سایر منابع:
سایر خبرها
اهالی سیستان و بلوچستان او را بهتر می شناسند/روایت مردی که پرچم نورعلی را بالا نگه داشت+تصاویر
خلبان نشده بود. بعد از مراسمات رسمی و عقد به مشهد رفتیم و زندگی مان را آغاز کردیم. چرا به خواستگاری او جواب مثبت دادید؟ زمانی که با هم صحبت کردید چه خواسته هایی از یکدیگر داشتید؟ همسر شهید: می خواستم ساده زندگی کنم. همسری می خواستم که نمازش ترک نشود و اخلاق خوبی داشته باشد و او همه این ویژگی ها را داشت. هرچه گفتم ایشان پذیرفت و هر شرایطی او مطرح کرد، من پذیرفتم. اولین ...
شوخی "آقا" با یک "جانباز" درباره ازدواجش
وقت گرفتم و ایشان به شوخی به من گفتند: من گفتم ازدواج کن، شما چرا جدی گرفتی و به این سرعت دست به کار شدی؟! چند سال بعد هم خود ایشان در گوش دخترم اذان و اقامه را خواندند. این جانباز دفاع مقدس با بیان خاطره ای از چگونگی روی آوردن به ورزش حرفه ای پس از مجروحیت گفت: قبل از مجروحیت در محله مهرآباد به دلیل قد و قامت بلندم در رشته والیبال ورزش می کردم و در بسیاری از آموزشگاه ها برای بازی ...
ماجرای شنیدنی ساخت یک مسجد با بودجه ابتدایی 2 میلیون تومانی
میلیون تومان آغاز کنیم، منصرف شده و از حضور در هیأت امنا استعفا دادند. آنها می گفتند که نمی شود یک پروژه 3 هزار و 750 متر مربعی را با این بودجه اندک و ناچیز انجام داد و این کار موجب رفتن آبروی ما می شود. همان موقع به این دوستان گفتم ما توکل به خدا داریم و از طرف دیگر نام بزرگ مردی بر روی مسجد است که آبروداری کرده و قرن ها است نمی گذارد آبروی شیعه و شیعیان برود پس ما با همین بودجه ...
تو تکبیر بگو من شلیک می کنم
رضوی بیاید. وقتی با موتور رسید من به استقبالش رفتم و به سمت مسجد همراهش بودم. تصویر شهدا را که دید یک دستی به ریشش کشید و گفت: حسین محمدی که گفتی آشناست. گفتم: می شناسی ش... گفت: در عملیات والفجر مقدماتی من با گردان میثم رفته بودم روبروی تپه دو قلو؛ حسین مسئول دسته بود. تقریبا همه بچه ها شهید و مجروح شده بودن و فقط من و حسین محمدی مانده بودیم. حسین گفت: فقط به من گلوله آر.پی.جی برسان و ...
رنگ خدا/ روایت یک روز زندگی در مرکز معلولان نرجس خاتون
رضا با دندان هایی بزرگ و چهره ای با نمک روی تختش ایستاده، عقب و جلو می رود و واج هایی نامفهوم بر زبان می آورد: ایی، ایی، ایی . و روبرویش کودک سندرم دانی نشسته که مدام پرستارها را می بوسد؛ پرستارها مازیار را آنقدر دوست دارند که نامش را مازی جون گذاشته اند. بچه های سندرم دان احتمالا محبوب ترین معلولانی هستند که اینجا به سر می برند؛ بس که مهربان هستند. البته بچه های سندرم دان می توانند در ...
با کاروان مهر درکوچه های درد
...> لحظه ای جلو در ورودی اتاق میایستیم. “نوید” بانگاهش،خوشحالی خودرا ازدیدن ما و وفاپور مربی تربیتی ویزدی مدیر مدرسه اش، نشان میدهد این دو نفرکه امشب کاروان مهرورزی را همراهی میکنند از وضعیت زندگی نابسامان این دانش آموز برایمان توضیحاتی میدهند.مشخص میشود که “پدر” مدتی است آنهارا رها کرده است. حالم خوش نیست ازشنیدن این همه درد ودیدن این همه رنج....بغض،عقده گشای گلویم میشود واشکها به کمکم میایند ...
