سایر خبرها
تنها خواسته حسن یزدانی چیست؟
فکر بودم که قهرمان المپیک حتما از وضع مالی خوبی برخوردار است و زندگی مرفهی دارد که تمام وقت خود را در این راه گذاشته است اما زمانی که به منزل حسن یزدانی رسیدیم نظرم عوض شد. حسن یزدانی از همان بچه های روستا است که در کنکور اول می شوند و در المپیک قهرمان! منزل ساده و بی آلایش و خانواده دوست داشتنی حسن یزدانی، تو را به شوق می آورد. اینجا قهرمان طلایی المپیک مدیر برنامه نداشت که ...
فال روزانه - فال امروز شما چهارشنبه 24 شهریور 1395
تا بحال تنها زنده بوده اید ولی زندگی نمی کرده اید، از همراهی آنان لذت ببرید. دی ماهی ها اصولا پر حرف هستند اما یاد بگیرید بموقع حرف زده و بموقع سکوت کنید. فال حافظ امروز متولدین آبان : متن کامل فال حافظ با صوت و معنی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی***دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی دایم گل این بستان شاداب نمی ماند***دریاب ضعیفان را در وقت توانایی ...
تجلیل ازکارکنان اداری آموزش وپرورش شهرستان علی آبادبه مناسبت عیدقربان
به گزارش پانا از استان گلستان ، به مناسبت فرا رسیدن عید سعید قربان طی مراسمی از کارکنان اداری مدیریت آموزش و پرورش شهرستان تجلیل به عمل آمد . بگذر از فرزند و مال و جان خویش ... تا خلیل الله دورانت کنند سر بنه در کف برو در کوی دوست ... تا چو اسماعیل قربانت کنند محمدرضا صالح آلوستانی پیشاپیش عید سعید قربان ، عید بزرگ اسلامی را که موجب تقویت دوستی و محبت است را به ...
اولین حقوق در سرنوشت آدم ها خیلی موثر است / برای کسانی که فکر می کنند سینما یعنی پول و شهرت، حرفی ندارم!
صحبت مان را با این سوال شروع کنیم که سینما چگونه به حرفه شما تبدیل شد؟ من در خانواده ای متولد و بزرگ شدم که اساس آن فرهنگ و هنر بود. همه اعضای خانواده ام به هنر علاقه مند بودند و حتی تفریح ما تماشای تئاتر بود. ما هیچ وقت برای تفریح به پارک یا سرپل تجریش نمی رفتیم که مثلا بلال و گردو بخوریم. مادرم خانمی سنتی و مذهبی بود اما بشدت به تئاتر علاقه داشت. پدرم استاد ادبیات و یکی از دبیران نمونه تهران بود. او همراه جلال آل احمد در دهه 30 لیسانس گرفتند، در دوره ای که دیپلمه های تهران خیلی کم بود تا چه برسد به لیسانس. پس ادبیات در خانواده شما ریشه داشته است؟ بله! عمویم شاعر و نویسنده رادیو بود، دایی ام یکی از شاخص ترین سردبیران تهران بود و یکی دیگر از دایی هایم شاعر و دوست اخوان، شاملو، نصرت رحمانی و... . اطرافم پر بود از کتاب، نویسنده و شاعر. این فضا چقدر در شکل دادن رویاهای شما تاثیرگذار بود؟ اول به ادبیات و شعر علاقه مند شدم. مجموعه شعری هم در دوران دبیرستان نوشتم، بعد به قصه نویسی روی آوردم و در ادامه روزنامه نگاری را تجربه کردم. 16ساله بودم که به همکاری با نشریات و مجلات سینمایی دعوت شدم. خیلی سریع در مطبوعات رشد کردم. 17ساله بودم که از مجلات حقوق می گرفتم و برای روزنامه اطلاعات گزارش شهری می نوشتم. خیلی زود به سینما علاقه مند شدم و این هنر جایگزین ادبیات شد. 17ساله بودید که استقلال مالی را تجربه کردید... بله، اولین چکی را که مبلغش سیصدتومان بود از روزنامه اطلاعات دریافت کردم. وقتی رفتم بانک آن را نقد کنم، متصدی بانک به من گفت چرا خود آقای الوند نیامده؟ گفتم: خودم هستم ! باور نمی کرد که نویسنده روزنامه اطلاعات باشم و برای حقوق به من چک داده باشند. وقتی چک را نقد کردید، چه احساسی داشتید؟ اولین امتیازش ایجاد اعتماد به نفس در من بود، چون تا قبل از این از پدرم پول می گرفتم. معتقدم هر جوانی از هر نهادی برای کاری که انجام می دهد، حقوق بگیرد، فارغ از این که مبلغ آن چقدر است؛ اعتماد به نفس اش بالا می رود و این احساس در او به وجود می آید که هویت پیدا کرده و فقط خانواده نیست که به او شخصیت و هویت می دهد. اولین حقوق در سرنوشت آدم ها خیلی موثر است بخصوص این که حقوق را برای کاری بگیری که به آن علاقه مند هستی. من از روزنامه اطلاعات حقوق گرفتم و چون به نوشتن علاقه داشتم خیلی برایم مهم و لذت بخش بود. خانواده شما احتمالا مشکل مالی نداشتند که شما برای کمک به آنها پول دربیاورید، بیشتر برای دل خودتان کار می کردید، شاید به همین دلیل خیلی از آن لذت می بردید؟ خانواده ما به قشر متوسط تعلق داشت. پدرم چون افکار مخالف رژیم پهلوی داشت، گاهی بیکار می شد و این بیکاری ها بر وضعیت اقتصادی خانواده ما تاثیر می گذاشت، این طور نبود که من فقر را تجربه نکنم. پدرم دبیر بود و در مدرسه های مختلف تدریس می کرد و ما بنا به محل مدرسه او خانه مان را تغییر می دادیم، گاهی در جنوبی ترین نقطه شهر زندگی می کردیم. اما واقعیت این است بیشتر از روی علاقه مندی و برای دل خودم کار می کردم. امروزه جوان 16، 17 ساله را بچه ای می دانند که نباید به او مسئولیت داد و از او خواست کار کند، به نظرتان آقای الوند 16ساله که کار و پول درآوردن را تجربه کرده، موفق تر است یا جوانی که این سبک زندگی را تجربه نمی کند؟ بیشتر جوانان امروز استقلال را در این می بینند که کسی از آنها سوال نکند و آنها به والدین پاسخگو نباشند. در حالی که پدر و مادر بهترین مشاوران هستند چون خیر و خوبی فرزندان خود را می خواهند. اما متاسفانه الان بیشتر جوان ها درباره کار، ازدواج و... خود را از مشاوره والدین بی نیاز می دانند و اگر پدر و مادر به آنها مشاوره بدهند، آن را دخالت می دانند. استقلال یعنی پیدا کردن هویت اجتماعی، نه زندگی در آپارتمانی که پدرت برایت اجاره کرده و تو آنجا زندگی می کنی! این استقلال آسیب زاست.در جامعه سنتی ما فرزندان تا زمان ازدواج در خانه پدری زندگی می کردند و من طرفدار این سبک زندگی هستم. جوان وقتی با خانواده زندگی می کند به دلیل حریم امن خانواده، درگیر بسیاری از ناهنجاری ها نمی شود اما وقتی جوان مستقل می شود ناهنجاری ها به او نزدیک شده و به زندگی او راه پیدا می کند. خیلی اوقات اعتیاد از همین آپارتمان ها، جوان ها را درگیر می کند. معتقدم خانه مجردی، بستری است برای ظهور بسیاری از آسیب های اجتماعی. جوان ها فکر می کنند سینما سکویی است به سمت پول و شهرت! به عنوان سینماگر پیشکسوت برای این جوان ها چه حرفی دارید؟ برای کسانی که فکر می کنند سینما یعنی پول و شهرت، حرفی ندارم! خیلی ها با این تفکر وارد سینما شدند و اتفاقاتی برایشان پیش آمد و حذف شدند! برخی هم هر جور بود به پول و شهرت رسیدند. اما آنهایی که نگاهشان به سینما، ابزار ارتباطی است که بتوانند به وسیله آن با مردم صحبت کنند؛ حرف و سلیقه ، تلقی خود از هستی، جهان و... را بگویند سینما ابزار خوبی است. بیشترین مخاطب را بین همه هنرها دارد. هنری است که ثبت می شود و مردم به آن مراجعه می کنند تا ببینند مثلا سیروس الوند در دهه60 چگونه فکر می کرده است. فیلم یک بار برای همیشه که علاقه مندان زیادی دارد، ...
