سایر منابع:
سایر خبرها
جایی که تاجگردون همه مهمانانش را به آنجا می برد + تصاویر
را ادامه داد بعد از بازدید و انجام فریضه نماز در مسجد امام خمینی (ره) کارکنان دولت که هم زمان با دعای کمیل بود به محل برنامه ارتحال یعنی بیت العباس (ع) آمدیم . خیلی مراسم شلوغی بود و کوچه مملو از جمعیت بود. جلسه با شکوهی و درشان آیت الله هاشمی رفسنجانی بود و انصافاً برگزارکنندگان برنامه خوبی برگزار کردند. در این مراسم به این نکته اشاره داشتم که مرحوم رفسنجانی ...
گفتگوی منتشر نشده با هما روستا درباره زندگی و آثارش
.... مرا در سفری طولانی به مسکو بردند تا به پدرم برسم. گویا روزهای خیلی سختی را هم گذراندید... بله، همین طور است. یک سال با آدم های غریبه در سفر بودم. آنجا به مدرسه رفتم و دیپلم گرفتم. مدت طولانی در مسکو زندگی کردم. بعد از دیپلم با خانواده به آلمان رفتیم. پدرم دوست نداشت که در رشته تئاتر و یا هنر ادامه تحصیل بدهم. او هم مثل تمام پدر و مادرهای آن زمان ایران که می خواستند ...
روایت متفاوت از آخرین شب 3 شهید بحرینی+تصاویر
آیت الله دقاق با طرح این سؤال که چرا نظام آل خلیفه در این بازه زمانی اقدام به شهادت رساندن این سه شهید بزرگوار کرد؛ در پاسخ گفت: این اتفاق سه دلیل دارد؛ دلیل اصلی که نظام آل خلیفه به چنین اقدامی پرداخت بازگشت آبروی رفته و بازگشت اعتبار از بین رفته آل خلیفه بود. در روز اول سال 2017 میلادی 10 نفر از زندانیان انقلابی بحرین از زندان آل خلیفه فرار کردند و این فرار آنها با یک حمله مسلحانه بود. نظام بحرین دو هفته به دنبال این زندانیان گشت اما آنها را پیدا نکرد. ...
آخرین جزئیات از پرونده عروس نگون بخت
.... او که چارهای جز بیان حقیقت نمیدید به ماموران گفت: وقتی قرار شد پسرم به خدمت سربازی برود، از آنجا که سالها غیبت داشت پدرش گفت سربازیاش را میخرد. اما پسرم اصرار داشت که پول خرید سربازیاش را بگیرد و راهی خدمت شود تا پس از خدمت با آن پول بتواند برای خودش کاری دست و پا کند. من با این موضوع مخالف بودم اما در نهایت پسرم به خدمت رفت و عروس و نوهام به خانه ما آمدند. مدتی بعد متوجه شدم که شوهرم ...
بدهی نجومی یک پاسدار به سپاه
در زندگی ام، هر چند که دقیقا نمی دانم که آیا شهادت نصیبم خواهد شد یا نه، ولی همین قدر می دانم که در کنار فرزندان مظلوم امام به خاطر اسلام شهید خواهم شد. هر چند که دشوار است شهادت مرا بپذیرید، ولی این خواست خداست و آرزوی من است. چند سال پیش در خواب دیدم که برادر کاوه به من گفت برو وسایلت را جمع کن، که برویم جبهه. یک روز بعد از آن عازم جبهه کردستان شدم، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم و همان وقت با ...
شیدا چه کرده بود که در دادگاه نه طلاق می خواست و نه مهریه؟
هفته زن و شوهر همسایه با پدر شیدا عهد بستند چیزی از پدر و مادر واقعی بروز ندهند و راز زندگی نوزاد برای همیشه سر به مهر بماند. شیدا خوب می دانست که از آن روز تا 9 ماه پیش، پدر و خواهرش می دانستند که در ناز و نعمت دارد زندگی می کند. حتی تقدیر چنین حکم کرد که چند سال پیش شهین به عقد پسر عموی ناتنی اش درآید و همان جا بود که پچ پچ هایی در مورد خودش شنید. از آن روز نیز هم و غمّش شده بود پیدا ...