چهره مادرم را در محاصره تجسم کردم
. او پذیرفت و دستور داد برای جلوگیری از شلوغی اطراف ستون، همه وارد ستون شوند. فاصله زیاد ما با خط خودی یکی از مشکلات ما در مسیر بود. اگر یکی از نیروها مجروح می شد شرایط بازگشت به عقب را نداشتیم و باید تا فردا منتظر آمدن نیروهای بهداری یا تعاون می ماند. چاره ای جز ماندن مجروحین در بین راه نداشتیم. زمانی که به آن روزهایی که مجبور بودیم مجروحین را در تاریکی شب، تشنه و زیرآتش رها کنیم، دلم می ...
15 نشانه داشتن یک زندگی خوب
ارزش این کار را دارد. دوباره به شکست ها و ناکامی ها فکر کنید. شما باید بدانید همه ی آن ها به دلیلی رخ داده اند و بخشی از نقشه یا برنامه ای بزرگ تر هستند. تمام آن سختی ها شما را به جایی رساند ه اند که امروز هستید، هر آزمایشی که شده اید قالب شما را به صورت این شخص باصلابت و انعطاف پذیر درآورده است که حالا هستید. با ایمان، امید، و عشق به حرکت رو به جلو ادامه دهید و بدانید هر تجربه به شما درسی داده است ...
آخرین خبرها از درگیری طایفه ای در باغملک + تصاویر
راه های اصلی روستا کردند. پس از این حادثه ، دادستان ، فرماندار ، فرمانده انتظامی و نیروهای نظامی و انتظامی شهرستان در منطقه مستقر و در ادامه نیز جمعی از ریش سفیدان و بزرگان دیگر طوایف واسطه شدند تا زنان و مردانی که در نزدیکی روستای پتک مسقر شده بودند را به عقب برگردانند. اصابت گلوله و قتل یک نفر در درگیری مسلحانه در کوه های اطراف پتک مورد اصلابت گلوله قرار گرفت ...
دلسرد نشده ام
.... آن چیزی که چاپ می شود، بخش قابل چاپ است. آیا اینها محفوظ است؟ خیلی چیزها سری بوده و من آنها را در خاطره ای که می خواستم منتشر کنم، نمی نوشتم. آنچه گفتم، این بود که گفتم من خیلی چیزها را می دانم، بالاخره من در شرایطی بودم که باید افراد را می شناختم. البته از پیش از انقلاب و بعد از انقلاب می شناسم و رفتار و مسائل شان را می دانم. مسائل کشور را خیلی خوب می دانم و همه اینها را ...
هاشمی: رای روحانی در 96 تضمین شده است
. حزب الله در سوریه مشغول شده و نیروهایش گرفتاری پیدا کردند. الان شرایط منطقه خیلی بد است و ما داریم هزینه می کنیم. اگر ما نبودیم، وضع عراق خیلی خراب بود. وقتی داعش موصل را گرفت و تا 60 کیلومتری بغداد هم به سرعت به جلو می آمد، کردستان در خطر بود و ما کمک کردیم و تعادلی به وجود آوردیم و ان شاءالله بقیه را هم بیرون می کنیم. به هر حال ما نقش مان را ایفا می کنیم. ناتو بعد از 11 سپتامبر با همه پول ...
برش هایی خواندنی از کتاب های مختلف
برویم ته مزرعه و نزدیک غروب آفتاب حرف هایی از دهان من بشنوی که نه من آنها را می فهمیدم و نه تو عقلت می رسید که آنها را بفهمی و ما فقط تحت تاثیر باد! گول خورده بودیم. حالا من، گاو پیر چروکیده پلاسیده احمق، تو را فریب دام و دم پرچین ها و غروب و کلا هرچی بهت گفتم احمقانه بود. لذا تو ای گوساله... دیگر حرف های من را باور نکن و مثل یک گاو اصیل برو و هرچه خرها می گویند گوش بده...! ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (171)
چکار کنم گفت 20 هزارتومن بده. 29. من به کره بادوم زمینی حساسیت دارم. تا حالا نخوردم و ندیدم ولی احساسم به من میگه این حساسیت کلاس کاریش بالاست. 30. چو دانی و پرسی سوالت خطاست مگر اینکه بخواهی سر صحبت رو باز کنی! 31. همه دوستام که ازدواج کردن دیگه عکس تلگرامشون یا گل و بلبله یا عکس دوتایی با شوهرشون :| موجودیت فردی شون انگار از بین میره بعد ازدواج. 32 ...