روایت آقای حافظ از لسان الغیب
خان بعد از آن دستور می دهد سنگ مرمر یکپارچه را برای مزار حافظ تهیه کنند و یکی از هنرمندان آذربایجان به نام حاج آقا سیبیگ افشار دو غزل حافظ را روی آن می نویسد: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پیوسته در حمایت و لطف اله باش برگردیم به ایام حیات حافظ، آیا او همانند الان مورد توجه بوده زیرا شما در میان صحبت ...
پدری که برادر پسرش بود/عکس هایی که هرگز دیده نشد
خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : سکوت می کند و من به اشکی خیره می شوم که بین آمدن و نیامدن تردید می کند. آدم ها به هر چه فکر می کنند، تصویری در چشم هاشان نقش می بندد. و تصویر، تصویر مردی بود که یکباره نیامده بود. بار دیگر روایت را دست می گیرد: گروه تلگرامی دانش آموختگان دانشگاه امام صادق(ع) را با تبلت همسرم رصد می کردم؛ همه پیام ها درباره منا بود؛ پیام ...
بخوانید مرا، تا اجابت کنم شما را!
...؛ از آن حضرت سؤال کردند آیا خداوند نمی فرماید دعا کنید تا برای شما اجابت کنم؟ در حالی که افراد مضطری را می بینیم که دعا می کنند و به اجابت نمی رسد، و مظلومانی را می بینیم که از خدا پیروزی بر دشمن می طلبند ولی آنها را یاری نمی کند. امام فرمود: وای بر تو! هیچکس او را نمی خواند مگر اینکه اجابت می کند، اما ظالم دعای او مردود است تا توبه کند، و اما صاحب حق هنگامی که دعا کند اجابت می ...
گذشته ام را دوست دارم
...! آمد سراغ من و گفت: آره خودت بودی و من خنده ام گرفت و لو رفتم. این واکنش برای من خیلی جالب بود، چون اولین کسانی بودند که بازی اول مرا قضاوت می کردند. البته از حمید جبلی هم قضاوت خوبی دریافت کردم. چند روز بعد از سریال مرا دید و گفت: تبریک می گویم، از این به بعد هر کارگردانی نقش عقب افتاده و کم هوش داشته باشد سراغ تو می آید. البته این اتفاق نیفتاد چون بعد از زی زی گولو و چند ...
خوابی که خانم فرماندار را از فاجعه منا آگاه کرد
خانواده شهدا و جاویدالاثر چه حسی دارند. یک سال از درگذشت بانوی تاریخ ساز ترکمن گذشت. عید قربان امسال سایر ترکمن های گلستان هم در غم از دست دادن عزیزان خود عزادار هستند اما همگی خود را تسلیم اراده حق می دانند و می گویند تنها چیزی که آن ها را آرام می کند این است که عزیزانشان در لباس احرام و در مسیری که برای خدا بود به سمت زندگی آخرت خود حرکت کردند. ...
عشق یعنی رهبرم سید علی
ای گِران سر کرده با آل سعود – خارِ چشم تنگِ اولادِ یهود لب ز لب گر واکُنی، گویی جهاد – می دهیم آل سعودی را به باد ما به فرمان تو ای ارباب عشق - کعبه گیریم از سعودی چون دمشق ای علمدارانِ زینب، مست تو - ذوالفقار حیدری در دست تو ای به عشقت گشته دل ها مبتلا - ای حلب را کرده برپا کربلا ای سعودی را عِتاب آلوده چشم - لب ز لب واکرده ای سرمست ...
بیست طبقه مرگ و زندگی
...... سرایدار میانسال، درپایین ترین نقطه یک آسمانخراش، پسرجوانی را می بیند که با چشم های اشکبار به سوی او پیش می آید: سرایدار با تعجب به او خیره می شود:" این جوان با چه کسی کار دارد؟... چه قدر چهره اش برایم آشناست!" در بیستمین طبقه یک آسمانخراش، دخترجوانی در بلندترین نقطه و برروی تراس، در پایین ترین نقطه زمین پسرجوانی را می بیندکه با خوشحالی سرش را بالا گرفته و برایش دست تکان ...