فقط چند استخوان از بابای لیلا و درسا برگشته
سرهنگ شهید حمزه کاظمی یکی از شهدای دفاع از حریم اهل بیت (ع) است که در جنوب سوریه به شهادت رسید و پیکرش یکسال بعد و درست در زمان تولد فرزندش بازگشت. برای وداع با این شهید به معراج شهدا رفتیم. بابا یکسال است در خانه را نزده است. یکسال است کلیدش را در قفل در نچرخانده است. یکسال است هر زنگ، هر تماس و هر صدایی که در خانه را بکوبد بچه ها از جا می پرند تا شاید کسی خبری از پدر داشته باشد و این ...
گلدان و روزنامه را با لذت بخورید!
قبول شدم ولی انقدر عاشق هنر بودم که ترجیح دادم سراغ علاقه ام بروم. به خاطر می آورم که در آن دوران یکی از اقواممان طراحی صنعتی قبول شده بوده و هنر می خواند، من وقتی می دیدم که او چه کارهایی انجام می دهد محو هنر می شدم و از آنجایی هم که خانواده هنر دوستی داشتم نهایتا تصمیم گرفتم به جای پزشکی، در دانشکده هنر و معماری رشته طراحی صنعتی را دنبال کنم. مادرش شدن، مهمترین دلیل حال خوب این روزهای ...
سرخط ...
عنوان تاخته است. مهم ترین برچسبی که آمریکایی ها را در امر مهم دخالت در نظامات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سایر جوامع یاری می کرد، تمسک به ارزش هایی بود که از بعد پیروزی در جنگ دوم جهانی تحت عنوان نظم نوین با زور اسلحه و رد چکمه هم که شده به سایرین تحمیل شد. پس به قول ما ایرانی ها دموکراسی برای آمریکا اینقدر مهم است که برای حفظ آن مطابق تعاریف و اصول متغیر خود در قاره ها و کشورهای مختلف خون داده اند و ...
هاشمی گفت: با دست پر از عربستان بازگشتم ولی احمدی نژاد همه این توافقات را بایگانی کرد
تابناک آذربایجان غربی: یار دیرین امام آیت الله هاشمی رفسنجانی دو هفته قبل در سن 82 سالگی دار فانی را وداع گفت، اما جایگاه او در سیاست ایران آنقدر رفیع بود که چه بسا تا مدتها شاهد بیان خاطرات، نظرات و ناگفته ها حول شخصیت او باشیم؛ شخصیتی که خود در زمان حیات، به واسطه کتاب خاطرات سالانه اش، نقل کننده صدها و هزاران خاطره ریز و درشت از عالی ترین سطوح تصمیم سازی و تصمیم گیری در سیر انقلاب اسلامی و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران بوده ...
در 6 بهمن سال 60 در آمل چه گذشت؟
قدم زنان به همراه سردار ناصر شعبانی به طرف اتاق ایشان می رویم که سر صحبت را باز می کند: "چند سال قبل وقتی برای پاسداشت شش بهمن به آمل رفته بودم، آن جا پیشنهاد دادم که باید شش بهمن 60 آمل در تاریخ ماندگار شود. چه اشکالی دارد که این حماسه را بچه های ما در کتب درسی مانند درس دهقان فداکار بخوانند." از قضا، موضوع پایان نامه ی دکتری ایشان، تبیین و تحلیل چگونگی پیدایی و سرانجام این حماسه است. فرمانده ی ...
رجایی: از آرزوهای هاشمی برداشتن حصر بود
درباره علت حجم گسترده تخریب و تهاجم به شخصیت و مواضع شان سؤال کردند، گفت: اینها از این می ترسند که من مطالبی را که دارم، بیان کنم ولی روزی بیان خواهم کرد که متاسفانه آن روز نرسید ولی ان شاءالله این مطالب در دهه های بعد منتشر خواهند شد. - یک بار به من که به تنهایی در خدمتشان بودم، درباره مطالب مربوط به دو دوره انتخابات قبل از سال 92 گفتند: مطالبی دارم که اگر یک ورق از آنها منتشر شود پدر ...
