سایر منابع:
سایر خبرها
خودکشی جوان تهرانی از طبقه پنجم/ پایان تلخ رابطه نامشروع/ گفت وگو با دختری که خواستگارش او را سر کلاس ...
.... در ادامه پدر قربانی به ماموران گفت: ساعت 12 در خانه بودم که یکی از همسایه ها زنگ خانه را به صدا در آورد و از سقوط پسرم از طبقه پنجم ساختمان خبر داد که خیلی زود او را به بیمارستان منتقل کردیم اما پسرم تسلیم مرگ شده بود. بازپرس محسن مدیر روستا دستور داد تا جسد پسر جوان برای تحقیقات بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شد. تحقیقات درباره علت وقوع این حادثه از سوی کاراگاهان اداره دهم پلیس ...
- با این ستاره ها -
.... خبر پر از بغض بوده: عصر روز دهم عاشورای 61 سرها بر نیزه شد و بعد نوبت به خیمه های حرم رسید. هزار و اندی سال بعد دوباره همین اتفاق تکرار می شود که باز نوبت خیمه ها رسیده و تکفیری ها دارند سمت حرم می تازند. پدربزرگ معین رضا هم همراه عده ای می رود که روضه ها دوباره اتفاق نیفتند. از پدربزرگ معین رضا و همراهانش، مانده خانواده ای سینه سوخته که البته راضی اند؛ عده ای شان هم ...
نگاه به مزار شهدا، اثرش از سخنرانی من بیشتر است
.... گفتند: سیدبحرالعلوم که از علمای بزرگ نجف بود، برای زیارت به کربلا آمده بودند. در مسیر راه حرم، به تماشای هیئت عزادارای طویریج می ایستد. ناگهان مردم می بینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کناری گذارده و به داخل جمعیّت رفته و یاحسین! یاحسین می کند. طلبه ها می روند آقا را از داخل جمعیّت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمی دهند. بعد از عزاداری می بینند سید در آستانه ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (364)
امیرجلالی در کنار دختر عزیزش. البته این عکس در فرنگ گرفته شده و جای هیچ گیر دادنی نیست! وقتی یک زوج تهرانی پس از چهار ساعت معطلی و آدرس پرسیدن در تبریز هنوز نتوانسته اند به مقصدِ خود برسند. پ.ن: من اُزوم تَبریزلیَم. مهران مدیری و سگِ خال خالی و گران قیمت اش. مهران جان چنین سگی را در باغ هم با کلی غل و زنجیر نگه میدارند، آنگاه شما داخل منزل همینجوری وِل نگهداری میکنی ...
کارگرانم پیش چشم هایم سوختند و کشته شدند
یکی از کارگرهایش از خواب بیدار شد و حلقه آتشی که روی سقف افتاده بود را دید. یک ربع ساعت هم طول نکشید که همه چیز سوخت و خاکستر شد. آقا بهمن ماجرا را این طور تعریف می کند: من و رضا و حشمت در اتاق خواب بودیم. ساعت 8:15 دقیقه صبح تلفن زنگ خورد. من گوشی تلفن را برداشتم و مشغول صحبت کردن بودم که نگاهم به سقف افتاد. روی سقف دایره ای از آتش با قطر زیاد افتاده بود و گر می گرفت. از اتاق بیرون رفتم ...
ماریتا لورنز، جاسوسی که عاشق فیدل کاسترو بود
بود که آشنایی ما شکل گرفت. فیدل جذبه زیادی داشت و انگار قدرت زیادی از او ساطع می شد. من همان لحظه علاقه مند شدم که دوباره او را ببینم. چطور شد که همدیگر را ملاقات کردید؟ من به نیویورک برگشته بودم و با برادرم، جویی زندگی می کردم. یک روز تلفن زنگ زد. فیدل از من دعوت کرد به هاوانا بروم. بلافاصله قبول کردم. فردا من در هواپیمای خطوط هوایی کوبا بودم ...
