سایر منابع:
سایر خبرها
صحت در عمل عامل موفقیت در کارآفرینی است
کازرونی بود من در شرکت درخشان به عنوان تحصیل دار مشغول شدم کارخانه مشکل هایی داشت و من برای حل مشکل به هر جا که می رفتم، موفق بیرون می آمدم یعنی این اعتماد به نفس و اعتقاد را داشتم که به هر جا که می روم باید تلاش کنم که موفق بیرون بیایم موسس شرکت مهرام در ادامه با اشاره به راه اندازی این شرکت گفت: من یک باجناق داشتم که در آمریکا کار می کرد آمد تهران گفت که نمی دانی الان در آمریکا چه خبر ...
بنیاد در آینه مطبوعات
اش صحبت که می کند، اشک از چشمانش جاری می شود. انگار دلش برای او تنگ شده، آه سردی می کشد و زیر لب می گوید: خدا رحمت ات کند مرد . ادامه می دهد: بعد از شهادت هم هیئتی مان یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد با هم به سوریه برویم و من هم قبول کردم، اما قبل از اعزام به حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) رفتم و به آقا گفتم که آرزویم شهادت است و می خواهم برای دفاع از حرم عمه ات زینب (س) به جبهه بروم، بعد از زیارت ...
نزدیک بود در تایتانیک بازی نکنم
طبیعی برگردانیم؛ البته فیلمبرداری تایتانیک برای من شوک مثبتی هم بود. به لطف کارکردن با همین عناصر و لوازم دریایی، رفته رفته از قایق و ناوگان و این جور چیزها خوشم که آمد هیچ بلکه این چیزها را دوست هم داشتم. خلاصه منی که سال ها دماغم را می گرفتم و با چشمان بسته در استخر شنا می کردم، دیگر به جایی رسیده بودم که حباب های ناشی از تنفسم زیر آب را به چشم می دیدم و جوری شنا می کردم که انگار پسر الهه دریا ...
مفتون امینی: شاملو پس از حافظ بهترین است
را در سال تحصیلی 25-1324 گذراندم. دبیرهای برجسته ای داشتیم. از جمله کتاب هایی هم که می خواندیم ساحل اثر یکی از شاعران ممتاز استانبولی بود و دیگری کتاب ادبیات از رضازاده شفق. با سپری کردن کلاس ششم جوازم (همان دیپلم) را دریافت کردم که به زبان ترکی بود. خبر رسید از تهران که این جوازها برای آنها قابل قبول نیست و نمی توانیم در دانشگاه تحصیل نماییم. من و 15 نفر دیگر از هم کلاسی ها از طریق مدیر روزنامه ...
داستان سیاه خون بازی دختران به خاطر هیچ! +عکس
بیشتر و هم عمیق تر از مال ماست. پدرش ازدواج مجدد داشته و مادرش در طول روز خانه نیست.صنم با هر کس دوست می شود وابسته او می شود و وقتی جدا می شوند، خودزنی می کند. اما جدیدا دیگر این کار را نمی کند و می گوید تیغ زدن بچه بازی است! متاسفانه کارهای دیگری را شروع کرده است. خون بازی شروع شده تازه! در صفحات اجتماعی به چند پسربر می خورم که اسم پروفایلشان را گذاشته اند خون بازی یا چیزهایی ...
کاری که حمید فرخ نژاد با فراستی کرد، بمب اتم با هیروشیما نکرد
ای است... غرب زدگی اصلا علیه غرب نیست. درک ابتدایی جلال از غرب زدگی اتفاقاً اشکال اوست . او حتی با صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز به مناظره نشسته است . زندگی فراستی در وبسایت شخصی فراستی نوشته شده است: در فروردین 1330 در تهران متولد شدم. در دبستان تشویق و سپس در دبیرستان اندیشه در رشته ریاضی تحصیل کردم . وی دانش آموخته فلسفه و نمایش از ...
راز وحشتناک زنی در مورد شوهرش که قصد نداشت افشا کند!
