سایر منابع:
سایر خبرها
فائزه هاشمی: بابا گفت کنار ما نباشی امن تریم!
اینها محبوب و مشهور بشوند. کاملا این حرف دروغ بود. اسمش هم شد پروژه نوارسازان! - خواستند من را در لیست مشارکت بگذارند. من با منش و روش شان مشکل داشتم. - بابای من معتقد است تو نماینده اول در مجلس پنجم بودی، ولی دوم خواندنت. ولی من واقعا استدلالی ندارم که بگویم من اول بودم! مادرم می گوید آمدن بابات را دیدند که اجازه بدهید فائزه نفر دوم اعلام بشود. بابا اصلا رد می کند، می ...
سرپرستی 2 کودک یتیم مهریه خاص زن جوان
هایشان گوش بدهم. به نظرتان سرپرستی 2بچه یتیم کار سختی نیست؟ سخت هست، اما من قبلا هم این کار را انجام داده بودم. بعد از گرفتن مدرک ارشد، 2سال برای کنکوردکتری خواندم. از آنجا که در رشته ما درصورت قبولی در دکتری، حقوقی برایمان درنظر گرفته می شود، با خودم نیت کرده بودم که اگر قبول شوم، بچه ای را به سرپرستی بگیرم. در گیرودار دانشگاه و سودای قبول شدن، به جست و جو در فضای مجازی ...
خواهرانی که قربانی شدند؛ خانواده ای که داغدار شد
می خواهم که در مورد این دو خواهرش بیشتر بگوید و می گوید: دکتر محبوبه افراز، نابغه بود و هفت سال با معدل الف، شاگر اول دانشکده پزشکی بود. محبوبه، 16 سالگی وارد دانشکده پزشکی تهران شد و 23 سالگی فارغ التحصیل شد. رفعت هم بعد از آنکه تهران آمدیم، دو سال معلم مدرسه رضویه در جنوب شهر بود و بعد تأسیس مدرسه رفاه در سال 47-48، مدیریت و صاحب امتیازی دبستان را در کنار تدریس دینی و عربی دبیرستان رفاه، از مدارس به نام شهر را بر عهده داشت. ...
فائزه هاشمی: من اسب ندارم که ...
دروغ بود. اسمش هم شد پروژه نوارسازان! خواستند من را در لیست مشارکت بگذارند. من با منش و روش شان مشکل داشتم. بابای من معتقد است تو نماینده اول در مجلس پنجم بودی، ولی دوم خواندنت. ولی من واقعا استدلالی ندارم که بگویم من اول بودم! مادرم می گوید آمدن بابات را دیدند که اجازه بدهید فائزه نفر دوم اعلام بشود. بابا اصلا رد می کند، می گوید اصلا چنین چیزی نیست.... ...
عزت الله رمضانی فر:آنها هیچ وقت بازیگر نمی شوند
. وقتی برای نقش های کوتاه و حاشیه ای با من تماس می گیرند به آنها می گویم من سابقه 50ساله در بازیگری دارم و حاضر نیستم سابقه خودم را نادیده بگیرم و برای پول هر نقشی را بازی کنم. معتقدم کم دیده شدن خیلی بهتر از این است که مردم مرا در نقش های ضعیف و بد ببینند. جوان های زیادی دوست دارند وارد حرفه بازیگری شوند، چه توصیه ای به آنها دارید؟ مدتی پیش یکی از آموزشگاه های بازیگری از من ...
چرا قهرمان های فیلمفارسی محبوب بودند
...، سینما دیانا که فیلم های فارسی نشان می داد و سینما نپتون که تازه درست شده بود و فیلم های روز امریکایی می آورد و من خیلی از بهترین فیلم های امریکایی زندگی ام مثل این فرار مرگبار ، خوب، بد، زشت ، درست به هدف ، هفت دلاور ، توپاز و پرده پاره را آنجا و در آن دوران دیدم پس از چند سال تحصیل در رضاییه، به شهر خودم برگشتم. آن موقع کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در قائمشهر تأسیس شده بود و ...