روایت دختر دانشجو از چاقوکشی خواستگارش در کلاس درس
نزدیکم شد ناگهان یک ضربه به قفسه سینه ام زد که جیغ کشیدم و از حال رفتم. دیگر نمی دانم چه شد اما همکلاسی هایم که بعد از چند روز به ملاقاتم آمدند به من گفتند که وقتی روی زمین افتادم، پسرچاقوکش دو ضربه دیگر به کتفم و آخرین ضربه را به سرم زد که چاقو داخل سرم گیر کرد. شانس آوردم که بچه های دانشگاه مانع شدند و اجازه ندادند که او دوباره چاقو را بردارد. او می خواست جانم را بگیرد. حتی در بازجویی ها هم اعتراف ...
آیا "محسنیه" خروج از قواعد عرفی برگرفته از اهل بیت (ع) است؟/ دهه فاطمیه اجل بر ایام محسنیه
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، با ورود به کوچه ای در جنوب تهران، برای پیدا کردن خانه ای که مجلس عزاداری زنانه برپا کرده بود، زیاد معطل نمی شوم. پرچم مشکی که روی آن "یافاطمه"(س) نوشته شده راهنمای ما برای ورود به بیت الاحزان فاطمه زهرا(س) است، کتیبه ای با نقش خانه به آتش کشیده شده که روی آن " یا محسن بن علی بن ابی طالب" نوشته شده از گوشه دیوار اتاق آویزان است. بانویی بالای مجلس روی مبل نشسته است، با صدایی که گرفتگی بغض را در خود به نمایش گذاشته جماع ...
متهم تیراندازی خیابان اشراقی: توسط قاتل تهدید به مرگ شدم
... یکی از متهمان این پرونده در جزئیات تیراندازی به بازپرس گفت: روز حادثه همراه با پسرم و دوستش در منزل بودیم که مقتول برای حل اختلاف مالی با سهراب به منزلمان آمد، دقایقی نگذشته بود که سهراب نیز به منزلمان آمد، من در دستشویی بودم که ناگهان صدای تیراندازی شنیدم، زمانی که به محل حادثه رفتم مقتول غرق در خون روی زمین افتاده بود و سهراب (قاتل) به من گفت اگر صدایت دربیاید تو و بچه ات را نیز با اسلحه می کشم ؛ سهراب پس از این حادثه فرار کرد. متهمان این پرونده با دستور بازپرس امور جنایی تهران در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفته اند و تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد. ...
لبخند پدر در لحظه دیدار با پیکرهای فرزندان شهیدش
، مادرشوهرم می گفت نکند از حال رفته که اینقدر آرام است. خاطره ای از کلاس اول عبدالحمید دارم. روزی از مدرسه به خانه آمد. زنگ در را به صدا درآورد. رفتم داخل حیاط تا در را باز کنم. آن زمان آیفون نبود، که ببینم چه کسی زنگ خانه را به صدا درآورده است. پشت در به جز عبدالحمید یکی از خانم های همسایه را هم دیدم. عبدالحمید بی توجه به خانم همسایه داخل خانه شد، گفتم: ای وای، عبدالحمید چرا به خانم سلام ...
عروس اسیدپاش:خواهرشوهرم چون فکر می کند من نامزدی اش را به هم زده ام مرا متهم به اسیدپاشی می کند
...، باورکنید مرد ناشناسی که کاپشن و کلاه به سر داشت اسیدپاشی را انجام داده است. او چطور وارد خانه شما شد؟ صبح حدود ساعت 9 بود که زنگ خانه ما به صدا درآمد و من بدون آنکه بپرسم چه کسی است، در رابازکردم. بعد از آن به دستشویی رفتم، که ناگهان صدای فریاد فاطمه را شنیدم. وقتی بیرون آمدم، دیدم مردی با کلاه و کاپشن بالای سرش ایستاده است. مرد ناشناس با دیدن من به سمتم آمد و مرا هل داد که روی من ...
اخبار حوادث
به منزل آمد. با عصبانیت در حال قدم زدن بودم که به من توهین کرد و گفت تو با من چه کار داری؟ از سوی دیگر چند وقتی بود که به رفتارهایش شک کرده بودم.همین باعث مشاجره لفظی ما شد و ناگهان خواهرم به سمتم حمله کرد. خیلی عصبانی شدم و او را به زمین کوبیدم که خواهرم فریادی کشید و بر زمین افتاد. پس از آن رفتم و خوابیدم. حدود ساعت 3 بعد از ظهر از خواب بیدار شدم و دیدم خواهرم خونین روی زمین کنار راه پله ...
