سایر منابع:
سایر خبرها
روایت اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران
توجه می کرد، کم کم به منتقد تند و تیز عالم سیاست بدل شد. اوج اعتراضاتش در این مقطع، به بهمن سال 32 برمی گردد که در نامه ای انتخابات مجلس شورای ملی را غیرقانونی اعلام کرد. به واسطه این اعتراض هم از خدمات دولتی و استادی دانشگاه تهران محروم شد. یک سال بعد از کودتا هم که چاپخانه مخفی نهضت مقاومت ملی کشف شد، بازرگان دستگیر و به هشت ماه زندان محکوم شد. او معترض ماند. دیدگاهش هم منسجم تر می شد و هم ...
به مناسبت 30 دی ماه سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان/مردی که ز عصر خود فراتر باشد...
: در زمستان سال 43 (مصادف با ماه مبارک رمضان) بود که مرا از قزل قلعه به زندان شماره 4 بردند و در اطاقی که مرحوم آیت الله طالقانی، مرحوم مهندس بازرگان، آقای دکتر سحابی و مهندس عزت الله سحابی بودند، جا دادند... این زندان چند ماهه، مرا با دنیایی جدید از نظم و انضباط، ادب و معرفت، بحث های سطح بالای دینی و سیاسی آشنا کرد... آن دوران زندان، چند ماهی بیش نپایید و من پس از آزادی در بهار سال 44، بار ...
زن جوان، قربانی وسوسه های شیطانی آقای مربی
. روز حادثه که به خانه شان رفتم، شوهرش نبود و زن جوان تنها بود. وسوسه شدم و پیشنهاد دوستی دادم که وی با شنیدن این حرف عصبانی شد و با دادو فریاد از من خواست خانه اش را ترک کنم. وی ادامه داد: با هم دعوا کردیم و او سعی کرد مرا از خانه اش بیرون بیندازد که نتوانست. می خواست با داد و فریاد همسایه ها را خبر کند که دستانم را دور گردنش انداخته و خفه اش کردم. زمانی که به خودم آمدم او فوت شده بود ...
با بی رحم ترین مرد دنیا زندگی می کنم!
که موضوع را فهمیده بودم به ناچار این وضع را تحمل می کردم و به هیچکس نگفتم. کم کم با رفتارهای خشن و پرخاشگری های کیوان که در اثر مصرف شیشه و الکل به وجود می آمد روبرو شدم. نمی دانستم چه کنم و چقدر می توانستم تحمل کنم، گفتم بچه دار شوم تا بلکه اوضاع زندگیم بهتر شود اما امروز که پسرم 9 ساله شده، نه تنها رفتارش تغییر نکرده بلکه تندخوتر هم شده، یک روز وقتی که موضوع را برای پدر و مادرم گفتم آنها ...
مردی که همسرش را خفه کرد: خسته شدم اعدام کنید
همسرت مشاجره کردی؟ چند وقتی بود که می خواستم از سارا جدا شوم اما او مرا دوست داشت و حاضر به طلاق نبود. روز حادثه وقتی از محل کار به خانه رسیدم سر موضوع جدایی حرف مان شد تا اینکه کارمان به دعوا و مشاجره کشید. آنقدر عصبانی بودم که وقتی به خودم آمدم فهمیدم خفه اش کرده ام، بعد به مادرش و پلیس اطلاع دادم. چرا با همسرت اختلاف داشتی؟ اختلاف مان از همان روز اول ازدواج مان ...
مدافعی که در سکوت شهید شد
به هوش می آید. در روز 26 اسفند نیز ظاهراً حالش بد می شود و بعد از مدتی که کمی بهبود یافت او را به مرخصی می فرستند و به ایران باز می گردد وقتی ایران بود هیچ چیزی به من نگفت. حدود شش ماه به او مرخصی داده بودند، چهار ماه و نیم پیش ما بود و بعد شهید شد. بعداً متوجه شدم که قفسه سینه اش زخمی و ضربه دیده و ترک برداشته بود. در ظاهر چیزی نشان نمی داد ولی می گفت درد دارد و گاهی اوقات دخترم را نمی ...
