سایر منابع:
سایر خبرها
داماد پدرزنش را مقابل کلانتری از پای در آورد
، بعد با اورژانس تماس گرفتیم و پدرم به بیمارستان منتقل شد اما در آنجا جان داد. میلاد نیز که از مرگ پدر زنش شوکه بود، به بازپرس گفت: من قصد کشتن پدر زنم را نداشتم، زمانی که با وی درگیر شدم ناگهان روی زمین افتاد و بیهوش شد. سرانجام سجاد منافی آذر؛ بازپرس امور جنایی تهران دستور انتقال جسد متوفی را به پزشکی قانونی برای تعیین علت دقیق مرگ صادر کرد همچنین میلاد نیز به دستور بازپرس بازداشت شد. ...
قاضی پور بدون روتوش
هنوز چندماه از انتشار فیلم سخنان نماینده ارومیه در جریان رقابت های انتخاباتی نگذشته بود که بار دیگر، نادر قاضی پور در مجلس خبرساز شد. این بار اما خبری از شوخی های خاص و به کاربردن عبارت های سخیف درباره نمایندگان مجلس و دیگر اقوام نبود. این بار او با یک خبرنگار درگیر شد. ابتدا گفت خبرنگار توهین کرده، بعد از انتشار فایل صوتی، در صحن مجلس گفت عجله داشته و قصد اهانت و ضرب وشتم خبرنگار را نداشته است ...
شرط پدر برای نگه داشتن دختران سه قلو
پدرم پرداخت شده و 18 سکه دیگر مانده است. به سمت گوشه اتاق می خزد و کیسه ای را جلو می کشد و می گوید: این بساط کارم است، این زیرانداز و این هم ترازو، دستفروشی می کنم و با دست فروشی مخارج زندگی را به سختی تامین می کنم. همین طور که بساطش را جمع می کند ادامه می دهد: زندگی اولم تمام شد و سال بعد دوباره ازدواج کردم. سه سالی از ازدواج مان گذشت که همسرم باردار شد. ما انتظار تولد سه ...
ناگفته هایی از "عروس های جنگی"
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از فرادید ،پدرم عضو ارتش آمریکا بود و او بدون هیچ شناختی با پدرم ازدواج کرد. او از شهر بزرگ توکیو به یک روستای کوچک در اطراف شهر الیمرای نیویورک به همراه پدرم مهاجرت کرده بود و در آنجا مشغول پخش تخم مرغ در آن حوالی و حتی پنسیلوانیا شده بود. خواهرم می گوید که او قلبی فولادی دارد. او مانند هر مادر دیگری در تربیت ما وقت صرف کرد، اما وقتی به گذشته نگاه می کردم، هیچ ...
خاطرات یک رزمنده نوجوان: با سیم سر پاسدارها را می بریدند!
/12/1 است ولی مادرم می گفت اوایل بهار سال 50 به دنیا آمده ام. اصالتاً اهل ایلام هستیم ولی در شهر کاظمین به دنیا آمده ام چون پدرم مدتی برای کار به آنجا رفته بود. زمان رضاشاه بود و به روستاها توجهی نمی شد. نه آب داشتیم و نه برق. برای همین پدرم که در شهرهای غیر زیارتی عراق آشنایانی داشت به آنجا رفت. وقتی در ایلام با مادرم ازدواج کرد با هم برای ماه عسل به عتبات رفتند و دیگر به ایران برنگشتند و پدرم با ...
هادی عامل: خداقوت پهلوان را ابتدا به یک کارگر گفتم
فرنگی باور کنید دیگر حس گزارشگری نداشتم. گلویم خشک می شد، برایم سخت بود گزارش کردن. و شیرین ترین خاطره هم پیروزی حسن یزدانی بود که در برابر داور و آقای لالوویچ که در فدراسیون، مافیایی برای خودش دارد شکل گرفت. در عین حال لالوویچ مجبور است برای اینکه منافعش در روسیه تأمین شود و از طرفی همه زندگیش در مسکو است، مجبور است به آنها حال بدهد. گفته میشه گزارشگرها حقوق های نجومی میگیرند؛ آیا واقعا ...