و طراوتش به کشیدن مواد گذشته است. کراک، مرفین، شیره تریاک و... آه بلندی می کشد و ماجرای زندگی اش را تعریف می کند: چیزی که همیشه در خانه مان می دیدم، چرت زدن پدر و مادرم بود، چون اعتیاد داشتند و هروئین می زدند. عاشق این چرت زدن شان بودم و بعدها هر چه هروئین کشیدم تا مثل آنها چرت بزنم، نشد که نشد. یک روز که جاسازشان را پیدا کردم، مواد را بردم دادم به مستاجرمان. او هم گفت بیا بکش ببین ...
کارگردان ماجرای نیمروز : سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد
، البته آن هایی هم که این کار را کردند، حتما دلایل خاص خودشان را داشتند. شما استدلال بهروز افخمی را درباره اینکه پنج نفر از داوران تابعیت دوگانه داشتند و می ترسیدند به فیلمی علیه منافقین رای دهند، قبول دارید؟ راستش را بخواهید فکر نمی کنم این طوری باشد. اتفاقا این جور وقت ها از نادانی و کج فهمی کسانی می خوریم که خیلی داعیه دار انقلاب و ارزش ها هستند. خیلی از افرادی که ما فکر می ...
فریبا نادری و ساناز سماواتی با چادر های خاص و جالب! +تصاویر
برای تست نیامدم؛ دوستم آمده است. مسعود هم گفت حالا که تا اینجا آمده ای بیا تست بده. آن روز خیلی خوشحال شدم اما می دانستم خانواده ام مخالفت می کنند. در تست که قبول شدم برای مدتی به کلاس های آموزشی بهروز بقایی رفتم تا توانایی های بازیگری ام را تقویت کنم. در قراردادی که برای بازی در آن فیلم بستم قید شده بود که خانواده ام بتوانند سر صحنه حاضر شوند. مروارید سرخ فیلمی بود که باعث شد با مسعود ...
ناگفته های شنیدنی کدخدایی از شورای نگهبان
با دانشجویانم نیز درباره آنها بحث می کنم چون اقتضای کار علمی من است. ممکن است من بیشتر از شما به این موضوع انتقاد داشته باشم اما این انتقادها را در چارچوب مطرح می کنم. دوستان هم مطرح می کنند. پاسخی اگر هست و اگر راهکاری هست بعد جمع بندی علمی می کنیم. ولی وقتی به شورای نگهبان می آیم به عنوان استاد دانشگاه نیستم. آنجا بر اساس تکلیف قانونی نظر می دهم. ممکن است یک نفر خطیب جمعه باشد، خب نماز ...
با دکتر غلامحسین شاهچراغی بعد از 40 سال تدریس و عمل به وصیت والدین
. بالاخره تلویحاً گفت باشه اما وقتی پیش من آمد که درد زایمانش شروع شده بود. آن زمان من یک لندرور داشتم. گفتم زائو را پشت ماشین من بگذارید. با کمک همراه و راننده او را پشت ماشین گذاشتیم و به طرف داراب راه افتادیم. جاده ای خاکی که دو ساعت راه بود تا به داراب برسیم. در دست اندازناگهان همراه گفت که بچه دارد به دنیا می آید. وسط جاده پیاده شدیم و مجبور شدم پشت ماشین عمل اپیزیوتومی (شکاف دهانه رحم ...
با ناظم و مدیر مدرسه مشکل داشتم؛ حرف زور می زدند! / جز دریبل و گل زدن هنر دیگری ندارم
.... من جایی زندگی می کنم که این جور کارها برای دخترها خوب نیست. دختر در روستای ما باید نان بپزد. باید در روستایی که برق هم نداشت من سر رودخانه می رفتم و آب می آوردم. دختر آنجا باید لباس های مخصوص و محلی می دوخت، اما من هیچ کدام را بلد نبودم و الان هم بلد نیستم. پدرم من را خیلی حمایت می کرد. تلاش کرد بتوانم آن طور که دوست دارم زندگی کنم. الان دور از خانواده هستید؟ بله، در تیم ...
