سایر منابع:
سایر خبرها
همراهی چندساعته با مسافران اتوبوس ایدز
جام جم: اگر مثبت باشد چه؟! یعنی جواب آزمایش دقیق است؟! می گفتند همان آزمایشی ای است که توی آزمایشگاه انجام می شود. این مکالمه کوتاه دو پسر جوانی است که در پیاده روی پردیس سینمایی ملت مقابل اتوبوس ایدز ایستاده اند و دل دل می کنند برای گرفتن جواب. 25 دقیقه پیش هردو باهم وارد اتوبوس شدند و حالا حتما جواب تست ایدزشان آماده است. پسرها اما پای رفتن به داخل اتوبوس را ندارند، انگار ...
با مردی افغان ازدواج کردم - یک روز که به خانه برگشتم دخترم بسیار رنگ پریده و بی حال بود
رساندم که فوت کرد. تحقیقات برای رازگشایی از مرگ این کودک ادامه داشت و برای مادر کودک قرار قانونی صادر شد. چند روز پیش پزشکی قانونی نظر داد که دختر10 ماهه، به علت عفونت پیشرفته داخلی فوت کرده است. با مشخص شدن علت مرگ این کودک، مادر وی از اتهام دست داشتن در مرگ او تبرئه و آزاد شد. جام جم 110 ...
زن غواص 2 بار در زندگی با شوهرانش غرق شد
بزرگ کردن پسرشان آرش بود. اما در تمام 15 سال زندگی، آذر به شوهرش مانند برادر نگاه می کرد و هیچ حس عاشقانه ای در میان آنها وجود نداشت. انگار امیر هم دل به تقدیر سپرده بود تا مادر و خاله اش به آرزوهای کاغذی خودشان جامه عمل بپوشانند ولی انگار سردی رابطه زن و شوهر جوان تأثیرش را گذاشت و آنها بالاخره به این نتیجه رسیدند که پنهان از مادرهایشان طلاق بگیرند. از همان روز هم گرفتاری های آذر شروع شد.صبح یک روز ...
طنز؛ بیمارستان خصوصی به زبان ساده
بخیه بیشتر هزینه نداشت، به ما با لبخند گفتند 20 میلیون بدهیم. من گفتم ببخشید شبی چند حساب کردید؟ با لبخند گفتند: عمل سختی بود. گفتم: اوکی، کوکی چند حساب کردید؟ با لبخند گفتند: ولی هتلینگ ما تک است. گفتم: اوکی، تی بگی چند حساب کردید؟ با لبخند گفتند: تازه پنج تومن واریز کنید به حساب شخصی دکتر. گفتم: شما فکر کردید من عابربانکم؟ و وصلم به خزانه دولت؟ با ...
غرب ناگزیر خواهد شد مرا بپذیرد
به گزارش اتاق خبر ، به نقل از ایسنا، روزنامه ساندی تایمز انگلیس مصاحبه ای را با عنوان "غرب اکنون ضعیف شده است" با بشار اسد، رئیس جمهور سوریه انجام داده است. این روزنامه می نویسد: بشار اسد و هم پیمانان روسش برای حمله گسترده ای به شرق شهر حلب ظرف چند روز آینده آماده می شوند. بشار اسد معتقد است که اکنون همه شرایط به نفع وی پیش می رود و غرب مجبور به قبول وی خواهد بود. بشار اسد ...
همه چیز زیر سر تیم برتون است...
؛ و البته بسیاری از منتقدان نبود او بر صندلی کارگردانی را یکی از مهمترین کمبودهای این فیلم و یکی از مهمترین دلایل کم رمقتر بودن بار فانتزی آن در قیاس با فیلم اصلی عنوان کرده اند... اول بار خبر ساخته شدن آلیس در میان آینه را نشریه ورایتی در سال 2012 اعلام کرد. وقتی از جیمز بابین که آن زمان در حال انجام مراحل پس تولید فیلم ماپتها بود، خواسته شد که کارگردانی این فیلم را برعهده بگیرد، با ...
روایتی هولناک از یک جنایت مادرانه!