علی فریدونی: در مورد جنگ باید مستند و بدون اغراق حرف بزنیم/ تلویزیون چهره بدی از جنگ ارائه داده است
مطرح می کند که نحوه اعلام بازنشستگی او پس از 35 سال انجام کار خبری یکی از این گلایه ها است. متن گفت و گوی علی فریدونی با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران را در ادامه می خوانید: فعالیت شما در دفاع مقدس به چه شکل شروع شد؟ یک ماه بعد از شروع جنگ من وارد جنگ شدم. یعنی 31 شهریور که جنگ شروع شد من 30 مهر وارد جنگ شدم. آن زمان هنوز در لابراتوار بودم. یعنی عکاسی می ...
سیانور و نفس در جشنواره مقاومت نقد شدند
ساخت فیلم با تاریخچه سازمان مجاهدین هیچگونه آشنایی نداشتم و حتی قصه فیلم نیز برای زمانی است که هنوز به دنیا نیامده بودم، با این حال به واسطه فیلمنامه شروع به تحقیقات و گفتگو با افرادی که آن دوران را دیدند کردم که یکی از آنها احمدیان، نویسنده فیلمنامه بوده است. وی با بیان اینکه برای ساخت سیانور مجبور بودیم که علاوه بر شناخت فضای سیاسی آن دوران، فضای اجتماعی شخصیت افراد آن زمان را نیز ...
تصویر شهیدی که اشک نویسنده را در آورد
نشده و ضعف ها پوشش داده شده است. در واقع شرایط زمانی و مکانی گرفتن خاطره از ایشان در آغاز کار، مرا با مشکلاتی از جنس پیدا کردن ساختار و بنای اصلی نوشتن کتاب مواجه کرد اما با انجام مصاحبه های تکمیلی تقریباً این مشکل برطرف شد و الان ما با کتابی مواجه هستیم که شرح زندگی راوی را تا پایان جنگ و تا آنجا که امکان پذیر بوده دقیق ترسیم می کند. یک نکته دیگر هم در این میان نباید ناگفته بماند که ...
درباره شخصیت آبلوموف
او می دهد با وجود وحشت از کم شدن درآمدش به خواب می رود و حتی نامه را گم می کند و اصلاً نمی داند که درآمد سال گذشته اش چقدر بوده و آن را از میهمان بیگانه ای که به دیدنش آمده می پرسد و همت رفتن به ده و سامان دادن به وضع ملکش را در خود نمی بیند. پدرش هم وقتی ایوان خانه اش تعمیر می شود همت تعمیر آن را ندارد، فقط دستور می دهد که نگذارند ایلیای کوچک به آن نزدیک شود. مالکان روستانشین روس در آن ...
تک مضراب های روحانی، مخالفان را آتش می زند
و گوی مفصل است. هاشمی چرا آمد، چرا رفت؟ ** ایرنا: از انتخابات 92 و نامزدی آقای هاشمی بگویید؟ هاشمی: در سال 92 ، آقای هاشمی قصد نامزدی نداشت. اما وقتی تقاضاهای مردمی بالا گرفت سرانجام به قرآن متوسل شد و استخاره گرفت. جواب خیلی خوب آمد با این توضیح که اما نتیجه ای که می خواهید را به دست نمی آورید. مبنای نامزدی ایشان، مشورت با رهبری بود تا در صورتی که ایشان نظر مثبت ...
کاش همسران شهدا نادیده گرفته نشوند
نمی دادم.آن شب ما آبادان خوابیدیم و صبح برای نماز بیدار شدیم و دوباره شروع به تماس گرفتن کردیم و گفتم حتی اگر خواب باشد باید بیدار شود.باز هم تماس گرفتم و بعد با خودم گفتم شاید تهران آمده باشد تا غافلگیرم کند. خودم را با این فکرها آرام می کردم.در شلمچه با مادرم مشغول گوش دادن به سخنرانی بودیم که برادرم و پدرم از پشت سر می آمدند، از دور صدایمان زد و گفت بلند شوید باید برویم خانه و با دستش علامت ...