کاندیداهای احتمالی جبهه مردمی میثاق نامه امضا می کنند/ درباره تداوم طرح کنتر ل جمعیت به مسئولان تذکر ...
می توانستند جواب نامه من را ندهند اما ایشان اعلام کردند باید در رسانه ها و دانشگاه ها به این مسئله پرداخته شود. زمانی که معاون بهداشت شدم به طور دائم به روستاها و مناطق محروم می رفتم مصیبت مردم را که می دیدم احساس می کردم که باید کارهایی انجام داد. همان موقع شبکه بهداشت و درمان را تاسیس کردم و به خاطر وضع مناطق محروم و نیاز به پزشک جمعیت پزشکان را زیاد کردم همه دانشگاه های گروه پزشکی را ...
گفت وگویی صریح با ابتکار درباره وضعیت خوزستان
. برخی صرفا سؤال می پرسند و دغدغه جواب دارند؛ اما برخی در پی اهدافی دیگرند. به همین دلیل، سراغ معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست، رفتم تا از منظر همین دلسوزان برای خوزستان، یا منتقدان و مخالفان او و سازمان تحت امرش، این سؤالات را بپرسم. گفت وگویی که در ادامه آمده است، ماحصل پرسش و پاسخ هایی است که روز گذشته مطرح شد و اینک مشروح آن پیش روی شماست. خانم ابتکار از وضعیت خوزستان خبر دارید؟ می ...
به بهانه حاشیه های ستاره های فوتبالی
فوتبال کیست می گفتیم حتماً تو، حتماً تو. تو که شلاق های احمد افغانی را در زمین راه آهن خورده ای و آخ نگفته ای تا ساخته و پرداخته شوی، تو دیگر چرا هر روز در جلدها و پیشخوان مطبوعات اتراق کرده ای داداش من؟ تو دیگر چرا؟ آن روز که تازه لاله را کشته بودند و شهلا زیر تیغ بود،در دفتر ما، در خیابان سمیه با هم قرار گذاشتیم که گفتگو کنیم. یادم هست در آن دو- سه ساعت، صدبار برایت آب قند آوردم ...
محمدعلی کشاورز ، پدرسالار دوست داشتنی
ها را می شناخت و فضای قابل درکی را به تصویر کشید. آن زمان چیزی به اسم جشنواره های تلویزیونی و جایزه مثل امروز وجود نداشت. مزدتان را از پدرسالار چگونه گرفتید؟ یکبار بعد از پخش این سریال رفته بودم به کرمان و در بازار روز قدم می زدم که دیدم در بساط دست فروشان چند خانم فروشنده کشک فروش من را به هم نشان می دهند و با هم صحبت می کنند. بعد از اینکه مطمئن شدند من را شناختند یکی از ...
پسرم شهادتش را 45 روز قبل پیش بینی کرده بود
سال 1335 در تهران متولد شد. همسرم احمد آقا سمندریان شاعر، عارف و فردی مذهبی بود که اشعار زیادی را در رثای اهل بیت می سرود و همیشه هم و غم زیادی در تربیت فرزندانش داشت. علی 11 سال بیشتر نداشت که پدرش به رحمت خدا رفت و بعد از فوت پدر بچه ها همه مسئولیت خانه و خانواده به عهده من افتاد. تمام تلاشم این بود که با ایمان و فداکاری نقش مادر و پدری را در حد توان به خوبی ایفا کنم تا یادگاران همسرم به خوبی به ...
مستند خونه فیلمی در ستایش نگاه ، تفکر و منش تهرانی های قدیم تهرانی که فروختند
. ریل و تراولینگ و... شکوه عمارت باید درمی آمد. گفتم سید صبر کن، ببینم چه کار می شود کرد. باید یک پولی جور کنیم که بشود واقعا فیلم ساخت. می شود همین طوری یک دوربین دستمان بگیریم، ولی حیف است. متاسفانه بعد از این که من کار را چند جا بردم و قبول نمی کردند، سید هم شهید شد. در هواپیمای سی 130 خبرنگاران. بعد از شهادت سید من دیگر دست و دلم به کار نرفت که بدون او این کار را انجام بدهم. چون خانه هایمان هم ...
