سایر منابع:
سایر خبرها
جنایت چیتگر به خاطر ارتباط پنهانی +عکس
گرفت و در دفاعیاتش گفت: فرزندمان به بیماری هپاتیت مبتلا شد و قبل از پیوند کبد جان باخت. بعد از مرگ او رفتار همسرم تغییر کرد و با هم درگیری داشتیم. من فقط شب ها به خانه می آمدم و در طول روز مشغول کار و رسیدگی به پدر بیمارم بودم. روز حادثه برای ناهار به خانه آمدم. بعد از ناهار برای خرید سیگار از خانه خارج شده و هنگام برگشت، همسرم را سوار خودروی پراید مقتول دیدم. آنها را تعقیب کردم تا این که وارد ...
مژگان ربانی: قرار نبود اشرف را بازی کنم
برای این نقش انتخاب شدید؟ من تا پیش از معمای شاه با آقای ورزی همکاری نکرده بودم؛ زمانی که دستیار ایشان با من تماس گرفتند، گفتند برای یکی از نقش های معمای شاه شما را در نظر گرفته ایم، اما نگفتند کدام نقش را برایم انتخاب کرده اند و زمانی که به دفتر سریال رفتم، متوجه شدم که مرا برای ایفای نقش یکی از درباریان به آقای ورزی معرفی کرده اند و قرار بر نقش اشرف نبود. آقای ورزی مرا نمی ...
تبارشناسی مخالفان مرگ بر آمریکا در ایران
پدر روشنفکری ایرانی. **** چند ماه بعد از 28 مرداد است. کدخدا می خواهد ببیند ماموریت سرسپردگانش در ایران آیا درست انجام شده یا نه ؟ قرار است نیکسون به ایران بیاید.دانشجوها به تب و تاب می افتند. فضا متشنج میشود چند روز در دانشگاه تهران تظاهرات صورت می شود و برای اولین بار فریاد مرگ بر آمریکا در ایران طنین می اندازد. جریان مقابله با "مرگ بر آمریکا" از همان روز با سرکوب ...
کیونت کلاهبرداری جدید از مردم
کنم و برای سرمایه گذاری در این کار نیز مبلغ 14 میلیون تومان بپردازم، البته یک هفته تمام در آن خانه بودم و جالب تر اینکه خیلی محترمانه مرا در خانه حبس کرده و مانند یک زندانی همه تماس ها و حرکاتم را تحت نظر داشتند. در آن شرایط خیلی با خودم کلنجار می رفتم که باید چه تصمیمی بگیرم. می دانستم فعالیت این شرکت ها غیر قانونی است و حتی در حلال بودن پولی که از این راه به دست می آید نیز شک داشتم. اما آنها به ...
جزییات دستگیری سارق منازل پایتخت با خودروی گرنجر 200 میلیونی
... همین که هواها تاریک می شد راه می افتادیم و دنبال یک خانه خالی می گشتیم. بعد از اینکه خانه ای را شناسایی می کردیم بر اساس تجربه ای که من داشتم از دیوار بالا می رفتم و اسباب و اثاثیه را جمع می کردم و زاغزن را می گفتم که بیاید بالا تا با همکاری هم وسایل را ببریم. نمی ترسیدی گیر بیفتی؟ این بار دیگر فکر همه جایش را کرده بودم اما یکی از دوستانم که همدستم نیز بود از من شاکی شده بود و همین باعث شد تا شناسایی شوم و گیر بیفتم. پشیمان نیستی؟ سکوت ...
پایان خونین آشنایی شوم در گورستان
همان موقع نیز دو مرد با یکدیگر گلاویز شدند که این جدال خونین با قتل مرد غریبه پایان یافت. مرد جوان که از صحنه گریخته بود ساعتی بعد به کلانتری رفت و خودش را معرفی کرد. بازپرس کشیک ویژه قتل، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد و تحقیقات ویژه پلیسی در این باره آغاز شد. - حمید – 32 ساله در بازجویی ها ضمن اعتراف به قتل علی اصغر – 27 ساله – به پلیس گفت: حدود ساعت چهار بعدازظهر مثل ...
