سایر منابع:
سایر خبرها
ظریف: مقصر معامله نکردن بانک های اروپایی با ایران، آمریکاست / بسیار مهم است که آمریکا بفهمد تحریم سیاست ...
ضد ایران می کند. او حتی در ترور کردن مردم ما با کشتن دانشمندان مان دست دارد. او می خواهد بر ضد تاسیسات اتمی ما حتی پس از توافق هم زور به کار ببرد. سعی کرد توافق را بر هم بزند. با بر هم زدن هم سنت در آمریکا بدون هیچ گونه دعوتی از رییس جمهور به کنگره آمدآن .ها همه این کارها را کردند و شما یک نفر از مقام های ایرانی را بیابید که تهدید بر استفاده زور ضد اسراییل کرده باشد، هرگز چنین مقامی را نمی یابید ...
قرنطینه 9 ماهه روستائیان دلفان استان لرستان
زینب(س) دو سال پیش باهدف خدمت رسانی به مناطق محروم کشور با حضور بسیاری از متخصصان رشته های مختلف و خیرین آغاز به کار کرد تا استان لرستان به عنوان نخستین مقصد سفر جهادگران زینبی انتخاب شود. وی با اشاره به سومین سفر خود همراه با گروه به شهرستان دلفان بیان می کند: این اردوها در 10 تا 11 روستای شهرستان دلفان از فروردین امسال برای محرومیت زدایی و ایجاد زیرساخت های اولیه برگزار شد و با استقبال ...
گدایی و تکدی گری به شیوه مدرن در شبکه های اجتماعی رو به افزایش است
ایران خبر - گِدا، مُتِکَدی، یا دَریوزه گر به شخصی اطلاق می شود که از طریق درخواست کمک مادی از مردم روزی ستاندن می کند و با ایجاد حس ترحم از مردم پول می ستاند و این کار به صورت حرفه وی محسوب گردد. در گفتار عامیانه ایرانیان به شخص سمج و ضعیف نما اصطلاحاً مثل گداهای سامره گفته می شود. این به این خاطر است که گداهای شهر سامره عراق در میان ایرانیان مسافر در قدیم بخاطر سماجت و مزاحمت آفرینی ...
حیدرپور: فدراسیون باید ثبات داشته باشد / برای موفقیت هندبال کوتاهی نمی کنیم
نصف مبلغ سال گذشته بود و زمانی که من در مورد آن مبلغ احساس نارضایتی کردم به من گفتند در این شرایط تیمی وجود ندارد. با این شرایط من به شخصه در لیگ بازی نمی کنم. شرایط در هندبال نامناسب است و به نظر من انتخاب های اشتباه به لیگ ضربه زد. فصل گذشته منیزیم تیم قهرمان شد اما فدراسیون تیم دوم لیگ را به عنوان تیم برتر لیگ انتخاب کرد. شاید بهتر بود از عنوان پدیده استفاده کنند نه اینکه تیم دوم ...
هر چیزی که به مذاق مان خوش نیامد را متهم به وابستگی نکنیم/ آغاز بازی جدید ایران در بازار جهانی نفت/ IPC ...
از لباس خام فروشی به اروپا و غرب خارج می کند ، همان کاری که چندین سال پیش کویتی ها انجام داده اند، به طوری که الان پمپ بنزین کویتی در اروپا وجود دارد، این قراردادها ما را از آن هم فراتر می برد چون در را باز می کند تا بتوانیم مشتقات مان را به اروپا عرضه کنیم و این مکان فراهم می شود تشکلی از سرمایه گذاری های صنعتی ایتالیایی، فرانسوی و هلندی وارد شوند و شروع به شناسایی فرصت ها برای سرمایه گذاری و ...
فاطمی نیا: در همه عملیات ها کنار مهدی بودم
جبهه شدم و در عملیات های بیت المقدس و فتح المبین حضور پیدا کردم. _کی به عنوان یک پاسدار در جبهه های حق علیه باطل حضور یافتید؟ فاطمی نیا: در مرداد ماه سال 61 به عنوان یک پاسدار در جنگ تحمیلی حضور پیدا کردم و اولین افتخاری که در دوران جوانی در جبهه کسب کردم این بود که در همان وهله اول به عنوان دیده بان اختصاصی شهید بزرگ اسلام مهدی باکری انتخاب شدم؛ به همراه وی در عملیات های ...
