سایر منابع:
سایر خبرها
37 سال است به فوت پدرمان مشکوکیم
وقتی شنید داستان من این طور شد یک لطفی انجام داد و من را برای یک سال بیمه تکمیلی کرد. اما اینکه چه کار می کنیم؟ من کارهای مختلفی کردم یک مدتی کارگاهی داشتم و لوازم برای شرکت های نفت و گاز می ساختیم بعد پول مان را ندادند در کارگاه را بستیم و فروختیم و از آن کار بیرون آمدم. یک مدت هم بدهکار بودم، بعد کم کم در کار ساخت و ساز وارد شدم آن هم الان متوقف است و خودم را بازنشست کردم. حسین آقا ...
افشاء اسناد مذاکره ذلیلانه هاشمی با مقامات سعودی
14:40 - 1395/06/16 14 55 پاسخ خدا می داند بعد از همین مذاکره بنده رفتم مکه آنقدر برخورد بدی با ما داشتند چنان ایرانی ها تحقیر می کردن فکر.کنم این هاشمی فقط می خواهد مارا ذلیل. کند ناشناس 14:47 - 1395/06/16 11 62 پاسخ ....خدا حفظ کند ایت الله جوادی که دیاثت سیاسی رو خلق کرد ...
رعنا نخواست آبروی خاطی، ابزار انتقام شود
ببینید بچه های نوجوان ما چطور هستند، چون خودم به واسطه فرزند خودم با این نسل در ارتباط هستم و اتفاقا به آنان احترام می گذارم. این نسل به نسبت نسل های قبل صراحتی دارند که برایم ستایش برانگیز است. اگر حتی معتقد بودم اشکالی در نسل نوجوان هست، قطعا با این شیوه بیان آن را مطرح نمی کردم، اما وقتی شخصیت هایی را انتخاب کردم که اهل تئاتر باشند، این نکته به ذهنم رسید که تئاتر شغل خاصی در ممکلت ما است و ممکن ...
علی حاج ابوالفتح - عضو هیأت علمی دانشگاه زنجان
عموجان بار دیگر به ایران آمده بود. او چندسالی بود که بدنبال خانواده اش به آن سوی آب کوچ کرده بود، ولی تا زمانی که سرحال بود، هر سال به ایران می آمد و دو- سه ماهی را در تهران می گذراند. او انسانی معاشرتی بود و بسیار مقید نسبت به دید و بازدیدها و همواره جویای حال همه، همچون اکثر هم نسلی های خودش. در هر سفر هم چندروزی را به منزل پدری مان می آمد تا هم زادورود برادر کوچکترش را ببیند و هم به قول خودش ...
جلال به قلم و شیوه بیان جلال مطلب ویژه
قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: برو بازار کارکن تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاس های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل و شب ها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاه گداری سیم کشی های متفرقه ...
فائزه وقتی در دانشگاه قبول شد مشکلات ما شروع شد/ همسرم به طور پنهانی به خانه های مردم می رفت
می گوید. حتی آنقدر عجله کرد که دو روز بعد از خواستگاری با هم عقد کردند. جمال بار دیگر رشته حرف را در دست گرفت و ادامه داد: خب جوان بودم و جاهل. راستش نخستین بارم بود که به خواستگاری می رفتم. در آن شرایط فکر می کردم وقتی از دختری خوشم بیاید همه چیز تمام است و مشکلی در زندگی پیش نمی آید... قاضی لبخندی زد و پرسید: انگار شناخت قبلی از هم نداشتید. آیا در دوره نامزدی هم متوجه اختلاف نظر یا ...
کنسرت بی پولی در خیابان
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان به نقل از روزنامه صبح نو، فرقی نمی کند در خیابان جردن و ونک باشید یا بازار تهران و دور میدان انقلاب؛ آنها در همه جا هستند و برخی شان به عنوان امضا و نشانی های معروف محله ها شناخته می شوند. شاید در سال های دور وقتی صحبت از موسیقی خیابانی می شد ذهن همگی برمی گشت به کوچه گردانی که با دستگاه آکاردئون در کوچه ها پرسه می زدند یا درنهایت با زدن نی و عبور از میان ...
