سایر منابع:
سایر خبرها
30سال است شوهر بینای من به من شک دارد!
وجودم موج می زد و با چشم دل به زندگی ام نگاه می کردم. نابینایی ام باعث نشد که دست از تلاش برای زندگی ام بردارم و هر روز این تلاش بیشتر می شد . همسرم فامیل یکی از همسایه ها بود که با دیدن من تصمیم به ازدواج گرفت. باورم نمی شد مردی حاضر شده زندگی اش را با من که زنی نابینا بودم شریک و عشقش را با من تقسیم کند. برایم این موضوع تازگی داشت. او چند بار با من حرف زد و می گفت که نقص عضو من برایش مهم نیست ...
امید نعمتی؛ خواننده گروه - پالت - : معتاد شلوغی های تهرانم
همیشه هم با اتوبوس های تندرو در رفت و آمد بودم. گپ زدن با آدم هایی که کنارم می نشستند برایم الهام بخش بود. راستش شعرهایی که می گویم و موسیقی هایی که می سازم همه برگرفته از تهران است، حتی از رستوران های تهران هم الگو می گیرم. به عنوان مثال، وقتی روز جمعه از جمعه بازار شروع می کنم و تا پیتزا داود می روم، کنارش نگارخانه گردی هم می کنم. وقتی شب به همه جاهایی که رفتم فکر می کنم، به نظرم می رسد چند سفر رفته ...
دبیر شیمی یزدی که تولید کننده برتر عسل شد/ آشنایی با نژاد پربازده زنبور عسل
روز زنبورداری و استفاده از نژاد های پربازده زنبور را یکی از عوامل برجسته در موفقیت و رشد در این عرصه دانست و تصریح کرد: در یکی از کوچ های زمستانه خود به بندرعباس با زنبوردار ارومیه ای آشنا شدم که نژاد آلمانی زنبور را به من معرفی کرد؛ جالب این بود که این نژاد در یزد پرورش داده و توضیع می شد. آشنایی با نژاد پر بازده زنبور عسل زارع ادامه داد: بعد از برسی های لازم اقدام به خرید ...
امید نعمتی؛ خواننده گروه پالت : معتاد شلوغی های تهرانم
همیشه هم با اتوبوس های تندرو در رفت و آمد بودم. گپ زدن با آدم هایی که کنارم می نشستند برایم الهام بخش بود. راستش شعرهایی که می گویم و موسیقی هایی که می سازم همه برگرفته از تهران است، حتی از رستوران های تهران هم الگو می گیرم. به عنوان مثال، وقتی روز جمعه از جمعه بازار شروع می کنم و تا پیتزا داود می روم، کنارش نگارخانه گردی هم می کنم. وقتی شب به همه جاهایی که رفتم فکر می کنم، به نظرم می رسد چند سفر رفته ...
پشت پرده زندگی خصوصی کارلوس کی روش
پرداخت کند اما آنها پرداخت نکردند و وقتی که من به فرودگاه رفتم ممنوع الخروج بودم در حالی که من هیچ تقصیری نداشتم البته در حال حاضر تمام این مسائل حل شده است. *آیا با رهبر ایران آیت الله خامنه ای ملاقاتی داشته اید؟ تاکنون نه، اما افتخار دیدار با دو رئیس جمهور احمدی نژاد و روحانی را داشته ام. احمدی نژاد خیلی به فوتبال علاقمند بود. *چطور به فوتبال علاقمند شدی؟ در ...
زندگی زن بارداری که 8ماه پیش همسر دوم یک مردمتاهل شد/ شوهرش به خاطر بدخلقی های زن اول،خودسوزی کرد
راه می انداخت و می آمد تهران آبروریزی می کرد. همسرم وقتی فهمید مهتاب دست بردار نیست مرا به محضر برد و به عقد دائمی خودش درآورد. می گفت اگر من بمیرم اینها دست از سرت بر نمی دارند. تا اینکه شوهرم با همسر اولش دعوایش شد و از شدت ناراحتی خودسوزی کرد. وقتی من به عیادتش رفتم دیدم با 85 درصد سوختگی روی تخت افتاده است. چند روز بعد هم فوت شد و مرا تنها گذاشت. آن هم در حالی که سه ماهه باردار بودم. ...