بیماری پارانویید مرد همسرش را به کشتن داد
...... وقتی مادرم را بعد از یک قهر طولانی به خانه آورد هیچ کس دور و برشان نبود و او توانست بدون هیچ مزاحمی نقشه شومش را عملی کند... پسر جوان که لباس سیاه بر تن کرده بود و ظاهر پریشانی داشت آنقدر گریه کرده بود که چشمانش باز نمی شد. پدر 60 ساله اش به اتهام قتل در زندان بود و او که حال و روز خوبی نداشت به اتاق مشاوره کلانتری انتقال یافته بود. غم از دست دادن مادر برایش آنقدر سنگین بود که مدام ...
نگاهی به آثار قرآنی آیت الله هاشمی رفسنجانی
داشتم بطوری که موفق به حفظ 18 جزء از قرآن شدم و در حقیقت همین ارتباط و انس با قرآن، یار و یاور من در زندان بود و در مقابل رنج ها و مرارت هایی که بود می توانستم استقامت کنم. ایشان فرمودند: روزی مرا شکنجه سختی دادند بطوری که دیگر نیروی راه رفتن هم نداشتم و مأموران مرا کشاندند و به سلول خودم انداختند و من حتی مرگ را در پیش خود می دیدم، در همان حالی که رمقی در بدن نداشتم خود را کشاندم و دستم را ...
جانی قلعه حسن خان جنون دارد
موضوع شکایتی نداشتند. با این حال چندبار به مرد جوان و پدرش تذکر دادم، اما فایده ای نداشت. تا این که روز حادثه فرارسید. آن روز دیدم که مرد جوان همراه برادرزاده اش با موتورسیکلتی مقابل در ورودی آپارتمان ایستاده اند. برای همین به آنها اعتراض کردم اما توجهی نکردند. خیلی عصبانی شدم و برای ترساندن آنها به اتاقکی در انتهای پارکینگ رفتم و سلاحم را همراه خشاب و فشنگ ها که زیر تختخواب پنهان کرده بودم ...
وام با اعمال شاقه!
آن همه متقاضی تنها به 120 نفر این وام تعلق می گیرد که جای تعجب دارد. رضایی مدیر امور مالی و خزانه دار کانون کارگران بازنشسته تامین اجتماعی مشهد نیز طی اطلاعیه ای اعلام کرده تعداد بازنشسته های شهرستان مشهد 115 هزار نفر می باشد و تعداد وام هایی که در اختیار قرار می گیرد تقریبا هر 120 نفر یک فقره وام در سال خواهد بود. وی گفت: مایه تاسف است که به علت وضعیت موجو بازنشستگان به شرایط فوق ...
قاتل قلعه حسن خان: اگر فرصت داشتم افراد بیشتری را می کشتم
همسرم را افسرده کرد. ما از او شکایت داریم و اعاده حیثیت می کنیم. دیگر شاکی پرونده که از مجروحان حادثه بود، گفت: آن روز من برای کمک به محمد – یکی از قربانیان حادثه – رفته بودم که متهم 11 تیر شلیک کرد. به خاطر جراحات سنگینی که در این حادثه دیدم، مجبور شدم 70 میلیون برای درمان پاهایم هزینه کنم که هنوز هیچ مبلغی دریافت نکرده ام و این هزینه ها زندگی ام را مختل کرده است. بعد از دفاع وکیل ...
رنج های 28 ماهۀ قربانیان اسیدپاشی های اصفهان
زمانی که این اتفاق برایم افتاد، 9 ماه بود که عقد کرده بودم. بعد از آن اتفاق خانواده شوهرم گفتند که اگر قرار است جدا شویم، بهتر است هرچه زودتر این اتفاق بیفتد تا این که شوهرم در نیمه راه رهایم کند. با این حال شوهرم در کنارم ماند و هنوز هم در کنارم است. زندگی مشترک ما به خاطر درمان های من هنوز شروع نشده است؛ ولی من نگران آینده ام هستم. این که در آینده به فرزندم چه باید بگویم. او چگونه با این مسأله ...
کلبه وحشتی به نام کمیته مشترک
. دستهایم را از طرفین به میخ طویله ای بر دیوار، بستند و بعد چهارپایه را از زیر پایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل می کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می رفت. خون به دستم نمی رسید. پنجه هایم بی حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... ساعتی به این نحو اذیت و شکنجه شدم و بعد دوباره مرا به اتاق حسینی بردند. از زندان در ...
