سایر منابع:
سایر خبرها
عاشقانه ای زنانه و عفیف در "جان شیعه، اهل سنت"
، من از شدت شرم گریه می کردم. حالا تنها راه پیش پایم به همان کسی ختم می شد که ساعتی پیش با دست خودم دلش را از جا کَنده بودم و دعا می کردم هنوز نفسی برایش مانده باشد که به فریاد من و دخترش برسد. همان طور که روی زمین نشسته و از درد بی کسی، بی صدا گریه می کردم، دستم را زیر بالشت بردم تا گوشی را پیدا کنم. انگشتانم به قدری می لرزید و نگاهم آنقدر تار می دید که نمی توانستم شماره محرم دلم را بگیرم و همین ...
برخی مسئولان در زمین دشمن بازی می کنند
.... الان که وضع ما خیلی بهتر از دوران جنگ است. نیروی انسانی تحصیل کرده و دانشگاه های خوبی داریم. گویی دوستان ما راه را گم کرده اند و بعضی ها چون پاسخی به انتظارات مردم ندارند، به موضوع اقتدار و امنیت کشور گیر می دهند. فرمانده اسبق کل سپاه پاسداران در پاسخ به این سوال که چرا بعضی از سیاسیون ما به این باور نرسیده اند که بی اعتمادی به دشمن یکی از عناصر قدرت نرم ایران است، گفت: صد سال ...
کاپیتان پیشین سپاهان از قهرمانی پرسپولیس صحبت می کند
بعد از سال ها باورم نمی شود که قهرمانی را در برابر پرسپولیس از دست دادیم. وی درباره اینکه در زمان حضورش در پرسپولیس مقابل سپاهان به میدان نرفت اظهار داشت:به خاطر احترامی که برای سپاهان قائل بودم، دلم نمی خواست مقابل این تیم بازی کنم.در فصلی که کرانچار سرمربیگری پرسپولیس را برعهده داشت، صادقانه ماجرا را به وی گفتم که او هم قبول کرد. بعدها هم که علی دایی سرمربی شد، از او این درخواست را ...
نویسندگان دفاع مقدس از مظلوم ترین نویسندگان هستند/ همه می گفتند آقا کتابت را امضا نمی کند
دست طلا" و خودنویس خودم را برده بودم از گیت های مختلف ردش کردم تا اینکه آن ها را از من گرفتند! می خواستم از آقا – مقام معظم رهبری- امضا بگیرم. کتاب را تحویلم دادند اما روان نویسم را نه! گفتند نمی شود اصلاً کتابت را برای چه می خواهی؟ گفتم بخاطر اینکه آقا امضا کنند، گفتند: آقا اصلا امضا نمی کنند، تو خودت امضا کن به آقا بده. گفتم نه! من می خواهم آقا برای من امضا کند و یادگاری نگه دارم و با این روانویس ...
واکنش تند حاتمی کیا، زارعی و میرباقری به رفتار عاری از ادب یک نشریه/مریلا زارعی: اولین بار بود که جایزه ...
برای من قصه زیاد دارد شاید در آینده جایی بنویسم. زارعی اظهار کرد: می خواهم به این جایزه تکیه بزنم و بگویم 12 سال پیش این اثر ساخته شده است. دیالوگ های زیادی در این فیلم هست. در صحنه ای از فیلم ابوالقاسم طالبی به من گفتند باید سینه بزنی و من گفتم این کار را نکردم چون می گفتم در جمع این کار را نمی کنم در خلوتم اما این کار را می کنم. او بهترین رفیق من است و من از او یاد گرفتم. ...
ظاهر فریبنده شوهرم، زندگی ام را تباه ساخت!
شود و حتی به نابودی و تباهی یک زندگی بینجامد؛ حالا امروز من هم یکی از این تباه شدگان هستم. لیلا آه دیگری از نهادش کشید و گفت: چه خوش خیال و ساده بودم که فکر می کردم خوش تیپی و داشتن صدای خوش برای آدم نون و آب می شود، بخاطر داشتن چنین افکاری بود که چشم وگوشم به روی حقایق بسته شد و هر چه پدر و مادرم گفتند که باید در مورد نیما، بیشتر تحقیق کنیم، قبول نکردم و گفتم همین که از میان آن همه دختر در آن ...