مرگ مرموز شوهر در پی رابطه پنهانی همسر
که وارد خانه شده است، این بار به همدستی در قتل با هرمز اعتراف کرد و گفت: هرمز بعد از اینکه به وسیله شوهرم سوزانده شد، از او کینه به دل گرفت و به من گفت کامران را می کشد. گفت برایت خانه می خرم و بچه هایت را هم بزرگ می کنم؛ من هم که از شوهرم کینه به دل داشتم و به خاطر اینکه هر شب از او کتک می خوردم ناراحت بودم، قبول کردم کمکش کنم. آن شب هرمز پودری به من داد و من هم آن را به شوهرم دادم؛ البته در ...
گزارشی از یک اتفاق دردناک در زندان اراک!
...، چند روزی آنجا بودم با یک قاچاق بر هماهنگ کردیم، 700 هزار تومان بگیرد و من را تا هرات ببرد. تصمیم را گرفتم روزی که می خواستم از مشهد به طرف مرز حرکت کنم با همسرم تماس گرفتم تا با او خداحافظی کنم، آنجا بود که باورش شد من مرتکب قتل شدم. ولی از پشت تلفن به من اصرار کرد که این کار را نکن، او به من گفت: می خواهی من را با این بچه تنها بگذاری تا بدبخت شویم، برگرد از خانواده او رضایت می گیریم. من ...
مسافرآستانه: قهرمانان به حال خودشان رها می شوند؛ جمشید هاشم پور را اذیت کردند/ زارعی: امام ما قهرمان بود
به بچه های شهرستانی هستم. من یا آقای مسافر مگر بچه کجا هستیم؟ همه ما شهرستانی هستیم حالا درست است که ساکن تهران هستیم، همه عضو بسیج هستند، همه بچه های بسیجی هستند، یک نفر مانند حسین فداحسین، محمدرضا آزاد، ما سعی کردیم از شهرستان ها استفاده کنیم. از هنرمندان نخبه ای که در شهرستان ها هستند استفاده بکنیم و به کار بگیریم. تسنیم: باید بیشتر بشود الان روی نمایش نامه نویسان خیلی سرمایه گذاری ...
قسمت نشد با استاد شجریان همکاری کنم
خریدید؟ اولین بار که یک کمانچه امروزی را به دست گرفتید به یاد دارید؟ پدرم راه آهنی بود و در آن ایستگاه که ما بودیم تا ششم ابتدایی بیشتر امکان ادامه تحصیل نبود. بنابراین برای کلاس هفتم یا اول دبیرستان به دورود رفتم. بعد از پایان ششم ابتدایی که به نظرم حدود 14ساله بودم، دو سال در فصل تابستان پیاپی رفتم شاگرد نجار شدم، فقط وفقط به عشق اینکه ساز چوبی درست کنم، به عشق اینکه کمانچه درست کنم! در ...
فراستی فروشنده نیست و دنبال مشتری هم نمی گردد
موقع خودمان غیروابسته. فکر می کردیم تفکری همچنان وابسته است. چپ غیرتوده ای، چون توده ای ها غیر از این که وابستگی جبهه ای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من عده ای از بچه ها این طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم چون ...
هویدا اعدام شد یا از پشت سر تیر خورد؟
...> حسینی هم که برای خودش غولی بود! دو متر و ده سانت قد داشت و هیکل و دست هایش خوفناک بودند. موقعی که شنید مردم دارند مزدوران شاه را دستگیر می کنند و تحویل می دهند، به سر خودش شلیک کرد، ولی نمرد و او را از بیمارستان به بهداری زندان قصر تحویل دادند. در رژیم شاه به او لقب پنجه طلایی داده بودند، چون کافی بود گردن یک نفر را بچسبد تا طرف درجا خفه شود! به بهداری رفتم و دیدم دو تا از بچه ها مراقبش هستند ...
