. همسرم اصالتاً یزدی است و من وقتی برگشتم دو سال دور از خانواده و نامزدم در تهران ماندم تا کار کنم. در تهران به خانه مادربزرگم رفتم و از آنجایی که خانواده ام به واسطه من به یزد رفته بودند دور از آن ها کنار مادربزرگم ماندم و باوجود ...
با احمدرضا احمدی درباره شعرها، آدم ها و آخرین رمانش
ممکن است از کار بیفتد. آشنایی ام با فروغ بر می گردد به زمان که کتاب اولم، طرح ، در آمده بود. آقایی بود که هم کلاسی ما بود و در امیریه هم با فروغ همسایه بود. یک شب ما رفتیم خانه فروغ در خیابان مزین الدوله بهار. خانه ساده ای بود با یک گلیم و یک تابلو از سپهری روی دیوار. کتاب من را گرفت خواند و گفت هفته بعد با من تماس بگیر! هفته بعد تماس گرفتم و خیلی خوشش آمده بود. حتی جسارت عجیبی کرد و در ...
سه بار قصاص برای عامل قتل عام خانوادگی
آفتاب نیوز : این متهم هفته قبل در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. او اتهام سه فقره قتل را قبول کرد و گفت: یک روز وقتی قرص مصرف کرده بودم، احساس کردم که دوستم به همسرم نظر دارد، از آن به بعد این شک در ذهنم قوت گرفت. با اینکه دیگر چیزی از او ندیدم و هرچه توجه می کردم موردی که این مسئله را تقویت کند نبود، اما همچنان نسبت به او مظنون بودم. ما سال ها بود که با هم دوست بودیم و ...
چین پاره ناشناخته جهان اسلام است/ نمونه چینی مدینه کجاست/ حساسیت چین روی تشیّع
...> همزمان در مدرسه عالی امام خمینی(ره) که دانشجویان آن خارجی بودند تدریس می کردم و دبیر گروه تاریخ آنجا بودم، یعنی هم کلاس ارشد می رفتم و هم دبیر گروه تاریخ مرکز عالی امام خمینی(ره) بودم که یکی از زیرمجموعه های جامعة المصطفی(ص) است و آنجا تاریخ تدریس می کردم. دانشجویان آنجا همه خارجی بودند هندی، افغانستانی، پاکستانی، تانزانیایی، آلمانی و چند نفر هم چینی. هر کدام از اینها را حداقل، نام کشورشان را ...
چهل حدیث درباره ازدواج
...> عن الصادق علیه السلام قال:زفوا عرائسکم لیلا و اطعموا ضحی. مراسم عروسی را در شب و مهمانی را در روز انجام دهید. ﴿من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 262﴾ 37. دعای شب زفاف قال الصادق علیه السلام:اذا دخلت علیک اهلک فخذ بناصیتها و استقبل بها القبلة و قل: اللهم... فان قضیت لی منها ولدا فاجعله مبارکا سویا. چون همسرت به خانه تو آمد، دست بر پیشانیش بگذار، و رو به قبله اش ...
سه بار قصاص برای قاتل سه عضو یک خانواده
در این جلسه با اعتراف به هر سه قتل گفت: من و احمد (همسر، پدر و فرزند مقتولان) 16 سال بچه محل بودیم. یک ماه و نیم قبل از حادثه، او به خانه من آمد و چند تا قرص ترامادول خوردیم. نمی دانم توهم بود یا نه اما فکر کردم چشمش دنبال زنم است. از آن موقع به بعد ارتباطم را با او قطع کردم اما دست بردار نبود. روز حادثه 20 بار به گوشی ام زنگ زده بود. مطمئن شده بودم فکرم درست است. اول خواستم به شرکتش ...
عاقبت بخیری به سبک آقا مجید؛ من باشم و نگاه چپ به حرم بی بی کنند!
ناچار عکسش را انداختم. پنج شنبه بود و شنبه اش بدون خداحافظی رفت. حس مادرانه مریم ترکاشوند به او می گوید که به زودی پسرش راهی می شود. بنابراین چند روز مانده به اعزام مجید، از او جدا نمی شود. اما صبح شنبه 12 دی ماه 94 که بعد از مدت ها به قصد خرید وسایل صبحانه از خانه خارج می شود، در بازگشت می بیند که مجید رفته است. مادر شهید می گوید: مجید بدون خداحافظی رفته بود. ظهر زنگ زدم که ...