مدیرعامل سابق راه آهن به عذرخواهی نفر به نفر مصدومان قطار تبریز مشهد رفت
به گزارش نصر به نقل از فارس، چند روز پیش هر کدام از آنها با حال و هوایی که داشتند برای زیارت مرقد مطهر آقا علی بن موسی الرضا(ع) عازم مشهد بودند، صبح روز جمعه در مسیر به دلیل نقص فنی در ایستگاه راه آهن سمنان، قطار متوقف و بعد از انجام اقداماتی قطار برای حرکت دوباره آماده می شود، چند دقیقه بعد دستور حرکت قطار صادر می شود، بی اطلاع از آنکه حادثه ای تلخ در انتظار مسافران است. قطار حرکت می ...
با مرتضی مهرزاد، از رکورد قد تا رکورد قدرت
تیم ملی والیبال نشسته دعوت شدم. بعد از تست در تیم ب بازی کردم و مدتی که گذشت به تیم الف دعوت شدم و همراه تیم ملی ایران به پارالمپیک رفتم. در سال 94 رسما با فدراسیون بستم. مهرزاد ادامه می دهد: قبل از این که والیبال بازی کنم به حدی افسرده بودم که فکرش را هم نمی کردم بتوانم ورزش کنم. یعنی این که با آن همه مشکلی که داشتم، ورزش برایم چندان جدی نبود. حتی وقتی هم که به تیم دعوت شدم، از این هراس ...
بهاره رهنما ؛ کار در سینما، عاشقی در تئاتر و ادبیات
بازیگری شدم و فیلم افعی هم به عنوان اولین فیلمی که در آن بازی کردم سال بعدش اکران شد. سال 74 در حالی که تازه ادبیات نمایشی را تمام کرده بودم به دانشکده حقوق رفتم. با اینکه در آن سال ها بسیار پرکار شدم اما دانشکده حقوق را رها نکردم. چون می دانستم که فعالیت های اجتماعی مخصوصا در حوزه زنان و کودکان برایم بسیار مهم است. در حال حاضر هم در NGOهایی که دعوت می شوم بیشتر کارهایی را برعهده می ...
12 دانشجوی دختر درخوابگاه زنده زنده سوختند !
آزار اذیتش کند حکم سنگین برای مرد شیطان صفت / در دوران خدمت 17 نفر را اذیت و آزار کردم ! زمانی که به اتاق مدیرعامل شرکت رفتم در اتاق را قفل کرد/ از رفتارهای زشتش شوکه شدم ! به خانه دوست پسرم رفته بودم / در خانه تک و تنها نشسته بودیم که آن اتفاق وحشتناک برایم افتاد!
زائرانی که به جای زیارت به حضور امام رضا(ع) رسیدند
منور حضرت رضا (ع) حرکت می کنند و صحنه های باشکوهی از ولایت مداری شیعیان را به نمایش می گذارند و در بین این انبوه جمعیت عزاداران آذری زبان ایران در تمام مراسم عزاداری حرم و سفر در مشهد حضور دارند و به طور مداوم در حال عزاداری با روش ها و سنت ها مختص به خود هستند. بر اساس این گزارش این بار عزاداری آذری ها و البته ایرانیان در 28 صفر و شهادت امام رضا(ع) غم دیگری را نیز به همراه داشت، غم ...
زن ایرانی رییس شبکه فساد درترکیه بود/دختر بلند پرواز فریب خنده های لیدا خانم را خورد
با میل و رضایت خود ازدواج نکرده، بلکه پدرم اورا مجبور به ازدواج کرده تا شاید با رفتنش، اندکی ازهزینه های زندگی طاقت فرسا و رنج آورشان کم شود. اگر تا به حال رگه هایی از جنس محبّت هم نسبت به مادر و پدرم، در قلبم مانده بود با حرف آخرش در سیاهی پستی هایش گم شد و از همه آنها به تمامی متنفّر شدم. به گونه ای که دیگر حتی دلم نمی خواست که هیچکدام از اعضای خانواده ام را ببینم. درس ژاله دیگر ...
