سایر منابع:
سایر خبرها
آخرین عکسی که عباس کیارستمی گرفت
.... بهمن کیارستمی نوشت: امروز یادم افتاد آخرین عکسی که ابوی گرفته تا امروز روی گوشی ام بوده و تا حالا کپی اش نکرده بودم. خدا رحم کرده این عکس تا امروز توی جیب من چیز گم کن و سر به هوا مونده بود! فرزند کیارستمی همچنین در کنار این عکس تصویری از عباس کیارستمی چند روز قبل از عمل جراحی منتشر کرد که این تصاویر بیانگر حال مساعد او است. ...
سرنوشت شوم قاتلان امام حسین(ع)
.... آن را به من بده تا دفنش کنم! بدیل گفت: ولی امیر راضی نخواهد شد و من امیدوارم که جایزه و انعام خوبی بگیرم. قاسم گفت: امیدوارم که خدا به خاطر این جنابت، بدترین پاداش را بدهد، او همیشه در انتظار روزی بود تا قاتل پدرش را از صفحه روزگار برچیند و این امر بعد از چند سال در زمان مصعب بن زبیر که به جنگ با جمیرا (خمیرا) لشگر کشیده بود و آن مرد تمیمی در آن لشگر بود، اتفاق افتاد. قاسم بن حبیب ...
وقتی رضا شمر شدم/ در تعزیه از مردم کتک خوردم
را در مصاحبه کمک می کنند. شاگردان در همه رده و سنی هستند. از حاج علی همدانی 64ساله که خود مسئول هیئت عزاداران شهر ری است تا آقای اصغری که فقط 24 سال دارد و به قول خودش جزو آخرین شاگردان حاج رضا است. استاد حالا گرد پیری بر چهره اش نشسته و دست و صدایش می لرزد؛ اما تا نام تعزیه و اباعبدالله می آید طوری تعزیه می خواند که باورمان شود همان رضا شمر سال های پیش است! ما هم بارها در میان مصاحبه تعزی خوانی ...
علی دایی: شباهت های زیادی بین من و انصاری فرد وجود دارد
را به خدمت بگیرد و از همان زمان دانستم که او به بازیکن بزرگی تبدیل خواهد شد و افتخارات زیادی کسب خواهد کرد. از همان ابتدا او نشان داد که شم بالای گلزنی دارد و می تواند با توپ حرکات خوبی انجام دهد. از همان ابتدا که او را دیده بودم به کارش ایمان داشتم و می دانستم که بهتر خواهد شد. وقتی از سایپا رفتم او به پیشرفت خود در این تیم ادامه داد و توانست نام خود را سر زبان ها بیندازد. پیشرفت کریم دائمی و خوب ...
گرداب سوء ظن
...، ولی با واکنش سخت من مواجه می شد چرا که من او را به بی احساسی محکوم می کردم ومی گفتم به خاطر دوست داشتنت است که مواظبم رقیب دیگری گیرم نیایدوتو فکر میکنی من دیوانه ام. ولی نمیدانستم که با رفتارهایم تیشه به ریشه زندگی ام میزنم . شهروز دیگر آن مرد مهربان وسرزنده نبودودیگر تحمل رفتارهای مرا نداشت وگوشه گیر شد و حدود یک ماه به علت افسردگی در بیمارستان روانی بستری شد ووقتی به خانه برگشت خانواده ...
محمد فیلی به خاطر نقش شمر در خانه تحریمش کردند
نمی شد که این نقش را برای من درنظر گرفته اند. تا آن زمان هم نقشی جدی و منفی مثل شمر را بازی نکرده بودم اما کارگردان مختارنامه با بررسی همه جوانب نقش شمر را به من پیشنهاد داد و من با اکراه پذیرفتم! اکراه به این دلیل که نقش شمر را قرار بود بازی کنید؟ بله! چون منفورترین شخصیتی است که از بچگی در ذهن من شکل گرفته بود. بچه که بودم همراه والدینم به مراسم عزاداری امام حسین(ع) می رفتم و ...