شهیدی که آرزو داشت نخستین شهید مدافع حرم لرستان شود/ افتخار شهید عبدیان به نفس کشیدن در زمان رهبری
شهید قدرت الله عبدیان نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت است که برای دفاع از حرم آل الله جان بر دست گرفت و در 14 خرداد 95 در درگیری با تروریست های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. به گزارش میرملاس ؛ به نقل از تسنیم شهادت عروج عاشقان به ملکوت است، متاعی که جان می طلبد و احرار را از اغیار جدا می سازد. شهدا معلمان سلوک عاشقی و پیام رسان عالم قدس به ملکوت اند که همچون رود بی قراری جز با وصال به اقیانوس آرام نمی گیرند، سبک بالانی که در افق اعلی بال گشوده اند و در کعبه عشاق به وصال رسیدند. تاریخ گواهی می دهد در هر زمان و شرایطی که اسلام درخطر باشد لباس شهادت بر تن جوانان این سرزمین می شود و جان برکف روانه میدان می شوند امروز نیز که کفار و یزیدیان زمان کشتار راه انداخته اند و قصد تعرض به حرمین شریفین رادارند سربازان و تربیت یافتگان مکتب اهل بیت(ع) برای دفاع از حرم عمه سادات حضرت زینب(س) سر از پا نمی شناسند. مدافعان حرمی که در بیعتی حسینی به مبارزه با ظلم و کفر می شتابند، عهد و پیمانشان رنگ خون می گیرد و روح بلندشان در جوار اهل بیت(ع) آرام می شود و به وصال معشوق می رسند. پرستوهای عاشقی که دنیای فانی امروز نمی تواند روح بلند اهورایی شان را تحت سیطره خود درآورده و اسیر کند. مهمان پدر و مادری مهربان و صبور شده ایم تا از شهیدی برایمان بگویند که از زندگی، زن و فرزند کوچکش گذشت تا دشمن نگاه چپی به حرم عمه سادات نکند. شهید مدافع حرم قدرت الله عبدیان در تاریخ 30 فروردین ماه سال 57 دیده به جهان گشود و همانند سرو قامتان جنگ تحمیلی قدم درراه مبارزه با ظلم گذاشت و توانست خود را چهاردهم خردادماه 95 به عاشقان و شیفتگان هشت سال دفاع مقدس برساند. افتخار هم نشینی با پدر، مادر و برادر نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت را داریم که با گویش شیرین لکی پذیرایمان می شوند ولی به دلیل سکونت همسر و پسر 10 ساله شهید در تهران نتوانستیم صحبتی با آن ها نیز داشته باشیم. مهربانی خصوصیت بارز شهید عبدیان غم سنگین از دست دادن فرزندی مهربان و دلسوز را می شود از لباس های مشکی، نگاه غم بار خانواده و نصب عکس شهید بر در و دیوار منزل احساس کرد. لیلا کریمی مادر شهید است که عشق مادری در چشمانش می جوشد؛ مادر کلامش را با مهربانی شهید آغاز می کند، پسرم خیلی مهربان بود و اخلاق بسیار خوبی داشت. مادر خاطرات شهید را تداعی می کند، وقتی به منزلمان می آمد اجازه نمی داد بلند شویم می گفت شما سر جای خود بنشینید من به خدمت شما می آیم، اول روسری ام را کنار می زد و سه بار گلویم را می بوسید و بعد شروع به احوالپرسی می کرد. فرزندم بسیار پاک بود از کلاس دوم ابتدایی همیشه با وضو بود، خدا او را به راه راست هدایت کرد و به راه پاکی رفت. مادر شهید می گوید: پسرم همیشه به فکر ایتام بود به ویژه در ایام عید به هر یتیمی می شناخت کمک می کرد می گفت این بچه ها پدر ندارند و ممکن است سرپرست آن ها نتواند چیزی برای آن ها بخرد؛ اگر می فهمید کسی نیازمند است هر چیزی که نیاز بود می خرید و به من می داد تا برای آن ها ببرم و تأکید می کرد کسی از این کمک ها اطلاع پیدا نکند. برای عید امسال نیز هدایایی گرفته بود و به من داد تا به دست چند یتیم برسانم، روز پنج شنبه آخر سال بود که من تمام هدیه هایی را که سفارش کرده بود به دست ایتام رساندم و به منزل که بر گشتم گفت مادر الآن خیالم راحت شد. 12 فروردین 95 آخرین دیدار شهید عبدیان با پدر و مادر مادر است دیگر، تمام خاطرات و خوبی های فرزندش لحظه ای از جلوی چشمانش دور نمی شود. با حسرتی که در دل دارد از آخرین روزهای دیدن فرزندش می گوید فروردین ماه امسال از تهران به کوهدشت آمد و چند روزی در کنار ما بود، سه روز پشت سر هم همه اعضای خانواده را به تفریح برد و دوازدهم فروردین از ما خداحافظی کرد و برای همیشه رفت. پدر نیز از خوبی های فرزندش می گوید: شش فرزند پسر و یک دختردارم، قدرت فرزند بزرگ و نور چشمم بود او بسیار خوش اخلاق بود و هرچه از او به یاد دارم خوبی است، به فکر همه کس بود آنچه از دستش برمی آمد برای دیگران انجام می داد. وقتی از تهران به منزلمان می آمد و شب می رسید من می رفتم و درب حیاط را برای او باز می کردم اما او ناراحت می شد و می گفت چرا شما زحمت افتاده اید.