داخل کانال بودم که عراقی ها اسیرم کردند
نارنجک پرتاب کردن. پای برادر جرگانی موقع پیاده شدن از ماشین تیر خورد. من مقداری باند به دور پایش پیچیدم و یک گاز هم به زانویش بستم تا از خونریزی جلوگیری کند. در آن لحظه جز به این فکر نمی کردم که از خونریزی پای ایشان جلوگیری کنم، چون همه چیز آن قدر سریع اتفاق افتاد که قدرت فکر کردن را از من گرفته بود. همین طور که مشغول پانسمان بودم، عراقی ها آمدند بالای سر ما. آن دو سرباز دست هایشان را بالا بردند به ...
علی دایی: همیشه علی کریمی را دوست داشتم
اما یک بار نامه های ارسالی یک هفته مردم را بررسی کردم که اگر تمام زندگی ام را هم می فروختم باز هم توانایی تامین خواسته های مردم را نداشتم. * به نظر می آید علی دایی در اردبیل محبوب تر از حسین رضازاده باشد. به خاطر این نیست که شما کارهای خیر بیشتری انجام می دهید؟ – قلبا حسین را خیلی دوست دارم. هیچ موقع یادم نمی رود زمانی که اولین مدال طلا را گرفت سوار پرواز “گلف ایر” بودم و تیم ...
هیچکاک ، مردی که زیاد می دانست! (1)
عجیب است. سر مایکل بالکن کسی است که مسئول هیچکاک شدن من است. در یک دوره فیلمنامه نویس بودم و بعد از آن کارگردان هنری یا طراح و این کار را برای چند فیلم انجام دادم تا اینکه یک روز بالکن گفت که کارگردانْ دیگر مرا نمی خواهد (آن زمان فقط با یک کارگردان کار می کردم) . نمی دانم دلیل این کارش چه بود اما همان جا بود که گفت: نمی خواهی کارگردان شوی؟ قبل از آن از کار نوشتن سناریو و طراحی دکور راضی بودم و از ...
همسر متهم: شوهرم به من توجه نمی کرد
نبود تا جابه جا شویم. از او خواستم مدتی تحمل کند تا شرایط بهتر شود. مدتی بود که به همسرم مشکوک شده بودم چون خیلی مشغول تلفن همراهش بود، اما فکر نمی کردم با کسی ارتباط داشته باشد. متهم در شرح حادثه گفت: روز حادثه بعد از ناهار برای انجام کاری با موتور از منزل بیرون رفتم. بعد از آن بود که همسرم را در یک خودروی پراید دیدم. فکر کردم به خانه پدرش می رود، اما خودرو را تعقیب کردم تا اینکه وارد ...
من عاشق مهناز بودم / زن جوان را به اتاق خوابم بردم
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، عشق من مهناز بود. افسوس که من لایق زندگی با او نبودم. طلاق ما را از هم جدا کرد. ما پنج سال قبل با هم آشنا شدیم. آن موقع، کار آبرومندانه ای داشتم. به خواستگاری اش رفتم. ازدواج کردیم. با یک دنیا عشق، پا به خانه ام گذاشت. زندگی قشنگی داشتیم. یک سال گذشت. خیلی اتفاقی، زنی در مسیر راهم قرار گرفت. نمی دانم چرا به مهناز خیانت کردم. همسرم وقتی یکبار آن زن را به ...
شبی با شعر سعدی و نوای موسیقی جنوب در فراق دوست انتظامی: در کنار ادب، تواضع و متانت ذاتی به کرات دقت ...
معزی و جلیل اکبری صحت و کیوان کثیریان و حسین قره و ... گرفته تا تک تک آدم هایی که این چند روز همت کردند کتابخانه ات پر و پیمان شود. تک تک بچه هایی که پا به پای من گریستند، فریاد کشیدند، آب شدند. کتایون و آرزو و سما و مرضیه و گیسو و امیلی و ... همه آن هایی که آمدند یا نیامدند و مهرشان را به هر شکلی که بود رساندند. از همه روزنامه نگارهایی که برایت نوشتند و از تو گفتند ممنونم. امیدوارم کردید ...