خاطراتی از محرمِ جبهه ها؛ عزاداری سال 1363 متفاوت بود
به دنبال فراهم کردن مقدمات بودیم. در آن دوران پرچم چاپی وجود نداشت و همه را باید دوخته و با دست می نوشتیم. بعد هم به صورت سهمیه بندی به هر گردان تعدادی پرچم می دادیم تا در مراسم استفاده کنند. به خاطر می آورم یک سال سردار بهروز سروری، تدارکاتی مانند پرچم، عَلَم و کتل را برای عزاداری ماه محرم تهیه کرده و با خود به واحد تبلیغات گردان آورد. یک شب هم با همان عَلَم ها همراه با هیأت عزادارانِ گردان به ...
جامعه عربستان از نمای نزدیک
تغییر وجود دارد؟ محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان سعودی؛ بدر بن سعود، وزیر دفاع عمان؛ و اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا، در نشست شورای هماهنگی خلیج فارس در ریاض – آوریل 2016 ملاقات با محمد بن سلمان و امپراتوری پارس در ماه ژانویه به همراه سردبیر اکونومیست به عربستان رفتم تا دیداری به محمد بن سلمان داشته باشم. او عملا حاکم عربستان است. البته در زمان خوبی به آنجا ...
بازیگر زن معروف بخاطر عشقش 40 کیلو لاغرکرد!+عکس
عاطفی داشتم. کسی را خیلی دوست داشتم. او ازدواج کرد و بعد از ازدواج او من دچار این حالت شدم و به مرور این ماجرا در من تقویت شد و ریشه دواند تا مرحله ای که 8 سال از بازیگری و کار در سینما دور افتادم. به خانه پیشکسوتان رفتم تا عشقم را فراموش کنم دوری از سینما و کار باعث شد تا به فکر تاسیس خانه پیشکسوتان بیفتم. اصلا این کار را شروع کردم تا مشکلات خودم را فراموش کنم. آن روزها ...
بدل گلزار در خانه مجردی یک زن دستگیر شد!
ازدواج کرد و روابط من با برادرشوهر خواهرم نزدیک تر شد. دوستانم به خاطر زیبایی چهره ام به من لقب گلزار داده بودند. در این میان برادرشوهر خواهرم پیشنهاد کرد در سرقت طلا از سالخوردگان با او همکاری کنم. من هم به خاطر ولخرجی های زیاد و بدهکاری که بر اثر قماربازی داشتم، این پیشنهاد را قبول کردم؛ چرا که متین چند بار در شمال کشور از این سرقت ها انجام داده بود. از آن روز به بعد به مرکز ...
عزاداری در دوران اسارت با طعم آمپول های ضدعاشورا
اباعبدالله الحسین(ع) به چگونگی اعزام خود به جبهه اشاره کرد و گفت: نخستین اعزامم به جبهه ها به سال 1362 بر می گردد، آن موقع من طلبه بودم و به لحاظ سنی برای رفتنم به جبهه مانعی نبود اما به خاطر جثه کوچکی که داشتم مانع اعزامم می شدند حتی با دستکاری شناسنامه ام نتوانستم ثبت نام کنم اما بالاخره پس از گذراندن دوره های آموزشی، در قسمت پشتیبانی و نامه رسانی لشکر نصر بودم تا اینکه به عنوان نامه رسان در ...
از منچستر پیشنهاد دارم / آرزویم بوسیدن دست رهبر است / لقبم مسی است ولی عاشق رونالدو هستم / مطمئن باشید ...
که در تبریز حضور داشت ناظر این صحنه بود. بعدها برای تشکیل تیم فوتبال نابینایان اردویی در تهران و منطقه تهران پارس برگزار شد که من هم جزو دعوت شدگان بودم. اولین گل فوتبالی ام را هم در آن اردو از روی یک ضربه ایستگاهی به ثمر رساندم. آن اردو روی چمن طبیعی برگزار می شد. بعد از شش ماه تمرین در مسابقات کره جنوبی توانستیم مقام سوم آسیا را کسب کنیم و این شروع زندگی فوتبالی من بود. * اولین بازی ...