باخته بود. زن جوان را به داخل خانه کشیدیم و از خودکشی منصرفش کردیم. مادر جوان که دست و صورتش خونی بود، وقتی آرام نشست ادعا کرد که شوهر و بچه هایش را کشته است. وسایل خانه همه شکسته بود. فرش های کف اتاق خونی بود و ما هم گیج و مبهوت شده بودیم که وارد اتاق خواب شدیم. درحالی که زن جوان پشت سر هم می گفت که قاتل است، به اتاق خواب رفتم. شوهرش را دیدم که داخل پتو پیچیده شده است. او هم با ضربات چاقو کشته ...
عمل زشت میلاد و 4 مرد جوان با دوستش در یکی از ویلا های شمال / آنها با تهدید مرا مجبور به آن کار کردند
دایر کنیم، ابتدا قرار بود که نصف نصف سرمایه گذاری کنیم اما تمام سرمایه را من گذاشتم. با این حال اختلاف هایی پیدا کرده بودیم اما به هیچ عنوان آدم ربایی نکردیم. روز حادثه هم می خواستم با دوستانم به شمال بروم و قبل از آن سراغ کیوان رفتم تا با او درباره بدهی اش صحبت کنم، اما زمانی که متوجه شد قصد رفتن به شمال را دارم همراهمان شد. حالا هم سناریوی گروگانگیری را مطرح کرده که از زیر بار بدهی ...
لذت بردن از زندگی با موسیو ابراهیم
. شما در تئاتر و تصویر، بازیگرانی تکنیکال هستید که می توانید حس ها را به راحتی به مخاطبان منتقل کنید. در این نمایش، تکنیک بازیگری بیشتر به کارتان آمد یا حس هایی درونی که در لحظه به آن می رسیدید؟ رضا مولایی : بازیگر باید صاحب تکنیک باشد اما به هر حال او نمی تواند خارج از احساس هم عمل کند چون بدون احساس، نمایش روی صحنه شکل نمی گیرد. در مورد این نمایش، زمان کوتاهی برای تمرین داشتیم ...
معتاد شدم چون دوست نداشتم بچه ننه باشم!!
که حشیش می کشند، بزاق دهانشان خوب ترشح نمی شود. آن شب هر چه تلاش کردم بزاقم ترشح نشد و دستم رو شد. خواهرم که شاهد ماجرا بود زد زیر گریه. بعد از آن دیگر خانه نرفتم و محل کارم را هم عوض کردم تا کسی نتواند پیدایم کند. دوباره رفتم سراغ جمعی که با هم مواد مصرف می کردیم. خیلی حال می داد. همه تاییدم می کردند و کسی نبود نصیحت و ارشادم کند. از طرفی محل کارم را هم مدام عوض می کردم چون آدم مسئولیت پذیری ...
خاطرات منتشر نشده از حجت الاسلام شجونی درباره منافقین، زندان ساواک و هاشمی رفسنجانی/ انتشاربعدبازبین
.... گاهی اوقات در حیاط با هم صحبت می کردیم. او می گفت: گذشت دیگر آن زمانی که آدم بیاید قرآن را این جور معنا کند که مثلا آیه ارث می گوید، پسر دو برابر دختر ارث ببرد. ارث باید یکسان باشد. من می گفتم: آقا، حلال اسلام تا قیامت، حلال است و حرام آن، تا قیامت حرام می گفت: نه آقا! اینها چیه؟ و حرف هایی مثل این را تکرار می کرد. اسلام اینها، اسلام امام صادق(ع) نبود. اینها مهمل می گفتند. گاهی می گفتند: امام ...
زنی که دو فرزند و شوهرش را کشت از جزئیات حادثه گفت
آشپزخانه نیامدند. همان موقع خواستم خودم را بکشم برای همین تصمیم گرفتم اول بچه هایم را بکشم تا زیر دست کسی نیفتند. قبل از آن شروع به پرتاب وسایل خانه به داخل کوچه کردم. بعد چاقو را برداشتم و به سراغ فاطمه رفتم.فاطمه-11ساله- را در اتاق خواب کشتم و روی او پتویی کشیدم و بعداز آن مازیار 4 ساله و محیا 10 ساله را چاقو زدم، بعد از آن بود که ضربه ای به شکم خودم زدم و به کنار پنجره رفتم تا خودم را ...