گفت از مکه برگردم می روم یمن/ آب پاکی را روی دستمان ریختند!
به گزارش دولت بهار به نقل از مهر، هنگامی که در ساعات قبل از ظهر عید قربان 94 پیامک جان باختن جمعی از حجاج بر اثر ازدحام جمعیت، در مراسم رمی جمرات بر روی گوشی خبرنگاران آمد، هیچ کسی فکر نمی کرد عمق فاجعه آنقدر گسترده باشد که در تاریخ حج به فاجعه منا معروف شود! اما ساعاتی بعد بود که وقتی رئیس سازمان حج و زیارت بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و از آمار بسیار بالای شهدا و مجروحان و افزایش قطعی آن خبر داد ...
فال روزانه - فال امروز شما سه شنبه 23 شهریور 1395
.... فال حافظ امروز متولدین آذر : دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست***گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست***که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست تعبیر: خودت را به دست خداوند بسپار. اینقدر از روزگار شکایت نکن و در مقابل خواسته ی خدا ایستادگی نکن وگرنه سرگردان می شوی. خدا خود بر احوال دل همه آگاه است پس گله نداشته باش. خدا ...
گزارش تمرین پرسپولیس/برنامه ویژه برای بازیکن مصدوم
...> +32 #8 awat 2016-09-14 02:32 لطفا نظراتی که از پیشکسوتان و لا غیر بیان میشه و به این سادگی میگن 3بر صفر مببریم با اختلاف میبریم تو سایت نذارید خواهش میکنم اینکارو نکنید باعث میشه حریف و دست کم بگیریم و بازیکنامون مغرور بشن نقل قول -67 #7 نیما 2016-09-14 00:02 اگر خدایی نکرده برانکو رفت نظرتون درباره قربان بردیف سرمربی روستف چیه نقل قول +38 #6 SADEGH ...
گفت: دست از ولایت فقیه بر ندارید
...، یعنی در 23 سال سکوت این حالت را داشتم. وقتی این قدر عاشق هستید، باید همرنگ او باشید و اندکی از رنج و تعب او باید بچشید، ولی به زودی به لقای او می رسید و به شما بشارت می دهیم همان قدر که شما او را دوست دارید، او هم شما را دوست دارد. وقتی این شعر را برایشان خوانده ام تا خود اقامتگاه اشک می ریخت و می گفت: یعنی علی مرا قبول کرده است؟ آیا باور کنم؟ بیماری ایشان خیلی شدید بود. وقتی خدمت حضرت آیت ...
دکتر سیدعباس پاکنژاد:پس از اسارت فرزندانم را نشناختم
گفتند دکتر چکار کنیم: گفتم دو زانو بنشینید و دست بزنید توی خاک و تیمم کنید. گفتم : خدایا! امروز روز عاشوراست. حسین تو تشنه است ما هم تشنه ایم! خدایا حسین تو سنگ خورد، ما هم کتک خوردیم! تا زمانی که گفتیم حسین تو در عاشورا به عباس پناه برد -یوم الابوالفضل استجار به الهدی- مثل خورشیدی که زیر غباری از دود یا ابر قرار می گیرد.، بچه ها به گریه افتادند و گفتم: دیوارها! ما خیلی زجر کشیده ایم! تو ...
درخشان: پرسپولیس شرایط بهتری نسبت به استقلال دارد و 2 بر صفر پیروز می شود
-1 #6 صادق 2016-09-13 15:52 اقا کی هی از ایشون نظر میخوا که ما مجبوریم دیدن نظرشو تحمل کنیم؟! خواهشا مصاحبه نکن شما نقل قول +29 #5 سرخ دل 2016-09-13 15:34 خدا کنه بازی مساوی نشه اصلا به دردمون نمیخوره واسه صدرنشینی و فاصله گرفتن از تیمای دیگه حتما باید ببریم نقل قول +29 #4 mohammadali 2016-09-13 15:22 انشالله به امید خدا وبا دعای ...