ما اتباع بیگانه نیستیم!
تا 6 ماه زندان دارد. همین موضوع در روزنامه قدس هم وجود داشت و اگر استخدام می شدم، چه بسا مدیرمسئول روزنامه می توانست زندانی شود. خب می دانید، ما سال های خیلی بدی را گذراندیم ولی الان فکر می کنم که کم کم به این برسیم که چقدر این تنگناها دشواری آفرین است و چقدر فرصت های خوب هر دو ملت را می سوزاند. فکر می کنید سمت اخیر شما به برداشتن این تنگناها کمک می کند؟ به اینکه کم کم نخبه های مهاجر ...
آقای خزعلی! ما آدم فروش نیستیم!
و نمی خواهم وارد این بحثها بشوم و از جنابعالی هم به خاطر اینکه امانت داری نکردی و یک گفتگوی خصوصی را خرج درگیریهایتان کردی ناراحت شدم، خدا عاقبت ما را ختم بخیر کند . متن دوم: سلام جناب آقای دکتر خزعلی! اولا کار شما یعنی درگیری با همبندیان سابق به نظرم کار درستی نیست، شما داری کی را میزنی؟ کسانی که اگه از شما بیشتر آسیب ندیده باشند کمتر ندیدند و من که به این درگیری اعتقاد ...
اختلاف در زندان بر سر موسیقی و ورزش
ایران آنلاین /محمدجواد حجتی کرمانی یادم است آقای هاشمی در یک جلسه که به مناسبتی برگزار شده بود سخنرانی کرد و به شدت گسترش ورزش و بخصوص فوتبال را مورد حمله قرار داد... و من وقتی آن فضا را که امثال هاشمی چنین می اندیشیدند با فضای فکری گسترده شده پس از انقلاب اسلامی مقایسه می کنم به وضوح درمی یابم که انقلاب اسلامی و بخصوص شخص امام خمینی رضوان الله علیه چه تحول عظیمی در افکار و گرایشهای علما و روحانیون و به ت ...
علیرضا گاهی که می بیند مادر پنهانی گریه می کند می آید اشک هایش را پاک می کند و می گوید دیدی بابا هر شب ...
این مطلب می گوید: نخستین بار سال 93 به سوریه رفت. مدت ها بود که مرا آماده می کرد و مرتب از جنگ و تجاوز دشمن به حرم ائمه(ع) در سوریه می گفت، اما نمی دانم چرا اصلاً فکر نمی کردم که روزی مرا و بچه هایش را رها کند و برود. حالا که به عقب برمی گردم می بینم عشق به حضرت زینب(س) همه وجود او را پر کرده بود و اگر نمی رفت عجیب بود. او می گوید: بار اول گفت که برای کار به قزوین می رود و یک هفته بعد از سوریه ...
سوسوی چراغ امید در کارگاه روشندلان
و سالخورده هستند کمک کنم. تربیت در دامن چنین مادری مرا در مسیری قرار داد که همیشه دست کسانی را که نیاز داشتند بگیرم. بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفتم و از همان روز نخست مشغول به کار شدم. --- زندگی عزتمندانه با قوت لایموت او که پنجاه و چند بهار را پشت سرگذاشته، برکت زندگی اش را مدیون خدمت به روشندلانی می داند که دنیا را زیباتر از همه ما می بینند: نابینایی در جهان جزو ...
جزییات 9 روز شکنجه پیرمرد ثروتمند در باغ شهریار و فومن/ آدم ربایان تصور می کردند مأمور وزارت اطلاعات ...
عابربانک و رمزهایش را از من گرفتند. بعد از 9 روز بود که به من گفتند به خاطر مسائل امنیتی دیگر نباید در ایران بمانم و برای زندگی باید به دوبی بروم. سرانجام مرا آزاد کردند تا به خانه بروم و وقتی برایم یک خودرو گرفتند، تازه فهمیدم که در شهرستان فومن هستم و آدم ربایان مرا به شمال کشور منتقل کرده اند. در خانه بود که متوجه شدم از حساب های بانکی ام 205میلیون تومان برداشت شده است. شکایت ...