ربودن دختر 15 ساله پس از آشنایی تلگرامی
خواست تا حضوری با هم دیدار داشته باشیم. دفعه اول که به دیدن حفیظ رفتم موضوع مشکوکی ندیدم، اما بار دوم او به این بهانه که می خواهد مرا به خانواده اش معرفی کند به خانه دعوت کرد. من که فریب حرف هایش را خورده بوده به محض ورود به خانه حفیظ متوجه نقشه شیطانی اش شدم. در خانه حفیظ از خانواده اش خبری نبود اما چند مرد جوان به استقبالم آمدند. از آن به بعد من اسیر حفیظ شدم و او با خانواده ام تماس گرفت و از ...
بیضایی، عناصری، تقیان و چلکوفسکی از تعزیه می گویند
برخورد خوبی داشت و از کار من استقبال کرد و گفت اول فیلم را ببینم. وقتی فیلم را دید خوشش آمد و فوری قرار گذاشت و مصاحبه را گرفتیم. نگاه ها در نکاتی به هم می رسیدند پرویز جاهد با اشاره به زمان ساخت تعزیه به روایت دیگر گفت: این مستند را قبل از اینکه برای ادامه تحصیل بروم لندن ساختم؛ حدود سال 1378 بود. فکر می کنم نکته مهم این مستند این است که هرکدام از کارشناسانی که در این فیلم ...
سرگذشت نخستین شهید ارامنه که بورسیه را به شهادت فروخت
: “بیا اینجا پیش من ، ببین چه باغ بزرگی خریده ام . ببین اینجا چه درخت های سیب قرمزی دارد”. بعد از فوت همسرم، یکی از دخترهایم ام اس گرفت . سال های سال هم از او پرستاری کردم و مراقبش بودم. حس می کنم خدا داشت با آن سختی ها، مرا آزمایش می کرد. حالا درست سی سال از شهادت زوریک می گذرد. وسایل پذیرایی را آماده کرده ام و نشسته ام روی مبل به مرور این خاطرات، به سختی ها و شداید طاقت فرسای ...
ایران – عربستان؛ پیدا و پنهان یک رابطه 30 ساله
؛ بنابراین عربستان به عنوان یک کشور حافظ تعادل در تأمین انرژی جهان شناخته می شود و به این دلیل جزوی از منظومۀ سیاسی و امنیتی و اقتصادی در منطقه محسوب می شود. علاوه بر این، عربستان با استفاده از درآمدهای نفت طی 30-40 سال اخیر، به فکر توسعۀ زیرساخت های اقتصادی مثل پتروشیمی ها افتاد. قبل از آن، عربستان بیشتر تولیدکننده و صادرکنندۀ نفت خام بود؛ اما از یک سال مانده به پیروزی انقلاب اسلامی سراغ تبدیل نفت به ...
بدان زبان که تو دانی (در پیرامُنِ دو شرحِ دیوانِ حافظ)
به ذکرِ دایم مشغول باش و نه ماهِ دیگر را پارسایی کن، یعنی همه سال را پارسا باش، لیکن در آن سه ماه روزه و نماز و عبادت را با ذکرِ دل و اعتکاف بیارای. خواننده این سطور باور می کند این چنین حرفِ عامیانه ای از جانبِ یکی از فضلایِ عصرِ ما صادر شده باشد؟ اگر به چشم خود ندیده بودم یقین می کردم این گفته مولانایِ شعرنشناس: محمدِ دارابی است نه قولِ بهروزِ ثروتیان. متاسفانه شرحِ ثروتیان پُر ازین عباراتِ بی سر ...
روایت مادر شهید مدافع حرم از فرزندی که رفتارش شهادتش را در تاسوعا رقم زد
حریم اهل بیت دادیم. در این یکسال به خواب شما نیامده است؟ یکبار به خوابم آمد، یک شب نمازم تمام شد, یکدفعه چشمم به عکسش افتاد که بغلم بود و دیدم محمد حسین نگاهم می کند و لبخند می زند.به خاطر دلتنگی که داشتم , با او دعوا کردم و خیلی جدی به او گفتم به چه نگاه می کنی نگاه دارد؟اصلا فکر می کنی من چقدر دلتنگ تو هستم؟ به خواب همه می روی الی من! خدا شاهد است همان شب به خوابم آمد. رفتم ...
یا به استقلال نمی آیم یا دوباره آن را بزرگ می بندم! / به من حسادت می کنند / قول ستاره سوم را به حجازی ...