شوهرم را دوست نداشتم با پسری که از دوستی با او حس خوبی داشتم ارتباط برقرار کردم
. زمانی که از دوستش خواست به خانه اش برود تا با هم نقشه قتل همسرش را اجرا کنند او موافقت خود را اعلام کرد و گفت که می تواند روی کمکش حساب کند. روز قتل این زن درباره روز حادثه گفت: آن روز دوستم در خانه ام پنهان شده بود. قرار بود همسرم را با ضربات چاقو بکشیم و همین کار را هم کردیم. بعد از اطمینان از کشته شدن او، جسدش را در صندوق عقب پراید همسرم پنهان و خودرو را در محلی خلوت رها کردیم. پس ...
طلاق عاطفی چیست؟
... پیش از شروع زندگی مشترک دختر و پسر می دانند که هر کدام کجای جهان ایستاده اند اما بعد از این که وارد زندگی می شوند، یادشان می رود از خیلی چیزها با هم حرف بزنند. کل صحبت هایشان حول خانه، خرید، بچه ها، مهمانی و مسائلی از این قبیل خواهد بود و هیچ تلاشی هم برای همراهی هم نمی کنند. هر کدام مشغول زندگی خویش هستند. سال ها می گذرد و یکی از همسران تا مدرک دکترا پیش می رود و آن یکی هنوز دیپلم دارد البته ...
مصاحبه مفصل ژابی آلونسو با گاردین: رافا گفت پول فروشت را نیاز دارم؛ ته دلم به خاطر لیگ 2009 درد می کند؛ ...
.... شاکله آن تیم، بهترین تیمی بود که بازی کرده بودم. تو کاراگر و ماسکرنو را هم داری. آنها خیلی جاه طلب، خیلی سریع، خیلی خشن بودند. خیلی متمرکز. ما هیچ چیز با هم نبردیم اما احساس می کردیم که می توانیم همه چیز ببریم. چند مساوی احمقانه در خانه داشتیم که در آخر باعث از دست رفتن لیگ شد. هیچکس ما را نمی ترساند. رفتیم برنابئو، بردیم و برگشتیم. رفتیم اولد ترافورد، بردیم و برگشتیم. رفتیم استندفوردبریج ...
به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند
... همسرم نیز معتاد بود و ما گرد بساط بدبختی حلقه می زدیم و به باوری غلط خودمان را می ساختیم. حدود پنج یا شش ماه از این ماجرا گذشت. هزینه های خرید مواد خیلی سنگین بود. با دوستی که عامل بدبختی هایم بود دست به سرقت می زدیم . اولین بار خیلی می ترسیدم ،اما این ترس هم از بین رفت و دیگر برای خودم یک پا دزد حرفه ای شده بودم. شب ها در کوچه پس کوچه های مشهد دست به سرقت می زدیم. ...
تشنه لب از پا فتادی چون غریب کربلا
رودی تو پس از امام حسن سفره های رنگینی برای مردم بی دست و پا گشودی تو تو دستگیر همه هستی ای خدای کرم که هیچ چیز نمی خوای در ازای کرم منم همیشه مرید درِ تو باب مراد دوباره قرعه ی فالم به نام تو افتاد ببخش اینهمه بد کرده ام به جان خودم نگاه گرم و صمیمی تو به من رو داد چه قدر حاجت ناگفته را روا کردی ...
روایتی دردناک از یک بیماری عجیب
... حرف که می زدم دائما با پوست دست هایش سرگرم بود، انگار با پوست دست هایش حرف می زد، آن ها را متهم اصلی نمی دانست، اگر به زور من نبود گلایه ای از بی پولی و هزینه میلیونی ماهیانه خودش و خانواده اش نداشت، دائما از هر حرفی می رسید به قضاوت های بی رحمانه مردم، علی دائما از انسان می گفت، می گفت: مگر ما انسان نیستیم؟ می گفت کاش پشت کوه می ماندم و کمتر دیگران قضاوتم می کردند، کاش بیشتر به من حق زندگی ...
فکر کردم دوستم به زنم نظر دارد، به سراغ زنش رفتم و ... +عکس
...> النگوهای مینا را برداشتم و در خانه را بازکردم تا فرار کنم که همان لحظه در واحد روبه رویی که خانه مادر مهدی بود باز شد و حلیمه خانم از در بیرون آمد. او که مرا می شناخت از من خواست به خانه اش بروم. به او گفتم همسرم در خانه میناست و دنبال او آمده ام اما یکباره به ماجرا مشکوک شد و به سمت خانه عروسش رفت. من هم با گلدان به سرش کوبیدم و چند ضربه چاقو به او زدم. همان موقع پسر خردسال مهدی و مینا به نام ...
پاییزی است، حال و هوای جوانی ات ...
می خواند: در وجود تو جود را دیدم جلوه های سجود را دیدم تشنه بودم تو را صدا زدم و مهربانی رود را دیدم در نگاه تو فصل بارانِ آسمان کبود را دیدم تو جواد الائمه ای حتی در نبود تو بود را دیدم دستهایت سخاوت محض است با تو الطاف زود را دیدم با نگاهی به آسمان بلند پیش پایت قعود را دیدم حضرت عشق، دست جود خدا یا علی اکبر ...
