سایر منابع:
سایر خبرها
حادثه پلاسکو "چهارشنبه سوری"آخرین پنجشنبه دی ماه بود
...> بیم ها و امیدها در پلاسکو موج می زد ؛ روزهای اول بود ؛ امید زبانه میزد ؛ آتش زبانه میزد ؛ نبرد بی وقفه با کوه آهن و آوار بود ؛ میدان داوطلبی باز بود. میخواستند همکارشان را ، یارشان را ، رفیقشان را پیدا کنند؛ بی تو نه عیش دارم و نه خواب و قرار ؛ ترس از کابوس از دست دادن بی خوابشان کرده بود ؛ بی قراری بود برای یافتن یک اثر و قرارشان رسیدن و باهم بودن بود. نبض نجات می تپید اما یک صدا ...
بدهی نجومی یک پاسدار به سپاه
...> آنچه در ادامه خواهید خواند وصیت نامه این شهید عزیز است. بسمه تعالی خداوندا از تو خواهانم که مرگم را شهادت در راه خودت قرار دهی. از تو خواهانم که دشمنان تو و پیامبرت را به دست من نابود گردانی. اینک به جبهه آمدم و آماده ی حمله بر سپاه کفر می شوم، البته نه برای انتقام بلکه به منظور احیای دینم، تداوم انقلابم و برای ادامه ی راه شهدا. اکنون می رویم تا به ...
پوست اندازی سینمای ایران؛ اطلاعاتی درباره آثار جشنواره فیلم فجر
... مردگان زنده می شوند جمله ی آخر خلاصه ای که سازندگان اسرافیل از داستان فیلمشان منتشر کرده اند، گره از راز نام فیلم باز می کند؛ فرشته ای که در شیپورش می دمد تا مردگان از جای برخیزند. احتمالا ماهی و بهروز، نقش های هدیه تهرانی و پژمان بازغی در فیلمی باشند که داستان زنده شدن عشقی از یاد رفته را روایت می کند. البته از عکس های فیلم بر می آید که به جای دنیای رمانتیک، به دل فضایی تلخ و غم انگیز پرتاب خواهیم ...
فال روزانه - فال امروز شما چهارشنبه 6 بهمن 95
تیم اگر نخواهید از اثرگذاریتان کمتر کنید با مشکل مواجه خواهید شد. به جای اینکه نگران سازنده بودن خود باشید، سعی کنید کارهایی انجام دهید که با اعضای دیگر گروه هماهنگ باشد. مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست***دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست اشکم احرام طواف حرمت می بندد***گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست تعبیر: به آرزوهای دست یافتنی فکر کن. فکر آینده باش. همت کن بنیاد ...
عناوین روزنامه / فال روزانه - چهارشنبه 6 بهمن 95
مسئله کار خواهید کرد. اما باید از اهداف تان آگاه باشید. شاید مایل باشید مسئولیت هایتان را رها کنید و کمی تفریح کنید. سعی نکنید که برای داشتن کمی تفریح کارهای مهم تان را رها کنید چرا که این معامله ای نیست که برایتان سودمند باشد. به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است***بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است گرت ز دست برآید مراد خاطر ما***به دست باش که خیری به جای خویشتن است ...
روزنامه های سه شنبه
هم هستند؛ مسعود تیموری، امید عباسی، برکت جوذری، عبادالله فولادی، حسین بهروز، جواد محمدی و حالا بهنام میرزاخانی، علی امینی، فریدون علی تبار و اسم های دیگری که تکرار هرکدام شان آتش به جگر می زند. آتش نشان ها گوش شان آشناست به شنیدن خبر شهادت همکاران شان اما نه با این تعداد. داغ ها همیشه یکی یکی بر دل می نشست. حالا اما شهادت گروهی آتش نشانان، چنان داغی بر دل همه گذاشته که فراموش ناشدنی است ...