اطاعت؛ راهی برای دوری از وساوس
. وقتی به وادی آن ها ورود پیدا کنی، دیگر خروجی ندارد و من هم الآن اسیر هستم. بعد هم به من گفت: من چند تا دوست هندی داشتم و این قضیه را به دست آوردم، امّا وقتی به سراغ این مطالب بروی، از همه چیز می افتی. من به آن روحانی عزیز گفتم: حالا خوب است که او صادقانه به تو بیان کرد. لذا این ها مهم نیست. بندگی مهم است. این که مثلاً از آن طرف تلفن بگوید: قرآن را باز کن، بعد هم بگوید: فلان صفحه و فلان ...
آسیب های اجتماعی در مدارس نگران کننده است
، کتاب های دانش آموزان را تألیف می کنند و بعد در فضایی کاملا یک طرفه درکلاس ها، مفاد این کتاب ها تدریس می شود. از آن طرف سیستم آموزش و پرورش ما به هیچ وجه تعاملی نیست؛ حالا این وسط دانش آموز باید چطوری اندیشیدن را یاد بگیرد؟ درحالی که همه چیز را قبلا چند نفر برای آنها آماده کرده اند؛ چند نفری که خودشان سال هاست در سمت شان هستند، با اندیشه هایی که به روز نیست. من معتقدم که باید اول از همه روی ...
مصلحی: در برجام های 2 و3 دشمن دارد مرحله سوم نفوذ را دنبال می کند
دارد می چیند به این آسانی نمی تواند ساقط کند. بعد از چند سال، خصوصاً پس از جنگ که مدیریت امام را در جنگ دیدند که چگونه به بدنه مردمی اعتماد و تکیه کرد و با وجود سپاه و ارتش امام گفت مردم باید جنگ را اداره کنند و همه مردم را از هر قشری به صحنه آورد. استکبار دید این مقوله جدید و با گذشته و بقیه انقلاب ها متفاوت است. همین طور که جلو آمدند به این جمع بندی رسیدند که این دارد الگویی به دنیای اسلام می ...
هاشمی: آنچه می خواستیم در خبرگان، اتفاق نیفتاد
نیروهایش گرفتاری پیدا کردند. الان شرایط منطقه خیلی بد است و ما داریم هزینه می کنیم. اگر ما نبودیم، وضع عراق خیلی خراب بود. وقتی داعش موصل را گرفت و تا 60 کیلومتری بغداد هم به سرعت به جلو می آمد، کردستان در خطر بود و ما کمک کردیم و تعادلی به وجود آوردیم و ان شاءالله بقیه را هم بیرون می کنیم. به هر حال ما نقش مان را ایفا می کنیم. ناتو بعد از 11 سپتامبر با همه پول، امکانات و قدرت خودش به ...
مهدی پاکدل: سراغ اجرا نمیروم.بسیار خجالتی ام
سر صحنه می آید و نظارت دارد بر کاری که جلوی دوربین می رود. آنجا من این را فهمیدم که آدم های بزرگ بیخود بزرگ نشده اند. تا کارت خوب نباشد، امکان ندارد اصلا در آن سطح بتوانی کار کنی و انتخاب شوی. روزهایی بود که من با خودم می گفتم کاش همه بچه های سینمای ایران بودند و این شکوه را می دیدند./
روایت زندگی نوجوان ترین شهید کشور + تصاویر
را سریع به آنجا رساند که در کمال ناباروری دید مار بزرگی درست درکنار بچه پیچ خورده و خوابیده است. شهر بانو از ترس دیگر نمی توانست حرف بزند. سوخته زار همین که خواست به سمت بچه برود مار از خواب بیدار شد و آرام از کنار بچه گذشت و در میان گندم زارها ناپدید شد. سوخته زار جلو رفت علی را در بغل گرفت و خدا را شکر کرد و در دلش احساس میکرد که کسی دارد از این بچه محافظت می کند... چند روز بعد گندم ها ...