مادر ستایش: ما به دنبال تسویه حساب یا انتقام نیستیم
صندلی افتادم و از هوش رفتم. صفیه قریشی افزود: هر صبح که از خواب بیدار می شوم، می گویم خدایا ستایش من کجاست؟ او دلواپس مدرسه رفتنش بود. می گفت سال دیگه که مدرسه می روم، زنگ های تفریح مدرسه بیا که تنها نباشم. الان من درد بزرگی دارم، اما به خودم می گویم که تقدیر الهی بود. اگر قرص اعصاب نباشد، خواب به چشمان ما نمی آید. شب و روز را گم کرده ام. حال پدر ستایش هم بدتر از من است؛ دیگر او سر ساعت ...
مناظره تلگرامی بر سر افشاگری انتخاباتی: کدام جریان قُلدر است؟
خیابان مطهری و آتش زدن های خیابان مطهری در روز 23 خرداد حضوری شما را اگر دیدم مسائلی را خواهم گفت. بعضی از افشاگران آن مسائل 4 و 5 سال زندان کشیدند. آقای سلیمی شما البته حق دارید از آقای قالیباف دفاع کنید چون تا آنجا که اطلاع دارم همیشه از نزدیکان ایشان بوده اید من از فیش های حقوقی و رشد روحیه اشراف گری و فاصله معنا دار در دریافت میان کف و سقف دفاع نمیکنم و معتقدم حقوق مردم باید استیفا ...
گفت و گوی مفصل و خواندنی با سیروان خسروی
تنظیم نکرده بودم. پس حتماً وقت و انرژی ویژه ای روی آن گذاشته ام. شاید من آن آهنگ را در سه روز تنظیم کرده باشم، اما حدود دو ماه به آن فکر می کردم. وقتی شهاب ملودی اش را آورد قرار بود این قطعه، آرام باشد. اما من گفتم وقتی اسم جنگ می آید دوست دارم کار "هارد راک” باشد و یک چنین تمی در ذهنم بود. تا حدودی هم تحت تأثیر کارهای کاوه یغمایی است. خودم این کار را خیلی دوست دارم و ملودی ترجیع بندش را هم خودم ...
گفتگوی خواندنی با کیمیا علیزاده: می خواستم به مریخ بروم سر از تکواندو درآوردم
...> *وقتی مسابقه تمام شد اولین کاری کردی این بود که گریه کردی اشک خوشحالی بود یا ناراحتی؟ گریه خوشحالی بود از این که دل یک ملت را شاد کردم و ناراحتی از این که من خودم راضی نبودم. شب بعد از مسابقه که به اتاقم رفتم از ناراحتی نمی توانستم بخوابم با خودم می گفتم اگر داوری کمی دقیق تر بود فینال بودم. جید جونز تکواندو کار بریتانیایی که در فینال بود را 2 بار شکست داده بودم حالا قسمت نبود ولی ...
آنچه درباره "تنهایی" نمی دانستید!
نیویورک رفتم، برای شغلی معتبر و به تعبیر پدرم، فرصت ورود به دنیای واقعی بود؛ ولی می خواستم تنهایی ام را هم خاتمه بدهم: در یکی از آسمان خراش ها با همکاران انگلیسی زبان بنشینیم و غروب ها با دوستان برای صرف نوشیدنی برویم؛ مثل همۀ آدم های عادی. تنهایی ام خیلی کم شد؛ ولی تُهی تر شدم: تُهی از فرصت درون نگری، از آن تنهایی ای که مُدام ظرفیت عاطفی ام را به من یادآور می شد، آن ظرفیتی که امیدوار بودم زمینه ...
بلوک های سیمانی در برابرم گذاشتند
اجرا کنم که شورای نظارت اعلام کرد تنها در صورتی مجوز می دهد که نام و تصویر من در پوستر و بروشور کار نباشد و هیچ گفت وگویی با رسانه ها نکنم. یک هنرمند جز اسم درست کردن چه چیز می خواهد؟ وقتی تو به من می گویی اسمی نباشد، عملا نباید بپذیرم ولی پذیرفتم چون فقط می خواستم کار کنم. بعد از نمایش درخت بلوط بیشتر به تدریس مشغول بودم. در ادامه کابوس نامه دیگری کار کردیم، بعد نمایش بازی یالتا و سپس به همین ...