عاشق عروسمان بودم و می خواستم به او برسم / یک شب به خانه برادرم رفتم
هم جدا شدیم. بعد از چند سال با مرد دیگری ازدواج کردم و دیگر از او خبری ندارم. در حالی که این زن همچنان خود را در سرنوشت شوهر گمشده اش بی گناه می دانست مورد بازجویی های متوالی قرار گرفت و سرانجام سکوت چند روزه خود را شکست. اعتراف به قتل شوهر سابق همسر مقتول گفت: من با همدستی برادر شوهرم که با او پیش از این ازدواج کرده بودم، شوهرم را به قتل رساندیم و با شکایت دروغین وانمود ...
همسرم اصلاً غیرت نداشت / او مرا به کارهای کثیفی وادار می کرد
جاساز برمی داشتم و می رفتم و در دستشویی یا پشت بام می زدم و برمی گشتم. آن موقع بچه مدرسه ای بودم و وقتی درگیر مواد شدم، صبح قبل از مدرسه رفتن موادم را می کشیدم. یک ماه از مصرفم می گذشت که یک روز طبق معمول رفتم سرجاسازشان تا مواد بردارم. اما نبود. از مادرم پرسیدم مواد را کجا گذاشته ای تو را به خدا به من هم بدهید چند تا دود بگیرم، درد دارم. پدرم که فهمیده بود مواد می کشم سیلی محکمی به گوشم ...
عکس دو نفره خانم بازیگر ایرانی و همسر خلبانش در کابین هواپیما +عکس
بود و اطلاعات پرواز هم جواب درستی نمی داد. حالم خیلی بعد بود. وقتی بعد از نیم ساعت شماره اش را روی گوشی دیدم، فقط گفتم خدا را شکر. بعد با هم صحبت کردیم و گفت که ما در حال استارت زدن بودیم که آن هواپیما جلوی ما به زمین خورد و ما مجبور دیم صبر کنیم و اتفاقات دیگر. خیلی ناراحت شدم که آن همه عزیز از بین رفت. همکاران زیادی را از دست داد و کاپیتان آن هواپیما استاد بهنام بد و اما خب از سوی ...
امویان در آینه پندار و کردار ابوحنیفه
مسئولیتی موافقت نخواهد کرد. پس از شنیدن جواب ابوحنیفه، ابن ابی لیلی بر درستی موضع ایشان و اشتباه خود اعتراف کرد. (33) در نتیجه همین مخالفت ها بود که ابن هبیره، ابوحنیفه را به زندان انداخت و چند روز متوالی تا حد مرگ او را ضرب و شتم کردند. کسی که مسئولیت حراست از ایشان را در زندان بر عهده داشت، دلش به رحم آمد و به فکر راه چاره ای برای آزادی ایشان افتاد. سرانجام ابوحنیفه با موافقت ابن هبیره به بهانه ...
بررسی اندیشه های شاه ولی الله دهلوی با تأکید بر مسئله تکفیر
، فقها، علما و صوفیه از طرف دیگر، اوضاع نابسامانی به وجود آورده بود. (36) پس از مرگ اورنگ زیپ، امپراتوری مغول به انحطاط گرایید و جامعه اسلامی هند رو به تجزیه پیش می رفت. شاه ولی الله، اوضاع زمانه اش را چنین توصیف می کند: رواج سفسطه بازی به سبب ترویج علوم یونانی و شیوع مناقشات اعتقادی، پرستش شهود و اشراق که نتیجه محبوبیت بیش از حد صوفیه است، تا حدی که اقوال و اعمال آنان نزد مردم از کتاب و سنت ...
کاش از کما بیرون نمی آمدم
. کاش خیّرهای شما می دانستند وقتی آن روز خیّری از طرف روزنامه شرق ، 70 میلیون باقی مانده یکی از هم بندی هایم را پرداخت کرد، داخل بند مثل لحظه سال تحویل شده بود. همه خوشحال بودند. از خانواده مقتول چه انتظاری داری؟ کاش می شد با آنها حرف بزنم. من با پسر خدابیامرز آنها، دشمنی نداشتم. هر دوی ما گرفتار ندانم کاری برادر زنم شدیم. من هم در جریان آن درگیری به کما رفتم و ممکن بود من هم بمیرم. آن ...