در باغ تنها بودم که مرد افغان به من نزدیک شد / من مقاومت کردم اما..
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، پسر جوانی به یکی ازکلانتری ها رفت و مدعی شد که قتلی را مرتکب شده است. او گفت: در حال عبور در باغ های کن بودم که مردی افغان به من نزدیک شد و خواست گوشی تلفن همراهم را سرقت کند. من هم مقاومت کرده و با چاقو به او ضربه ای زده و از محل فرار کردم. اما بعد از مدتی عذاب وجدان گرفتم و تصور می کنم که مرد افغان را به قتل رسانده ام.باتوجه به اظهارات پسر جوان ...
قتل به خاطر هیچ !
کردند تا این که یکی از آنها تصمیم گرفت دیوار خانه اش را بلند تر کند و این کار را هم کرد. همسایه از این کار ناراحت شد. دیگر خانه اش نورگیر نبود. چند بار تذکر داد، اما بی فایده بود.آخر سر هم اسلحه اش را بر داشت و سراغ همسایه رفت. از او خواست که دیوار را کوتاه تر کند، اما با جواب منفی رو به رو شد. عصبانی شد، اسلحه را به سمت همسایه گرفت و شلیک کرد و از محل فرار کرد. بعد از قتل تازه فهمید ...
یکی از خوشبختی هایم، عدم توجه همسرم به مسائل مادی است
.... بعد از آن دو سال عقد بودیم و خودمان بدون تشریفات سر خانه و زندگی مان رفتیم. *شما و همسرتان هنگام ازدواج چند سال داشتید؟ من 24 و همسرم 18 سال داشتند. *مهریۀ همسرتان چقدر بود؟ به پول آن زمان 80 هزارتومان. *اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی تان به چه شکل بود؟ اوایل معلم بودم و با حقوق معلمی زندگی می کردیم. اما چون سخنران ...
شوهرم رفت نان بگیرد که آدم کشت!
متوجه شده بودم رضا (مقتول) برای همسرم مزاحمت ایجاد می کند و احساس می کردم همسرم با این فرد ارتباط دارد. تا اینکه روز حادثه در پاکدشت به طور اتفاقی رضا را دیدم و با هم درگیر شدیم. بعد هم با ضربات چاقو او را به قتل رساندم. سرانجام پس از صدور کیفرخواست، متهم صبح دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.قاضی عبداللهی رئیس دادگاه با بیان اینکه خانواده مقتول برای متهم تقاضای قصاص کرده اند ...
کار وحشیانه و زشت پسران جوان با زن باردار/ جنینم را سقط کردم+عکس
.... همانطور که زهرا فکر می کرد جنین به خاطر ضربه سنگین دزدان در شکم مادرش به کام مرگ فرو رفته بود. مهران که قبل از شنیدن ماجرای پدرش شدنش متوجه مرگ بچه اش شده گفت: همسرم شب ها کابوس می بیند و وقتی از خواب بیدار می شود می گوید دزدان می خواهند او را به قتل برسانند که باتوجه به وضعیت عمومی و روحی اش پزشکان زهرا را با قرص های آرامبخش تحت نظر قرار داده اند. بدین ...
دوستم به زور همسرم را مورد اذیت وآزار قرار داده بود / شهاب را به سزای عملش رساندم
نشان می دهد ایزد مرتکب قتل شده است، بنابراین برایش درخواست صدور مجازات دارم. سپس وکیل اولیای دم به دادگاه گفت: از طرف ولی دم درخواست قصاص دارد. بعد از آن ایزد در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا اظهار کرد: شهاب از دوستانم بود که خانواده اش در آمریکا زندگی کردند. من به او اعتماد داشتم و او را به خانه ام راه می دادم تا این که یک روز همسرم من را از ماجرای هولناکی باخبر کرد. ...
در یک میهمانی شبانه با رامین آشنا شدم / او در حقم نامردی کرد
کلاس های آرایشگری مشغول شوم تا کمتر در خانه حضور داشته باشم. در همین روزها بود که با زیور آشنا شدم. او زن 22ساله ای بود که پس از جدایی از همسرش، مجردی زندگی می کرد و من بیشتر اوقاتم را در خانه او می گذراندم، به طوری که دیگر شب ها نیز به خانه نمی رفتم. از سوی دیگر، پدرم اهمیتی به حضور من در خانه نمی داد، چراکه همسرش باردار شده بود و دوست نداشت حضور من درگیری های خانوادگی را بیشتر کند. ...