نمی خواستم بچه هایم یاد بگیرند به کسی باج بدهند
باطل کردن وثیقه و فرستادن هر چه سریعتر من به زندان استفاده می کند. وزیر امور خارجه هند هم گفته است که نمی تواند کمک کند؟ بله. وقتی این حرف را شنیدم خیلی ناامید شدم. از پلیس تا شهردار و گروه های غیردولتی و قبیله ای در کار دادگاه رایاگادا دخالت می کنند اما مقامات ارشد سیاسی هند ناتوان هستند. چند ساعت در بازداشتگاه بودید؟ یکی دو ساعت بازداشت بودم. ...
چاپ دوم قصه های من و بابام زنگ کتاب اول: بابای خوب من از مجموعه کتاب های طوطی نشر فاطمی
از این قصه های تصویری است که برای کودکان ایرانی بازپرداخت و نوشته شده است . جلد اول کتاب قصه های من و بابام با نام بابای خوب من جلد دوم کتاب با نام شوخی ها و مهربانی ها و جلد سوم کتاب با نام لبخند ماه به چاپ رسیده است . یکی بود، یکی نبود. یک پدر بود و یک پسر بود. پدر نامش اِریش اُزِر بود و در سال 1903 در شهر پلاوئن در آلمان به دنیا آمد. در دانشکده ی هنر در شهر لایپزیگ هنر ...
مردم برای آن انقلاب کردند که حلبی آباد نداشته باشیم!
تابناک اصفهان: در آستانه انتخابات قرار داریم. سخنرانی ها و بحث های انتخاباتی روز به روز بیشتر می شود و با نگاهی به تیتر رسانه ها متوجه می شویم که بر تیزی و تندی مسائل عنوان شده افزوده می شود که احتمالا در ماه های آینده بر شدت آن افزوده خواهد شد. با این مقدمه می خواهیم بحث اخلاق و سیاست و حدود و صغور آن را در ارتباط با همدیگر داشته باشیم. این که آیا آنچه هدف سیاست در جامعه اسلامی است چه ارتباطی با ...
بنیاد در آینه مطبوعات
صبحش عازم تهران شد، اما آنجا هم گفته بودند الآن برنامه ای برای اعزام ندارند و باید برگردند؛ هر وقت جبهه به نیرو نیاز داشت، خودشان اعلام میکنند. گویا رفتن قسمت او نبود. اینطور شد که او به خانه برگشت و رفتنش تا یکی دو ماه به عقب افتاد. بی حلالیت رفت تا منعش نکنم فاطمه خانم صحبتهای همسرش را پی میگیرد و ادامه میدهد: حقیقتا از برگشت مهدی خوشحال بودم. جبهه جنگ است دیگر؛ نقل و نبات که پخش ...
در حسرت یک سفر
دشواری های زندگی در منطقه همواره در محاصره غزه را منعکس کنید. این کار برای ما و جامعه ما ارزش فوق العاده ای دارد. من هشام ساق الله هستم. در سال 1963 در غزه به دنیا آمدم. در سن 2سالگی به فلج اطفال مبتلا شدم و به دلیل نبود امکانات و عدم رسیدگی اشغالگران صهیونیست قدرت حرکت را از دست دادم و از آن زمان به بعد با وجود انجام تعداد زیادی عمل جراحی نتوانستم روی پای خود بایستم و حالا مجبور هستم روی صندلی چرخدار ...
متهم: پدرم را کشتم، چون قاتل بود
پای درآمده اند. پسر جوان با انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران مورد بازجویی قرار گرفت و به قتل اعضای خانواده اش اعتراف کرد. مدتی بعد در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه نشست و به دفاع از خود پرداخت. قضات دادگاه با توجه به این که ابهاماتی در پرونده وجود داشت، آن را به دادسرا بازگرداندند. پس از رفع ابهامات قضایی، پرونده دوباره به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم به قتل ...