اکنون بعضی اوقات که صدای ماشین می شنوم یک لحظه احساس می کنم پسرم از راه رسیده است. منش، سکنات و گفتار نیک این بزرگ مردان است که به آن ها توفیق شهادت می دهد که همانند شهدای سر جدای کربلا روحشان در ملکوت اعلا مسرور است و خدا آن ها را از چشمه یفجرونها تفجیرا سیراب می کند. مادر شهید ادامه می دهد قدرت دو سال سرباز ارتش بود، از سربازی که برگشت به پدرش گفت اگر دوست داری ادامه تحصیل نمی دهم کار می کنم و کمک خرج خانواده می شوم که پدرش قبول نکرد و همان سال در دانشکده افسری قبول شد و پس از چهار سال جذب سپاه و رسمی شد. از رفتن پسرم به سوریه مخالفتی نداشتیم، فرزندم فدای رهبری پسرم وقتی سرکار رفت سه ماه اول حقوق خود را نذر کرده بود به طوری که بخشی از آن را به دانش آموزان یتیم و بخش دیگری را به خانواده های نیازمند می بخشید؛ او سال 85 ازدواج کرد و یک پسر 10 ساله به نام محمدمهدی از او به یادگار مانده است. پسرم همیشه با همسر و فرزندش مهربان و صمیمی بود و در دوران زندگی شان کوچک ترین مشکلی باهم نداشتند. وی گفت: از رفتنش به سوریه هیچ مخالفتی نداشتیم چون راهی بود که خودش انتخاب کرده بود، دفاع از حرم حضرت زینب(س) امری ضروری است و هر کس که بتواند اسلحه به دست بگیرد باید به سوریه و عراق برود، فرمان رهبر واجب است و فرزند من نیز فدای رهبری. آخرین مکالمات شهید عبدیان با خانواده اش مادر از آخرین مکالماتی که با شهید داشتند سخن می گوید: پسرم وقتی که در سوریه بود یک روز در میان زنگ می زد و احوالمان را می پرسید، آخرین باری که تماس گرفت با همه اعضای خانواده صحبت کرد حتی سراغ برادرزاده چهارساله اش را گرفت تا با او صحبت کند. در بین صحبت هایش سه بار گفت اگر عمری باشد و مرگ مهلت دهد 11 روز دیگر برمی گردم بعد با تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد و این آخرین مکالمه ای شد که با او داشتیم پس ازآن سه روز بود که تماس نگرفت تا خبر شهادتش را برایمان آوردند. سجاد عبدیان که خود طلبه است از فعالیت های برادر شهیدش می گوید: برادرم به سه زبان کوفی، بصری و شامی با لهجه مسلط بود و هیچ وقت در این مورد سخنی نگفت و بعد از شهادتش متوجه شدیم که این توانمندی را دارد. لحظه باخبرشدن پدر و مادر از شهادت فرزند پدر شهید از لحظه باخبر شدن شهادت پسرش می گوید برای دادن خبر شهادت فرزندم چند تا از بزرگان محله و اقوام جمع شده و به منزلمان آمدند تا چشمم به آن ها خورد متوجه شدم که قدرت شهید شده است، سنگینی بغض گلوی پدر اجازه سخن نمی دهد. برادر شهید ادامه می دهد ما از شهادت برادرم خبر نداشتیم ولی برخی از همسایه هایمان از اخباری که در سایت های خبری منتشرشده بود فهمیده بودند ولی به ما نگفتند. یکی از اقواممان تماس گرفت که باید باهم جایی برویم، سوار ماشین شدیم که به سمت گلزار شهدا می رفت با خودم فکر کردم لابد کسی فوت شده و برای مراسم تشییع می رویم. احوال قدرت را جویا شد که گفتم سوریه است، پرسید از او خبردارید گفتم نه باز سؤال خود را تکرار کرد که هیچ خبری از برادرت نداری دلیل سؤال کردن مکررش را جویا شدم گفت خبرداری جمعی از نیروهای ایرانی در سوریه محاصره داعش شده اند. باز سؤال کرد اگر قدرت در بین آن ها باشد چه؟ گفتم قدرت در سفارت است، باز سؤال خود را تکرار کرد چند لحظه ای سکوت کردم گفتم اگر جز آن ها باشد شاید اسیرشده باشد گفت نه اگر جزء این نیروها بوده قطعاً شهید شده است. پس از چند لحظه سکوت گفت قدرت شهید شده است، لحظه خیلی سختی بود چند لحظه ای را گریستم و در این فکر بودم که چگونه خبر شهادت برادرم را به خانواده بدهم باهمسرم تماس گرفتم که گریه می کرد از شهادت قدرت خبردار شده بود بااین وجود فکر کردم پدر و مادرم نیز می دانند. به همراه جمعی از بزرگان اقوام و محله به منزل رفتیم در را باز کردم پدرم در اتاق دراز کشیده بود و مادرم در گوشه حیاط نشسته، خیلی سریع در را بستم و برگشتم به آن ها گفتم خبر ندارند، گفتند به داخل می رویم و خبر شهادت قدرت را می دهیم که پدر و مادرم تا چشمشان به جمعیت خورد متوجه شهادت برادرم شدند. پسرم فدای امام حسین(ع) مادر می گوید پس ازاینکه متوجه شهادت پسرم شدم سؤال کردم پیکر قدرت به دست داعش افتاده گفتند نه پیکر شهید نزد نیروهای ایرانی است که گفتم پسرم فدای امام حسین(ع). پدر ادامه می دهد مرگ راه حقی است ولی از دست دادن عزیز سخت است، پسرم که شهید شد برایم قابل باور نبود ولی بر خدا توکل کردم و گفتم فدای امام حسین(ع) و با هر یا حسین گفتن درونم آرام می شد. برادر شهید از حس و حالش در زمان شهادت برادرش می گوید: برادرم پس از 34 روز که در سوریه بود به شهادت رسید؛ وقتی خبر شهادتش را شنیدم به یاد امام حسین(ع) افتادم که در زمان شهادت حضرت ابوالفضل(ع) گفت کمرم شکست و امیدم ناامید شد من نیز از شنیدن شهادت برادرم احساس کردم کمرم شکست، مرگ برادر خیلی سخت و کمرشکن است اما اکنون به شهادت برادرم افتخار می کنم. نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت آرزوی شهید عبدیان از نحوه شهادت برادرش سؤال کردم گفت: نحوه شهادتش را دقیق نمی دانیم ولی ترکش به سرش اصابت کرده بود، چند روز قبل از شهادتش باهمسرش تماس گرفته و می گوید منزل شهید عبدیان و چند بار تکرار می کند سرم به فدای سر اربابم حسین(ع) همسرش می گوید صحبت کردنش با همیشه متفاوت بود و انگار خودش می دانست به زودی شهید می شود. وی گفت: برادرم همیشه به مزاح می گفت خودم نخستین شهید مدافع حرم استان لرستان می شوم اما وقتی که خبر شهادت شهید ماشاالله شمسه نخستین شهید مدافع حرم لرستان را شنید گفت انشاالله در سال 95 خودم نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت هستیم. شهید