سایر منابع:
سایر خبرها
سکوت؛ تنها پاسخ رسانه های اتهام زن به نظام/ چگونه یک دانشجوی بی گناه! از اردوگاه منافقین سر در آورد
که بیشتر جلب توجه می کرد، مانور کم سابقه ی تلویزیون منافقین روی تحصن تربیت معلم بود. به طوری که تلویزیون منافقین هر شب در گزارش های خبری خود، تصاویر تقریباً زنده ای ( تنها با چند ساعت تأخیر) از تحصن دانشگاه تربیت معلم پخش می کرد. توهین به مقدسات به جایی رسید که برخی از سر کرده های متحصنین به خود اجازه دادند تا مصادیق شرم آوری را برای لباس روحانیت در جمع دانشجویان عنوان کنند. ...
تجربه رانندگی با جدیدترین محصول پورشه در جاده های ایران +تصاویر ومشخصات فنی و قیمت
عنوان حجم موتور از آن ارائه می شود دارد. طی چند ماه گذشته با خودروهای غول پیکر زیادی از جمله جیپ رانگلر،کادیلاک اسکالید و .... رانندگی کردیم که هنگامی که پشت ماشینی در حال حرکت بودیم خودروی جلو با نگاهی به آینه ی وسط سریعا راه را برای ما باز می کرد،اما اوضاع برای باکستر کاملا متفاوت است و موردی که موجب کنار زدن خودروها برای شما می شود صدای پیشرانه ی بلند و البته فوق العاده جذاب آن است که ...
نمایش بیش از 50 فیلم در تعطیلات آخر هفته
فیلم های سینمایی و تلویزیونی و انیمیشن ولایت عشق ، شب توطئه بزرگ ، مرد مورچه ای ، عسل ، مسافر شب ، به خانه خوش آمدی هایابوس ، پیتر بل 1 و 2 ، فیلم فوری ، خانواده ، حقه ، روز هفتم ، غریبه ها ، بی نظمی ، خانم دابت فایر ، تو این خونه چه خبره؟ ، پسر شماره 7 ، دور دنیا در 80 روز ، دادخواهی ، آقای مهربان ، چشم به راه ، عصر یخبندان 3 ، کلاس سوم ب ، مظنون به قتل ، یک ببر ، دشمنان ملت ، پنجه افسانه ای ...
همدم مادر سفره عقد شهید است
مردم روستا به این کار ها اعتراض می کردند و به پسرم می گفتند تو یک غریبه هستی داری فرزندان ما را از راه راست دور می کنی؟ یک شب که پسرم در یکی از روستای اطراف سخنرانی و روضه خوانی داشت دیر برگشت و خبری از او نشد طوری که چند نیرو از شهر آمدند ومردم روستا را در مسجد جمع کردند و گفتند اگر بلایی سر سید میرزا بیاید روز خوشی ندارید. بعد از چندین ساعت در حالی که اصلا حال خوشی نداشت برگشت و هیچ وقت ...
معرفی 15 کاندید نهایی جایزه مهرگان ادب در یک قاب
نظر قرار دادن این مسئله که برای اولین بار در تاریخ ایران، این شاهان از حکومت خلع و از کشور اخراج می شوند. کتاب چیدن باد اثر محمد قاسم زاده در 750 صفحه (2 جلد) با شمارگان 500 نسخه، به بهای 9 هزار و 200 تومان توسط نشر چشمه منتشر شده است. خط چهار مترو ، اثر لیلی فرهادپور، نشر ثالث لیلی فرهاد پور، پیش از این بیشتر به عنوان روزنامه نگار شناخته می شد، اما چند سالی است که ...
خانه دلباز بندرعباس، دکوراسیونی به خونگرمی خانواده جنوبی!