زن جوان شوهرش را به آتش کشید
دستگیری وی شدند. بهروز نیز پس از دستگیری نحوه قتل کیوان را اینگونه شرح داد: زمانیکه لیلا در خانه را باز کرد، با میله ای که در دستانم بود وارد اتاق محل استراحت کیوان شدم و چندین ضربه محکم به سرش زدم، پس از قتل وی نیز سراغ گاوصندوق رفتم و هشت فقره چک متعلق به مشتریهای کیوان را سرقت کردم، سرانجام همراه با لیلا جسد را به جاده قم بردیم و در مکانی مناسب آتش زدیم، بعد قتل کیوان قصد داشتم با لیلا ...
هوشنگ مرادی کرمانی: بچه بودم شمر می شدم
رفتید زادگاهتان؟ حدود یک ماه پیش. پس زیاد می روید؟ نه، این سری بعد از دو سال فاصله رفتم سیرچ. اگر بخواهید مردم را به سیرچ دعوت کنید چه جاذبه هایی را می گویید؟ یک جایی مثل اوشان فشم تهران است. یعنی فضای ییلاقی دارد؟ پشت کوه در یک دره ای واقع شده است تا کرمان نزدیک به هفتاد کیلومتر راه است، البته سیرچ خیلی معروف است نه فقط ...
طالقانی منحصر به هیچ گروهی نبود
خاطرات خویش از آیت الله طالقانی را باز گفته است. امید آنکه مقبول افتد. جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با مرحوم آیت الله طالقانی آشنا شدید و محمل اولیه این آشنایی و ارتباط چه بود؟ بسم الله الرحمن الرحیم. آشنایی بنده با مرحوم آیت الله طالقانی، به سال های 1329، 1330 یعنی مقطع اوج گیری نهضت ملی برمی گردد. آن روزها در دانشکده فنی دانشگاه تهران تحصیل می کردم و بعد به دانشکده پزشکی ...
جلال عین نوشته هایش بود
ایشان رفتند و خواهش کردند دکتر ساعدی به قصر شیرین برگردد و در آنجا مطب بزند و به معالجه بیماران بپردازد. خلاصه و با اصرار زیاد، ایشان را به قصر شیرین برگرداندند. از آن به بعد هر چند روز یک بار به مطب ایشان می رفتم و سر می زدم. یک روز به من گفت نرو که جلال آل احمد می آید. واقعاً ذوق زده شدم. دو ساعتی منتظر ماندم تا بالاخره جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی آمدند. دکتر ساعدی مرا به آنها معرفی کرد. ...
ازدواج ساده و آسان دو دانشجوی جهادگر ایلامی+ تصاویر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از ایلام رصد، در سال روز وصلت عاشقانه آسمانی ترین زوج هستی، مجلس عقد آسمانی زوجی دانشجو در یکی از دفترهای ثبت ازدواج شهر ایلام برگزار شد. هر دو از فعالان راهبر جبهه فرهنگی انقلاب و جالب تر اینکه سال گذشته در چنین روزهایی، عروس مسئول گروه جهادی خواهران و داماد مسئول گروه جهادی برادران دانشگاه ایلام در روستاهای دورافتاده دهلران غرق در دغدغه و ...
کارمندی که حقوقش از جیب شهردار کسر می شد!
...، اتاق فلان. رفتم و کاغذ را دادم دستش، امضاء را که دید، گفت: چه می خواهی؟ گفتم: کار. گفت: فردا بیا سرکار. باورم نمی شد. فردا رفتم مشغول شدم. بعد از چند روز فهمیدم آقایی که امضای آن پای برگه نقش بسته بود خود، شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم، بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای او مشغول شدم. شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء داد و رفت جبهه. بعد از اینکه در جبهه ...