هفت بار به سوریه و یک بار به عراق رفته است و هر بار از پسرش سؤال کرده دوست داری چه سوغاتی برایت بیاورم ولی بار آخری که به سوریه بود اصلاً نگفته بود انگار خودش خبر داشت که دیگر بازنمی گردد. وی می گوید شهید حسن خلق داشت، صفتی که انسان را به قرب خدا نزدیک می کند، کم حرف بود، هیچ وقت غیبت نمی کرد و اگر در جمعی بود که غیبت می شنید بحث را عوض می کرد، کم خواب بود و همیشه قبل از اذان صبح بیدار می شد، همسرش تعریف می کرد گریه های او را سر نماز دیده و یک شب با صدای گریه همسرش موقع خواندن نماز شب بیدار می شود. افتخار می کنم در زمان کسی نفس می کشم که پاک ترین آدم روی زمین است همیشه از سخنان رهبری اطاعت می کرد و هیچ وقت نمی گفت چرا باید این کار را انجام دهم حتی در دست نوشته هایش بیان کرده افتخار می کنم در زمان کسی نفس می کشم که پاک ترین آدم روی زمین است. برادر شهید گفت: شهید به مسئله حق الناس بسیار حساس بود به طوری که هرگاه کسی حق یک نفر را غصب می کرد بسیار ناراحت می شد، همیشه به پدر و مادر احترام می گذاشت، تواضع و حسن خلق داشت. بارها می گفت وقتی در منزل قرآن می خوانی آرام نخوان سعی کن با صدای بلند بخوانی چراکه فرزندت می شنود و در روح، آینده و خوب بودن او تأثیر می گذارد، درست است که بچه مشغول بازی می شود ولی همین که صدای قرآن در خانه بلند باشد و به گوش او می رسد تأثیرگذار و سرنوشت ساز است همین خصوصیات خوب برادرم سبب شهادتش شد. ارادت شهید عبدیان به شهید صیاد شیرازی و تهرانی مقدم برادرم به شهید صیاد شیرازی، شهید تهرانی مقدم علاقه بسیار زیادی داشت و به دوتا از دوستان شهیدش، شهید کارگر و شهید علی کنعانی عشق و ارادت خاصی داشت و در تشییع پیکر شهید علی کنعانی به من گفت امروز در تشییع جنازه یکی از بهترین رفقای زندگی ام می روم نماز وحشت فراموش نشود. وی گفت: همکاران شهید می گویند برادرم در پادگان خیلی مهربان و با نجابت بود، در مراسم تشییع پیکر برادرم یک نفر خیلی ناراحتی می کرد و فریاد می کشید حتی از ما که خانواده شهید بودیم بیشتر بی تابی می کرد و می گفت می خواهم سجاد را ببینم. وقتی جلوتر رفتم سربازی بود که تاکنون او را ندیده بودم و نمی شناختم که گفتند این سرباز منشی دفتر شهید عبدیان است. سؤال کردم چه چیزی سبب شده این سرباز این گونه به مافوق خود علاقه داشته باشد گفتند شهید عبدیان بسیار خوش رفتار بوده و حتی یک لحظه هم کارهای شخصی خود را به این سرباز نداده است؛ شهید مهربان و خوش خلق بود و اگر این مهربانی را نداشت سربازش این گونه برای او بی تابی نمی کرد. از شهادت فرزندم راضی ام و خدا را شکر می کنم در پایان پدر شهید گفت: از اینکه فرزندم به این مسیر رفت راضی ام و خدا را شکر می کنم، فرزندم فدای امام حسین(ع) و فدای رهبر. مادر نیز می گوید از حضرت زینب(س) می خواهم به اسلام قدرت بدهد و هم رزمان فرزندم حق او را از دشمن بگیرند. در دست نوشته شهید آمده است خدا را شاکر و سپاسگزارم در دوره ای از زمان به ما نعمت حیات داد که بهترین ها را به نحوی درک کردم، در دوره ای نفس کشیدم که رهبری شخصیتی را درک کردم که بدون شک پاک ترین و بهترین شخصیت در این کره خاکی است. شخصیتی که بدون تردید بدون هیچ هوای نفسی خیرخواه امور مسلمین است و عمری در این راه صرف کرده است. شخصیتی که دفاع از مظلومان و دشمنی با ظالمان را در امورات زندگی ما وضع و روشن به ما آموخت و ما را در آن راه بزرگ هدایت و رهبری کرد. خدا را شاکرم ملتی را درک کردم که به گفته رهبر فقیدم از امت رسول الله در صدر اسلام بالاتر، بهتر و برتر است. ملتی که در دوران حیات خود ثابت کرد شاید تنها ملتی است که از صدر اسلام تاکنون درحالی که زر و زور و تزویر در یک طرف جهت انحراف این ملت از مسیر خود باهم جمع شدند تا این ملت از مسیر حقی که انتخاب کرده است دست بردارد اما این ملت با بصیرت تمام در برابر زر و زور و تزویر حق را انتخاب کرد و این در تاریخ بی مانند است. خدا را شاکرم در دوره ای نفس کشیدم که بهترین افراد بشر را به نوعی درک کردم، در محلی کارکردم که بهترین انسان ها را دیدم، درزمانی زیستم که حق و باطل را توانستم از هم تشخیص دهم و الحمدالله جزء سربازان کوچکی از جناح حق باشم. اتفاقاتی که امروز در منطقه در حال رخ دادن است شاید به نوعی دارد همان خوارج دوره امام علی(ع) را به ما نشان می دهد، همان معاویه و یزیدهای زمین در منطقه در حال جولان هستند و این با چشم عادی هم قابل دیدن است. ما اگر در تاریخ درباره قوم مغول خواندیم شاید بعضی شرایط و اوضاع برایمان قابل درک نبود ولی با ظلم و ستم هایی که از به ظاهر مسلمان های این دوره دیدیم تازه متوجه شدیم که به نوعی قوم مغول هم شاید خیلی قوم بدی نبوده این اصحاب داعش و سگ های آل سعود و آل یهود الحق که روی سفیدی برای قوم مغول گذاشتند. خون جاری بر پیشانی شهید است که زنگار از آینه وجودمان پاک می کند تا اوج بندگی، سیر و سلوک در عالم معنویت را از فداکاری آن ها درس بگیریم. گزارش از سکینه و فاطمه بیرانوند درج شده توسط : سرویس خبر و رسانه " میرملاس " ...