آیاتی که در شان جناب عمار نازل شد/ زبان صریح اسلام و میزان حق در میدان کارزار/ شهادت عمار، عامل رسوایی ...
، سمیه) را در گرم ترین مواقع مجبور می کردند که خانۀ خود را ترک بگویند و در زیر آفتاب گرم و باد سوزان بیابان به سر ببرند. این شکنجه آن قدر تکرار شد که یاسر در آن میان جان سپرد. سمیه به ابوجهل پرخاش نمود و آن مرد سنگ دل و بی رحم تیزۀ خود را، در قلب وی فروبرد و او را کُشت. [3] مشرکان، عمار را نیز مجبور به ناسزاگویی به پیامبر(ص) کردند اما پیامبر اکرم(ص) عذر او را پذیرفت و به او فرمود اگر بار ...
اقدامات یک روحانی برای رفع محرومیت های فرهنگی-ورزشی خانواده ها
...، شورا و مربی پایگاه نمونه شهید زین الدین استان قم، عضو گردان سایبری طلاب استان قم، عضو فعال بسیج ورزشکاران، مربی مربیان صالحین آغاز فعالیت ورزشی حجت الاسلام رستمی بیان کرد: از دوران کودکی علاقه به رشته های رزمی داشتم ولی به دلیل نبود کلاس های آموزشی فرصت فعالیت در این رشته را نداشتم. در آن دوران پدرم مسئولیت فرماندهی حوزه سیدالشهدا فعلی را بر عهده داشت که با راه اندازی ...
ساعت 2 نیمه شب ما را به عروسی دعوت کردند!
هر دو یکی است ولی زمانیکه من به پشت صحنه خندوانه آمدم، متعجب شدم که شما بتوانید تنها با یک مانیتور هماهنگی خود را با یکدیگر حفظ کنید. - مهدی برقعی و حامد ذبیحی گاهی مرا شگفت زده می کنند، به نظرم روند پیشرفت آنها از روز اول تا امروز باورنکردنی است. *ساز زدن، خواندن و هم متمرکز بودن روی محتوا و دیالوگ کار را سخت نمی کند؟ - جناب خان انرژِی ذهنی و بدنی عجیبی می گیرد ...
مادرم، در امتحان الهی شهادت فرزندت آنچنان عمل کن که خواست خدا و رسول الله است
باشی که مردم بگویند حجله ی عروسی بسته است. محسن رئوف شهیری(راننده) ***پدرم از شما تقاضا دارم آن هایی که به این انقلاب و رهبری نق می زنند و همیشه بدگویی می کنند به آن ها تذکر بدهید، شاید به راه راست هدایت شوند. مرتضی زیبایی(پست امداد) ***پدر عزیز و مهربانم،به جبهه آمده ام و تو از جان و دل راضی بودی. سلام به تو ای مادر عزیزم ،که مرا به جبهه رفتن تشویق کردی ...
اوج بندگی/ شهدای تیم فوتبال میلاد، قهرمانان راه الله
خانواده از به دنیا آمدن علیرضا خوشحال و خرسند بودند. به یُمن متولد شدن علی فردای به دنیا آمدنش برای پدرم کار جدیدی فراهم شد و به سرکار رفت. همه این امر را از قدوم مبارک علی می دانستیم. هیچ کدام از فرزندان مادرم به اندازه علیرضا پر رزق و روزی نبودند؛ مادرم می گفت از اول بارداری خودم احساس می کردم پسر باشه پیش خودم می گفتم اسمش را علی می گذارم تا برامون رزق بیاورد. و پدرم وقتی از کار به خانه ...
کم کاری بی توجیه بنیاد و بی توجهی به ورزش جانبازان
ساختم که هرازگاهی برای آب و هوای خوبش بروم. فاش نیوز: شما از چه زمانی پی وارد دنیای ورزش شدید؟ - بعد از این کارها وارد ورزش شدم و البته نمیدانستم کار ورزش را باید از کجا شروع کنم. یک فردی فیزیوتراپ منزل ما بود. به من گفت یکی از دوستانم پینگ پنگ بازی میکند. مرا معرفی کردند و البته گفتند این قدر ظرفیت برای ورزش پینگ پنگ زیاد هست که نمیتوانید بیایید و جا نداریم. ...