ماجرای قتل بعد از طلاق/ دختر از خون مادر گذشت
آپارتمانی را باز کرد و با ورود به منزل، جلوی دهان همسرم را گرفت تا سر و صدا نکند. وقتی همسرم را کشتم، جسد او را داخل یک تخته پتو گذاشتیم و شبانه سوار بر خودرو، جسد را به سمت روستای رادکان بردیم. سپس برای آن که اثری از جنایت باقی نماند، جسد همسر سابقم را درون چاهی در همان منطقه انداختیم و 2 روز بعد هم دوباره به محل بازگشتیم و مقدار زیادی خاک داخل چاه ریختیم! این گزارش حاکی است: در پی ...
خجالت می کشم به صورت حاج قاسم نگاه کنم!
عنوان رزمنده در منطقه ماند. وی سرانجام پس از سال ها مجاهدت 29 دی ماه سال 1392 در حین درگیری با نیروهای تکفیری در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید. در ادامه خاطره ای از زبان برادر، مادر و همرزمان شهید بیضائی آمده است. خدا شهادت را به آدم های سخت کوش می دهد برادر شهید: میدان انقلاب، سر کارگر جنوبی قرار گذاشته بودیم. با پرایدش آمد. سوار شدم و به ...
پیش بینی درباره وزیری که 30 سال بعد برانداز شد
جبهه ملی یا نهضت آزادی دولت انقلاب را در دست بگیرد اظهار نگرانی می کردند. ایشان می گفتند در کنار امام کسانی هستند که این کار را خواهند کرد. در نتیجه اینطور هم شد و چند روز قبل از 22 بهمن حضرت امام دولت انقلاب اسلامی را اعلان و مرحوم مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر اعلام کردند. در آنجا که دکتر آیت هم بودند، دکتر اسرافیلیان گفتند: زمینه برای انحراف انقلاب ایجاد شد. من جوان بودم لذا با عصبانیت گفتم ...
دختر شیر افکن
آمد پائین و به شیرافکن نباید در راه آهسته برود یا بایستد، چون اگر مادرش برسد، خاکسترش می کند. این را گفت و با شیرافکن راه افتاد. به تاخت می رفتند، اما هنوز یک فرسخی نرفته بودند که مادر دختره، یا همان عجوزه رسید به آنجا و دهنش را باز کرد و به دختره گفت بد کاره ی غریبه دوست. عجوزه که قدرت شیرافکن را می شناخت و می دانست کاری از دستش برنمی آید و نمی تواند با شیرافکن رویارویی کند، خودش را زد به سینه ی ...
حادثه پلاسکو به روز ششم رسید - جست وجو ادامه دارد - از دیروز تاکنون پیکری یافت نشده است - تدفین
ما را بیرون بیاورید و همکاران ما اقدامات زیادی برای خارج کردن حادثه دیدگان انجام دادند. برای کسانی که پشت فنس مغازه ها گیر کرده کردند تجهیزات برش آوردند ولی زمان به سرعت گذشت و همکاران ما خطر بزرگی را به جان خریدند. پس از ریزش ساختمان و چند روز بعد متن جالبی را خواندم که رزمندگان جبهه زمانی که می خواستند معبر باز کنند و از مکان هایی بگذرند پوتین هایشان را در می آوردند چرا که می دانستند ...
زنان! از تجارت نترسید
انتخاب شده است. چطور شد که وارد فضای کاری شدید که قبل از شما کمتر کسی در آن ورود کرده بود؟ - بعد از اتمام تحصیلات، اوایل انقلاب وقتی دنبال کار می گشتم به طور اتفاقی به عنوان مترجم وارد یک شرکت حمل و نقل شدم. زبان انگلیسی وسیله ای شد که بتوانم وارد فضای کاری شوم که تنها فرصت من در شرایط آن زمان بود. شغلی که در واقع ربطی به رشته تحصیلی ام که راه و ساختمان بود نداشت اما محملی شد ...