فضای اتاق کودک باقی نمی ماند. تمام آنچه می بینید به رنگ سفید و صورتی است. فرش، سرویس خواب، روتختی، آباژورها، آینه دیواری، تزیینات پارچه ای قلبی شکل روی دیوار و پرده توری بالای تخت خواب به خوبی این خصوصیت بارز را نشان می دهند. تماشای ویدئوی زیر به شما کمک می کند تا کلیت فضایی و دکوراسیون خانه خانواده کریمیان در بندرعباس را درک کنید. همین حالا به سراغ تلفن همراه خود بروید. عکس ...
نوای روضه در خانه هایی از جنس خاطره/زندگی در آپارتمان ها محبوس شد
سیده مرضیه میرقادری: فضای حیاط خانه سنگین از صدای میاندار و پرشور از جمعیتی است که گرد شده و تا میانه های حیاط اندرونی را پر کرده اند، صدای گریه زنان از پنج دری های بسته که به حیاط راه دارد شنیده می شود، پارچه نوشته های محتشم نواز دور تا دور حیاط را سیاه پوش کرده است، مردم محله از چند روز قبل خانه اعیانی محله را آماده محرم و عزای حسین(ع) و یا دهه آخر ماه صفر کردند. قبل از محرم فرش های ...
راه های شروع بکار در پرورش شترمرغ
دیگری را برای ساختمان های اداری، فروشگاه یا محل استراحت کارگران در نظر بگیرید. گروه بندی معمول شترمرغ ها به صورت دسته های سه تایی یعنی یک نر و دو ماده است، اما شما ممکن است نگهداری جفتی ( یک نر و یک ماده)، یا دسته های چهارتایی ( یک نر و سه ماده) و یا نگهداری دسته جمعی (دو یا چند نر با دو یا چند ماده) در نظر بگیرید. ما نگهداری جفتی و یا سه تایی را توصیه می کنیم. چون کنترل عملکرد فردی هر پرنده ...
اجرای طرح واکسیناسیون طیور خانگی در 28 روستای خرمشهر
...: برنامه ریزی شده که در روز یکشنبه 600 دانش آموز دختر از خرمشهر عازم ارودگاه های راهیان نور شوند. سرهنگ حسین زاده افزود: این خواهران بسیجی برای اولین بار در یادمان فتح المبین شوش حاضر می شوند در پادگان شهید غلامی شب را می گذرانند و برنامه فرهنگی رزمی خواهند داشت و در روز بعد هم یکی از یادمان ها که یا یادمان دهلاویه و یا هویزه است را زیارت خواهند کرد و بعد از ظهر به خانه برمی گردنند ...
برای گرفتن رضایت یک روز تمام دست من و مادرش را بوسید/گفتم اگر قسمتت شهادت است مبارکت باشد
از آخرین روزهای حضور میلاد در کنار خانواده می گوید: بچه ها عادت داشتند تا نیمه های شب پای کامپیوتر باشند و جراغ اتاقشان روشن .. من هم عادت به خوابیدن در تاریکی دارم! نیمه های شب با نور چراغ اتاق بچه های – رضا و میلاد - یهو از خواب بیدار شدم. با خودم گفتم حتما بچه ها خوابشان برده است و برق اتاق را هم روشن گذاشته اند و رفتم چراغ اتاق را خاموش کنم که دیدم میلاد در حال خواندن نماز شب است و آنقدر چهره ...
بنیاد در آینه مطبوعات
را داری. امام خمینی(ره) فرمان داده جوانان به جبهه بروند و من هم باید فرمان او را اطاعت کنم. حضور ابراهیم مایه دلگرمی نه تنها من که کل محله بود. او عضو بسیج بود و قبل از اینکه به جبهه برود، هر شب در محله نگهبانی میداد. گهگاهی هم نیمه های شب، پشت پنجره می آمد. اگر بیدار بودم، میگفت مادر آسوده بخواب، من تا صبح مراقب شما هستم. همین را که میگفت، خیالم راحت میشد. همسایه ها هم از نگهبانیهای شبانه ابراهیم ...