خرید و فروش زندگی در زیر پوست شهر!
...، در حل مسئله کمکی نمی کند. حل معما اینجاست که چرا باید اصلا جوانان دیوارهای این شهر را با شماره هایشان برای فروش جان شان رنگین کنند. طبق آمارها هر ساله در کشور حدود یک هزار و 500 نفر، از یک اهداکننده زنده کلیه دریافت می کنند و رقم تمامی عمل های پیوند کلیه هر سال حدود دو هزار و 700 مورد است. معمولاً هر سال حدود 25 هزار نفر به خاطر نارسایی های کلیه مورد آزمایش قرار می گیرند ولی اکثر ...
اگر اعتقادات درست باشد، سرانجام انسان خوب خواهد شد
(سلام الله علیها) گفتند، ایشان بسیار اظهار ناراحتی کردند. بعد از پیامبر خواهش کردند که یکی از لباس های خودشان را به او بدهند تا آن را به عنوان کفن بپوشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) یکی از لباس های خودشان را برای ایشان فرستادند و به حضرت علی (علیه السلام) فرمودند که من ایشان را از عریان آمدن در قیامت ترساندم. گفته می شود که در آن روز اصلا چشم کسی به دیگری نمی افتد. انقدر انسان مشغول خودش است که ...
رهبرانقلاب: خواص را خدا ان شاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید
یک جوان رعنا بوده. لابد او این مژده را باور کرده و بعدها وقتی “خبر بد” را شنیده، بند پوتینش را محکم بسته و همراه عد ه ای رفته. خبر پر از بغض بوده: عصر روز دهم عاشورای 61 سرها بر نیزه شد و بعد نوبت به خیمه های حرم رسید. هزار و اندی سال بعد دوباره همین اتفاق تکرار می شود که باز نوبت خیمه ها رسیده و تکفیری ها دارند سمت حرم می تازند. پدربزرگ معین رضا هم همراه عده ای می رود که روضه ها ...
به آقا گفتم دوست دارم برایتان روضه بخوانم / مداح باید با عمل خود به مستمع درس بدهد
احد قدمی و خیلی از دوستان دیگر. از حاج علی انسانی هم خاطره ای جالب دارم . یک روز حاج علی در در منزل آقای عاصی می خواندند؛ حاج علی عادت دارند مجلس را به اوج روضه می رسانند و تحویل می دهند. بعد از ایشان من دو بیت خواندم و دعا کردم. وقتی ایشان بالا می رود به آقای عاصی می گوید میرداماد اینجا بود چرا نگفتید بخواند. آقای عاصی گفت : ایشان میرداماد نیست مداح جوانی است به نام شالبافان. بعد حاج علی ...
نامزد پوششی کنار روحانی معرفی می کنیم، به 3 دلیل!/مردم روی دنده لج بیفتند چه افرادی رأی می آورند؟
سوم این است که بنا به دلیلی که الان قابل محاسبه نیست ممکن است فضای کلی جامعه به ضرر آقای روحانی تغییر کند. ما به کرات در کشورهای جهان سوم این اتفاق را دیدیم و نه تنها در کشورهای جهان سوم، بلکه حالا آمریکا هم جلوی چشم ماست. در کشور ما هم ممکن است در آن روز های آخر ناگهان یک شایعه معادلات را به هم بزند و آرای اقشار فرودست را به طرف خاصی متمایل کند. به این سه دلیل هست که دوستان ما به صورت ...
حقایقی درباره علی حاتمی
، فیلمی را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می کرد. او در این مورد گفته بود: در تمام فیلم هایش جلوه هایی از اعتقادات مذهبی خودم حضور یافت... . (ایسنا) او می گفت: چیزی که برایم مطرح بوده و از خیلی پیش هم مطرح بوده مساله شروع زبان و فیلم با نام و ذکر خداست. مثلا در مغازه را در اول فیلم سوته دلان که باز می کنیم با بسم الله الرحمن الرحیم است، باکلام خداست. حالا مهم نیست این قضیه را چگونه برداشت ...