گزارشی از زندگی شهید مدافع حرم علی محمد قربانی
شما وقتی که برای زیارت وداع وارد حرم می شوی برای شهادت من دعا کنید، چون من از مرگ دنیوی می ترسم. بابا کربلایی شد وی افزود: پس از اعزام به جبهه نبرد در روز نوزدهم بهمن شایعه شهادت حاجی منتشر و خواب از من گرفته شده بود، تماس مکرر دوستان و بستگان و اغراق نیست اگر بگویم 50 نفر برای سلامتی حاجی نذر کرده بودند. سرانجام روز جمعه ساعت حوالی 11 صبح با حسین پسرم تماس گرفتند و ...
مادربزرگ ها و دفاع مقدس توت های سفید، توت های بهشت!
سخت اما شیرین دفاع مقدس است. *علی بر دوش بچه های مدرسه! آن روز برای اعزام مجدد به پشت جبهه ها آماده می شدم. ساکم را بسته و منتظر تماس تلفنی دوستانم بودم که ناگهان صدای زنگ در حیاط پیچید. آقایی از سمت دبیرستان علی، پسرم سوم پشت در بود. چهره اش را شناختنم زمان ثبت نام علی او را د یده بودم. گفت خانم بیات! خبردارید که علی پسرتان برای اعزام به جبهه ثبت نام کرده است؟ ...
شهادت مرتضی او را برایم جاودانه کرد
مرتضی راهی شد 17 مرداد سال 1395بود. آخرین بار قبل از رفتن، خواب خاصی دیدم. به مرتضی گفتم می خواهی بروی منطقه؟ گفت نه کی گفته؟ گفتم من خواب دیدم نگرانم اسیر شوی. نگرانم در شناسایی ها که تنها هستی تشنج کنی و بی هوش شوی و بعد هم اسیر شوی. نگران اسارتش بودم. مرتضی خیلی تشنج می کرد به خاطر حضور در منطقه و موج های انفجار که گرفته بود. خوب یاد دارم آخرین مرتبه ای که برگشت اسفند 1394بود. آن هفته سه بار ...
واقعیت های چند پهلوی زندگی آدم های در تردید
همه و باوجود حضور 60 ساله در دنیای ادبیات، نوشتن بیش از انگشتان دو دست داستان کوتاه و رمان و کسب ده ها جایزه معتبر جهانی چون بوکر، پن و... انگار دنیا منتظر جایزه نوبل بود تا نورافکن ها را روی او تنظیم کند. از وقتی در مراسم نوبل سه سال پیش نام آلیس مونرو به عنوان برنده نوبل ادبیات اعلام شد، حجم نوشته ها و گفت وگوهای چاپ شده در مورد این نویسنده به ناگاه سیر صعودی گرفت؛ چنان که می توان گفت در این دو ...
درک ما از شناخت امام علی (ع) عاجز است
می خواندم، اواخر این دوره بود که به پدرم گفتم به ادبیات بیشتر علاقه مندم. پدرم گفت باید عربی ات را تقویت کنی، به همین دلیل مرا به مشهد بردند و من نزد ادیب نیشابوری عربی را یاد گرفتم. از سال 1337 تا سال 40 در مشهد بودم. در این دوران بزرگانی مانند امام موسی صدر را دیدم و با علامه امینی آشنا شدم. وقتی به تهران آمدم، آیت الله امینی که بیمار هم بودند، در تهران بودند و من به دیدار ایشان رفتم. من با ...
مردی که تمام فیلم هایش توقیف شد!
ادامه و با خواندن مصاحبه، بهتر متوجه اش می شوید. دلیل اینکه هیچ کدام از فیلم های شما تا به حال مجوز نمایش نگرفته و به عبارت صریح تر تمام فیلم هایتان در توقیف به سر می برد، از نظر ممیزی دقیقا چه نکته ای است؟ یک سری مسائل هست که ما هیچ وقت درست آن را نمی فهمیم؛ مثل همین موضوع که من بارهای بار سوال کرده ام که اصلا مشکل شما با فیلم های من چیست؟ چون بنده، خودم انسانی با اعتقادات ...