دیوارهای خانه نبودنی را تکرار می کنند؛ چرا پدر برنگشت؟! / دلشوره های آخرین مکالمه
نگه داشته بودیم، شاید زنده باشد، چون نام دکتر در لیست مفقودی ها هم نبود، بالاخره عکس را ارسال کردیم." زمان به وقت عید غدیر است؛ بچه های سید در خانه در انتظار خبری از پدر اند و در خیال خود مرور می کنند عیدهای غدیر سال های پیش را که پدر بود و خانه شان پر می شد از مهمان هایی که می آمدند، می بوسیدنشان و تبرکی عیدی می گرفتند از پدر. اما این عید غدیر خبری از عیدی نبود؛ این عید غدیر را هیچ ...
سلام سوپراستار سینما و تلویزیون به رینگ بوکس!
... * پرسپولیس را چطور می بینی؟ در مسائل فنی و مدیریتی فوتبال وارد نیستم، فقط یک طرفدارم. دوست دارم جو فوتبال به سمت و سویی برود که بازیکنان باانگیزه وارد زمین شوند و قلب شان برای گل زدن و زیبا بازی کردن، بتپد. * برای تماشای فوتبال تا به حال به استادیوم رفتی؟ یادم می آید 12، 13 سال داشتم که برای تماشای دربی استقلال و پرسپولیس لباس پسرانه پوشیدم و همراه پدرم که ...
واقعیت اعدام های سال 67/ فحشای سازمان یافته در خانه های تیمی منافقین/ ردپای سیا در مرگ موسی خیابانی!
این اطلاعیه از تلویزیون پخش شد کسانی که مستاجرهای ناشناخته داشتند به مکانی که شهید لاجوردی معرفی کرده بود، سرازیر شدند. عجیب این بود که همان شب و بعد از قرائت اطلاعیه، دقیقا 95 درصد خانه ها تخلیه شد و همه منافقین شروع به فرار کردند. مردم ما مردم قهرمانی نسبت به حفظ انقلابشان هستند و این انقلاب را بر اساس فکر و باورهای الهی شان شروع کردند. به عنوان مثال خبر می دادند که چند نفر اینجا ...
جامعه روحانیت این بار نباید سکوت کند
مواضع خود از هم دور شوند چون عاقبت پیمودن چنین راهی روشن است. مبادا بر اثر ناهماهنگی ها و تعمیم اختلاف ها اصولگراها به سمتی بروند که از اصول و مبانی نظام دور شوند. اما حالا چه شده و چه می شود تا این لحظه نمی توان قضاوت روشنی داشت. از خودتان بگویید، چه زمانی از شما برای حضور در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران دعوت به عمل آوردند؟ عرض کنم مردادماه بود که شش نفر را برای حضور در ...
وقتی اطلاعات کافی ندارید، شفافیت وجود ندارد /در دوران کودکی فناوری به سر می بریم
مجریان مناسبی ندارد. یا اینکه مجریان اراده ندارند یا بلد نیستند یا انرژی نمی گذارند در صورتی که فناوری مثل مقوله کْر بنکینگ که پشت سرش یک سری فرآیندهای پیچیده حسابداری است تنها کافی نیست بلکه سازمان ها که دیتاها را باید در اختیار بگذارند اگر زیرساخت شان آماده نیست باید سرمایه گذاری کنند. یک زمانی ما می خواستیم ببینیم یک نفر عضو هیات مدیره چندتا شرکت است، نمی توانستیم این را کشف کنیم، اگر به گفته ...
یواشکی های چالش یاران احمدی نژاد
احمدی نژاد هستند به دلایلی که همه از آن مطلع هستید. از جنابعالی با این هوش وکیاست بعید است که این انتشار خبر را ندانید که به چه منظوری است! و از نامه سرگشاده شما به ایشان نیز پیداست که ظاهرا خود شما نیز بخشی از این سناریو هستید. درباره موضوعات دیگری نیز مطالبی هست که در زمان خودش به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد ان شاءا... . تفاوت های مه آفرید و بابک ادامه از صفحه اول/ به یاد ...