برج غیرقانونی به خانه رهنما سیلی می زند/ خانه سیمین و جلال در انتظار عاقبتش در بهار
.... جایی که جلال و سیمین محفل ادبی و هنری داشتند را نشان می دهند. آن ها می گویند، امام موسی صدر هم زمانی در این خانه مهمان بوده است. خانه رهنما، منزل دیگری است که روز دوشنبه 15 آذر، درش را به روی مسئولان باز می کند اما وارثان خانه خشمگین هستند و دل پری دارند. آنقدر که از خبرنگاران می خواهند عکس نگیرند و صدایشان را ضبط نکنند چون به جایی نمی رسد. آن ها می گویند مقامات بسیاری از این خانه ...
لاله صبوری، بازیگر نام آشنا از زندگی شخصی و خانوادگی اش می گوید
آمد و ما همان یک روز را با فرزندان او می گذراندیم. به همین دلیل من تقریبا در آن دوران بچه تنهایی بودم. خیلی زود با لذت کتاب خواندن آشنا شدم و یک کتابخوان حرفه ای شدم. این صفت هنوز هم با من است. داستان جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود، تا آنجایی که به یاد دارم آن کتاب را مادرم برایم خرید ولی آن زمان نمی توانستم درست بخوانم و همان کتاب را مادرم برای من خواند. من خیلی زود به ...
واژه واژه دعا، قدم قدم زیارت
قرمزم بالش را بستم و رفت. مادرجون دیر کرد. رفتم داخل حرم، نبود. دنبالش گشتم. فهمیدم گمش کرده ام. ترسیده بودم که همان کبوتر را دیدم. ناگهان نشست روی شانه ی یک نفر. دیدم مادرجون است. سایه برین 16 ساله از تهران اینفوگرافیک: شادی کردبچه 17 ساله از تهران صدایی مبهم برف مثل نقلِ بیدمشک روی سرم می بارید. از زیارت برگشته و نشسته بودم روی سکوی ...
نادر روز بارانی مرا به خانه اش برد و در را قفل کرد و
روزنامه ای، چشمم به یک آگهی افتاد. تماس گرفتم؛ قرار شد برای مذاکره به محل شرکت بروم. به رغم نصیحت های مادرم که سعی می کرد مرا از یافتن کار باز دارد، رفتم. چون حقوق خوبی می دادند، پیگیری کردم و پس از مدت کوتاهی مشغول کار شدم. چند روز بعد،اسامی دانشگاه آزاد اعلام شد و من قبول شده بودم؛ قبولی دانشگاه فرصتی به مادرم داد تا بار دیگر خطراتی را که در محیط کار مردانه می توانست در کمین یک ...
خورده شدن پسر یاسوجی به وسیله تمساح/عروس اسید پاش/جوان پدرکش /سرقت مسلحانه با اسلحه هدیه پدر
...> او چطور وارد خانه شما شد؟ صبح حدود ساعت 9 بود که زنگ خانه ما به صدا درآمد و من بدون آنکه بپرسم چه کسی است، در رابازکردم. بعد از آن به دستشویی رفتم، که ناگهان صدای فریاد فاطمه را شنیدم. وقتی بیرون آمدم، دیدم مردی با کلاه و کاپشن بالای سرش ایستاده است. مرد ناشناس با دیدن من به سمتم آمد و مرا هل داد که روی من هم اسید ریخت. من و فاطمه که خیلی ترسیده بودیم، به داخل راه پله ها رفتیم و مرد ناشناس که لباس ...
دفاع عجیب عروس اسید پاش
حادثه زنگ خانه ام را زدند. در را باز کردم و خودم به همراه دختر دیگرم به سرویس بهداشتی رفتیم. معمولا در ورودی آپارتمان ما از آن طرف هم باز می شود. داخل دستشویی که بودم صدای جیغ خواهرشوهرم را شنیدم. سراسیمه بیرون آمدم که ناگهان شخصی را دیدم که کلاه به سر، دستکش به دست و کاپشن به تن داشت. او ظرفی در دست داشت که محتویات آن را روی خواهرشوهرم و من ریخت و فرار کرد.قاضی: اما کاپشن، کلاه و دستکش ...