از قضیه اختلاس در مسکن مهر تا داستان ازدواج علی نیکزاد
...> نیکزاد: یک اتفاقی در فروردین همان سال رخ داد. من به اردبیل رفته بودم. بازدید پروزه راه آهن بود. مجری: که گفتید کاندید می شوم نیکزاد: من آنجا نگفتم که کاندید می شوم، گفتم ایشان کاندید می شوند چون یک فرد در زادگاه خود اعلام کاندیداتوری نمی کند. مثلا مشهد یا قم می رود یعنی جای مقدسی این کار را انجام می دهد. من 4-3 روز عکس العمل نشان ندادم. بعد خدمت آقای دکتر احمدی نژاد رفتم و من ...
شاه عباس
شود و ببیند پسرش سالم است و سرش رو تنش است. مادره بلند شد و دید بچه اش عین روز اول کنارش دراز کشیده و گریه می کند. بیچاره از شادی پر درآورد و بچه را بغل کرد و حالا نبوس، کی ببوس. بعد خودش را انداخت به پای اسب سوار و گفت: آقا! تو کی هستی؟ سوار حرفی نزد و دست زن را گرفت و بلندش کرد و مادر و بچه اش را نشاند رو ترک اسبش و مثل برق و باد تاخت و آنها را برد کربلا. همین که رسیدند، نامه ای نوشت و داد ...
شهید محمد رضا امانی روایتگر شلمچه
امانی را در دفتر روزنامه ی تهران دیدم. عکس های فراوانی از جبهه گرفته بود. وقتی عکس ها و دوربینش را دیدم؛ متوجه دوربین معمولی او شدم. توصیه کردم از دوربین حرفه ای استفاده کند، و کمی بیشتر عکس بگیرد. گویا هزینه ی خرید دوربین حرفه ای را نداشت و کمی درد دل کرد. با این حال با همان دوربین مشغول بود. در کارش از جرأت و جسارت برخوردار بود. سال بعد عکس های جدید و بهتری نسبت به گذشته گرفته بود؛ که در ستون ...
درخواست جدایی پیرزن از شوهر رفیق باز
برایش اهمیت داشتند. جالب است که او حتی به خانواده خودش هم اهمیتی نمی داد و پدر و مادر و خواهر هایش هم از دست کارهای او عاصی شده بودند. آنها هم به من حق می دادند ولی چاره ای نبود. یا باید تحمل می کردم و یا جدا می شدم. 50 سال است که از این موضوعات می گذرد ولی خسرو همچنان با این سن و سالش دست از رفیق بازی برنداشته و با آنها به تفریح می رود. دیگر از این موضوع خسته شده ام. بچه هایم هرکدام سر زندگی شان ...
خیر و شر
مثل بچه های دیگر زندگی می کردند، همبازی بودند، همشهری بودند، بچه محل بودند. بعد بزرگ تر شدند و کمتر هم دیگر را می دیدند. خیر بیشتر با آدم های خوب معاشرت می کرد و شر همانطور که خودش دوست داشت، با آدم هایی مثل خودش نشست و برخاست می کرد. هرکس به کاری مشغول بود. یک سال خیر می خواست از آن شهر کوچ کند و برود شهر دیگری و آنجا بماند. آن موقع راه های بیابانی چندان امن و امان نبود. همانطور که تو آبادی ها هم ...
شهید علی انصاری از خبرنگاران و مستند سازان شبکه الغدیر دو سال قبل در چنین روزی به شهادت رسید.
خواستند که زنده بماند؛ اما علی فقط لبخند می زد. دوست نداشت لحظات خوش دیدار را از دست بدهد. صداهایی را می شنید که جانش را نوازش می داد. در همان حال به یکی از دوستان همرزمش گفت: سید! دارند صدایم می کنند. دوستانش به نیابت از او مقداری پول به نیت صدقه کنار گذاشتند اما علی به شدت از ناحیه پا مجروح شده بود و خون زیادی از دست داده بود. علی شروع کرد به گفتن شهادتین: اشهد ان لا اله الا الله و ...