شهیدی که پنج هزار بار مُرد و زنده شد
...، شناخت. خواندن کتاب حرفه ای را - بعد از خواندن این گفتگو- اول به تهرانی ها و سپس به همه ایرانی ها توصیه می کنم. مطمئن باشید نگاهتان نسبت به آن لحظاتی که آژیر خطر زده می شد و دوان دوان به سوی پناهگاه ها می رفتید و یا برایتان عادی شده بود و بی خیال، منتظر آژیر سفید می ماندید، عوض می شود. ارزش معنوی این چند کلام را هم به روح مرحوم جواد شریفی راد تقدیم می کنیم و برای شادی روحش صلواتی ...
الویری: نخستین ضربه به وحدت اصولگرایان را احمدی نژاد زد
دنبال سهم خواهی در قوه مجریه هستند. وی در باره نمره این مجلس بر نحوه نظارت بر قوانین گفت: به هر حال در آن دوره ای از مجلس که با آخرین سال دولت دهم همزمان شد بسیاری از تخلفات قانونی در همان مقطع صورت گرفت و بعد از آن نیز نظارت موثری بر اجرای قوانین از سوی این مجلس دیده نشد. شورای نگهبان نمایندگان را محافظه کار می کند وی سپس به آسیب شناسی وضعیت مجلس نهم پرداخت و گفت: مهم ترین مشکل مجلس ...
نظر دبیرکل جدید اوپک درباره ایران و وزیر نفت
نیازمند درک تفاوت مذاهب هستیم. درعین حال ما همه مسلمانیم. این نقطه نظر من است. اگر روح برادری در اوپک قوی است، چطور می توان توجیه کرد که مثلا انتخاب دبیر کل این سازمان، به دلیل سال ها نرسیدن به اجماع بین کشورهای عضو، به تعویق بیفتد؟ مأموریت آقای سالم البدری چند سال در سمت دبیر کلی تمدید شد تا بالاخره جنابعالی انتخاب شدید. وقتی شما با یک گروه مواجهید، حتی اگر آنها بچه های ...
نظر دبیرکل جدید اوپک درباره ایران و وزیر نفت
دبیر کلی تمدید شد تا بالاخره جنابعالی انتخاب شدید. وقتی شما با یک گروه مواجهید، حتی اگر آنها بچه های خودتان باشند (اگر بچه های زیادی داشته باشید) آنها نمی توانند در همه مسائل مثل هم باشند. در هر موردی ممکن است شما با دو یا سه نظر متفاوت مواجه شوید. این مسأله درباره کشورها بسیار پیچیده تر است. ولی اوپک در فائق آمدن بر تفاوت ها و رسیدن به اجماع دارای سابقه خوبی است. در تاریخ ...
سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی رفت
بعد از اتمام این دو سال از عهده خرج و مخارج زندگی خودشان بربیایند. جلودارزاده می گوید، در حال حاضر تعداد ترخیصی های ذکور بهزیستی در تهران که باید سربازی بروند، 120 نفر است. او ادامه می دهد: تعداد پسران بی سرپرست کل کشور هم زیاد نباید باشد اما باید بتوانیم با سازمان نظام وظیفه و دولت و مراکز خیریه به صورت هم زمان چانه زنی کنیم تا شاید بتوانند برای این پسران کاری انجام دهند. البته در خود ...
سلایق و علایق سردار جوان فوتبال ایران
... وقتی مجبور باشد، سنگ هم می خورد! این را خودش می گوید؛ آدم گشنه همه چیز می خورد. وقتی بچه بودم و بعضی غذاها را نمی خوردم، مادرم می گفت حتما گشنه نیستی، گرسنه که باشی، سنگ هم می خوری! در روسیه فهمیدم حرف مادرم را باید با طلا می نوشتم! الان هر چیزی که فکر کنی، می خورم اما عاشق دستپخت مادرم هستم. مامان هر وقت می آید روسیه حدود بیست نوع غذای محلی و فرهنگی برایم درست می کند و می گذارد داخل ...
اگر قاسم سلیمانی نبود بغداد و دمشق سقوط کرده بود/ انتشار فایل صوتی توسط بیت آقای منتظری نامردی به امام ...
چنان قدرت داشته باشند به گونه ای که بچه بسیجی ها با این چهره های مظلوم بتوانند ارتش عراق را از ایران بیرون کنند. از جبهه که می امدیم خدمت حضرت امام (ره) می رسیدیم. امام (ره) آن چنان ما را تغییر داد. خود شما به دفاع مقدس پل زدید. گفتند درخشان ترین دوران خدمت شما با این که فرمانده سپاه هم بودید و خدماتی داشتید، 8 سال دفاع مقدس بود. قبول دارید؟ سردار صفوی: افتخار ما ...
روایت 30 سال فراموشی شهیدان زنده/ پاهایی که با یادها در جبهه جا ماند
...: پاهایم در لاهیجان است. دو پا ندارد و مشغول کار هنری رو پارچه است. یک یا فاطمه زیبا با پولک روی پارچه ای مشکی نوشته است. خوش رو و خوش برخورد برای همه ما دعای خیر می کند. می گوییم ما مدیون شما هستیم با تواضعی خالصانه می گوید، ما کاری نکردیم. سال 62 در شرهانی کار تخریب می کرد که جانباز شد و برای همیشه دو پایش را از دست داد. مشکل مالی اصلی ترین دلیل ماندن جانبازان در آسایشگاه ...