زادعلی اصغر: آرزویم بوسیدن دست رهبر است
مدال بر گردنش انداختند. همه دانش آموزان، او را تحویل می گرفتند و من هم به او علاقه مند شدم. یک روز با این ورزشکار رفتم و این کار حتی باعث نگرانی خانواده ام شدم، اما مربی نگذاشت با او بدوم. فریادهای مربی در هنگام تمرین با این ورزشکار رویم تاثیر گذاشت و این در حالی بود که خانواده ام مخالف بیرون ماندن من از خانه با توجه به شرایط خاصم بودند. به هر حال پدر و مادرم را آرام آرام راضی کردم و وارد فضای ورزش ...
دو فرزند شهید:انتقاد کنیم حذف می شویم
ابتدای انقلاب، شرکت ساختمانی داشت، راه آهن سگزی و خیلی پروژه های دیگر کار پدر من بود، او وقتی شهید شد سه تا خانه داشت. صفوی: همیشه می رفتم زیر پای پدر قایم می شدم و یک پتو روی من پهن می کرد. دژبانی اول و دوم را رد می کردیم و می رفتیم. حتی عکس خانوادگی در آبادان داریم برای زمانی که در حصر بود، که نیروهای عراقی به ما تیراندازی کردند که بابا همه ما را سریع داخل ماشین پرت کرد و فرار کردیم و با ...
ماجرای شهید "مبشر" و یک دزد
راز و نیاز با پروردگار سپری کرده بود و انگار می دانست دیگر ماندنی نیست. چند روز قبل منافقان قصد ترورش را داشتند اما موفق نشده بودند. از خانه بیرون رفت و دوباره برگشت. رفتم جلوی در. گفت: نگاه کن دل و روده ماشینم را بیرون ریخته اند. ظاهرا می خواستند بمب بگذارند و موفق نشده اند. گفتم بگذار من بروم جلو ببینم چه خبر است. اجازه نداد. ماشینش را راه انداخت و رفت. در خانه را که بستم لحظاتی بعد صدای شلیک ...
کریم باوی: حسرت روزهای جبهه را می خورم
بار شانزده سال داشتم که به جبهه اعزام شدم .خب چرا، خیلی ها می گفتند نرو جبهه. مخصوصا وقتی که فوتبال بازی می کردم و بازی مرا می دیدند می گفتند نرو جبهه و همین جا بمان و فوتبال بازی کن اما دلم من جای دیگری بود. حتی وقتی قلعه نویی بازی مرا دید و گفت بیا تمرین شاهین فرار کردم و رفتم جبهه.وقتی هم که اولین بار به تیم ملی دعوت شدم همین کار را کردم. کلا سر نترسی داشتم. اصلا شرایط آن زمان با امروز خیلی فرق ...
ادعای ترامپ: توافق هسته ای، اقتصاد ایران را نجات داد/ کلینتون: بدون شلیک یک گلوله با تهران توافق کردیم
به گزارش گروه بین الملل کمال مهر ؛؛ شبکه تلویزیونی سی ان ان گزارش داد: نامزد جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در آمریکا در پاسخ به این پرسش که فکر می کنید چرا شما بهتر می توانید اوضاع مشاغل را در کشور سر و سامان بدهید گفت: مشاغل دارند از آمریکا فرار می کنند و کشورهایی همچون مکزیک و چین را به رفاه می رسانند. نامزد حزب جمهوری خواه آمریکا در ادامه گفت برای کاهش مالیات ها تلاش خواهم ...
عبدالحمید خلاقیتش را به جبهه برد/ عبدالمجید منِ گمشده اش را در جبهه یافت
شهید شده است. از شدت فشار روحی که بر من وارد شد از حال رفتم. پایان چشم انتظاری در ماه مبارک رمضان کلامش که به اینجا می رسد، گویی قلبش آرام می گیرد. نگرانی هایی که دقایقی پیش در چهره و کلامش بود، تمام می شود. کلامش را اینگونه به پایان می رساند. بعد از مفقودی عبدالحمید، یک نفر مرا به مراسم تشییع شهدا می کشاند. در تشییع گاهی با شهدایی روبرو می شدم که تنها یک استخوان از آن ها باقی ...