در بعضی کلیساها با قرآن بیماری روحی درمان می کنند/ رضایت والدین رمز قبولی عبادات
شهادت به امام حسین(ع) و امام حسن (ع) می فرمایند: اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم ؛ شما را به تقوای الهی و نظم در کارهایتان توصیه می کنم و همچنین حضرت در نهج البلاغه می فرمایند: به قدری ساعتها به سرعت تبدیل به روز می شوند، روزها تبدیل به هفته، هفته تبدیل به ماه، ماه تبدیل به سال و سال تبدیل به عمر می شود که همانند ابر می گذرد؛ تَمرُّ مَرَّ السَّحاب . این کارشناس امور مذهبی با اشاره به لزوم ...
دختر ایرانی که در هند متهم به قتل شده است
برای باطل کردن وثیقه و فرستادن هر چه سریعتر من به زندان استفاده می کند. وزیر امور خارجه هند هم گفته است که نمی تواند کمک کند؟ بله. وقتی این حرف را شنیدم خیلی ناامید شدم. از پلیس تا شهردار و گروه های غیردولتی و قبیله ای در کار دادگاه رایاگادا دخالت می کنند اما مقامات ارشد سیاسی هند ناتوان هستند. چند ساعت در بازداشتگاه بودید؟ یکی دو ساعت بازداشت بودم. ...
قربانیان اسید پاشی های اصفهان از تاریکی می گویند
بزرگترین آرزویم بینایی سهیلا جورکش است چشم چپش را از دست داده و هیچ امیدی برای به دست آوردن بینایی اش ندارد. تنها با یک چشم دنیا را می بیند و برای همین هم هر روز خدا را شکر می کند. با این حال دلش بدجوری پر است. مثل قربانیان دیگر درد و دل های زیادی دارد. شاید عجیب به نظر برسد، اما مرضیه ابراهیمی با این همه درد و مشکل، بزرگترین آرزویش بینایی سهیلا جورکش است. می گوید اگر چشم های بینای سهیلا را ببیند، انگار بهترین هدیه را از خداوند گرفته است. با این حال نمی تواند چشمش را روی درد و رنج هایی که خودش هم می کشد، ببندد. سعی می کند مثل بقیه زندگی کند؛ اما نمی شود؛ نمی تواند. دو سالی می شود که مرضیه دیگر آن مرضیه سابق نیست. زندگی اش تغییر کرده، تغییری تلخ و دردناک که هر لحظه او را به سمت ناامیدی می کشاند. مرضیه درباره رنج تمام نشدنی اش به شهروند می گوید: دو سال از آن روز تلخ می گذرد. روزی که دیگر نتوانستم مرضیه سابق شوم. دو سال گذشت و در این مدت 25 بار بیهوش شدم و عمل کردم. اما چشم چپم را نتوانستم به دست بیاورم؛ نتوانستم مثل بقیه آدم ها زندگی کنم؛ روحیه ام را باختم؛ سختی کشیدم؛ درد کشیدم؛ اما نتوانستم آرامش داشته باشم. نگاه مردم به از دست دادن نابینایی ام، ذره ذره آب شدن پدر و مادرم همه اینها آزارم می دهد. با این حال تحمل کردم و به خاطر زندگی ام تلاش کردم سر پا بایستم. الان سه ماهی است که سر کار می روم. پیش از آن حادثه ماما بودم و الان هم به درخواست محل کارم برگش ...
خاطرات خواندنی رهبر معظم انقلاب از شهید نواب صفوی
مردم به شعارهای سیاسی دکتر مصدق داشتند - لذا کسانی را به شهرهای مختلف میفرستادند که برای مردم سخنرانی کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانی می آمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانیهایشان را کاملا یادم است. آن جا با مسائل مصدق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط کرد. در سال 1332 که قضیه 28 مرداد پیشامد کرد، من کاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنی من خوب یادم است که اوباش و ...
یک بال فرشته عدالت وکلا هستند
اقتدار وکیل کردید، در مقام وکیل دادگستری، آیا شخصا تجربه برخورد نامناسب را از سوی دستگاه قضائی داشته اید؟ خاطرنشان کرد: متاسفانه بله؛ چند روز قبل جهت اخذ دستور ارجاع شکواییه نزد معاونت دادگستری شهری رفته بودم، وارد دفتر ایشان شدم و در کمال حسن ادب شکواییه را تقدیم و از ایشان درخواست صدور دستور ارجاع کردم. ایشان نگاهی به شکواییه کرد و در کمال ناباوری به شکل توهین آمیزی شکواییه را روی میز به سمت ...