سایر منابع:
سایر خبرها
گذری بر زندگی سردار شهید علی داوری
هم عصر بودم و از ولایتش بهره نجسته و به فرامینش نیندیشیدم. خدایا چه کارهای زشتی که از من سر زد و تو آن را پوشاندی و چه بسیار بلاهایی که از من برگرداندی و چه بسیار خطاهایی که مرا از آن نجات دادی و چه بسیار ناملایماتی که از من دور ساختی. خدایا، بارالها بیامرز گناهانیکه مرتکب شده و خطاهائیکه گرفتارش شدم. من براستی بیاد تو بسویت تقرب می جویم و بوسیله تو از حضورت شفاعت و از تو می خواهم که ...
نمایش عریان تبعات جنگ!
توضیح داد که این عکس دختری است که پدرش را در جنگ از دست داده است. من خودم پدرم را از دست داده ام و می دانم که این موضوع بسیار دردناک است. با وجود دردناک بودن، موضع خیلی مرا درگیر نکرد. چون بسیاری دیگر بودند که شرایط آن دختر را داشتند. *محل اردوگاه کجا بود؟ مرز ترکیه، جایی که در پایان فیلم هم به آن اشاره می شود. وقتی عکس را به من نشان داد (هیلین دختر 10 ساله فیلم)، لیستی از ...
پایان دادگاه معلمی که همراه4دانش آموز دست به آدم ربایی زد - معلم برای همراهی دانش آموزانش جه دروغی گ
سابقم (24 ساله) پسر شاکی را با تهدید اینکه داعشی هستیم، از جلوی خانه اش دزدیدیم و به باغ بردیم. سپس با پدرش تماس گرفتم و ابتدا 300 میلیون تومان خواستم. وقتی فهمیدم ماجرا را به پلیس گفته، خودم را معرفی کردم و همان 60 میلیون تومانم را خواستم اما دیگر فایده ای نداشت و پلیس دستگیرمان کرد. پس از او نوبت به سه دانش آموز نوجوانش رسید. آنها از دروغی که معلم شان گفته بود پرده برداشتند و گفتند: ما ...
غیاث طبری: جوانان ایرانی در عمل به ارزش ها پای بند هستند/ بی توجهی مسؤولان به ذائقه جوانان در کشور
...، خونگرم و اهل ذوق هستند، صفا و صمیمیتش موجب شد تا ما بیش از زمان وعده داده شده با او به گفت وگو بنشینیم. فارس: از خودتان بگویید؟ مژده غیاث طبری هستم متولد سال انقلاب، اهل و ساکن بابل، در خانواده ای رشد یافتم که همیشه تلاش و کوشش در آن سرلوحه بوده است و پدر و مادرم برای من الگوی همیشه دویدن بوده اند، سال های نوجوانی و جوانی را در این خانواده پشت سر گذاشتم، دبیرستان را به ...
نقشی در مرگ پدرزنم نداشتم +تصویر
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، شامگاه دوشنبه مرد جوانی به نام علیرضا با پدرزن 56ساله اش مقابل کلانتری نبرد تهران درگیر شد. پس از بالا گرفتن این درگیری، مرد میانسال به نام مصطفی حالش بد شده و زمانی که او را به بیمارستان سوم شعبان تهران منتقل کردند، او فوت کرد. موضوع مرگ او به بازپرس سجاد منافی آذر، کشیک قتل دادسرای امور جنایی تهران گزارش و با دستور قضایی تحقیقات پلیسی آغاز شد. همسر ...
جوان محکوم به قصاصی که آزاد شد؛ هر روز فکر می کنم دوباره متولد شده ام
دقیقا در بطن توفان بودم. وقتی می گفتند فلانی اعدام شد، با خودم می گفتم کی نوبت من می شود؟ یک دفعه خودم در همان شرایط قرار گرفتم که دیدم بین مرگ و زندگی هستم. وقتی در چنین شرایطی قرار داری خدا واقعیت هایی را برایت روشن می کند. چند وقت زندان بودی و آنجا چه می کردی؟ چهار سال و هفت ماه. سرگرمی ام شده بود قرآن خواندن. الان سه جزء قرآن را حفظ هستم و زیارت عاشورا و دعای حضرت ولیعصر ...