طنز/ خنده های شدید یک آقای خوشبخت!
...... انگار خیلی از مرحله پرتی جوون!" این بار برکاغذ، رقم"چهار هزار" تومان شکل می گیرد و میوه فروش چشم غره می رود:" ای بمیری، مُردنی؛ نکنه می خوای منو ورشکست کنی!... مثل این که تنت می خاره ها!" - نه والا! - پس برو بالا! - چشم! - چشمت بی بلا! و اما برای سومین بار، جوان خطاط قیمت را بالاتر می برد و با خط خوش می نویسد:"... پنج هزارتومان!" میوه فروش ...
کریستف رضاعی: پارسال بیشتر انتظار دریافت سیمرغ را داشتم
شدم و از او خواستم شخصی را به من معرفی کند که آواز کلاسیک می خواند. او هم رضا عسگرزاده را به من معرفی کرد. دو نفر دیگر هم پیدا کردیم که یکی سوپرانو می خواند و یک نفر هم آلتو، خودم هم که تنور می خواندم و رضا هم باریتون باس و شروع به کار روی یک سری قطعات پلی فونیک رنسانس کردیم. البته میانه های راه، مشکلی پیش آمد و چون پدر و مادر خانم هایی که با ما همکاری می کردند، خیلی به این کار راضی نبودند ...
طنز؛ استاد مشاور
دوست دارد بیاید، مخالفت نمی کنم اما چیزی گفت که پشتم لرزید: ضمنا شاید تو دانشگاه تون رفتم از دفتر بپرسم درس مَرسات چطوره. بابا اونجا که مدرسه نیست. دانشگاه اصلا دفتر نداره. پس استادات زنگ تفریح کجا دور هم چای می خورن؟ اولین باری است که بابا به دانشگاه مان می آید. مثل عروسی رفتن خانم ها از چند ساعت پیش دارد به خودش می رسد. مامان به بابا می گوید: آقای داماد، گفتم ...
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (74)
گذارند که جنجال بسیاری به راه انداخته و خبرساز می شوند، توجه رسانه ها و مردم به آنها جلب می شود و شهرت بیشتری نیز برای آنها به ارمغان می آورند. در این سری مطالب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. قطعا روز ولنتاین یا همان روز عشق مهم ترین اتفاق هفته گذشته در اینستاگرام بود و هر کسی به گونه ای به آن واکنش نشان داده بود، اما چون عکس های ...
لحظه به لحظه با آسمانیان هورالهویزه در نبرد نیزارها
نصفش مال شماباشد. وسریع رفتم باخوشحالی چندتاگلوله آرپی جی برداشتم وآماده شدم و خیلی خوشحال بودم که زبانم وقلمم قادربه وصفش نمی باشدکه چه قدرخوشحال بودم. 32 سال پیش درست درچنین شبی ودرچنین لحظاتی اتوبوسها که باگل استارشده بود. 32 سال پیش درست درچنین شبی ودرچنین لحظاتی اتوبوسهاکه باگل استتارشده بودبه مقرتیپ سایت 4 رسیده بودند. ونیروهای تبپ هم به دستور فرماندهان گردان به گردان گروهان به ...
آشپزی گیلانی با نعیمه نظام دوستِ دوست داشتنی
...> برنج مایه حیات گیلانی ها می گویند اگر از یک شمالی برنج را بگیرید به او سخت می گذرد و طی روز احساس می کند چیزی نخورده است، در خانه ما هم برنج پرمصرف ترین ماده غذایی است. درواقع در آشپزی گیلان برنج حرف اول را می زند. اگرچه می گویند مصرف زیاد برنج مضر بوده و باعث افزایش وزن می شود اما مصرف به اندازه و متعادل آن لازم است و حسن های زیادی هم دارد. ضمن آنکه نوع طبخ یا مصرف بعضی چیزها با آن ...