صادق خلخالی از احکام اعدام تا حضور در فیلم کیارستمی
وقت هم به جایی نرسید. سایت تاریخ ایرانی یکی از نطق های تندوتیز شیخ را این گونه بازنشر داده است: ...لابد می گویید که یک پرونده ای هست، در آن پرونده آقای خلخالی یک شخصی را محکوم به اعدام کرده؛ خب بلی، قاضی خطا می کند. تو که حاکم شرع نبودی بنده شب به شب بیایم از خانه شما مشورت بگیرم و فلان بکنم... من کاری به کار شما ندارم، من حاکم شرع بودم، خودم دوختم و خودم هم پاره کردم، خودم مصادره کردم، خودم اعدام ...
274 قدم از شب خاطره گذشت/خاطره ای که برای نخستین بار بیان شد
.... کسانی که مصاحبه کرده بودند در ایران شناسایی شدند، اما من شناخته نشدم. مجیدی همچنین گفت: کمی بعد از راه افتادن از بصره یک افسر عراقی پلاکم را گرفت و تا بغداد من و آقای انصاری، فرمانده گردان از لشکر 25 کربلا را کتک زد. بقیه افراد داخل اتوبوس را نزدند، اما آنها از ناله های من ناله می کردند. می خواستم تحمل کنم و صدایم را بلند نکنم، اما چون تازه از اتاق عمل آمده بودم نمی شد. به ورودی ...
مجموعه داستان های کوتاه اجتماعی صلاح عسگرپور ( 5 ) : دیدار سرنوشت ساز پزشک و بیمار
. او دنبال چاره ای برای یافتن نشانی پیرزن بود که ناگهان به یاد آزمایشی افتاد که شب قبل برایش نوشته بود. صبح روز بعد از طریق همکارانش در آزمایشگاه، نشانی پیرزن را به دست آورد. پس از ساعتی خود را به خانه بزرگ قدیمی رساند و زنگ را چند بار فشار داد. دقایقی بعد همین که پیرزن را مقابلش دید ضمن احوالپرسی با عجله گفت: پرسش دیروز شما در مورد خانواده ام حسابی فکر مرا مشغول کرد. احساس می ...
روزی که اصلاح طلبان شورا به روی ناموس وطن تیغ کشیدند/ یکی می گفت رد صلاحیتشان کنید دیگری می گفت اعدام
قرار ملاقات گذاشتیم. آمد و دوباره همان مطالب را مطرح کرد. می گفت اگر در آنجا زندگی نمی کنم چرا خوب آنجا را می شناسم. صادقانه ماجرا را برایش تعریف کردم. ماجرای این خانه این است که من ساکن شهرک غرب بودم. خیریه ای را عهده دار هستم به نام طلیعه مهر طه در نارنجستان هشتم. برخی از اعضای شورا از جمله آقایان طلایی و مسجدجامعی، دبیر و... هم آنجا آمده اند. چندتا از این بچه ها صرع دارند و من ناچار بودم جابه جا ...
با پیامبر در آخرین ساعات حیات
خود رفت و گروهی از مسلمانان را، که ابوبکر و عمربن خطاب هم در میان آنان بودند، فراخواند و پرسید: آیا به شما دستور ندادم که هرچه زودتر همراه سپاه اسامه حرکت کنید؟ چرا از دستور من سرپیچی کرده اید؟ ابوبکر گفت: من خارج شده بودم، اما بازگشتم تا بار دیگر شما را ببینم! و عمر گفت: ای رسول خدا، من خارج نشدم؛ زیرا دوست ندارم که حال شما را از دیگران بپرسم! امّا حضرت سه مرتبه فرمود: سپاه اسامه را روانه کنید ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (181)
همه ساختمونا یه پیرمرد هست که از سرهنگای دوره شاهنشاهی بوده و همیشه داره آشغال میذاره دم در. 35. فکر کنم توو زندگی قبلیم نردبون بودم که الانم همه فقط برای بالا کشیدن خودشون ازم استفاده میکنن. 36. من بچه بودم شب ادراری نداشتم ولی مادربزرگم یه لالایی می خوند که مجبور میشدم بشاشم به خودم. اولش اینجوری بود: لالا لالا لولو اومد. 37. از امروز 'ضدیخ' به منوی کافه های ...