نقاهتگاه سگ های آسیب دیده در ساری
بالای جنازه مادرش پیدایش کردند. زخمی و بیمار چهار روز آن جا نشسته بود. اسمش را گذاشتند تنها و آمد به بهشت، پشت دری آهنی، در حاشیه اتوبان ساری قائمشهر. تنها را شستند و درمانش با پماد ضدجرب شروع شد. حالا چند ماه گذشته و موهایش کامل درآمده. در لانه اش دراز کشیده و دل داده به ظهری آفتابی، از پشت فنس ها دوستان دیگرش را نگاه می کند که در حیاط رها هستند تا نوبت هواخوری اش برسد. این جا کسی نمی ...
روایت تکان دهنده "مرگ" در بیمارستان لقمان
پایی که هنوز از گرد گچ سفید بود، رساندند اورژانس. پدر و مادر که نداشتم. فقط یک خواهر و برادر مدرسه ای دارم که خرجشون هم با منه. نمی دونستم اون دنیا چی در انتظارمه. توی این دنیا هیچی ندیدم. همیشه سخت بوده. از 12 سالگی کار کردم. همیشه کارگری کردم. این دنیا آنقدر برام بد بود که باید می رفتم. خوشحال بودم که میرم پیش پدر و مادرم. اصلا با خوشحالی هم همه بسته رو خوردم حبیب با قاطعیت گفت که دوباره دست به ...
باید نگران عرفی شدن آسیب ها بود/ زنان را وارد بازی ای کردیم که یکی از قواعدش پوچ آوردن است
. وقتی زنان وارد فضای کنش های اجتماعی شدند، یک وجه آن نیز آسیبی مثل اعتیاد است. ولی نکته این است که پیامد اعتیاد زنان برای خود، خانواده و جامعه بسیار خسارت بارتر از پیامد اعتیاد مردان است. مردی که معتاد می شود، غالباً همسرش زندگی را رها نمی کند. گاهی مرد آلوده می شود ولی زن در شرایطی که معلوم نیست مرد برمی گردد یا نه، مانند یک ماده شیر از بیشه خانواده اش حراست می کند، اما وقتی زن به زندان می افتد ...
حاشیه های زیبا و تلخ از مجریان صدا و سیما/فرزاد حسنی،رامبد جوان،علی ضیا،محمود شهریاری
منتشر کرده بودند. فرزاد حسنی در بخشی از برنامه پیشنهاد کرد که یک غزل عاشقانه را با مهران دوستی دو نفره اجرا کنند. او گفت: من دوست دارم عاشقانه هایمان را با هم تقسیم کنیم. مهران می خواهد به سبک خودش عاشقی کند و من هم به سبک خودم. من و همکار گرانقدرم جناب آقای مهران دوستی روبروی همدیگر نشسته ایم با دو میکروفون مختلف. جفتمان پر از خاطرات عجیب و غریب و تجربه های متفاوت در زندگی هستیم. با دو ...
استقامت در سختی ها در کهف حصین اهل بیت(ع) و رهایی از جلوه های دنیایی/ سیدالشهداء(ع) کهف امت است یعنی ...
قرآن بخوانیم؛ می دانی که من قرآن خواندن و مناجات با خدا و دعا کردن را خیلی دوست می دارم. به هرکیفیتی بود، امشب را مهلت گرفتند. در این شب حضرت اقدامات متعددی کرده و همه چیز را برای فردا آماده کردند. شاید همین ساعات شب بود که اصحاب خودش را در خیمه جمع کرد؛ حمد و ثناء خدا را گفت و بعد فرمود: من از شما گله ندارم. من اصحابی بهتر از شما و اهل بیتی بهتر از اهل بیت خودم نمی شناسم. اما در عین حال من بیعتم را ...