سرخو: اخطار باید به مالک یعنی بنیاد مستضعفان داده می شد نه به مستاجران
شد و خطاب به وی گفت: حواست باشد چه جوری با من حرف می زنی. مگر تو کی هستی که اینطور با من حرف می زنی؟ دور برت داشته است؟ نمی دانم این صندلی داغ چه حکایتی دارد که هرکس رویش می نشیند جوگیر می شود؟ ! با شدت گرفتن بحث ها؛ حبیب کاشانی به سمت عباس جدیدی رفت و وی را آرام کرد . *در میدان مین زندگی می کنیم/ آرتیست های سینما هم در مسائل شهری عرض اندام می کنند عباس جدیدی در ...
گریه های تلخ آتش نشانان
...؛ مسعود تیموری، امید عباسی، برکت جوذری، عبادالله فولادی، حسین بهروز، جواد محمدی و حالا بهنام میرزاخانی، علی امینی، فریدون علی تبار و اسم های دیگری که تکرار هرکدام شان آتش به جگر می زند. آتش نشان ها گوش شان آشناست به شنیدن خبر شهادت همکاران شان اما نه با این تعداد. داغ ها همیشه یکی یکی بر دل می نشست. حالا اما شهادت گروهی آتش نشانان، چنان داغی بر دل همه گذاشته که فراموش ناشدنی است. ...
شعله های درد و افکار بی مروت
شان با استفاده ابزاری از شهادت بزرگ مردان آتش نشان و احساسات و عواطف زلال مردم قصد تخریب رقبای سیاسی خویش را دارند. ای مدعیان تامین رفاه و آسایش مردم، براستی در این شرایط بحرانی، جامعه را چه سود از اینکه شما یکی از رقبای سیاسی خود را مقصر اصلی جلوه دهید؟ حدود 50 مرد شرافتمند و فداکار همین دیروز قید دنیای پر زرق و برق تو را زدند و در جاودانه ها جاودان شدند، دلهای همه از داغ این مصیبت آتش گرفت، اما ...
مسئولیت ایمن سازی پلاسکو متوجه مالک بود نه کسبه
؟ اینکه بعد از اخطارهای متعدد باید پلمب انجام شود! متأسفانه شهرداری این کار را انجام نداد. **گریه های تلخ آتش نشانان هدی حتماً فکرش را هم نمی کرد که به این زودی میزبان دوستانش شود. خودش خیلی غریبانه رفته بود پیش علی. تک و تنها. حالا رفیق ها باهم می آیند؛ گروهی. غم انگیزترین دورهمی شان. مهدی حاجی پور 19 مهر رفت. قبلش علی رفته بود؛علی قانع، 25 تیر. از 19 مهر تا 29 دی، 3 ماه گذشته ...
فرمانده ای که دیگر مدیریتش جهادی نیست/ نقدی بر عملکرد شهردار تهران
ابوذر بابایی زاده/ میرملاس: آخرین روز دی ماه 1395 فرمانده که هرگز فکر نمی کرد شهر وصله زده تهران، یکی از بزرگ ترین برج های نوستالژیک قبل از انقلاب را فرو می برد، راهی اتوبان معروف تهران_قم شد. شاید او هنوز به قم نرسیده بود که دود فاجعه از پلاسکو به هوا برخواست! خبر موثق بود چرا که شبکه خبر، بی آنکه [...] ابوذر بابایی زاده/ میرملاس: آخرین روز دی ماه 1395 فرمانده که هرگز فکر نمی کرد شهر وصله زده تهران، یکی از بزرگ ترین برج های نوستالژیک قبل از انقلاب را فرو می برد، راهی اتوبان معروف تهران_قم شد. شاید او هنوز به قم نرسیده بود که دود فاجعه از پلاسکو به هوا برخواست! خبر موثق بود چرا که شبکه خبر، بی آنکه بداند چه فاجعه ای را مخابره می کند، صحنه آوار شدن تهران بر سر ایران را زنده به جهان نشان داد و باعث شد فرمانده به سمت سربازان خویش بازگردد؛ اما حالا دیگر حال سربازها خوب نبود. مثل همان روزها که بدون قرعه کشی، برای دفاع از جان، مال، امید و آرزوهای ملت به میدان مین و آتش می زدند. ساعتی بعد کم کم عمق فاجعه مشخص شد! حالا دیگر سر وکله دخترک گل فروش شهر که روزی متولد شده بود تا پیش پای فرمانده از بهشت تا پاستور را گل باران کند در صحنه پرپر شدن غریبانه سربازان پیدا می شود. او عزادار است که چرا دستش آن قدر کوتاه است که نمی رسد گلی به دستان رشید سربازان بدهد؛ اما سؤال از فرمانده این است که بعد از فرو نشست غبار، پاسخ دهد که چرا صفحه شطرنج سیاست هیچ خانه سفیدی ندارد؟ چرا باید ذهن فرمانده به جای رسیدگی به مشکلات شهری، گرفتار پیدا کردن راهی برای رسیدن به پاستور باشد؟ فرمانده! باید آن رخت دوران دفاع را بر تن کنی، اینجا جنس کار به جنس مردان جنگ نمی خورد، این دو متضاد هم هستند، شما باید تا ابد مدافع بمانی. این هجوم های گازانبری برای سکان ریاست، بهای تو را کم می کند. فرمانده! پلاسکوهای شهر تهران یکی نیستند، مدیریت جهادی ات کجاست، وقتی دو سال تمام کسی به اخطار ظاهری تو توجه نمی کرد و تو بی توجه به بی توجهی آن ها، امور را می گذراندی! فرمانده؛ این دو سال ذهن تو گرفتار کدام آرزوی زمینی بود که آن روز، آن ساعت، آن دقایق، آرزوهای سربازانت را تا ابد ناکام گذاشتی؟ آن روز کجا بودی تا دستور عقب نشینی مصلحتی بدهی؟ عملیاتی به این سنگینی چرا این قدر کور باید صورت بگیرد؟ بچه ها این دو سال چه اطلاعاتی از معبر پلاسکو برایت مخابره کرده بودند که نمی دانستی، هرلحظه ممکن است قیچی شویم؟ فرمانده! این تنها یک پلاسکو بود! اگر فرجام تهران در زلزله ای 8 ریشتری به دست تو بیفتد، آن وقت با آن بلا چه خواهی کرد؟ شاید آن لحظه که از قم به سوی تهران می آمدی، عمق فاجعه را نمی دانستی، حالا که می دانی کی و کجا می خواهی در برابر ملت غم زده، عذرخواهی کنی؟! آری، دیگر صندلی داغی نیست تا دوباره بر روی آن بنشینی و رخ به رخ ملت برای مرگ عزیزان وطن بغض کنی! اما اگر اندکی دلت به درد آمد، همان صندلی ریاست بر شهرداری تهران را که به نظر، آن قدر داغ شده است که دیگر تاب نشستن بر روی آن را نداری، به عنوان صندلی داغ تصور کن و بر کشته شدگان جمهوری، بیکارشدگان و ورشکستگان، برای همه گریه کن چراکه مدیریت شما جهادی نبود و سبب شد تا این اتفاق ها رخ دهد. مانده ام وقتی توان مدیریت بحران در یک خیابان تهران را ندارید، چگونه قصد داشتید مدیریت یک کشور در خاورمیانه بحران زده را به گردن بگیرید؟ فرمانده! در زمان مدیریت احتمالی شما بر کشوری مانند ایران چقدر باید، کشته، مصدوم، بیکار و ورشکسته داشته باشیم؟ آیا بهتر نیست جهاد خود را به گونه ای دیگر ادامه دهید و مدیریت را به صاحبان آن بسپارید؟ تا برجام و دستاوردهای دیگر، مانند پلاسکو نابود نشود؟ این یادداشت در شماره 851 روزنامه قانون به تاریخ 4 بهمن 95 منتشر شده است درج شده توسط : مدیریت خبر میرملاس ...
ماه پیشانی
گذارد آب تو دل زن و بچه اش تکان بخورد. این را که فهمید نقشه ای کشید و از آن روز طوری خودش را به دختره نزدیک کرد و شد دایه ی مهربان تر از مادر که مفت و بی خرج قاپش را دزدید و چمش را به دست آورد. اگر می گفت ماست سیاه است، شهربانو بی بروبرگرد باور می کرد. روزی ملاباجی کاسه ای داد دست شهربانو و گفت این کاسه را بدهد به مادرش. از قول او سلام برساند و بگوید ملاباجی گفته پرش کند سرکه و بفرستد مکتب خانه ...