از فکر آن پیرمرد خوابم نمی برد
ما وقع را ندادم. به خانه رفتم. ساعت 10 یا 11 شب بود که تلفن منزلم زنگ خورد. گوشی را برداشتم. آقای محمودی بود. پرسید که پیش پیرمرد رفته ام و حلالیت طلبیده ام یا خیر؟ شرح ما وقع را گفتم و از اینکه اطلاع نداده بودم عذرخواهی کردم. در پاسخ جمله ای گفت که بدنم را لرزاند. گفت: آقای گرکانی دستت درد نکند خیالم راحت شد از فکر آن پیرمرد خوابم نمی برد. ...
خاطرات شفاهی سید هدایت الله جهان آرا از پسرانی که سرنوشت جنگ را عوض کردند
دخترم در روز اول جنگ در 31 شهریور در اثر انفجار یک خمپاره به شدت مجروح شدند که در این حادثه دخترم یک پایش را از دست داد و به این علت آنها را به تهران منتقل کردند . قبل از پیروزی انقلاب دخترانم با حجاب به مدرسه می رفتند دو نفر از دخترانم را ساواک دستگیر کرد و به من خبر دادند که به ساواک مراجعه کنم وقتی رفتم مسئول آنجا فردی بود به نام منوچهری که دستور داد دخترانم را بیاورند چادر هایشان را ...
لزوم ایده مناقصه های فرهنگی/ شناسنامه هویتی محلات را کامل کرده ایم/ عواطفم را برای آدم ها هزینه نمی کنم
مدار اعتقادی و معنوی قرار می گیرد. ولی از آن که بگذریم، دیگر مسخره است که بیاییم برای حسن و حسین سینه چاک کنیم. درست این است که از ارزش ها، از مبانی و فرهنگ ها و رفتارهای درست دفاع بکنیم. کاری بکنیم که در این چرخه سیاسی هرکسی که پشت این میز نشست بداند که باید جواب بدهد. کار حوزه فرهنگ همین است. اگر این را محکم بکنیم دیگر فرقی نمی کند که حسن بیاید یا حسین. ساغری: فرهنگ سازی در شهر چرا همیشه ...
ماجرای قولی که آمریکا به دولت هاشمی داد
صادر کرده ایم. استاد دانشگاه جامع امام حسین (ع) در پاسخ به سوالی در خصوص حفظ جایگاه امنیت و اقتدار ایران گفت: این امنیت و اقتدار متکی به چند عنصر است، اول ایمان و شهادت طلبی است که نمونه آنرا امروز در مدافعین حرم می بینیم. مساله دوم فکر خلاقیت و نوآوری است که در سپاه موج می زند و هیچ مانعی نمی تواند جلوی نیروهای انقلاب را بگیرد. سومین مساله هم تجهیزات است که به هیچ وجه نباید عقب بیافتیم ...
روایت شهید مدافع حرمی که قبر خود را قبل از شهادت نشان داد/ به مردم ایران بگویید مطیع محض فرامین رهبر ...
چطور هم رزمان و دوستان عزیزشان یکی یکی پرپر می شوند و همه به خوبی می دانستند که روزی هم نوبت آنها خواهد رسید. محمدجواد هم مانند خیلی از رزمندگانی که آمده بودند عاشق شهادت بود و اصلا به جستجوی شهادت تا به اینجا آمده بود. دعای قنوتش شهادت بود و فقط همین یک آروز را در دنیا داشت. روزی از همین روزهای اعزام اولش بود که دوست عزیزش پر کشید و به آرزویش رسید. روح الله کافی زاده در عملیاتی به ...
روایتی از مذاکره با هفت غول نفتی/ به جای IPC سراغ شرکت های خدمات نفتی برویم/ نحوه محاسبه نیاز 130 تا 200 ...
سازگاری داریم و بیع متقابل 20 سال تجربه شد؛ آیا نباید اشکالات و ضعف های آن برطرف شود و درس بگیریم؟ می گویند این IPC همان بیع متقابل است و شما می خواهید چرخ را از نو اختراع کنید، اصلاً اسم IPC را نیاورید بگویید قرارداد بیع متقابل پیشرفته؛ چرا با آن مخالفت می کنید؟ درخشان با بیان اینکه مسائل مشکل راه حلهای ساده ندارند، افزود: اوج دانش در هر رشته ای در این است که یک مطلب را خیلی ساده بیان ...