فراز و فرودهای خندوانه به روایت رامبد جوان
خندوانه فراوان شکل گرفت که فکر کردن به آن بسیار لذت بخش است. خندوانه در فصل سوم مشکل مالی داشت رامبد جوان معتقد است در فصل سوم مشکلات مالی کمی خندوانه را آزار داده است: او می گوید: همه اعضایی که با خندوانه کار می کنند به موقع با آنها تسویه شده است. در فصل سوم با مشکل مالی مواجه بودیم چون پروژه بزرگ شد و ما عقب ماندیم اما به سرعت این را پوشش دادیم و بلافاصله پس از پایان فصل سوم با ...
پدر دشمن را در آورده بود، تیربار می زد، آرپی جی می زد، خمپاره 60 می زد. با جدیت می گفت به من خمپاره ...
صبح به خط رسیدیم همه خواب بودند و او بالای سر بچه ها بیدار بود. ما فهمیده بودیم دشمن می خواهد عملیات کند حاج حمید گفت: نگران نباشید ما آماده ایم. ساعت هفت ونیم درگیری شروع شد از همان قسمتی که محور وی بود. نمی گذاشتم حاج حمید از جلوی چشمم دور شود اسلحه اش را گرفتم و به او گفتم شما خشاب پُرکن. من جلو رفتم و تیراندازی می کردم. حاج حمید خشاب پُر می کرد و اشاره می داد که بیا جایمان را باهم عوض کنیم ولی ...
آقای هاشمی می گفت جنگ جنگ تا یک پیروزی!/ محافظه کاری در مقابل انقلابی گری قرار گرفته است
نشسته بود رویش و گفته بود وقت انتشار این چیزها نیست، شما بروید مردم را آگاه کنید، چهارصد پانصد هزار نفر بچه بسیجی و فعال فرهنگی چنان رفتند کار فرهنگی کردند که چند ماه بعدش بنی صدر طرفدارانش در انتخابات اقلیت شدند و اکثریت حزب جمهوری رأی آورد، یکسال بعد بنی صدر مگر شوخی است؟ طرف با 92% رأی و تا الان هیچ رئیس جمهوری با این اقتدار رأی نیاورده، بعد یکسال و نیم ماجرای عزل بنی صدر پیش آمد و بنی صدر رفت کنار ...
سرخط ...
خفیف هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری سال72 که در آن گفته شد هفته پیش بچه فاطی لب پنجره ایستاده بود که به او گفتم بیا کنار ممکن است بیفتی پایین و همانجا نوه من به مادرش گفت بلند شو برویم به جاسبی رای بدهیم! خود گویای این حقیقت است که حتی اگر قرار بر پیروزی او باشد باز هم نگاهی که در این الیگارشی بر اقلیت مخالف اوست در حد همان طفل بازیگوشی است که صلاح مملکتش را باید خسروان به او بیاموزند. 6- مشکل ...
پروژه ای که جان کری لو داد!/ نگاه امنیتی به فرهنگ
امور هستند و این مردمند که محکوم به همراه شدن با این الیگارشی خانوادگی هستند نه بالعکس و الا خطبه نماز جمعه پس از پیروزی خفیف هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری سال72 که در آن گفته شد هفته پیش بچه فاطی لب پنجره ایستاده بود که به او گفتم بیا کنار ممکن است بیفتی پایین و همانجا نوه من به مادرش گفت بلند شو برویم به جاسبی رای بدهیم! خود گویای این حقیقت است که حتی اگر قرار بر پیروزی او باشد باز هم نگاهی که در ...