دزد نامرئی چگونه به دام افتاد
کمی آب خورد و نگاهی به من انداخت و گفت: چند روز قبل برای انجام کاری خودروی سمند سفیدم را از پارکینگ خارج کردم. خیابان شلوغ نبود و من بدون اینکه خودرو را خاموش کنم پیاده شدم تا در را ببندم. راستش وقتی داشتم از ماشین پیاده می شدم مرد مشکوکی را دیدم اما به خودم نهیب زدم که اشتباه کرده ام و نباید درباره دیگران، بد قضاوت کنم. به همین خاطربه طرف در پارکینگ رفتم. داشتم قفل بالای در را می انداختم که ...
سقوط مشکوک مادر، زندگی بخش 4 بیمار
سمت بالکن رفت تا هوایی تازه کند، که ناگهان با صدای سقوط از بلندی به سمت بالکن رفتیم که مشاهده کردیم مادرم به پایین سقوط کرده است. وی افزود: او مرگ مغزی شده و با توجه به این که کارت اهدای عضو داشت و همیشه به من و پدرم توصیه کرده بود اگر حادثه ای برایش رخ داد، اعضای بدنش را اهدا کنیم، به وصیت او عمل کردیم و اجازه دادیم چهار عضو بدن مادرم به بیماران اهدا شود. گفته های مادربزرگ و دایی هایم را نمی پذیرم. پدرم اصلا نقشی در مرگ مادرم نداشت. او هنوز نتوانسته با غم از دست دادن مادرم کنار بیاید. با دستور بازپرس جنایی تحقیقات در این باره ادامه دارد. جام جم 110 ...
دخترها نوحه بابا می خوانند/ این شهید پیکر ندارد!
خیلی خوشحال بود. از اینکه دارد بابا می شود آرام و قرار نداشت. اما بازهم ماموریت هایش ادامه داشت. بچه دار شدن در کنار تمام خوبی هایش خوشحالم می کرد که دیگر تنها نیستم. من به مرتضی خیلی وابسته بودم و کم دیدنش بیشتر آزارم می داد. آنقدر وابسته بودم که وقتی تماس می گرفتم و جواب نمی داد، نگران می شدم و چندین بار دیگر می گرفتم. یکبار آنقدر شماره اش را گرفتم که دکمه های موبایلم خراب شد. مرتضی خیلی خوددار ...
زن جوان برای خودش هوو آورد
مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و ...
زنی که سر داعشی ها را "می پزد" (+عکس)
همسر اولش کشته شد. او اما تجدید فراش کرد ولی داعشی ها همسر دومش را نیز در اوایل سال جاری میلادی به قتل رساندند. او می گوید که داعشی ها حتی پدر و سه برادرش را کشته اند و حتی به سگ ها و پرنده های خانگی او نیز رحم نکرده اند. البته خود وحیده محمد نیز چندین مرتبه خطر مرگ را به شدت احساس کرده است. او می گوید: داعشی ها تاکنون 6 بار قصد کشتنم را داشته اند. چندین ترکش در سر و هر جفت ...
بچه های امروز از همه چیز اشباع شده اند
با آقای محمد نوربخش آشنا شدم که به جای مارلون براندو در فیلم پدرخوانده صحبت کرده بود و شهرت زیادی داشت. عاشق صدای او شدم. از همان جا تصمیم گرفتم دوبلور شوم. اما آقای نوربخش به من گفت باید درس خودت را بخوانی. دو سال پیگیر ایشان بودم هر استودیویی برای ضبط می رفت، آن قدر آنجا می ایستادم تا اجازه بدهند داخل شوم. بعدها خود آقای نوربخش گفت آن قدر از سماجتت کلافه شده بودم که به همکارانم می گفتم مرا جایی ...