علی اکبر شکارچی در سوگ آتش نشانان نواخت
رویت ریخته شود... این گِل برروی دشمنانت ریخته شود.. این خانه کیست؟خراب و ویرانه !.. . صدای شوم جغد در آن کرده لانه... مگر زمانی داغ تو از یادمان برود،که سنگ بالین و گِل بالا پوشمان شود... علی اکبر شکارچی بهمن 95 http://dl.musicema.com/music/Artists/Zother/Ali%20Akbar%20Shekarchi%20-%20Shivani.mp3 منبع: موسیقی ما ...
ققنوس ها در آتش غفلت از اصول ایمنی
بازماندگان این واقعه تلخ گذشت روزی هم برما گذشته و هیچ گاه از خاطرمان بیرون نخواهد رفت. ثانیه به ثانیه درد شما را با تمام وجود درک می کنیم. ما تلخی بی خبری را می دانیم غم فراق سنگین و جانکاه است... اما ایمان داریم عزیزانمان عاقبت بخیر شدند و در وصف اجر شهدای شما همین بس که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هرکس جلو هجوم آب و آتش را بگیرد و جمعی از مسلمانان را نجات دهد بهشت بر او واجب می شود.ما همسران ...
تو از آتش به جنت می رسی
کجایی تو در طغیان دود و خون و آهن و تهرانی که پشتش بی تو خم شد تمام آسمانش ابر دارد نصیب آسمان یک باره غم شد تو رفتی بی نشان و بی رسیدن به یاد تو هزاران شمع رویید تمام کوچه های گیج تهران به یاد تو سیاه گریه پوشید افشین علاء هم سروده دیگری را به آتش نشانان سوخته بال تقدیم کرده است "امتحان در ...
افسوس، شراره ای که تهران افروخت/ افتاد به جان تو و خاموشت کرد
... ای داغ، نمی توان کفن پوشت کرد ای عشق، نمی توان فراموشت کرد افسوس، شراره ای که تهران افروخت افتاد به جان تو و خاموشت کرد 2 غلامعباس سعیدی آرزوهایشان مباد مباد زیرِ آوارِ خاک خاک شود ای خدای وسیله ساز مخواه جامه ای از فراق چاک شود 3 سیدحمیدرضا موسوی آتش گرفت جان ...
شعر شاعر "زینب زینب"برای شهدای آتش نشان حادثه پلاسکو
...: آتشی هر لحظه از آهم هویدا می شود چاره ی آرام دل امروز و فردا می شود وای من آتش نشانان طعمه ی آتش شدند داغ این مهنت خدایا کی مداوا می شود؟ خاک شد آیینه دان قامت آیینه ها تندی سیلاب غم هر لحظه دریا می شود تیشه را قهر زمان بر ریشه ی فرهاد زد جان انسان ها چه بی رحمانه سودا می شود! آسمانی ها شما آتش ...
دهلیز سرخ بی بازگشت
. مادری درمیان آواردم به دم نام فرزند خود را می خواند . آن قدر نامش را خوانده است که دیگر نفسی در جان ندارد .هربارنگاه سرشار ازهزاران سوال خود را سنگین می چرخاند به هرسو . دختری جوان دلش هزار تکه است . ازلحظه شنیدن خبر تلخ تر از زهر تمام تنش قلب شد و شروع کردبه تپیدن ، هنوز هم دست هایش می لرزد . چشمانش خیس است ، گلویش گره خورده است و درانتظار برادر است . برادر! برادری که ...
ترامپ قرار است با برجام چه کند؟/ سه اصل ثابت رقابت های انتخاباتی 96
دیگران و از قانون عبور کنیم، اینجا مهار و زمام نفس خود را به دست بگیریم. متاسفانه برخی اوقات، همّ و غمّ شماری از مدیران ما در رده های گوناگون صرف تخلیه هیجان ها و حبّ و بغض های شخصی و جناحی و سیاسی می شود و مصالح بزرگ ملی را چنان زیر دست و پا می اندازند که مصداق تضییع الاصول و التمسک بالفروع می شود؛ مسائل اصلی و مهم تباه می شوند و حاشیه ها و مسائل فرعی، نصب العین مدیران قرار می گیرند. ...