شهیدی که خود را کمترین خدمتگزار می دانست
دنبال کردم؛ آرام آرام رسیدم به صورتش و دیگر تمام شد. چشم هایش را بستم. از ترس اینکه از محمد جدایم کنند، جرئت نمی کردم بلند بلند گریه کنم. ... شاید بیست دقیقه یا نیم ساعتی در این حال بودم. رفته رفته بی قرارتر می شدم. پرستار آمد بالای سرم و گفت: خانم اجازه می دهید؟ چاره ای نبود باید جدا می شدم. سرم را بلند کردم؛ گیج رفت. دلم نمی آمد چشمانم را به دنیای بدون محمد باز کنم. همه جا به ...
بانک شعر ویژه شهادت امام باقر (ع)
از آن کسی که عاشورا به عمه زینب او حرف ناسزا زده بود هزار سال پس از او میان شعر، کسی گریز روضه خود را به کربلا زده بود پیمان طالبی نگاه چشم ترم کل صحنه ها را دید در این میان فقط از دست زجر می ترسید اگرچه سینه ام از هُرم زهر می سوزد ولی وجود من از داغ کربلا خشکید چه گویمت که کجا رفتم و چه ها دیدم ...
حجت الاسلام موسوی مطلق: پیوند عاطفه و عقلانیت گره گشای مهدویت+گزارش تصویری
دعاهای شما نبود ما اصلا توجهی به شما نداشتیم. آثار دعا گاهی از منظر انسان پنهان است. وظایف ما این است که برای امام دعا کنیم چون استجابت همه ی دعاها به فرمان امام است لذا برزگان خیلی بر این دعا اهتمام داشت. مرحوم آیت الله بهاء الدینی مدتی فقط دعای اللهم عجل لولیک الفرج را در قنوتشان می خواندند و می فرمودند: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پیغام داده اند در قنوتت برای فرج ما دعا کن. تشرف ...
زنی که عاشق ازدواج با یک مرد معلول است+تصاویر
اش قاطی شده باشد می گوید: 15 ساله بودم. یک روز صبح از خواب بیدار شدم دیدم نصف بدنم سنگین شده. اول حس کردم سرماخوردگی است اما وقتی دکتر رفتم بعد از آزمایش همان روز تشخیص دادند که ام اس است. حالا هادی ادامه می دهد. 11 سال پیش وقتی بیدار شدم و خواستم برای بیرون رفتن شلوارم را پایم کنم دیدم نمی توانم تعادلم را حفظ کنم و زمین می خورم. نتوانستم این کار را ایستاده انجام بدهم و روی زمین نشستم ...
منوچهر آذری: برای کار هنری در این مملکت باید دو شغل داشته باشی
.... او درباره فعالیتش در طول این سال ها می گوید: من خودجوش سال ها پشت میکروفن مردم را خنداندم، جوان بودم به فکر پول نبودم، با گروه حسن خیاط باشی آشنا شدم و به تلویزیون رفتم. قبل از این ها در دوره تحصیلی ام در مقطع راهنمایی رادیو درست کردم نه اینکه بسازم، برنامه رادیویی ساختم. او ادامه می دهد: از همان 13 سالگی عاشق رادیو بودم و رادیو هم گوش می کردم، چرا که رادیو، آن موقع سلطان بود ...
صحبت های عجیب آمنه بهرامی/ از اتهام به رخشان بنی اعتماد و رضا درمیشیان تا بی عرضه خطاب کردن سایر ...
پدرشوهرش بود. حکم قصاص مال من است، چون قبل از من قصاصی وجود نداشت. الان هرکسی بخواهد می تواند قصاص بگیرد، اما اولین بار این حکم را من گرفتم. قصاص مال من است، حکمی است که من از دادگاه ایران گرفتم. اصلا این مسئله در جهان با پیگیری های من اتفاق افتاد. پس من چرا 12 سال تلاش کردم تا حکم قصاص بگیرم. بعد از من، معصومه عطایی و داوود روشنی هم پیگیر شدند. اما من دلیل ایجاد حکم قصاص هستم . وی همچنین در پاسخ به این ...