اسارت چندین ساله سه دختر در خانه وحشت
دادگستری مرا به واسطه چند سال حضور در این حوزه خبری و پوشش اخبار مربوطه بخوبی می شناخت. پس از سلام و احوالپرسی موضوع را با او درمیان گذاشتم. درحالی که از شنیدن حرف هایم شوکه شده بود و خنده اش گرفته بود گفت: از این ماجرا که می گویی مطمئنی؟! من هم درپاسخ گفتم: بله مطمئنم که درآنجا کودکانی اسیرهستند. هنوز مطمئن نبودم که حرف هایم را باورکرده باشد که با فرمانده انتظامی منطقه تماس گرفت و ...
رقص شوم در مهمانی شبانه
خانوادگی بیست روزه بدون اطلاع من بود و هرچه زنگ می زدم، رد تماس می دادند. متاسفانه مادرهمسرم از روز اول جلوی پای ما سنگ می انداخت. هر عید و مناسبتی که فرا می رسید، مرا خون جگر می کرد و می گفت باید کادوی گران قیمت و ریخت وپاش آن چنانی کنی. کارم به جایی رسیده بود که از عهده خرج ومخارج لوازم آرایشی و هزینه های سنگین سالن آرایش و زیبایی نامزدم برنمی آمدم. خسته شده ام. اگر تا حالا چیزی نگفته ام، به خاطر احترام پدرم بود؛ چون نامزدم دختر دوست قدیمی اش بود و او برایم انتخاب کرده است. اما حالا دست به دامان مرکز مشاوره شده ام. با این وضعیت نمی توانم ادامه بدهم . ...
نجات سه دختر از خانه وحشت
... بنابراین با آن زن تماس گرفته و پس از دریافت نشانی دقیق همراه راننده روزنامه راه افتادیم. پس از رسیدن به محل مورد نظر، آن زن که خیلی هم می ترسید خانه مورد نظر را نشان مان داد وگفت: مردخانه ساعتی قبل مثل اغلب روزها سوار بر وانت بارش از خانه بیرون رفته و تاظهرهم بر نمی گردد. پس از شناسایی خانه مورد نظر از طریق پشت بام همسایه ها خودم را به حیاط کوچک پشتی خانه ویلایی قدیمی رساندم. از ...
روایت ناگفته شهیدی که محل دفنش را به پدر اطلاع داد
بعد از گذشت مدتی مارا صدا زد و گفت مسعود اینجاست... وقتی که پدرم ما را صدا زد به طرف او رفتیم و جایی که پدرم نشان داد را بررسی کردیم اول که دستمان را زیر خاک بردیم متوجه چیزی نشدیم اما بیشتر که گشتیم او را پیدا کردیم. از پدرم درمورد چگونگی پیدا شدن مسعود پرسیدیم.پدرم گفت:زمانی که شما مشغول کندن زمین بودید و من مسعود را صدا میزدم پاسخم را داد اول فکر کردم خیالاتی شدم که دوباره ...
زندگی و مرگ کلنل محمدتقی خان پسیان
آماده جان نثار کردن در راه کلنل اند. محمدتقی ناچار تسلیم حمایت ها می شود و در پاسخ آنها جواب می دهد: من تسلیم نظر شما شدم ولی امیدوارم این ساعت و دقیقه را فراموش نکنید. اما همین ماژور محمودخان، نخستین موافق او، از امرش سرپیچی کرد. نوذری به هنگام عزیمت کلنل به گناباد فرماندهی اردوی نادری و حکومت نظامی قوچان را بر عهده داشت و پس از احضار به مشهد، کفالت قوای قوچان را به جای سروان کاظمی که افسری لایق ...
قبل از این جنایت هولناک به سرنوشت این 4 کودک فکر کرده بودی؟
قتل عجیب همسر ساعت 8 شب دوشنبه 5 مهر امسال، مردی هراسان با پلیس مشهد تماس گرفت و از مرگ یک زن و مرد خبر داد. به دنبال این تماس بازپرس سید جواد حسینی و تیم تحقیق راهی محل حادثه شدند. آنها با ورود به محل با جسد حلق آویز مرد جوانی روبه رو شدند که جسد همسرش هم کمی آن طرف تر افتاده بود. برادر این مرد که موضوع را به پلیس اطلاع داده بود گفت: برادرم چهار بچه 9، 7، 4 و یک سال و نیمه ...