جشن های 2500 ساله: بودجه دو سال سوئیس را در دو روز خرج کردن
نهال را از باغ کاخ ورسای آورده اند، همین طور پانزده هزار گلدان گل. بعد نوبت به غذا می رسد که در خیمه بزرگ غذاخوری صرف می شود. چهار تن غذا که همه را از پاریس می آورند. فرانسوی ها حتی یک کلوپ سلطنتی هم ساخته اند. ایران واقعی تصویر باشکوهی که شاه قصد داشت آن را در دید مخاطبان خارجی مشتی نمونه خروار جامعه ایرانی جا بزند، از نگاه امینی اما چیزی کاملاً متفاوت بود. تصویری که او هر ...
آقای بنی صدر با این وضع حتی نماز جمعه تهران را متلاشی می کند!
، در سنگرها یا پشت حصارها و دیوارهای شهر چشم از مواضع دشمن برنداشته اند؛ می دانند دشمن در انتظار یک لحظه غفلت آنهاست. در اولین ساعات روز 24 مهر لشکر زرهی دشمن از طرف جاده هویزه به شهر حمله می کند. پنج تانک وارد شهر می شود و این بار کار مدافعان نبرد با تانک است. آتش از سه تانک شعله می کشد؛ باقی از شهر عقب می کشند و از دروازه شهر سنگر رزمندگان را زیر آتش می گیرند؛ هر جنبنده ای که در شهر از جایش تکان ...
چرا مارادونا از پله بهتر است؟
. گل دوم مارادونا که از میانه میدان همه انگلیسی ها را دریبل کرد و توپ را به تور دروازه چسباند نه تنها پاسخی به خرده گیران بود، بلکه غریب ترین گل همه ادوار جام های جهانی باقی ماند. دوگلی که مارادونا- باز هم یک تنه- در نیمه نهایی برابر بلژیک به ثمر رساند، همه داستان نبود. او در دیدار نهایی برابر آلمان که قیصر بکن باوئر رهبری اش را به عهده داشت، در شرایطی که آلمانی ها بازی دو بر صفر باخته را ...
شهیدی که هنگام شهادت دو بار شهادتین خواند
آسیبی به من نرسیده، می دانم همه اینها به خاطر عدم رضایت توست. بعد من را قسم داد که از ته دل رضایت بدهم تا او به خواسته اش برسد و شهید شود. یک بار هم زنگ زد و گفت اگر نتوانستم تا چند روز با شما تماس بگیرم، مبادا تلفن را بردارید و این طرف و آن طرف زنگ بزنید. در یکی از همین تماس ها، گفتم دیشب خواب دیدم تو شهید شده ای. در خواب بلند شدم تمام منطقه سکونتمان را چراغانی کردم و نه تنها گریه نمی کردم بلکه ...
امام خمینی (ره) چگونه از تسخیر سفارت مطلع شدند؟
؛ یعنی من فکر می کنم اگر وی عاقلانه رفتار کرده بود می توانست از لانه فرار کند. هر لحظه سرعتش زیادتر می شد تا اینکه خودش را طرف پای من پرتاب کرد و دست انداخت زیر پای من و مرا کشید. دستش را دراز کرد تا اسلحه را از من بگیرد و مانع سلاح من شود و بتواند فرار کند؛ چون قطعاً قصدش این نبود که سروصدایی بلند شود. شوکه شده بودم و نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم. با خودم گفتم که جا دارد تیراندازی کنم ...
پای حرف های تکان دهنده درباره تعرض به کودکان کارتن خواب
سلامت نیوز : مگر ما گرسنه در این شهر داریم؟ گفتم فقط یک شب با من به شوش و دروازه غار بیایید تا نشان تان دهم چه میزان گرسنه در این شهر هست. یک شب برای پخش غذا بین کارتن خواب ها کنار جوانی نشستم که به رو به رو خیره بود. شروع به حرف زدن با او کردم. چند دقیقه ای گذشت دیدم عکس العملی ندارد. تکانش دادم و فهمیدم او مرده است. بله به همین دردناکی کارتن خواب های زیادی می میرند و هیچ کس خبر دار نمی شود. ...