گفتگوی جالب با غلامعلی عکاشه
که یادتان هست چیست؟ یادم می آید وقتی کودک بودم زیاد می دویدم. فکر کنم بیش فعال بودم، پدرم صندوقی داشت که من را به آن می بست تا فرار نکنم. من همان صندوق را هم دنبال خودم می کشیدم و درمی رفتم. از کجا باشخصیت رستم آشنا شدید؟ آن زمان همه شاهنامه می خواندند. شاهنامه جزئی از سنت هایی بود که جاری بود. متنی خوش آهنگ و با ریتم بود که یک حس حماسی عجیبی برای ما داشت، شاهنامه خوانی همه ...
معناشناسی عبادت در نظام تعالیم وحی و دفع اتهام کفر و شرکا از مسلمین
...، اتهام به آنان درباره توسل جویی، استغاثه و شفاعت طلبی ایشان نزد قبور انبیا و اولیاست که آنان را مشرک محسوب می کنند و به عنوان فتوا می گویند: این کار موجب خروج از آیین اسلام خواهد شد. مانند این عبارت که با صراحت می نویسد: دعا النبی نداوه والاستغاثه به بعد موته فی قضا الحاجات و کشف الکربات شرک بخرج من مله الاسلام سواء کان ذلک عند قبر ام بعیدا؛ خواندن پیامبر و استغائه به ایشان پس از وفات ...
تجربه تلخ تنهایی در بیماران مبتلا به ام اس
..... . یه روز با مادرم رفتم انجمن ام اس دیدم یه خانمی رو با ویلچر آوردن. نمی دونستم ام اس فلجم می کنه، اونجا خیلی به هم ریختم. با این حال علی این روزها سرپاست. راه می رود، با همه ارتباط برقرار می کند و از نظر ظاهری هیچ ناتوانی قابل ملاحظه ای ندارد؛ اما وقتی از روزمر گی هایش حرف می زند، دلش می گیرد: همه فکر می کنن ام اس یه چیز وحشتناکه ولی خانم این جوریام نیست. داروها رو به موقع بخوری قابل کنترله ...
مریم شوهر دارد، اما قلبش برای مرد دیگری می تپد!
.... درنهایت مینا اعتراف کرد که با همدستی نیما دو آدمکش اجیر کرد تا شوهرش را بکشد. تنها دختر مقتول درباره قتل پدرش از سوی مادرش گفت: نمی دانم دقیقا چه اتفاقی بین پدر و مادرم می افتاد چون آنها هیچ وقت در مورد مشکلات شان با من صحبت نمی کردند؛ اما بارها شاهد کتک کاری آنها بودم. چند روز قبل از حادثه هم پدرم، مادرم را کتک زد. بیشتر اوقات این درگیری ها در اتاق شان اتفاق می افتاد اما هیچ کدام در ...
زنم مرا شاد نمی کند / زن بی نوا که درگیر ارتباط پنهانی خواهرش در زندگی اش شد
زنی با حضور در شعبه 240 دادگاه خانواده با بیان اینکه شوهرم لیاقت پاکدامنی من را در زندگی نداشت ، مدعی شد: چهار سال است که از زندگی مشترک ما می گذرد و یک فرزند پنج ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم بودم. یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل ...
الفبای تنبیه در مدارس
، بنویسند. من شاگردانم را با مشق نوشتن تنبیه می کنم که به نظرم خیلی بهتر از تنبیه بدنی است. من از تنبیه بدنی خاطره خیلی بدی دارم و تا زنده ام، فراموش نمی کنم. کلاس چهارم دبستان بودم و یک روز درس نخوانده بودم. حدود ده نفر بودیم که همین وضع را داشتیم. آن روز معلم یک سطل آب یخ آورد و از ما خواست دست هایمان را داخل سطل بگذاریم. بعد یک برگ تازه خرما را چید و با آن ما را زد. این صحنه همیشه در ذهن من است و دوست ندارم خودم آن را تکرار کنم. برای همین هیچ وقت شاگردانم را نمی زنم. منبع: روزنامه جام جم ...