بسته خبری سفیر چهارشنبه 07 مهرماه 1395
...:07] جان کری روسیه را تهدید کرد وزیر خارجه آمریکا در تماس با همتای روس خود تهدید کرده که اگر حملات هوایی روسیه به حلب ادامه یابد، واشنگتن تمام تماس ها و همکاری ها با مسکو در مورد سوریه را متوقف می کند. __________________ http://telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [26.09.16 21:18] [ Video file ] امام خامنه ای خطاب ...
سرنوشت تلخ دختری که در 13 سالگی مادر شد
دختر 10 ساله وقتی بخاطر ازدواج مادرش به خانه مادربزرگ پناه برد تصور نمی کرد در 13 سالگی باردار شود ودر نوجوانی مادری کند. به گزارش رکنا، این دختر که در شرایط بدی زندگی می کند از پدر بچه اش که خود را پنهان کرده شکایت داشته و با صلاحدید بازپرس پرونده تحت نظر مشاوره قرار دارد. سهیلا که هنوز کودکانه حرف می زند در شکایت خود گفت: با مرگ پدرم شرایط بدی داشتیم تا اینکه مادرم ازدواج کرد و من ...
فریب پسران نوجوان برای رسیدن به طلب 20میلیونی
...> منوچهر وقتی در جایگاه حاضر شد، اتهامش را قبول کرد و در شرح ماجرا گفت: من معلم یکی از دبیرستان های ورامین هستم. مدتی قبل از حادثه با پدر یکی از دانش آموزانم بر سر خرید یک خودرو اختلاف حساب 20 میلیون تومانی پیدا می کردم. هر وقت پولم را طلب می کردم، او از دادن آن طفره می رفت تا اینکه به فکر آدم ربایی افتادم. تصمیم گرفتم با ربودن علی، پسر آن مرد به پولم برسم. از آنجا که برای اجرای نقشه ام به همدست نیاز ...
داستان بیل شنکلی؛ از عمق معدن تا هفت آسمان بزرگی
جوانان بود. در حالی که لیورپول در دسته دوم با سرمربیگری دان ولش و بازیکنانی نظیر بیلی لیدل، جان ایوانز، رونی موران و جف توئنتی من دست و پا می زد، شنکلی کارش را با هادرزفیلد که در دسته اول بود آغاز کرد. کار او در باشگاه جدید پیدا کردن استعداد ها و پرورش آن ها بود. وضعیت شغلی او برای مدت زیادی در این حال باقی نماند و او با کارنامه ای که شامل بازیکنان جوان با استعداد زیادی می شد، به هدایت تیم ...
اعدام یک متجاوز و 2 سارق مسلح طلافروشی
.... وقتی متوجه نیت سیاه آنها شدم با گریه و التماس خواستم مرا به خاطر شوهر و فرزندم رهایم کنند، اما گریه و التماس های من فایده ای نداشت و آنها تصمیم شیطانی خود را گرفته بودند به همین خاطر در مقابل آنها مقاومت کردم که یکی از آنها با چاقو ضربه ای به گردنم زد و بعد آنها در حالی که من زخمی شده بودم، آزارم دادند و در پایان بعد از اینکه دو گوشواره، دستبند، دو عدد انگشتر و گوشی موبایلم را سرقت کردند ...
عاشق خدمت به مردم میهنم هستم/ دعا در حق پدر و مادرم ارزشمندترین دعای بیماران
تصمیم گیری همه پزشکان مؤثر است و بعد دیگر هم حس احترام و مسائل مالی است.اما از علت به گرایش به جراحی قلب باید بگویم از زمان کودکی بر اساس حس و آرزویی که مادرم به این داشت که فرزندانش را به اوج برساند و همچنین استعدادی که در وجود خود می دیدم نهایتاً سبب شد که به رشته پزشکی گرایش پیدا کنم علت دیگر نیز به دلیل بالا بودن مرگ ومیر افراد جامعه به علت این بیماری بود. اگر به گذشته برگردید مجدداً ...