گرافیک ایران مدیون مرحوم استاد"ممیز"/ روزگاری گرافیک را با ترافیک اشتباه می گرفتند!
...> ■ شینیده ایم که استادهای بزرگ سر کلاس هایشان بد اخلاق هستند. آیا مرتضی ممیز هم از این دست بود؟ □ ایشان اصلاً بداخلاق نبودند. چون بداخلاقی تعریف دارد. حتی به راحتی می گویم که بسیار شیطنت هم داشتند و پرتحرک بودند. یک دوست و رفیق واقعی! هرچه بگویم کم گفته ام. اما یک چیز دیگر هم بود که من الان می فهمم. (بغض اجازه ادامه صحبت نمی دهد) انگار ایشان می دانستند وقت ندارند. انگار می دانستند طول ...
از روی اجبار هر روز در اختیار دوستان فرهاد بودم
کار کنم. بیشتر از همه نگران بودم که مبادا مادرم از این ماجرا بو ببرد. این شرایط باعث شد اشتباه بزرگ تری را مرتکب شوم. مجبور بودم خواسته های فرشاد را عملی کنم. او من را در اختیار دوستانش می گذاشت و با کارهایش روزگارم را سیاه کرده بود. آن روزها تلخ ترین روزهای عمرم بود. چند مرتبه به اجبار به باغ پدری فرشاد رفتم اما بالاخره از خودم و زندگی ام سیر شدم. می خواستم خودکشی کنم اما ...
برجام عقب نشینی است، شهید شهریاری اهل عقب نشینی نبود/ نمی توانم بپذیرم او حامی برجام می شد/ اگر به صالحی ...
شهریاری اشنا بودید وچطوری همکاری شما با ایشان شروع شد؟ اشنایی بنده با دکتر شهریاری بر میگردد به سال 1373 که من ان موقع در وازرت علوم مشغول بودم ودر قسمت معاونت دانشجویی کار میکردم ایشان برای تحقیقات رساله پایان نامه دکتری خود نیازمند نرم افزاری بودند به نامmclt)) ودکتر شهریاری از دوستان شنیده بود که من با این نرم افزار کار کرده وبا ان اشنایی دارم با بنده تماس گرفتند ومن یک هفته از ...
متن کامل گفت و گوی 72 دقیقه ای عادل فردوسی پور و خداداد عزیزی در برنامه نود
اما باشگاه کلن اجازه رفتن به این تیمها را نداد. برند شوستر در جام جهانی مفسر بازی ایران و آلمان بود و از اتفاق همان سال مربی کلن شد و دیگر اجازه نداد از این تیم جدا شوم. شاید اگر به اتلتیکو مادرید یا تاتنهام می رفتم، شرایط برایم فرق می کرد چون فکر می کنم سبک فوتبال من به این دو تیم بیشتر می خورد تا فوتبال آلمان که همه اش سخت و درگیرانه بازی می کنند و البته باید بگویم گاهی اوقات هم خودم تصمیمات ...
مرد عنکبوتی ایران
.... بدیهی است، اگر شما بدون پیش زمینه خاصی وارد یک رشته شوید، امکان موفقیت زیادی نخواهید داشت. جالب اینجاست که حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی هم خیلی از افراد کماکان علاقه ای به رشته خود ندارند. البته بخش عمده این مشکلات ناشی از فقر فرهنگسازی است؛ نیاز به توضیح نیست که اکثر قریب به اتفاق والدین فرزندان خود را تنها به سمت قبولی در بعضی رشته های خاص سوق می دهند، به طوری که افراد متوجه علاقه و ...