خاطرات اسارت/ در زندان های عراق
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : محرم آن سال هر روز در هر آسایشگاه مراسم عزاداری برپا بود. آن شب همه آسایشگاه ها مراسم خود را به پایان بردند، اما سخنرانی آسایشگاه ما که شماره 6 بود، طولانی شد و بلافاصله بعد از سخنرانی من که مداح آن شب بودم، نوحه خوانی را شروع کردم. این آزاده دوران دفاع مقدس بیان داشت: بچه ها ابتدا آرام به سینه می زدند، بعد کم کم شور گرفتند و متعاقبا صدایشان را بلندتر ...
آستین بالای گمنامانی از جنس مردم برای مبارزه با محرومیت و تحریم ها/ مردمی که رضایت خدا و لبخند مردم تنها ...
شرایطی حساس تر از همیشه قرار داریم و این استقامت ورزی های آحاد مردم زیر بار مشکلات اقتصادی و تحریمهای ظالمانه دشمن است که ایران اسلامی را همچنان سرپا و عزتمند نگه داشته است، کشاورزی که سختیها و کمبودها را به جان میخرد، فرهنگی بازنشسته ای که تولیدات کشاورزی به عمل می آورد و زنان غیوری که اقتصاد مقاومتی را در کنج خانه های خود عملی می کنند همه سربازانی هستند که در جنگ اقتصادی با دشمن سلاح تولید به ...
هیچ یک از مسئولینی که انباشت پول دارند از راه درست نبوده است/ اسناد کرسنت وحشتناک است/ در کمیسیون برجام ...
تند می کند؟ خواستم با اینها صحبت کنم و نشستم صحبت کردیم و اجازه ندادند وارد کوی شوم. بعدش به من گفت گلوی من درد می کند و من همان جا وی را معاینه کردم. این خاطره را فراموش نمی کنم. بعد گفتم برویم تو به همراهم اجازه نداد، گفتم دیگر تو را معاینه کردم، اجازه دادند وارد کوی شویم و گفتند خون شما پای خودتان است. من داخل بودم که امده بودم بیرون. س: این دانشجو نبود؟ زاکانی:دانشجو بود ...
عاداتی ساده برای شروع یک روز خوب
هایی مثل اِندورفین ترشح می کند که باعث می شود احساس خوبی داشته باشید. این یعنی وقتی به محض بیدار شدن لبخند می زنید روزتان را با یک حس و حال خوب شروع خواهید کرد. علاوه بر این، وقتی لبخند می زنید در اثر ترشح سرتونین حال و هوای شما بهتر شود. لبخند باعث می شود سیستم دفاعی بدنتان تقویت شود. پس اگر روزتان را با نشاط شروع کنید و تا پایان روز لبخند را فراموش نکنید، در واقع از ابتلا به بیماری ها ...
اسناد کرسنت وحشتناک است
کسی هستم و من خودم را معرفی کردم. گفتند همان کسی که علیه ما سخنرانی تند تند می کند؟ خواستم با اینها صحبت کنم و نشستم صحبت کردیم و اجازه ندادند وارد کوی شوم. بعدش به من گفت گلوی من درد می کند و من همان جا وی را معاینه کردم. این خاطره را فراموش نمی کنم. بعد گفتم برویم تو به همراهم اجازه نداد، گفتم دیگر تو را معاینه کردم، اجازه دادند وارد کوی شویم و گفتند خون شما پای خودتان است. من داخل بودم که امده ...