دغدغه های رهبری و تکلیف ما
، رودربایستی نکنیم، ترس نداشته باشیم.(7) 8٫ شناختن دشمن از همه مهم تر است. دشمن سعی می کند خود را دوست جلوه دهد و شعارهای ملت ها را عوض کند؛ کما این که شعار ضدیت با صهیونیسم را در میان بعضی از دولتمردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافی کردند! یکی از کارهایشانتبدیل کردن شعارهاست. ملت و دولتی تسلیم می شود که دشمن را دست نشناسد، یا دچار فسادو بدبختی باشد؛ اما اگر دشمن شناسی بود ... آن وقت شعارها ...
فاطمه (س) عطیه خداوند
رسول خدا ص ملاقات کرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قریشی ها که شاهد این منظره بودند از او پرسیدند: با چه شخصی سخن می گفتی؟ او با عبارات بی شرمانه و گستاخانه گفت با ابتر . این پاسخ به آن جهت بود که عبدالله، آخرین فرزند پسر پیامبر ص ، زندگی را بدرود گفته بود. و عرب جاهلی کسانی را که دارای فرزند پسر نباشد ابتر قلمداد می کردند؛ زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر می دانستند. در نتیجه، این شان ...
دعا بهترین وسیله برای تقرب بنده به خداست
خوش است روی تو به هر دیده که بینند نکوست نام تو به هر زبان که گویند خوش است [18] آوای امید است به همه ی ره پویان امیدوار. فلسفه نیایش نخست به اهمّیّت و جای گاه دعا، دست آوردها، کارکردها و نقش های سازنده و پرورشی آن نگاهی گذرا می افکنیم؛ دعا بهترین وسیله از برای تقرّب بنده به خداست زیرا هر چه بیش تر دعا کند و خدا را بخواند، به مقام قرب او ...
نویسندگان بزرگ از کجا الهام می گیرند؟
...، خسته وکوفته می نشستم و قصه می نوشتم، غافل از این که حاصل کارهایم قرار است چقدر بی خود از آب دربیایند! آن قدر با تمام جان و دل، کتابخانه های شهر را زیر پا می گذاشتم و سراغ کتاب های مختلف را می گرفتم که متوجه نبودم چه موجود نامتناسب و بی استعدادی هستم. شاید گوشه ذهنم، آگاهی به این امر وجود داشت ولی پافشاری می کردم. نیاز به نوشتن، به خلق کردن، مثل خون در رگ هام جریان داشت و هنوز هم دارد ...
تو از حالا سوتت را بزن!
استاد گفته این واحد را با من بردارید و از حالا آن را پاس شده قلمداد کنید. دوستان عزیز؛ این جریان هرچند تلخ و شکننده است، اما مرا یاد قصه ای قدیمی می اندازد که در افواه مردم جاری است. می گویند کسی عازم مکه بود. افراد فامیل و دوستان و آشنایان او اطراف وی را گرفته، هرکدام درخواستی داشتند. سوغاتی از او می طلبیدند یا چیزی سفارش می دادند که حاجی از مکه بگیرد و برای آنها بیاورد. در همین حال ...
پیام مدیرعامل پست بانک ایران به مناسبت عیدسعید قربان
وَفَدَیْناهُ بِذِبْح عَظِیم هنگامی که خداوند، گوسفندی را به جای ذبح اسماعیل، برای حضرت ابراهیم(ع)فرستاد، حضرت درخواست کرد که فرزندش را ذبح کند تا با تحمل غم و اندوه دل پدری که به دست خویشتن، فرزندش را ذبح کرده است، درجات او بالا رود. خداوند از او پرسید: محبوب ترین مخلوقاتم نزد تو کیست؟ پاسخ داد: محبوب تر از حبیبت، محمد(ص) نیافریدی. فرمود: نزد تو، او محبوب تر است یا خودت؟ گفت: او. فرمود ...
فیلم فروشنده، سیری در دو اسم رئوف و منتقم
خبر دارد اما همواره آبروی ما را در بین مردم حفظ کرده و ای بسا ما را در چشم مردم نیک جلوه داده و مردم ما را به نیکی می شناسند. این سکانس برای همه ما سکانسی آشناست. از یک سو مخاطب و رعنا و عماد دوست دارند کثافت کاری پیرمرد را فریاد بکشند و آبرویش را ببرند تا از او انتقام گرفته باشند و از طرفی دیگر به یاد ستاریت خدا نسبت به خود می افتیم که آبروی ما را بارها و بارها نزد بندگانش حفظ کرده است. ...