نامزد پوششی کنار روحانی معرفی می کنیم؛ به سه دلیل!
شود آیا مردم باز هم اعتماد می کنند؟ من قبول دارم که آقای عارف باید تصویر بیرونی خود را اصلاح کند. اتفاقا چند روز پیش که ایشان را دیدم، گفتم تصویری که در بیرون از شما ترسیم شده، تصویر مورد انتظار بسیاری از رای دهندگان به شما نیست. البته اطلاعاتی که ما از عارف داریم غیر از این تصویر است. آقای عارف حتی تا ساعت 11 و 12 شب وقت ملاقات می گذارند تا افراد را منسجم کنند. وقت ایشان در مجلس و ...
گزارش خبرنگار اعزامی آفتاب یزد به مناطق محروم کرمان فراموش شدگان
عدس اعیانی ترین غذای خانواده است. پسر در آغوش فاطمه که حکم ته تغاری و سوگلی خانواده را دارد بی تابی می کند. فاطمه می گوید شیر ندارد و هروقت شوهرش به قلعه گنج برود شیر می خرد درغیر این صورت هرچیز که سایر خانواده بخورد سوگلی خانواده هم می خورد. گویی اینجا تفاوتی بین سایر فرزندان و سوگلی وجود ندارد. مسیر سنگلاخی روستا را مجدد باز می گردیم و راهی روستای بعدی می شویم که ساکنانش حال و روز ...
انکار عروس به اسیدپاشی تلخ
بازجو گفت: در منزل برادرم مهمان بودم و شب همان جا ماندم. ناگهان متوجه شدم عروسمان در حال خفه کردن من است، با او گلاویز شدم اما در یک لحظه رویم اسید پاشید. در این مرحله ماموران خانه عروس خانواده را که عامل اسیدپاشی بود مورد بررسی قرار دادند و آثاری از اسیدپاشی داخل حمام و روی فرش اتاق پذیرایی به دست آوردند که ظرفی حاوی اسید داخل سطل زباله، لباس کار، دستکش و کلاهی که آثار سوختگی روی آن ...
صاحب میز شهید رجایی شدم/ بسیاری از جملاتم به نام بزرگان ثبت می شد/ قیصر با منکرین ادبیات انقلاب مواجه ...
حالت نیمه خرابی منزل قیمت آن را به شدت پایین آورده بود که بعداً آن را حدود چهار میلیون تومان فروختم تا با پول آن بتوانم خانه ای در تهران رهن یا اجاره کنم. ما در تهران وارد منزل یک شهید شدیم. صاحب خانه خانمی بود که همسرش شهید شده بود. ماهانه هشت هزار تومان اجاره می دادیم. دیگر در تهران در تکاپوی تامین مخارج زندگی بودم. دختر کوچکم پنج ساله بود و پسرم دوم ابتدایی، باتوجه به این که همسرم شاغل بود ...
عروس جوان در پرونده اسیدپاشی به خواهرش ادعای عجیبی کرد+تصاویر
دادم که از همسایه ها زنگ زده اند و پس از بازکردن در به دستشویی رفتم و در آنجا بودم که ناگهان صدای جیغ فاطمه را شنیدم. با عجله از دستشویی بیرون آمدم که دیدم مردی با لباس سرهمی و کاپشن و در حالی که کلاه به سر داشت روی فاطمه اسید پاشیده و وقتی خواستم به کمک خواهرشوهرم بروم مرا به عقب هل داد و روی پاهایم اسید ریخت که در این مرحله از شدت سوختگی با فاطمه به راه پله ها رفتیم و شروع به جیغ و ...
قتل همسر با توهم خیانت
با مشت به در خانه احمد می کوبید. او در را از داخل قفل کرده بود و اجازه ورود نمی داد. داخل خانه خبرهایی بود که اگر ماموران از آن باخبر می شدند، کار احمد به طناب دار می کشید. مامور با صدای بلند گفت: تا صدای همسرت رو نشنوم از اینجا نمی رم، درو باز کن چند ضربه دیگر به در زد اما تنها یک پاسخ از احمد شنید چیزی نیست ؛ همسایه ها چند دقیقه پیش صدای داد و فریاد شدید احمد و لیلا را شنیده و به 110 زنگ زده ...