پسرم را کشتند چون معتقد بودند من مزدور خمینی هستم/ نهضت خمینی شکستنی نیست حتی اگر دولتی با آمریکا سر یک ...
آموزش دیدم و بعد من را به اهواز فرستادند. چه سالی بود؟ سال 59. همان روزهای آغازین جنگ بود. من را به اهواز فرستادند. در جایی که جاده قطع شده بود اتوبوس ما را پیاده کرد. در طرف دیگر رودخانه اتوبوس دیگری ایستاده بود. ما سوار شدیم و به دوکوهه رفتیم. پادگان شهید کلهر بود، البته آن زمان شهید کلهر نبود. با همان رفیق های دوره آموزشی به اهواز رفتیم. افغانستانی دیگری هم دیدید ...
معلمم سر صحنه بازیگری، درسم می داد/ عطاران اهل حاشیه نیست
به گزارش جام جم ، خونه مادربزرگه، مدرسه موش ها، هادی و هدی، دنیای شیرین، سفر جادویی، علی کوچولو، مدرسه پیرمردها و پاتال و آرزوهای کوچک از این جمله بودند. در این آثار کودکانه تعدادی بازیگر بازی کردند که بعدها هر کدامشان تبدیل به بازیگران بزرگی شدند. سعید شیخ زاده، امید آهنگر، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، مونا فرجاد، بابک بادکوبه و خیلی ها دیگر. یکی ازبازیگران محبوب کودک در آن دوره و زمانه کودک شیطان و زبر و زرنگی با موهای طلایی نرم و عینک بزرگ گردی بر چشم بود که مدام در حال سرک کشیدن به دور و اطرافش بود. نام این بازیگر علیرضا رئیسی است که در دوران جوانی جلای وطن کرد و رفت هندوستان. رئیسی در هفت سالگی با بازی در فیلم فانتزی و مفرح پاتال و آرزوهای کوچک وارد دنیای بازیگری شد و بعدترها رفت در سریال دنیای شیرین در قالب یک خانواده داستان های جذابی را برای مخاطبان رقم زد. او در سی و چهار سالگی چند سالی است که به ایران آمده و در مجموعه و فیلم هایی مثل مرخصی شب عید، عالیجناب، 360 درجه و شاید برای شما اتفاق بیفتد هم بازی کرده است. با او درباره دوران کودکی و بازی هایش گفت وگویی انجام داده ایم. بعد از بازگشت به ایران، انتظار داشتید پیشنهادات بازیگری زیادی داشته باشید؟ بعد از بازگشت خیلی از مسائل بخصوص در حوزه هنر تغییر کرده بود و شاهد تحولات ساختاری زیادی بودیم و در جنس ارتباطات هم دستخوش تحولات زیادی شده است. بعد از برگشتم تصور می کردم بتوانم فعال ظاهر بشوم و همان شماره تلفن قبلیم را راه انداختم و روشن کردم و بعد از مدتی متوجه شدم خیلی در سینما و تلویزیون به دنبال استفاده از بازیگران دهه 60 و 70 نیستند. تغییر فیزیکی از یک نوجوان به جوان باتجربه هم در ایجاد چنین شرایطی نقش داشت؟ یک بخشش مربوط به این مساله است، اما خیلی از بازیگران باسابقه در این دوران بیکارهستند و توفیق اجباری ماندن در خانه را پیدا کرده اند. یکی دو کار برای بازی به من پیشنهاد شد که شرط بازیم داشتن اسپانسر مالی برای تولید کار بود و ورود اسپانسر بازیگر در این عرصه مجالی برای کار کردن خیلی ها را از بین برده است. در این چهار ساله اخیر سه تا پیشنهاد خوب بازی در سینما داشتم که شرطش داشتن اسپانسر مالی یا پرداختن پول بود. از آنجا که از کودکی برای ایفای نقش دستمزد می گرفتم، هضم و پذیرفتن چنین پیش شرط هایی برایم خیلی دشوار است. بنابراین از کودکی علاقه زیادی به پول داشتید؟ نه، این طور نیست و آن زمان هم احتیاجی نداشتم به عنوان یک حرفه و شغل به بازیگری نگاه می کنم. باید در مقابل کارم مثل هر شغل دیگری دستمزد دریافت کنم. در آن موقع پدر و مادرم در موقع قرارداد سعی می کردند هر مبلغی ولو کم را دریافت کنم. دستمزدهایتان را پس انداز می کردید؟ برایم پس انداز می کردند. مبلغ قابل توجه بود که بتوانید با آن بیزنسی انجام بدهید؟ نه، در آن دوران دستمزد ها رقم بالایی نبود. برای چهار ماه بازی مستمر در فیلم مدرسه پیرمردها نسبت به آن زمان دستمزد بالایی گرفتم. در آن دوران اغلب آثار کودک پرمخاطب بود. یکی از بازی های خوب شما در نقش کودک سمج و پیگیر فیلم مدرسه پیرمردها بود که باعث می شد نقشه های فرزندان طمعکار یک سرهنگ بازنشسته نقش بر آب بشود. بله، این کارم را خیلی دوست دارم و تجربه بسیار خوبی برایم بود و برای مخاطب بزرگسال هم فوق العاده جذاب بود و کار خانوادگی محسوب می شد. مدرسه پیرمردها فیلم خوش ساختی از علی سجادی حسینی بود و من افتخار حضور در این کار خاص و ویژه را داشتم که حرفه ای های سینما آن را خلق کردند. همنشینی با اکبرخان عبدی برایم یک افتخار بزرگ بود و نقشش هم خیلی جذاب بود خیلی از حضور و بازی در این فیلم لذت بردم. در دنیای شیرین هم با آدم هایی کار کردید که هر کدامشان مثل بهروز بقایی، رضا فیاضی و رضا عطاران بازیگران توانایی بودند... روزی که فیلمبرداری دنیای شیرین آغاز شد همه قسم خوردیم تا مثل یک خانواده در کنار هم باشیم و برای تولید اثر خوب پش ...