صبح که بیدار شدم، آرامش عجیبی داشتم
امکان دارد صحبت هایم شبیه به هم باشد. چون آنها آن قدر بازجویی می کردند تا تضادی پیدا کنند و همان را وسیله قرار بدهند. به همین دلیل بازجویی های مختلفی می کردند. پرونده های جدیدی تشکیل می دادند. در آن اتاق خیلی احساس ناراحتی می کردم. علی که آمد، گفتم: به فرمانده تان بگو یک اتاق به من بدهد. من نمی توانم اینجا بمانم. علی به نظر آدم متظاهری می رسید. ولی نسبت به محمد این احساس را نداشتم ...
ماجرای فروش اموال کاخ خواهر شاه
، علمای کرج مثل آیت الله فارغ و آیت الله شریفی رفتند قم به امام (ره) گفتند که آقای شجونی رئیس کمیته است شما دستور دهید که این کاخ های خاندان پهلوی که چند بار هم غارت شده است به تصدی شجونی دربیاید. البته امام (ره) در مبارزات از سال 1331 ما را می شناخت چون ما در سال 1331، 15 روز در قم علیه حزب توده قم میتینگ و مبارزاتی داشتیم. سرپرستی کاخ شمس، یک ماه پس از انقلاب شجونی با اشاره ...
به شوهرم گفتم زن دیگری بگیرد چون درخواست های غیر اخلاقی از من داشت!
تا اینکه با همسرم ازدواج کردم. اوایل زندگی مشترک با یکدیگر مشکلی نداشتیم اما پس از گذشت چند ماه درگیری و اختلافات ما زیاد شد. او از من درخواستهای غیرمنطقی غیر اخلاقی داشت و من قادر به برآورده کردن آنها نبودم. در این مدت صاحب دو فرزند که یکی پسر و دیگری دختر است، شدم. در حال حاضر دخترم چهار ساله و پسرم 10 ساله است. چندین سال در شیراز زندگی می کردیم و به خاطر رفتارهای همسرم حتی چندین بار ...
فوت و فن خواندن و نوشتن برنده نوبل ادبیات
...: یادت نرود نانی که خورده ای مال رومانی است. و من در جواب می گفتم: بله، الان این حرف درست است چون دارایی پدربزرگم را گرفتند اما قبل از آن او انبار گندم داشت که به راحتی برای 50، 60 یا 70 سال به ما نان می داد. بنابراین چون آنها همه چیز را گرفتند البته که امروز هیچ انتخابی نداریم و نان رومانی را می خورم. هر وقت این حرف را می زدم آنها را عصبانی می کردم و آنها به من می گفتند اگر مردم رومانی را ...
رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با یک داعشی! (عکس)
زبانش بندآمده بود. باید به خواستگاری بیلل چه پاسخی می دادم؟ آندره پیشنهاد داد بگویم چون ملودی تابه حال ازدواج نکرده، نمی خواهد تنها به سوریه برود. بیلل دوباره تماس گرفت. گفتم: "دوستم یاسمین هم مسلمان است. می توانم از او بخواهم با من بیاید، اما فقط پانزده سالش است." " اینجا زن ها باید در چهارده سالگی ازدواج کنند. اگر یاسمین با تو بیاید، برایش یک شوهر خوب پیدا می کنم." یاسمینی ...
مهندسی که سعادتش را با شهادت معماری کرد
کردم و می گفتم ان شاءالله فرزندانم چون پدر و برادرم در راه اسلام شهید شوند و مانند اصحاب امام حسین(ع) فدایی ایشان باشند. این دعای مادر ریشه در تفکرات انقلابی و مذهبی ایشان داشت. پدر همواره داستان حضرت یوسف را برای ما تعریف می کرد و به من می گفت امیدوارم مانند حضرت یوسف باشی. به مصطفی هم می گفت امیدوارم مانند حر شوی. به نظر من این عاقبت بخیری مصطفی نتیجه تفکر پدر و دعاهای پدر و مادرم است. شما ...