دکتر زاده باقری: حوادث منا جنگ بین وهابیت و اسلام هست
گذاشتند در مدینه بی احترامی نبود، مرحوم حاج آقای متقی هم روحانی کاروان بود و در رابطه با تجارت و خرید و فروش خیلی حساس بود و معتقد بود که اینجا بیشتر برای مسائل حج و معنوی آمده اید نه خرید و تجارت، احترام حجاج هم خوب بود من دارم این احترام را با سال 1390 که دوباره رفتم مقایسه می کنم و متاسفانه احترامی نبود، در مساجد که می رفتیم کنترل می کردند اما مثل سال 90 نبود که خیلی بیشتر کنترل می کردند، حضور ...
قولی که آمریکا به دولت هاشمی داد
خالی آزاد کردیم. الان که وضع ما خیلی بهتر از دوران جنگ است. نیروی انسانی تحصیل کرده و دانشگاه های خوبی داریم. گویی دوستان ما راه را گم کرده اند و چون پاسخی به انتظارات مردم ندارند، بعض ها به موضوع اقتدار و امنیت کشور گیر می دهند. محسن رضایی در پاسخ به این سوال که چرا بعضی از سیاسیون ما به این باور نرسیده اند که بی اعتمادی به دشمن یکی از عناصر قدرت نرم ایران است گفت: صد سال است که ...
ضمانت عاشقی /شهید مدافع حرم رضا کارگر برزی به روایت همسر
من اصلا دوست ندارم بابام بمیره... گفتم منم دوست ندارم بابا بمیره...گفتم بیا برای بابا دعا کنیم، انگار به دل محمدحسین افتاده بود که رضا شهید میشود و همینطور تا منزل گریه میکرد... رضا به من گفته بود که به محمدحسین بگو برای من دعا کند و منظور رضا برای شهادتش بود، گاهی اوقات با خودم فکر میکردم که اگر به محمدحسین بگویم دعا میکند که رضا برگردد، اما رضا عاشق شهادت بود، رضا لیاقت ...
نبض جامعه در دست انسان شناسان
پرسد ما چقدر حاضریم خود را خاکی کنیم و واقعا کار کنیم؟ ما روی زمین هستیم یعنی با آدم ها در ارتباطیم. رفته بودم ارمنستان، چون قبلش به نخجوان رفته بودم به پاسپورتم خیلی توجه کردند. بعد که با مردمشان صحبت کردم، گفتند ما با هم خوبیم مشکلی نداریم. خیلی راحت نبض جامعه در دست انسان شناسان است و باید باشد. اما آیا کسی به حرف ما گوش می دهد و به ما کار دارد؟ نه. کسی با ما کار ندارد ...
گوشت شترمرغ بهترین جایگزین گوشت قرمز/ ایران کارنامه موفقی در پرورش شترمرغ دارد
جوجه هشری ببرم جوجه یک روزه ای که از تخم در می آید به جوجه هشری معروف است در این فاصله یک ماه هم در مزرعه خودم مشغول آماده کردن سالن بودم و هم به مزرعه آقای رضایی برای کارآموزی می رفتم و حدود 15 ساعت فیلمبرداری کردم. 22 اسفند کارها تمام شد و سالن آماده شد. به خدا توکل کردم با اینکه خیلی از همکارها می گفتند این کار اشتباه است چرا که جوجه یک روزه اگر بخواهد یک ماهه شود گرفتاری های خاص خودش ...
آنچه "او" روی دیوار خانه ما نوشت/یادگاری های همسایه
خودشان را دارند، امکان نداشت و ندارد که من آنها را نوشته باشم. برای این که من نوعی به عنوان عکاس نمی توانستم تمام این لهجه ها را یاد بگیرم یا تقلید کنم. محتوای دیوارنوشته ها بهترین مدرک در اثبات متجاوز بودن عراق بود و هست. چون این همه سال گفتند ما مورد تجاوز و ظلم قرار گرفتیم، حال آنکه دیوارنوشته ها واقعیت را آنگونه که هست روایت می کنند. وقتی شما معانی شعارها را می خوانید کاملا به حقیقت مظلومیت مردم ...