خاطره بازی با ناصر ملک مطیعی (2)
.... تا مدت ها دستم در گچ بود و نمی توانستم فیلم بازی کنم. بعد دیدم دلم برای کشتی تنگ می شود و نمی توانم دور باشم. رفتم پیش آقای کیومرث ابوالملوکی که استاد ما در دانشسرا بود. دانشسرای تربیت بدنی مربی و مدرسانی چون ابوالملوکی یا صائیم اریکان داشت که اولین مربی تیم ملی کشتی ایران بود. آنها معرفی کردند به یک کلاس که از همه شهرستان ها آمدند و من آنجا قبول شدم و درجه داوری گرفتم. ظاهرا یک ...
داستان کوتاه/ سان روف
عرضگی من تعریف کرد. داشتم دیوانه می شدم، رفتم که عصبانیتم را روی سر خانم خالی کنم. اما از سرو صدای من و خانم، کودک خردسالم بیدار شده بود. هیچ وقت سفارش مادرم یادم نمی رود که گفته بود: هرگز جلوی بچه به مادرش بی احترامی نکن چون بچه یاد میگیره و این بی احترامی را با خودش به نسل های بعد می بره. راهی جز بیرون رفتن نداشتم. خسته و گرسنه از خانه بیرون رفتم. از همه چیز این دنیا خسته بودم. وقتی توی خونه دعوا ...
سکوت یک نگاه/ داستانی برای یک فیلم بلند
می دونستم بالاخره میای سراغم، حتی اگه یه روز از عمرت باقی مونده باشه! تو فکرمی کردی من عمدی رفتم لوتون دادم! می خواستم قبل ازاین که تو بزنی، بزنمت! منتظرت بودم؛ ازحرف های ننه ات فهمیدم که این یکی دو روزه سری به اینجا می زنی و... ناصر می دانست که اسماعیل فریب حرف های مراد را خورده است و او بعد از پایان کار، در یک فرصت مناسب مغزش را متلاشی خواهد کرد. اسماعیل به بازی خطرناکی تن داده بود که ...
انگشتر هدیه رهبری به حاج قاسم در دستان شهید حسین رضایی/ شهیدی که خواب شهادتش در سوریه تعبیر شد
.... دوره سربازی را در سیستان و بلوچستان طی می کند. مدت کوتاهی نیز درجبهه و جنگ شرکت می کند بعد از سربازی درسال72 با دختری تحصیل کرده از خانواده ای متدین ومذهبی ازدواج می کند. اولین ثمره این ازدواج پسری بنام حامد د رسال73 است. حسین درهمان سال به علت علاقه وافر به درس وادامه تحصیل در کنکور شرکت می کند و در سال74 در رشته علوم و فنون توپخانه مقطع کارشناسی دانشکده توپخانه ...
17 شهریور 57 در تهران چه گذشت؟
تبدیل کنند و افراد این شورش ها به عقاید بچه گانه، احمقانه، عجیب و غیرقابل درک مربوط می شوند. به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، در پی سرعت گرفتن حرکت انقلابی مردم در سال 56 و افزایش آن در سال 57 شاه برای حفظ قدرت مجبور به استفاده از ارتش شد. اما این سخنان بر آتش خشم مردم دمید؛ یکی از تجلی های اصلی این خشم در نماز عید فطر به امامت شهید مفتح در روز 13 شهریور 1357 و تظاهرات گسترده پس ...