از سرپرستی کاخ پهلوی تا مواضع انقلابی در فتنه 88
زندان رفتن خود در زمان رژیم پهلوی می گوید: سال 1334 اولین زندان ما بود با شهید نواب صفوی و اولین عکس متعلق به 59 سال قبل است و عکس دیگر نیز مربوط به سال 1352 در کمیته مشترک است.من 25 بار زندان بودم اما مدت آن کم و زیاد بود. وی در بازگویی خاطرات خود از آن روزها این گونه نقل کرد: در سال 1352 چند وقتی بود که از طرف رژیم شاه به خاطر سخنرانی ها و مطالبی که در منبرهایم طرح می کردم ممنوع ...
روی پای خودمان ایستاده ایم
...: اگر داشت، برای خودش یک ویلچر جدید می خرید. ویلچیر قدیمی را چندین بار داده تعمیر کرده اند اما تعریفی ندارد. درب و داغان است. مهدی دوست دارد ازدواج کند. مادر ندارد اما خانم مدیر به فکرش هست. چشمش را که عمل کند و ویلچر جدید بخرد، می شود برایش آستین بالا زد. اینجا هرکدام شان قصه ای دارند. چه آنها که در مرکز مشغول کارند و چه آنهایی که نیستند. این مرکز جایی است برای تقسیم درد مشترک ...
دل نوشته ابراهیم افشار برای پورحیدری فقید
شده است. یک لحظه آمدم به حال منصور غبطه بخورم. یادم آمد که من از مرگ تمام اسطوره های از کارافتاده فوتبالمان، شادمان شده ام. اتفاقا اولین بار نیز سر جنازه دهداری بود که این احساس بهم دست داد. گفتم خوشا به حالتان که مرگ از شما اعاده حیثیت کرده است. آخر دیده بودم روزگار بُزبیاری شان را که چگونه در کهنسالی و مریض احوالی، امپراطوری کوچکشان بر سرشان آوار شده است. داغ و درفش دیدگان را در تنهایی رقت آورشان ...
خاطراتی از حصر آبادان به روایت غلامرضا توگه
انجام می دهند. متأسفانه در بمب گذاری هایی که توسط گروهک ها انجام می گرفت، یکی دو نفر از دوستان خوبم را از دست دادم، اما احساس نمی کردم که درون مایه ی این قضایا مقدمه ای باشد برای شروع جنگی تمام عیار و طولانی مدت! با این حال همراه دوستان در انجمن اسلامی تلاش می کردیم با آن ها مقابله کنیم. بحث ها، سیاسی و عقیدتی بودند و گاهی درگیری پیش می آمد؛ حتی باید از خودمان به خوبی مراقبت می کردیم، چون وقتی ...
روزگار سیاه بردگی در چنگال داعش
ایران آنلاین / نادیا 21 ساله- 3 ماه بردگی زندگی نادیا مراد بعد از حمله داعش به روستای کوچو در عراق دگرگون شد. سوم آگوست سال 2014 بود و داعش از مدتی قبل توانسته بود شمال عراق را تصرف کند. اقلیم کردستان که تا آن وقت هنوز تسلیم داعش نشده بود، مورد هجوم تروریست ها قرار گرفت و سرانجام ایزدی ها هدف قرار گرفتند: داعشی ها به روستا حمله کردند و گفتند باید اسلام بیاورید. پنج روز در روستا ...
ملک الشعرای بهار، بهارِ فرهنگ ایران
خیلی دلپذیر بود. مادرم به نظر من و دیگرانی که او را می شناختند یکی از بهترین زنانی بود که پدرم می توانست داشته باشد. پشت پدرم بود. کسی جرأت نداشت در دورانی که پدر در اتاق کار می کرد سر و صدا کند. البته بچه ها بزرگ شده بودند و سر و صدایی نداشتند. من هم که کوچک بودم، شلوغ نمی کردم و به باغ می رفتم و بازی می کردم. کسی حق شلوغ کردن نداشت چون مادر می گفت آقا دارد کار می کند. پشت هر بزرگی یک ...