آیا هزینه های درمانی جزو نفقه زن است؟
آوردن بچه ای پاک و معصوم به این دنیای پر از رنج نبودم. از بخت بد یا خوب فرزندم پسر بود. به دنیا که آمد احساسی را در من زنده کرد که هیچ گاه نداشتم. ناخودآگاه ذوق و شوقی در من ایجاد شده بود و تمام توجهم را به پسرم معطوف کرده بودم. در حال و هوای همین روزهای خوش بودم که مادرم به دلیل رسیدگی نشدن ، مرد. برایش ناراحت نبودم چرا که از رنجی چند ساله راحت شد. در بین روزهایی که می گذشت خودم را فراموش کرده بودم ...
چرا فقرا، فقیر باقی می مانند؟
مطرح می شه که هر چقدر پول بدی آش می خوری. خریدن یه تستر خوب در درازمدت خیلی عاقلانه تره؛ اما اگه یه تستر عالی الان سی دلار باشه و آشغال ترین تستر ده دلار، دیگه برای من مهم نیست که چند بار باید عوضش کنم. ده دلاری رو انتخاب می کنم؛ چون بیست دلار اضافی رو ندارم. واقعیت اینه که پس اندازکردنِ پول خودش پول می خواد. وقتی که هیچ پولی در بساط نداری، غیرممکنه بتونی با پول خوب تا کنی ...
زندگی یک شازده قجری در تهران امروز
... گواهینامه اش را می گذارد، توی جیب پیراهن آبی اش، جبه ماهوت نشان و جلیقه ندارد، کت و کرواتی هم نیست، جین به پا دارد و کفش اسپرت. هنگام سفارش شاتوبریان می گوید: یه دوستی دارم که می میره برای اینکه فامیلیش اعتضاد السلطنه باشه. همیشه به من می گه حاضر بودم نصف ثروتم رو بدم اما فامیلی تو رو داشته باشم. خب فامیلی هم مهمه، مثلاً یه همسایه داشتیم که فامیلیش نمی دانم بود، بنده خدا مثل اینکه رفته ...
قتل! فرجام وعده های دکتر قلابی
جوانی نظرم را جلب کرد فهمیدم همان جوانی است که هفته گذشته در خانه پیرمرد سرایدار به خاطر اشتباه من در خوراندن قرص های اضافی مرده است، به همین دلیل قبل از اینکه شناسایی و دستگیر شوم، به سرعت از محل دور شدم. چند روزی گیج و مبهوت مانده بودم و احساس گناه می کردم و مدام خودم را سرزنش می کردم، تصمیم گرفته بودم که دیگر این کار را کنار بگذارم و حتی یکبار تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. ...
سلطان وحشت از ترس و نوشتن می گوید
.... در این کتاب می خواستم به دو موضوع اشاره کنم: اول، زندگی مخفی ای که مردم در در دل ازدواجشان می سازند، و دوم این که حتی وقتی این قدر نزدیک با هم زندگی می کنید، ممکن است خیلی چیز ها را درباره ی هم ندانید. -پس از این همه سال موفقیت، شما ثروت فراوانی به دست آورده اید. خیلی ها با این پول و سرمایه، زندگی اشرافی برای خود درست می کنند. مثلا در هاوایی یا جنوب فرانسه خانه می خرند و آن را با ...
مرد معتاد26ساله،پیرمردی را که با همسرسابقش ازدواج کرده بود،کشت
را پرداخت کرد و من رهایی یافتم. چند شب بعد به همراه پسر دایی ام به بولوار فرودگاه رفتم. در آن جا با دختری که به همراه خانواده اش برای تفریح آمده بود، آشنا شدم و ارتباطم را با آن دختر آغاز کردم. یک روز که برای دیدن مستانه به منزلشان رفته بودم، ناگهان ماموران انتظامی ما را دستگیر کردند و در دادگاه عنوان کردم که مستانه را دوست دارم و بدون اطلاع خانواده ام او را به عقد خودم درآوردم و بعد از ...