همراه با خانواده 6 شهید لویزان
به گزارش دولت بهار، همگی جوان، خوش قدوبالا، با اخلاق و مهربان بودند. صبوری از مشخصه دیگر هر 6نفرشان بود. افرادی که آگاهانه قدم در راهی گذاشتند که پایانش برای خود و بقیه افتخارآفرین شد. پسران و مردانی که وجه اشتراک دیگرشان شهادت در دی ماه و آن هم در عملیات کربلای پنج و به فاصله چند روز از همدیگر است. عملیاتی که به نوعی سخت ترین بود و جوانان زیادی را از کشورمان با خود جاودانه کرد. درآستانه سی امین سالگرد شهدای دی ماه محله لویزان، با خانواده هایشان همراه شدیم و مروری داشتیم بر خاطراتشان از آن ...
بادمجان اصغر وصالی یک ذره هم آفت نداشت!
با حاج حسن افراخته از طریق یکی از همرزمانش آشنا شدم. شنیده بودم خاطرات خوبی از حضور در جبهه های جنگ دارد و غیر از این نمی دانستم کیست و چه سمت هایی را برعهده داشته است. بعد از کمی گفت وگو متوجه شدم همصحبت مان همرزمی با چهره هایی چون اصغر وصالی، احمد متوسلیان و حاج کاظم رستگار را در پرونده خود دارد. در 15- 14 سالگی به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم طاغوت افتاده و در 16 سالگی وارد سپاه شده است ...
خاطراتش همه ما را ویران کرده است
خواه درباره شهید گفت: یک سال و نیم است که در این ایستگاه مشغولم. پسر بسیار متدین و راستگویی بود. طوری که در این مدتی که در پایگاه مشغول بودم، می دیدم بچه ها وقت نماز به او اقتدا می کنند. آرزوی این را داشت که مدافع حرم حضرت زینب(س) شود. شهید میرزاخانی در گلزار شهدای بهشت زهرا قرار بود برای دفاع از حرم حضرت زینب برود نگاهم بین جمع می چرخد تا دوست صمیمی بهنام را ببینم و ...
مرتضی رفت اما یادش همیشه زنده است
به گزارش پیک نکا ،شهید مرتضی خدادادی در دی ماه 1366 به دنیا آمد. او از رزمندگان لشکر فاطمیون بودکه در دفاع از حرم حضرت زینب (س) و درگیری با نیروهای تروریست تکفیری سوریه به مقام شهادت نایل شد. نازنین زهرا دختر خوانده شهید خدادادی فقط چند ماه طعم شیرین داشتن پدر را چشید و همان مدت زمان اندک برای تجربه مهر و محبت بین پدر و فرزندکافی بود. امروز اولین سال است که نازنین زهرا برای پدرش جشن ...
راز دل کندن از خانواده اش عشق به اهل بیت(ع) بود
. هرچه گفتم مادرجان این حرف را نزن ان شاءالله پدرت سالم برمی گردد باز حرف خودش را می زد و واقعاً جدی داشت از شهادت پدرش می گفت. انگار خدا به دل امیرمحمد انداخته بود. خودتان چطور راضی به رفتن همسرتان شدید؟ من علاقه ایشان را می دیدم. هیچ وقت در زندگی مانع پیشرفت شان نمی شدم. همیشه از ایشان حمایت می کردم. رضایت همسرم برایم خیلی مهم بود و تابع نظراتش بودم. چون یقین داشتم که در مسیر ...
اشک های مادر آتش نشانان دوقلویی که یکی نجات یافته و دیگری زیر آوار مانده + عکس
، سجاده اش را مقابل ساختمان پلاسکو پهن می کند و با چشمان اشکبار دعا می خواند و دستانش را به سمت آسمان بلند می کند و مدام زیر لب خدا را صدا می زند. او یک لحظه هم چشم از آوار برنمی داشت و مدام به فرزند دیگرش می گفت حسام، جان مادر مواظب خودت باش، قَسمت می دهم جلو نرو. مادر، من دیگر طاقت ندارم. همین موقع حسام، مادرش را در آغوش گرفت و گفت به جان داداش، جلو نمی رم و به محض اینکه خبری شد شما را ...