کاخ سفید تلاش واقعی برای تعهد به برجام انجام نداده است/بانکهای اروپایی پس از 8 ماه هیچ معامله ای با ...
که اسد بماند یا برود، اسد برای یک سال بماند بعد برود و به همین ترتیب در نتیجه همه درباره یک فرد است همه تمرکزها بر یک شخص و بر بله یا خیر معطوف شده است. دیدگاه درستی درباره آینده سوریه وجود ندارد به نظر من تنها راه خروج از این وضعیت به نظر من این است که برای مثال من خودم در توافق اتمی بودم در آغاز مذاکرات با گزینه غنی سازی اورانیوم در حد صفر مطرح شد و این مثل آن است که الان می گویند اسد باید برود و ...
خاطرات فرمانده زنجانی از سه عملیات بزرگ دفاع مقدس/ عمل به آیه 96 سوره اعراف درهای لطف الهی را به روی ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ علی اصغرمحمودی، سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امروز در گفت و گو با خبرنگار موج رسا , اظهار داشت: از سال 1355 رسما در انقلاب فعالیت داشتم و با پخش اعلامیه و حضور در راهپیمایی ها تا سال 1357 به انقلاب کمک کردم در این زمانی همه مردم به انقلاب با حضور در برنامه های مساجد کمک می کردند. وی افزود: در سال 1360 در تهران در خیابان شادمان مغازه ای ...
همسایه های همکلاس
برادرش کارگر است. خانواده پرجمعیتی دارد. 4 تا از بچه ها دانش آموزند و مجموع شهریه ثبت نام شان یک میلیون و پانصد هزار تومان است. اسماعیل محمدی می گوید که فقط برادر او نیست که از پرداخت هزینه ثبت نام فرزندش عاجز است، بلکه در بین اقوام به مواردی برخورده که توانایی پرداخت شهریه و تأمین هزینه های ضروری یک دانش آموز را هم نداشته اند و مجبور شده اند دختران شان را از رفتن به مدرسه محروم کنند ...
لوازم التحریر مازندران، قربانی مافیای واردات در کشور
التحریر گران تر از سال گذشته است، گفت: قیمت ها خیلی بالا است و تفاوت چندانی هم میان برخی از لوازم التحریر ایرانی و خارجی از نظر قیمت نیست اما خارجی ها بیشتر نظر بچه ها را جلب می کند. به گفته این خریدار، اغلب مردم توان خرید همه مایحتاج را به صورت کلی ندارند و باید در طول سال تحصیلی و به تدریج نیاز فرزندان خود را تامین کنند. البته این هزینه ها در کنار خرید لباس، کیف و کفش برای مدرسه قرار می ...
یقین عقلی کافی نیست - فرق بین یقین عقلی و ایمان چیست؟
رُؤْیَتِهِمْ [10] چقدر مشتاق هستم آن ها را ببینم. آن کسی که در آخر الزّمان مؤمن باشد، پای دین خود بایستد پیغمبر آه می کشید، آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِمْ ، بعد پیغمبر می فرمود: آن ها برادرهای من هستند، اصحاب می گفتند: آقا مگر ما برادرهای شما نیستیم؟ ما در جنگ ها همراه شما بودیم، به شما کمک دادیم، پیغمبر می فرمود: بله، شما اصحاب من هستید. برادرهای من آن هایی هستند که در آخر الزّمان می آیند، ما را ندیدند ...
همان هایی که دیروز می گفتند آقا نمی گذارد مذاکره کنیم امروز می گویند آقا می خواست اجازه مذاکره ندهد!
باید سراغ علی بن ابیطالب بروید، اوست که فرق گذارنده بین حق وباطل است ولی مردم کس دیگری را فاروق قرار دادند و الان هم مقابل او می ایستند. حجت الاسلام مرتضوی افزود: هر قدر امیرالمومنین علیه السلام فرمودند مذاکره با دشمن صحیح نیست ،معاویه مکار و دشمن است و خیر ما را نمی خواهد گفتند یا علی ما می خواهیم. امام باجهل مردم چه کند؟ فرمودند :من خوش بین نیستم می خواهید بروید، بروید بعد فرمودند: حالا ...
اعدام های سال 67 و برکناری مرحوم منتظری از زبان مشاور ارشد دادستان کل کشور
اقداماتی را در کشور انجام می دادند؟ جنایات منافقین بر کسی پوشیده نیست، آمار هموطنان ما که توسط منافقین به شهادت رسیدند تقریبا نزدیک 20 هزار نفر است، البته این آمار علاوه بر افرادی است که به فیض جانبازی نائل شدند. علاوه براین شخصیت های به نام کشور مثل شهید قاضی طباطبایی در تبریز، شهید مدنی، شهید صدوقی، شهید دستغیب و آیت الله قدوسی توسط منافقین شهید شدند و بعد هم قضایای هفتم تیر و شهادت دو ...