حکایت نعل وارونه در مملکت عزیزم
... ابروهای سیاه درهمش با گره ای از خشم و اضطراب، خبر نهیبی از سوی چشمان از حلقه بیرون زده اش می دهد، بیماری در بیمارستان دارد و ناراضی از اورژانسی شلوغ و سردرگمی؛ بالاخره تاب نمی آورد و فریادش همه را به سویش می کشاند، سرها و چشم ها به سوی همراه بیماری کشیده می شود بابا یکی به داد مریض من برسه ... تراژدی ای که هر روز تکرار می شود! ... این بار هم کلاه ایمنی نگذاشته بود و دوباره با موتور ...
متن کامل نشست روز بین المللی دسترسی جهانی به اطلاعات
اطلاعات را بسیار بسیار تأثیرگذار می کند.این مسئله بر روی همه ساعت های حیات اجتماعی و فردی تأثیر می گذارد. آزادی اطلاعات همه آینه های یک طرفه را دوطرفه می کند اطلاعاتی که جمهوری اسلامی از بنده دارد به مراتب بیشتر از اطلاعاتی است که بنده از خودم دارم نه در ایران در همه جای دنیا این چنین است من الان نمی دانم که هفت سال پیش چه مقدار پول از حسابم برداشته ام. ولی نظام بانکی ما می داند جزئی ترین و خصوص ...
گوشه ای از سفرنامه ادیسون، درراه رسیدن به اداره برق شهر رشت!
به صورت آن مرد جواب دادم. من توماس آلوا ادیسون هستم مخترع و بازرگان آمریکایی که اختراعات زیادی مانند دهنی ذغالی تلفن، ماشین چاپ، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی رو به نام خودم ثبت کردم و مهمترینش اختراع لامپ رشته ای هست اما مردم به اشتباه فکر می کنند من برق رو اختراع کردم. ایشون آلساندرو ولتا هستند،متولد میلان ایتالیا که ...
داستان آموزنده پاداش نیکوکاری
بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام می گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم... چه شرطی ...
رفع خماری با 5 هزار تومان
مات و مبهوت نگاهم می کند، حامد هم ترک موتور نشسته و می گوید: می خوای خودم برم برات بخرم بیارم. اونجا جای شما نیست آخه... . طاهره می گوید: راست می گه خانم. نمی شه شما بری. خطرناکه . طاهره حالا دو سال است که مواد مصرف نکرده؛ اما حامد بعد از دو سال پاکی، یک ماهی می شود که دوباره شروع کرده و صبح، ظهر، شب در خیابان ها دنبال سه وعده ای می دود. بعدازظهرها بعد از رسیدن طاهره به خانه، چیزی جز چرت های نشئگی ...
کمین مرگ درکمپ های غیرمجاز
پیر جوانی معتاد بود. او برای اسکان پسرش کمپی را که مخصوص نگهداری افراد معتاد بود رهن کرده بود اما حالا نه تنها مدیران کمپ پسرش را از آنجا بیرون کرده اند، بلکه حاضر نیستند پول او را هم پس بدهند. این زن می گوید:پسرم از 18سالگی به مواد مخدر معتاد شد و از همان روز روزگارم را سیاه کرد. او همه نوع موادی مصرف کرده و خودش را نابود کرده بود. چند مرتبه تلاش کردم که ترکش بدهم اما فایده نداشت و هر ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (167)
...، اینجوری که سیکس پک میدی ترقوه میگیری. 5. یه سری عموم می خواست ببینه سیگار می کشم یا نه، دوید سمتم گفت فندکتو بده اجاق گاز رو روشن کنم، بجنب خیلی گشنمه. 6. من موقع شام آدامسو می چسبونم به بشقابم بعد از شام دوباره میخورم اونوقت دولت انتظار داره یارانمو ببخشم. 7. این غذاهایی که رستورانای بهشت زهرا میده به نظرم از گوشت مرده هاست، یه زرشک پلو بامرغ دادن، رون مرغه ...