کنسرت های خیابانی راهی برای هنرنمایی یا تامین مخارج زندگی؟
؛ اما من 11 سال است دارم برای آنکه خواننده مطرحی شوم تلاش می کنم. تابه حال 2 آلبوم هم بیرون داده ام؛ اما هنوز نتوانستم آن شهرت لازم را به دست آورم. آلبوم بیرون دادن هم هزینه زیادی می خواهد که برای به دست آوردن این هزینه چون کار دیگری بلد نیستم مجبور هستم ساز خیابانی بزنم. مردم هم خیلی استقبال می کنند. او درباره درآمدش آن قدر واضح و روشن حرف نمی زند اما می ...
سوادآموزی که استاد دانشگاه شد
پیرامون خود را نمی بیند و احساسی نسبت به آن ندارد، از حس خود بگویید قبل از این که سواد یاد بگیرید و بعد از آن؟ سواد چشم علم است و آدمی را با دنیای فراتر از آنچه با چشم بدن دیده می شود، آشنا می کند. وقتی بچه دار شدم از این که نمی توانستم حتی دستور دارویی را که دکتر برای فرزندم تجویز کرده بخوانم خیلی ناراحت بودم، باید از دیگران می پرسیدم، حس بی سوادی و این که نیازمند دیگران هستم، آزارم می ...
شهید مدنی در کلام دوست و آشنا / دزدان از پیر و کودک نمی ترسند، باید جوانان را آگاه کنیم
و دیگر خسته شده بودم که چقدر عبای پاره ؟ هم می خواستم راجع به فقر و مال دنیا با خدا حرف نزنم . برگشتم و این سوراخ را نشان امام رضا(ع) دادم قسمت پارگی اش را با انگشت نشان دادم و هم گفتم دیگر خسته شدم و هم گفتم عبا پاره است و فقیرم چون قرار گذاشتم حرف نزنم حرف نزدم خلاصه با زبان بی زبانی یک اشاره ای به پارگی کردم و به امام رضا(ع) گفتم تا کی ؟ می گفت حرفهایم را که به امام رضا زدم توی صحن آمدم، کمی ...
17 شهریور 57، جمعه خونین به روایت شاهد عینی
تفرش و آشتیان شدند. ایشان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند و در اجتماعی که در دفتر حزب بود، همراه با 71 نفر دیگر شهید شدند. تأثیر آن روز بر شما و خانواده ایشان چه بود؟ بعد از آن ماجرا نهضت رشد کرد و انقلاب پیروز شد؛ بنابراین حال وهوای موفقیت و پیروزی به خانواده و نهضت داد و خون محبوبه هدر نرفت. خون او و هزاران شهیدی که در راه قیام علیه رژیم فاسد قبلی حرکت می کردند. چون ...
خواب 50ساله مجتمع ورزشی آرش بندرعباس در سایه غفلت مسئولان فرهنگی
باشگاه فرهنگی و ورزشی 1347 قید شده است. باشگاهی که حداقل نیم قرن از آن می گذرد اما در وضعیت اسف باری به سر می برد از زباله ها و شن های مقابل در ورودی گرفته تا وجود زمین های تپه مانند در داخل این باشگاه. اگربه دورن کودکی خود بازگردم این صحنه مقابل چشمانم خودنمایی می کند که تمام هم سالانم در آن زمان بهترین مکانی را که برای پرکردن اوقات فراغت خود انتخاب می کردند زمین آرش بود چون ...
بی توجهی به اوضاع وخیم زندگی ایثارگران
به جوانی گذاشته و هزینه هایی در جامعه دارند که امروزه بدون حمایت والدین غیر ممکن میباشد. بنده چند سال پیش در همین سایت چنین اتفاقی رو پیش بینی کردم و عرض کردم فقط باید مشکلات مالی ایثارگران حل شود تا بسیاری از مشکلات دیگر هم بصورت طبیعی حل شود. آن هم از طریق پرداخت حقوق کافی در شأن ایثارگران که متأسفانه با تذکر و دلخوری تعداد کثیری از ایثارگران مواجه شدم و گفتند ما نرفتیم جبهه برای مال ...