هزاران شهید می آمد؛ بی سر، بی تن و خون آلود
دانشجوهای رشته ریاضی دانشگاه مان بودم. وقتی دیدم جنگ شروع شده حتی یک لحظه به خودم اجازه ندادم به چیزی جز حفظ خاک کشورم فکر کنم. نمی توانستم اجازه بدهم دشمن وارد خاک کشورم شود و برای خودش آزادانه بچرخد. چطور شد گذرتان به سردخانه آبادان افتاد؟ چند روز دنبال سلاح بودم که پیدا نمی کردم. تا این که سراغ یکی از دوستان قدیمی رفتم و گفتم منم می خواهم بجنگم، اما سلاح ندارم. تو یک تفنگ ...
برای نخستین بار منتشر شده: روایت مسعود بهنود از عقد شرعی ابراهیم گلستان فرزند سیدتقی، با فروغ فرخزاد، ...
...، تا بدانم چه کس روز قبل از خاک سپاری قبر خرید، چرا سه تا. که اولیش به فروغ رسید و آن دو دیگر خالی ماند. از آن جا بگیر تا گفتگو با همکارانش در استودیو گلستان، همسایه های خانه کوی دوم، آن جا که فروغ سه سال پایان زندگی کلیدش را در کیف داشت. با آقا حیدر که اول و آخر این حکایت را دید. علاوه بر دوستان فروغ با خانواده اش هم حرف ها زدم. بیش از همه با گلوریا خواهر کوچک که تا بودم هر سال همراهش فردای ...
اتفاق عجیب در روز عروسی زوج چینی
برای مرد شیطان صفت / در دوران خدمت 17 نفر را اذیت و آزار کردم ! زمانی که به اتاق مدیرعامل شرکت رفتم در اتاق را قفل کرد/ از رفتارهای زشتش شوکه شدم ! به خانه دوست پسرم رفته بودم / در خانه تک و تنها نشسته بودیم که آن اتفاق وحشتناک برایم افتاد!
حکایت دلهایی که خود را به پنجره فولاد گره زدند تا عقده دل وا کنند
تلفن برایم بگوید: بعد از 10 بار تماس تلفنی بالاخره جواب سلامم رو داد. الوو سلام حاجی ببخشید من باز مزاحم شدم. (زائر پیاده) سلام علیکم. مراحمی دخترم کارت رو بگو. (تسنیم) خواستم از حال وهواتون برام بگین. اول خودتونو معرفی کنین. (زائر پیاده) حاجی دوست نداره معرفی بشه، بزارین گمنام بمونم.و به عنوان یک زائر منو معرفی کنین همین. خب از سفر ومشکلات بگین. مشکلی نیست، همه سفر عشق است، به ...
آزمون: دوست ندارم مرا مسی ایرانی خطاب کنند
من گودین بهترین مدافع حال حاضر فوتبال جهان است که تجربه بازی برابر او را در لیگ قهرمانان اروپا به دست آوردم. * از قوم ترکمن هستی. احساس ایرانی بودن را داری یا یک ترکمنستانی؟ البته که یک ایرانی هر چند خانواده من از قوم ترکمن هستند. من آنجا متولد شدم. پدرم، مادرم، پدربزرگم و جدم در ایران متولد شدند. فقط شهرم به ترکمنستان نزدیک است. به همین خاطر ترکمن های زیادی در شهر ما زندگی می ...
تولد دوباره مرد تاریخ ساز با پیکسار؛ جابز چگونه میلیاردر شد
می ماندند و این فاجعه ای بود که در خاموشی می رفت تا اتفاق بیفتد. فقط کافی بود یک دومینو سقوط کند و بعد مهاجرت نخبگان پیکسار یک شبه اتفاق می افتاد -شاید امروز نه، ولی بالاخره یک روز چنین اتفاقی می توانست ظرفیت خلاقیت پیکسار را به صفر برساند. تیمی از پیکسار در حال کار روی داستان اسباب بازی. لَستر روی زمین زانو زده. سال 1995 در این مورد من رسما وسط مخمصه گیر افتاده بودم. از یک ...