اندر احوالات آقای همسایه
گرفتم و قول می دادم بروم و خودم را درمان کنم. اما این ترفندی بود تا مدتی مشکل تهیه مواد مخدر نداشته باشم. آقای همسایه آهی کشید و افزود: مادرم که از دست کارهایم خسته شده بود از خانه اش بیرونم کرد. به سراغ خواهرم رفتم. حالم خیلی بد بود. گوشواره های طلای دخترش را دزدیدم و در رفتم. با این کار دیگر رو نداشتم از خانواده ام کمک بخواهم. مدتی شب ها در خانه ای که پاتوق معتادان بود می ...
عاقبت تلخ دوستی با پسر معتاد در بی تاک
: چند بار بازداشت شدم اما چهار بار آن منجر به محکومیت شد که دو بار به خاطر مواد و دو بار به خاطر سرقت بود. من سال هاست به مواد اعتیاد دارم؛ اول مصرف می کردم که آرام شوم اما بعد کار به جایی رسید که وقتی مصرف نمی کردم دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم و از قبل عصبی تر شده بودم. روزی که پسر جوان را مورد آزار قرار دادم هم مواد مصرف کرده بودم و متوجه رفتارهای خودم نبودم. بعد از اینکه از ماشین پیاده شدم ...
از ارومیه تا حلب 2 شهید در یک قاب+عکس
زنگ خورد. خیلی خوشحال شدم. دویدم طرف گوشی دیدم شماره خواهر شوهرم است. پدرم اجازه نداد جواب بدهم. گوشی را از من گرفت و خودش جواب داد. از این کار پدرم متعجب شده بودم. دیگر متوجه شدم که برای همسر عزیزتر از جانم اتفاقی افتاده است. به پدرم گفتم حجت هم رفت پیش قاسم؟ پدرم به نشانه تأیید و با چشم گریان سرش را تکان داد. باور نمی کردم. در واقع نمی خواستم باور کنم. دوباره پرسیدم: بابا حجت رفت پیش ...
ازدواج با ثروت
چی می گفتم برایم می خرید و من هم خیلی خوشحال بودم که با مرد ثرونمندی ازدواج کردم از اینکه با خانواده های پولدار رفت و آمد داشتم و به سر و وضع خودم می رسیدم احساس شعف می کردم ولی به مرور که از همسرش طلاق گرفت وبچه ها را به من سپرد مشکلات زندگی هم کم کم خودش را نشان داد. دخترانش با من سازگاری نداشتند کارهای شخصیشان را انجام نمی دادند وهمیشه به عنوان یک رقیب به من نگاه می کردند. ...
امدادگر ایرانی؛ قهرمان کتاب درسی کودکان عراقی
شیمیایی را التیام می دادم که رهبر معظم انقلاب هم نظاره گر این اتفاق بودند. برای آن بچه ها چه اتفاقی افتاد؟ از سرنوشتشان خبر دارید؟ ما آنها را آوردیم کرمانشاه. یادم هست در استخری به اسم 22 بهمن، بچه ها را شست و شو دادند و درمان کردند... بعد از آن به خاطر این که خودم هم شیمیایی بودم و درگیر بیماری شدم، دیگر ازسرنوشت بچه ها خبر نداشتم. فقط می دانستم که تعدادی از آنها را خانواده های ایرانی به ...
پدرها و مادرها و تربیت فرزندان
...> آفرین بر این مادر که این چنین در تربیت فرزند حساس است. آفرین بر این خانواده، پست مربوط به پدر ایشان نیز خواندنی است. کاش ما هم این چنین باشیم. یاد صحبت های جناب حجت الاسلام نقویان (حفظه الله تعالی) می افتم که تاکید فراوانی بر نقش خانواده دارند و هفته گذشته خودم یکی از مصادیق صحبت های ایشان را در قطار شاهد بودم. آنجا که از یکی از دو جوان همسفرم پرسیدم تو چرا سیگار نمی کشی؟ و جواب داد: مادرم راضی ...