خوردبین:نباید به جدول توجه کنیم/با اختلاف دو گل استقلال را می بریم
دروازه توپ میاد جلو پای مهدی توپ بین پاهاش گم میکنه خدا کنه تا دربی به خودش بیاد نقل قول تازه کردن لیست نظرات RSS نظرات این ارسال اضافه کردن نظر - توهین به سایر کاربران و نظرات برخلاف قوانین کشور ممنوع می باشد. - ارسال لینک و اخبار ممنوع می باشد. - تخطی از قوانین نظرات موجب مسدود شدن شناسه کاربری می شود. نام (الزامی) ایمیل (الزامی، ولی نمایش داده نمی شود) وب سایت از تغییر در نظرات مرا با خبر کن ارسال لغو ...
مسلمان:دربی گل زدیم شادی جدید ما را می بینید/قرار به غرور بود زودتر از این مغرور می شدیم
... خیلی اهل پیش بینی کردن نیستم و نمی توانم حرف بزنم چه اتفاقی در دربی 83 رخ می دهد اما با همه اینکه فوتبال قابل پیش بینی نیست امیدوارم باز هم ما برنده دربی باشیم تا دل هواداران مان را شاد کنیم. فصل گذشته تو و فرشاد احمدزاده شادی گلی را انجام می دادید که سر و صدا کرد اما امسال خبری از این شادی گل نیست. آیا برای دربی شادی گل خودتان را تکرار می کنید؟ در این باره الان صحبتی ...
فتح الله زاده:آقای منصوریان نترس!استقلالی ها خون بالا بیاورند
بتواند ناکامی ابتدای فصل را جبران کند. استقلال اگر بخواهد به مسابقات لیگ باز گردد باید در این بازی به پیروزی برسد. *شرایط استقلال چطور است؟ استقلال از لحاظ فنی کمبود ندارد. بازیکنان خوبی در این تیم حضور دارند که هر کدام می توانند نتیجه یک بازی را تغییر دهند. امیدوارم روز جمعه استقلال یک پیروزی بزرگ را کسب کند و دل هوادارانش را بعد از مدت ها خشنود سازد. *افتخاری بعد ...
مداحی فارسی و عربی از زبان خادمان مواکب حسینی در اربعین
محبین حسینی، کمی آرام شود. آنچه در ادامه می آید؛ حرف دل خدام اهل بیت (ع) و حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در اربعین حسینی است که حاج میثم مطیعی به دو زبان عربی و فارسی در هیئت شهدای گمنام مورخ 95/06/04 اجرا کرده است. شعر فارسی این اثر توسط آقای یوسف رحیمی و شعر عربی توسط شاعر بحرینی آقای عبدالله القُرمزی سروده شده است. یک ساله که آقا، چشم انتظارم تا أنا یا سیدی ...
مدافع حرمی که بالاخره سیمش وصل شد+تصاویر
خاطر دل شکسته من هم شده تو را از بین ما نمی برد. کمی می خندید و می گفت : همان دوران جنگ هم من به خاطر تو سرم کلاه رفت! از بس صدقه و نذر و دعا کردی خدا نخواست مرا ببرد و شهادت را روزی ام کند! آرزوی شهادت با لحظه لحظه زندگی سید گره خورده بود، در قنوت نماز شبهایش همیشه دعایش برای شهادت بود. به خصوص این اواخر که در عملیات شمال غرب هم شرکت داشت و پیکر چند تن از دوستانش را از قله پائین آوردند و عجیب دگرگون ...
معرفی شاعر جوان که شعرهای کلاسیک می گوید
ازبرای من ز جان شیرین تری مهربانی چون گل نیلوفری ای که در رگهای من ایمان شدی این دل پژمرده را تو جان شدی آمدی از شهر عشق و زندگی باخودت بردی غم و دلمردگی آه تاریکی زجان من ربود یاد و رویایت مرا مجنون نمود ای(الی) دیوانه ام میخواهمش چون نفس در سینه ام میدانمش ...