پرورش دهد و سازوکار موفقیت آنها را مهیا و بعد علیه آن مربیان اقدام کند؟ - اینها مریض هستند. چون خودشان مخالف هستند با این حرف ها سفسطه می کنند. حکایت آن فردی است که می گفت: "دزد را بگیرید. دزد را بگیرید" آنها می خواهند کارهای خودشان دیده نشود وگرنه منصوریان که همین حالا حاضر است از او بپرسید چه کسی بیشترین حمایت را از تو کرد؟ گاهی در این حمایت چنان تند رفتم که برخی از من ایراد گرفتند ...
رضاشمر: در آمریکا هم تعزیه خوانده ام
و ... . مثلا به من می گفتند نقش سلطان را بازی کن. می رفتم ببینم یزید چه کار می کند و نقش را اینگونه بازی می کردم. یک بار چند سال پیش در یک تئاتری رئیس جمهور حضور داشتند. من باید از چند پله بالا می رفتم و نقش را بازی می کردم. موقع بالا رفتن از پله، سرم به یک علامت برخورد کرد و گیج شدم و دیالوگ را فراموش کردم. از پشت صحنه مدام به من می گفتند بگو! و من چیزی سر هم کردم و گفتم. استرس داشتم که برخورد ...
استاد محمود فرشچیان: مادرم عشق و علاقه عجیبی به امام حسین(ع) داشت/ هنوز نمی دانم که چگونه تابلوی ظهر ...
عاشورا در خانه بودم و حس و حال عجیبی داشتم. مادرم که من را در خانه تنها دید و از اینکه به هیچ مراسمی نرفته ام ناراحت شد و گفت تمام همسن و سال های تو در مراسم مشغول عزاداری و خدمت به سید و سالار شهیدان هستند، اما تو در خانه نشسته ای؟ این حرف مادرم به همراه حس و حال عجیبی که وجودم را گرفته بود من را راهی اتاق کارم کرد و پشت بوم رفتم. ناگاه قلم به دست گرفتم و طرح اولیه تابلو ظهر عاشورا را در زمان اندکی ...
هیئت سکولار، هیئت حسینی نیست اگر یزیدی نباشد
مداحی کردم خیلی سنم پایین بود و در مسجد محله مان میکروفون را دادند به من که بخوانم، اما استرس زیادی داشتم که باعث شد درست نتوانم بخوانم، همان موقع یکی از پیرمردهای مسجد آمد جلو، میکروفون را از من گرفت و به من گفت: ” برو هر وقت یاد گرفتی بیا”، همین مسأله باعث شد تا مدت ها کار روضه خوانی را کنار بگذارم. * چندین سال بعد و در سال 84 بنده جذب سپاه شدم، وقتی به دوره آموزشی سپاه رفتم، زمینه ...
زندگی و دیگر هیچ کتاب می شود
به گزارش جمهوریت، جاسم غضبان پور که به تازگی نمایشگاهی از عکس هایش را با عنوان زندگی و دیگر هیچ در گالری راه ابریشم به نمایش گذاشته بود به ما گفت: زمانی که در منجیل و رودبار زلزله آمد من در خرمشهر بودم اما بعدازظهر روز اول زلزله خودم را به فرودگاه رشت رساندم و صبح روز دوم برای عکاسی در رودبار بودم. این حضور در منطقه زلزله زده را تا ماه ها ادامه دادم و هر ماه سری به منطقه می زدم و عکاسی می ...
اسارت بازجویان عراقی توسط اسرای رزمنده/استقبال از اسرای عراقی با باتوم بعثی ها
حمیدیه اعزام شدم و سه ماه نیز در آنجا مشغول به خدمت بودم. و برای بار سوم در آبان ماه سال 1360 به منطقه دارخویین در اهواز که خط مقدم بود اعزام شدم و در این ماموریت سوم، مسئولیت رانندگی بر عهده داشتم تا تانکرهای آب را به خط ببرم. در آذر ماه سال 60 نیز در عملیات طریق القدس که در بستان رخ داد حضور داشتم. روحیات رزمندگان در روز ها و شب های عملیات چگونه بود؟ ...