عناوین روزنامه / فال روزانه - دوشنبه 4 بهمن 95
چیزی که بهش نیاز دارید را بهتان بدهند. مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست***دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست اشکم احرام طواف حرمت می بندد***گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست تعبیر: دست به هر چه بزنی طلا می شود. کسب و کارت رونق می گیرد. عجله کن وقت دارد می گذرد، دقیقه ها و ثانیه ها هم باید برایت مهم باشند. از دو دلی خلاصی خواهی یافت و راه درست برایت روشن می شود. از جور ...
روزنامه های یکشنبه
موضعی گرفته. اینهمه شایعه و تکذیبیه، کلافه مان کرده. **تجهیزات ما مطابق استانداردهای جهانی است هر روز که از حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو می گذرد بازار شایعات هم حسابی داغ می شود. بحث عملیات آتش نشانی و تجهیزات و امکانات آتش نشانان ایرانی به سوژه ای مورد بحث در فضای مجازی تبدیل شده است. برخی از کاربران و حتی رسانه ها می گویند: ساختمان پلاسکو حتی از سیستم اطفای حریق دستی هم محروم ...
سرخط ...
؛ یعنی از سهم و حق خود برای دیگران گذشت کردن... پایین تر از قله های ایثار (آنها که جانشان را کف دست گرفتند)، صرف نظر کردن و گذشتن از منافع کوتاه مدت مادی است که ما برای خودمان تعریف می کنیم. آنجا که می بینیم رسیدن به یک حق شخصی، معنایش این است که از حقوق دیگران و از قانون عبور کنیم، اینجا مهار و زمام نفس خود را به دست بگیریم. متاسفانه برخی اوقات، همّ و غمّ شماری از مدیران ما در رده های ...
بیماری مزمن به نام فراموشی
غم انگیزی، آنچه مهم تر می نماید، قدر شناسی انسان های خدوم و ایثارگرانی است که گویا تا امروز آنها را نمی شناختیم و در جامعه ما نبوده اند! گویا از سرزمین دیگری به ناگاه پا در کوچه و خیابان زندگیمان گذاشتند. چرا این قدر غریب؟! اگر همیشه آتش ها را نشانده اند، امّا این بار، آتشی در دل هر ایرانی به پا کرده اند که بوی دودش چشم و دل هر انسان باوجدانی را غرق اشک و خون می کند. به راستی چرا باید، الآن ...
ساختمانی آوار می شود و بنی آدم، آتش می گیرد/ ای مردم! یکی زیر آوار، صدای مان می زند!
...... پدر جان! کمر راست کن و از جا برخیز و بیا برای آخرین بار صورت کودک دیروز و جوان برومند و ایثارگر و فداکار امروزت را ببوس و از پیشانی خون آلودش خاطره ای به یادگار بستان؛ این همان پسر با وفای توست که امروز صبح و قبل از رفتن به محل کار، بر دست های چروکیده و چهره شکسته تو بوسه زد و با ذکر و یاد خدا و برای کسب رزق و روزی حلال و به نیت نجات جان انسان های گرفتار شهرش، از خانه بیرون زد و... آه خواهرم ...
شهدای آتش نشان حادثه پلاسکو در شعر شاعران البرزی
تم گر فته بگو ما د ر چر ا با با نیا مد چرا رنگ رخت مادر گرفته بهروز قاسمی وطن از داغ یاران، گشته خسته غمی سنگین، به جانم ریشه بسته دل تنگم به زیر بارش غم به یاد قهرمانانی، نشسته ز مرگ سخت این، آتش نشانان گل حسرت بچینم، دسته دسته چرا ایران و ایرانی، همیشه اسیر این عزا و سرنوشته ...
شعر/شهر در آتش و دودش به تو می اندیشد
...> زآسمان سازه برج است که آوار شده ست؟ یا بلایی است که بر شانه ما بار شده ست؟ تَش نشانان دلیر از دل داغ آمده اند از دل حادثه اما به فراغ آمده اند قصه پرورش گل به دو صد خون دل است پس از آن،غصه پرپر شدنش داغ دل است شِکوه ای نیست، گرَم طاقت ما طاق شده ست داغ، دیریست که همسایه این باغ شده ست ناوک غصه از این حادثه سر بر اوج است ...