بازیگران در سکانس آرزو / آرزوهایی که انگار باید جای دیگری به جز سینما اتفاق بیافتند
...: به خاطر بازی همسرم علی مصفا در فیلم گذشته اصغر فرهادی به پاریس رفتیم و چون فیلم طولانی بود بچه ها (مانی و عسل)را مدرسه ثبت نام کردیم و پس از 9 ماه برگشتیم. علی 6 ماه درگیر فیلم گذشته بود ولی سال تحصیلی را تمام کردیم وسپس به ایران برگشتیم. آرزو دارم خانواده ام همیشه سلامت باشند. آرزوی دیگرم هم این است که از خدا می خواهم به من تا زمانی عمر دهد که عروسی دو فرزندم را ببینم . دلم می خواست می توانستم ...
نبض تند ناامنی در خیابان 17 شهریور
خانواده ایرانی - روزنامه شهروند نوشت: سرت را که جلوتر ببری بوی تعفن از روی آسفالت بخش عقب نشینی شده میان دو خانه به صورتت می زند، همان وقت می فهمی که این شب آرام و خوش بو با منظره زیبای درختان پیاده راه های 17 شهریور روی سکه دیگری هم در کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک محله دارد. تا وقتی هوا روشن است، همه چیز در این محله عادی است؛ رفت وآمدها، سر و صداها، اما شب شرایط دگرگون می شود. اهالی این منطقه ...
درجست وجوی قاتل زنان تهرانی - 49 زن قربانی این مرد هوس باز
...، رئیسم حرفم را جدی نگرفت و به نوعی دست به سرم کرد.البته خیلی هم ناراحت و سرخورده شده بودم. به همین دلیل کار را زودتر تعطیل کردم و به خانه رفتم. ساعت 4 بعدازظهر فکرم حسابی مشغول بود. از اینکه قاتل هر آن ممکن است زن دیگری را به قتل برساند، ناآرام شده بودم.بنابراین از خانه بیرون زدم تا کاری بکنم. جست و جوی سوزن در انبار کاه برف سنگینی می آمد و هوا بسیار سرد بود. تصمیم گرفتم چند ...
آزار واذیت زنان جوان توسط مرد خشن / قربانیان را تا خانه شان دنبال می کردم
نوزدهم در لندن به طرز فجیعی زنان را به قتل می رساند. به گفته پلیس، آقای گائو زنان جوان که لباس قرمز به تن داشتند را هدف قرار می داد. او آنها را تا خانه دنبال می کرد، بعد به آنها تجاوز می کرد و سپس گلوی آنها را می برید و بدنشان را قطعه قطعه می کرد. پلیس در سال 2004 اعلام کرده بود فرد مظنون دارای انحرافات جنسی است و از زنان متنفر است. پلیس سپس در همان سال برای هر ...
اقدام وحشیانه و عجیب یک مادر با دختر جن زده اش +تصاویر
توسط سرایدار افغان با پسرنوجوانم به بزم شبانه رفتم / وقتی به خودم آمدم با واقعیت تلخی رو به رو شدم دوستم به زور همسرم را مورد اذیت وآزار قرار داده بود / شهاب را به سزای عملش رساندم با پسر عمویم در ارتباط بودم / نامزدم همه موضوع را فهمید به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند بلایی که در خیابان خلوت بر سر دختر دانشجو آمد / دختر جوان را به زور به خانه بردم ...
با حامد ارتباط مخفیانه داشتم / پدر ومادرم مرا درحالت بیهوشی پیدا کردند
بلایی سرم می آمد. ایران 110 اذیت و آزار مکرر دختر جوان توسط سرایدار افغان با پسرنوجوانم به بزم شبانه رفتم / وقتی به خودم آمدم با واقعیت تلخی رو به رو شدم دوستم به زور همسرم را مورد اذیت وآزار قرار داده بود / شهاب را به سزای عملش رساندم با پسر عمویم در ارتباط بودم / نامزدم همه موضوع را فهمید به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند بلایی که در خیابان خلوت بر سر دختر دانشجو آمد / دختر جوان را به زور به خانه بردم ...
بلایی که در خیابان خلوت بر سر دختر دانشجو آمد / دختر جوان را به زور به خانه بردم
کرده روز حادثه قصد داشته یک نفر را از شدت خشم درونی بکشد و برایش فرقی نمی کرده که قربانی چه کسی باشد. ایران 110 اذیت و آزار مکرر دختر جوان توسط سرایدار افغان با پسرنوجوانم به بزم شبانه رفتم / وقتی به خودم آمدم با واقعیت تلخی رو به رو شدم دوستم به زور همسرم را مورد اذیت وآزار قرار داده بود / شهاب را به سزای عملش رساندم با پسر عمویم ...