مصاحبه ای منتشر نشده از زنده یاد محمدتقی مروت / دعای مستجاب آیت الله بروجردی برای استاد + عکس
، به خاطر این که مرا با احتساب 92 درصد نفر دوم و قاری مالزیائی را با 92/25 به عنوان نفر اول انتخاب کرده بودند به شدت خشمگین بودند. این حادثه در آن شب بر فضای استادیوم 50 هزار نفری مِردیکا محل این مسابقات، سنگینی می کرد و بسیاری از حاضران در استادیوم پیرامون آن سخن می گفتند. در سال 1352 بار دیگر به این مسابقات اعزام شدم و خوشبختانه برنده اول این مسابقات بودم و طلسم اول شدن قاریان مالزیایی ...
تمام اسلام در کربلا تجسم یافت
می خواند، آقای حاج آقا یحیی سجادی، خیلی آدم پاکیزه ای بود، پسر ایشان بریده بود و رفته بود دانشگاه و طبیب شده بود و بعد هم شده بود وزیر، اصلاً پایت را نگذار، سی سال پسر، پدر ندیده بود، پدر پسر را، اواخر عمر ایشان بود و مریض بود، آقای حاج میرزا عبدالله چهل ستونی را که حالا شما نمی شناسید، وزیر با ایشان صحبت کرد، گفت: آقا من می خواهم پدرم را ببینم، حسرت دیدن پدرم را، گفت: عیب ندارد، ما نمی گوییم پسر ...
با هومن آشنا شدم و یک شب به خانه اش رفتم / رفتارهایش مشکوک بود
- گفت: سه سال قبل با هومن آشنا شدم و رابطه ما ادامه داشت تا اینکه شب گذشته به خانه هومن رفتم. رفتارهایش مشکوک به نظر می رسید و حدس زدم که او با دختر دیگری در ارتباط است. سر همین مسأله باهم جروبحث مان شد و هومن ناگهان عصبانی شد و روی من اسید پاشید. بعد از آن مرا به بیمارستان روزبه برد و فرار کرد. چون وضع جسمی ام خوب نبود مرا به بیمارستان شهید مطهری منتقل کردند.به دنبال اظهارات دختر جوان، تحقیقات ...
با دوست دخترم در خانه تنها بودیم / برادرش می خواست وارد خانه شود+ عکس
آزادی و زنده ماندن تلاش می کنند. با رویا صحبت نکردی؟ نه. سه ماه بعد از این ماجرا از ایران رفت. او آن قدر بی معرفت بود که مادرش را هم در این وضعیت تنها گذاشت و رفت. حرف آخر.. حرفی ندارم. من به خاطر خوشبین بودن همه چیز زندگی ام را باختم و حالا دارم تاوان آن را می دهم. کاش، با خانوادم مشورت می کردم. فکر کردم چون دانشگاه قبول شده ام عقل کل هستم و رویا را در ...
خواهرم واقعیتی را به من گفت که دنیا روی سرم خراب شد/ من هم همه چیز را به پدرم گفتم
را گرفتم. به بهانه ای از خانه بیرون زدم و به آن خانه رفتم. زنی 40ساله مواد می فروخت. هنوز بسته مواد مخدر را تحویل نگرفته بودم که پلیس سررسید و دستگیر شدم. دوسه نفر با قیافه های تابلو هم آنجا بودند که دستگیر شدند. هیچ وقت فکر نمی کردم این طوری دچار مشکل شوم. حالا نمی دانم چه پاسخی به پدرو مادرم بدهم. آنها آدم های آبرومندی هستند وآزارشان به مورچه ای نرسیده است. اما خواهرم و ...
3 راهکار ذهنی برای افزایش انگیزه
بعد از ظهرها انجام دهید. زمان هایی هم وجود دارد که واقعا حال و حوصله کار کردن ندارید. این اتفاق بیشتر در اوقاتی می افتد که انگیزه کافی برای انجام کارهایتان ندارید. خبر خوب این است که محققان برای این مشکل هم راهکارهایی ارائه کرده اند. اگر ما هم جزء افرادی هستیم که گاهی انگیزه کافی برای انجام کارهایمان را نداریم، راه هایی علمی وجود دارند که بتوانیم از پس چنین چالشی که در زندگی مان به وجود ...