بخش های خواندنی کتاب فقط غلامِ حسین باش
علی آقا حدیثی بخواند و موعظه ای کند. اما او نشست و چند چاشنی انفجاری پشت سر هم، با استادی تمام روشن کرد و به سمت بچه ها انداخت. هر کسی طناب را به سمت خود می کشید و آن قدر طناب ها کشیده شد که همه بی حال افتادند و باز بمب خنده میان جمع ترکید. آن بنده خدا هاج و واج مانده بود که این ها دیگر چه جور آدم هایی هستند! همان شب، روضه و مجلس عزایی به یاد شهدا به پا شد که همه دشت را ضجه بچه ها پُر کرد ...
نماز اول وقت از نگاه شهداء
...> برادر سهراب صدرنشین، در نقل خاطره ای از سردارِ شهید حاج علی اکبر رحمانیان می گوید: در پایگاه امیدیه بودیم، چند دقیقه ای به اذان صبح مانده بود. علی اکبر را دیدم که بعد از چهار شبانه روز، از منطقه عملیاتی برگشته بود. خستگی شدید در چهره اش آشکار بود. فکر کردم می خواهد استراحت کند و بعد نماز صبح بخواند؛ چون خواب از چشمانش می بارید، ولی برعکس، تا اذان گفتند، جانمازش را پهن کرد و آماده نماز شد. به او ...
رهبرانقلاب: از مردم عراق تشکر می کنم
...: بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین و لعنةالله علی اعدائهم اجمعین. جلسه ی ما جلسه ی بسیار شیرین و مطلوبی است. عطر روحیّه ی بسیجی فضا را انباشته است. از بیانات این عزیزان که هرکدام بنحوی یک حقیقت شیرین و حائز اهمّیّت را بیان کردند، استفاده کردیم، لذّت بردیم. حرف هم با شما عزیزان بسیجی -جوان ...
دوران جنگ و اسارت بهترین دوران زندگی من هستند/ با پخش خبر ارتحال امام صدای عزا بلند شد
چرا دنبال حق زن و بچه ی خودت نمی روی پاسخش این است که برای این جور مسائل نرفته ام ، من که به شخصه خود را جزء جامانده ها می دانم اما بقیه را نمی دانم. اما قسمت دوم سوالتان چند پهلو است اینکه به چه شکلی در جبهه حضور داشتم ؟ این شکل حضور فیزیکی ، معنوی ، مادی و .... می تواند باشد ، اما کلی پاسخ دهم حضورم در جپهه به عنوان یک بسیجی و یک نیروی عادی گردان بود که بعدها بیسیم چی دسته و گروهان شدم . ...
عکس زیبای حسینعلی از روی چلچراغ به من لبخند می زد
پناه ببینم، باور کن الان احساس سبکی می کنم، بار سنگینی بود که از دوشم برداشته شد . * لبخندی که ماند همسر سردار شهید حسینعلی مهرزادی رئیس ستاد لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس، می گوید: یک روز ساعت 10 صبح توی حیاط مشغول شستن لباس ها بودم و مصیب و حمزه داشتند با هم بازی می کردند و نجما هم توی اتاق خوابیده بود، یک دفعه صدای زنگ در به گوش رسید، صاحب خانه مان به سمت در حیاط ...
معرفی چهار کتاب برای مطالعه در شب های طولانی زمستان
را به چشم هیولا می بیند. این هیولا تو را دوست دارد قصه نجات یک آدم بزرگ به دست دختر بچه ای گمشده است. روجایی که از همه نزدیکانش بریده، از دوستی ها ناکام مانده و هنوز اسیر این باور است که از کجا می شود فهمید احساسات آدم ها واقعی است؟ دوست داشتن است یا فرار از تنهایی؟ به محض دیدن دخترک، مهشید صداش می کند. اسم تنها دوستش را روی بچه می گذارد و رفته رفته از غار تنهایی بیرون می آید. بعدها ...