پیش بینی دور از ذهن بازیگر زن درباره شبکه های ماهواره ای
جامعه رخ داده و دور از زندگی عادی ما نیست به همین دلیل فکر می کنم مخاطب می تواند با آن ارتباط خوبی برقرار کند. فارغ از این که هشت و نیم دقیقه اولین تجربه تو در تلویزیون است، برای کارنامه کاری ات چه جایگاهی دارد؟ سریال هشت و نیم دقیقه برای من یک تجربه بسیار جذاب و دوست داشتنی بود چرا که در تجربه های سینمایی نهایت 40 روز در یک پروژه فعالیت می کنی و بعد همه چیز تمام می شود و تو ...
شهید علمدار واسطه ازدواج من و عبدالمهدی شد!
به جمع مدافعان حرم پیوست. پس عاشق شهدا و شهادت بود؟ بله، هر جا می نشست از شهدا می گفت. پیش مادرش که می رفت از شهدا تعریف می کرد و می گفت کاش همه با حالت شهدا به دیدار خدا برویم. می گفت مادر دعا کن من شهید شوم وقتی شهید شوم رویتان پیش حضرت زهرا(س) سفید می شود. مادرش می گفت هر شب از شهادت می گویی، اما عبدالمهدی می گفت یک مادر شهید بعد از سال ها انتظار آمدن فرزندش، دلخوشی اش تنها به یک ...
جنایت تازه یک اعدام رها شده از چوبه دار
هایش را داخل کیسه پلاستیک مشکی و لابه لای پتو گذاشته بودم تا بیرون از خانه بروم ناگهان زن همسایه متوجه موضوع شد و لو رفتم. بدین ترتیب متهم پس از اقرار به قتل و بازسازی صحنه جنایت راهی زندان شد. صبح دیروز نیز او از زندان به دادگاه منتقل شد و تحت محاکمه قرار گرفت. در ابتدای جلسه دادگاه، مادر مقتول از قضات دادگاه برای قاتل دخترش قصاص خواست. سپس وکیل پدر مقتول، که خارج از کشور زندگی می ...
بگذارید خانم ها بیایند، ورزشگاه ها آرام می گیرند
زینب به ورزشگاه خیلی سخت نبوده. او ظاهر خیلی زنانه ای ندارد و این کمک بزرگی است: من هم مثل همه بلیت خریده بودم. ساعت دو رفتم که وسط جمعیت وارد شوم. مشکلی پیش نیامد ولی همه کسانی که در جایگاه اطرافم بودند، متوجه شدند که من دختر هستم . او در یک فامیل فوتبالی بزرگ شده: دایی ام من را پرسپولیسی کرد. سه سالم بود که با او فوتبال می دیدم و از همان موقع طرفدار پرسپولیس شدم. البته پدرم هم پرسپولیسی ...
بدعت و سنت از دیدگاه فرق اسلامی و جریان های تکفیری
، صحابه و دیگر تابعین، چنین مراسمی را انجام نمی داده اند. رفت و آمد و دعا در جوار قبر پیامبر: شیخ صالح فوزان، عضو هیئت افتای سعورد یا در مورد دعا در کنار قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به قصد اجابت آن می نویسد: من البدع التی تقع عند قبه الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) کثره التردد علیه، کلما دخل المسجد ذهب یسلم علیه، و کذلک الجلوس عنده، و من البدع کذلک ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (172)
میگفتن سیب، حالا میگن موز. 19. همون موقع که مولانا گفت ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان دیگه وقت رفتن بود.. الکی موندیم تا حالا. 20. هندوها میرن معبد خادم معبد ازشون میپرسه به درگاه کدوم خدا میخوای دعا کنی؟ جواب میدن همون همیشگی. 21. در دایره قسمت ما اون نقطه ای هستیم که تیزی نوک پرگار قرار میگیره. 22. یه سریا هم تو تلگرام داری فقط برای اینکه یه ...