گفت و گو با دختری که دربی را در استادیوم دید
...> اگر خانواده ات نمی دانند، پس چطور حاضر می شوی و چطور می توانی این همه ساعت بیرون از خانه باشی؟ در خانه حاضر نمی شوم. بهشان می گویم که با دوستانم بیرون می رویم. کجا حاضر می شوی، خانه دوستانت؟ نه. در سرویس بهداشتی پارک ها. کسانی که آنجا هستند، تو را می بینند تعجب نمی کنند؟ چرا شوکه می شوند. دفعه اول در پارک نزدیک خانه مان حاضر شدم. ولی برای دربی ...
زادعلی اصغری:دیوید بکهام حق را به ما داد!
عکس سلفی بیندازند اما در کشور ما خیلی ها اصلا مرا نمی شناسند. دینم را به کشورم ادا کرده ام من دینی به فوتبال کشورم ندارم چون در این هشت سالی که در فوتبال پنج نفره حضور دارم هر آنچه در توان داشته ام را در طبق اخلاص گذاشته ام. می روم تا فرصت برای دیگران مهیا شود هرچند که رئیس فدراسیون از من خواسته در تصمیم خود تجدید نظر کنم اما به واقع خیال ماندن ندارم. در ایران تراکتورسازی؛ در دنیا ...
ماجرای ملاقات با حاج احمد متوسلیان / شهدای شنام هنوز تفحص نشده اند
بیاید اما گفت: دنبال من بیا. 6 فروند قاطر آورده و به بوته های گون بسته بود. اشاره کرد به جنازه ها و گفت: اینها پدر و مادر دارند بیا کمک کن تا آتش سنگین نشده اینها را بفرستیم عقب. من در ذهنم گفتم احتمالا می خواهد جنازه ها را روی قاطر بار کند و افسار را به من بدهد تا من از این جهنم خلاص شوم. من که تا آن روز خون دماغ هم ندیده بودم مجبور شدم کمک کنم تا جنازه ها را روی قاطر بگذاریم. فقط ...
پنج روز عمل مداوم در عملیات کربلای 5
هم باید به رزمنده های مجروح و هم به مردم عادی رسیدگی می کردیم. روز ششم جنگ بود که صدای تانک می آمد و مردم گفتند عراقی ها شهر را گرفتند. نمی خواهید فرار کنید؟ بعد از چند دقیقه دیدیم تانک ایرانی بود. اینقدر امکانات نبود که راننده تانک یک گروه پنج نفره مجروح را با تانک به بیمارستان آورده بود. روز هفتم مهر پنج موشک 9 متری زدند به محله فقیرنشین دزفول و سه موشک به محله ای زدند که ...
شهیدی که شهید نشد
داشت که این امر در اوج گرما یک وضع غیر عادی ایجاد کرده بود که گاهی سبب خنده ناآگاهان می شد؛ او مجبور بود همیشه داخل کفش هایش آب بریزد تا سوزش پاهایش تسکین پیدا کند. پدرم پس از بهبودی نسبی به تدریج عزم خود را جزم می کند تا رسالت خود را که ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بود، از سر بگیرد و ادامه تحصیل را سرلوحه برنامه های خود قرار می دهد. ثبت نام در مدرسه ایثارگران قزوین و جدیت در درس و تحصیل را در ...
راکرها لولو نیستند!
هیچ ایده ای نداشتم و از طریق کاوه با کارهای راک فارسی آشنا شدم. هیچ وقت درگیر شعر نبودم و وقتی قطعه ای را می شنوم، موسیقی آن مرا با خود می برد و اگر کسی به من یادآوری نکند، شعر آن را اصلا متوجه نمی شوم! از گروه اوهام جدا شدم، چراکه به بن بست رسیدیم. هرچند گروه هم چنان فعالیت می کند. اما ادامه دادن در گروهی که سالانه درنهایت چهار اجرای زنده برگزار می کند، برای من فعالیت یک گروه محسوب ...