جزییاتی از قتل عام یک خانواده به دست مادر سنگدل
.... برای همین هم در اجرای همه نقشه ام موفق نشدم. او به بازپرس مرادی گفت: صبح بیدار شده بودم و هرچه به شوهرم گفتم بیدار شود، او نمی پذیرفت. کفرم را در آورده بود و می گفت صبحانه نمی خورم. آخر سر عصبانی شدم و چاقوی آشپزخانه را از روی سینک برداشته و به سمتش رفتم که نهایتا چون خواب بود به سادگی و با دو ضربه از پای در آوردمش. بچه ها گریه می کردند. زمانی که آنها را دیدم دلم سوخت. دوست ...
در شرایطی که داعش اسلام را نشانه گرفته دیگر مرزهای جغرافیایی معنی ندارد
. به ما گفت: "اگر در دفاع از حرم حضرت زینب(س) شهید شدم و جنازه ام برگشت اصلا گریه نکنید." گفت: "من راضی نیستم برایم اشک بریزید. چون من خاک پای شهدای حضرت زینب(س) هم نمی شوم." هر وقت سر قبر او رفتم گفتم مادر امیدوارم حضرت زینب(س) تو را قبول کند. تو فدای حضرت زینب(س) شدی. بچه ام را حلال کردم. خدا توفیق دهد که همه بچه هایم در راه اهل بیت(ع) باشند. در پایان این نشست صمیانه تسنیم با اعضای ...
معلول شدن دو جوان پاوه ای در مبارزه با حریق جنگل
تحت عمل جراحی قرار گرفتم. هر بار بخشی از پوست را برمی داشتند و در جاهایی که بر اثر سوختگی از بین رفته بود، پیوند می زدند. روزهای سختی را تحمل کردم. روزهایی که با درد و سوزش و تاول همراه بود. تا قبل از اولین عمل جراحی صورتم را در آینه ندیده بودم. این جوان فداکار می گوید: وقتی در بیمارستان صورتم را در آینه در شیشه ای اتاق عمل دیدم، وحشت کردم. گوش هایم سوخته بود و پوست صورتم چروک خورده بود ...
خاطره ای خواندنی از علامه "حسن زاده آملی"
که تغییر نکرد و به جای خود باقی مانده بود، گرفتگی درونی و اندوه شدید خود من بود که بیچاره ام کرده بود، هنگامی که دیدم، نمی توانم آرام باشم و به حال عادی برگردم، تصمیم گرفتم از آمل خارج شوم و مسافرتی هر چند کوتاه به جایی داشته باشم از این رو به مادر بچه ها گفتم: تصمیم دارم به تهران بروم، اگر امشب و فردا شب نیامد، نگران نباشید. عصر همان روز به طرف تهران حرکت کردم، اول مغرب به تهران رسیدم ...
مدال هایم را مدیون خادم هستم/ مردم برایم سنگ تمام گذاشتند+تصاویر
با او صحبتی داشته اید؟ من فعلاً با او صحبت نکرده ام، چون هنوز وقت نشده است اما اگر خودش راضی باشد من و پدرش موافق ازدواج او هستیم. از احساسات خود هنگام کشتی گرفتن کمیل بگویید؟ استرس زیادی را تحمل می کنم، خیلی سخت است. وقتی در مسابقات المپیک کشتی گرفت فشار زیادی را تحمل کردیم. با وجود این همه استرس آیا موافقید کمیل همچنان کشتی بگیرد؟ بله می ...
افشاگری و صحبت های صریح بازیگر تازه بازگشته از شبکه GEM
طور می گوید: قرار بود مجموعا 10 میلیون تومان ماهیانه برای من در نظر بگیرند، البته به من گفتند با خانواده بیا که گفتم نه من باید آن جا را ببینم و تجربه کنم و اگر خوشم آمد می مانم. 45 روز اول آقایی هم اتاق من بود به اسم آقای قندالی، البته هم اتاق که نه در یک مجموعه بودیم. او خیلی جوان بود و یادم می آید که یک بار در درددل هایمان به او گفتم پشیمان شده ام آمدم من نباید می آمدم و در این سن و سال از نظر ...