نیمه پنهان جنگ/ناگفته هایی از ایثار همسران و مادران شهدا
صبحانه را با هم خوردیم. بعد از خوردن صبحانه به سمت پدرش رفت و او را بوسید و مرا در آغوش گرفت، فهمیدم که زمان رفتن علی شده به او گفتم: دلت برای من نمی سوزه، حرف من و پدرت را گوش ندادی اما تو را به حضرت علی(علیه السلام) می سپارم خودش نگهدارت باشد . از پدرش خداحافظی کرد اما پدر ناراحت بود و برای بدرقه علی نیامد. من نیز با فاصله تا محل اعزام رفته و وی را بدرقه کردم. بعد از چند ساعت دوستان ...
روایت یک قتل دلخراش در شیراز: موبایلم گم شد، مادرم را با بلوک سیمانی کُشتم
مادرش اعتراف کرد. وی در اعترافات خود به کارآگاهان گفت: من و مادرم مدام سر موضوعات مختلف باهم درگیر می شدیم. روز حادثه تلفن همراهم در خانه گم شده بود از این موضوع عصبانی بودم و با او درگیر شدم. گم شدن موبایل مرا بسیار عصبانی کرده بود و با او شروع به جر و بحث کردم که ادامه آن منجر به درگیری میان ما شد. وی ادامه داد: زمانی که از هم جدا شدیم و مادرم نشست، بلوک سیمانی را ...
شهید حسن شاطری به روایت فرزند
رنگی داشت، اما کاملاً نسبت به دغدغه های فرزندانش کاملاً آشنا و گویی سالیان سال در کنار ما بود. هنوز پندها و نصیحتهای ایشان چراغ راه بنده و سایر اعضای خانواده مان است. فرزند شهید حسن شاطری ضمن بیان اینکه مادرم به دلیل مسأله حضور کم رنگ پدرم گلایه نمی کردند، افزود: رابطه پدر و مادرم به قدری بر مبنای اعتماد بود که پدرم تمام زندگی خود را به ایشان سپرده بود و مادرم سعی بر مدیریت خانواده داشتند ...
جزییات درگیری مرگبار پدرزن با دامادش از زبان داماد/ نمی خواستم پدرزنم را بکشم
.... میلاد که از مرگ پدر زنش شوکه بود در شعبه سوم دادسرای جنایی تهران به بازپرس ویژه قتل گفت: من قصد کشتن پدر زنم را نداشتم، وقتی با او درگیر شدم ناگهان روی زمین افتاد و بیهوش شد. بازپرس منافی آذر پس از شنیدن اظهارات میلاد و همسرش مینا دستور انتقال جسد متوفی را به پزشکی قانونی برای تعیین علت دقیق مرگ صادر کرد و میلاد بازداشت شد. پیش از ظهر دیروز میلاد به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران ...
سناریوی مدرسه ای برای گروگانگیری
گرفت و تهدید کرد اگر 60 میلیون تومان به او ندهم، بلایی بر سر پسرم می آورد. با کشف این سرنخ روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه ای شد. ماموران با ردیابی های پلیسی، مخفیگاه متهمان را در باغی در حاشیه تهران پیدا کرده و با دستگیری پنج نفر در آنجا پسر گروگان را آزاد کردند. پسر جوان پس از آزادی در تحقیقات گفت: مقابل در منتظر پدرم بودم که متهمان با معرفی خود به عنوان داعشی، وارد ...
مسئولان فراموش نکنند میراثدار خون شهدا هستند
بود که با اصابت ترکش دوباره مجروح شدم. قهرمان شنای جهان با اشاره به یکی از خاطراتش از دوران دفاع مقدس گفت: من و برادرم پس از پایان مرخصی می خواستیم به جبهه ها برگردیم، در خانه پدری بودیم که رو به مادرم گفتم چه می شود دو تا شهید از یک خانواده. مادرم رو کرد و به من گفت تو متاهلی و بچه داری اما اگر داداش کوچکترت ... پس از آن وقتی دوباره به جبهه برگشتیم در عملیات کربلای 2 برادرم شهید شد و ...