دوقلوهای جداشدنی؛ کاسترو، چه گوارا را قربانی کرد؟
انقلاب را در نزد جهانیان خدشه دار کند. به همین خاطر پس از چند هفته همه آن دادگاه ها را تعطیل کرد و البته هرگز اتهامات وارده از سوی غرب را نپذیرفت: ما هیچ زن و کودک و کهنسالی را تیرباران نکرده ایم. ما تعدادی قاتل را تیرباران کردیم تا نتوانند فردا صبح کودکانمان را بکشند. کاسترو در همان زمان و با عجله پستی کلیدی در اختیار چه گوارا گذاشت. او می دانست که نمی تواند انقلابش را بدون گوارا از ...
گریه های دعایی برای سازمان مجاهدین خلق
دهید؟ من از سال 44 تا سال 48 در زندان بودم و در آن دوران تقریبا با قالب جریان های سیاسی و فکری جامعه که در زندان نمایندگانی از 5 نفر تا 100 نفر داشتند، آشنا شدم. مثلا تقریبا تمام گروه های مارکسیستی، مذهبی و ملی آشنا بودم. لذا وقتی در سال 50 یکی دو نمونه از نشریات سازمان مجاهدین خلق را خواندم، متوجه شدم که اینها نه مسلمان خالص و یک دستی هستند و نه مارکسیست واقعی؛ بلکه یک التقاطی دارند ...
سفرنامه اربعین
پیاده وغیر کربلا یا نجف یا مشهد عنایت وعطیه ای عطا می فرمایند و به چنین زواری البته توجهی خاص ترخواهند داشت. این صحنه زیبا را دوست همراهم حسن آقا که چند سفراست با من دراین مسیرسلوک می کندبه من که در حال خودم بودم و متوجه این اتفاق دیدنی نبودم، تذکر داد.خودم را به او رساندم و بعد از طرح دو سه سوال از آن فیلم برداشتم. قسمت نهم بعداز سه روز توفیق پیاده روی درچندکیلومتری ...
مرا از روی خال پهلویم شناسایی کنید
شانه کرد، گفتم: چیه، سید جان!؟ داری رخت سفر می بندی؟ لبخند زد، خنده اش همیشه خیلی کوتاه بود، هیچ وقت، لب هایش به طور کامل باز نمی شد، نگاهی به من انداخت و گفت: حاج مهدی عزیز! بابابزرگم همیشه می گفت؛ بهشت خیلی قشنگه، تازه بزرگ هم هست، همه توش جا می شن، همه آدم خوبا . از حرف هایش شگفت زده شدم، وقتی برگشت و چشم به چهره پرنورش دوختم، برق عجیبی می زد، آدم مرتب و منظمی بود اما این بار با دفعه ...
دایی: برای بازی کردن خودمان را می کشتیم!
.... جواب های جالبی داد: در هر سه باشگاه آرمینیا، بایرن و هرتابرلین من هیچ وقت نفهمیدم همبازیانم چقدر پول می گیرند و آنها هم نمی دانستند من چقدر دریافتی دارم. با یکی از همبازیانم دو سال هم اتاق بودم در مورد همه چیز صحبت می کردیم الا مسائل مالی. اصلا خنده دار است آنجا از کسی بپرسی چقدر دریافتی داری. ماه به ماه هم پول را درون پاکت می گذاشتند و دو روز قبل از پایان ماه به ما می دادند. در بایرن ...
چند حکایت و کرامت از امام رضا (علیه السلام)
...: موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ، می گوید : روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریه ای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازه ای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچه ای که به مادرش می چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : هر ...
خدمت به صاحب حرم رضوی هم دنیاست و هم آخرت/ نشان خادمی را با هیچ ثروت و مقامی عوض نمی کنم
خواستند که قرائت دعای توسل شب های چهارشنبه را انجام دهم. این خادم حرم رضوی با بیان اینکه پس از شش ماه از مداحی در حرم به عنوان خادم کفشداری انتخاب شدم، اذعان کرد: زمانی که لباس خادمی را برای اولین بار به تن کرده بودم و به محل خدمت خود می رفتم یکی از شعرای برجسته مشهد که جزو مسئولان حرم بود مرا دید و گفت شما بجای کفشداری در دربانی حرم خدمت کن. وی ادامه داد: 13 سال کشیک سوم بودم ...